یادداشت ابتكار در گاردین

+0 به یه ن

عطیه -كارشناس محترم اقتصادی وبلاگ مینجیق- چند بار نوشته برای نجات دریاچه ی اورمیه  نیاز به كمك های بین المللی داریم. لازمه ی این آن هست كه مسئولین مربوطه بروند و مسئله را در نهادهای بین المللی كه برای رفع این مشكلات بودجه و تخصص و امكانات دارند مطرح سازند و مذاكره كنند و طرحی بریزند.

رئیس سازمان محیط زیست مملكت می رود با روزنامه ی گاردین مصاحبه می كند و این حرف ها را می زند. بعید می دانم با این قبیل حرف ها  و با این نوع ذهنیت از جامعه ی جهانی  و نهادهای بین المللی  محیط زیست كمكی بتوان گرفت یا حتی همكاری كرد!  یا حتی آغاز به مذاكره نمود!

 ترغیب جامعه ی بین المللی برای همكاری برای حفظ منابع طبیعی  آدابی و ادبیاتی می طلبد كه نه تنها در این یادداشت رعایت نشده بلكه از آن فرسنگ ها به دور می باشد.

اگر من جای او بودم با توجه به حساسیت ویژه ی خوانندگان مجله ی گاردین در مورد گرم شدگی زمین از این مبحث شروع می كردم و از لزوم همكاری های بین المللی از سراسر دنیا برای حل این معضل می گفتم.  بعدش خیلی دیپلماتیك بحث را به مسایل  موضعی محیط زیستی منطقه ی  خودمان می  كشاندم و با فن كلام خوانندگان را متقاعد  می كردم كه  كشور همسایه باید حقآبه ی هامون را بدهد و  كشورهای درگیر در عراق باید در جهت احیای هورالعظیم بكوشند و  البته جامعه ی بین المللی باید به كمك دریاچه ی اورمیه بشتابد. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جبران

+0 به یه ن

آن چه در زیر می آید حاصل تخیل خام من است. در مورد كارآمدی هر روش باید بررسی كارشناسی شود. اما من این ایده ها را مطرح می كنم با این امید كه ایده ای كامل تر و عملی تر شكل گیرد.

اگر قرار باشد سطح زیر كشت در اطراف دریاچه ی اورمیه پایین بیاید باید جایگزینی برای كسری درآمد باشد. احتمالا  در خانوارهای روستایی كه مردان و زنان دوشادوش هم در مزارع كار می كردند كار مردان كافی خواهد بود. اینجا برخی NGO ها می توانند وارد شوند و به زنان روستایی آموزش هایی نظیر قلابی بافی یا تهیه ی خرت و پرت های سفره ی عقد یا دوخت و دوز  یا تهیه ی گل چینی و... یاد دهند و كمكشان كنند تا صنایع دستی خود را به فروش رسانند. به این ترتیب كسری در آمد جبران می شود و خرده-فرهنگی نیز به وجود می آید. چند سال بعد كه دریاچه احیا شد آن قدر از محل جذب توریست و فروش زمین ها برای ویلا سازی در آمد نصیب روستاییان می شود كه همه ی این سختی ها جبران می شود. صنایع دستی ای كه در این مدت پا می گیرند می توانند در آن زمان برای توریست ها جذاب باشند.

چیزی كه می خواهم بگویم آن است كه NGO ای كه  در طرح نجات دریاچه فعالیت می كند لزوما كار تخصصی مرتبط به دریاچه لازم نیست انجام دهد. از این كارها هم می تواند بكند. طرح خود اشتغالی زنان و....

خوبه در این باره بحث بشه. كسی چی می دونه شاید دریانی های عزیز مقیم تهران حساب كتاب كردندو دیدند برایشان سود آور هست كه بروند در نزدیكی دریاچه ی اورمیه كارخانه ی روغن كشی یا رب گوجه فرنگی یا.... بزنند و همانجا محصولات خود را مستقیم بیاورند به تهران و در فروشگاه های زنجیره ای دریانی بفروشند. این طوری حتی اگر سطح زیر كشت پایین بره باز هم شغل و در آمد برای مردم منطقه خواهد بود. شاید حتی وضع مالی شان بهتر بشه.  اگر برنامه ریزی ها ی دولتی بهتر بشه و برای كارآفرینان تسهیلات لازم فراهم بشه بدون این كه كاغذ بازی دست و پا گیر باشه از این گونه سرمایه گذاری زیاد خواهد شد.

پروژه ی نجات دریاچه خود شغل ایجاد می كنه.

در صد قابل توجهی ازمحصولات كشاورزی و غذایی در ایران قبل از این كه به دست مصرف كننده برسه در دست كشاورز خراب می شه. اگر سردخانه ها ی مناسب راه اندازی بشه یا دولت ترتیبی بده كه محصول كشاورزان بیمه بشه یا همانجا خریداری بشه یا به هر شكلی از اسراف محصولات تولید شده جلوگیری بشه  خیلی عالی می شه. این طوری حتی اگر میزان تولید پایین بره درآمد كشاورز تغییر نمی كنه چون شانس این را داره كه همه ی محصول را به فروش برسونه. طبعا اگر چنین بشه كشاورزان هم  استقبال خواهند كرد. با زحمت كمتر عملا همان در آمد قبل را خواهند داشت و دریاچه شان هم سالم خواهد ماند و زمین هایشان گران خواهد شد. چرا باید ناراضی باشند و نخواهند همكاری كنند؟!

اگر درست برنامه ریزی بشه می شه دریاچه را نجات داد بی آن كه به توسعه ی پایدار روستایی ضربه زده بشه. حتما راه هایی هست. حالا این چند راه همین طوری به نظر من غیر متخصص آمد. متخصصین حتما راه های عملی و مناسب می یابند.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نكاتی برای بنیان نهادن NGOموفق

+0 به یه ن

 در نوشتن مطلب زیر از مفاد این مقاله استفاده كرده ام. خواندن اصل مقاله را نیز توصیه می نمایم. ممنون می شوم اگر مطلب حاضر را به اشتراك بگذارید.

1) قبل از این كه  NGOخود را بنیان نهید با یكی از NGO های موفق موجود همیاری كنید. این تجربه برای موفقیت نهادی كه خود می خواهید بنیان نهید بسیار مفید خواهد بود. به طور مثال می توانید مدتی با یكی از شعبات بنیاد كودك همیاری نمایید.

2) بنیان گذار NGOباید چنان عمل كند كه نهاد مزبور بدون او نیز بتواند به راه خود ادامه دهد. اگر مدیر سازمان اصرار بر كنترل همه فعالیت های ریز و درشت داشته باشد جمع ابتكار عمل و مسئولیت پذیری خود را از دست می دهند و به مدیر وابسته می شوند. چنین سازمان و نهادی شانس موفقیت زیادی در دراز مدت ندارد.

3) هدف باید مشخص باشد. به عنوان مثال  یك NGOبه تنهایی نمی تواند هدف بزرگی مانند نجات دریاچه ی اورمیه را  برآورده سازد. اما می تواند در منطقه یك یا چند روستا راه به كارگیری تكنولوژی جدید كه كمتر آب به هدر می دهد آموزش دهد. وقتی به این هدف رسید هدف مشخص دیگری می تواند برای خود تعریف نماید.

4) برنامه ای برای نحوه ی فعالیت خود بریزید.

5) وبسایتی برای NGO خود طراحی و راه اندازی نمایید.

6) سعی كنید محلی را كه NGOدر آن فعالیت خواهد داشت بشناسید. حتی اگر شما اهل آن محل باشید شاید شناخت شما از محل به اندازه ی كافی برای مدیریت NGOنباشد. بسیار مهم هست كه از پتانسیل های انسانی اقتصادی و طبیعی محل شناخت داشته باشید. همچنین باید به حساسیت فرهنگی محلی آشنا باشید. اگر چنین شناختی نباشد NGOبیش از آن كه سودمند باشد می تواند مخرب عمل كند.

به عنوان مثال اگر در همان منطقه گرافیستی توانمند باشد كه مایل به همكاری است و شما از محلی دورتر گرافیستی با كیفیت كار پایین تر  بیاورید دل آزردگی به وجود می آید. اگر چنین مسایلی زیاد تكرار شود مردم محلی دلزده می شوند و از NGOبه اندازه ی كافی حمایت نمی نمایند. خیلی مهم هست كه مردم محل NGOرا متعلق به خود حس كنند.

7) تجربه نشان داده كه وقتی NGOها بیش از نیاز مینمم بودجه به دست می آورند كارآیی شان پایین می آید. بودجه مازاد نیاز به كاغذبازی بیشتر دارد. برآورد دقیقی از هزینه ی مورد نیاز داشته باشید و سعی كنید آن را به حداقل برسانید.

8)  شبكه ای از دوستان بسازید. هر چه می توانید به تعداد دوستان خود بیافزایید. به خصوص با نهادهایی كه فعالیت مشابه دارند ارتباط برقرار كنید. به این ترتیب می توانید از  تجارب آنها استفاده كنید و در صورت لزوم همكاری نمایید. همچنین این ارتباط مانع از دوباره كاری های بی ثمر می شود.

9) توانمندی و ظرفیت كاری خود را  با واقعیت بینی ارزیابی كنید و بین فعالیت خود برای NGO و سایر بخش های زندگی تان تعادل برقرار سازید تا بتوانید در دراز مدت به فعالیت خود تا رسیدن به هدف ادامه دهید. نباید به گونه ای باشد كه احساس  كنید دارید قربانی می شوید . چنین احساسی در دراز مدت هم برای شما و هم برای NGOمخرب خواهد بود. به قول معروف "رهرو آن نیست كه گه تند و گهی خسته رود. رهرو آن است كه آهسته و پیوسته رود.

10) بعداز مدتی  در عملكرد NGO ی خود بازنگری كنید. ببینید چه قدر این نهاد در رسیدن به اهداف خود موفق بوده؟ توجه داشته باشید كه یكی از آفات هر نهادی -چه از نوع دولتی و چه از نوع مردمی- بیش از اندازه بزرگ شدن آن است به گونه ای كه  بیشتر از آن در راه هدفش پیش برود انرژی و منابع مالی آن صرف رتق و فتق امور داخلی آن می شود. متاسفانه ما در ایران مثال های فراوانی از نهادهایی داریم كه به این درد مبتلا شده اند. مراقب باشید كه این آفت دامنگیر NGOشما نشود.

 

لطفا این مطلب را به اشتراك بگذارید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Non-govermental Organization (NGO)

+0 به یه ن

گفته می شه (و من هم قبول دارم) كه در نجات دریاچه ی اورمیه نهادهای مردمی نقش كلیدی باید بازی كنند. بعد از این كه محورهای طرح نجات دریاچه  توسط كارگروه هیئت دولت  مشخص شد این هم مشخص می شه كه نهادهای مردمی چی كار قرار هست بكنند. اما مستقل از این كه كار به خصوص هر نهاد مشخص بشه نكات ریز و درشت بسیاری لازم هست رعایت بشه تا یك گروه كنار هم بمانند و با هم كار كنند و نتیجه ی كارشان هم افزایی داشته باشه.

 زمان آقای خاتمی NGOهای بسیاری سربر آوردند. بسیاری از آنها مضمحل شدند و تنها اندكی ماندند. آن تعداد اندك كه ماندند منشا خدمات در خورتوجه شدند.  عامل از بین رفتن دسته ی اول در درجه ی اول اختلافات درونی بود.من اون موقع ایران نبودم. یادمه با جوانانی كه در ان-جی-او های آن زمان فعالیت داشتند مصاحبه می كردند. اغلب نبود حمایت مالی را مشكل اصلی خود می دانستند و می گفتند "دولت" باید به ما  حمایت مالی كمك كند! اگر دولت بخواهد از سازمانی حمایت مالی كند كه دیگه آن نهاد مردمی نخواهد بود!! هنر ان-جی-او در استقلال آن از دولت هست به طوری كه بتواند در صورت لزوم منتقد آن باشد.

اگر نهاد مردمی اعتماد مردم را جلب كند تامین مالی می شود. همان طور كه به طور مثال بنیاد كودك می شود. اگر سازمان مردم نهادی در عمل نشان دهد كه دارد در راه نجات دریاچه ی اورمیه  نقش موثری ایفا می كند هزاران  نفر  مثل من با در آمد متوسط آن قدر كه در توشه دارند كمك می كنند. به علاوه برایش تبلیغ می نمایند. خیلی ها حاضرند دفتریا انباری در اختیارشان بگذارند یا كمك های غیرنقدی بكنند. سازمان ها و شركت ها ی ایرانی و بین المللی  هم مبالغ بالاتر می پردازند. خلاصه اگر اعتبار كافی به دست آورند در تامین بودجه  مشكلی نخواهند داشت. اما به قول معروف اول باید برادری شان را ثابت كنند. اول باید ثابت كنند كه می توانند نقش موثری ایجادكنند. آنجا جمع نمی شوند كه با دوستان خود خوش و بش كنند! بدتر از آن,  آنجا جمع نمی شوند كه با هم دعوا كنند و سر این كه چه كسی رئیس است و چه كسی مهمتر هست توی سر و كله ی هم بزنند. باید در عمل نشان دهند كه اهل كارند و دارند قدم های استواری در جهت مثبت بر می دارند. برای همین باید ابتدا از فعالیت های كوچك شروع كنند و شایستگی خود را نشان دهند.

درنتیجه زمانی برای تلف كردن نیست! از همین حالا باید مطالعات اولیه برای تشكیل ان-جی-او ها  صورت گیرد تا زودتر بتواند نقشی ایفا كند. مطالعات اولیه اگر نباشد  و همین طور بی مطالعه و بی مقدمه  عده ای جمع شوند كه "بله! ما خیلی عروس خانم را دوست داریم و حاضریم برایش جان مان را هم فدا كنیم. فردا می رویم مجوز یك ان-جی-او را می گیریم و دست به كار می شویم" مطمئن باشید به یك ماه نمی رسد كه این عده با همدیگر دعوایشان می شود و سر و صدای دعواهایشان مردم دور و بر را از هرچه NGOاست دلزده می كند!سر و صدای آنها  كار را برای عده ای كه  بخواهند به طور اصولی  سازمان مردم نهاد بنیان نهند سخت تر می كند.

هرچند اسم ان-جی-او خارجكی هست اما مفهومش چندان غریب نیست. عصاره اش همان حرفی است كه از آتا بابالار به ما رسیده: "ائل گوجی, سئل گوجی"

گون او گون اولسون كی بو سئللر اورمو گؤلون دولدورسون.

در این باره بیشتر خواهم نوشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نظر غیر كارشناسی دیگه بسه!

+0 به یه ن

چند روز پیش مناظره ای در مورد دریاچه ی اورمیه در تلویزیون پخش شده بود . اینجا گزارشی می توانید در مورد آن بیابید. امیدوارم این آخرین مناظره از این نوع در رسانه های پر مخاطب باشه. امیدوارم در مناظره و مصاحبه های بعدی نظر كارشناسان خبره ی  محیط زیست و كشاورزی و اقتصاد پرسیده بشه. كسانی كه پست اجرایی یا قانونگذاری دارند تنها مجری طرح های كارشناسی شده باشند نه آن كه بیایند و خودشان نظر  كارشناسی دهند. اگر از كسانی از این نوع پست ها دارند دعوت به عمل آورده می شه تنها بیایند و گزارش دهند كه  تا چه میزان در پیشبرد پروژه هایی كه كارشناسان و اهل فن به دقت جوانب آن را بررسی كرده اند  موفق بوده اند.

حالا و حوصله ی بازی "من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود" (=من دییردیم ائلیمی دی/ باققال اوغلی كریمی دی) نداریم. نه ما حوصله اش را داریم نه عروس خانم در این حال نزار  تحمل جیغ و ویغ این بازی را دارد.

شما را نمی دانم ولی حوصله این دعواها را هم ندارم كه این بگه از سدها  ی اونه .اون بگه از چا ه های اینه و..... بعدش هم بگن ما چنان قهرمانیم كه از كره ی مریخ آب می آریم نگران نباشید.

تجربه در نجات تالاب های كوچك تر در جاهای دیگر ایران نشان داده وقتی طرح موفق می شه كه سازمان های مردم نهاد (ان-جی-او ها) می روند و مستقیم با كشاورزان مذاكره می كنند و آنها را مجاب می كنند كه باید روش های كشاورزی را بهینه كنند تا آب كمتری در زراعت تلف شود. تا وقتی كه كسانی كه پیدا بشوند كه بخواهند خود را برای مردم قهرمان جلوه دهند و مردم ده-بالا را ضد قهرمان و بخواهند بگویند "شما لازم نیست كاری بكنید. من كه قهرمان شما هستم همه چی را حل می كنم" و در جواب سئوال مردم (پس چی شد) همیشه تقصیرها را بیاندازد گردن مردم ده-بالا، اوضاع بد تر و بدتر می شود. اتفاقا وقتی مستقیم كارشناسان و مطلعان رفته اند و اعتماد كشاورزان را جلب كرده اند و اوضاع را برایشان تشریح كرده اند كشاورزان همكاری شگرفی كرده اند. علی رغم فقر از سود كوتاه مدت خود گذشته اند تا به توسعه ی پایدار برسند.   درك و فهمی  و مسئولیت پذیری  ای از خود نشان داده اند كه كارشناسان انگشت به دهان مانده اند از این هم از خودگذشتگی و صداقت.

كارگروه نجات دریاچه به زودی قرار است طرح نجات دریاچه را اعلام كند. سازمان های مردم نهاد بناست در این طرح نقش اساسی ایفا كنند. این به نظر من امیدوار كننده است. از هم اكنون باید به فكر ایجاد سازمان های مردم نهاد  بود. در نوشته های بعدی مطالبی می نویسم كه شاید كمكی برای ایجاد و موفقیت این گونه سازمان ها مفید باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وای بر مردمی كه ....

+0 به یه ن

انتظار داشتم در ادامه ی نوشته های قبلی ام كسی كامنت بگذارد و  دیالوگ ماندگار نمایش نامه ی گالیله برتولت برشت را یاد آوری كند. جایی كه به گالیله به خاطر ترس از مرگ و به  خاطر پس گرفتن حرف حق خود تشرمی آیند "كه وای بر مردمی كه كسی مثل تو قهرمانش باشد" و او چه حكیمانه پاسخ می دهد "وای بر مردمی كه نیاز به قهرمان داشته باشند!"

من با این نظر كه برشت از زبان گالیله بیان می كند كاملا موافقم. منظور من هم در چند نوشته ی قبلی از قهرمانی كه به یاری دریاچه ی اورمیه می شتابد كسی نیست كه  خود را آماده ی فدا شدن می كند. امیدوارم نیاز به آن نباشد. امیدوارم به سوی یك جامعه ی مدنی پیش برویم كه برای دفاع از محیط زیست سازمان های مردم نهادی بتوانند تشكیل شوند كه كارشان كاملا قانونی باشد و در نتیجه  خطری متوجه فعالین محیط زیست نشود.

خوشبختانه الان دولت جدید  به نجات دریاچه ی اورمیه اولویت داده . به علاوه  با  تشكل ها و ان-جی-او ها  سر ناسازگاری ندارد. امیدوارم هر چه زودتر تشكل ها و ان-جی-او ها یی برای حفظ دریاچه ی اورمیه شكل گیرند و قهرمانان ما -چه خانم و چه آقا- در قالب این ان-جی-او ها فعالیت كنند. از وقت و نیروی فكری خود مایه بگذارند تا برای نجات دریاچه كوشا باشند. اتفاقا برای موفقیت این نهاد ها باید خیلی مراقب باشند كه انگ سیاسی و غیر قانونی به آنها بسته نشود. از  هر گونه وابستگی به كشورهای خارجی یا به كار بردن هر نمادی كه شبهه ایجاد می كند و باعث انگ زدن می شود بپرهیزند. اول از همه مراقب باشند كه فردی مشكوك را وارد نهادشان نكنند كه برایشان مشكل ساز باشد. اول مراقب خود باشند تا بعد بتوانند قهرمانانه به داد عروس خانم برسند.

  من د ر انتخاب آن سه زن گرجی و هندی و كنیایی  به عنوان نماد دقت كردم كه كسی را انتخاب نكنم  كه با "مرگ در راه هدف" معروف شده باشد. علت معروفیت آنها هوشمندی و درایت شان در حمایت از محیط زیست بود.  به این  معنا با گالیله و برشت همنظرم. امیدوارم قهرمانانی زنده و سرزنده و بانشاط  و آزاد داشته باشیم كه سال ها عمر كنند و با درایت و هوشمندی خود به جامعه خیر برسانند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

توضیحی در مورد دو نوشته ی قبلی ام.

+0 به یه ن

در دو نوشته ی قبلی ام اظهار امیدواری كردم تا از میان "دختران سرزمینم" كسانی برخیزند و برای نجات دریاچه ی اورمیه تلاش بكنند. علت این كه به طور به خصوص روی "دخترها" تاكید كردم  نقطه ی آغازین بحث بود. صحبت از اینجا آغاز شد كه مبلغ هنگفتی از محل اعتبارات دولتی برای ساخت فیلمی درباره یك  قهرمان زن اتوموبیلرانی كنار گذاشته شده است و این فیلم می خواهد این خانم را به عنوان نماد زن ایرانی معرفی كند. صحبت از اینجا شروع شد و من سلیقه ی خود را در مورد انتخاب نماد خانم های سرزمینم نوشتم. منظورم این نبود كه قهرمان ما حتما باید خانم باشد. اتفاقا در همین سال های اخیر كه خطرات به گوش رساندن صدای اعتراض دریاچه بسیار بودند  آقایان بسیاری قهرمانانه فریادرس عروس خانم ما بوده اند. بعد از این هم خواهند بود! من در این مورد شكی ندارم. شكی ندارم از این كه با این كه بار زندگی در این وضعیت اقتصادی نابسامان بر دوش آنهاست  و درنتیجه خود هزاران مشكل دارند، باز هم عروس خانم را تنها نخواهند گذاشت.

اما انتظار دارم كه خانم های سرزمینم بیش از این كار كوشا باشند. به خصوص خانم هایی كه غم معیشت ندارند. همسرشان زندگی آنها را تامین می كند. به جای این كه فكرشان را بدهند به سریال های در پیتی تلویزیون و ماهواره و انواع و اقسام چشم و همچشمی ها  واحیانا كارهای شرم آوری نظیر مراجعه با فالچی های سنتی و مدرن و پست-مدرن  بكوشند كه برای نجات دریاچه ی اورمیه كاری بكنند.  اتفاقا نوشته های قبلی من نوعی انتقاد و تشر زدن به زنان سرزمینم از طبقه ی متوسط اجتماعی-اقتصادی بود. حالا چرا درمورد تبریز تاكید كردم؟! برای این كه با فضای این شهر آشنا تر هستم. می دانم طبقه ی اجتماعی ای از زنان را دارد كه "درد بی دردی" مشكل اصلی شان هست. از "درد بی دردی" هزار و یك درد برای خودشان و دیگران می سازند. حرفم سر این بود كه به جای پرداختن به "درد بی دردی" می توانند به دردهای بسیار عروس خانم (دریاچه ی اورمیه) بپردازند. من از وضعیت اجتماعی سایر شهرهای آذربایجان به آن صورت اطلاع ندارم. نمی دانم چنین طبقه ای در این شهرهاهم هست یا نیست. اگر هست آنها را هم می توانیم مخاطب قرار دهیم.

 

نمی دانم علت چیست اما دراغلب جاهای دنیا بیش از نیمی از  طرفداران  محیط زیست خانم ها هستند. اصلا یك مبحثی هست به نام اكو فمینیسم.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نقش امثال من

+0 به یه ن

در پی انتشار نوشته ی قبلی ام با عنوان "نمادی كه من می پسندم" یكی از خوانندگان از سر مهر و لطف نوشت:"سلام، به نظر من خودتون برای این ماموریت از همه شایسته ترید!"

و من پاسخ گفتم:

سلام
نه! این كار فداكاری هایی می خواهد كه من آمادگی قبول آنها را ندارم. هیچ كسی را هم اینجا تشویق نمی كنم كه تن به فداكاری ای بدهد كه شخصا حاضر نیستم تن به آن دهم. اما آرزو دارم دختری از سرزمین من ، زینب پاشا گونه،  برخیزد و حاضر شود این فداكاری را بكند. حاضر شود از آشیانه ی گرم و نرم و راحت و امنی كه پدران و برادران و شوهران آذربایجانی در دهه های اخیر برای دختران و خواهران و همسران خود تدارك دیده اند خارج شود و خطرات را به جان بخرد و چنین فعالیتی كند. برخی این روحیه را دارند ولی من ندارم. من 16 سال تلاش كرده ام كه یكی از آن آشیانه های گرم و راحت را در كنار همسر دلبندم بسازم. من آمادگی آن را كه از چنین آشیانه ی گرم و راحتی دل بكنم ندارم. به هیچ كس هم در فضای واقعی یا مجازی چنین توصیه ای نمی كنم. اما اگر دختری از سرزمین من بلند شد و حاضر شد چنین فداكاری ای بكند او قهرمان من خواهد بود. سمبل و نماد سرزمینم!
امثال من را تنبل و بزدل نخوانید! درست است كه  خود حاضر به فداكاری های آن چنانی نیستیم اما می توانستیم مثل ده ها نفر از همجنسانمان به جای این كه وقت خود را صرف چنین نوشتن هایی بكنیم برویم فلان مركز خرید و لباس مارك دار بخریم و به جان شوهرمان بیافتیم كه ماشین مدل بالاتر بخرد تا در چشم همچشمی با دیگری كم نیاوریم.
امثال من نه حاضرند آن فداكاری را بكنند و نه حلقه ای در این زنجیر مصرفگرایی محیط- زیست-خراب-كن هستند. به ازای هر قهرمان و نماد باید صدها نفر مانند من باشند كه حامی فكری-و احیانا عملی- او باشند. اگر امثال من هم بیخیال محیط زیست بشوند و فكر ذكرشان مانیكور پدیكور شود آن یك نفر قهرمان هم كاری از پیش نمی تواند ببرد. به هر حال ما هم كه نمی خواهیم به بقیه نماد قلابی قالب كنیم!!! من زندگی ام را می كنم و دورادور حمایت می كنم. نمادم در صف اول آوردگاه علیه تخریب محیط زیست خواهد بود. اگر امثال من نباشیم كه ارزش فداكاری او را بدانیم و درك كنیم این قهرمان در بین خیلی خانم های طبقه متوسط كه "شأن خانوادگی بالا" را در لباس مارك دار خریدن می دانند دق می كند!

من فكر نمی كنم در بین دختران جوان تبریز این روزها كسی نیست كه بتواند مثل مانانا كلاچادره یا آروندهاتی روی عمل كند. هست. اما همان زنان دور وبرش بال و پرش را می شكنند. تا بخواهد در مورد چیزی ورای روزمرگی یا سریال های در پیتی تلویزیون چیزی بگوید آن قدر تحقیر و مسخره اش می كنند كه دهان می بندد. عمل كه دیگه هیچی!
پدرش یا شوهرش چی؟! پدریا شوهرش ترجیح می دهد دخالتی نكند! فكر می كند  زنها بهتر همدیگر را درك می كند (كه البته  اشتباه می كند). 

نهایت قهرمانی من این بود كه در 18-20 سالگی با وجود خیل كسانی كه در گوشم می خواندند كه "شأن والا" در آن است كه لباس مارك دار بخری رشته ای مانند فیزیك را انتخاب كردم و با عشق با مردی ازدواج كردم كه آن زمان نمی توانست  آن چه از منظر آن جماعت ملزمه ی "شأن والا" بود فراهم كند. قهرمانی من در این بود كه در كنار همسرم  سكه به سكه جمع كردم تا آشیانه ای بسازم كه افراد با "شأن والا" نتوانند آن را مانند آشیانه های بسیار دیگری كه با عشق ساخته می شود ویران كنند. ساختن این آشیانه آن قدر از من انرژی گرفته كه اكنون نیاز به استراحت دارم. كسی در این راه مشوق ما نبود. این راه دشوار را من و همسرم به تنهایی طی كردیم. "نماد شدن" به آن صورت كه نوشتم از دست من خسته بر نمی آید. جوان تازه نفس می خواهد. كاری كه من برای او می توانم بكنم و دارم در همین وبلاگ می كنم حمایت روحی است و انتقال برخی تجربه ها كه راه را بر او هموار خواهد كرد و راه را از بیراهه نشان خواهد داد. مثل همین آداب مذاكره یا مطلبی كه در مورد ایرانیان مقیم خارج نوشتم.
(این هم یكی از نوشته های صریح من بدون تظاهر به شكسته نفسی!)

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وزیر نیرو: دریاچه ارومیه را نجات می‌دهیم

+0 به یه ن

متن زیر را از تابناك بر داشته ام:

وزیر نیرو گفت: دولت عزم خود را جزم كرده است تا به مشكل دریاچه ارومیه پایان دهد و حل نهایی این موضوع نیازمند زمان و همكاری مردم استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو (پاون)، "حمید چیت چیان" روز پنجشنبه در دومین نشست كارگروه نجات دریاچه ارومیه كه با حضور "معصومه ابتكار" معاون رییس جمهوری و رییس سازمان حفاظت محیط زیست كشور و شماری از معاونان وزارتخانه های عضو این كارگروه و مدیران منطقه ای به میزبانی استانداری آذربایجان غربی برگزار شد، اظهار داشت: در نخستین نشست كارگروه نجات دریاچه ارومیه كه به تازگی در محل ساختمان ستادی وزارت نیرو برگزار شد، تمامی مباحث كارشناسی و مصوبه های نشست های ستادی كه در دولت دهم به این منظور تشكیل شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و راهكارهای 24 گانه نجات دریاچه ارومیه تایید شد.

وی افزود: در فاصله این دو نشست، مقرر شد كمیته ای تخصصی تشكیل و فراخوان عمومی اعلام شود تا تمامی دانشگاهیان و كاركنان دستگاه های اجرایی و سازمان های مردم نهاد، پیشنهادهای خود را برای نجات دریاچه ارومیه اعلام كنند.

وی همچنین از برگزاری همایشی علمی به همین منظور در هفته نخست مهرماه امسال خبر داد و گفت: در این همایش قرار است تمامی موضوع های تخصصی مرتبط با دریاچه ارومیه در محیطی علمی مورد بررسی قرار گیرد.

به گفته چیت چیان، دولت عزم خود را جزم كرده است تا به مشكل دریاچه ارومیه پایان دهد و حل نهایی این موضوع نیازمند زمان و همكاری مردم استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان است.

وی تصریح كرد: آنچه مسلم است اینكه دریاچه ارومیه ورودی ها و خروجی هایی دارد كه عدم تعادل بین آنها، موجب بروز مشكل شده است.

وی كاهش بارش ها، برداشت های بی رویه از سفره های آب زیرزمینی و كاهش آب های سطحی و روان آب ها را عوامل اصلی در شكل گیری بحران دریاچه ارومیه برشمرد و گفت: دولت توان خود را برای رفع این مشكل به كار گرفته است اگرچه همه می دانند به نتیجه رسیدن راه حل های اجرایی نیازمند زمان است.

 

مینجیق: اگر واقعا عزم خود را جزم بكنند شدنی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه ی اورمیه و هموطنان خارج از كشور

+0 به یه ن

از زمانی كه طرح نجات دریاچه ی اورمیه در هیئت دولت  جدید  مطرح شده و كارگروه نجات دریاچه ی اورمیه تشكیل شده است علاقه مندان نجات این دریاچه و متخصصان محیط زیست در خارج از ایران به تكاپو افتاده اند. هموطنان عاشق عروس خانم دركشورهای پیشرفته حاضرند هر آن چه در چنته دارند برای نجات دریاچه ی اورمیه در طبق اخلاص بگذارند. برای نجات دریاچه باید دست یاری آنها را بفشاریم.  معمولا این دسته از هموطنان راه هایی برای حمایت و كمك می یابند كه می تواند بسیار راهگشا باشد. باید آداب ارتباط برقرار كردن با آنها را بیاموزیم. همین طور بیاموزیم كه حامیان واقعی را از "مگسان دور شیرینی"  باز شناسیم. اگر بودجه ای برای كار اختصاص یابد "مگسان دور شیرینی" بسیاری هم -چه از داخل ایران  و چه از خارج ایران- پیدایشان خواهد شد! طبیعی است كه چنین شود.

این را هم می توانم پیش بینی كنم كه "مگسان دور شیرینی" داخلی برای این كه حامیان واقعی و عاشقان پاكباز را از میدان به در كنند و انحصار شیرینی را به دست بگیرند, از انواع و اقسام ترفند های رذیلانه برای لجن پراكنی علیه عاشقان پاكباز عروس خانم استفاده خواهند كرد. در مورد ایرانی های مقیم خارج هم از این حرف ها خواهد زد:"این رفته خارج حالا برای ما افاده می آید و مردم محلی را نمی پسندد." مردم آذربایجان هم كه حسابی به این موضوع حساس هستند و خیلی تحمل كسی كه به آنها تبختر كند ندارند. به خصوص تبریزی ها معمولا خیلی زودتر از مردم سایر جاها می گویند:" خیرین ایسته مه دوخ. قوی جهنم اولسون گئتسین. هچ اونا احتیاجیمیز یوخدی!"

یك مقدار صبورتر باشیم. اتفاقا برای نجات این عروس عزیز به همه ی كسانی كه چیزی در چنته برای نجات او دارند نیاز داریم. خیلی هم داریم. نگوییم به هیچ كس احتیاج نداریم. اتفاقا به ایرانی های مقیم خارج كه حامی دریاچه هستند خیلی احتیاج داریم. باز هم همان مثل بیمار اورژانسی را می زنم. حتی تبریزی ها هم اگر عزیزشان بیمار اورژانسی باشد و حس كنند دكتر-یا همسرش- دارد افاده می آید به روی خودشان نمی آورند. چون جان بیمار از همه ی اینها عزیز تر است. عروس خانم ما هم عزیز هست و هم بیمار اورژانسی. وقت دل آزرده شدن از "افاده" نیست!

 

 

 اتفاقا اگر ازداخل مگسان دور شیرینی سمپاشی نكنند معمولا ایرانی ها ی مقیم خارج نه تنها افاده ای ندارند بلكه خیلی هم متواضعانه حمایت می كنند. اگر هم افاده ای بیایند به همان مگسان دور شیرینی است نه به زحمتكشان واقعی . اتفاقا این حامیان واقعی مقیم خارج نسبت به زحمتكشان واقعی از ته دل فروتنی نشان می دهند و همه جا هم می گویند دستاوردهای زحمتكشان داخلی با این امكانات كم و محدودیت ها ستودنی است. قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل