روز جهانی کودک و بنیاد کودک و رقص آذربایجانی گروه اوتلار در نیاوران

+0 به یه ن

برنامه گرامیداشت روز جهانی کودک که شامل حرکات آئینی هنرمندان خردسال گروه اوتلار به سرپرستی آقای حاجی بابایی، عمو قناد و گروه جمعه به جمعه، هنرنمایی حرکات آئینی خراسان شمالی توسط گروه جایلان به سرپرستی آقای برات زاده، جشنواره نقاشی، احیای بازی های کودکی، شاهنامه خوانی و ده ها برنامه شاد و جذاب دیگر می باشد با همکاری میراث فرهنگی و در مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران برگزار خواهد شد.این برنامه با همراهی، ایده پردازی و مهربانی های هنرمند مهربان آقای فرهاد جم همراه است .  

همه بچه های ایران به این جشن دعوتند...
منتظر شادی های کودکانه ی شما هستیم
 پنج شنبه 16 مهر 94 مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران از ساعت 15 الی 21

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جایزه نوبل امسال

+0 به یه ن

جایزه نوبل امسال به دو فیزیکدان نوترینو تعلق گرفت. یکی شون همقطار ما در شبکه اینویزیبلز هست. قبلا مطلبی در مورد پژوهش بر روی نوترینوها اینجا منتشر کرده بودم.


The Royal Swedish Academy of Sciences has decided to award the Nobel Prize in Physics for 2015 to Takaaki Kajita (Super-Kamiokande Collaboration, University of Tokyo, Japan) and to Arthur B. McDonald (Sudbury Neutrino Observatory Collaboration, Canada) “for their key contributions to the experiments which demonstrated that neutrinos change identities. This metamorphosis requires that neutrinos have mass. The discovery has changed our understanding of the innermost workings of matter and can prove crucial to our view of the universe."
In 1998 Takaaki Kajita presented to the world the discovery that neutrinos produced in the atmosphere switch between two flavors on their way to Earth. Arthur McDonald subsequently led the Canadian collaboration which demonstrated that neutrinos from the sun do not disappear on their way to Earth, but change flavor by the time of arrival to the SNO detector.


Takaaki Kajita is a collaborator and the scientist in charge of the Univ. of Tokyo node of our network “Invisibles: Neutrinos, Dark Matter and Dark Energy ” ( www.invisibles.eu ), which has neutrino oscillations as one of its major research lines. This network is coordinated by the team of the Univ. Autónoma de Madrid and includes 29 European and extra-EU nodes, among which an active group here at IPM.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شغل دوم همه زنان سرزمین من

+0 به یه ن

ناشناس: واضح است که بر اساس اسلام سفر زوجه نیاز به اجازه ی زوج دارد. سوال این جاست که آیا برای هر سفر زوجه زوج باید به صورت مکتوب اجازه داده باشد؟‌ جواب به این پرسش منفی است. حکومت می تواند اجازه ی سفر هم به زوج و هم زوجه دهد. اگر زوج مخالف سفر زوجه است می تواند جلوی سفر او را بگیرد. حکومت اسلامی وکیل زوج نیست که مجانا برای او کار کند. حکومت اسلامی نمی تواند در حق سفر زوج یا زوجه دخالت کند.

مینجیق: فقط هم مکتوب نمی خواهند
 اجازه محضری می خواهند که در خیلی از موارد واقعا دردسرساز هست. به خصوص وقتی خود شوهر در خارج از ایران باشد. یا به هر علتی گرفتار باشد.
مسئله فقط مسئله ی آکادمیک نیست. مسئله عملی دردسرساز بیخودی است.
مثلا شوهر در بیمارستان بستری است و می گویند باید برای عمل خارج برود. پاسپورت خانم که باید برای همراهی برود منقضی شده یا اصلا پاسپورت ندارد. بنا به قانون محضر حق ندارد خارج از دفترش کار انجام دهد (این قانون قانون خوبی هست).
پیدا کنید پرتقال فروش را!
می دونید چه قدر این قانون به ظاهر در خدمت مردسالاری جان همان مرد را مورد تهدید قرار خواهد داد؟

الفی اتکینز: ممنونم از دقت نظر خانم های عزیز که حتی نگران حال مردان در حال احتضار روی تخت بیمارستان هستند.

مینجیق: منظورتون چیه؟

الفی اتکینز:
می دونید چه قدر این قانون به ظاهر در خدمت مردسالاری جان همان مرد را مورد تهدید قرار خواهد داد؟!" یعنی هیچ کی از این منظر تا حالا به مساله تکاه نکرده بود

مینجیق:

حتما عده ای بوده اند که نگاه کرده اند. چون مسئله عملی است که خیلی ها خواهی نخواهی درگیر آن هستند.
بیمارستان بخش مردان که بروید اکثریت قاطع همراهان زن هستند. همسر او دختر او یا خواهر او یا مادر او. گاهی هم حتی عروس بیمار!
گویا پرستاری شغل دوم اغلب زنان سرزمین من هست!
خیلی به ندرت پیش می آد پسر یا برادر یکی شب به عنوان همراه در بیمارستانی بماند.
جاهای دیگه را نمی دانم. اما در تبریز در بخش مردان زنان می توانند همراه باشند. ولی در بخش زنان مردان به عنوان همراه نمی توانند بمانند. اگر مردی بخواهد از همسر یا مادر یا دختر یا خواهرش در بیمارستان پرستاری کند باید برود بیمارستان خصوصی و اتاق VIPکه خیلی گران تر هست بگیرد. در اتاق های معمولی حتی بیمارستان های خصوصی هم این کار مقدور نیست. به عبارت دیگر پرستاری یک مرد از یک زن در فرهنگ ما "فوق لوکس" به حساب می آید و باید ثروتمند باشد که چنین کند!!!! این در حالی است که هر کسی بیش از هرکس با همسر خود راحت تر هست!
اون روز یکی از دوستانم گفت: " هفته دیگه هم قراره باز فلورانس نایتینگل بشم. پدر شوهرم عمل کرده!" یکی پرسید " مگه خواهر شوهر نداری؟!" اون یکی پرسید "مگه مادرشوهر نداری؟!" جالب بود که از اون جمع که اتفاقا همگی اون قدر به حقوق زنان حساس هستند که مخالف قوانین مردسالارانه کشور باشند و زیاد هم در این باره بحث می کنند کسی نپرسید "مگه برادر شوهر نداری؟" یا سئوال بدیهی تر "شوهرت خودش چرا شب همراه پدرش در بیمارستان نمی ماند؟"
البته به ذهن من رسید ولی نپرسیدم. فکر کردم فضولی خواهد بود. بقیه هم شاید همین فکر را کردند ونپرسیدند. به هر حال- خوب یا بد- این فرهنگ ماست. فرهنگ ما با فرهنگی که مادر برای شیر دادن بچه خودش هم از شوهر طلب پول می کند یا انگور و کوزه آبش را مسموم می کند یا با کفش پاشنه بلند می کوبد بر سر شوهر  یکی نیست. فرق داریم.
قوانین آن فرهنگ برای ما با این فرهنگ بخصوص حرف زور می شود. حرف زور غیر قابل تحمل!! قوانینشان برای خودشان خوب هست. برای ما نه!

متاسفانه مردان ما از بس از محیط هایی مثل شب در بیمارستان ماندن به دور نگاه داشته می شوند که مسایل واقعی جامعه را نمی بینند. این همه زن را که شغل دومش شده پرستاری نمی بینند اون وقت مسافرت خارج و زن و..... که می شنوند خیال می کنند منظور همان قشر باریک زنان"آن چنانی" هست که خانه خراب کن هستند. اون قشر هم وجود دارند. من انکار نمی کنم و ادعا هم نمی کنم همه زنان خوب و نجیب و مامانی و فداکارند. اما چند درصد از زنان جامعه اون تیپی هستند؟! آیا قوانین جامعه باید برای همین قشر باریک تنظیم شوند؟ به علاوه اون قشر راه سو استفاده را از همین قوانین مردسالارانه بسیار تیز پیدا می کنند.
قوانین مردسالارانه پاگیر همین اکثریت زنانی می شود که دست و پا می زنند که زندگی را اندکی برای خانواده بهتر کنند. همان اکثریت قاطع زنان ایرانی که در قانون گذاری و ضابطه گذاری اصلا دیده نمی شوند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سردمداری فرهنگی

+0 به یه ن

ساختن فیلم «محمدا رسول الله» و فیلم هایی نظیر «یوسف پیامبر» باعث می شه که ایران به لحاظ فرهنگی در جهان اسلام طلایه دار به نظر برسه. مسلمانان هند و آسیای میانه و چین و قفقاز و کشورهای آفریقایی و همین مسلمانان کشورهای غربی یک جور دیگه به ایران نگاه خواهند کرد. علاقه مندان غیر مسلمان تحولات خاورمیانه هم خواهند گفت که باز اینها یک ملتی هستند که جواب توهین را نه با خشونت بلکه با کار فرهنگی می دهند. این خیلی اعتبار می آره.

سیاست گذاران خارجی و اقتصادی مون اگر با شعور عمل کنند می تونند از این پتانسیل بهره برداری به نفع ملی کنند. نوعی از بهره برداری که هم به نفع مردم ایران باشه و هم به نفع منطقه. خوشبختانه در حال حاضر آقای ظریف و تیمش از خودشان نشان داده اند که جنم  چنین کاری را دارند. از این جهت انتشار فیلم به موقع بوده. بعد از توافقات هسته ای  ایران  داره به لحاظ روابط بین الملل کشور مهمی می شه و چنین فیلم هایی هم می تونه در تثبیت موقعیت ایران نقش مهم ایفا کنه.

به نظرم مخالفت هایی که از سوی تندروان مذهبی در برخی کشورهای عربی صورت می گیره با همین ملاحظه هست. قلقلکشان گرفته!

فیلم را ندیده ام ودر موردش نمی توانم نظر بدهم. احتمال می دهم اگر مجیدی با همین نیروهای داخلی فیلم را می ساخت از منظر شخصی چون من فیلمی دلچسب تر از آب در می آمد. موزیک متن آن و طراحی لباس و زاویه دوربین و... آن به دل من نوعی بیشتر می نشست. اما این اسم های بزرگ سینمای جهان باعث می شه که تماشاگران از کشورهای دیگر هم به تماشا بنشینند. از آن جهت که گفتم خوب کاری کردند از افراد مشهور بین المللی دعوت به همکاری کرده اند. برای کارهای بعدی عوامل ایرانی تکنیک های آنها را یاد می گیرند و ذوق خود می آمیزند و طرحی نو در می اندازند.

در مجموع به خرجی که برای فیلم شده می ارزد. به شرط آن که بقیه هم بلد باشند چه طوری دانه هایی را که این فیلم و فیلم های از این دست می پاشند به ثمر برسانند. شهرکی که برای فیلم در نزدیکی قم ساخته اند خودش می تواند جاذبه توریستی مهمی شود و اگر خوب مدیریت شود می تواند تا چند سال دیگه خرجی را که برای فیلم شده بازگرداند.

پی نوشت: بودجه این قبیل فعالیت ها خیلی به نظر برخی زیاد می آید اما در مقابل حیف و میل ها یی که در این کشور می شه چیزی نیست. در مورد محتوای فیلم نظر نمی دهم چون هنوز ندیدمش. می دانم که خیلی ها در باره محتوا بهتر و کامل تر از من نظر خواهند داد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فیلم

+0 به یه ن

دوستانی که فیلم محمد رسول الله را دیده اند!
نظرتون در مورد خود فیلم و ساخته شدن آن چیه؟
خوبه این جور فیلم ها با این بودجه نسبتا زیاد و با وجود حواشی آن (نظیر واکنش الازهر و....) ساخته بشه؟
اگه خوبه، چرا در ایران؟
آیا ساختن این فیلم با این بودجه و با این همه همکاری های بین المللی با نامداران سینمای جهان می تونه سطح تکنیکی سینمای ما را بالا ببره؟ یا آن را از اصالت می اندازه؟


من هنوز فیلم را ندیدم. ولی سئوالات بالا برایم مطرح هست. آخه مجید مجیدی قبلا فیلم های خیلی قشنگ با بودجه کم می ساخت. فیلم های خیلی تاثیرگذار و با ارزش معنوی. به لحاظ ترویج معنویت همون رویه بهتر نبود؟! دارم سئوال می کنم ها! جوابی ندارم. برای خودم سئواله

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کنسرت ارکستر سمفونیک تبریز

+0 به یه ن

کنسرت ارکستر سمفونیک تبریز فردا و پس فردا ساعت 21 هست. می شه اینترنتی بلیط این برنامه و برنامه های مشابه را تهیه کرد.
http://www.ebilit.com

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بیانیه های سیاسی دانشگاهیان

+0 به یه ن

در سال های اخیر دانشگاهیان در جریان های سیاسی بیانیه هایی صادر کرده اند. هرچند این نوع فعالیت را می پسندم و معتقدم دانشگاهیان باید حضور خود در جامعه و حساسیت خود به مسایل سیاسی روز را (دست کم) از طریق صدور بیانیه ابراز کنند اما من اغلب آنها را امضا نکرده ام. معمولا هم انتقادم را به متن نامه به طور مکتوب به نویسندگان ابراز داشتم. عموما هم به تنظیم کنندگان برخورده. یادم هست در آستانه  یکی از انتخابات، برخی امضا کنندگان از طریق نوچگان  خود به گوشم رساندند که "فکر کردی کی هستی که ما منتظر شنیدن نظراتت باشیم؟"


اشکالاتی که به نظر من به این قبیل نامه ها و بیانیه ها وارد هست از این جنس هست که عرض می خواهم بکنم.

اول این که خیلی وقت ها این بیانیه ها اندکی پیش از انتخابات (حدود یکی دو هفته) در یک جو هیجانی و احساساتی منتشر می شود. در صورتی که بیانیه دانشگاهی ها باید در جوی آرام و به دور از هیجانات منتشر شود. در جوی که مورد بحث های نظری جدی و به دور از هیجان قرار گیرد و یواش یواش به خورد جامعه برود.

دوم این که اغلب این بیانیه ها حاوی نکته جدیدی نیستند. اغلب بازیافت مطالبی هستند که در روزنامه های داخلی و خارجی منتشر می شود. بیشتر از آن که خواننده را به تفکر وادارند به هیجان خواننده می افزایند. هیجان بد چیزی نیست. اما از دانشگاهی انتظار نمی رود نقش قطار شهر بازی و سرسره آبی  و سقوط آزادپارک آبی را بازی کند و هیجان آفرینی نماید! آن هم درست در آستانه انتخاب هایی سرنوشت ساز!

سوم این که با خواندن متن این بیانیه اصلا نمی توان فهمید چرا این نوشته به قلم دانشگاهیان هست! نه حرف و دیدگاه تخصصی در آن هست و نه مطالبات صنفی و نه نشانی از پختگی سالها فراز و نشیبی که دانشگاه به خاطر مسایل سیاسی در این مرز و بوم تجربه کرده! وقتی متن اغلب این بیانیه ها را می خوانی حس می کنی این بیانیه را جوانی 20 ساله نوشته که زیاد روزنامه می خواند.  باورت نمی شود بیانیه ها را دانشگاهیانی سالخورده نوشته و امضا کرده اند که تجربه انقلاب فرهنگی و ده ها واقعه دیگر را پشت سر گذاشته اند.
چرا چنین ادعایی می کنم؟! چون به نظر می رسد نویسندگان باورشان شده که یکی از دو جناح که در انتخابات شرکت می کند خیلی مظلوم هست و دانشگاه و دانشگاهی باید هزینه بدهد تا آن جناح را به قدرت برساند! در صورتی که کاندیدایی که در این مملکت از فیلتر رد صلاحیت عبور می شود از اغلب دانشگاهیان وضعش بهتر است. به قول معروف همه شهروندان برابرند اما آن کاندیدا از من دانشگاهی "برابرتر" هست! اگر می گوید مظلوم واقع شده به نسبت جناح رقیب هست که "برابرترین" می باشد!
دانشگاه در این مملکت از هر جناحی مظلوم تر هست و بدن نحیف آن بعد از آشوب سیاسی ضربه ای نو می خورد.  لازم نیست آن چه در چنته دارد برای رسیدن فلان کس و بهمان جناح در طبق اخلاص بگذارد. علی الاصول انتظار می رود بیانیه ای که توسط پیران سردو گرم چشیده دانشگاهی تنظیم شده همیشه این نکته را در نظر بگیرد که احتمالش هست کاندیدایی که اینان از او حمایت می کنند سرکار نیاید. مبادا بیانیه طوری تنظیم گردد که دانشگاه در این صورت هزینه بپردازد! دانشگاه از هر جناحی -دست کم برای دانشگاهی-باید عزیز تر باشد. در بیانیه ها این گونه به نظر می رسید که دانشگاهیان که نامه را امضا کرده اند صحنه سیاسی را به صحنه علم و دانش مرجح می دانند.

چهارم به نظر من در بیانیه ها دانشگاهیان مطالبات خود را بیان کنند و بگویند از جناح ها بخواهند که آنها را عملی سازند نه آن که به آنها وعده حمایت بی قید و شرط بدهند.

پنجم: در برخی از بیانیه ها در مورد عقاید شخصی کاندیداها حرف های عوامانه ای زده می شود! این تقصیر بخشودنی نیست. وظیفه دانشگاهی آگاهی بخشی به جامعه هست نه سکانداری جریان عوامفریبی. به علاوه در مسابقه عوامفریبی قطعا دانشگاهیان بازنده خواهند بود. چرا که دست کم دو قشر بسیار متنفذ در جامعه ما-و اکثر جوامع دنیا  از جمله آمریکا- وجود دارند که تخصص شان عوامفریبی هست. در جامعه ما اتفاقا این دو قشر خیلی باهوش و زرنگند و رگ خواب عوام را خیییلیییی خوب می دانند. نهایت ساده اندیشی هست که دانشگاهیان خیال کنند با چند تا جمله -به زعم خودشان- عوام پسند که هر چهار سال یک بار در بیانیه ها می نویسند بتوانند توده ها را درجهتی که مد نظرشان هست و خلاف جهتی که آن دو قشر می خواهند، به خروش آورند. اگر هم -برفرض محال- موفق شوند چه فرقی خواهد بود بین "اینا" و "اونا"؟

به نظر من دانشگاهی باید در طول زمان در جامعه ارزش منطقی اندیشیدن و منطقی فکر کردن را جا بیاندازد. تحلیل داده ها را بیاموزد. بیاموزد که میلیون با میلیارد فرق دارد و کاندیدایی که این عدد ها را همین طوری می پراند شایسته انتخاب شدن نیست. (مثلا کاندیدایی که می گوید با انتقال 5 میلیون مترمکعب آب در سال دریاچه اورمیه را نجات خواهیم داد معلوم هست که همین طوری عدد پرانده و حرف بی حساب دارد می زند.) کاری کند که مردم عوامانه تصمیم نگیرند با تحلیل و تفکر تصمیم بگیرند. نه آن که دو هفته مانده به انتخابات با انتشار بیانیه  بخواهد عوام را تهییج کند که به کاندیدای مورد نظرشان رای دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتظارات من از مسئولینی که برای دانشگاه ها قانون و ضوابط وضع می کنند

+0 به یه ن

حالا می خواهم دغدغه هایم را به عنوان یک دانشگاهی بیان کنم و انتظازاتم را از نمایندگانی که به این امر می رسند بگم.

اول انتظارات مشخصم را می نویسم. بعد می گویم چه نوع دیدگاهی را می خواهم نماینده ای که به مسایل دانشگاهی می رسه داشته باشه.

انتظارات مشخص:
1) ظرفیت تحصیلات تکمیلی باید کم بشه. اگر استاد راهنمایی که از عهده راهنمایی  تز بر نمی آید نباشه لازم نیست در اون زمینه دانشجوی تحصیلات تکمیلی بگیریم. بسته به شاخه پژوهشی هر استاد تعداد محدودی دانشجو را به طور همزمان می تونه راهنمایی کنه. نباید بیشتر از این ظرفیت استادها دانشجو قبول کنند.
قوانین و ضوابط باید اینها را محدود کنند والا پایان نامه فروشی و ..... همین طور رشد خواهد کرد.
2) به دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید حقوق داد. به دانشجو دکتری حقوق تمام وقت یک نفر مدرک فوق لیسانس را باید داد. کار روی پایان نامه کار تمام وقت هست.
3) اداره دانشگاه ها باید مستقل باشه. دست کم رئیس دانشگاه های مادر مثل دانشگاه تهران و تبریز و فردوسی مشهد و اصفهان و شیراز و صنعتی شریف و....  باید توسط شوراهای خود دانشگاه منصوب بشه نه از جانب سیاسیون بالا دست.

4) پول دادن برای چاپ مقاله را قطع کنند. این رویه باعث رشد مقالات بی کیفیت شده. به جایش حقوق استادان را -به خصوص استادیاران جوان را- بیشتر کنند و حقوقشان را هم سر وقت بدهند. (همسر من مدت هاست استاد تمام هست. خودم هم به زودی می شم. این که استادیاران را در افزایش حقوق در اولویت می دانم به دلیل منفعت طلبی شخصی نیست!به خاطر این هست که می دانم در خیلی از دانشگاه ها در حقشان اجحاف می شود.)
5) تعداد واحد هایی که استادان جوان موظف هستند در دانشگاه ها تدریس کنند کم کنند تا استاد جوان بتواند برای کیفیت آموزش و همچنین پژوهش وقت کافی اختصاص دهد.

من نمی دانم که دقیقا مجلس در تحقق خواست های بالا به چه طریق می تونه وارد عمل بشه ولی می دونم که ابزار های لازم قانونی و اختیارات لازم را داره که پی گیر این گونه خواست ها باشه و زمینه لازم برای آنها را فراهم کنه.
حالا می خواهم بگویم انتظار دارم مسئولین که در مسایل دانشگاهی نظر می دهند و کار قانونگذاری یا نظارت یا اجرایی می کنند چه دیدگاهی داشته باشه

1) بدونه که علم کاربردی کافی نیست. در پژوهش علوم بنیادی را نباید بست. اما مرید و شیفته یک عده استاد کاریزماتیک که می گویند پول بریز توی علوم بنیادی هم نشه.  بفهمه که باید متناسب با زیرساخت ها و قابلیت های انسانی باید روی علوم بنیادی سرمایه گذاری بشه. سرمایه گذاری مالی ورای کشش نیروی انسانی در علوم تنها باعث رشد شارلاتانیزم علمی می شه.
2) بدونه فرهنگ پژوهشی در شاحه های پژوهشی مختلف فرق داره. با معیار شیمی دان ها نباید عملکرد ریاضی دان ها را سنجید و بالعکس. با معیار آزمایشگران نباید تئوری پردازان را سنجید و بالعکس.
3)  بدونه دوره مریدی و مرادی در دانشگاه ها باید دیر یا زود سر بیاید. به این فرهنگ دامن نزنه.
4) نیازها و فرهنگ کشور را بشناسه و به صرف این که در کشورهای دیگه فلان کار انجام می شه نخواهد در ایران هم پیاده کنه. به خصوص الگویش سنگاپور نباشه. متاسفانه در سال های اخیر مسئولین دایم سنگاپور و ترکیه را مثال می زنند و می خواهند از سنگاپور و ترکیه عقب نمانند. رقایت با ترکیه شاید قابل فهم باشه اما تاریخ جغرافیا فرهنگ دین جمعیت و وضعیت روابط خارجی  سنگاپور کاملا با ایران فرق داره و به هیچ وجه کشور مناسبی برای الگو قرار دادن برای کشور ما نمی تونه باشه.
5) نذارند بالا رفتن تعداد مقالات نوشته شده در ایران به قیمت بدتر شدن سطح آموزش تمام بشه.


اینها چیزهایی بودند که به ذهن من رسیدند. اینها را کلا از مسئولین می خواهم. مجلس هم بخشی از آن. به طور دقیق تر باید بیشتر فکر بشه که ببینیم کدام قسمت را مجلس بکنه و از چه طریقی.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تغییر مثبت آهسته

+0 به یه ن

امسال هر مهمان ایرانی مقیم خارج که داشتیم با تعجب و تحسین می گفت که مردم ایران خیلی آرام و مودب شده اند! راستش من هم همین مشاهده را دارم. به نسبت دو سه سال پیش مردم در خیابان ها آروم تر هستند. کمتر به هم می پرند. بیشتر ملاحظه هم را می کنند. آستانه عصبانی شدنشان بالاتر رفته و صبورتر هستند.

فکر می کنم علتش دو چیز هست:
1) گسترش همین شبکه های اجتماعی مجازی نظیر وایبر و تلگرام. تا چند سال پیش اغلب ما یکی خانواده را "خودی" می پنداشتیم یکی هم چند دوست نزدیکمان را که رفیق شفیق بودیم و هم نظر و هم عقیده. بقیه برایمان "نخودی" بود. فرد اجتماعی تر تعداد دوستانش بیشتر بود یا با فامیل بیشتر معاشرت می کرد اما مفهوم "خودی" و "نخودی" کمابیش برای همه  چنین بسته تعریف می شد. با همه گیر شدن گروه های متنوع وایبری و تلگرامی و..... مفهوم "خودی" و "نخودی" تغییر یافت و وسیع تر شد.در دو سال اخیر در این گروه ها یاد گرفتیم برای این که مزایای در جمع بودن بیشتر استفاده کنیم نسبت به دیدگاه ها و سلیقه های مخالف سلایق و دیدگاه خودمان با روی بازتری برخورد کنیم. همین تمرین به ما در خیابان ها ودیگر جمع ها نیز کمک می کند بهتر از قبل با غریبه ها تعامل کنیم. نتیجه همان می شود که مهمان های ما می بییند: مردم ایران مودب تر شده اند!

2) دومی نتیجه ثبات نسبی اقتصادی است. زمان آقای احمدی نژاد که قیمت دلار وطلا مرتب نوسان می کرد و اختلاس های آن چنانی مرتب رو می شدند فشار روانی زیادی روی مردم می آمد. احساس می کردند همین طوری که وایستادند دارند ضرر می کنند. اما حالا یک ثبات نسبی هست. می شه برنامه ریخت. به پس انداز فکر کرد و.... همین کلی آرامش فکری می آره. اعصاب را آروم تر می کنه.

عملکرد آقای روحانی ایده آل نیست. در واقع انتقادات بسیار زیادی به عملکرد او و کابینه اش وارد هست. اما همین اصلاحات کوچکی هم که کرده در زندگی و روح و روان ما شهروندان ساکن ایران تاثیر گذاشته. حالا ببینید اگر مجلس هم یک کمی بهتر بشه چه قدر زندگی بهتر و شیرین تر می شه. چه قدر فشارها کمتر می شه.

شبکه های اجتماعی مجازی هم ایده آل نیستند. استفاده های نادرست از آنها زیاد می شه. ولی "عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو". در بالا من یک هنرش را بگفتم. همین شبکه ها می توانند ابزاری باشند که ما مردم بتونیم چهره های جدیدی را با ایده هایی جدید راهی مجلس کنیم که بخشی از مشکلات مان را حل کنند. یا دست کم مشکل جدید برایمان نسازند.

چشم اندازی که من دارم اینه:
برای چند ماه در همین شبکه های اجتماعی صحبت کنیم ببینیم دغدغه هامون چی هستند. چه انتظاراتی از نماینده ها داریم. منظورم کلی گویی و غرولند نیست. منظورم حسرت ژاپن خوردن نیست ( اونها که ژاپن را بهتر می شناسندمی گویند چندان حسرت خوردنی هم نیست!)
منظورم مدون بیان کردن خواست های صنفی وگروهی هست. مثلا من خودم در سه محور می توانم خواست هایم را بیان کنم.
خواست هایم به عنوان یک زن، خواست هایم به عنوان یک شهروندترک ایرانی که زبان مادری اش مورد بی مهری قرار می گیره و دریاچه نزدیک شهرش خشک می شه، خواست هایم به عنوان یک دانشگاهی.
در حال حاضر دغدغه هایم به عنوان یک دانشگاهی پررنگ تر هست. در این زمینه هم خواست هایم را بیان خواهم کرد و در انتخابات مجلس هم معیار اصلی ام همین خواهد بود. اولویت ها هم با زمان تغییر می کنه. مثلا چهار سال پیش دغدغه هایم به عنوان یک آذربایجانی پررنگ تر بود. اما در آن زمینه هر چه به عقلم رسیده گفته ام. الان می خواهم در مورد مسایل دانشگاهی بگم. شما ممکنه به عنوان یک مادر یا یک کارمند یا یک پزشک و پرستار ویا فعال اجتماعی... بخواهید دغدغه هایتان را بگویید. بسیار خوب! جای هم را تنگ نکرده ایم! تعداد نماینده های مجلس بسیارند. اگر خوب بکوشیم به اندازه وزن اجتماعی هرکدام از این دغدغه ها نماینده می توانیم به مجلس بفرستیم. اشتباه هست که ما وقت خود را تلف این کنیم که با هم بحث کنیم کدام دغدغه مهم ترهست.یا با هم دعوا کنیم که چرا نمی فهمی که دغدغه من مهتره یا تهمت بزنیم که خائن هستی که دغدغه مرا جدی تر از دغدغه خودت نمی دانی.
به جای اون باید سعی کنیم ازانجمن ها و تشکل های مرتبط به دغدغه هایمان کمک بگیریم که در این انتخابات نقش فعال تر و تاثیرگذارتری داشته باشند.

داشتم می گفتم مرجله اول بحث بر سر دغدغه ها و انتظارات هست. اون قدر باید بحث کنیم تا نظراتمان صیقل بخورند و پخته تر بشوند.
مرحله بعدی شناسایی کسانی هست که بتوانند بخشی از انتظارات را برآورده کنند و در عین حال از فیلتر ردصلاحیت هم بتوانند عبور کنند. این را تشکل ها می توانند انجام دهند. تشکل ها باید اعتبار اجتماعی برای خودشان کسب کنند تا وقتی یک هفته مانده به انتخابات لیست بیرون می دهند مردم به اعتبار آنها بروند و به لیست رای دهند.
زودتر اعلام کردن لیست به صلاح نیست. چون رقبا تخریب شخصیت می کنند.
این راهی هست که به عقل من رسید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بحث سیاسی

+0 به یه ن

آقایان!خانم ها! مایلید یک بحث سیاسی بکنیم؟
البته بحث سیاسی بی خطر!
خیلی از ماها سال ها با این نظر که بهتره از بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد پای صندوق های رای رفتیم. گاهی هم خسته شدیم و گفتیم همه سر وته یک کرباسند و رای ندادیم. رای که ندادیم بدترین ها از بین کاندیداها رفتند و شرایطی به وجود آوردند که اثرات مخربش را یا می بینیم یا به زودی خواهیم دید

من فکر می کنم زمانش رسیده که به فکر آلترناتیو یک کم بهتر باشیم. حل ریشه ای و اساسی هم وقتش نیست. حل ریشه ای و اساسی هزینه بالا داره. ممکنه اون چیزی در نیاد که می خواستیم. داعش هم که مثل شمر ذی الجوشن اونجا وایستاده منتظره اینجا اختلاف پیش بیاد. به فکر اصلاحات اساسی باشیم ممکنه مثل روشنفکرهای سوری فردا توی سرمان بزنیم بگیم چی فکر می کردیم چی شد!
من فکر می کنم باید افراد جدید با ایده های جدید به مجلس راه پیدا کنند. بین همنسلان خودمون کم نیستند فرزندان شهید یا جانبازی که فعالیت سیاسی به معنای دعوای اصلاح طلب و اصولگرا نداشتند. مذهبی سنتی و مردمدار بوده اند. اینها رد صلاحیت نمی شوند. از بین آنها حتما افرادی هستند که فهمیده و باشعور و درستکارند. از بین آنها کسانی هم حتما هستند که قدرت بیان و قدرت رهبری خوبی دارند.
من فکر می کنم اول باید ببینیم از نماینده مجلس چی می خواهیم. خواست هامون باید مدون و معقول و در چارچوب اختیاراتشان باشه. بعد کسانی که از عهده اش بر می آیند شناسایی کنیم بعد در همین فضای مجازی برایشان تبلیغ کنیم. اگر از همین الان به فکر باشیم و همت کنیم تا مجلس تاثیرگذار می توانیم باشیم.

سئوال من این هست که بهترین اتفاقی که در انتخابات مجلس پیش رو ممکنه بیافته چیه؟به هر حال در بیست سال گذشته انجمن ها و ان-جی_او های متعددی بوده که همنسلان ما در اونها فعال بوده اند و در عمل نشان داده اند چه قابلیت هایی دارند یا ندارند. این انجمن ها و ان جی او ها هم پایگاه اجتماعی دارند اگر فلان اتحادیه و یا فلان انجمن حمایتی بکنه کمابیش می شه اطمینان کرد.

بهتر از دعواهای اصلاح طلب -اصولگراست که جنگ زرگری ای بیش نیست!
دوره قبل یک پزشک متولد ٥٥ فرزند شهید از تبریز کاندید شده بود. به مجلس راه نیافت اما کم مانده بود رای بیاره. طرفدارانش او را پزشک نیکوکار شهر معرفی می کردند. اتحادیه فرشبافان هم حمایت کرده بود. قول داده بود مشکلاتشان رسیدگی کنه. این جور چهره ها مد نظرم هست. کسانی که اعتبارشان را از فعالیت های اجتماعی یا حرفه ای شان می گیرند نه از جریان سیاسی و دعوای اصلاح طلب و اصولگرا
من دوست دارم از دانشگاهیان خوش نام که فرهنگ دانشگاهی را می فهمند و سعی می کنند جلوی بزرگ شدن بی رویه تحصیلات تکمیلی را بگیرند به مجلس راه پیدا کنند

کسانی مثل دکتر نصیری قیداری نماینده سابق زنجان
ما علی الاصول می توانیم این افراد را شناسایی کنیم. همین شبکه های اجتماعی مجازی پتانسیل آن را دارند که این جور ایده ها در آنها پرورانده بشه و کاندیداهای ذیصلاح شناسانده بشه
اگر همچین جریان و تحرکی در شبکه های اجتماعی شروع بشه -چه موفق بشه که چهره های جدید با ایده های جدید راهی مجلس بکنه و چه نشه-تاثیرگذار و مثبت خواهد بود

اگر این جریان به راه بیافته و خواست ها مدون بشه حتی همین دو جناحی که الان در قدرت هستند مجبور خواهند بود برخی خواست ها را برآورده کنند. مجبور شعارها و انتظارات مردم را تا حدی منعکس کنند.

اگر مردم منفعل باشند اینها همون حرف های قدیمی خودشان را قرقره می کنند. همون دعواهای قدیمی شون! همون کل کل ها ی بیربط به مسایل و دغدغه های ما! در حال حاضر دغدغه هایی را دارند مطرح می کنند که گاهی آدم خیال می کنه از سیاره ای دیگر هستند.

پی نوشت: تا جایی که یادم می آید سیاسیون ایران بیشتر از آن که خود را مکلف بدانند از اختیارات و امکاناتشان استفاده ببرند تا به دغدغه های دانشگاهیان برسند دانشگاهیان را موظف می دانستند که آنها را در به قدرت رسیدن یاری دهند. در این میان توقع اصلاح طلب ها بیشتر بود. به زعم آنها چون اصولگراها پایگاه های قدرت بیشتری دارند وظیفه دانشگاهیان هست که این "ظلم" را در حق آنها جبران نمایند و حتما برای قدرت رسیدن این ها تلاش کنند و هزینه بپردازند!

من یکی این طور نمی بینم. وظیفه ای برای این حس نمی کنم که برای اصلاح طلبان تبلیغات کنم تا مبادا اصولگرایان به قدرت برسند.
به جای آن می خواهم افرادی را شناسایی کنم که دغدغه های مشترک با من دارند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل