نظر غیر كارشناسی دیگه بسه!

+0 به یه ن

چند روز پیش مناظره ای در مورد دریاچه ی اورمیه در تلویزیون پخش شده بود . اینجا گزارشی می توانید در مورد آن بیابید. امیدوارم این آخرین مناظره از این نوع در رسانه های پر مخاطب باشه. امیدوارم در مناظره و مصاحبه های بعدی نظر كارشناسان خبره ی  محیط زیست و كشاورزی و اقتصاد پرسیده بشه. كسانی كه پست اجرایی یا قانونگذاری دارند تنها مجری طرح های كارشناسی شده باشند نه آن كه بیایند و خودشان نظر  كارشناسی دهند. اگر از كسانی از این نوع پست ها دارند دعوت به عمل آورده می شه تنها بیایند و گزارش دهند كه  تا چه میزان در پیشبرد پروژه هایی كه كارشناسان و اهل فن به دقت جوانب آن را بررسی كرده اند  موفق بوده اند.

حالا و حوصله ی بازی "من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود" (=من دییردیم ائلیمی دی/ باققال اوغلی كریمی دی) نداریم. نه ما حوصله اش را داریم نه عروس خانم در این حال نزار  تحمل جیغ و ویغ این بازی را دارد.

شما را نمی دانم ولی حوصله این دعواها را هم ندارم كه این بگه از سدها  ی اونه .اون بگه از چا ه های اینه و..... بعدش هم بگن ما چنان قهرمانیم كه از كره ی مریخ آب می آریم نگران نباشید.

تجربه در نجات تالاب های كوچك تر در جاهای دیگر ایران نشان داده وقتی طرح موفق می شه كه سازمان های مردم نهاد (ان-جی-او ها) می روند و مستقیم با كشاورزان مذاكره می كنند و آنها را مجاب می كنند كه باید روش های كشاورزی را بهینه كنند تا آب كمتری در زراعت تلف شود. تا وقتی كه كسانی كه پیدا بشوند كه بخواهند خود را برای مردم قهرمان جلوه دهند و مردم ده-بالا را ضد قهرمان و بخواهند بگویند "شما لازم نیست كاری بكنید. من كه قهرمان شما هستم همه چی را حل می كنم" و در جواب سئوال مردم (پس چی شد) همیشه تقصیرها را بیاندازد گردن مردم ده-بالا، اوضاع بد تر و بدتر می شود. اتفاقا وقتی مستقیم كارشناسان و مطلعان رفته اند و اعتماد كشاورزان را جلب كرده اند و اوضاع را برایشان تشریح كرده اند كشاورزان همكاری شگرفی كرده اند. علی رغم فقر از سود كوتاه مدت خود گذشته اند تا به توسعه ی پایدار برسند.   درك و فهمی  و مسئولیت پذیری  ای از خود نشان داده اند كه كارشناسان انگشت به دهان مانده اند از این هم از خودگذشتگی و صداقت.

كارگروه نجات دریاچه به زودی قرار است طرح نجات دریاچه را اعلام كند. سازمان های مردم نهاد بناست در این طرح نقش اساسی ایفا كنند. این به نظر من امیدوار كننده است. از هم اكنون باید به فكر ایجاد سازمان های مردم نهاد  بود. در نوشته های بعدی مطالبی می نویسم كه شاید كمكی برای ایجاد و موفقیت این گونه سازمان ها مفید باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وای بر مردمی كه ....

+0 به یه ن

انتظار داشتم در ادامه ی نوشته های قبلی ام كسی كامنت بگذارد و  دیالوگ ماندگار نمایش نامه ی گالیله برتولت برشت را یاد آوری كند. جایی كه به گالیله به خاطر ترس از مرگ و به  خاطر پس گرفتن حرف حق خود تشرمی آیند "كه وای بر مردمی كه كسی مثل تو قهرمانش باشد" و او چه حكیمانه پاسخ می دهد "وای بر مردمی كه نیاز به قهرمان داشته باشند!"

من با این نظر كه برشت از زبان گالیله بیان می كند كاملا موافقم. منظور من هم در چند نوشته ی قبلی از قهرمانی كه به یاری دریاچه ی اورمیه می شتابد كسی نیست كه  خود را آماده ی فدا شدن می كند. امیدوارم نیاز به آن نباشد. امیدوارم به سوی یك جامعه ی مدنی پیش برویم كه برای دفاع از محیط زیست سازمان های مردم نهادی بتوانند تشكیل شوند كه كارشان كاملا قانونی باشد و در نتیجه  خطری متوجه فعالین محیط زیست نشود.

خوشبختانه الان دولت جدید  به نجات دریاچه ی اورمیه اولویت داده . به علاوه  با  تشكل ها و ان-جی-او ها  سر ناسازگاری ندارد. امیدوارم هر چه زودتر تشكل ها و ان-جی-او ها یی برای حفظ دریاچه ی اورمیه شكل گیرند و قهرمانان ما -چه خانم و چه آقا- در قالب این ان-جی-او ها فعالیت كنند. از وقت و نیروی فكری خود مایه بگذارند تا برای نجات دریاچه كوشا باشند. اتفاقا برای موفقیت این نهاد ها باید خیلی مراقب باشند كه انگ سیاسی و غیر قانونی به آنها بسته نشود. از  هر گونه وابستگی به كشورهای خارجی یا به كار بردن هر نمادی كه شبهه ایجاد می كند و باعث انگ زدن می شود بپرهیزند. اول از همه مراقب باشند كه فردی مشكوك را وارد نهادشان نكنند كه برایشان مشكل ساز باشد. اول مراقب خود باشند تا بعد بتوانند قهرمانانه به داد عروس خانم برسند.

  من د ر انتخاب آن سه زن گرجی و هندی و كنیایی  به عنوان نماد دقت كردم كه كسی را انتخاب نكنم  كه با "مرگ در راه هدف" معروف شده باشد. علت معروفیت آنها هوشمندی و درایت شان در حمایت از محیط زیست بود.  به این  معنا با گالیله و برشت همنظرم. امیدوارم قهرمانانی زنده و سرزنده و بانشاط  و آزاد داشته باشیم كه سال ها عمر كنند و با درایت و هوشمندی خود به جامعه خیر برسانند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

توضیحی در مورد دو نوشته ی قبلی ام.

+0 به یه ن

در دو نوشته ی قبلی ام اظهار امیدواری كردم تا از میان "دختران سرزمینم" كسانی برخیزند و برای نجات دریاچه ی اورمیه تلاش بكنند. علت این كه به طور به خصوص روی "دخترها" تاكید كردم  نقطه ی آغازین بحث بود. صحبت از اینجا آغاز شد كه مبلغ هنگفتی از محل اعتبارات دولتی برای ساخت فیلمی درباره یك  قهرمان زن اتوموبیلرانی كنار گذاشته شده است و این فیلم می خواهد این خانم را به عنوان نماد زن ایرانی معرفی كند. صحبت از اینجا شروع شد و من سلیقه ی خود را در مورد انتخاب نماد خانم های سرزمینم نوشتم. منظورم این نبود كه قهرمان ما حتما باید خانم باشد. اتفاقا در همین سال های اخیر كه خطرات به گوش رساندن صدای اعتراض دریاچه بسیار بودند  آقایان بسیاری قهرمانانه فریادرس عروس خانم ما بوده اند. بعد از این هم خواهند بود! من در این مورد شكی ندارم. شكی ندارم از این كه با این كه بار زندگی در این وضعیت اقتصادی نابسامان بر دوش آنهاست  و درنتیجه خود هزاران مشكل دارند، باز هم عروس خانم را تنها نخواهند گذاشت.

اما انتظار دارم كه خانم های سرزمینم بیش از این كار كوشا باشند. به خصوص خانم هایی كه غم معیشت ندارند. همسرشان زندگی آنها را تامین می كند. به جای این كه فكرشان را بدهند به سریال های در پیتی تلویزیون و ماهواره و انواع و اقسام چشم و همچشمی ها  واحیانا كارهای شرم آوری نظیر مراجعه با فالچی های سنتی و مدرن و پست-مدرن  بكوشند كه برای نجات دریاچه ی اورمیه كاری بكنند.  اتفاقا نوشته های قبلی من نوعی انتقاد و تشر زدن به زنان سرزمینم از طبقه ی متوسط اجتماعی-اقتصادی بود. حالا چرا درمورد تبریز تاكید كردم؟! برای این كه با فضای این شهر آشنا تر هستم. می دانم طبقه ی اجتماعی ای از زنان را دارد كه "درد بی دردی" مشكل اصلی شان هست. از "درد بی دردی" هزار و یك درد برای خودشان و دیگران می سازند. حرفم سر این بود كه به جای پرداختن به "درد بی دردی" می توانند به دردهای بسیار عروس خانم (دریاچه ی اورمیه) بپردازند. من از وضعیت اجتماعی سایر شهرهای آذربایجان به آن صورت اطلاع ندارم. نمی دانم چنین طبقه ای در این شهرهاهم هست یا نیست. اگر هست آنها را هم می توانیم مخاطب قرار دهیم.

 

نمی دانم علت چیست اما دراغلب جاهای دنیا بیش از نیمی از  طرفداران  محیط زیست خانم ها هستند. اصلا یك مبحثی هست به نام اكو فمینیسم.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نقش امثال من

+0 به یه ن

در پی انتشار نوشته ی قبلی ام با عنوان "نمادی كه من می پسندم" یكی از خوانندگان از سر مهر و لطف نوشت:"سلام، به نظر من خودتون برای این ماموریت از همه شایسته ترید!"

و من پاسخ گفتم:

سلام
نه! این كار فداكاری هایی می خواهد كه من آمادگی قبول آنها را ندارم. هیچ كسی را هم اینجا تشویق نمی كنم كه تن به فداكاری ای بدهد كه شخصا حاضر نیستم تن به آن دهم. اما آرزو دارم دختری از سرزمین من ، زینب پاشا گونه،  برخیزد و حاضر شود این فداكاری را بكند. حاضر شود از آشیانه ی گرم و نرم و راحت و امنی كه پدران و برادران و شوهران آذربایجانی در دهه های اخیر برای دختران و خواهران و همسران خود تدارك دیده اند خارج شود و خطرات را به جان بخرد و چنین فعالیتی كند. برخی این روحیه را دارند ولی من ندارم. من 16 سال تلاش كرده ام كه یكی از آن آشیانه های گرم و راحت را در كنار همسر دلبندم بسازم. من آمادگی آن را كه از چنین آشیانه ی گرم و راحتی دل بكنم ندارم. به هیچ كس هم در فضای واقعی یا مجازی چنین توصیه ای نمی كنم. اما اگر دختری از سرزمین من بلند شد و حاضر شد چنین فداكاری ای بكند او قهرمان من خواهد بود. سمبل و نماد سرزمینم!
امثال من را تنبل و بزدل نخوانید! درست است كه  خود حاضر به فداكاری های آن چنانی نیستیم اما می توانستیم مثل ده ها نفر از همجنسانمان به جای این كه وقت خود را صرف چنین نوشتن هایی بكنیم برویم فلان مركز خرید و لباس مارك دار بخریم و به جان شوهرمان بیافتیم كه ماشین مدل بالاتر بخرد تا در چشم همچشمی با دیگری كم نیاوریم.
امثال من نه حاضرند آن فداكاری را بكنند و نه حلقه ای در این زنجیر مصرفگرایی محیط- زیست-خراب-كن هستند. به ازای هر قهرمان و نماد باید صدها نفر مانند من باشند كه حامی فكری-و احیانا عملی- او باشند. اگر امثال من هم بیخیال محیط زیست بشوند و فكر ذكرشان مانیكور پدیكور شود آن یك نفر قهرمان هم كاری از پیش نمی تواند ببرد. به هر حال ما هم كه نمی خواهیم به بقیه نماد قلابی قالب كنیم!!! من زندگی ام را می كنم و دورادور حمایت می كنم. نمادم در صف اول آوردگاه علیه تخریب محیط زیست خواهد بود. اگر امثال من نباشیم كه ارزش فداكاری او را بدانیم و درك كنیم این قهرمان در بین خیلی خانم های طبقه متوسط كه "شأن خانوادگی بالا" را در لباس مارك دار خریدن می دانند دق می كند!

من فكر نمی كنم در بین دختران جوان تبریز این روزها كسی نیست كه بتواند مثل مانانا كلاچادره یا آروندهاتی روی عمل كند. هست. اما همان زنان دور وبرش بال و پرش را می شكنند. تا بخواهد در مورد چیزی ورای روزمرگی یا سریال های در پیتی تلویزیون چیزی بگوید آن قدر تحقیر و مسخره اش می كنند كه دهان می بندد. عمل كه دیگه هیچی!
پدرش یا شوهرش چی؟! پدریا شوهرش ترجیح می دهد دخالتی نكند! فكر می كند  زنها بهتر همدیگر را درك می كند (كه البته  اشتباه می كند). 

نهایت قهرمانی من این بود كه در 18-20 سالگی با وجود خیل كسانی كه در گوشم می خواندند كه "شأن والا" در آن است كه لباس مارك دار بخری رشته ای مانند فیزیك را انتخاب كردم و با عشق با مردی ازدواج كردم كه آن زمان نمی توانست  آن چه از منظر آن جماعت ملزمه ی "شأن والا" بود فراهم كند. قهرمانی من در این بود كه در كنار همسرم  سكه به سكه جمع كردم تا آشیانه ای بسازم كه افراد با "شأن والا" نتوانند آن را مانند آشیانه های بسیار دیگری كه با عشق ساخته می شود ویران كنند. ساختن این آشیانه آن قدر از من انرژی گرفته كه اكنون نیاز به استراحت دارم. كسی در این راه مشوق ما نبود. این راه دشوار را من و همسرم به تنهایی طی كردیم. "نماد شدن" به آن صورت كه نوشتم از دست من خسته بر نمی آید. جوان تازه نفس می خواهد. كاری كه من برای او می توانم بكنم و دارم در همین وبلاگ می كنم حمایت روحی است و انتقال برخی تجربه ها كه راه را بر او هموار خواهد كرد و راه را از بیراهه نشان خواهد داد. مثل همین آداب مذاكره یا مطلبی كه در مورد ایرانیان مقیم خارج نوشتم.
(این هم یكی از نوشته های صریح من بدون تظاهر به شكسته نفسی!)

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وزیر نیرو: دریاچه ارومیه را نجات می‌دهیم

+0 به یه ن

متن زیر را از تابناك بر داشته ام:

وزیر نیرو گفت: دولت عزم خود را جزم كرده است تا به مشكل دریاچه ارومیه پایان دهد و حل نهایی این موضوع نیازمند زمان و همكاری مردم استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو (پاون)، "حمید چیت چیان" روز پنجشنبه در دومین نشست كارگروه نجات دریاچه ارومیه كه با حضور "معصومه ابتكار" معاون رییس جمهوری و رییس سازمان حفاظت محیط زیست كشور و شماری از معاونان وزارتخانه های عضو این كارگروه و مدیران منطقه ای به میزبانی استانداری آذربایجان غربی برگزار شد، اظهار داشت: در نخستین نشست كارگروه نجات دریاچه ارومیه كه به تازگی در محل ساختمان ستادی وزارت نیرو برگزار شد، تمامی مباحث كارشناسی و مصوبه های نشست های ستادی كه در دولت دهم به این منظور تشكیل شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و راهكارهای 24 گانه نجات دریاچه ارومیه تایید شد.

وی افزود: در فاصله این دو نشست، مقرر شد كمیته ای تخصصی تشكیل و فراخوان عمومی اعلام شود تا تمامی دانشگاهیان و كاركنان دستگاه های اجرایی و سازمان های مردم نهاد، پیشنهادهای خود را برای نجات دریاچه ارومیه اعلام كنند.

وی همچنین از برگزاری همایشی علمی به همین منظور در هفته نخست مهرماه امسال خبر داد و گفت: در این همایش قرار است تمامی موضوع های تخصصی مرتبط با دریاچه ارومیه در محیطی علمی مورد بررسی قرار گیرد.

به گفته چیت چیان، دولت عزم خود را جزم كرده است تا به مشكل دریاچه ارومیه پایان دهد و حل نهایی این موضوع نیازمند زمان و همكاری مردم استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان است.

وی تصریح كرد: آنچه مسلم است اینكه دریاچه ارومیه ورودی ها و خروجی هایی دارد كه عدم تعادل بین آنها، موجب بروز مشكل شده است.

وی كاهش بارش ها، برداشت های بی رویه از سفره های آب زیرزمینی و كاهش آب های سطحی و روان آب ها را عوامل اصلی در شكل گیری بحران دریاچه ارومیه برشمرد و گفت: دولت توان خود را برای رفع این مشكل به كار گرفته است اگرچه همه می دانند به نتیجه رسیدن راه حل های اجرایی نیازمند زمان است.

 

مینجیق: اگر واقعا عزم خود را جزم بكنند شدنی است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دریاچه ی اورمیه و هموطنان خارج از كشور

+0 به یه ن

از زمانی كه طرح نجات دریاچه ی اورمیه در هیئت دولت  جدید  مطرح شده و كارگروه نجات دریاچه ی اورمیه تشكیل شده است علاقه مندان نجات این دریاچه و متخصصان محیط زیست در خارج از ایران به تكاپو افتاده اند. هموطنان عاشق عروس خانم دركشورهای پیشرفته حاضرند هر آن چه در چنته دارند برای نجات دریاچه ی اورمیه در طبق اخلاص بگذارند. برای نجات دریاچه باید دست یاری آنها را بفشاریم.  معمولا این دسته از هموطنان راه هایی برای حمایت و كمك می یابند كه می تواند بسیار راهگشا باشد. باید آداب ارتباط برقرار كردن با آنها را بیاموزیم. همین طور بیاموزیم كه حامیان واقعی را از "مگسان دور شیرینی"  باز شناسیم. اگر بودجه ای برای كار اختصاص یابد "مگسان دور شیرینی" بسیاری هم -چه از داخل ایران  و چه از خارج ایران- پیدایشان خواهد شد! طبیعی است كه چنین شود.

این را هم می توانم پیش بینی كنم كه "مگسان دور شیرینی" داخلی برای این كه حامیان واقعی و عاشقان پاكباز را از میدان به در كنند و انحصار شیرینی را به دست بگیرند, از انواع و اقسام ترفند های رذیلانه برای لجن پراكنی علیه عاشقان پاكباز عروس خانم استفاده خواهند كرد. در مورد ایرانی های مقیم خارج هم از این حرف ها خواهد زد:"این رفته خارج حالا برای ما افاده می آید و مردم محلی را نمی پسندد." مردم آذربایجان هم كه حسابی به این موضوع حساس هستند و خیلی تحمل كسی كه به آنها تبختر كند ندارند. به خصوص تبریزی ها معمولا خیلی زودتر از مردم سایر جاها می گویند:" خیرین ایسته مه دوخ. قوی جهنم اولسون گئتسین. هچ اونا احتیاجیمیز یوخدی!"

یك مقدار صبورتر باشیم. اتفاقا برای نجات این عروس عزیز به همه ی كسانی كه چیزی در چنته برای نجات او دارند نیاز داریم. خیلی هم داریم. نگوییم به هیچ كس احتیاج نداریم. اتفاقا به ایرانی های مقیم خارج كه حامی دریاچه هستند خیلی احتیاج داریم. باز هم همان مثل بیمار اورژانسی را می زنم. حتی تبریزی ها هم اگر عزیزشان بیمار اورژانسی باشد و حس كنند دكتر-یا همسرش- دارد افاده می آید به روی خودشان نمی آورند. چون جان بیمار از همه ی اینها عزیز تر است. عروس خانم ما هم عزیز هست و هم بیمار اورژانسی. وقت دل آزرده شدن از "افاده" نیست!

 

 

 اتفاقا اگر ازداخل مگسان دور شیرینی سمپاشی نكنند معمولا ایرانی ها ی مقیم خارج نه تنها افاده ای ندارند بلكه خیلی هم متواضعانه حمایت می كنند. اگر هم افاده ای بیایند به همان مگسان دور شیرینی است نه به زحمتكشان واقعی . اتفاقا این حامیان واقعی مقیم خارج نسبت به زحمتكشان واقعی از ته دل فروتنی نشان می دهند و همه جا هم می گویند دستاوردهای زحمتكشان داخلی با این امكانات كم و محدودیت ها ستودنی است. قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اوشاق آغلاماسا سوت ورمزلر

+0 به یه ن

این واقعیت مثبت كه نجات دریاچه ی اورمیه جزو اولین موضوعات مورد بحث در كابینه ی جدید بود مدیون تلاش ها و اطلاع رسانی ها و حساسیت  مردمی در سال های قبل بود. اگر آن تلاش ها ی مردمی نبود دریاچه ی اورمیه فراموش می شد. الان هم اگر از سوی عاشقان عروس خانم  پی گیری های لازم  انجام نشود دریاچه ی اورمیه در میان مشكلات عدیده ی این مرز و بوم فراموش می شود. نباید بگذاریم این فراموشی بیاید.

باز هم می گویم بودجه ی لازم برای نجات دریاچه ی اورمیه تقریبا برابر دوطبقه كردن بزرگراه صدر بود. البته بودجه ی این دو پروژه از منابع مختلفی تامین می شود. (بزرگراه صدر از طریق بودجه شهرداری كه آن هم از شهروندان ساكن تهران گرفته می شود). نكته آن است كه از من نوعی كه ساكن تهران هستم و اتفاقا ساختن این بزرگراه چندین سال است برای من دردسر درست كرده نپرسید آیا راضی به اجرای این پروژه هستی یا نیستی.   (ترافیك صدر ریخته توی مسیر روزانه ی ما . قبل از آن مسیر بسیار آرام و ساكت بود. اما الان مسیر ده دقیقه ای برای ما 45 دقیقه طول می كشد و كلی هم دود اگزوز وارد ریه هایمان می شود.) اگر می پرسیدند می گفتم به جای این كار، چاله چوله های خیابان ها و بزرگراه های موجود را درست كنید و یك مقدار هم اصولی تر "نُد های" ترافیكی را اصلاح كنید و در صورت لزوم پاركینگ بسازید.  با بودجه ی بسیار كمتر و دردسر به مراتب كمتر ترافیك روان تر می شود!  یك روز رفتیم دیدیم صدر بسته است. پرسیدیم چه خبر است؟! گفتند دارند بزرگراه صدر را دوطبقه می كنند. پرسیدیم تا كی ما این وضعیت  را خواهیم داشت. گفتند :"همینه كه هست! تحمل كنید تا چند سال دیگه".  بودجه اش را هم تامین كردند چون می خواستند این بزرگراه به هر قیمتی كه شده دوطبقه گردد. كسی هم ننالید كه پس نقاط محروم كشور چی می شه. كودكان كار خیابانی همین تهران بزرگ چی می شوند. با این بودجه می شد اینها را سر و سامان داد. تصمیم گرفته شده بود و ما ساكنین تهران در مقابل عمل انجام شده قرار داشتیم. هیچ حقی هم برای اعتراض نداشتیم و نداریم.  چون می خواستند پولش را فراهم كردند.   چندین سال است ما ها داریم دردسرهایش را تحمل می كنیم!

برای نجات دریاچه ی اورمیه هم اگر بخواهند  بودجه می توانند پیدا كنند. ببینید! با این مبلغ 2 میلیارد دلاری كه نمی دانیم چی شده هم می شد دریاچه ی اورمیه را نجات داد هم دریاچه ی بختگان را . هم می شد برای همه دختران دم بخت استان ایلام جهیزیه تهیه كرد! !!!

 این كه بیایند بگویند وضع اقتصادی خراب است و محروم تر از حاشیه ی دریاچه اورمیه فراوان است (كه البته حرف صحیحی است)  بهانه ی قابل قبولی برای معطل كردن پروژه ی نجات دریاچه ی اورمیه  نیست.  ما مسئله ی نجات دریاچه را پی گیری می كنیم. اگر برنامه ریزی و مدیریت درست باشد برای رفع محرومیت ها از سراسر ایران و همچنین حفظ محیط زیست كه ضامن رفع محرومیت در دراز مدت است  پول جور می شود! 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نكاتی چند در مورد مذاكره

+0 به یه ن

این مطلب را پارسال در بحث جذب گردشگر مطرح كرده بودم. برای نجات دریاچه ی اورمیه و تصویب تخصیص اعتبارات و تجهیزات و رفع موانع بوروكراتیك به این منظور نیاز به مذاكره هست.  برای همین این نوشته را دوباره انتشار می دهم. در زیر به نوشته ی خودم با عنوان " آن چه كه توریسم تبریز نیاز دارد" اشاره می كنم. اولین چیزی كه نیاز هست احیای دریاچه ی اورمیه می باشد:

اگر یادتان باشد مدتی بعد از وقوع زلزله در قاراداغ و ورزقان من یك یادداشت منتشر كردم به عنوان "آسیب شناسی مذاكرات". لب حرفم این بود كه برای كار اساسی در جهت كمك به زلزله زده ها ناگزیر از مذاكره و... هستیم. مذاكره  در هر سطحی! بعدش چند مورد كه مذاكره را می تواند به شكست بكشاند شمردم و نوشتم چه بكنیم كه این عوامل باعث شكست مذاكره ها نشود. خواندن دوباره ی آن توصیه می كنم. از جمله نوشته بودم و تاكید كرده بودم كه مذاكره را نباید با گله گذاری آغاز كرد.  این در مورد هر مذاكره ای درست است. اگر مذاكره را با گله گذاری آغاز كنیم تقریبا می توان مطمئن بود كه به شكست می انجامد. همین طور تاكید كرده بودم كه نباید اجازه دهیم كه ما را عصبانی كنند. اگر زن باشیم با گفتن جوك های مسخره ای با مضمون آن كه زنها ناقص العقل هستند و اگر ترك یا لر باشیم با گفتن جوك هایی كه از بازگویی آنها شرم دارم تلاش خواهند كرد ما را از كوره به در ببرند تا نتوانیم به مطالبات خود برسیم. این یك شگرد است. شما خونسردی خود را حفظ كنید وقتی مطالباتتان را وصول كردید (اگر هنوز دلتان خنك نشده باشد) جواب شوخی مسخره ی آنها را به طور درخور می دهید. (هرچند مطمئنم وقتی به مطالبات خود رسیدید دیگه مسئله آن قدر برایتان حل شده خواهد بود كه چیزی ته دلتان نمی ماند.)

مذاكره در هر كار اساسی لازم می شود. مذاكره در هر سطحی. به خصوص اگر هدفمان  و مطالبه مان به دست آوردن "آن چه كه برای توریسم تبریز لازم است" باشد به طور قطع نیازمند مذاكره در سطوح مختلف خواهیم بود. در زیر به چند نكته ی دیگر  اشاره می كنم كه در هر مذاكره ای لازم می شود.

 

۱) چون مهم هست باز هم تكرار می كنم. مذاكره را با گله گذاری و مقایسه با دیگری -آن هم كسی كه با او پای میز مذاكره نشسته اید- شروع نكنید. در مورد تبریز مذاكره در هیچ سطحی  را با گفتن جمله ای نظیر "پس برای اصفهان و یزد و تهران و.... پول هست وقتی به ما رسید...." آغاز نكنید. گفتن همین جمله همان و صف آرایی در مقابل شما همان! به جای این جمله  جمله بندی ای به كار برید كه طرف هم مجاب شود كه خیر و مصلحت او در انجام این پروژه است. مثلا نگویید چرا برای فلان عارف یا شاعر در بهمان شهر بنای یادبود ساخته شد اما برای شمس تبریزی در تبریز ساخته نشد. به جای آن بگویید "با توجه به آن كه شمس  شخصیتی جهانی است و از عناصر هویت ملی ماست سزاست كه بنای یادبودی در زادگاهش ساخته شود و...."

۲) اگر مذاكره جدی است با مطالعه حاضر شوید. با ارقام و اعداد دقیق از منابع معتبر. 

 خیلی وقت ها خبرها زبان به زبان  می چرخد و یك كلاغ چهل كلاغ می شود. آن قدر زبان  به زبان می چرخد كه اكثریت باور می كنند هرچند بی اساس باشد.اگر خواستید به عدد و رقمی استناد كنید حواستان باشد كه منبع موثق باشد.

حواستان همیشه باشد: اگر با توپ پر به خاطر شایعات عددی بروید پای میز مذاكره و آن عدد و رقم نادرست را علم كنید طرف مقابل ممكن است برگردد و با استناد رقم واقعی را به شما بگوید. آن موقع چنان كنف و سرخورده می شوید كه حرف منطقی خود را هم نمی توانید درست بیان كنید. خدا نكند هیچ كدام از شما در موقعیتی قرار بگیرید كه چنان كنف شوید كه نتوانید از حق و حقوق خود دفاع كنید. برای همین هم هست كه می گویم هر شایعه ای را نپذیرید. بر اساس اخبار منابع ناموثق نروید برای اعتراض. هیچ وقت! ابتدا تحقیق كنید مطمئن شوید و بعد با استناد بروید سراغ مذاكره یا احیانا اعتراض.

یادتان باشد كه گاهی افرادی از احساسات افراد -به خصوص جوان كه معمولا پر شور هستند- می خواهند سو استفاده كنند.اطلاعات غلط می دهند و می فرستند او را جلو! اگر هم  جوان  در مذاكره كنف شد همان ها خواهند گفت "جوان بود نفهمید!" دیگه نخواهند گفت من خودم تحریكش كردم و اطلاعات غلط دادم و فرستادمش جلو!!  خلاصه حواستان باشد اول هر خبر و عدد و رقمی را با منابع موثق چك كنید بعد از آن در مذاكرات بهره جویید. توجه كنید" همه  می گن" منبع موثق قابل استناد محسوب نمی شود!! متاسفانه مصاحبه ها و سخنرانی ها ی مسئولین هم لزوما منبع موثق حساب نمی شود. برخی اوقات همین طوری یك عدد می پرانند بدون آن كه عدد معنی دار باشد. بیشتر مصرف تبلیغاتی دارد.بامنبع واقعا موثق اطلاعات خود را چك كنید.

۳)  با ذهنیت "فانتزی شكست" نه خود بروید پای میز مذاكره  و نه كسی را با این ذهنیت بفرستید به نمایندگی از شما مذاكره كند. ایده آل شما نباید این باشد كه شخص مذاكره كننده برود پای میز مذاكره با صداقت و شجاعت حرف ها را بزند اما به او ظلم شود و با دست خالی برگردد و یك مقدار هم امتیاز از دست بدهد!! اگر درگیر این فانتزی هستید و یا با این فانتزی كسی را می فرستید به نمایندگی از طرف شما مذاكره كند نتیجه شكست خواهد بود! این روش مذاكره نیست. ذهنیت درست مذاكره آن است كه تا حدی كه قابلیت های كلامی و .... شما اجازه می دهد امتیاز بگیرید. اگر یكجا نشد در چند مرحله. اگر آن طرح شما نشد یك طرح میانی و....

۴) به مهارت های لازم برای مذاكره آراسته شوید و آن گاه با اعتماد به نفس بروید پای میز مذاكره. خیال نكنید طرف مقابل یك غول بی شاخ و دم است. اگر او از شما مهارت بیشتری در مذاكره داشت با حالت قهر میز مذاكره را ترك نكنید. به او تبریك بگویید و یواشكی سعی كنید شگردش و رمز پیروزی اش را بیاموزید. به این ترتیب در مذاكره ی بعدی شانس بیشتری برای پیروزی دارید.

۵) در مذاكره چیزهایی ملموس و قابل دسترس بخواهید نه مفاهیم غیر خوش تعریف و تجریدی. مطالبات شما Objectiveباشد نه

Subjective. در نوشته ی قبلی این نكته را یك مصداق توضیح دادم. یك چیزی مطالبه نكنید كه یارو برگردد بگوید "این خودش هم نمی دونه چی می خواد". كاملا روشن باشد كه چه می خواهید. بسته به شرایط تصمیم بگیرید كه اول مطالبات ساده و در دسترس تر را مطرح كنید یا اول مطالبات پیچیده تر را. هر كدام از این دو استراتژی  جایی و شرایطی دارند.

۶) سایت های زیادی برای آموزش فنون و شگردهای مذاكره وجود دارند. این یكی اش. این را هم ببینید.

۷) مسئله ی مذاكره شخصی نكنید. چیزهای نامربوط را با هم قاطی نكنید. فرو كاست گرا باشید و سعی كنید مسایل دشوار را به مسایل ساده و قابل حل تفكیك كنید نه آن كه مسایل ساده را چنان به هم بپیچانید كه نتوان به هیچ وجه حل كرد.

از همین سایت :

Don't take the issues or the other person's behavior personally. All too often negotiations fail because one or both of the parties get sidetracked by personal issues unrelated to the deal at hand. Successful negotiators focus on solving the problem, which is: How can we conclude an agreement that respects the needs of both parties? Obsessing over the other negotiator's personality, or over issues that are not directly pertinent to making a deal, can sabotage a negotiation. If someone is rude or difficult to deal with, try to understand their behavior and don't take it personally.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

كارلو روبیا برنده ی جایزه ی نوبل و مذاكره كننده ی قهار وسناتور جدید انتصابی ایتالیا

+0 به یه ن

كارلو روبیا برنده ی جایزه ی نویل فیزیك سناتور انتصابی ایتالیا شده. این خبر را در خبرنامه ی نوترینو می خواندم. با خودم تصور كردم اگر كسی مثل روبیا بخواهد در مورد تصویب بودجه ای برای نجات دریاچه  ای از خشك شدن  تصمیم بگیره چه جوری رفتار می كنه؟!

 معروفه  كه كارلو روبیا علاوه براین فیزیكدان درجه یكی هست كه مذاكره كننده ی قهاری هم هست.

فكر كنم اگر بخواهد دریاچه ای را نجات دهد با تك تك افراد تصویب كننده ی بودجه كه بناست رای بدهند قبل از جلسه صحبت می كند و متقاعدشان می كنند كه حتی آنها كه مخالف بودند رای موافق دهند. در جلسه ی مذاكره هم پایش را می اندازد روی پایش و لم می دهد و می گذارد بقیه بزنند سر و كله ی همدیگر.

یك آدم با هوش متوسط رو به پایین (كه عاشق جلوی دوربین و در تیتر خبرگزاری ها ظاهر شدن نیز است) می رود سراغ مخالفان و آنها را بیشتر تهییج و تحریك می كند به طوری كه در مخالفت خود سرسخت تر  می شوند. دست آخر هم  طرح مورد نظرش تصویب نمی شود و شروع می كند به گلایه گذاری  و سخنان تهییج كننده ی پرت و پلا گفتن.! احمق تر ها هم بر می دارند زنگ می زنند به كسانی كه رای مخالف داده اند و زن و بچه اش را تهدید می كنند. موضوع پیچیده تر  و كلاف سر درگم تر می شود.

هنر مذاكره كردن به این است كه قبل از جلسه ی تصمیم گیری طوری فضا را آماده سازی كه همه ی ممتنع ها و آنهایی كه هنوز تصمیم نگرفته اند موافق طرح شوند. آن چند نفر را هم كه مخالف سرسخت هستند تهییج و تحریك نكنی كه مخالفت با طرح برایشان یك امر ناموسی شود!! مخالفان اگر در اقلیت باشند طرح تصویب می شود. راحت و بدون جنجال و هوچی گری.

و مهمتر از همه این كه طرح به واقع سنجیده و قابل دفاع باشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دوسال پیش, دریاچه ی اورمیه در مجلس

+0 به یه ن

اگر یادتان باشد دو سال پیش طرح دو فوریتی انتقال آب به دریاچه ی اورمیه مطرح شد و رای نیاورد. بازخوانی آن ماحرا می تواند این بار پختگی عمل بیشتری منجر شود. من همان روزها در وبلاگم مطلبی نوشتم كه در زیر بازمنتشر می نمایم:









مبادا از نگرانی خشك شدن دریاچه دوباره بر اقدامات و طرح هایی اصرار بورزیم كه نه تنها در جهت بهبودی عروس خانم كمكی نمی كنند بلكه عروس دیگری را در همین آذربایجان خودمان به همان حال و روز می اندازند. مبادا اگر كسی كه واقعا دلش می سوزد و با كارشناس های درست و حسابی مشورت كرده با چنین طرحی مخالفت كند نسنجیده و نادانسته او را متهم به خیانت كنیم.
خودم را وقتی جای چنین كسی می گذارم می فهمم چه قدر باید در تنگنا باشد! اگر كسی در این میان از روی دلسوزی جلوی طرحی به واقع مخرب اما به ظاهر در جهت نجات دریاچه را بگیرد من شخصا او را "قهرمان" خواهم دانست. باید برای نجات دریاچه كاری اساسی كرد اما نه هر كاری. نه كاری كه نه تنها دریاچه نجات ندهد بلكه منبع آب منطقه ای دیگر را نیز از بین ببرد.
استدلال هایی نظیر "پس چه طور برای زاینده رود ...." به درد حل یك همچین معضلی نمی خورد! اگر این طرح جدید هم مانند قبلی ها ایراد دار باشد باز یك گوشه از آذربایجان خودمان آسیب می بیند. حل چنین معضلی كار كارشناسی می خواهد نه سخنی از سر چشم و همچشمی و گله گذاری های عامیانه!
آن فرمایش كه "ترك ها بروند جای دیگر" سر تا پایش آن قدر ارزش ندارد كه درد دریاچه را فراموش كنیم و آن را بچسبیم! باید به فكر اساسی تر باید بود.
ای كاش زمانی كه این طرح های مخرب كه دریاچه ی ارومیه را به این روز انداختند تصویب می شد قهرمانی پیدا می شد كه تهمت ها و خطر نامحبوب شدن در حوزه انتخابیه را به جان می خرید ومخالفت می كرد!
من متخصص در این زمینه نیستم اما اظهارات آقای دكتر اسماعیل كهرم در این گزارش به نظرم معقول می آید:
|كهرم با اشاره به اظهارات كارشناسان هواشناسی مبنی بر عدم تطابق میزان آب وارد شده به دریاچه ارومیه با میزان نزولات در اثر بارورسازی ابرها تصریح كرد: اصولاً بارور سازی ابرها با این ابعاد در كشور ما امكان پذیر نیست و پدیده ای لابراتواری است.
به گفته وی، از چهار مصوبه دولت مبنی بر بارورسازی ابرها، انتقال آب از دریای خزر و رو دخانه ارس، بهینه كردن سیستمهای آبیاری در استان و دادن 20 درصد از حقابه دریاچه ارومیه از 35 رودخانه اطراف برای نجات دریاچه ارومیه تنها مورد آخر عملی و قابل اجراست"
با این كه كارشناس نیستم اما انتقال آب از ارس به دریاچه ی ارومیه برای نجات آن با عقلم جور در نمی آید. به چندین دلیل: دلیل اول: یكی این كه یك ساختمان ۴ طبقه ی دولتی در این مملكت بخواهی بسازی چهار سال طول می كشد! یك همچین پروژه ای گمان نمی كنم كمتر از ده سال تمام شود! در این مدت بلایی كه نباید برسر اكوسیستم ارومیه بیاید آمده. آبی هم از آنجا برسد نوش داروی بعد از مرگ سهراب خواهد بود.
دلیل دوم: مگه به این راحتی است كه از یك رودخانه ی مرزی آب برداری بیاوری این ور! قوانین بین الملل رودخانه ها را می خواهی چه كنی؟!
دلیل سوم: آب آنجا را برداری این بار طبیعت زیبای مغان را خراب كرده ای. بعد بیا و درستش كن!
دلیل چهارم: درسته كه هر خرجی فدای یك تار موی عروس خانوم زیبای ما، اما اگر بتوان با خرج خیلی كمتر و در زمان خیلی كوتاه تر از طریق رودخانه های اطراف مسئله را حل كرد چرا باید رفت به سراغ پروژه های پرهزینه ی آن چنانی؟!

پی نوشت : اظهارات نماینده ی تبریز در مورد طرح نجات دریاچه ی ارومیه

نظر شخصی من: از یك طرف آگاهی عمومی و حساسیت نسبت به سرنوشت دریاچه و عوامل خشك شدن و نتایج و عواقب آن باید بیشتر بشه تا امكان جلوگیری از این فاجعه بیشتر بشه. از طرف دیگه از راه حل های احساسی و غیر كارشناسی باید كاملا حذر كرد. خطر جو گیر شدن و درنتیجه نامعقول تصمیم گرفتن را همیشه باید مد نظر داشته باشیم

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل