اوشاق آغلاماسا سوت ورمزلر

+0 به یه ن

این واقعیت مثبت كه نجات دریاچه ی اورمیه جزو اولین موضوعات مورد بحث در كابینه ی جدید بود مدیون تلاش ها و اطلاع رسانی ها و حساسیت  مردمی در سال های قبل بود. اگر آن تلاش ها ی مردمی نبود دریاچه ی اورمیه فراموش می شد. الان هم اگر از سوی عاشقان عروس خانم  پی گیری های لازم  انجام نشود دریاچه ی اورمیه در میان مشكلات عدیده ی این مرز و بوم فراموش می شود. نباید بگذاریم این فراموشی بیاید.

باز هم می گویم بودجه ی لازم برای نجات دریاچه ی اورمیه تقریبا برابر دوطبقه كردن بزرگراه صدر بود. البته بودجه ی این دو پروژه از منابع مختلفی تامین می شود. (بزرگراه صدر از طریق بودجه شهرداری كه آن هم از شهروندان ساكن تهران گرفته می شود). نكته آن است كه از من نوعی كه ساكن تهران هستم و اتفاقا ساختن این بزرگراه چندین سال است برای من دردسر درست كرده نپرسید آیا راضی به اجرای این پروژه هستی یا نیستی.   (ترافیك صدر ریخته توی مسیر روزانه ی ما . قبل از آن مسیر بسیار آرام و ساكت بود. اما الان مسیر ده دقیقه ای برای ما 45 دقیقه طول می كشد و كلی هم دود اگزوز وارد ریه هایمان می شود.) اگر می پرسیدند می گفتم به جای این كار، چاله چوله های خیابان ها و بزرگراه های موجود را درست كنید و یك مقدار هم اصولی تر "نُد های" ترافیكی را اصلاح كنید و در صورت لزوم پاركینگ بسازید.  با بودجه ی بسیار كمتر و دردسر به مراتب كمتر ترافیك روان تر می شود!  یك روز رفتیم دیدیم صدر بسته است. پرسیدیم چه خبر است؟! گفتند دارند بزرگراه صدر را دوطبقه می كنند. پرسیدیم تا كی ما این وضعیت  را خواهیم داشت. گفتند :"همینه كه هست! تحمل كنید تا چند سال دیگه".  بودجه اش را هم تامین كردند چون می خواستند این بزرگراه به هر قیمتی كه شده دوطبقه گردد. كسی هم ننالید كه پس نقاط محروم كشور چی می شه. كودكان كار خیابانی همین تهران بزرگ چی می شوند. با این بودجه می شد اینها را سر و سامان داد. تصمیم گرفته شده بود و ما ساكنین تهران در مقابل عمل انجام شده قرار داشتیم. هیچ حقی هم برای اعتراض نداشتیم و نداریم.  چون می خواستند پولش را فراهم كردند.   چندین سال است ما ها داریم دردسرهایش را تحمل می كنیم!

برای نجات دریاچه ی اورمیه هم اگر بخواهند  بودجه می توانند پیدا كنند. ببینید! با این مبلغ 2 میلیارد دلاری كه نمی دانیم چی شده هم می شد دریاچه ی اورمیه را نجات داد هم دریاچه ی بختگان را . هم می شد برای همه دختران دم بخت استان ایلام جهیزیه تهیه كرد! !!!

 این كه بیایند بگویند وضع اقتصادی خراب است و محروم تر از حاشیه ی دریاچه اورمیه فراوان است (كه البته حرف صحیحی است)  بهانه ی قابل قبولی برای معطل كردن پروژه ی نجات دریاچه ی اورمیه  نیست.  ما مسئله ی نجات دریاچه را پی گیری می كنیم. اگر برنامه ریزی و مدیریت درست باشد برای رفع محرومیت ها از سراسر ایران و همچنین حفظ محیط زیست كه ضامن رفع محرومیت در دراز مدت است  پول جور می شود! 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نكاتی چند در مورد مذاكره

+0 به یه ن

این مطلب را پارسال در بحث جذب گردشگر مطرح كرده بودم. برای نجات دریاچه ی اورمیه و تصویب تخصیص اعتبارات و تجهیزات و رفع موانع بوروكراتیك به این منظور نیاز به مذاكره هست.  برای همین این نوشته را دوباره انتشار می دهم. در زیر به نوشته ی خودم با عنوان " آن چه كه توریسم تبریز نیاز دارد" اشاره می كنم. اولین چیزی كه نیاز هست احیای دریاچه ی اورمیه می باشد:

اگر یادتان باشد مدتی بعد از وقوع زلزله در قاراداغ و ورزقان من یك یادداشت منتشر كردم به عنوان "آسیب شناسی مذاكرات". لب حرفم این بود كه برای كار اساسی در جهت كمك به زلزله زده ها ناگزیر از مذاكره و... هستیم. مذاكره  در هر سطحی! بعدش چند مورد كه مذاكره را می تواند به شكست بكشاند شمردم و نوشتم چه بكنیم كه این عوامل باعث شكست مذاكره ها نشود. خواندن دوباره ی آن توصیه می كنم. از جمله نوشته بودم و تاكید كرده بودم كه مذاكره را نباید با گله گذاری آغاز كرد.  این در مورد هر مذاكره ای درست است. اگر مذاكره را با گله گذاری آغاز كنیم تقریبا می توان مطمئن بود كه به شكست می انجامد. همین طور تاكید كرده بودم كه نباید اجازه دهیم كه ما را عصبانی كنند. اگر زن باشیم با گفتن جوك های مسخره ای با مضمون آن كه زنها ناقص العقل هستند و اگر ترك یا لر باشیم با گفتن جوك هایی كه از بازگویی آنها شرم دارم تلاش خواهند كرد ما را از كوره به در ببرند تا نتوانیم به مطالبات خود برسیم. این یك شگرد است. شما خونسردی خود را حفظ كنید وقتی مطالباتتان را وصول كردید (اگر هنوز دلتان خنك نشده باشد) جواب شوخی مسخره ی آنها را به طور درخور می دهید. (هرچند مطمئنم وقتی به مطالبات خود رسیدید دیگه مسئله آن قدر برایتان حل شده خواهد بود كه چیزی ته دلتان نمی ماند.)

مذاكره در هر كار اساسی لازم می شود. مذاكره در هر سطحی. به خصوص اگر هدفمان  و مطالبه مان به دست آوردن "آن چه كه برای توریسم تبریز لازم است" باشد به طور قطع نیازمند مذاكره در سطوح مختلف خواهیم بود. در زیر به چند نكته ی دیگر  اشاره می كنم كه در هر مذاكره ای لازم می شود.

 

۱) چون مهم هست باز هم تكرار می كنم. مذاكره را با گله گذاری و مقایسه با دیگری -آن هم كسی كه با او پای میز مذاكره نشسته اید- شروع نكنید. در مورد تبریز مذاكره در هیچ سطحی  را با گفتن جمله ای نظیر "پس برای اصفهان و یزد و تهران و.... پول هست وقتی به ما رسید...." آغاز نكنید. گفتن همین جمله همان و صف آرایی در مقابل شما همان! به جای این جمله  جمله بندی ای به كار برید كه طرف هم مجاب شود كه خیر و مصلحت او در انجام این پروژه است. مثلا نگویید چرا برای فلان عارف یا شاعر در بهمان شهر بنای یادبود ساخته شد اما برای شمس تبریزی در تبریز ساخته نشد. به جای آن بگویید "با توجه به آن كه شمس  شخصیتی جهانی است و از عناصر هویت ملی ماست سزاست كه بنای یادبودی در زادگاهش ساخته شود و...."

۲) اگر مذاكره جدی است با مطالعه حاضر شوید. با ارقام و اعداد دقیق از منابع معتبر. 

 خیلی وقت ها خبرها زبان به زبان  می چرخد و یك كلاغ چهل كلاغ می شود. آن قدر زبان  به زبان می چرخد كه اكثریت باور می كنند هرچند بی اساس باشد.اگر خواستید به عدد و رقمی استناد كنید حواستان باشد كه منبع موثق باشد.

حواستان همیشه باشد: اگر با توپ پر به خاطر شایعات عددی بروید پای میز مذاكره و آن عدد و رقم نادرست را علم كنید طرف مقابل ممكن است برگردد و با استناد رقم واقعی را به شما بگوید. آن موقع چنان كنف و سرخورده می شوید كه حرف منطقی خود را هم نمی توانید درست بیان كنید. خدا نكند هیچ كدام از شما در موقعیتی قرار بگیرید كه چنان كنف شوید كه نتوانید از حق و حقوق خود دفاع كنید. برای همین هم هست كه می گویم هر شایعه ای را نپذیرید. بر اساس اخبار منابع ناموثق نروید برای اعتراض. هیچ وقت! ابتدا تحقیق كنید مطمئن شوید و بعد با استناد بروید سراغ مذاكره یا احیانا اعتراض.

یادتان باشد كه گاهی افرادی از احساسات افراد -به خصوص جوان كه معمولا پر شور هستند- می خواهند سو استفاده كنند.اطلاعات غلط می دهند و می فرستند او را جلو! اگر هم  جوان  در مذاكره كنف شد همان ها خواهند گفت "جوان بود نفهمید!" دیگه نخواهند گفت من خودم تحریكش كردم و اطلاعات غلط دادم و فرستادمش جلو!!  خلاصه حواستان باشد اول هر خبر و عدد و رقمی را با منابع موثق چك كنید بعد از آن در مذاكرات بهره جویید. توجه كنید" همه  می گن" منبع موثق قابل استناد محسوب نمی شود!! متاسفانه مصاحبه ها و سخنرانی ها ی مسئولین هم لزوما منبع موثق حساب نمی شود. برخی اوقات همین طوری یك عدد می پرانند بدون آن كه عدد معنی دار باشد. بیشتر مصرف تبلیغاتی دارد.بامنبع واقعا موثق اطلاعات خود را چك كنید.

۳)  با ذهنیت "فانتزی شكست" نه خود بروید پای میز مذاكره  و نه كسی را با این ذهنیت بفرستید به نمایندگی از شما مذاكره كند. ایده آل شما نباید این باشد كه شخص مذاكره كننده برود پای میز مذاكره با صداقت و شجاعت حرف ها را بزند اما به او ظلم شود و با دست خالی برگردد و یك مقدار هم امتیاز از دست بدهد!! اگر درگیر این فانتزی هستید و یا با این فانتزی كسی را می فرستید به نمایندگی از طرف شما مذاكره كند نتیجه شكست خواهد بود! این روش مذاكره نیست. ذهنیت درست مذاكره آن است كه تا حدی كه قابلیت های كلامی و .... شما اجازه می دهد امتیاز بگیرید. اگر یكجا نشد در چند مرحله. اگر آن طرح شما نشد یك طرح میانی و....

۴) به مهارت های لازم برای مذاكره آراسته شوید و آن گاه با اعتماد به نفس بروید پای میز مذاكره. خیال نكنید طرف مقابل یك غول بی شاخ و دم است. اگر او از شما مهارت بیشتری در مذاكره داشت با حالت قهر میز مذاكره را ترك نكنید. به او تبریك بگویید و یواشكی سعی كنید شگردش و رمز پیروزی اش را بیاموزید. به این ترتیب در مذاكره ی بعدی شانس بیشتری برای پیروزی دارید.

۵) در مذاكره چیزهایی ملموس و قابل دسترس بخواهید نه مفاهیم غیر خوش تعریف و تجریدی. مطالبات شما Objectiveباشد نه

Subjective. در نوشته ی قبلی این نكته را یك مصداق توضیح دادم. یك چیزی مطالبه نكنید كه یارو برگردد بگوید "این خودش هم نمی دونه چی می خواد". كاملا روشن باشد كه چه می خواهید. بسته به شرایط تصمیم بگیرید كه اول مطالبات ساده و در دسترس تر را مطرح كنید یا اول مطالبات پیچیده تر را. هر كدام از این دو استراتژی  جایی و شرایطی دارند.

۶) سایت های زیادی برای آموزش فنون و شگردهای مذاكره وجود دارند. این یكی اش. این را هم ببینید.

۷) مسئله ی مذاكره شخصی نكنید. چیزهای نامربوط را با هم قاطی نكنید. فرو كاست گرا باشید و سعی كنید مسایل دشوار را به مسایل ساده و قابل حل تفكیك كنید نه آن كه مسایل ساده را چنان به هم بپیچانید كه نتوان به هیچ وجه حل كرد.

از همین سایت :

Don't take the issues or the other person's behavior personally. All too often negotiations fail because one or both of the parties get sidetracked by personal issues unrelated to the deal at hand. Successful negotiators focus on solving the problem, which is: How can we conclude an agreement that respects the needs of both parties? Obsessing over the other negotiator's personality, or over issues that are not directly pertinent to making a deal, can sabotage a negotiation. If someone is rude or difficult to deal with, try to understand their behavior and don't take it personally.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

كارلو روبیا برنده ی جایزه ی نوبل و مذاكره كننده ی قهار وسناتور جدید انتصابی ایتالیا

+0 به یه ن

كارلو روبیا برنده ی جایزه ی نویل فیزیك سناتور انتصابی ایتالیا شده. این خبر را در خبرنامه ی نوترینو می خواندم. با خودم تصور كردم اگر كسی مثل روبیا بخواهد در مورد تصویب بودجه ای برای نجات دریاچه  ای از خشك شدن  تصمیم بگیره چه جوری رفتار می كنه؟!

 معروفه  كه كارلو روبیا علاوه براین فیزیكدان درجه یكی هست كه مذاكره كننده ی قهاری هم هست.

فكر كنم اگر بخواهد دریاچه ای را نجات دهد با تك تك افراد تصویب كننده ی بودجه كه بناست رای بدهند قبل از جلسه صحبت می كند و متقاعدشان می كنند كه حتی آنها كه مخالف بودند رای موافق دهند. در جلسه ی مذاكره هم پایش را می اندازد روی پایش و لم می دهد و می گذارد بقیه بزنند سر و كله ی همدیگر.

یك آدم با هوش متوسط رو به پایین (كه عاشق جلوی دوربین و در تیتر خبرگزاری ها ظاهر شدن نیز است) می رود سراغ مخالفان و آنها را بیشتر تهییج و تحریك می كند به طوری كه در مخالفت خود سرسخت تر  می شوند. دست آخر هم  طرح مورد نظرش تصویب نمی شود و شروع می كند به گلایه گذاری  و سخنان تهییج كننده ی پرت و پلا گفتن.! احمق تر ها هم بر می دارند زنگ می زنند به كسانی كه رای مخالف داده اند و زن و بچه اش را تهدید می كنند. موضوع پیچیده تر  و كلاف سر درگم تر می شود.

هنر مذاكره كردن به این است كه قبل از جلسه ی تصمیم گیری طوری فضا را آماده سازی كه همه ی ممتنع ها و آنهایی كه هنوز تصمیم نگرفته اند موافق طرح شوند. آن چند نفر را هم كه مخالف سرسخت هستند تهییج و تحریك نكنی كه مخالفت با طرح برایشان یك امر ناموسی شود!! مخالفان اگر در اقلیت باشند طرح تصویب می شود. راحت و بدون جنجال و هوچی گری.

و مهمتر از همه این كه طرح به واقع سنجیده و قابل دفاع باشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دوسال پیش, دریاچه ی اورمیه در مجلس

+0 به یه ن

اگر یادتان باشد دو سال پیش طرح دو فوریتی انتقال آب به دریاچه ی اورمیه مطرح شد و رای نیاورد. بازخوانی آن ماحرا می تواند این بار پختگی عمل بیشتری منجر شود. من همان روزها در وبلاگم مطلبی نوشتم كه در زیر بازمنتشر می نمایم:









مبادا از نگرانی خشك شدن دریاچه دوباره بر اقدامات و طرح هایی اصرار بورزیم كه نه تنها در جهت بهبودی عروس خانم كمكی نمی كنند بلكه عروس دیگری را در همین آذربایجان خودمان به همان حال و روز می اندازند. مبادا اگر كسی كه واقعا دلش می سوزد و با كارشناس های درست و حسابی مشورت كرده با چنین طرحی مخالفت كند نسنجیده و نادانسته او را متهم به خیانت كنیم.
خودم را وقتی جای چنین كسی می گذارم می فهمم چه قدر باید در تنگنا باشد! اگر كسی در این میان از روی دلسوزی جلوی طرحی به واقع مخرب اما به ظاهر در جهت نجات دریاچه را بگیرد من شخصا او را "قهرمان" خواهم دانست. باید برای نجات دریاچه كاری اساسی كرد اما نه هر كاری. نه كاری كه نه تنها دریاچه نجات ندهد بلكه منبع آب منطقه ای دیگر را نیز از بین ببرد.
استدلال هایی نظیر "پس چه طور برای زاینده رود ...." به درد حل یك همچین معضلی نمی خورد! اگر این طرح جدید هم مانند قبلی ها ایراد دار باشد باز یك گوشه از آذربایجان خودمان آسیب می بیند. حل چنین معضلی كار كارشناسی می خواهد نه سخنی از سر چشم و همچشمی و گله گذاری های عامیانه!
آن فرمایش كه "ترك ها بروند جای دیگر" سر تا پایش آن قدر ارزش ندارد كه درد دریاچه را فراموش كنیم و آن را بچسبیم! باید به فكر اساسی تر باید بود.
ای كاش زمانی كه این طرح های مخرب كه دریاچه ی ارومیه را به این روز انداختند تصویب می شد قهرمانی پیدا می شد كه تهمت ها و خطر نامحبوب شدن در حوزه انتخابیه را به جان می خرید ومخالفت می كرد!
من متخصص در این زمینه نیستم اما اظهارات آقای دكتر اسماعیل كهرم در این گزارش به نظرم معقول می آید:
|كهرم با اشاره به اظهارات كارشناسان هواشناسی مبنی بر عدم تطابق میزان آب وارد شده به دریاچه ارومیه با میزان نزولات در اثر بارورسازی ابرها تصریح كرد: اصولاً بارور سازی ابرها با این ابعاد در كشور ما امكان پذیر نیست و پدیده ای لابراتواری است.
به گفته وی، از چهار مصوبه دولت مبنی بر بارورسازی ابرها، انتقال آب از دریای خزر و رو دخانه ارس، بهینه كردن سیستمهای آبیاری در استان و دادن 20 درصد از حقابه دریاچه ارومیه از 35 رودخانه اطراف برای نجات دریاچه ارومیه تنها مورد آخر عملی و قابل اجراست"
با این كه كارشناس نیستم اما انتقال آب از ارس به دریاچه ی ارومیه برای نجات آن با عقلم جور در نمی آید. به چندین دلیل: دلیل اول: یكی این كه یك ساختمان ۴ طبقه ی دولتی در این مملكت بخواهی بسازی چهار سال طول می كشد! یك همچین پروژه ای گمان نمی كنم كمتر از ده سال تمام شود! در این مدت بلایی كه نباید برسر اكوسیستم ارومیه بیاید آمده. آبی هم از آنجا برسد نوش داروی بعد از مرگ سهراب خواهد بود.
دلیل دوم: مگه به این راحتی است كه از یك رودخانه ی مرزی آب برداری بیاوری این ور! قوانین بین الملل رودخانه ها را می خواهی چه كنی؟!
دلیل سوم: آب آنجا را برداری این بار طبیعت زیبای مغان را خراب كرده ای. بعد بیا و درستش كن!
دلیل چهارم: درسته كه هر خرجی فدای یك تار موی عروس خانوم زیبای ما، اما اگر بتوان با خرج خیلی كمتر و در زمان خیلی كوتاه تر از طریق رودخانه های اطراف مسئله را حل كرد چرا باید رفت به سراغ پروژه های پرهزینه ی آن چنانی؟!

پی نوشت : اظهارات نماینده ی تبریز در مورد طرح نجات دریاچه ی ارومیه

نظر شخصی من: از یك طرف آگاهی عمومی و حساسیت نسبت به سرنوشت دریاچه و عوامل خشك شدن و نتایج و عواقب آن باید بیشتر بشه تا امكان جلوگیری از این فاجعه بیشتر بشه. از طرف دیگه از راه حل های احساسی و غیر كارشناسی باید كاملا حذر كرد. خطر جو گیر شدن و درنتیجه نامعقول تصمیم گرفتن را همیشه باید مد نظر داشته باشیم

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

لزوم پرهیز از جنجال و ناامیدی برای نجات دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

در اولین جلسه ی كابینه ی آقای روحانی مسئله ی نجات دریاچه ی اورمیه مطرح شد. این كم چیزی نیست! در این كشور 1648195 كیلومتر مربعی كه هر گوشه اش ده ها مشكل ریز و درشت دارد تشخیص هیات دولت این بود كه اولویت را بدهد به رسیدگی به دریاچه ی اورمیه. گویا این عروس خانم ما یواش یواش عزتی را كه شایسته ی اوست باز می یابد. نگویید اما متاسفانه دیر! نه! ناامیدی برادر مرگ است. اگر برنامه ریزی ها درست باشد عروس خانم ما دوباره سلامت خود را باز می یابد و  قبراق و سرزنده می شود. آن چه كه برای من امیدوار كننده است آن است كه در طرح های مورد بحث نشان از  واقع بینی و صداقت می بینم. نمی گویند: "آی مردم! هیچ نگران نباشید ما از كره ی مریخ برایتان می آوریم. تا اون موقع هم اگر دریاچه خشكید بازهم هیچ نگران نباشید چون تویش شتر پرورش می دهیم و حال می كنیم!" از دیگر نشانه های صداقت این كه زمانبندی ارائه داده اند. گفته اند نتیجه ی كارگروه دو ماه دیگر بیرون می آید. بعید می دانم واقعا در دو ماه نتیجه ای بیرون داده شود اما برفرض دو ماه بشود چهار ماه. باز هم امیدوار كننده است. در طرح هایی كه مردم را می ذارند سركار می گویند 20 سال دیگر آب از كره ی مریخ می آوریم. زمانبندی میانی ارائه نمی دهند! تا 20 سال دیگه هم  یه قول معروف "كی مرده كی زنده"!!  این ریزه كاری ها مرا خوشبین كرده است. اگر راهی برای نجات دریاچه باشد از همین جا شروع می شود. امیدوارم این راه تا مقصد كه نجات قطعی عروس خانم ماست ادامه یابد.

می بینم یك عده در داخل و عده ا ی از خارج  دارند بذر ناامیدی می پاشند. ما عاشقان عروس خانم هرگز امید خود را برای بهبودی عروس خانم از دست نخواهیم داد. حالا اونها هر چی می خواهند بگویند. اولویت فعلا یافتن طبیب خوب است و تهیه ی هزینه ی درمان 

كار گروه مربوطه صادقانه بودجه ای را هم كه لازم است اعلام كرده است. بودجه ی معقولی است. آن قدر كم نیست كه آدم خنده اش بگیرد. در ابعاد ملی  آن قدر زیاد هم نیست كه فراهم آوردن آن غیر قابل باور باشد. چیزی است تقریبا مساوی بودجه ی ساخت بزرگراه صدر. البته بودجه ی بزرگراه صدر از طریق بودجه شهرداری تهران تامین می شود و شهرداری هم آن را از طریق عوارض و .... از شهروندان ساكن تهران  می گیرد. بودجه ی نجات دریاچه باید از محل دیگری تامین گردد. مثال را برای این زدم كه بگویم این پول ها در ابعاد ملی آن قدر هم زیاد نیستند. این بودجه تقریبا به اندازه ی درآمد  ده روز حاصل از فروش نفت ایران است. كم نیست.اما برای نجات دریاچه و جلوگیری از  تبعات شوم آن برای چیزی حدود سه میلیون نفر  زیاد هم نیست!  تا تصویب و تامین بودجه راه درازی در پیش است اما  اگر بودجه تصویب شود و تامین گردد و برنامه ریزی و مدیریت  مسئولین هم درست باشد دریاچه اورمیه نجات می یابد. خود نجات دریاچه نیاز به نیروی انسانی دارد. به عبارتی خود این كار اشتغال ایجاد می كند. بعد از نجات دریاچه هم آن قدر از راه جذب گردشگر و.... این دریاچه می تواند اشتغال ایجاد كند كه حسابی هزینه ها گوناگون   جبران خواهد شد.  حالا چه طوری و به چه شكل؟! این را دیگه باید آن كار گروه متخصصان جواب بده نه من.

 

در هر صورت قابل پیش بینی است كه عده ی زیادی مخالف اختصاص چنین بودجه ای برای نجات دریاچه اورمیه باشند. معمولا هم شگردی كه به كار می برند آن است كه بخواهند حامیان  طرح  را عصبانی كنند تا كنترلشان را از دست بدهند و حرفی بزنند كه اینها از آن آتو بگیرند. خبرنگاران هم در این موارد تیتر های جنجالی out of context می زنند و اوضاع را حسابی قاراشمیش می كنند.

 

 من فكر می كنم سعه ی صدر در برابر مخالفان  در این شرایط بیش از جدل منطقی با آنها تاثیر گذار می تواند باشد. در خیلی از موارد بهتر است در برابر انتقادات و طعنه ها و نیش ها بهتره  جا خالی بدهیم! توجه كنیم هدف نجات عروس خانم است! هدف این نیست كه "حرف دلمان را بزنیم تا دلمان خنك بشود". هدف این نیست كه در مجادله برتری كلامی و یا منطقی خود را نشان دهیم. هدف این است كه هر طور شده طرح نجات دریاچه ی اورمیه اجرا شود. یك مثال بد می زنم. خدای ناكرده اگر عزیز شما مریض اورژانسی باشد و او را به بیمارستان ببرید حتی اگر نگهبان آنجا سر جای پارك یك حرف زور بزندیا حتی توهین كند و فحش دهد  بر نمی گردید با او بحث كنید و از حق خودتان دفاع كنید. در موارد عادی شاید این كار را بكنید اما نه وقتی یك مریض اورژانسی دارید كه هرچه زود تر می خواهید بستری كنید. وضعیت الان عروس خانم ما هم دقیقا همین هست. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دوشواری های نجات دریاچه ی اورمیه

+0 به یه ن

تا چند وقت پیش نماینده های مجلس از آذربایجان شرقی و غربی طرح انتقال آب از رود ارس به دریاچه ی اورمیه را مطرح می كردند كه البته نماینده های استان اردبیل موافق نبودند. در طرحی كه وزارت نیرو برای نجات دریاچه ی اورمیه در نظر دارد انتقال آب از حوضه ی دیگر مد نظر نیست. صحبت از رها سازی آب پشت سدها و تغییر الگوی كشاورزی با همكاری كشاورزهاست. از تابناك نقل می كنم:

باقر‌زاده كریمی علاج دریاچه ارومیه را در اجرای برنامه‌های اولویت‌دار نظیرلایروبی كانال‌های منتهی به دریاچه، مدیریت منابع آب حوزه، تغییر الگوی كشت، تغییر و بالا بردن راندمان آبیاری با اختصاص بودجه مناسب، محدود كردن چاه‌های غیرمجاز حاشیه دریاچه و رها‌سازی آب در كنار اجرای این طرح‌ها به عنوان پازلی است كه باید به اجرا درآید تا در كوتاه مدت بتواند تا حدودی وضعیت دریاچه را از بحران نجات دهد.

این حرف ها خیلی عملی تر به نظر می رسد تا انتقال آب از رود ارس ! كارشناسان محیط زیست هم همین را می گویند. اما نكته در آن است كه آیا كشاورزان همكاری لازم را خواهند كرد یا نه. بسته به آن است كه موضوع چگونه برای آنها تبیین شود. فكر نمی كنم از مسئولانی كه با رای منصوب می شود خیلی بشود انتظار داشت كه در این تبیین كمك بكنند. با خودشان می گویند :"اگر من بروم و بگویم برای نجات دریاچه باید چاه های غیر مجاز را ببندید نامحبوب می شوم و رای نمی آورم. مردم می گویند پس اگر ما قرار است چاه ها را ببندیم تو این وسط چه كاره ای!" من در این چهار سال اظهارات نمایندگان آذربایجان را در مورد نجات دریاچه دنبال كرده ام. حس كرده ام آن چه كه برای اغلب شان (البته نه همه ی آنها) مهم تر از نجات دریاچه هست "مرد اول" و "قهرمان نجات دریاچه" ظاهر شدن است. در شهرهای كوچك تر هم ظاهرا خیلی برایشان مهم هست كه بگویند جایی كه نمایندگان تبریز ساكت بودند ما رفتیم و قهرمانانه و جانانه كوشیدیم!! از قرار معلوم گفتن این حرف مهمتر از این است كه این دفاع قهرمانانه و جانانه شان به نجات دریاچه بیانجامد یا برعكس حساسیت منفی ایجاد كند كه كار را سخت تر نماید.

هركسی با اندكی تجربه می داند كه تصمیم سازی های مهم سازنده معمولا با جنجال راه انداختن حاصل نمی شوند. باید مستدل و با راه و رسم درست كلامی وارد شد. این چیزها هم زیاد در جراید بازتاب ندارد! آن قدر هیجان ندارد كه تیتر اول خبرگزاری ها شود!

ببینید! اگر مسئولان مربوطه از راه درست برای تبیین موضوع با كشاورزان وارد شوند آنها می پذیرند و همكاری می كنند. كشاورزان و دامداران سراسر ایران كه شامل مناطقی بسیار محروم تر و كم سوادتر از حاشیه ی دریاچه ی اورمیه می شود در مسایل جنجالی تر و تابو تر از این با مسئولین مربوطه در اموری كه به ظاهر مخالف فرهنگشان و سود آنی شان بود برای سود دراز مدت همكاری كرده اند. به خصوص درمسایل مربوط به بهداشت و درمان. پیشرفت در این زمینه ها از زمان اتمام جنگ تا كنون تحسین بر انگیز و چشم گیر است. افرادی مانند دكتر پیله رودی كه چندی پیش در همین وبلاگ از ایشان یاد كردم ناممكن ها را در این زمینه به ممكن بدل كردند چون می دانستند چگونه باید با این مردم صحبت كنند و اعتماد آنها را جلب كنند. ببینید! مسایل بهداشتی كه تنها توصیه به مسواك زدن قبل از خواب نیست كه حساسیتی برنیانگیزد. وقتی مسایلی مانند بهداشت جنسی مطرح می شود موضوع خیلی خیلی حساسیت برانگیز تر از پلمپ كردن چند چاه می شود. اگر در آن موضوعات زحمكتشان و دلسوزان جامعه توانستند راهی برای جلب اعتماد كشاورزان و عشایر پیدا كنند در این مورد هم دلسوزان و زحمتكشان خواهند توانست. این طور هم نیست كه بگوییم دیگر در نسل جدید افرادی مانند دكتر پیله رودی پیدا نمی شود. نه زمان ایشان همه دكتر ها به اندازه ی ایشان خالص و آماده ی خدمت بودند نه اكنون همه ی تحصیلكرده ها خودخواه هستند. هم در آن زمان و هم در این زمان همه جور آدم پیدا می شود. اگر مدیریت بالایی خوب باشد افراد دلسوز و كاردان را پیدا می كند و برایشان امكاناتی فراهم می كند كه راه جلب اعتماد كشاورزان را می یابند.

از آن مصاحبه ی دوشواری كه سال پیش پخش شد باید درس ها آموخت.

من فكر می كنم با روش های زیر می توان كشاورزان را متقاعد كرد كه با طرح همراهی كنند:

1) آموزش از طریق رادیو و تلویزیون محلی.

2) برگزاری همایش در دانشگاه های آزاد و پیام نور روستا ها.

3) برگزاری كارگاه در مدارس محل.

4) همكاری با امام جماعت روستاها برای جلب اعتماد كشاورزان.

5) دعوت به همكاری برای پزشكان و معلمین و.... محل كه مورد احترام و اعتماد مردم محل هستند. تیپی هستند كه برای رساندن بیماران به شهر ماشین شان را به كشاورزان قرض می دهند و به هنگام تهیه ی جهیزیه پول به آنها قرض می كنند. كشاورزان از این افراد حرف شنوی دارند اما طبیعتا اگربیگانه ای بدون شناخت و تلاشی برای جلب اعتماد برود و بگوید از روش آبا و اجدادی كشاورزی تان دست بكشید كسی اعتماد نمی كند تا به حرف او گوش كند..

6) تببین موضوع به فرزندان كشاورزان كه دانشجو هستند. خود این فرزندان موضوع را برای والدین می شكافند و توضیح می دهند.

7) جلب همكاری شهری هایی كه برای تفریح باغ یا مزرعه ای دارند و كارگران محلی برای اداره باغ و مزرعه استخدام می كنند. كارگران اگر ببینند این تیپ از روش های جدید مدد می گیرند موضوع را با آب و تاب در روستا تبلیغ خواهند كرد. (در مورد تنظیم خانواده من كاملا به چشم خود دیده ام كه چگونه دخترانی كه در هنگام عروسی و ... برای پذیرایی به محله های اعیانی می رفتند كم-فرزندی را در محله های خودشان تبلیغ كردند. به طور خود جوش مردمی!)

8) همه ی اینها را گفتم اما این را هم اضافه می كنم: ایران-به خصوص آذربایجان- سرزمین عجایب است. چه بسا پیرمرد یا پیر زن بیسواد محلی از كارشناسان حرفه ای هم فهم روشن تری در مورد نجات دریاچه داشته باشد. به دانش بومی و شهود كشاورزی آنها باید احترام گذاشت و استفاده كرد. مطمئن هستم حرف های زیادی برای گفتن دارند. كسی می تواند اعتماد آن مردم را جلب كند كه به این نكته توجه لازم را داشته باشد.

اینها روش هایی بود كه به ذهن من رسید اگر چیز دیگری به ذهنتان می رسد كه اضافه كنید خوشحال می شوم كه بخوانم. باید موضوع را تبیین كرد. یا امروز به روش های نو كشاورزی رو می آورند یا فردا بادهای نمكین مزرعه و باغ را به شوره زار لم یزرع تبدیل می كند و سود و سرمایه به یكباره از دست می رود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه ی آقای عیسی كلانتری

+0 به یه ن

مصاحبه آقای عیسی كلانتری را  در مورد دریاچه اورمیه و دیگر چالش های فراروی توسعه  ی پایدار كشاورزی می توانید  در اینجا بخوانید. بخشی از مصاحبه ی ایشان چنین است:

 این اتفاق قابل پیش‌بینی بود، چراكه وقتی در كشاورزی سرمایه گذاری نشده و تنها به بهره‌برداری از آن اندیشیده می‌شود، حفظ منابع پایه و محیط زیست در آن جایگاهی نداشته و در سایه آن منابع آب‌های زیر زمینی به حراج گذاشته شده و منافع نسل‌های بعد نادیده گرفته می‌شود. اصل كار این می‌شد كه وزارت نیرو به رغم اعتراض ما در ازای گرفتن مبلغی، به چاه‌های بدون پروانه، مجوز می‌داد.

كلانتری در ادامه بار دیگر تأكید می‌كند كه تحقق پیش‌بینی خشك شدن دریاچه ارومیه در مدتی چنین كوتاه‌ برای خود او نیز باور پذیر نبوده و می‌افزاید: زمانی كه بیش از دو دهه پیش درباره علل شوری آب‌های زیر‌زمینی، نفوذ آب شور، خشك شدن دریاچه ارومیه و مسائلی از این دست، سمینار برگزار كرده و هشدار دادیم، باور نمی‌كردیم این اتفاق در ‌بیست سال رخ بدهد و شاید تصورمان از زمان وقوع این رویداد، كمتر از پنجاه سال بعد نبود ولی پیشرفت تكنولوژی، منابع را زود‌تر فرسوده كرد. كافی است بدانیم كه تنها ۲۲ هزار چاه غیر مجاز در اطراف دریاچه ارومیه حفر شده كه برداشت آب از آن‌ها به كمك پمپ‌های قوی صورت می‌گیرد.

دبیر‌كل خانه كشاورز می‌گوید: تولید در مناطق نیمه خشك و خشك مثل كشور ما باید اولویت دوم بوده و مسأله اصلی، حفظ منابع تولید باشد؛ حفظ منابع حیات؛ حفظ محیط زیست، ولی متاسفانه این مسائل مهم در كشورهای كمتر توسعه یافته مانند كشور ما به عامل درجه دو یا حتی سه تبدیل شده است تا جایی كه فشار بر منابع تولید به مرور بیشتر شده و اثرات معكوس بروز كرده و منابع تولید در حال تبدیل به بازدارنده تولید‌اند. اینجاست كه بهره‌وری ما از كشاورزی به شدت افت كرده، چراكه در حال فرسوده كردن منابع هستیم؛ آب‌ها را شور می‌كنیم تا این آب‌های شور شده، زمین‌های شیرین را هم شور كنند و تولید با مشكل مواجه شود.

كلانتری با تأكید بر فراموش كردن حق و حقوق نسل‌های بعد، وظیفه سازمان محیط زیست را خطیر خوانده و می‌گوید: اگر بر مبنای توسعه اصول پایدار پیش برویم، هم می‌توانیم منافع نسل امروز را تأمین كنیم و هم خواهیم توانست منابع را برای نسل‌های بعد مورد محافظت كنیم. برخورد امروز ما با آب‌های زیر زمینی مثل برخوردی است كه با نفت می‌كنیم؛ نفت منبع تجدید ناپذیر است و حال آن كه با شور كردن آب و تمام كردن آن و از بین بردن ذخیره‌گاه‌ها، منبع تجدید پذیر آب شیرین هم تجدید ناپذیر خواهد شد. وقتی خودمان حق و حقوق نسل‌های بعد را به رسمیت نشناخته و به آن تجاوز می‌كنیم، حق نداریم به حاكمان ‌و حكومت‌های گذشته ایراد بگیریم. آیا برداشت یازده میلیارد متر مكعب آب اضافی در سال از سفره‌های زیرزمینی تجاوز به حق نسل‌های بعد نیست؟ سازمان محیط زیست می‌بایست و موظف است حق و حقوق نسل‌های بعد را ببیند كه متأسفانه این نگاه در آن دیده نمی‌شود.





آقای كلانتری وزیر كشاورزی آقای رفسنجانی بود. تحصیلات او هم همگی در این زمینه هست. اغلب فعالیت های حرفه ای او هم در همین زمینه است. مصاحبه هایش را كه می خوانید كاملا حس می كنید دغدغه ی حفاظت از محیط زیست این مرز وبوم به منظور توسعه ی پایدار دارد. عدد و رقم ها در ذهن او به طور فعال وجود دارد چون كسی است كه به این مبحث می اندیشد. دغدغه و فكر و ذكرش هم همین هست.  دقیقا هم می داند منظور از حفاظت از محیط زیست خدمت به توسعه ی پایدار انسان هاست نه یك نوستالژی یا ژست یا سانتی مانتالیزم! همچین كسی باید متصدی سازمان محیط زیست شود تا جلوی تخریب بیشتر محیط زیست گرفته شود.

اگر كسی به ریاست سازمان حفاظت از محیط زیست منصوب گردد كه یك سردارد وهزار سودا و  "حفاظت از محیط زیست" یكی از ده ها دغدغه اش باشد  امید ها برای نجات دریاچه اورمیه بختگان هامون و.... به ناامیدی بدل می شود.

این سازمان سازمانی مهم هست. ویترین نیست! جزو ارگان های حیاتی است. آدم جدی می خواهد نه كسی كه یك سر دارد هزار سودا. متخصص می خواهد نه كسی كه معتقد است "بله! گل رز هم زیباست همان طور كه چلوكباب خوشمزه است  توله ی یوز پلنگ هم بانمك است!" كسی می خواهد كه درك كند منابع آب كه از بین رفت و تلف شد میلیون ها كشاورز آواره خواهند شد و این یعنی هزاران مشكل اجتماعی اقتصادی در ابعاد ملی برای مملكت.  رییس سازمان محیط زیست  كسی باید باشد كه دغدغه اش همین باشد و برای این دغدغه حاضر باشد مبارزه كند. 

من یادمه 10-12 سال پیش تصور عمومی بر این بود كه كار سازمان محیط زیست چیزی است در این ردیف:  یك سایت خوشگل اینترنتی بزند و گوشه هایی از طبیعت ایران را نشان دهد. سایت بخش انگلیسی هم داشته باشد بخش فارسی هم داشته باشد.! این كاری است  كه یك آژانس مسافرتی با گرایش اكوتوریسم كه تور های طبیعتگردی راه اندازی می كند باید انجام دهد (و می دهد). از سازمانی به اهمیت سازمان حفاظت محیط زیست بسیار بیشتر  انتظار می رود.

 از وظایف این سازمان آن است كه هر طرح مخرب محیط زیست ( از  كشیدن جاده گرفته تا ساختن سد) جلوگیری نماید. طبیعی است كه چنین سازمانی متصدی قوی و كاركشته و متخصص می خواهد كه دغدغه ی اصلی اش همین باشد و بس. فردی باشد كه حاضر بشود بین عوام سودجو نامحبوب شود اما مجوز طرح های مخرب ندهد. كسی نباشد كه بگوید:"به من چه؟ مجوز این طرح های مخرب اما عوام پسند را بدهیم بروند پشت سرمان دعا كنند.چرا برای یك رودخانه یا دریاچه من خودم را اینها در بیاندازم كه بروند و پشت سر نفرینم كنند!! ارث بابام كه نیست كه خست نشان دهم. بذار مجوز بدهم بروند محیط زیست را تخریب كنند عوضش بگویند من چه قدر نازنین هستم! چرا خودم را بداخلاق معرفی كنم؟!" از آن آدم هایی كه هزار و یك تخصص دارند  و حفظ محیط زیست یكی از صدها دغدغه شان هست رئیس "درست و درمانی" برای این سازمان در نمی آید!

 

من البته آقای كلانتری را از نزدیك نمی شناسم. بر اساس مصاحبه هایشان قضاوت كردم. شاید بگویید بر اساس مصاحبه كه نمی شه تشخیص داد. به نظرم تا حدی می شه! البته نه صد در صد. به هر حال این مزیت را دارد كه می داند و می فهمد حفاظت از محیط زیست یك امر حاشیه ای و سانتی مانتالی نیست. ادعای در همه چیز كارشناس بودن هم ندارد. تحصیلات و فعالیت هایش با این حوزه قرابت دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مقایسه ی تبخیر سطحی آب شور و خالص

+0 به یه ن

در شرایط یكسان دما میزان رطوبت هوا و باد،   یك استكان آب شور زودتر در اثر تبخیر سطحی خشك می شود یا یك لیوان آب معمولی؟

پی نوشت: من این آزمایش را انجام دادم. دو استكان آب را كنار هم قرار  دادم. در یكی نمك ریختم و دیگری نریختم. بعد آب اضافه كردم. سطح آب به اضافه ی نمك در هر دو یكسان شد. چهار روز اول آب خالص سریع تر تبخیر سطحی می شد و سطحش زودتر پایین می رفت. اما بعد از چهار روز اتفاقی عجیب  و غیر منتظره افتاد. دیواره استكان آب نمك -حتی بالا تر از سطح اولیه ی آب شوره بست و آب نمك با سرعت خیلی بالاتر خشك شد.

این نكته را با اثر مویینگی آب نمك می توان توضیح داد. ظاهرا بر روی میانگذر دریاچه ی اورمیه هم چنین اتفاقی افتاده.

البته من نمی خواهم ادعا كنم این اثر در تبخیر سطحی دریاچه ی اورمیه به اندازه ی استكان آب مهم است. وقتی ابعاد بزرگ تر می شود اثر مویینگی كه یك  اثر محیطی است كم تاثیرتر می شود. از طرف دیگر نباید فراموش كرد كه دریاچه پستی بلندی های زیادی دارد كه وقتی سطح آب پایین می آید از آب به صورت جزایر كوچك سر بر می آورند  و این پدیده ای را كه من مشاهده كرده ام تشدید می كنند.

در مورد دریاچه باید بررسی مفصل تری كرد.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گؤزل گلین

+0 به یه ن

برخی دریاچه اورمیه را عروس آذربایجان می خواندند و عده ای عروس ایران. من اورا تنها عروس زیبا خواهم خواند. می خواهم خاطره ای بگویم از روزهایی كه این عروس زیبا هنوز این چنین رنجور نشده بود. هنوز دختری جوان و پر نشاط بود. می خواهم برای دفع آلزایمر تاریخی ام هم كه شده مرور كنم گذشته ها ی نه چندان دور را. به یاد آوریم اوایل دهه هفتاد را. به یاد دارید شب "بله برون" یا "شیرینی خوران" یا به قول ما ترك ها "سوز دانیشما یه" عروس خانم زیبا را؟! كسان عروس می خواستند تا می توانند مهریه سنگین تری ببُرند. 14 سد به یاد 14 معصوم مهریه ای بود كه در یكی از این استان ها تعیین شد. باور كنید قضیه "چهارده سد به یاد چهارده معصوم" استعاره نیست! صحبتی از این كه آیا با توجه به میزان رسوب رودخانه ها این سد سازی ها توجیه اقتصادی دارد نمی شد. جز اندكی كارشناسان كسی پاپیچ این مسایل نمی شد. صحبت چندانی از این كه این گونه سد سازی ها چه بر سر عروسانی چون این عروس می آورند نشد. نظر عروس خانم را نپرسیدند! عروس خانم آموخته بود كه "نجیب" باشد و نجابت یك عروس در آن روزها به معنا ی فروخوردن نیازها بود. كسان عروس خانم بیشتر از آن كه به فكر نیاز ها ی عروس باشند نگران آن بودند كه از مهریه های عروسان دیگر در گوشه و كنار این سرزمین ، كمتر طلب نكنند.
می خواهم برای آقا داماد نامی بیابم. "توسعه نسنجیده"؟! "توهم توسعه"؟! "عقده جهان اولی شدن"؟! "توسعه ناپایدار؟!"
اما می بینم نیازی نیست به سراغ داماد برویم. خود داماد هم در این وسط كاره ای نبود. شاید او هم همانند عروس قربانی شد.عروس خانم به عقد یك خانواده پرجمیت درآمد. كسان قدیمی عروس خانم و خاندان سببی او دست به دست هم دادند و نادانسته به جان عروس خانم افتادند. عروس خانم دم به دم رنجور تر و بیمار تر شد. اما در گوش عروس خانم خوانده بودند كه دختر با لباس سپید عروسی به خانه بخت می رود و با كفن بیرون می آید. عروس خانم دم بر نزد. با لبخندی تحمل كرد همه ما را! آری! ما! شركت هایی كه سدها و كارخانه ها و جاده ها را بدون توجه به درد ورنج این عروس خانم و دیگر عروس های زیبا می ساختند. خانم های خانه داری كه بی رویه آب به هدر می دادند. كشاورزانی كه تلاشی برای بهینه كردن روش های آبیاری نمی كردند و... "ما" با عقاید و مذاهب گوناگون، زن ومرد، ترك و فارس و لر و.. .. ما همگی به نوعی كسان این عروس زیبا یا دیگر عروسان زیبای این سرزمین بودیم. آری همه ما بی توجه به رنجوری این عروس زیبا و دیگر عروسان تنها به فكر خود بودیم. روزی چشم باز كردیم ودیدیم كه عروس زیبا به حال زار افتاده است.

خبرنگار ان خارجی گمان كردند ما این عروس را "دوست نداریم"! مردمانی وحشی و یا سادیك هستیم كه از "عروس آزاری" لذت می بریم! خبرنگاران خارجی البته اشتباه می كردند! آنها نمی دانستند ما هر كه را بیشتر دوست داریم بیشتر می آزاریم! امكان ندارد خبرنگار اجنبی بتواند درك كند كه ما چه قدر عاشقانه عروس زیبا را دوست داریم! آن قدر دوستش داریم كه می توانیم صدها بیت شعر دروصف "چشمان زیبا" و " نگاه معصوم" عروس خانم و "اشك غلتان" او، سر هم كنیم! آن قدر دوستش داریم كه می خواهیم تماما تصاحبش كنیم تا جایی كه فراموش می كنیم این عروس زیبا هم نیازهایی و انتظاراتی دارد!

كسان عروس خانم وقتی حال نزار عروس خانم را دیدند به جان هم افتادند وبر سر همدیگر به خاطر آزردن عروس خانم فریاد كشیدند. هیچ كدام باور نمی كرد كه با وجود آن همه علاقه ای كه به عروس خانم دارد، موجبات زجر اورا فراهم آورده باشد. برای همین تقصیر ها را به گردن دیگری می انداختند.


اما! هیس! یك لحظه ساكت! عروس زیبا بالاخره زبان به اعتراض گشوده! بگذاریم ببینیم چه می گوید. شاید خود او بگوید كه بود كه او را به این روز انداخت. آن گاه همگی بر سر آن نامرد می ریزیم و حساب او را كف دستش می گذاریم!
اوه! نه! عروس زیبا می گوید:" به خاطر من با هم دعوا نكنید! من چیزیم نیست! خوب می شم. باید خوب بشم تا بچه هایم را به سر و سامان برسانم! به جای دعوا یك دكتر خوب برایم صدا كنید. كارشناسی كه بتواند راه حل معقولی برای درمان من ارائه دهد. حالم كه ان شاء الله خوب شد همه تان بیایید مهمانی خانه ما"

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

میلیون با میلیارد فرقی هم داره؟!

+0 به یه ن

مطلب زیر را  دو سال پیش نوشته بودم:
 
 
چند روزی است كه مرتب اخبار و اظهارات در مورد دریاچه ی اورمیه را دنبال می كنم.به این نتیجه رسیدم كه مسئله ی محیط زیستی ای كه در حال وقوع است و به چشم می بینم با فاجعه ی آموزشی كه كمتر به آن توجه می كنیم همزاد است. متاسفانه می بینم اغلب مسئولین  روزنامه نگاران وبلاگ نویسان و فعالان مدنی و طرفداران محیط زیست و..... (متاسفانه اغلب آنها كه در این مورد می نویسند و می گویند و اغلب هم تحصیلات عالیه دارند) دركی از این كه میلیارد مترمكعب و میلیون مترمكعب چه قدر با هم فرق دارند ندارند.

وقتی این فاجعه ی آموزشی باشد فاجعه هایی نظیر فاجعه ی دریاچه ی اورمیه ناگزیر پیش می آید. در یكی از سایت ها خواندم كه به نقل از سازمان محیط زیست گفته تا ۵ سال آینده ۵۰۰ میلیون متر مكعب آب به دریاچه منتقل می شود.این سایت هم كه خیلی منتقد است می گوید "پس كو؟! چرا پس ما نمی بینیم"

من نمی دانم آیا از این سایت درست نقل كرده یا نه.  امیدوارم اشكال از سایت منتقد باشد و سازمانی مانند سازمان محیط زیست یك همچین عدد و رقمی اعلام نكرده  باشد! اما جواب "۵۰۰ میلیون متر مكعب در ۵ سال" در سال این نیست؟! جوابش این است كه ۵۰۰ میلیون مترمكعب در پنج سال كه چیزی نیست. "قولیزا چوب دن دیرك! بتر ایش گؤرو سوز ۵۰۰ میلیون مترمكعب بش ایل ده  سو گتریسیز!!!!"

یك كم عدد و رقم مقایسه كنیم.

مصرف روزانه آب در تهران حدود ۳ میلیون متر مكعب است. یعنی در هر چهار روز هر تهرانی به اندازه یك حوض آب به گنجایش یك متر در یك متر در یك متر آب مصرف می كند. هدر رفتن اصلی آب توسط لوله های فرسوده و.... قبل از رسیدن به منازل باید باشد! جلوی آنها را باید گرفت!

جمعیت  شهرستان تبریز  حدود یك پنجم تهران است. مصرف آبش هم باید یك پنجم باشد. یعنی در سال حدود دویست میلیون مترمكعب.

وقتی از دریاچه اورمیه صحبت می كنیم آب مورد نیاز  در سال از مرتبه ی ۵ میلیارد متر مكعب است. یعنی حدود ۲۵ برابر مصرف مردم تبریز.

۵۰۰ میلیون مترمكعب در ۵ سال دردی را دوا نمی كند!

وقتی انتقاد می كنیم  بدانیم دنبال چه هستیم!

توضیح در مورد  عنوان: یازده سال پیش یكی از مسئولین گفته بود برای خیلی از مردم میلیون و میلیارد تومان فرقی نداره. آسیب پذیر در مجله گل آقا هم با تعجب می پرسید "مگه واقعا فرقی هم داره؟!"

پی نوشت: خوب است ۵ میلیارد مكعب آب را با ابعاد دریاچه مقایسه كنیم. دریاچه ای به عمق ۱۰ متر (هم مرتبه ی عمق دریاچه ی ارومیه) و مساحت ۱۰ كیلومتر در ۵۰ كیلومتر را در نظر بگیرید. حجم آن می شود  ۵ میلیارد مكعب. چنین دریاچه ای از دریاچه اورمیه خیلی كوچك تر است اما در مقابل آن قابل صرفنظر نیست. به عقل جور در می آید كه اگر طرحی  این مقدار آب در سال در دریاچه بریزد (علاوه بر آن چه كه اكنون ریخته می شود) دریاچه نجات پیدا كند. اما نجات دریاچه با طرحی كه  در عرض ۵ سال یك دهم این مقدار یعنی ۵۰۰ میلیون متر مكعب آب به دریاچه خواهد ریخت به یك جوك می ماند. جوكی  بی مزه!  

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل