اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
اشتراک و ارسال مطلب به:
یک فیلمی هست به اسم «گهواره ای برای مادر». فیلم با نشان دادن روزمرگی های طلبه های زن پوشیده در چادر شروع می شه و بعد از چند دقیقه اول قهرمان چادری فیلم (طلبه زن با بازی الهام حمیدی) را نشان می ده که در قطار با یک دختر جوان به اصطلاح «بدحجاب» نشسته. بعد از چند دقیقه ای که چشم ها ی بیننده، روی اون چادرها تنظیم شده مواجهه با دختر بدحجاب برای بیننده شوک آور می شه. به نظرش می رسه اون دختر بدحجاب نظم دنیا را به هم زده. در صورتی که به طور روزمره در شهرهای ایران دختران همتیپ او را می بینیم و حس خاصی هم به ما دست نمی ده. نظم دنیا هم از نظرمان به هم نمی ریزه.
اشتراک و ارسال مطلب به:
مریلا زارعی هم مثل پرویز پرستویی هنر پیشه قابلی هست. بازی اش در فیلم های اصغر فرهادی با این که نقش مکمل بود اما شاهکار بود. نمی دانم چرا به اندازه کافی بازی های او در فیلم های فرهادی مورد تحسین قرار نگرفت. اما مریلا زارعی همبازی پرویز پرستویی در فیلم بادیگارد هم بود. همان که در مورد پرستویی نوشتم برای مریلا زارعی هم کاربرد دارد:
مشکلی که من با امثال پرویز پرستویی دارم اینه که در اون دسته از فیلم هاشون که ته-مایه ایدئولوژیک داره فرهنگی را ترویج می کنند که از فرهنگ موجود ایران به مراتب "غیر انسانی تر" هست.
در فیلم بادیگارد پرویز پرستویی طبق معمول پرخاشگرانه داد می زنه که این جوانک که من قراره بادیگاردش بشم کیه که به خاطر نجات جانش ، جانم را به خطر بیاندازم؟ من فقط برای نجات چهره های مهم نظام خودم را به خطر می اندازم. (نقل به مضمون). که البته بعدش مجاب می شه که اون جوانک هم چهره نظام هست.
در این سال های کرونایی هزاران دکتر و پرستار و بهیار در کشور ما و کشورهای دیگه، برای نجات جان انسان ها جان خود را به خطر انداختند اما نپرسیدند که آیا بیماری که نجات می دهند "چهره " هست یا نیست. مطمئنم به ذهن شان هم خطور نکرد. به ذهن والدین و همسرشان هم خطور نکرد ! همین نرم و هنجار جامعه خیلی خیلی از اونی که در این فیلم ها ترویج می شه "انسانی تر" هست
اشتراک و ارسال مطلب به:
اول از همه موفقیت خانم زهرا امیر ابراهیمی را به ایشان و دوستدارانشان تبریک می گم. من این فیلم جدید را که به خاطرش جایزه برده اند ندیدم اما بازی ایشان را در سریال نرگس تحسین می کردم و می کنم. اون موقعی که سریال نرگس از تلویزیون ایران پخش می شد بین مردم عادی کوچه بازار با استقبال عمومی رو به رو شد. طبق معمول اینتلجنسیای ایران برای این که نشان دهند خیلی بیشتر می فهمند سریال نرگس دیدن را مظهر عقب افتادگی معرفی کردند و کلی تماشای این سریال را تحقیر نمودند. من و شاهین با کمال افتخار سریال نرگس را می دیدیم. جز چند صحنه تحمیلی اش (نظیر بازدید از یک سایت هسته ای و…) که معلوم بود بعد از مشاهده محبوبیت سریال به آن اضافه شده بود سریال واقعا در زمان خودش دیدنی بود. قدمی به جلو بود. اولا بازی ها عموما درخشان بودند. بازی خانم امیر ابراهیمی (با این که نقش مکمل بود) چشمگیر بود. ثانیا در زمان خودش خیلی رو به جلو بود. در آن زمان تلویزیون دوستی دختر و پسری را نه کاری شیطانی بلکه اقتضای سن نشان داده بود. این خیلی درزمان خودش قدم بزرگی بود. بعدش هم خواهرانگی را به بهترین شکل نشان داده بود. این را هم خوب نشان داده بود که هر چه خواهر بزرگتر دلسوزی داشته باشد خواهر کوچکتر می زند توی ذوقش که برو گمشو مگه خیال کردی مادرمی😆😆😆😆
به لحاظ روانشناسی وتیپ شناسی فیلمنامه فوق العاده بود. فرهنگ طبقه متوسط آن زمان را به درستی به تصویر می کشید.
الغرض! سریال تمام شد و آن شیطان مجسم فیلم خصوصی زهرا امیر ابراهیمی را بدون اجازه وی منتشر ساخت. بیشرف ها هم نگاه کردند! جالبه که درصد قابل توجهی از همان ها که سریال نرگس را مظهر سطح پایین بودن معرفی می کردند برای دیدن اون فیلم لعنتی سر ودست می شکستند. (یکی شان آورده بود که با شاهین نگاه کنند و شاهین هم گفته بود خجالت بکش برو گمشو!)
الغرض! خوشحالم که بالاخره خانم امیر ابراهیمی با همه این ظلم ها که بیشرف ها به او کردند ماند وبالید و به جایگاهی که حقش هست رسید.
الان هم مد شده که بر سر خانم علیدوستی بزنند. اکنون همان انتلیجنسیا در مسخره کردن ترانه علیدوستی دارند با هم مسابقه می ذارند. انگار نه انگار همان ترانه هست که تا چند سال پیش برایش سر ودست می شکستند. حالا یک دونه کت صورتی بیریخت پوشیده. جنایت که نکرده همه مشکلات مملکت را از چشم او می بینید. در مورد سریال شهرزاد هم اون زمان نمی دانسته پولش از کجا اومده. بعدا که فهمید عذرخواهی کرد. اون فقط یک بازیگر بود . بازی اش هم خوب بود. اونهایی که دزدی کردند پاسخگو باشند. اونهایی که راه دزدی را باز می ذارند پاسخگو باشند. زورتان به اونها نمی رسه گیر دادید به ترانه علیدوستی.
یک عده هم شعار واویلا سر می دهند که دامن ترانه علیدوستی گنده بود پیشکسوت نجیبی مثل سعید پورصمیمی در گوشه وایستاد بی احترامی به پیشکسوت شد! ای واویلا! وا مصیبتا! باباجون! اونجا جشنواره کن هست. زورخانه نیست که نگران این باشید مبادا زنی وارد بشه و حواس ها از حلوا حلوا کردن پیشکسوت به سوی دامن گنده اون زن منحرف بشه. عکس هنر پیشه های زن خارجی در جشنواره کن را ببینید. انواع و اقسام دامن های گنده پوشیده اند. کسی هم ازشون ایراد نمی گیرد که چرا دامنشان مانع از دیده شدن فلان هنرپیشه پیشکسوت شد که در گوشه ایستاده بوده. سنت جشنواره کن و اسکار و…. همین چیزهاست. دامن گنده ترانه هم اونجا چیزی غیر عادی ای نبوده.
تعارف که نداریم. اونجا هنرپیشه می روند که دیده بشوند. شما علاقه به دیده شدن اگر ندارید دنبال این جور جاها نباشید.
من با فرهنگ ترکیه آشنایم. انتلیجنسیا ی ترکیه هنر پیشه ها وخواننده هایشان را سرمایه ملی می دانند. راستگرا هایشان به خاطر ارزش مالی صنعت سینما و کنسرت و …
چپگراهایشان برای این که این قشر با هزینه کم (در حد یک بلیط ) دل توده های فقیر را شاد می کنند و رنگی به زندگی شان می بخشند. همین طوری می شه که ترکیه از دیو اعتیاد مصون می مانه اما ایران نه. با همین دلخوشی های ساده و کم هزینه
🍀@minjigh.
پی نوشت: همین که نوشتم "پیشکسوت نجیب "خبر افشا گری کتایون ریاحی را دیدم.
می خواهم نظرم را در مورد این جنبش می_تو بگم. به نظرم اشکال و ایراد این جنبش بیشتر از خیرش هست. چون که تا جرم یکی ثابت نشه باید بیگناه تلقی بشه.
راه را باز می کنه تا با دلیل یا بی دلیل به مردها تهمت زده بشه. یکی دو مورد هم بی اساسی ادعاها و تهمت بر برملا بشه موج برخواهد گشت و هرزنی که مورد تعرض قرار می گیره و شکایت می کنه با هجمه ای بیش از هجمه های قبل از این جنبش رو به رو خواهد شد.
در مورد این ادعای خانم ریاحی هیچ قضاوتی نمی کنم. شاید درست باشه شاید هم نباشه. به من هم ربطی نداره اما ماجرایی که ریاحی تعریف کرده مرا به یاد دو نکته انداخت که مستقل از افراد ی که اسم از اونها برده شد بهتره مورد توجه قرار بگیره.
١- اول این که مردهای غیرتی معمولا فکر می کنند کسی که ممکنه به همسرشان نظر داشته باشه یک آدم خوش تیپ ورشید هست شبیه مجسمه داوود میکل آنژ در فلورانس. مرد خوش تیپ که می بینند کهیر می زنند اما پیرمرد جلمبور که می بینند فکر می کنند بی آزار هست. در صورتی که اغلب مردانی که برای زن شوهردار آزار جنسی می رسانند همین پیرمردهای جلمبور بین ٦٠ تا ٨٠ ساله هستند که موقعی هم که متهم می شوند یک قیافه مظلوم به خود می گیرند.
جامعه ما خیلی نگران خانه اجاره دادن به مرد مجرد هست. حال این که -دست کم در برابر زنان متاهل- مردهای مجرد چشم پاک ترینند.
کسی هم که خیلی پرحرف و اجتماعی هست لزوما حیز نیست. و برعکس! خیلی اوقات، افراد بیش از اندازه خجالتی و دست و پا چلفتی برای این که خودشان را به خودشان ثابت کنند برای زنان مزاحمت ایجاد می کنند.
٢- در خاطره خانم ریاحی آمده بود که به او اتهامی واهی زده بودند و خانه سینما یک پیشکسوت را به عنوان بازجو به خانه او فرستاده. من نمی دانم قضیه چی بوده اما به فرآیند باز جو فرستادن کار دارم. توجه کنید که باز جو را وزارت اطلاعات نفرستاده!! خانه سینما که خیر سرش نهاد پیشرویی باید باشه فرستاده. ریاست وقت خانه سینما هم با یکی از پیشکسوتان سینما بوده که از زمان شاه هم در فیلم های هنری نقش های مهم ایفا می کرده!
این بساط "ریش سفیدی" را خوب می شناسم! در جامعه فیزیک هم از این معرکه ها می گیرند. به یکی تهمت واهی می زنند. بعد یک پیرمرد به ظاهر مظلوم و مدعی وارستگی می فرستند که بازجویی و حکمیت کند. یکی از پیشکسوتان خوشنام را! پیرمرد هم از این موقعیت حکمیت تا می تواند سواستفاده می کند و ظلم می کند. این ماجرای ریش سفیدی که از روستاهای عقب افتاده ما به ما ارث رسیده ، در جمع های پیشروی ما —از جامعه فیزیک گرفته تا خانه سینما —هم به کار گرفته می شه و چه حق ها که پایمال نمی کنه!
پی نوشت دوم: معنی اینتلجنسیا
عزیزی نوشته مرا که در آن واژه اینتلیجنسیا را به کار برده بودم به اشتراک گذاشته. یکی هم پای پست مسخره کرده که من لابد از روی بیسوادی اینتلیجنس و انتلکتوئل را قاطی کرده ام و کلمه ساخته ام. من که رئیس جمهور نیستم از این کارها بکنم! خواننده های بلاگ خودم شاید هیچ از من خوششان نیاد اما دیگه گمان نمی کنند من انتخاب کلمه را بلد نیستم!
الغرض! بد ندیدم در مورد تفاوت دو کلمه اینتلجنسیا و انتلکتوئل (یا انتلکچوال) توضیحی دهم. به لحاظ لغوی، اولی جمع هست و دومی مفرد. اما بار معنایی این دو در کانتکست، تفاوت بسیار دارد. انتلکتوئل اندیشه مستقل و سلیقه و ارزیابی مستقل مبتنی بر تفکری دارد که خود زاده جهان بینی و دیدگاهی نسبتا مستحکم هست. اما وقتی در متنی کلمه انتلجنسیا به کار برده می شود معمولا منظور جمعی هستند که برای این که نشان دهند جزو طبقه نخبه فکری جامعه هستند موضع گیری می نمایند بی آن که چندان پایه فکری مستقل داشته باشند. این کلمه به خصوص در مورد طبقه روشنفکری اروپای شرقی کاربرد دارد. اواخر دوره تزاری و قبل از انقلاب اکتبر این طبقه انتلجنسیا برای خودش برو بیایی داشت.
انتکچوال فیلمی را می بیند و بر اساس دیدگاه خودش تحلیل می کند. اما یکی که خود را متعلق به انتلجنسیا می داند اظهارنظری در مورد همان فیلم می نماید که به نظرش مورد قبول جمع انتلجنسیا خواهد بود. دایم هم مراقب هست که مبادا اظهار نظری کند که خارج از انتلجنسیا به نظر آید.
اینتلجنسیا قابلیت آن را دارد که جمعی را به بیراهه بکشاند. به خصوص که این اخلاق گند را هم دارد که بی دلیل یا با دلیل غیر موجه یک مرتبه بر سر یک نفر آوار شود. فعلا که اینتلجنسای ایرانی آوار شده بر سر ترانه علیدوستی!.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیلم رحمان ١٤٠٠ را شاید دیده باشید. کمدین های ایرانی (همین دار و دسته مهران مدیری) خانواده ای فقر زده را که یکی از اختلاسگران دارایی شان را بالا کشیده سوژه خنده می کنند.
دادخواهی مرد خانواده مسخره می شود. هر روز یک تخم مرغ بر می دارد می رود می زند به در موسسه ای که پولش را بالا کشیده. فضای فیلم به گونه ای است که مخاطب نتیجه بگیرد که "ای بدبخت! با این کارهای تو چی عوض می شه؟! قبول کن که هیچ کاری از دستت بر نمی آد."
تلاش های همسر او برای آوردن نشاط در خانه و "خود را ازتک و تا نیانداختن" هم همین طور مسخره می شود.
در آخر فیلم، ماموران با بولدوزر می ریزند تا آشیانه این خانواده را تخریب کنند. فریاد های اعتراضی زن در مقابل خانه خراب شدن هم تمسخر می شود. مخاطب می خندد که همان زن با اون دک و پُز که به پوستش می رسید و کفش پاشنه بلند آن چنانی قرض می کرد، الان چادر به کمر بسته و شیون می کند!
کمال سونال کمدین ترکیه ای معروف به شعبان،در حضیض سال های سخت اقتصادی ترکیه، چندین و چند فیلم در مورد مردم حاشیه کلانشهرها و مسایل مربوط به تخریب آشیانه های آنها ساخته. تازه این افراد عموما از روستا آمده بودند و به اون وجه که پولش را کسی خورده پرداخته نمی شد. با این حال ابدا مسخره نمی شدند. روابط زناشویی و دلبری های خانگی شمشاد خانه پرور رحمان ١٤٠٠، که در فیلم مهران مدیری مورد تمسخر قرار می گیرد و خواننده را به این فکر سوق می دهد که "بابا! شما نگران این بدبخت ها نباشید. اینها خودشان با همین چیزها خوشند،" در فیلم های شعبان هم هست اما عشق و شور زندگی فقرا در فیلم های شعبان تمسخر نمی شود. اتفاقا بیننده را به این سو سوق می دهد که چرا جامعه با افرادی که این گونه مملو از عشق و شور زندگی هستند تا این اندازه خشن هست؟!
در جامعه ای که فیلم های شعبان ساخته شده بود، طلاق عاطفی در طبقه برخوردارش بیداد نمی کرد. اگر او می خواست در ایران امروز فیلم بسازد احتمالا یک پیام فیلمش هم این بود که "ای خانواده ای که در رفاه غرقی اما گرفتار طلاق عاطفی گشته ای! این زوج ندار و بیچیز از شما در این زمینه بهتر عمل کرده. یاد بگیر!"
درسته که وظیفه کمدین خنداندن در هر شرایطی هست. اما وظیفه اش خنداندن به هر شکلی نیست. چنان که شعبان نشان داد می شود در حضیض تیره روزی هم خنداند اما همدل تیره روزان ماند. قبل از او هم چارلی چاپلین نشان داده بود . خیلی از کمدین های مطرح دنیا نیز هم.
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
من بازی رضا کیانیان را که در فیلم ها می بینم حس می کنم داره لحظه به لحظه به تماشاچی می گه: «ببین چه عالی بازی می کنم! برام کف بزن!» مصاحبه هاش و اظهارنظرهاش هم موید این برداشت هست. اما بازی محمدرضا فروتن را که می بینیم آدم فراموش می کنه که فیلمه و او داره نقش بازی می کنه. اون قدر بازی محمدرضا فروتن طبیعی هست که آدم فراموش می کنه برای او دست بزنه.
اشتراک و ارسال مطلب به:
احتمالا در مورد حاشیه های اکران فیلم پرویز پرستویی در آمریکا شنیده اید. یک جوان قهرمان جودو ایرانی از پرستویی می پرسه که چرا با قاسم سلیمانی عکس گرفته. او هم به جای پاسخ پرخاش می کنه و با مشت می زنه دوربین می افته زمین.
هر آدمی ممکنه عصبانی بشه و پرخاش کنه. من هیچ ایرادی به ویل اسمیت به خاطر این که در دفاع از همسرش در گوش مجری، چک خواباند نمی گیرم. اگر پرستویی پرخاش می کرد که در ایام کرونا نزدیک من نیایید به او ایراد نمی گرفتم و حتی به او حق می دادم. اما این پرخاشش را به آن سئوال ابدا قابل توجیه نمی بینم. عکس گرفتن با شخصیتی مانند سلیمانی توسط یک سلبریتی یک موضع گیری سیاسی ایدئولوژیک هست. وقتی از او در این مورد سئوال می شود باید بایستد و از موضعش دفاع کند. اگر موضعش به هر علت عوض شده توضیح دهد. یعنی چه که پرخاش می کند و می گوید «به تو مربوط نیست». مگه از او در مورد عکس های خصوصی و خانوادگی اش سئوال شده بود که جواب می دهد به تو مربوط نیست. نه خیر! از موضع یک سلبریتی عکسی با پیام سیاسی و ایدئولوژیک گرفته با علم کامل بر این که خبرگزاری های متعدد کشور- که عمدتا هم بودجه شان از محل بودجه ملی است و متعلق به آحاد ملت هست-آن را مخابره خواهند کرد. اون وقت می فرماید به تو مربوط نیست!
مغلطه هایی که سایر سلبریتی ها می کنند هم جالب هستند.
از یک ور خانم خیراندیش می گویند مادربزرگ های ما روضه می گرفتند و....
مادربزرگ های من هم روضه می گرفتند و شله زرد نذری می پختند و سفره می انداختند. اما روضه مادربزرگ خانم خیراندیش و شله زرد نذری مادربزرگ من در روابط بین الملل تاثیری نداشت. اما عملیات قاسم سلیمانی تاثیر داشت.
از اون ور، رضا کیانیان می گوید یاد بگیریم وقتی کسی جواب سئوالمان را نخواست بدهد پاپیچ نشویم. (نقل به مضمون) وقتی سئوال در مورد چاقی و لاغری وعروسی و طلاق و بچه دار شدن و نشدن .... هست، حق با ایشان هست. اما نه وقتی سئوال در مورد یک موضع گیری سیاسی با تبعات مستقیم برای آحاد ملت هست.
برخی از سلبریتی های مقیم لس آنجلس هم گفتند سیاسی نیستند و خبر ندارند. طبعا همه آنها اسم سلیمانی را شنیده بودند اما اکثر ما (از جمله خود من) اون قدر اطلاعات سیاسی و نظامی نداریم که بتوانیم قضاوتی بکنیم. در حالت کلی قضاوت کار سختی است. در وضعیت پیچیده و قاراشمیش خاورمیانه که دیگه سخت تر هم می شه. طبیعی است که بسیار افراد به جمع بندی نرسند و پاسخ شان این باشد که من سیاسی نیستم و خبر ندارم. لابد پرستویی به جمع بندی رسیده است که این ایدئولوژی را چه در فیلم های متعددش و چه در زندگی اش به عنوان یک سلبریتی ترویج می کند. بسیار خوب! بیاید به بقیه هم توضیح دهد و جواب سئوال های مربوطه را بدهد. شاید بقیه هم با او همنظر شدند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
من سریال خاتون ساخته تینا پاکروان را رغبت نکردم ببینم. فیلم خانه کاغذی را از او دیده بودم که برای هفت پشتم هم بس هست. کل فیلم همان طور که از پوستر پیداست پیامش این بود: چون نسل انقلاب خیلی موجودات مهم و در عین حال مظلومی هستند حق دارند سر همه عربده بکشند و بزنند در گوش دخترشان. طبعا مردان اون نسل خوش خوشانشان می شود و خانم پاکروان را "پخته" می دانند و کمتر از بقیه همنسلانش سر راهش سنگ می اندازند. جمع کنید بابا! همچین حقی در کار نیست!
مشکلی که من با امثال پرویز پرستویی دارم اینه که در اون دسته از فیلم هاشون که ته-مایه ایدئولوژیک داره فرهنگی را ترویج می کنند که از فرهنگ موجود ایران به مراتب "غیر انسانی تر" هست.
در فیلم بادیگارد پرویز پرستویی طبق معمول پرخاشگرانه داد می زنه که این جوانک که من قراره بادیگاردش بشم کیه که به خاطر نجات جانش ، جانم را به خطر بیاندازم؟ من فقط برای نجات چهره های مهم نظام خودم را به خطر می اندازم. (نقل به مضمون). که البته بعدش مجاب می شه که اون جوانک هم چهره نظام هست.
در این سال های کرونایی هزاران دکتر و پرستار و بهیار در کشور ما و کشورهای دیگه، برای نجات جان انسان ها جان خود را به خطر انداختند اما نپرسیدند که آیا بیماری که نجات می دهند "چهره " هست یا نیست. مطمئنم به ذهن شان هم خطور نکرد. به ذهن والدین و همسرشان هم خطور نکرد ! همین نرم و هنجار جامعه خیلی خیلی از اونی که در این فیلم ها ترویج می شه "انسانی تر" هست.
در فیلم خانه کاغذی تینا پاکروان نقش دخترجوانی را بازی می کنه که مادرش فوت کرده و با پدرش (پرویز پرستویی) زندگی می کنه. عملا همه بار زندگی روی دوش دختره. حتی به لوله کشی های خراب خانه دختر رسیدگی می کنه. پدر مثل برج زهر مار صبح تا شب اخم کرده. با یک خانم هم می خواد رابطه برقرار کنه که دختر تُرش می کنه. بعدش هم پدر به خاطر اون خانم با دختر خشونت می کنه.
روایت فیلم هم به گونه ای است که بیننده بر خود وظیفه ببیند برای پدر به عنوان یک مرد نجیب متعلق به نسل بامرام انقلاب دلسوزی کند وبه او آفرین بگوید.
نرم و هنجار جامعه ما این هست که وقتی مادر خانواده می میرد پدر دغدغه آن را دارد که مبادا دختر جوانش نیازی داشته باشد که او در نیابد. پدر هایی که همسرشان را از دست می دهند از خانم های دور و بر مرتب مشورت می گیرند که مبادا دخترشان نیازی داشته که او به علت مرد بودن متوجه نشده باشد. نرم و هنجار ما این قدر از فیلم تینا پاکروان و نقش پرستویی در آن انسانی تره.
پدر خانواده بعد از فوت همسر اگر بخواهد با زنی رابطه برقرار کند احساسات بچه هایش را لحاظ می کند نه آن مثل پرستویی در فیلم پاکروان با وحشیت احساسات بچه هایش را سرکوب نماید.
ظاهرا دست اندرکاران این قبیل فیلم ها اون قدر عربده کشی های پرستویی در فیلم های نیمچه ایدئولوژیک با شکوه می یابند که عکس پوسترشان را به تصویر عربده کشی او مزین می کنند! درسته همه آدم ها در زندگی عصبانی می شوند و داد می زنند( همان طوری که همه دستشویی هم می روند.) اما در تصویر که قرار نیست روی این حالات تمرکز شود. این حالات، باشکوه و قابل افتخار نیستند!
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به: