هشدار در مورد بی‌توجهی دولت به نجات دریاچه ارومیه

+0 به یه ن


منبع مطلب: میدان



مسعود تجریشی-مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه- در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا در پاسخ به این سوال که عدم تخصیص منابع در جهت احیای دریاچه ارومیه چه عواقب زیست محیطی را درپی خواهد داشت، گفت: در صورتی که ستاد احیای دریاچه ارومیه منابع لازم را در اختیار نداشته باشد شاهد مشکلات زیست محیطی متعددی خواهیم بود.

او افزود: در حال حاضر هیچ فعالیتی در دریاچه ارومیه وجود ندارد برای آبیاری نهال ها که دو تا سه سال پیش کاشته شده است هیچ بودجه ای وجود ندارد،رسانه ها باید پیگیر این مساله باشند.

تجریشی در پاسخ به این سوال که اگر روند احیا مختل شود آسیب گرد و غبار نمکی تا چه اندازه خواهد بود بیان داشت: ۵۰۰هزار هکتار را قرق کرده ایم افرادی بودند که اجازه نمی دادند کسی وارد زمین ها شود و کشاورزی کنداز طرفی مناطقی را داشتیم که گیاه به کمک مردم کاشته شده بود و مانع از این می شد که گرد و غبار نمکی وارد این زمین ها شود، مساله ای که با آن مواجه هستیم این است که در حال حاضر بدلیل نبود بودجه نمی توانیم گیاهانی که به کمک مردم کاشته شده را آبیاری کنیم، از طرفی نمی توانیم افرادی را که مانع از دخل و تصرف ها دراین نواحی هستند راحمایت کنیم، اگر این افراد مناطق را ترک کنند در سال آینده باید شاهد دخل و تصرف بیشتری باشیم و حتی برنامه گیاه کاری نیز مختل می شود و مناطق بیشتری را از دست می دهیم.

او افزود: اگر اقدامی صورت نگیرد سال آینده غبارهای نمکی می تواند تا گستره بالای ۳۰۰ کیلوتر حرکت کند و زندگی مردم آن مناطق را تحت تاثیر قرار دهد و اگر بادهای شدید داشته باشیم می تواند بالای ۵۰۰ کیلومتر نیز حرکت کند. تا الان با غبارهایی از طرف شبه جزیره عربستان، سوریه و عراق مواجه بودیم؛ اما باید منتظر غبارهای نمکی از جانب دریاچه ارومیه و مختل شدن زندگی در استان های اطراف ارومیه نیز باشیم.

مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه در پاسخ به این سوال که محدودیت کشت در اطراف دریاچه به کجا رسیده است، بیان داشت: با کنترل رهاسازی آب از سدها می توانیم همان آب را که انتظار صرفه جویی داشتیم تامین کنیم سال اول ۱۳۶ میلیون متر معکب آب رهاشد، سال گذشته نیز این رقم به نزدیک ۵۰۰ میلیون متر مکعب رسید و امسال نیز حداقل ۴۰۰ میلیون متر مکعب آب را رها می کنیم.در برنامه ای که داریم در محدوده ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب برای به کاشت در نظر داشته ایم اما با این اقدامات نیاز به کاشت نداریم اما این را به کشاورزان گفته ایم که اگر از کشت های پرمحصول به سمت کشت هایی با مصرف آب کمتر بروند ما حاضر هستیم در زمینه بذر و آموزش به آنان کمک کنیم، خوشبختانه کشاورزان مساعدت خوبی داشتند چراکه اگر دریاچه خشک شود اولین قربانی کشاورزان هستند.

گفتنی است که ۴۱ روز پیش در جلسه هیات وزیران با عدد ۳۰۰ میلیارد تومان به عنوان بخش اول پرداخت در جهت احیای دریاچه ارومیه موافقت صورت گرفت که هنوز این مبلغ به دستگاه‌های اجرایی ابلاغ نشده است و با فرض اینکه امروز این مبلغ ابلاغ شود حداقل ۴۰ روز زمان نیاز است تا این پول به دستگاه‌های اجرایی برسد و در حال حاضر نیز این ستاد ۴۱ روز از برنامه عقب است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

والدینی که فراتر از نوک بینی می بینند

+0 به یه ن

من فکر می کنم دغدغه حفظ دریاچه اورمیه یا بناهایی مثل ارگ علیشاه  باید دغدغه همه مادرها و پدرهایی باشه که یک کم فراتر از نوک بینی شان را می بینند. فردا بچه ها که بزرگ شدند کجا با نامزدشان قرار بذارند؟ فقط رستوران ومرکز خرید؟ نتیجه می شه اضافه وزن و مصرفگرایی و چشم همچشمی های ناشی از آن. دریاچه ای باشه و پارکی در کنارش، بنای تاریخی ای باشه و محوطه قدم زدنی کنارش، جوان احساس نیاز نمی کنه به خاطر یک هواخوری با نامزدش باید از شهر مهاجرت کنه بره. همکار خارجی وشریک تجاری که می آد می شه بردش به این مکان ها

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مایع حیات

+0 به یه ن

در این گوشه از زمین که خاور میانه اش می خوانند از قدیم الایام مشکل کمبود آب وجود داشته و دارد و خواهد داشت. از زمان سومریان تا کنون  همیشه بر سر آن کشمکش وجود داشته و خواهد داشت. برگ برنده تمدن های بزرگ منطقه توانمندی استفاده بهینه از آب بوده. تمدن هزاران ساله سبا در جنوب عربستان (یمن) در زمان خود شاهکار های مهندسی برای استفاده از آب ابداع نموده بود. در زمان  فراعنه و سپس سلسله هخامنشی نیز آبیاری مورد توجه ویژه بود. سلسله صفوی هم در مورد مدیریت آب خوش درخشید. خلاصه هر زمان رونقی در این منطقه بوده در سایه مدیریت صحیح آب بوده.


هم اکنون هم «آب» در منطقه  در کنار مسایل ایدئولوژیک عامل اصلی تنش هست. راستش را بخواهید من باور دارم مسئله آب حتی مهم تر هست. اگر کمبود آب نباشد مردم کشاورزی و ماهیگیری شان را می کنند و نان از عمل خویش می خورند و چشم به صدقه های  قطر وسعودی نمی دوزند تا از دل آن داعش و القاعده متولد شود. خیلی از این گرایش های افراطی از سر بیکاری است. آب بود بیکار نمی ماندند.

برای کم شدن تنش در منطقه باید دو کار کرد: یکی آن که از ادبیات تنش زا (از نوع توهین های مذهبی و یا قومی ) باید حذر کرد. دوم این که باید در مدیریت آب نهایت دقت را نمود. در ایران وقتی اسم صرفه جویی در مصرف آب می آید همه زورشان به خانم های خانه دار می رسد و بس! فوری در مدارس در گوش بچه ها می خوانند «به مامان هاتون بگویید موقع ظرف شستن ....»
البته در موقع ظرف شستن باید صرفه جویی کنیم. ولی باور کنید ما خانم های متولد دهه پنجاه تا حد وسواس در صرفه جویی در آب دقت می کنیم. اما جای دیگه به صورت کلان آب به هدر می ره! یکی در کشاورزی.  دولت باید برای بهینه کردن مصرف آب در بخش کشاورزی اهتمام کنه. یک کم هم به کشاورزان بگویید رعایت کنند. فقط زورتان به خانم های خانه دار می رسه؟! ای نمایندگانی که به رای کشاورزان محتاجید! چند نفرتان جرئت آن را دارید که به کشاورزان بگویید چاه های غیر مجازشان را ببندند؟! الکی چرا خود را «سوپر من» نشان می دهید و می گویید نماینده بشوم مشکل آب تان را حل می کنم؟! چه طوری حل می کنید؟! بدون همکاری کشاورزان امکان ندارد. صادق باشید و این را بگویید.
حالا بیایید سراغ شهر! ای کسانی که مرتب بر سر زنان در آشپزخانه می زنید که موقع شستن قاشق چایخوری فوری شیر را ببندند! چرا نگران نشتی از لوله های شهری نیستید که در صد قابل توجهی از آب را می فرستند مستقیم به سوی پی خانه های مردم.
باور کنید من می بینم در اروپا ملت یک دهم من و دوستانم در صرفه جویی در مصرف آب وسواس نشان نمی دهند. اما آمارها نشان می دهد که اتلاف آب شهری در اروپا خیلی کمتر از ایران هست. چرا!؟ چون لوله های شهری نشتی ندارند. لوله های فرسوده فوری جایگزین می شوند.

و اما دریاچه عزیز خودمان. همه تان می دانید من چه قدر دغدغه احیای این دریاچه را داشتم و دارم. اما هر وقت می شنوم که آب فلان رود خانه را می خواهند به سوی دریاچه منحرف کنند پشتم می لرزه. همین تیپ کارها باعث شده که دریاچه به این روز بیافته. آب را منحرف می کنند اکوسیستم یک منطقه دیگر را خراب می کنند  آب هم سر راه تلف می شه و به دریاچه نمی رسه. یک اصطلاح جالب هست که می گه «چاه را این روزها برای آبش نمی زنند برای نانش می زنند!» بله! همین طوره! برای شرکت های نورچشمی این پروژه ها «نون و آب» می شه. اما برای دریاچه اورمیه آب نمی شه. کلی از بیت المال پول تلف می شه. صدای بقیه استان ها در می آد و تنش ایجاد می شه و.....
راه نجات دریاچه اورمیه این چیزها نیست. راهش اصلاح الگوی مصرف آب در کشاورزی در حاشیه دریاچه هست. محصولات پرمصرف باید حذف بشوند. چاه های غیرمجاز باید بسته شوند. روش های آبیاری باید بهینه شوند. صنایع تبدیلی کم مصرف باید ایجاد شوند. بستر رودخانه ها باید به طور مرتب لایه روبی شود. 
  

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کمپین «من دریاچه اورمیه هستم.»

+0 به یه ن




مینجیق: 
نظرتون در مورد کمپین «من دریاچه اورمیه هستم» چیه؟
هرچند متن نامه هیچ کدام از استانداردها ی لازم را برای متن یک طومار نداره من امضایش کردم. نه به خاطر این که اگر یک میلیون امضا جمع بشه امید هست که سازمان ملل مثل شاهزاده رویاها بیاد و عروس خانم ما را نجات بده! بلکه به این علت که حالا که این کمپین را راه انداخته اند و یکی از پر بیننده ترین برنامه تلویزیون ایران (خندوانه) و اغلب سلبریتی های وطنی هم برای آن تبلیغ کرده اند باز یک میلیون امضا جمع نشه فاجعه خواهد بود!
در دنیایی که امیر تتلو چند میلیون فالوور داره 
اگه یک میلیون امضا برای نجات دریاچه جمع نشه سیاستمداران چی فکر می کنند؟! با خود می گویند نجات دریاچه اورمیه برای من یک میلیون رای هم نمی آره پس چرا در برنامه هایم به آن اولویت بدهم؟! به جای آن با بودجه خیلی کمتر تبلیغات پوپولیستی می کنم. یه پولی می دهم به یکی از اون سلبریتی ها که برایم تبلیغ کنه! مرا با حال نشان بده چند میلیون همین طوری الکی جمع می کنم. چرا برای برنامه سخت و جدی ای مثل نجات دریاچه اورمیه وقت بذارم وقتی برایم چندان رای آوری هم نداره؟

اگر سیاستمداران این طور فکر کنند اگر این پیام را از جمع نشدن حتی یک میلیون امضا دریافت کنند مرگ دریاچه اورمیه حتمی خواهد بود.

پس بهتره بریم امضا کنیم. خرج یا خطری امضا کردن نداره اما جمع نشدن یک میلیون امضا خیلی خطر داره.


لینک پیوستن به کمپین:
http://yon.ir/t5E2

روش جایگزین: عدد 1 را به 30007040 بفرستید

یولداش:

مطرح کردن مداوم نجات دریاچه ارومیه و از طرفی فعالیت و تلاش ناچیز برای فراهم آوردن مقدمات عملی شدن احیای دریاچه، بیشتر به پروژه سیاسی و کمپین تبلیغاتی می ماند! تا نظر دوستان چه باشد. و الله اعلم.

مینجیق:

الله اعلم! اما چاره ای جز خوش بینی و امیدواری نیست. ناامیدی برادر مرگ هست. همون «تلاش و فعالیت ناچیز» هم دنیایی فرق ایجاد می کنه. همین که رودخانه ها را لایه روبی کنند کلی تفاوت ایجاد می کنه. اگر بودجه برای لایه روبی رودخانه ها اختصاص داده نشه باران های فصلی به جای پر کردن دریاچه به صورت سیل وارد مزارع و خانه های مردم می شه و خسارت به بار می آره. 

اگر سیاستمداران خیال کنند مردم دیگه به دریاچه حساس نیستند و این مسأله در رای آوری آنها تاثیر چندانی نداره همین بودجه را هم برای لایه روبی رودخانه ها اختصاص نمی دهند بعد من و شما باید کمپین کنیم برای جمع آوری کمک برای سیل زدگان!
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.

ببینید! فرض کنید ما نشسته ایم در یک کشتی که داره غرق می شه و می خواهیم خودمان را نجات بدهیم. یکی قایق نجات کوچکی می فرسته که در هر رفت و برگشت چند نفر ما را نجات می ده. فرصت اون نیست که فکرمان را به این بدهیم که انگیزه یارو چیه؟! می خواهد بهره برداری سیاسی بکنه. چرا قایق بزرگتر نفرستاده یا......
با او دعوا کنیم یا به او نشان بدهیم که فهمیدیم که کارش خیلی هم از روی انسان دوستی نیست شاید همین قایق را هم پس بگیره
باید به این فکر کنیم که طرحی بریزیم بیشترین افراد ر با همین قایق نجات بدهیم.
وضعیت دریاچه اورمیه دقیقا همینه!

اون قبلی همین قایق کوچک را هم نه تنها نفرستاد کسانی را که داد می زدند «کمک!» هم خفه می کرد


یولداش:

موافقم، البته بشرط آنکه با آگاهی و شناخت در کمپین شرکت کنیم و در مراحل بعدی چشم و گوشمان را باز کنیم و اجازه ندهیم از ماها بعنوان ابزار شوی تبلیغاتی و بازیچه امیال سیاسی خود استفاده کنند.

مینجیق: 

درسته.
اوضاع خیلی وخیم هست. اگر دریاچه نجات پیدا نکنه تمدن چند هزار ساله حاشیه دریاچه از بین می ره. سه و نیم میلیون نفر بی خانمان می شوند. تبریز اورمیه شبستر مراغه و..... به خاطره ها می پیوندند. با چنین وضعیت وخیمی رو به رو هستیم.

در طول تاریخ تمدن های زیادی بوده اند که به خاطر تحولات محیط زیست خاطره شده اند مثل شهر سوخته در سیستان یا طبس در مصر که به علت تغییر مسیر رودخانه از بین رفته اند. ما که نمی خواهیم مثل اونها بشیم.
سه و نیم میلیون نفر حاشیه دریاچه کجا می تونند بروند؟ تهران و کرج و اسلامشهر و .... که همین طوری هم دارند از زیادی جمعیت می ترکند.


۱ مهر ۱۳۸۹ وبلاگ منجوق

«تهران انار ندارد» نام فیلم مستند زیبایی است که می توان سی-دی آن را به قیمت 1500تومان از بقالی محل خرید. موسیقی متن این مستند زیبا، کار محسن نامجو است. هیچ فیلمی را تا به حال ندیده ام که تا این حد با گروه خونی ما، متولدین دهه ی پنجاه خوب بسازد. ما از نابودی باغ ها و جایگزینی آنها با آپارتمان ها و مجتمع های تجاری و بلوار ها و آزاد راه ها متاسف می شویم. اما چاره چیست؟! جمعیت زیاد شده و جمعیت زیاد-که ما نیز جزو آنهاییم- مسکن می خواهد و به امکانات تفریحی و مرکز خرید و... نیاز دارد. به علاوه آپارتمان، پارک و فضای سبز و دیگر تجهیزات شهری هم به جای خود زیبا می توانند باشند.
فیلم «تهران انار ندارد» در سال 1387 ساخته شده ودر همان سال طوماری در اعتراض به خشک شدن دریاچه ی ارومیه تنظیم شده که جمله ای از آن چنین است: "با توجه به اینکه برطبق گزارش مسئولان ذیربط تاکنون ١۵٠ هزار هکتار از اراضی حاشیه ای دریاچه به شوره زار تبدیل شده ...." می دانید 150 هزار هکتار یعنی چه قدر ؟! مساحت زمینی به ابعاد 30 در 50 کیلومتر همین قدر می شود. یعنی به اندازه ی مساحت کل شهر تهران، شاید هم اندکی بزرگتر!
وقتی باغی خریداری می شود تا به جای آن آپارتمانی احداث شود پول خوبی گیر صاحب ملک می آید. معمولا، یک مقدار پول هم به سرایدار می دهند تا خانه ای رهن کند. اما آن کس که باغش را شوره زار می گیرد، چی؟ وای به روزی که باغ ویران شود و جای آن را شوره زار بی مصرف بگیرد! نه پولی عاید صاحب ملک می شود ونه عاید سرایدار.قرار است چه برسر کسی آید که محل درآمدش آن باغ بود؟! 
می توان همین طومار را خواند و در مورد امضا کردن و یا نکردنش تامل کرد. می توان آن را به دیگران هم نشان داد. می توان کار اساسی تری کرداما متاسفانه منجوق نمی داند چگونه.بالاخره می توان دست روی دست گذاشت و هیچ کاری نکرد.
به فیلم «تهران انار ندارد» بازگردیم. اون آقایی که در فیلم مرتب از او نظر می خواهند اهل ارومیه است. به آخرین مصاحبه ی او در فیلم که راجع به پارک ها در تهران است به دقت گوش دهید: یک بار به عنوان قسمتی از فیلم و بار دوم با در نظر گرفتن آن چه که بر سر ساکنان حاشیه دریاچه ی ارومیه دارد می آید! نپسندیم که 20 سال دیگر تاکستان های ارومیه تبدیل به خاطره شوند. امیدوارم اگر 20 سال بعد چند جوان متولد دهه ی 80 در مورد ارومیه مستندی بسازند نامش را «ارومیه انگور دارد» بگذارند.

سلام:
من از مدت ها پیش گروهشان را در تلگرام دیدم.افراد زیادی همین سئوال ها را میکردند و جواب میدادند اگر برایتان مقدور هست میتوانید آنها را بخوانید من خودم هم خیلی پیگیر بودم که ببینم چه سمت و سویی دارند بالاخره تصمیم گرفتم رای دهم.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آن چه مجلس جایش نیست کُر کُری خواندن است

+0 به یه ن

قسمت عمده کار نماینده های مجلس خارج از جلسات مجلس هست. نماینده خوبی که به واقع مدافع یک هدف نظیر احیای دریاچه اورمیه هست لزوما کسی نیست که زیاد سر این موضوع در صحن مجلس سر وصدا راه می اندازد. نماینده ای در راه اهدافی از این دست بیشتر و پیشتر می سازد که در کمیسیون های تخصصی فعال باشد و در ساعاتی خارج از جلسات مجلس بقیه سایر نمایندگان را با خوشرویی ولی با زبان و منطقی که برایشان قابل فهم باشد مجاب نماید که از طرح های مفید و کارآمد در این زمینه دفاع کند. باید آنها را مجاب کند که این طرح ها به مخارجش می ارزد. منافعی دارد در حد ملی.اگر طرح اجرا نگردد کل ملت متضرر می گردند نه فقط مردم حوزه انتخابیه وی (به یاد آورید که بنا به قانون اساسی نمایندگان مجلس در برابر کل ملت باید پاسخگو باشند نه فقط در برابر حوزه انتخابیه خود)
مثلا به بقیه نماینده ها توضیح دهد که اگر طرح احیای دریاچه اورمیه اجرا نگردد سه میلیون کشاورز حوضه در یاچه (این حوضه با آن حوزه فرق دارد) از کار بیکار می شوند. باغ هایشان شوره زار می شود مجبور می شوند دست خالی و بدون سرمایه به تهران و... مهاجرت کنند و این یعنی فاجعه در سطح ملی.
این گونه هست که می توان به نتیجه رسید. با سر و صدا در صحن مجلس و کُرکُری خواندن برای سایر نمایندگان دریاچه اورمیه احیا نمی گردد.
این نوشته  را در 29 شهریور سال 1390  (اواخر مجلس هشتم) در پی جنجالی بی اساس که برخی نمایندگان در مجلس  علیه سایر نمایندگان به پا کرده بودند منتشر کرده بودم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

غیر خودی و در اولویت آخر بودن به ضرر ماست!

+0 به یه ن

از نظر من خیلی هم بین اصولگراها و اصلاح طلبان تفاوتی نیست. اما چیزی که در این میان اهمیت ندارد نظر من و امثال من هست! مهم اینه که خودشان فکر می کنند یا وانمود می کنند خیلی با هم فرق دارند.  شاید سر یک دیگ پلو بنشینند و با هم بخورند اما وقتی به گره از کار مردم گشودن می رسد خط کشی های خیلی پررنگ جناحی و خودی-غیر خودی دارند. برایشان خیلی مهم هست کی با آنها ست و کی با آنها نیست.
الان در تهران و شهرهای بزرگ دیگه اصلاح طلبان رای آورده اند. نتیجه تبریز هنوز معلوم نیست. اگر اصلاح طلبان در تبریز بالا نیایند این حوزه انتخابیه غیرخودی می تواند حساب شود و در تخصیص امکانات در اولویت آخر قرار می گیرد.
در مملکتی که همه راه ها به تهران ختم می شود و همه پروژه ها به درآمد نفتی وابسته هست   غیرخودی شدن در مجلس شوخی بردار نیست و می تواند سال ها رشد منطقه را به عقب راند. غیرخودی باشیم  دریاچه مان هم غیرخودی می شود و خشک شدنش بی اهمیت!
به نظر من بی تفاوتی در این لحظه عواقب جبران ناپذیری خواهد شد. هرکه را که در تبریز یا اسکو یا آذرشهر می شناسید با توضیح آن چه که صراحتا در بالا گفتم تشویق کنید که بروند در مرحله دوم انتخابات به لیست اصلاح طلب در زیر رای دهند:
1) بی مقدار
2) زهرا ساعی
3) عباس عباس زاده
4) علی اصغر الموسوی


لطفا این متن را در فضای مجازی انتشار دهید و مفاد آن را در فضای واقعی با آشنایان خود در میان بگذارید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مرحله دوم انتخابات تبریز

+0 به یه ن

همان گونه که می دانیم در تهران و برخی دیگر از کلانشهرها اکثریت نمایندگان  مجلس از جناح اصلاح طلب خواهند بود. بنابراین در مجلس دهم اصلاح طلبان غالب خواهند بود. هنوز چهار نماینده از شش نماینده تبریز مشخص نشده است. اگر آنها از جناح غالب اصلاح طلب نباشند حتی اگر نماینده های خوبی باشند نمی توانند برنامه های خود را جلو ببرند. نگرانم که اگر این چهار نماینده اصلاح طلب نباشند در اصطکاک های بین اصلاح طلبان و اصولگرایان و خط کشی های خودی نخودی که هر دو جناح دارند طرح احیای دریاچه اورمیه جزو قربانیان شود. با این ملاحظه فکر می کنم باید در روزهای آتی و تا روز مرحله دوم انتخابات هم و غم مان را بگذاریم برای این که تبریزی ها و اسکویی ها و اذرشهری ها را تشویق و مجاب کنیم بروند به چهار کاندیدای زیر رای دهند:
1) بی مقدار
2) زهرا ساعی
3) عباس عباس زاده
4) علی اصغر الموسوی




فکر کنم در حال حاضر این بهترین کاری هست که می شه کرد.  لطفا این نوشته را به اشتراک بگذارید و مفاد آن را به اشنایان خود بگویید.



بعد از انتخابات این نوشته حذف می شه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فرجام برجام

+0 به یه ن

زحمات ظریف نتیجه داد و برجام به فرجام رسید. اما از شما چه پنهان که من "دلواپسم". قراره برخی از دارایی های بلوکه شده ایران (به ارزش تقریبی صد میلیارد) آزاد بشه و صدور نفت هم تسهیل بشه. یعنی در آمد دولت قراره بره بالا. دلواپسم که این پول درست خرج نشه و بیش از پیش فساد مالی رشد کنه. می دانید چه چیزی نگرانی ام را بیشتر می کنه؟! "روشنفکران" جامعه ما چنان سرگرم کرکری خواندن و فحش دادن هستند که نمی پرسند این پول ها قراره صرف چه بشه!
ای کاش با این پول تخریب محیط زیستی که در دهه های اخیر صورت گرفته جبران بشه. مثلا دریاچه اورمیه  احیا بشه.
کیفیت بنزین مصرفی بهبود پیدا کنه. خط های مترو در کلانشهرها بیشتر بشه.
بودجه آموزش و پروش افزایش پیدا کنه و حقوق معلمان زیاد بشه. الحمدالله که دولت داره ثروتمند می شه پس دست برداره از این که بخواد دانشگاه ها را تبدیل به موسسات پولساز بکنه. دست برداره از این تیغ زدن به دانشجویان پولی وشبانه و ..... و...... روندی که بی سر وصدا جا را برای دانشجو یانی که پول ندارند تنگ و تنگ تر می کنه و ضربه مهلک می زنه به آموزش عالی کشور.

اگر روشنفکران مملکت سرگرم فحش دادن به گروه هایی باشند که طرز فکر و خط مشی سیاسی شان را نمی پسندند. چه کسی قراره پی گیر این موضوعات باشه؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شیرزنان حامی دریاچه اورمیه

+0 به یه ن

نقل از تابناک


40 زن از اهالی دو روستای «قره قزلو» و «چپقلو» با همکاری طرح بین‌المللی تالاب‌ها و با انتخاب معیشت جایگزین، به احیای «دریاچه ارومیه» و تالاب «قره قشلاق» کمک می‌کنند.


روزنامه ایران در ادامه نوشت: 20 زن روستای «قره‌قزلو» حتی از کاشت «گوجه» و «هندوانه» توسط مردانشان به دلیل «پر آب بر بودن» جلوگیری کردند. به جای آن با سرمایه اندک خود کارگاه خیاطی راه انداختند تا با کسب درآمد از دوخت ودوزی که آب نمی‌خواهد هم کمک خرج خانواده باشند و هم با ذخیره آب، به احیای دریاچه ارومیه و تالاب قره قشلاق کمک کنند.

آنها 5 میلیون تومان سرمایه مشترک را در یک صندوق ریختند. 170 مانتو دوختند اما فقط دو میلیون تومان فروش داشتند. با وجود این در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران می‌گویند که شک ندارند در سال‌های آتی یک کارگاه بزرگ مانتو و لباس‌های فرم خواهند داشت. همین ریسک‌پذیری، تفاوت آنها با زنان روستای «چپقلو» است که منتظرند تا وام قرض‌الحسنه وعده داده شده توسط فرمانداری به آنها برسد و با اجاره یک مکان کار خیاطی را شروع کنند.

«ولی‌الله فرج‌اللهی» فرماندار بناب در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما تأکید می‌کند به محض رسیدن پول، پرداخت وام زنان این دو روستا در اولویت است! البته زمان دادن وام‌ها مشخص نیست. فعالان حوزه محیط زیست هم اعتقاد دارند خیرین با کمک‌های خود و خرید چرخ خیاطی برای آنها می‌توانند تا حدودی گره آنها را بازکنند.

برای کاشت گوجه صحرا نرفتیم

زنان روستای قره قزلو عزم خود را جزم کرده‌اند تا زرینه رود را نجات بدهند، خیال قره قشلاق را راحت کنند و مرهمی بر زخم‌های دریاچه ارومیه بگذارند. «برادری» خود را هم اثبات کرده‌اند، آنقدر که امسال پا را در یک کفش کردند و با مردانشان برای کاشت هندوانه و گوجه به صحرا نرفتند: «وقتی ما نرفتیم مردهامون هم نرفتند دیگه.» آنها حالا دیگر از حال و روز دریاچه خبر دارند. بابت سرنوشتی که در کمین زرینه رود نشسته دل‌نگرانند. از زخم ریزگردهای نمکی که مثل خوره به جان کشاورزی و باغداری منطقه افتاده، دلشوره گرفته‌اند. البته خوره‌ای که به جان دریاچه ارومیه افتاده، هنوز آن زخم کاری را به سرسبزی روستای «قره قزلو» نزده، برعکس روستای «چپقلو» که زمین‌های زراعی را بی‌بار کرده؛ زمین‌هایی بی‌زایش.

زنان قره قزلو «زرینه رود» را بیشتر دوست دارند حتی از پولی که از کشت و برداشت گوجه و هندوانه به دست می‌آورند برای همین هم اسم گروه‌شان را گذاشته‌اند «زرینه». البته پول آنچنانی هم از کشت و برداشت گوجه و هندوانه به آنها نمی‌رسد. این مسأله را «لطفی» مدیر اداره محیط زیست بناب به خبرنگار ما می‌گوید. صیفی‌جات دو سوی جاده‌ای را که ما را به روستای چپقلو می‌برد نشان می‌دهد و می‌گوید: «گوجه را از کشاورز کیلویی 200 تا 300 تومان می‌خرند و به کردستان عراق صادر می‌کنند.»

همه‌چیز به جیب دلالان می‌رود و «آب مجازی» هم به عراق صادر می‌شود. هر کیلو گوجه 300 لیتر آب می‌برد و هر کیلو هندوانه 500 لیتر. این‌ همان آب مجازی است که «مهدی مجتهدی» عضو دیگر انجمن زیست محیطی «دامون» هم آن را یادآوری می‌کند که تاکنون در محاسبات کمتر دیده شده است!

به سود و زیانش فکر نمی‌کنیم

«قره قزلو» روستای کوچکی است؛ خانه‌هایش ایستاده و نیم ایستاده. البته مسکن و شهرسازی برخی از خانه‌ها را کوبیده و ساختمان‌های بی‌قواره سیمانی به جای آنها ساخته که هیچ شباهتی با معماری بومی روستا ندارد. کارگاه خیاطی روستا، خانه کوچکی است که برای روحانی دِه ساخته‌اند و در ماه‌های محرم و رمضان در آن ساکن می‌شود. شوق و ذوق زنان برای نشان دادن دست دوخته‌هایشان، فضای کارگاه کوچک را پر از همهمه کرده است. به صحرا که نرفتند، گوجه و هندوانه که نکاشتند، درآمدشان کم شد. وقتی از آنها می‌پرسم کم شدن درآمد خانه به دعوای زن و شوهری منجر نشده؟ پاسخ‌ها آنقدر زیاد است که میان صداها گم می‌شوند.

یکی می‌گوید: «باید در نجات دریاچه مشارکت داشته باشیم. زن و مرد ندارد.» دیگری می‌گوید: «یک سال تحمل کردیم. یک سال دیگر هم تحمل می‌کنیم.» زن جوان دیگری هم جواب می‌دهد: «شوهرم می‌گوید کم کم مانتو‌ها را می‌فروشید و پولش را درمی‌آورید.» آنها البته سرمایه کمی دارند. با کمک طرح تالاب یک چرخ سردوز و یک اتو تهیه کرده‌اند. اما چرخ‌های خیاطی‌شان قدیمی است. همین مسأله هم در نتیجه کار تأثیر دارد. کاش کسی پیدا می‌شد چند چرخ نو به آنها می‌داد! این مسأله را یکی از اعضای انجمن دامون می‌گوید.

این کارگاه نتیجه آموزش‌ها و فرهنگ‌سازی‌های طرح تالاب برای نجات تالاب قره قشلاق است. قره قشلاق یکی از تالاب‌های اقماری دریاچه ارومیه است. «زهرا امجدیان» عضو انجمن «دامون» که به کمک دو تن از همکارانش «تسهیل‌گری» طرح بین‌المللی تالاب برای آموزش جوامع محلی را برعهده دارند می‌کوشند تا راهی برای کاهش مصرف آب کشاورزی و تأمین حقابه «قره قشلاق» پیدا کنند.

امجدیان می‌گوید: «در این طرح به دنبال الگوی معیشتی برای سه روستای قره قزلو، چپقلو و مجیدآباد بودیم که به طور ذاتی آب خواه یا آب بر نباشد. این طرح یک سال طول می‌کشد که شش ماه آن گذشته است.» مشکلات روستای مجیدآباد آنقدر زیاد بود که به گفته امجدیان اصلاً وارد آن نشدند: «طرح یک سال بیشتر عمر ندارد و این مدت کفاف به نتیجه رسیدن طرح در این روستا را نمی‌دهد.»

آنها دو روستای چپقلو و قره قزلو را در دستور کار خود قرار دادند. برنامه با یک سری سؤال آغاز می‌شود که پاسخ آنها قرار است به نجات محیط زیست حوزه دریاچه ارومیه منجر شود. اینکه چه معیشتی باید جایگزین کشاورزی پرآب بر شود و چه محصولاتی باید جای کشت گوجه، هندوانه، هویج، پیاز و... را بگیرد؟ بازار فروش آنها کجاست؟ نیاز منطقه چیست؟ به گفته «احمدی» کارشناس تالاب‌ها، برنامه‌ها در این سه روستا اگر به موفقیت برسد به الگویی در ستاد احیای دریاچه ارومیه برای روستاهای دیگر تبدیل خواهد شد.

با مردان و زنان روستا جلسه می‌گذارند: «فهرستی تهیه شد از 15 تا 20 شغلی که روستاییان می‌گفتند می‌توانند انجام بدهند. مثلاً پرورش ماکیان یا نجاری از سوی مردان پیشنهاد داده می‌شود.» اعضای انجمن با همکاری کار‌شناسان طرح تالاب‌ها، شغل‌های پیشنهادی را از فیلترهای مدنظر می‌گذرانند: «پیشنهادها را یک ارزیابی اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی کردیم. می‌خواستیم ببینیم که این مشاغل چه تأثیرات زیست محیطی منفی یا مثبتی دارند. چه تأثیرات اقتصادی به وجود می‌آورند؟ تأثیرات اجتماعی آنها چیست؟ بعد از این ارزیابی‌ها و رد شدن از فیلتر یک سری از مشاغل باقی ماندند.»

در زمینه ایجاد شغل برای مردان روستا خیلی پیش نمی‌روند: «بر سر راه شغل‌هایی که مردان پیشنهاد دادند، موانعی است. مثلاً آنها به دنبال پرورش قارچ هستند یا نجاری و قالیبافی. بویژه در یکی از این روستا‌ها آقایان خیلی علاقه‌مند به قالیبافی بودند.» او درباره موانع و چرایی به سرانجام نرسیدن این مشاغل از جمله پرورش قارچ می‌گوید: «مردان این روستا الان یا دارند سر زمین خود کار می‌کنند - محصول پر آب بر را کاشت و برداشت می‌کنند که درآمد خوبی دارند - یا کارگری می‌کنند و از درآمدشان راضی هستند. اما در پرورش قارچ، در اندازه و اشلی که ما می‌خواهیم و کار خردی محسوب می‌شود چنین درآمدی به دست نمی‌آید. یا میزان وامی که می‌توانیم به آنها بدهیم خیلی کم است.» البته او امیدوار است به لطف فرماندار بناب و همچنین رئیس اداره محیط زیست، منابع مالی بیشتری به این طرح اختصاص داده شود.

امجدیان وجود «بازار» برای محصولات را هم یکی دیگر از فیلتر‌ها برای شروع کار می‌داند: «اگر پرورش قارچ راه بیفتد بالاخره یک بازار می‌خواهد یا حتی نجاری و قالیبافی.» او خیلی به قالیبافی امیدوار نیست: «مافیای پیچیده‌ای دارد.» البته امجدیان و دوستانش با کمک فرماندار و رئیس حفاظت محیط زیست به دنبال یافتن بازار قارچ هستند: «وقتی خیال ما از بازار کار و سرمایه راحت شد آن وقت کار را کلید می‌زنیم.» اما وضعیت خانم‌ها در این طرح بهتر است: «زن‌ها معمولاً در خانه کار می‌کنند حتی کارهای کشاورزی و دامداری را. اما پولی برای این کار‌ها به آنها پرداخت نمی‌شود.» همین جا نقطه قوت آنها می‌شود: «این مسأله شاید اینجا به کمک ما آمد. خانم‌ها خودشان علاقه زیادی نشان دادند که یک کار حتی با درآمد خیلی کم داشته باشند. با خانم‌ها خیلی راحت‌تر توانستیم به نتیجه برسیم.»

زنان دو روستا در شش ماه گذشته یاد گرفتند که چطور گروه تشکیل بدهند. چگونه صندوق داشته باشند. چه شغلی انتخاب کنند و چگونه با هم هماهنگی و همکاری داشته باشند. در ‌نهایت 40 نفر از زنان در هر دو روستا به این جمع‌بندی می‌رسند که کار خیاطی را انتخاب کنند.

البته زنان روستا روی صنایع دستی (عروسک‌سازی) و رشته آشی هم انگشت می‌گذارند اما به سرانجام نمی‌رسد: «فروش صنایع دستی بویژه عروسک خیلی بازار نداشت اما می‌توانست برای آنها یک «هویت» باشد.» رشته آشی هم به سرانجام نمی‌رسد: «خانم‌ها در روستای قره‌قزلو خیلی مشتاق بودند. دنبالش هم رفتیم. اتفاقاً بازار خوبی هم داشت اما نمی‌توانستیم مجوز بگیریم.» چرا؟ چون روستا هنوز طرح هادی ندارد. جاده‌اش آسفالته نیست: «یعنی آن شرایطی که یک کارگاه تولید «رشته آش» باید داشته باشد تا بتواند مجوز بهداشت را بگیرد، در این روستا مهیا نبود.»

آقای فرماندار

پیدا کردن بازار برای خیاطی راحت‌تر بود. پای فرماندار بناب که به میان کشیده می‌شود؛ بازار خیاطان روستای «قره قزلو» تا حدودی تثبیت می‌شود. چون مشاهدات خبرنگار روزنامه ایران در چند سال گذشته از استان‌های آذربایجان شرقی و غربی نشان از فاصله ذهنی بسیاری از تصمیم گیران محلی و استانی از وضعیت واقعی دریاچه ارومیه و تأثیر آن روی جوامع محلی که تمام دو استان را شامل می‌شود، دارد. «ولی‌الله فرج‌اللهی» در نامه‌ای به آموزش و پرورش، مراکز درمانی شهر بناب و... می‌خواهد که لباس فرم خود را از زنان روستای قره قزلو بگیرند. بازار تا حدودی جان می‌گیرد. در روستای قره قزلو چون همه، همدیگر را می‌شناسند قول می‌دهند که مانتوی دختران مدرسه زیر چرخ زنان خیاط روستا کوک بخورد. اما از بیمارستان‌ها هنوز خبری نیست. بناب کباب معروفی هم دارد.

همان‌طور که فرماندار یادآور می‌شود کباب این شهر سال‌جاری در فهرست ملی به ثبت رسیده و می‌تواند مسیر «گردشگران غذا» را در این شهر که به «شهر دوچرخه‌ها» معروف است، باز کند. شهری مسطح که جان می‌دهد برای دوچرخه سواری، البته نه برای زنان. به قول آقای فرماندار «هنوز برای آنها زود است.»

مسئولان طرح با کارخانه‌های اطراف هم وارد گفت‌و‌گو شده‌اند که دوخت لباس کارگرانشان را به زنان این دو روستا بدهند. لباس فرم کباب پزهای معروف 22 واحد بناب هم می‌تواند یکی دیگر از گزینه‌ها باشد که البته خبرنگار روزنامه ایران یادآوری می‌کند و برق نگاه فرماندار نشان می‌دهد که دارد روی آن فکر می‌کند. زهرا امجدیان هم می‌گوید: «یک سفارش 170 تایی از مدارس برای زنان روستا قره قزلو گرفتیم.» زنان روستا همان‌طور که او می‌گوید «ریسک کردند» و بدون اینکه منتظر سه میلیون وامی باشند که طرح به هر یک از آنها قول داده و آقای فرماندار ریشش را گرو گذاشته، پول روی هم گذاشتند و پارچه آن را خریدند.

می‌گویند: «واقعا به تالاب علاقه داریم.» تالاب قره قشلاق را می‌گویند. بیشتر از آن، خاطر «زرینه رود» را می‌خواهند. البته می‌دانند که جانشان بسته به احیای دریاچه است. اما بی‌توقع از دولتی‌ها هم نیستند؛ توقع‌هایی بجا: «به کمک مالی و وام نیاز داریم. بیمه برای ما خیلی مهم است. برق هم نداریم.» البته جا هم ندارند. الان خانه‌ای که برای روحانی روستا ساخته شده را «کارگاه» کرده‌اند که خیلی کوچک است. همه به زور می‌تواند دور هم جمع شوند و در آن کار کنند. می‌خواهند برق کارگاه را قطع کنند. این قسمت ماجرا را هم با خنده‌های‌ریزی تعریف می‌کنند: «برق را غیر قانونی کشیدیم چون برای چرخ خیاطی و سردوزی لازم داشتیم!» آموزش‌هایی هم که به آنها داده شده کمتر از آموزش‌هایی است که به زنان روستای «چپقلو» داده‌اند. هرچند مانتوهای دوخت آنها کاملاً قابل دفاع است: «اما خب کار روستای چپقلو که سه ماه مربی داشته‌اند، با کار ما فرق دارد.»

زهرا امجدیان می‌گوید: «روستای چپقلو چون نزدیک به «بناب» بود، مربی از فنی حرفه‌ای به روستا آمد و آموزش داد اما مسافت دور روستای قره قزلو اجازه حضور مربی را نداد!» همچنین او می‌گوید: «با توجه به عوض شدن فرماندار و گفت‌و‌گو با معلم‌ها بدون شک در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ مدارس بیشتری مشتری لباس‌های آنان می‌شود.» یک دختر جوان هم می‌گوید: «ما امروز به سود و زیان فکر نمی‌کنیم اما می‌خواهیم مطمئن شویم که از کار ما حمایت می‌شود و در ادامه‌ رها نمی‌شویم.» یکی هم می‌گوید: «می‌دانیم که روستای ما اگر آب نداشته باشد می‌میریم»!

اعلام افزایش شوری زمین آب چاه‌های کشاورزی از سوی «ولی‌الله فرج‌اللهی» فرماندار بناب را باید یک اتفاق خیلی خوب دانست. هرچند دیر، چون هنوز بسیاری از مسئولان استانی آن خبر تلخ نشنیده‌اند و همچنان این استان را پرآب‌ترین استان کشور بعد از خوزستان ذکر می‌کنند. به گفته فرج‌اللهی خشک شدن دریاچه ارومیه و کاهش سطح آب، هم باعث کاهش سطح آب چاه‌های بناب شده و هم بیشتر چاه‌ها را شور کرده است. به گفته او EC آب تا پنج، شش سال قبل سه هزار بود الان به 20 هزار رسیده تا آب‌های چاه کشاورزی کاملاً غیر قابل شرب شود: «برای کشاورزی هم زیاد به درد نمی‌خورد.» اما این پایان تلخ ماجرا نیست. زمانی که گرد و خاک همراه با نمک از طرف دریاچه به سمت بناب می‌آید هم باغ‌ها را از نفس می‌اندازد و هم شهروندان را: «کیفیت محصولات کشاورزی هم مثل گذشته نیست.» او یک خبر بد هم دارد. به گفته کار‌شناسان خشم طبیعت تا 600 کیلومتر مربع دریاچه ارومیه را زخم زده است: «سال گذشته دو سه طوفان داشتیم که فکر می‌کنم تا شهرهای هشترود و مراغه هم رسید.» او یک هشدار هم می‌دهد: «اگر دریاچه احیا نشود بعید می‌دانم شهرهای آذربایجان شرقی و غربی قابل سکونت باشد.» او آبیاری قطره‌ای و تحت فشار را یکی از روش‌های بهینه‌سازی مصرف آب می‌داند و از تصویب اعتبار برای 1247 هکتار زمین کشاورزی در عرض شش ماه خبر می‌دهد. 20 هزار هکتار از وسعت بناب را باغ‌ها تشکیل می‌دهد و مزارع: «در این طرح، مزارع کشاورزی با اعتباری بیش از 20 میلیارد تومان در اولویت هستند.» این به معنای خوب بودن حال باغ‌ها نیست! همچنین به گفته فرماندار در ابتدای برنامه قرار می‌شود 85 درصد از این اعتبار را دولت پرداخت کند و 15 درصد از پول را هم کشاورزان پرداخت کنند. اما به گفته فرج اللهی در تازه‌ترین تصمیم، قرار شده هر کشاورزی که در مصرف آب صرفه‌جویی کند و مازاد آب کشاورزی به سمت دریاچه ارومیه هدایت شود از پرداخت این 15 درصد معاف ‌شود و ستاد احیای دریاچه آن را بپردازد.

او تشکیل کمیته فرهنگی احیای دریاچه ارومیه در بناب را راهکار دیگری برای احیای این دریاچه می‌داند. قره قشلاق در مرز سه شهر بناب، میاندوآب و مکان قرار دارد. فرج اللهی رئیس این کمیته است، او می‌گوید: «در شش ماهه گذشته 25 برنامه فرهنگی برای آگاه‌سازی کشاورزان و روستاییان اجرا شد تا همه بدانند که احیا نکردن دریاچه ارومیه چه آثار زیانباری روی زندگی آنها خواهد داشت.»

به گفته فرج‌اللهی برای اجرای برنامه‌های فرهنگی با دو سازمان مردم نهاد قرارداد بسته شده است. تغییر الگوی کشت در بناب هم گام دیگری است که احتمال احیای دریاچه ارومیه را بالا می‌برد. براساس آمارهای فرماندار در بناب هر سال 1600 هکتار پیاز کاشته می‌شود که برای هر کیلو 500 لیتر آب نیاز است: «از سال گذشته محصولات جایگزین مثل کلزا، دانه‌های روغنی، زعفران و کشت درختان پسته به کشاورزان اعلام شد.»

او در پاسخ به این پرسش که فرمانداری چه حمایتی از کشاورزان می‌کند هم می‌گوید: «حمایت فرمانداری شامل تأمین نهال‌ها و نهاده هاست. در تلاش هستیم وام کم بهره، بویژه برای کشت زعفران در اختیار کشاورزان قرار دهیم.» فرماندار بناب همچنین می‌گوید: «از سال گذشته توسعه کشاورزی در بناب را به طور کامل ممنوع کردیم.» این ممنوعیت هم شامل مزارع کشاورزی می‌شود وهم باغ‌ها.

او البته شهر بناب را یک شهر صنعتی می‌داند که رتبه خوبی هم در صادرات «کشمش»، «خشکبار» و «لوازم خانگی» دارد: «بنابراین تلاش می‌کنیم کشاورزان را به سمت صنایع تبدیلی بیاوریم، ما حدود ۳۳ واحد فرآوری کشمش داریم.» این البته به معنای توسعه باغ‌ها نیست بلکه به گفته او می‌توان کشمش را از شهرهای دیگر وارد کرد: «میزان انگور بناب با توجه به کمبود آب دارد کم می‌شود. می‌توان بقیه نیاز را از ارومیه، خراسان رضوی و شهرهای اطراف تهران مثل «تاکستان» و «شهریار» تأمین کرد.»

معمای چپقلو

در روستای چپقلو می‌کارند اما هیچ درو می‌کنند. چاه‌ها شور شده و زمین‌ها شوره زار. هیچ درو می‌کنند اما وضع زندگی آنها بهتر از روستای قره‌قزلو است که هنوز سبز است و زرینه رود زیر پایش درجریان است هرچند کم عمق. چپقلو سه هزار نفر جمعیت دارد؛ یعنی بیشتر از روستاهای اطراف. چهره‌هایشان نشان از وضعیت بهتر اقتصادی نسبت به سایر روستا‌ها دارد. چطور؟ هرچند زنان این روستا خیلی علاقه‌ای به ورود به این بحث ندارند اما گره کار را یکی از جوانان روستا باز می‌کند. قاچاق پارچه! نصف پارچه کشور را از کردستان عراق می‌آورند و در بازارهای مختلف می‌فروشند. پول خوبی هم دارد: «اصلا اگر قاچاق پارچه نباشد، چطور زندگی را بگذرانیم.»

یک تفاوت دیگر هم با روستای قره‌قزلو دارند؛ 20 زن چپقلویی هم پای کار ایستاده‌اند. نزدیکی آنها به بناب باعث شده تا مربی فنی حرفه‌ای کار را تمیز‌تر به آنها یاد بدهد اما مردانشان همپایشان نیستند، لااقل به اندازه مردان قره قزلو. چرخ خیاطی در خانه دارند اما مثل روستای قره قزلو وسط نمی‌گذارند تا همه استفاده کنند. یک بی‌اعتمادی در میان رفتار‌ها و حرف‌ها موج می‌زند. حرف‌های رئیس بسیج روستا که ساختمان بسیج را در اختیار آنها قرار داده تا خیاطی یاد بگیرند، می‌تواند پاسخی برای چرایی این بی‌اعتمادی باشد: «10 سال پیش از جایی آمدند و بخشی از زمین‌های مرغوب روستا را تصرف کردند. گفتند می‌خواهند «شهرک صنعتی» بسازند. برای خیلی‌ها پرونده‌سازی کردند.»

یکی از زنان روستا هم می‌گوید: «برای پیرمرد 80 ساله پرونده‌سازی کردند. پیرمردی که نمی‌توانست راه برود چهار سال در زندان ماند.» یکی دیگر از زنان هم با لبخند می‌گوید: «وکیل گرفتیم و آنها را شکست دادیم.» اما اعتقاد دارند شکافی بین مردم و مسئولان به وجود آمده که تا امروز هم پر نشده است. آن اتفاق تلخ، امروز باعث بی‌اعتمادی به طرح‌هایی شده که یک سویش به سازمان‌ها و نهادهای مختلف برمی‌گردد.

اما دورتر از چپقلو - که تردید دارند دست طرح تالاب‌ها را برای نجات دریاچه ارومیه و کشاورزی منطقه و زندگی انسانی بفشارند - روستای قره قزلو قرار دارد که بسیار به طرح امیدوار است. می‌خواهند به هر قیمتی که شده تالاب قره قشلاق را نجات بدهند. وقتی آنها را با رودخانه زرینه‌رود - که تلمبه‌ها چون مارهای هفت‌سر، آب آن را می‌بلعند تا درست در زمانی که دریاچه دارد از تشنگی می‌میرد، همچنان کشاورزی غرقابی رونق داشته باشد - تنها می‌گذاریم، یک سؤال آرامش آنها را به هم می‌زند، ما خیاطی می‌کنیم اما اگر مردان ما کشاورزی را کنار بگذارند، چه کار باید بکنند؟! شغل آنها چه می‌شود؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هزینه و فایده

+0 به یه ن

پارسال كه آلودگی هوای تهران به اوجش رسید مشاهیر تهران از سینماگر تا فعال حقوق زنان جمع شدند و اعتراض خودشان را بیان كردند.
داریوش مهرجویی بود. رضا كیانیان بود. خانم مه لقا ملاح (شیر زن نود و هفت ساله ی ایرانی) بود. خیلی های دیگه بودند. نترسیدند كه اعتراض خودشان را ابراز كنند. در گوشه و در پستوی خانه هاشان نخزیدند كه بگویند هر نوع اعتراضی بیفایده هست و اعتراض مال دانشجویانی هست كه بوی قرمه سبزی از كله شان می آید.  با خود نگفتندما كه موقعیت تثبیت شده ای داریم نباید اعتراض كنیم.
اعتراض های این عزیزان پاسخ داد. بنزین  تهران را بهبود بخشیدند و هوا اكنون در تهران به مراتب از پارسال این زمان بهتر و سالم تر هست.
داریوش مهرجویی, رضا كیانیان و بانوی بزرگ محیط زیست ایران! از همگی مچكریم..
طبق قانون اساسی اعتراض مدنی حق آحاد ملت هست. چه دانشجوی 18 ساله چه خانم مه لقا ملاح نود و هفت ساله! اصل 27 قانون اساسی كاملا روشن و صریح و بدون هیچ گونه ابهام هست:
"تشكیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است."
حتی من كه از علم حقوق چیزی سر در نمی آورم تك تك كلمات آن را می فهمم. یك تجمع اعتراض آمیز برای یك مسئله زیست محیطی حیاتی تمام شرایط آزاد بودن بنا به این اصل را داراست.

صدای اعتراض كسانی كه وزنه ای در جامعه هستند و شناخته شده و سرشناس هستند بهتر به گوش خواهد رسید.
داشتم فكر می كردم در این فعالیت هایی كه برای نجات دریاچه شده جای بازار تبریز و یا جامعه پزشكان تبریز پس كجاست؟ این دو قشر در تبریز خیلی پرنفوذ هستند. همه اش دانشجویان و جوانان دارند ابراز نگرانی می كنند و از بازاریان و جامعه پزشكان صدای خاصی نشنیده ایم!
بعد با خودم گفتم در تهران هم نه بازار و نه جامعه پزشكان صدای چندانی در مورد اعتراض به آلودگی هوا به گوش نرسید!

این دو طیف نوعا چندان نگران محیط زیست و چیزهایی از این دست نیستند حتی اگر به سلامت شان تاثیر منفی مستقیم بگذارد! اگر نگران شوند كه پایه های ثروتشان را چیزی تهدید می كند آن گاه ممكن هست واكنشی نشان دهند. البته اگر دریاچه خشك شود قیمت املاك آنها پایین می آید. اما فكر نكنم این هم خیلی انگیزه برای اعتراضشان ایجاد كند. احتمالا می خواهند زمین ها را بفروشند و بروند در استانبول زمین بخرند. در سالهای اخیر خیلی این كار مد شده! فكر می كنم انتظار اعتراض از این دو قشر بسیار متنفذ تبریز انتظاری است كه پاسخ نخواهد یافت.

اگر ما در تبریز صنعت سینمایی داشتیم كه چهره هایی به معروفی رضا كیانیان یا داریوش مهرجویی داشت آنها اینجا به كمك مردم می آمدند و صدای اعتراض دانشجویان می شدند. این اعتراض به محبوبیت و شهرتشان می افزود و محبوبیت وشهرت كالای یك سینماگر هست. بازاری به چنین محبوبیت و شهرتی نیاز ندارد. در واقع از آن گریزان هست چون اگر معروفتر باشد ماموران مالیاتی-و بدتر از آن فضول های بدخواه شهر-بیشتر كنجكاو می شوند دارایی هایش را مورد كنكاش قرار دهند.

اگر صنعت سینمای مستقلی در تبریز داشته باشیم در این موارد هم صدای اعتراض را رساتر و كم هزینه تر می توانیم بلند كنیم.

با یك سینماگر معروف وقتی در مورد یك مسئله بدیهی و غیرسیاسی نظیر آلودگی هوا یا خشك شدن دریاچه اعتراض می كند خشن برخورد نمی شود. برخورد خشن با یك "سلبریتی" برای هر جناحی هزینه بالایی دارد. درنتیجه كسی این ریسك را نمی كند كه بخواهد صدای اعتراض او را به یك معضل بدیهی چون از بین رفتن محیط زیست خاموش نماید. گوش دادن به صدای اعتراض او
و امثال او وقتی یكصدا در مورد مسایل محیط زیستی فریاد می كشند علاقلانه تر و به صرفه تر هست تا تحت فشار گذاشتن آنها. اما به زور ساكت كردن یك شهروند معمولی كه شناخته شده نیست هزینه بسی كمتر دارد
همه اش حساب هزینه و فایده هست. هر كسی و هر طیفی دارد این طوری حساب و كتاب می كند. این یك واقعیت هست

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل