پارسال كه آلودگی هوای تهران به اوجش رسید مشاهیر تهران از سینماگر تا فعال حقوق زنان جمع شدند و اعتراض خودشان را بیان كردند.
داریوش
مهرجویی بود. رضا كیانیان بود. خانم مه لقا ملاح (شیر زن نود و هفت ساله ی
ایرانی) بود. خیلی های دیگه بودند. نترسیدند كه اعتراض خودشان را ابراز
كنند. در گوشه و در پستوی خانه هاشان نخزیدند كه بگویند هر نوع اعتراضی
بیفایده هست و اعتراض مال دانشجویانی هست كه بوی قرمه سبزی از كله شان می
آید. با خود نگفتندما كه موقعیت تثبیت شده ای داریم نباید اعتراض كنیم.
اعتراض های
این عزیزان پاسخ داد. بنزین تهران را بهبود بخشیدند و هوا اكنون در
تهران به مراتب از پارسال این زمان بهتر و سالم تر هست.
داریوش مهرجویی, رضا كیانیان و بانوی بزرگ محیط زیست ایران! از همگی مچكریم..
طبق
قانون اساسی اعتراض مدنی حق آحاد ملت هست. چه دانشجوی 18 ساله چه خانم مه
لقا ملاح نود و هفت ساله! اصل 27 قانون اساسی كاملا روشن و صریح و بدون هیچ
گونه ابهام هست:
"تشكیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است."
حتی
من كه از علم حقوق چیزی سر در نمی آورم تك تك كلمات آن را می فهمم. یك
تجمع اعتراض آمیز برای یك مسئله زیست محیطی حیاتی تمام شرایط آزاد بودن بنا
به این اصل را داراست.
صدای اعتراض كسانی كه وزنه ای در جامعه هستند و شناخته شده و سرشناس هستند بهتر به گوش خواهد رسید.
داشتم
فكر می كردم در این فعالیت هایی كه برای نجات دریاچه شده جای بازار تبریز
و یا جامعه پزشكان تبریز پس كجاست؟ این دو قشر در تبریز خیلی پرنفوذ
هستند. همه اش دانشجویان و جوانان دارند ابراز نگرانی می كنند و از
بازاریان و جامعه پزشكان صدای خاصی نشنیده ایم!
بعد با خودم گفتم در تهران هم نه بازار و نه جامعه پزشكان صدای چندانی در مورد اعتراض به آلودگی هوا به گوش نرسید!
این
دو طیف نوعا چندان نگران محیط زیست و چیزهایی از این دست نیستند حتی اگر
به سلامت شان تاثیر منفی مستقیم بگذارد! اگر نگران شوند كه پایه های
ثروتشان را چیزی تهدید می كند آن گاه ممكن هست واكنشی نشان دهند. البته اگر
دریاچه خشك شود قیمت املاك آنها پایین می آید. اما فكر نكنم این هم خیلی
انگیزه برای اعتراضشان ایجاد كند. احتمالا می خواهند زمین ها را بفروشند و
بروند در استانبول زمین بخرند. در سالهای اخیر خیلی این كار مد شده! فكر می
كنم انتظار اعتراض از این دو قشر بسیار متنفذ تبریز انتظاری است كه پاسخ
نخواهد یافت.
اگر ما در تبریز صنعت سینمایی داشتیم كه چهره هایی به
معروفی رضا كیانیان یا داریوش مهرجویی داشت آنها اینجا به كمك مردم می
آمدند و صدای اعتراض دانشجویان می شدند. این اعتراض به محبوبیت و شهرتشان
می افزود و محبوبیت وشهرت كالای یك سینماگر هست. بازاری به چنین محبوبیت و
شهرتی نیاز ندارد. در واقع از آن گریزان هست چون اگر معروفتر باشد ماموران
مالیاتی-و بدتر از آن فضول های بدخواه شهر-بیشتر كنجكاو می شوند دارایی
هایش را مورد كنكاش قرار دهند.
اگر صنعت سینمای مستقلی در تبریز داشته باشیم در این موارد هم صدای اعتراض را رساتر و كم هزینه تر می توانیم بلند كنیم.
با
یك سینماگر معروف وقتی در مورد یك مسئله بدیهی و غیرسیاسی نظیر آلودگی هوا
یا خشك شدن دریاچه اعتراض می كند خشن برخورد نمی شود. برخورد خشن با یك
"سلبریتی" برای هر جناحی هزینه بالایی دارد. درنتیجه كسی این ریسك را نمی
كند كه بخواهد صدای اعتراض او را به یك معضل بدیهی چون از بین رفتن محیط
زیست خاموش نماید. گوش دادن به صدای اعتراض او
و امثال او وقتی یكصدا در
مورد مسایل محیط زیستی فریاد می كشند علاقلانه تر و به صرفه تر هست تا تحت
فشار گذاشتن آنها. اما به زور ساكت كردن یك شهروند معمولی كه شناخته شده
نیست هزینه بسی كمتر دارد
همه اش حساب هزینه و فایده هست. هر كسی و هر طیفی دارد این طوری حساب و كتاب می كند. این یك واقعیت هست
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل