قابل توجه کسانی که دایم در مورد ما ملت ایران می فرمایند «خلایق هرچه لایق!»

+0 به یه ن

بله! ما ملت سراسر عشق و صفا نیستیم. نشان به آن نشان که دادسراهای کشور مملو از آحاد همین ملت هست که علیه هم دعوی شکایت کرده اند. حتی پدرو پسر علیه هم. پول همدیگه را خورده اند و علیه هم لغز می خوانند و فحش می دهند. اما! امایی مهم! چند درصد از این مردم عاری از عشق و صفا و سراپا خشم از همتای خود در دادگاه ها می آید نقشه می کشد که بچه شاکی را بدزدد و شکنجه کند تا به شاکی فشار آورد که شکایت خود را پس بگیرد؟! خیلی خیلی خیلی خیلی کم. ما ملت ایران، انسان تر از آنیم که پای معصومی را وسط دعوا بکشیم.

درنتیجه همین ملت مادی و خشمگین و... هزار شرف دارد به ....

همین ملت خیلی بیشتر از این لیاقت دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از بازی کیانیان تا بازی فروتن

+0 به یه ن

من بازی رضا کیانیان را که در فیلم ها می بینم  حس می کنم داره لحظه به لحظه به تماشاچی می گه: «ببین چه عالی بازی می کنم! برام کف بزن!» مصاحبه هاش و اظهارنظرهاش هم موید این برداشت هست. اما بازی محمدرضا فروتن را که می بینیم آدم فراموش می کنه که  فیلمه و او داره نقش بازی می کنه. اون قدر بازی محمدرضا فروتن طبیعی هست که آدم فراموش می کنه  برای او دست بزنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دیپلماسی علمی با این وضعیت؟؟

+0 به یه ن

چندی است  عبارت شیک و مجلسی "دیپلماسی علمی" افتاده توی دهن مسئولان. وقتی ایرانیان دوتابعیتی که برای ارائه سخنرانی و انتقال دانش وتجربه به ایران سفر می کنند را بازداشت می کنند دیگه چه "دیپلماسی علمی ای" چه کشکی؟!


#میمنت_حسینى_چاووشى


#احمدرضا_جلالى

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نامه های ساختگی روز معلم

+0 به یه ن

باز روز معلم سررسید و نامه های ساختگی از زبان دانش آموزان به معلم در فضای مجازی دست به دست می شه. پارسال یک عشقنامه از زبان یک ‍پسربچه خطاب به معلم اش منتشر شده بود. امسال، همان نامه را یک کمی «هندی تر» کرده اند. در ورژن ۱۴۰۱ همان نامه، پسر بچه یتیم شده و به همراه باباش ۵۰۰ تا پله شسته تا ماتیکی به رنگ ماتیک مامانش برای خانم معلم بخرد!

درسته که پسربچه ها شیفته زنان جوان می شوند اما ازشون فرهاد کوهکن در نمی آد! وقتی که سن بچه ها  پایین  هست نهایت لطف شان  جملاتی از این دست هست: «‍پام اووف شده!  پامو ببوس خوب شه!» یا «این دفعه فلانی (همان شخصیت محبوب شان) منو ببره دستشویی پیپی کنم.» بچه واقعی (چه یتیم چه زیر سایه والدین، چه دختر چه پسر، چه فقیر چه غنی، چه بچه دیروز چه بچه امروز) همینه. اقتضای سنش خودخواهی هست نه فرهادکوه کن شدن.

این نامه های ساختگی در ذهن بزرگسالان انتظارات بیخود از کودکان به خصوص کودکان نیازمند به وجود می آره. بعد «بابا لنگ دراز بازی» شان گل میکنه و می خواهند کمک کنند. با واقعیت که رو به رو می شوند توی ذوقشان می خوره و نتایج عجیب و غریب علیه کودکان نیازمند می گیرند.

بچه را باید به بچگی قبول کرد. وقتی به کودک یتیم کمک می کنیم نباید انتظار داشته باشیم برامون فرهاد کوه کن بشه. به او داریم کمک می کنیم که کودکی کنه نه عاشق پیشگی!  ممکنه بچه ای  شیفته رنگ رژ خانمی که به او محبت کرده باشه. اما برای خرید اون رژ قرار نیست خودش را با آب و آتش بزنه. فردا همان خانم رژ نزنه ممکنه تازه شاکی هم بشه که چرا رژ مورد علاقه مرا نزدی!؟ بچه است دیگه. 

فرهاد کوه کن می خواهید در بین جوانان بیابید نه در بین اطفال. (بین جوان ها هنوز هم می شه یافت. هارت و پورتشان را نبینید .عموما جوانان امروز هم  فرهاد کوه کن بالقوه هستند. اینها اقتضائات سن و .... هست . با مدرنیته و ‍پست-مدرنیته و.... عوض نمی شه!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

استفاده ابزاری از پیرمرد های فرتوت

+0 به یه ن

در محیط های کاری ایران، وقتی می خواهند برای یکی پاپوش بدوزند و زندگی کاری اش را خراب کنند، یکی از کارهایی که می کنند آن هست که پیرمرد فرتوتی را می آورند و "حَکَم" می کنند تا در مورد او "حُکمی" صادر کند. حکم هم قبلا صادر شده. اما قرار هست از زبان پیرمرد فرتوت بیان شود تا وجهه مردم پسند بیابد. آخه در جامعه ما پیش داوری این هست که پیرمرد فرتوت مظلوم که از مال دنیا چیزی ندارد، قطعا وارسته هست و حرف حق می زند.

چه استعدادهایی که در این گونه حکمیت ها پرپر شده اند. چه اعصاب ها که خرد گشته اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Harassment

+0 به یه ن

در این ماجرای اکران فیلم پرستویی، یک خانمی به سئوال کننده به اعتراض می گه که این کارت harassment هست که جرمه.

سئوال در مورد موضع سیاسی کسی که در جمعی حاضر شده تا با طرفدارانش صحبت کنه ابدا مصداق harassment نیست.  مصداق به چالش کشیدن موضع سیاسی فرد هست. جرم هم نیست. 


بد نیست کمی در مورد مصداق های هرسمنت صحبت کنیم. هرگونه آزار کلامی جنسی و یا جنسیتی طبعا جزو هرسمنت قرار می گیرد. موضوع آزار جنسی و جنسیتی علیه خانم ها که کمابیش روشن هست. اما بدنیست در مورد آزار جنسیتی علیه مردان هم بگوییم. در جامعه سنتی ما تا ده سال پیش، زنان میانسال انواع و اقسام لغز علیه جنس مذکر می خواندند اما چون مردان کاملا در موضع قدرت بودند نادیده می گرفتند و رد می شدند. اما شاید الان که حرف زنان بیشتر جدی گرفته می شود توهین ها و لغزهایشان هم آسیب زننده شوند. باید بیشتر دقت کرد.

به علاوه انسان هایی هستند که هوبت جنسی در بینابین زن و مرد دارند. احترام و حرمت همه آنها واجب هست ونباید سوژه harassmentقرار گیرند.


جوک های قومیتی به سبکی که تا چند سال برخی در جامعه فیزیک می گفتند (شاید هنوز در بخش هایی ادامه داشته باشد) قطعا مصداق هرسمنت هست. گاهی این جوک ها را افراد "موش مرده" می گویند. اتفاقا مقابله با این موش مرده ها از مقابله با قلدران سخت تر هست. تا اعتراض می کنی فوری پشت سنگر مظلومیت سیاسی قایم می شوند. اگر شخصی جزو فراکسیون شکست خورده سیاسی بوده باشد و هزینه داده باشد حق ایجاد هرسمنت به دیگران از طریق گفتن جوک های قومیتی یا جنسیتی یا راه های دیگر را نمی یابد. نمی تواند پشت سر مظلومیتش پنهان شود و خودش مثل یک ظالم با دیگران عمل کند.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اکران فیلم پرستویی و حاشیه هایش

+0 به یه ن

احتمالا در مورد حاشیه های اکران فیلم ‍پرویز پرستویی در آمریکا شنیده اید. یک جوان قهرمان جودو ایرانی از پرستویی  می پرسه که چرا با قاسم سلیمانی عکس گرفته. او هم ‍‍به جای پاسخ پرخاش می کنه و با مشت می زنه دوربین می افته زمین.

هر آدمی ممکنه عصبانی بشه و پرخاش کنه. من هیچ ایرادی به ویل اسمیت به خاطر این که در دفاع از همسرش در گوش مجری، چک خواباند نمی گیرم. اگر پرستویی پرخاش می کرد که در ایام کرونا نزدیک من نیایید به او ایراد نمی گرفتم و حتی به او حق می دادم. اما این پرخاشش را به آن سئوال ابدا قابل توجیه نمی بینم. عکس گرفتن با شخصیتی مانند سلیمانی  توسط یک سلبریتی یک موضع گیری سیاسی ایدئولوژیک هست. وقتی از او در این مورد سئوال می شود باید بایستد و از موضعش دفاع کند. اگر موضعش به هر علت عوض شده توضیح دهد. یعنی چه که پرخاش می کند و می گوید «به تو مربوط نیست». مگه از او در مورد عکس های خصوصی و خانوادگی اش سئوال شده بود که جواب می دهد به تو مربوط نیست. نه خیر! از موضع یک سلبریتی عکسی با پیام سیاسی و ایدئولوژیک گرفته با علم کامل بر این که خبرگزاری های متعدد کشور- که عمدتا هم بودجه شان از محل بودجه ملی است و متعلق به آحاد ملت هست-آن را مخابره خواهند کرد. اون وقت می فرماید به تو مربوط نیست!

مغلطه هایی که سایر سلبریتی ها می کنند هم جالب هستند.

از یک ور خانم خیراندیش می گویند مادربزرگ های ما روضه می گرفتند و....  

مادربزرگ های من هم روضه می گرفتند و شله زرد نذری می ‍پختند و سفره می انداختند. اما روضه مادربزرگ خانم خیراندیش و شله زرد نذری مادربزرگ من در روابط بین الملل تاثیری نداشت. اما عملیات قاسم سلیمانی تاثیر داشت.

از اون ور، رضا کیانیان می گوید یاد بگیریم وقتی کسی جواب سئوالمان را نخواست بدهد پاپیچ نشویم.  (نقل به مضمون) وقتی سئوال در مورد چاقی و لاغری  وعروسی و طلاق و بچه دار شدن و نشدن .... هست، حق با ایشان هست. اما نه وقتی سئوال در مورد یک موضع گیری سیاسی با تبعات مستقیم  برای آحاد ملت هست.


برخی از سلبریتی های مقیم لس آنجلس هم گفتند سیاسی نیستند و خبر ندارند. طبعا همه آنها اسم سلیمانی را شنیده بودند اما اکثر ما (از جمله خود من) اون قدر اطلاعات سیاسی و نظامی نداریم که بتوانیم قضاوتی بکنیم. در حالت کلی قضاوت کار سختی است. در وضعیت ‍پیچیده و قاراشمیش خاورمیانه که دیگه سخت تر هم می شه.  طبیعی است که بسیار افراد به جمع بندی نرسند و پاسخ شان این باشد که من سیاسی نیستم و خبر ندارم. لابد پرستویی به جمع بندی رسیده است که این ایدئولوژی را چه در فیلم های متعددش و چه در زندگی اش به عنوان یک سلبریتی ترویج می کند. بسیار خوب! بیاید به بقیه هم توضیح دهد و جواب سئوال های مربوطه را بدهد. شاید بقیه هم با او همنظر شدند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مارکسیست های ایران

+0 به یه ن

مارکس  متفکر بسیار بزرگی بوده. مارکسیست ها در جوامع صنعتی غربی تحولات چشمگیری در بهبود طبقه کارگر ایفا کردند. 

اما وقتی نظرات و آموزه های وی به جوامع پیشا صنعتی ترجمه شده نه تنها منشا تحول مثبت نشده بلکه حقارت را تشدید کرده است. از یک سو تشویق هاشون به مصادره اموال کارآفرینان کمر اقتصاد را شکانده. از سوی دیگر مصادره آهنگ ها (نظیر آهنگ مرا ببوس) به جا انداختن فرهنگ حق تالیف ضربه زده.

در این ۴۳ سال هم که ظاهرا در قدرت نبودند  از خود مذهبیون بیشتر از «گزینش» در راه تسویه حساب های شخصی شان سو استفاده کرده اند.

صحنه رقت انگیزی است:  کمونیست بیخدایی که دین را ازبیخ و بن قبول نداره در گوش حزب اللهی ویز ویز می کنه که فلان کس نماز نمی خونه. فلان کس هم همان دوست صمیمی اش بوده که تا دیروز ظاهرا جون جونی بودند و با هم  در مورد «متحجران» لغز می خواندند اما سر یک موضوع کوچک دچار اختلاف شدند و به خون هم تشنه!

یکی از ویژگی هاشون هم این بود که هزار تا خوبی از یکی می دیدند فراموش می کردند اما تا یک بدی کوچک (حتی در حد سو تفاهم ) می دیدند کینه ای عظیم می گرفتند و می خواستند انتقام کشی کنند ولو به قیمت ائتلاف با واپسگراترین نیروهایی که عمری تحقیرشان کرده بودند.

نمی خواهم بگم همه کمونیست های ایران این طور بوده اند اما متاسفانه در صد بزرگی شان این طور بوده اند. اثر گذاری این طیف از آنها بیشتر بوده تا افراد آزاده بین آنها. دست کم من به عنوان شخصی از دهه ‍پنجاه -که اتفاقا تا حدودی هم  گرایش ضد سرمایه داری افسار گسیخته دارم- اثر آنها را بیشتر در جهت تثبیت جو اختناق دیده ام نه درجهت بسط آزادی.  برای همین خوشحالم که قدرت اجتماعی این طیف در جامعه رو به افول هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

عکس های زیبای هابل

+0 به یه ن

در  این سخنرانی  توضیح داده می شه که چه طور عکس های زیبای تلسکوپ هابل تهیه می شوند. درسته که هابل به همه طیف مرئی حساس هست (به اضافه بخش پرانرژی تر مادون قرمز و کم انرژی  تر ماورابنفش) اما عکس های رنگی که نمایش داده می شه "عکس رنگی" که هابل گرفته نیست. هابل از فیلتر های فرکانس مختلف استفاده می کنه و عکس تک رنگ در فرکانس های مختلف می گیره. سپس به هرکدام از فرکانسها رنگی را اختصاص می دهند و عکس ها را با ادغام این اطلاعات به دست می آورند.

لزوما رنگی که نسبت می دهند رنگ متناظر با  فرکانس نیست.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پرویز پرستویی

+0 به یه ن

من سریال خاتون ساخته تینا پاکروان را رغبت نکردم ببینم. فیلم خانه کاغذی را از او دیده بودم که برای هفت پشتم هم بس هست. کل فیلم همان طور که از پوستر پیداست پیامش این بود: چون نسل انقلاب خیلی موجودات مهم و در عین حال مظلومی هستند حق دارند سر همه عربده بکشند و بزنند در گوش دخترشان. طبعا مردان اون نسل خوش خوشانشان می شود و خانم پاکروان را "پخته" می دانند و کمتر از بقیه همنسلانش سر راهش سنگ می اندازند. جمع کنید بابا! همچین حقی در کار نیست!



مشکلی که من با امثال پرویز پرستویی دارم اینه که در اون دسته از فیلم هاشون که ته-مایه ایدئولوژیک داره فرهنگی را ترویج می کنند که  از فرهنگ موجود ایران به مراتب "غیر انسانی تر" هست.

در فیلم بادیگارد پرویز پرستویی طبق معمول پرخاشگرانه داد می زنه که این جوانک که من قراره بادیگاردش بشم کیه که به خاطر نجات جانش ، جانم را به خطر بیاندازم؟ من فقط برای نجات چهره های مهم نظام خودم را به خطر می اندازم. (نقل به مضمون). که البته بعدش مجاب می شه که اون جوانک هم چهره نظام هست.


در این سال های کرونایی هزاران دکتر و پرستار و بهیار در کشور ما و کشورهای دیگه، برای نجات جان انسان ها جان خود را به خطر انداختند اما نپرسیدند که آیا بیماری که نجات می دهند "چهره " هست یا نیست. مطمئنم به ذهن شان هم خطور نکرد. به ذهن والدین و همسرشان هم خطور نکرد ! همین نرم و هنجار جامعه خیلی خیلی از اونی که در این فیلم ها ترویج می شه "انسانی تر" هست.


در فیلم خانه کاغذی تینا پاکروان نقش دخترجوانی را بازی می کنه که مادرش فوت کرده و با پدرش (پرویز پرستویی) زندگی می کنه. عملا همه بار زندگی روی دوش دختره. حتی به لوله کشی های خراب خانه دختر رسیدگی می کنه. پدر مثل برج زهر مار صبح تا شب اخم کرده. با یک خانم هم می خواد رابطه برقرار کنه که دختر تُرش می کنه.  بعدش هم پدر به خاطر اون خانم با دختر خشونت می کنه.

روایت فیلم هم به گونه ای است که بیننده بر خود وظیفه ببیند برای پدر به عنوان یک مرد نجیب متعلق به نسل بامرام انقلاب دلسوزی کند وبه او آفرین بگوید. 


نرم و هنجار جامعه ما این هست که وقتی مادر خانواده می میرد پدر دغدغه آن را دارد که مبادا دختر جوانش نیازی داشته باشد که او در نیابد. پدر هایی که همسرشان را از دست می دهند از خانم های دور و بر مرتب مشورت  می گیرند که مبادا دخترشان نیازی داشته که  او به علت مرد بودن متوجه نشده باشد. نرم و هنجار ما این قدر از فیلم تینا پاکروان و نقش پرستویی در آن انسانی تره.

پدر خانواده بعد از فوت همسر اگر بخواهد با زنی رابطه برقرار کند احساسات بچه هایش را لحاظ می کند نه آن مثل پرستویی در فیلم پاکروان با وحشیت احساسات بچه هایش را سرکوب نماید.


ظاهرا دست اندرکاران این قبیل فیلم ها اون قدر عربده کشی های پرستویی در فیلم های نیمچه ایدئولوژیک با شکوه می یابند که عکس پوسترشان را به تصویر عربده کشی او مزین می کنند! درسته همه آدم ها در زندگی عصبانی می شوند و داد می زنند( همان طوری که همه دستشویی هم می روند.) اما در تصویر که قرار نیست روی این حالات تمرکز شود. این حالات، باشکوه و قابل افتخار نیستند!


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل