گهواره ای برای مادر

+0 به یه ن

یک فیلمی هست به اسم «گهواره ای برای مادر». فیلم با نشان دادن روزمرگی های  طلبه های زن پوشیده در چادر شروع می شه و بعد از چند دقیقه اول قهرمان چادری فیلم (طلبه زن با بازی الهام حمیدی) را نشان می ده که در قطار با یک دختر جوان به اصطلاح «بدحجاب» نشسته. بعد از چند دقیقه ای که  چشم ها ی بیننده، روی اون چادرها تنظیم شده مواجهه با دختر بدحجاب برای  بیننده شوک آور می شه. به نظرش می رسه اون دختر بدحجاب نظم دنیا را به هم زده.  در صورتی که به طور روزمره در شهرهای ایران  دختران همتیپ او را می بینیم و حس خاصی هم به ما دست نمی ده. نظم دنیا هم از نظرمان به هم نمی ریزه.

 این فیلم را ببینید. نه به خاطر این که فیلم خوبی هست (که به نظر من نیست.) بلکه برای این که دیدگاه اونهایی را که طرفدار گشت ارشاد هستند درک کنیم. 

موضوع اصلی این فیلم آن هست که هرچند این دختر طلبه امکان اعزام به روسیه برای تبلیغ دین دارد از این فرصت که قرار هست به او قدرت و شهرت بدهد چشم پوشی می کند و از مادر بیمارش مراقبت می کند. باز این موضوع، برای افراد معمولی جامعه که طلبه و نظیر آن نیستند کار خیلی عجیبی نیست. ما همگی در دور وبر افراد بسیاری می شناسیم که از پدرومادر یا همسر یا فرزند  بیمارشان نگهداری می کنند. خیلی شان هم افراد بودند که اگر دنبالش می رفتند قدرت و ثروت و این جور چیزها می توانستند کسب کنند. امتیازاتی خیلی بالاتر از اعزام به روسیه که در فیلم یک عالمه روی چشم پوشی از آن به عنوان فداکاری بزرگ یاد می شه! من حتی مورد سراغ داشتم (یکی از آن خواهران خوش اخلاق که مدتی پیش از آنها نوشتم) که سال ها از دختر خاله شوهرش در خانه پرستاری کرده بود. اون هم با کمال خوشرویی.
قهرمان طلبه این فیلم، دایم جلوی مادر بیمارش که صحبت نمی تواند بکند اما هوش و حواسش سرجایش بود آبغوره می گرفت. درست جلوی او با تلفن صحبت می کرد و با برادرش بحث می کرد که من چنان دختر گلی هستم و چنان مقدسم که  برای مادرم فداکاری می  کنم و در راه او، از فرصت درخشان اعزام به روسیه  چشم می پوشم. شعور سازنده فیلم نرسیده بود که شنیدن این حرف ها و دیدن آن گریه ها برای اون مادر بیمار ناتوان از سم هلاهل بدتره! آدم های معمول اجتماع که این همه ادعای تقدس ندارند نه تنها جلوی بیمار آبغوره نمی گیرند بلکه  دایم جلوی بیمار می زنند و می رقصند تا به او روحیه بدهند. 
ظاهرا برای دکترها ذوق کردن همراه بیمار در بیمارستان به هنگام آوردن ناهار بیمارستان سوژه مسخره و تحقیر همراه بیمار هست. در گروه های پزشکان، یک ژانر کامل جوک همراه بیمار دارند که قسمت بزرگی از آن هم این ذوق کردن همراه بیمار را تحقیر می کند. واقعا فکر کردید همان همراه بیماری که خدا-تومن خرج بیمارستان و عمل و دوا و درمان را می دهد ندید-بدید غذای بیمارستان هست که اون نمایش ذوق کردن را همه روزه اجرا می کند؟! معلومه که نه! می خواهد به بیماران این حس را القا کند (ولو به قیمت به جان خریدن نگاه های تحقیر آمیز کادر بیمارستان) که «من اینجا خوشم پس  تو به فکر بهبودی خود باش و نگران من نباش»! چیزی که در فیلم گهواره ای برای مادر ، قهرمان مقدس فیلم دقیقا برعکسش را عمل می کرد!

پی نوشت: معلومه که نویسنده و کارگردان این فیلم مرد بوده اند که اعزام به روسیه برایشان این همه فرصت درخشان به نظر می رسیده! والا برای یک زن چادری سراپا سیاهپوش اعزام به روسیه چه جذابیتی می تواند داشته باشد؟! که برود اونجا نگاه های از بالا به پایین زنان بلوند از-دماغ-فیل-افتاده روس را تحمل کند؟! روسیه غرب نیست که به افراد صرفنظر از پوشش شان احترام و ارزش قایل شوند. در روسیه بر اساس ظاهر افراد قضاوت می کنند. خودشان را هم از ما بالاتر می بینند. بیخود هم می کنند. در خیلی شاخص های اجتماعی فرهنگ عموم مردم ما بهتر از فرهنگ روسیه هست. مثلا تنبیه بدنی کودکان توسط والدین در ایران کمتر هست تا در روسیه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]