زالو

+0 به یه ن

احتمالا در مورد فیلم زالو که اخیرا پسر زنده یاد کیارستمی منتشرکرده شنیده اید.

این فیلم بسیار جنجال برانگیز شده است. طبیعی هم هست که چنین باشد. در واقع تقابل دو نگرش فردگرایانه و حق-محور و نگرش تکلیف-محور را به تصویر می کشد. به علاوه پای ابرمرد سینمای ایران یعنی عباس کیارستمی هم در میان هست.
طبیعی است که جنجال برانگیز شود. فیلم ١٦ دقیقه بیشتر نیست و در فضای مجازی به راحتی می توان لینک آن را یافت.

اگر دوست داشتید نظرتان را هم درباره فیلم و هم درباره بحث هایی که درباره انتشارش می شود بنویسید. برایم جالبه که نظراتتان را بدانم.

---------------
فیلم زالو مرا یاد این خاطره انداخت:

در پنجم ابتدایی این سئوال جاخالی را از ما پرسیده بودند:

هوا از راه …. وارد ….. می شود.


من نوشته بودم هوا از راه نای وارد شش می شود. اما جواب مورد نظر معلم این بود " هوا از راه روزنه وارد برگ می شود"

یک نمره کم گرفتم و شدم ١٩. اون موقع می بایست ورقه هایمان را نشان والدینمان می دادیم تا امضا کنند. هدف این بود که اگر ٢٠ نگرفته باشیم دعوایمان کنند. (قابل توجه کسانی که این روزها برای به رخ کشیدن روح لیبرال خود، در کوبیدن عباس کیارستمی با هم مسابقه گذاشته اند! )

الغرض! مادر من به جای دعوا گفت آخه این چه سئوالی است که طراحی کرده اند. می شد نوشت هوا از راه پنجره وارد اتاق می شود. پدرمم هم تایید کرد و گفت حتما باید به معلم بگوییم که  صورت این سئوال نادرست هست. مادرم امضا کرد و زیرش نوشت:
این سئوال بیشتر شبیه معماست تا سئوال درسی.

والدینم هر دو تاکید کردند که حتما ورقه را به معلم نشان دهم.
فردایش ورقه را به کلاس بردم. معلم مان با لحنی که انگار لطفی در حق مان می کند گفت امروز امضاهای والدین را نگاه نمی کنم. من هم برگشتم و گفتم اما مادر من اصرارکرد که حتما ورقه را ببینید. خلاصه به زور نشانش دادم!
معلم مان بر گشت و گفت دانش آموز باید چنان به کتاب تسلط داشته باشد که معما را هم حل کند.

به والدینم منتقل کردم و عصبانی شدند که به جای این فکر بچه ها را پرورش دهد، می خواهد  بچه ها را وادار به طوطی واری حفظ کردن بکند .

(در مورد این معلم مان قبلا گفته بودم. وسط سال از یکی از مدارس حاشیه شهر به مدرسه ما منتقل شده بود. مدت ها در شوک فرهنگی بود. در اون زمان در مدارس حاشیه شهر کتک زدن بچه ها خیلی مرسوم بود. در مدارس حاشیه شهر، والدین به مدرسه می آمدند و از معلم ها می خواستند که هروقت خواستند بچه ها را تنبیه بدنی کنند. ظاهرا  روز اول مدیر مدرسه ما به او گفته بود که در این مدرسه از این خبرها نیست. اگر دست روی بچه ها بلند کنی فردا والدینشان می آیند سرمان. اون قدر دچار  تضاد فرهنگی شده بود که اومده بود با ما در این باره درد دل می کرد و به نوعی از ما حمایت روحی می خواست. همه اینها را گفتم اما اضافه هم کنم که من دوستش داشتم. مهربان بود.  هیچ کس کامل نیست!)

----------------

فیلم زالو مرا به یاد خاندان مهندسان سازنده پل بروکلین در نیویورک هم انداخت. 
پدر و پسر هر دو نابغه بودند. بعد از مرگ پدر، پسر راه پدر را ادامه داد تا پل را تکمیل کند. یک کتاب خاطرات از رفتارهای خشن پدر با او سایر اعضای خانواده اش نوشت. "خشن" که می گم "خشن هاااا" 

اما دست آخر عروس خانواده بود که پل را تکمیل 
کرد. 💪🏻👰🏼

کار را که کرد؟ آن که تمام کرد. 

------------------------

در فیلم زالو جمله بندی ها و لحن صحبت عباس کیارستمی با پسرش قطعا نادرست بود. اما رفتار او را به بازجویان اوین تشبیه کردن، خیلی دور از انصاف هست مگر این که باور کرده باشیم بازجوهای زندان های ایران، واقعا همان طوری که در فیلم های ایرانی تصویر می کنند زندانیان را بازجویی می کنند!

رفتار عباس کیارستمی با پسرش که در این فیلم به تصویر کشیده شده دقیقا تیپیکال همان هست  که بود:  رفتار یک پدر فرهیخته با سطح سواد خیلی بالا در دهه شصت و 
هفتاد با فرزندش در اوج عصبانیت ! می پرسید اگر فرهیخته نبود چه می کرد؟! مثل خیل عظیم پدرانی که پسرانشان تجدیدی می آوردند اونها را به باد کتک می گرفت.

من از برخورد عباس کیارستمی در فیلم زالو اصلا تعجب نکردم. رفتارش دور از انتظار نبود. البته این به آن معنی نیست که رفتارش درست بود. والدین در اون زمان به این اندازه با یافته های روانشناسی کودک و علوم تربیتی آشنا نبودند. حتی اونهایی که در بالاترین سطوح سواد و فرهیختگی قرار داشتند به اندازه والدین خیلی معمولی و با سطح سواد متوسط امروزین که هر از گاهی به طور سرسری 
صحبت های امثال دکتر هلاکویی را می شنوند با اصول تربیتی مدرن و مورد پسند جامعه امروز آشنایی نداشتند. دو سه کتاب تربیتی بود که بیشتر خانواده های چپگرا می خواندند. اونها هم بیشتر  رنگ و بوی ایدئولوژی چپ داشتند . کتاب علمی بر اساس روانشناسی درست و درمون نبودند.
آموزه هایشان هم به هیچ دردی نمی خورد.
یادمه که روش های تربیتی این کتاب ها سوژه خنده بودند. هر بار بچه ای که با اصول این کتاب ها بزرگ می شد فحشی می داد یا بدرفتاری ای می کرد بقیه دست می گرفتند که محصول از روی کتاب بچه بزرگ کردن هست!
عباس کیارستمی یا امثال او از کدام منبع قرار بود اصول تربیتی نوین را بیاموزند؟! 

امروزه با دانش عمومی روانشناسی و علوم تربیتی که سراغ داریم می فهمیم دست کم در دو مورد به شدت خطا می کرد:

١- اول این که فرزندش را واداشته بود رشته ای انتخاب کند که به آن 
هم علاقه نداشت.
امروزه می دانیم این درست نیست. اما باور می کنید تا همین ١٥ سال پیش  نظر عموم این بود که "رشته ام را دوست ندارم" بهانه یا لوس بازی هست؟!


٢- در سرزنش هایش دوم شخص مخاطب به کار می برد و از اصطلاحاتی گزنده مانند "زالو" استفاده می کرد. 
باور می کنید تا همین ١٠-١٢ سال پیش  علی العموم نمی دانستیم که این عبارات نتایج معکوس می دهد؟! یعنی افرادی مثل هلاکویی نداشتیم که به عموم این را آموزش بدهند. برخی به تجربه خود دریافته بودند اما عموم مردم اینها را نمی دانستند و بر والدین و یا معلمان عیب نمی دانستند که از این لحن و از این قبیل سرزنش های گزنده استفاده کنند.
در جامعه ای که بسیاری از پدران بچه هایشان را با کمربند می زدند و استاندارد پدری با پدر اوشین یا پدر دخترک کبریت فروش سِت می شد شما چه انتظاراتی داشتید؟

١٥ سال بعد هم درخواهیم یافت که خیلی از این رفتارهایی که الان از خود بروز می دهیم غلط بوده است. 
دست بهمن کیارستمی درد نکند که این فیلم را منتشر کرد تا ما رفتارهایمان و تحول آن در ٢٠-٣٠ گذشته را بازبینی کنیم و ببینیم چه راه درازی آمده ایم.


هنوز وارد اصل بحث زالو نشده ام. اصل حرفش که نیازهست درباره اش ساعت ها بحث کنیم، تعهد به آموزش ، تعهد به جامعه  و نقش آموزش برای جامعه هست که در نوشته های بعدی ام به بحث درباره آن خواهیم پرداخت.


-------------------

علی رغم انتقاد جدی ای که به رفتار شادروان کیارستمی با فرزندش  در فیلم زالو هست، کوبیدن "شخصیت زالو صفت" توسط او به دل من خیلی نشست. علتش هم اینه که حدود ١٠ سالی است در کشور ما زالو صفت بودن را عملا تشویق می کنند. ای کاش کیارستمی فرزندش را زالو خطاب نمی کرد و به جای آن به صورت کلی گویی زالو صفتی را تقبیح می کرد. اون موقع من از رفتار و گرفتارش دفاع هم می کردم. باز هم به دیالوگ پدر و پسر در این فیلم خواهم پرداخت اما فعلا می خواهم به این بپردازم که چه طور در ده سال اخیر مفت خوری را ارزش معرفی می کنند.

از یک طرف سینمای مردم پسند پر شده از فیلم هایی که مفت خوری و یا به قول کیارستمی زالو بودن را باشکوه نشان می دهند ودر افتادن با این زالوها را نشانه جنون  دن کیشوت وار بر می شمارند. پیام های سریال ها و فیلم های جدید مهران مدیری نظیر هیولا، دراکولا، رحمان ١٤٠٠ و نظایر آن چیزی جز این نیست.

در جامعه دانشگاهی ایران این مفت خوری در همه سطوح به عنوان یک ارزش رخنه کرده و توسط روسا و مدیران علمی که خود از پیشکسوتان  و بزرگان مفت خوری هستند به شدت تشویق می شود. 
اما می خواهم در نوشته بعدی به یک پدیده  نوظهور اشاره کنم. اتفاقات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی غرب  فضایی به وجود آورده که به  ایرانیان فارغ التحصیل علوم پایه که به دنبال مفت خوری هستند میدان می دهد. برخی از این مفت خوران سر از دانشگاه ها پراسم و رسم دار غربی در می آورند و از اونجا به امثال ما دهن کجی می کنند که دیدید من با همین زرنگی هایم (بخوانید زالو صفتی ام) تا اینجاها رسیدم. گاهی هم  استادان داخل ایران برای این که همتای خود را که به اون مفت خور در ایران رو نداده بود بکوبند بالای تریبون می روند و داد سخن می دهند که سیستم دانشگاهی فشل ما قدر اون نابغه عمیق را ندانست اما فلان دانشگاه پراسم و رسم دار او را گذاشت روی سرش و ….
صد البته هدف فقط کوبیدن همتا و همکار در ایران هست نه واقعا شناسایی نخبگان. 

به این پدیده و ریشه هایش در نوشته بعدی ام می پردازم.
---------------------------
آیا وظیفه کودک درس خواندن هست؟

قبلا نوشتم که علی رغم تقبیح جمله بندی های  کیارستمی با فرزندش در زالو، تحقیر زالو صفتی توسط او را بسیار پسندیدم.
به نظرم می رسد که فرزند او با او در مورد زشتی زالو صفتی همنظر بود و هست. در این مورد به نظرم،  پدر و پسر اختلافی ندارند. اما این نظر کاملا متفاوت هست با نگاهی این روزها از طرف سیستم فرهنگی کشور در جامعه به طور زیر پوستی تزریق می شود: این که اگر زالو صفت نباشی پخمه و ول-معطلی!



اختلاف بین پدر و پسر تنها در مورد مصداق زالو صفتی بود. پدر فرزند را مجبور کرده بود که در رشته ای که علاقه ندارد درس بخواند  ووقتی در این کار اهمال می کرد او را سرزنش می کرد اما پسر می گفت من این رشته را دوست ندارم و اگر دررشته مورد علاقه خودم مشغول شوم همه تلاش خود را به کار می گیرم. فکر کنم در این مورد، بعد از حدود سی سال، ما همگی حق را به پسر بدهیم.

اما سئوال دیگری هم هست. آیا پدر حق داشت بگوید وظیفه کودک درس خواندن هست و اگر نخواند زالو خواهد بود؟

اصلا این نگرش از کجا آمده؟! 
من فکر می کنم در طول تاریخ ٧٠٠ سال اخیر ما تا حدود ٦٠-٧٠ سال پیش،این نگرش که وظیفه کودک درس خواندن هست تنها مخصوص خاندان های دیوان سالار و نظایر آن بود. قدیم تر خاندان های پزشک هم بودند که لابد همین نگاه را در مورد  وظیفه کودک داشتند. اما فکر نکنم بیشتر مردم این نگاه را داشتند. پیشه وران و صنعتگران شهری انتظار داشتند که فرزند حرفه پدر را بیاموزند. در زندگی ایلی و عشایری تعهد به ایل و طایفه خیلی مهم تر بوده تا آموزش به این شکل که ما می شناسیم. روستاییان تعهد به آب و خاک ( به معنی اصلی کلمه) را به فرزندان می آموختند.

این که وظیفه کودک درس خواندن هست (به شکلی که کیارستمی در ذهن داشت) یک مفهوم جامعه مدرن هست.

اما آیا مفهوم به دردبخوری است؟! دقت کنید من ارزش تعهدومسئولیت پذیری به طور عالم و قباحت زالو صفتی را زیر سئوال نبردم. قصد هم ندارم زیر سئوال ببرم. اما سئوالم اینه آیا یک فرزند روستایی بهتر است به دروس دبیرستان خود را متعهد بداند یا به محافظت از آب و خاک روستا؟ آیا اگر یک دختر ١٥ ساله روستایی ترک تحصیل کند و ازدواج کند فاجعه ای رخ داده؟! (سن پایین تر از ١٣ سالگی آستانه پدوفیلی است و من وارد این بحث نمی شوم.) وقتی آلترناتیو این باشد که او فرصت ازدواج را از دست بدهد (به دلایل شرایط اجتماعی روستا که خود می دانید) و کم کم جوانان که برای کار فصلی به شهر می روند همونجا تشکیل خانواده دهند و به روستا باز نگردند، چی؟! اگر نتیجه اش خالی شدن تدریجی روستاها باشد چی؟ ارزش دیپلم دبیرستان بیشتر هست یا زنده ماندن روستاها؟
من فکر می کنم برای مناطق روستایی، آموزش مناسب برای زندگی روستایی باید طراحی شود. با مطالعه کافی در مورد دغدغه های زندگی روستایی.

آیا تضمینی هست که یک نوجوان شهری با خواندن دروس دبیرستان،   شهروند خوبی که نسبت به جامعه اش تعهد داشته باشد بشود؟!
نظر من این هست که در دروس دبیرستان باید 
این گونه تنظیم و طراحی شوند .

آیا دروس دبیرستان های ما به این گونه طراحی شده اند؟! قطعا طراحی دروس ما و موضوعات آموزشی ایده آل نیستند و ایراد دارند. امیدوارم در آینده فرصتی پیش آید که این ایرادات برطرف شوند. اما به یک باره ، تحصیل و اهمیت آن را زیر سئوال بردن را هم درست نمی دانم. این که موجی راه افتاده و اهمیت دروس دبیرستان به خصوص درس ریاضی را زیر سئوال می برد و تحقیر می کند از سخت گیری های والدین در دهه هفتاد برای درسخوانی هم مضرتر خواهد بود و بیشتر به جامعه ما لطمه خواهد زد. نه به آن شوری شوری، نه به این بی نمکی!

بچه هایتان را به خاطر درس و نیم نمره این ور و اون ور هلاک نکنید. اما اهمیت انتگرال و سینوس کسینوس را هم به سخره نگیرید. باور کنید این مفاهیم کاربرد دارند. اگر نسلی از ما، این مفاهیم را آموخته اند اما اغلب ، کاربردشان را درک نکرده اند سیستم آموزشی ناقص بوده .  آموزگار یا نویسنده کتب درسی یا فیلم های آموزشی باید راهی می یافته اند که کاربرد را هم به دانش آموز با هوش متوسط یاد دهند. ( باهوش تر ها خودشان فهمیده اند.) اما الان موجی در فضای مجازی راه افتاده که همان ها که اون قدر باهوش نبوده اند که کاربرد ریاضی را درک کنند، کل آموزش ریاضی را زیر سئوال می برند. یک مقدارش هم قطعا به خاطر سختگیری هایی بوده که در دهه هفتاد انجام گرفته (نمونه اش را هم در فیلم زالو می بینیم!)

------------------------

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]