+0 به یه ن
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
بیانیه شاخههای فیزیک و ریاضی
فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران- اسفند 1395
پژوهش در علوم
پایه، بایدها و نبایدها
چرخۀ دانش اجتماع مراحل تکوین و تدوین علوم است و
پژوهش دربرگیرنده همۀ مراحل تکوین نظریههای علمی است. پژوهش در علوم به مجموعۀ
تلاشها در جهت پاسخگویی به مسائل مختلف در چارچوب چرخۀ دانش گفته میشود و نتیجۀ
آن پیشبرد علوم و مرزهای دانش ویا تولید فناوری و خدمات است. از آنجا که مسائل در
سطح ملی یا فراملی مطرح میشوند و مسائل ملی نیز معمولاً مشترکات زیادی با کشورهای
مختلف دارند، پژوهش در علوم پایه و نتایج آن نوعاً فراملی هستند. از ویژگیهای
بارز در پژوهش، به خصوص در رشتههای علوم
پایه، بینالمللی بودن آن است که تعامل و
تبادل علمی مستمر با پژوهشگران از ملل مختلف را میطلبد.
انجام یک پژوهش علمی موفق نیازمند تبیین و درک
درست از مسائل مطرح است که خود مستلزم کاوش و گردآوری در مجموعۀ دانستههای مربوط
است. ایدهپردازی بدون درک عمیق از مساله و تسلط بر مجموعۀ دانش موجود و مربوط، نتیجهای
جز نظریههای خام و غیر قابل اعتنا نخواهد داشت. پژوهش با نظریه و راه حل آغاز نمیشود
بلکه قرار است به آن بیانجامد.
چرخۀ دانش قدمتی بیش از سه
سده دارد و تمرین و تکرار این چرخه به شکلگیری فرهنگ علمی و فرهنگ پژوهشی
انجامیده است. این فرهنگ هرچند در مراکز علمی
و دانشگاهی بیشتر نمود و بروز دارد، منحصر به اینها نیست و در واقع بخشی از فرهنگ
عمومی جوامع محسوب میشود و از آن نیز تاثیر میپذیرد. بخشی از فرهنگ علمی، نظام ارزشگذاری است که اخلاق
علمی-پژوهشی بر اساس آن شکل گرفته است. انتظار میرود پژوهشگران به این نظام ارزشی، که مقبولیت بینالمللی دارد، احترام بگذارند.
نتیجه عدم احترام به این نظام طرد شدن از طرف سایر پژوهشگران است.
عرضۀ آرا و نتایج به سایر پژوهشگران، مباحثه، مقابله و نقد ایدهها و نظریات علمی، و سعی بر اقناع همگنان از ویژگیهای فرهنگ پژوهش علمی هستند؛ تثبیت یک نظریۀ علمی عموماً با اجماع جامعۀ علمی برآن شکل میگیرد. بخشی از فرهنگ علمی در عرضۀ نتایج و نظریات و ایدهها نمود مییابد که عموماً به دو صورت شفاهی در سمینارها و همایشهای علمی و یا به صورت انتشار مقاله در مجلات علمی یا در رسالهها و پایاننامهها صورت میگیرد. چاپ مقاله هدف پژوهش نیست، بلکه فقط بخشی از آن است. چاپ مقاله الزاماً به معنای تولید دانش پذیرفته شده و مدون نیست بلکه صرفاً گزارشی از نتایج فعالیتهای پژوهشی افراد است.
مجلههای علمی معمولاً فقط صاحب امتیاز نشر مقالههای پژوهشی هستند و تنها نویسندگان مقاله مسئول صحت و سقم، محتوا و مندرجات مقالات خود هستند. همانطورکه نویسندگان مالکیت معنوی ایده و نظریه و نتایج را دارند، انتظار عرفی و اخلاقی این است که در مقالات یا سمینارها نتایج حاصل از پژوهش خود نویسندگان و ارائهدهندگان مطرح شود، و مالکیت معنوی بقیۀ پژوهشگرانی که کار آنها بر نتایج به دست آمده موثر بوده به درستی و با ارجاع مناسب و ذکر ماخذ، محترم شمرده شود. انتشار نتایج پژوهشی دیگران به نام خود و استفادۀ از نتایج، عبارات، نمودارها و ایدههای دیگران بدون ذکر منبع و ماخذ، از مصادیق بارز زیر پا گذاردن اخلاق علمی-پژوهشی است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
بسیار خوشحالم که فیلم فروشنده جایزه اسکار گرفت. به نظر من و همچنین به نظر شاهین و همچنین به نظر جمعی از دوستانم که با هم در مورد فیلم های ایرانی صحبت می کنیم این فیلم حتی از فیلم های قبلی آقای اصغر فرهادی از جمله فیلم جدایی نادر از سیمین هم زیبا تر بود. ورای مسایل سیاسی جایزه اسکار حقش بود!
تبریک به آقای فرهادی!
تبریک به همه بازیگران فروشنده به خصوص ترانه علیدوستی نازنین که شاهکار بازی کرد!
دی-وی-دی این فیلم قدیمی اصغر فرهادی با عنوان "رقص در غبار" هم تازه به بازار آمده. فیلم در مورد یک پسر تورک هست که عاشق دختری می شه و برای عشقش فداکاری های بسیار می کنه. قهرمان فیلم آخر مرام و معرفت هست. نقشش را پسر جوانی به نام "یوسف خداپرست" بازی می کنه. انصافا عالی هم بازی می کنه. اما نمی دانم چرا بعدش در فیلم دیگری ظاهر نشده. حقش بود مشهور بشه.
حتما خبر دارید که در جشنواره فیلم فجر امسال دو فیلم به زبان ترکی و نیمه ترکی هم نمایش داده شدند و خوش درخشیدند. یکی فیلم خانه (اِو) که ساخت تبریز هست ودیگری فیلم آبا جان که در زنجان فیلم برداری شده است. ما علاقه مندان به فرهنگ آذربایجان باید از این قبیل فیلم ها حمایت کنیم تا سینمای ترکی در ایران رشد کنه (منظورم محصولات سینمایی به زبان ترکی در آذربایجان و اردبیل و زنجان و تهران و قزوین و انزلی و قشقایی و تورک های خراسان و اراک و همدان خودمون هست. والا سینمای ترکیه می خواد رشد کنه می خواد نکنه به من ربطی نداره!)
امیدوارم فیلم های ترکی ایران هم روزی در جشنواره های اسکار و کن و ونیز و برلین و.... بدرخشند.
در این باره گفت و گپی در این وبلاگ شد که به نظرم آن قدر اهمیت دارد که در متن اصلی وبلاگ هم آورده شود:
نازلی:

اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
در لینک های زیر فایل های سخنرانی دکتر حبیب تجلی را می توانید دانلود کنید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
مصاحبه با آقای نادر طالب زاده در سری مصاحبه های آقای دهباشی با عنوان خشت خام را دیدم. به شخصیت او علاقه مند شدم و بیشتر در موردش مطالعه کردم. فردی است فوق العاده باهوش باسواد و شجاع. با توانمندی های متعدد. دنیای غرب را می شناسد. خاورمیانه را می شناسد. رسانه را می شناسد. انگلیسی اش - به قول آقای دهباشی- فاخر هست. متین و با وقار و سنجیده سخن می گوید. سال ها جبهه رفته. در جنگ بوسنی خبرنگار بوده. لبنان رفته ووووووو خلاصه انبانی است از تجربه و توانمندی.
می توان گفت به ایدئولوژی اصولگرا تعلق دارد و سخت به آن پایبند. شاید افرادی بگویند که این فرد به سود شخصی دارد حرف های مورد پسند حاکمیت می زند. من گمان نمی برم! چون فردی با قابلیت های او و از خانواده ای چون خانواده او ریشه دار و مایه دار -اگر می خواست- با روش های خیلی کم خطر تر و آسان تر هم می توانست چه در ایران و چه در خارج برای خودش برو بیایی داشته باشد! نیازی به این همه خطر نداشت. من فکر می کنم از روی اعتقاد هر کاری کرده، کرده است. هرچند بسیاری از دیدگاه هایش را قبول ندارم اما برایم قابل درک هست که برای شخصی با توانمندی های او "تاثیرگذاری" از آن جنس که او دارد (چه در تربیت نسل جدید و چه در کاری که خود می کند) آن قدر ارضا کننده هست که به آن همه زحمت بیارزد.
او و تربیت شدگانش
در پرس تی وی و.... دارند کار رسانه ای اساسی می کنند. یک مصاحبه داشت باشبکه بین المللی اسپانیایی زبان. چه کار های اساسی ای که نمی کنند و چه تاثیر ها که آن سر دنیا در آمریکای لاتین نمی گذارند!
آیا به عنوان ایرانی افتخار می کنم که رسانه های کشورم چنین قدرتمند دارند عمل می کنند؟! نه چندان! برای آمریکای لاتین این افراد توانمند دارند نقشه می کشند و برنامه می سازند اما برای کودکان سرزمین خودمان چه کسانی برنامه می سازند و ذهن سپیدشان را مشغول می کنند!؟ امثال فتیله ها!!!!!!!
هر چه قدر جناب نادر طالب زاده و تربیت شدگانشان تیزهوش و با ادراک هستند امثال فیتیله ها .....! وقتی رضا رشید پور بعد از آن دسته گل فتیله هت به مصاحبه دعوت شان کرد شروع کردند به نصیحت اخلاقی کردن مخاطب!!!!! ظاهرا نفهمیدند برای چه دعوت شده اند!! مسلما برای تقدیر و یا پند اخلاقی دادن دعوت نشده بودند. از پیر اخلاقی قوم هم خواهش کنی که "یا حکیما! ما را نصیحتی بفرما!" دست کم می گوید " من کوچکتر از آنم که نصیحتی کنم". اون وقت فتیله ها در مصاحبه ای که در واقع برای گرفتن عذرخواهی از آنها ترتیب داده شده بود، ملت را نصیحت پشت نصیحت می کردند! در کوزه همان تراود که دراوست!
کشوری مانند ایران با این سابقه فرهنگ سازی و با این نگرش شاعرانه چرا باید برنامه سازان کودک و نوجوانش از یک کاریکاتور در توالت های عمومی های آلمان ایده بگیرند و آن را هم با برداشت بسیار زشت خود بسازند.
سوژه در سرزمین شاعرانه ما کم بود!؟
یعنی در این مملکت برنامه ساز کودک با ذوق و با فهم و کمالات پیدا نمی شد برنامه سازی کودکان را سپردند به امثال فتیله ها!؟ چرا نبود!؟ 40-50 سال پیش برترین فیلمسازان ما -از جمله شادروان کیارستمی- کارشان را با کانون پرورش فکری کودکان آغاز کردند. چرا همان میدانی که به آقای نادر طالب زاده در مملکت دادندکه کار کند و هنرجو تربیت کند به امثال کیارستمی نداند.
فیلم سازدهنی محصول 1352 را دیده اید؟ اگر ندیده اید حتما ببینید. شاهکار هست. من در کودکی به همراه والدینم دیده بودم و هنوز تاثیرش بر من مانده است. چرا به امثال سازنده این فیلم میدان نداده اند که ما امروز این قدر این زمینه فقیر نباشیم؟!
من نمی گم به امثال آقای نادر طالب زاده و تربیت شدگانش مکتبش میدان ندهند که برنامه های مورد نظر خود را بسازند. اما ده ها برابر آن باید به افرادی میدان بدهند که ذوق و درک و فهم لازم ساختن برنامه های خوب برای کودکان سرزمین خودمان را داشته باشند. این حوزه حساس و مهم را نسپارند دست آدم هایی که سطح درک و فهم و هنرشان پایین هست.
البته در این حوزه هم کلاه قرمزی و شکرستان را داریم که خوبند. ولی کمه. مسئولان محترم! همون طور که پشت پرس تی وی ایستادید پشت برنامه کودک هم بایستید که افراد در قد و قامت کیا رستمی بیایند برای فرزندان این سرزمین برنامه بسازند نه فتیلیه ها و امثال فیتیله ها. این که ساده تر ه. امکانات زیاد هم نمی خواهند! برای وزارت خارجه هم دردسر ندارد
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اون روز که فاجعه پلاسکو اتفاق افتاد رفتار برخی از شهروندان که جلوی نیروهای امداد را گرفتند هیچ جور قابل توجیه یا قابل اغماض نبود. بسیار شرم آور بود. در مدت کوتاهی مردم علیه آن رفتار موضع گرفتند و انزجار خود را نشان دادند. اما گویا در دو سه روز اخیر رفتار جمعی مردم تهران در برابر نیروهای امدادی تغییر کرده. آژیر نیروهای امدادی را که می شنوند می کشند کنار. امیدوارم این برخورد جا بیافتد و دایمی باشد. نه فقط در تهران بلکه در کل ایران و کل جهان.
به همه بگویید. این گفتن ها بی تاثیر نیست.
"عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی!" درسته این رفتار بی نهایت زشت و غیر قابل چشم پوشی از برخی شهروندان سر زد اما در مقابل بسیاری هم بودند که آن چه داشتند برای عملیات نجات و کمک به آسیب دیدگان به طبق اخلاص گذاشتند. اتفاقی من برخی را متوجه شدم. خالصانه و بی ریا هم کردند.
و اما در مورد ورود کسبه به داخل ساختمان برای خارج ساختن اموال و حتی ماجرا جویی! این کار هم اشکال داشت اما تا حدی قابل فهم هست. وقتی چنین اتفاقی می افتد برخی قهرمان بازی شان می گیرد و می خواهند ادای فلان آرتیست فیلم را در بیاورند. برخی ، به هر دلیلی داشته هایشان آن قدر برایشان ارزشمند هست که حاضرند خطر کنند. برعکس آنان که جلوی نیروهای امداد را گرفتند این کار این افراد غیر قابل فهم نیست. اما بیایید برای این موضوعات آماده باشیم تا مجبور نباشیم خطر کنیم. اطلاعات را جایی دیگر ذخیره کنیم. در کیفی شناسنامه و پول و ... را بذاریم که در هنگام خطر دنبالشان نگردیم برداریم و فرار کنیم .... راه هایی هست که خطر از دست دادن سندهای با ارزش را کم می کند. کپی شان را جایی داشته باشیم و.....
در واقع این وظیفه نیروی انتظامی بود که باید می ایستادند و نمی ذاشتند مردم بروند داخل ساختمان. کوتاهی کردند. در کشورهای پیشرفته پلیس در این موارد می آید جلو و نمی ذارد احدی برود تو. با قدرت و با سخت گیری تمام!
نیروهای زحمت کش آتش نشانی بسیار قهرمانانه عمل کردند. عاشقانه عمل کردند. از جان گذشتند. بسیار بیشتر از وظیفه خود عمل کردند. وظیفه شان این نبود که جان شان را فدا کنند. علی الاصول وقتی خطر فرو ریزش را حس کردند نمی بایست در ساختمان می ماندند. عاشقانه چون پروانه به سوی شمع رفتند.
اما نیروی انتظامی چی!؟ نیروی انتظامی به وظیفه ساده و کمابیش بی خطر خود که حضور در محل و جلوگیری از ورود افراد به داخل بود هم عمل نکرد.
طبیعی بود اونجا چند نوجوان یا بچه هم ماجراجویی شان گل کند و بخواهند بروند تو! طبیعی بود کسانی که همه اموالشان داشت می سوخت بخواهند بروند تو. این پلیس بود که می بایست مانع شود. اما نشد!
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
خاطره خودم: وقتی شوروی تازه فروپاشیده بود آشنا ها می رفتند روسیه یا جمهوری های تازه استقلال یافته. می آمدند و از رشوه گیری پلیس داستان می گفتند. ما نوجوان ها اون قدر تعجب می کردیم. ندیده بودیم و باور نمی کردیم که پلیس ممکنه فاسد یا ضعیف باشه.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
آقا! این اُباما با این "چُلُمپه بازی" هایش امشب در کاخ سفید دعوا می اندازه. زن ترامپ بدجوری ابرو گره کرده بود!
;));))
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
خبر دردناک شهادت آتش نشانان در آتش سوزی ساختمان پلاسکو را حتما همه تان می دانید. خیلی دردناکه. ماموران آتش نشانی خیلی زحمت کش هستند. یک بار در محلی که ما اقامت داشتیم آتش سوزی شد فوری سر رسیدند و آتش را خاموش کردند. ما و همسایه ها هم صد در صد همکاری کردیم.
خدا به خانواده شهدای پلاسکو صبر بده. خیلی سخته.
متاسفانه این جور اتفاقات هر دو سه ماه یک بار در گوشه ای از کشور ما می افته. تعداد این گونه اتفاقات ناگوار در کشور ما خیلی بیشتر از حد استاندارد هست. از بس که به مسایل ایمنی بی توجهیم. تازه خیال هم می کنیم که خیلی با حال و شجاع و حتی مومن (!!!!) هستیم که این طور به مسایل ایمنی بی توجهی می کنیم. با فهم ناقص خودمان خیال می کنیم ما در مسایل ایمنی بی توجه باشیم اشکال نداره چون خدا مراقب ماست. مگه خود خدا نگفته "
این یعنی ای بنده مراقب مسایل ایمنی باش! خدا قوانین طبیعت را از ازل برپا کرده به بندگانش هم هوش و عقل داده که قوانین طبیعت را کشف کنند به آنها هم گفته مراقب خودشان باشند. چه قدر امت بیفکر و پررویی وپرتوقعی هستیم که انتظار داریم خودمان بیخیال مسایل ایمنی بشویم و خدا بیاید قوانین طبیعت اش را با پارتی بازی تغییر دهد تا ما چیزیمون نشه.
همان طوری که رئیس آتش نشانی تهران گفته یک عده به مسایل ایمنی بی توجه بودند اون وقت آتش نشانان زحمت کش تاوان دادند.
بیایید دست کم این کار را بکنیم: جلوی دست و پای نیروهای امداد را نگیریم. راه باز کنیم که زود تر برسند. به هنگام بحران هرکسی دو دقیقه از آنها تلف کند ده ها خانواده بیشتر داغدار می شوند. به همین سادگی به همین تلخی!
پی نوشت: چه طور اونهایی که اعتقاد راسخ (!!!!) دارند که هر چه قدر هم به نکات ایمنی بی توجه باشند خدا خودش بلا را دور می کنه یه ذره به خودشان نمی گویند که شاید اگر اتفاق بیافته آه مادر یا فرزند یتیم قربانی بی احتیاطی شان روزی اونها را بگیره؟! چرا اون کسانی که جلوی نیروهای امدادرسانی را برای خوشمزگی یا فیلم گرفتن با موبایل می گیرند نمی ترسند که آه مادر یا فرزند کسی که اون لحظه به کمک رسانی نیاز داره اونها را بگیره؟!
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
ویژگی مسئولان بعد از انقلاب این هست که خوش برخورد هستند. هر کسی با هر
درخواستی برود سراغشان با روی باز استقبال می کنند و درخواست شان را امضا
می کنند اما امضای درخواست به معنای عملی شدن نیست. گویا برخی از مسئولان (البته نه همه آنها) با معاون خود یک
کد گذاری دارند. اگر با خودکار آبی امضا شود اجرا باید گردد. با خودکار
قرمز اگر امضا شود معاون ترتیب اثر نخواهد داد. ارباب رجوع هم خوش خیالانه
گمان می برد که مسئول خیلی تحویلش گرفته و تنها معاون کارشکنی می کند. بعد
می خواهد ملاقات دومی داشته باشد اما مداوم می دود تا جناب مسئول را بیابد و
بگوید امضایش به اندازه کشک هم نمی ارزید ولی برای بار دوم دیگه فرصت
ملاقات نمی دهند. این طور بندگان خدا را در این مملکت می ذارند سر کار.
تکنیک خیلی شناخته شده ای است. به زعم خودشان هم خیلی تیزهوش و زرنگ و زبل
هستند. در صورتی که اگر واقعا هوشمند بودند راهی برای حل مشکلات پیدا می
کردند.
به هر حال من و شما زورمان به آن بالا بالا ها نمی رسد اما کنترل بر رفتارخودمان می توانیم داشته باشیم و وقار و شخصیت خود را حفظ کنیم. واقعا اگر لازم نشد خودمان را با رفتن به دفتر آنها کوچک نکنیم. هرگز سعی نکنیم تا کاری که علی الاصول با مراجعه با زیردستان رئیس بزرگ انجام شدنی است با گرفتن امضای ملوکانه انجام دهیم. اگر درخواست ما یک چیز معمولی است که روال اداری خود را دارد چرا برویم سراغ رئیس و منت او را بخریم!؟
حق ماست که با روال معمول انجام شود. اگر زیردستان کارشکنی می کنند لزوما عنایت رئیس مشکل گشا نخواهد شد. اتفاقا بعد از عنایت رئیس کارمندان زیردست سر لج می افتند. شاید هم حق داشته باشند چون خیال می کنند دورشان زدیم و آتوریته شان را زیر سئوال بردیم یا حتی زیرآبشان را پیش رئیس زدیم.
حالا فرض کنید درخواست ما یک طرح جدید هست که روال مرسومی برای آن نیست و نیاز هست با مقام بالاتر درباره آن مذاکره شود. طبعا در این صورت باید از دفتر مقام بالاتر وقت گرفت
اگر مثلا ساعت 2 برایمان وقت دادند و تا ساعت 2:15 منشی شان ما را به دفتر راه نداد بیشتر در درگاهشان نایستیم. نشان دهیم که از رفتار ناخرسندیم. نشان دهیم که باید به وقت کارشناسشان ارزش قایل شوند. باید یادبگیرند که به وقت مراجع احترام بگذارند.
اگر رفتیم و با روی خوش درخواستمان را امضا کردند. باز هم خیلی خوش به حالمان نشود. در مملکت زیاد اتفاق می افتد که متاسفانه رئیس جلوی مراجع معاونش را تحقیر می کند یا از او بدگویی می کند. اگر با این صحنه مواجه شدیم ساده انگارانه نپنداریم خاطر ما برای آن رئیس از معاونش عزیزتر هست. کاملا برعکس! باید این گونه تعبیر کنیم او که احترام معاونش را نگه نمی دارد پشت سر ما چه ها خواهد کرد! مبادا به خاطر خوش برخوردی رئیس با ما سرمست غرور شویم برویم با زیر دستان آن رئیس درشت سخن بگوییم. به یاد داشته باشیم این مقام ها از بیخ عاریتی هستند. خود آن مقام چیست که گوشه چشمی به ما نشان دادنش چه ارزشی داشته باشد؟! به علاوه اگر این رفتار را داشته باشیم همان زیردستان در کار ما گره می اندازند. گره های کوری که بازکردنشان ساده نیست.
اشتراک و ارسال مطلب به: