گرچه زنده رود آب حیات است ولی ....

+0 به یه ن

نماینده ای را انتخاب نکنیم که جملاتش را" پس چرا به اصفهان می رسید به شهر ما نمی رسید" آغاز کند. این نماینده جنجال به پا می کند جراید هم حرف هایش را تیتر می کنند. بعدش هم منت سر عوام الناس در حوزه انتخابیه اش می گذارد که می بینید چه قدر به حاطر حق و حقوق تان زحمت می کشم. چون ادبیاتش شبیه ادبیات عوام الناس هست بین آنها محبوب می شود. اما نماینده خوب این نیست. نماینده درست و حسابی  به دور از عوامفریبی  می رود نماینده های سایر شهرها از جمله یزد و اصفهان و کرمان صحبت دوستانه می کند متقاعدشان می نماید که سرمایه گذاری که قرار است در حوزه انتخابیه وی انجام گیرد منافع در سطح ملی دارد. در نتیجه آنها با طرح مخالفت نمی کنند

سعی کنیم این گونه نمایندگان را شناسایی کنیم و به مجلس بفرستیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ارقام و اعداد را فقط از منابع موثق جست و جو کنید

+0 به یه ن


اگر مذاکره جدی است با مطالعه حاضر شوید. با ارقام و اعداد دقیق از منابع معتبر.

خیلی وقت ها خبرها زبان به زبان می چرخد و یک کلاغ چهل کلاغ می شود. آن قدر زبان به زبان می چرخد که اکثریت باور می کنند هرچند بی اساس باشد.اگر خواستید به عدد و رقمی استناد کنید حواستان باشد که منبع موثق باشد.

حواستان همیشه باشد: اگر با توپ پر به خاطر شایعات عددی بروید پای میز مذاکره و آن عدد و رقم نادرست را علم کنید طرف مقابل ممکن است برگردد و با استناد رقم واقعی را به شما بگوید. آن موقع چنان کنف و سرخورده می شوید که حرف منطقی خود را هم نمی توانید درست بیان کنید. خدا نکند هیچ کدام از شما در موقعیتی قرار بگیرید که چنان کنف شوید که نتوانید از حق و حقوق خود دفاع کنید. برای همین هم هست که می گویم هر شایعه ای را نپذیرید. بر اساس اخبار منابع ناموثق نروید برای اعتراض. هیچ وقت! ابتدا تحقیق کنید مطمئن شوید و بعد با استناد بروید سراغ مذاکره یا احیانا اعتراض.

یادتان باشد که گاهی افرادی از احساسات افراد -به خصوص جوان که معمولا پر شور هستند- می خواهند سو استفاده کنند.اطلاعات غلط می دهند و می فرستند او را جلو! اگر هم جوان در مذاکره کنف شد همان ها خواهند گفت "جوان بود نفهمید!" دیگه نخواهند گفت من خودم تحریکش کردم و اطلاعات غلط دادم و فرستادمش جلو!! خلاصه حواستان باشد اول هر خبر و عدد و رقمی را با منابع موثق چک کنید بعد از آن در مذاکرات بهره جویید. توجه کنید" همه می گن" منبع موثق قابل استناد محسوب نمی شود!! متاسفانه مصاحبه ها و سخنرانی ها ی مسئولین هم لزوما منبع موثق حساب نمی شود. برخی اوقات همین طوری یک عدد می پرانند بدون آن که عدد معنی دار باشد. بیشتر مصرف تبلیغاتی دارد.بامنبع واقعا موثق اطلاعات خود را چک کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

لیچار علیه زنان و علیه ترکان در جلسات مذاکره ابزاری هدفمند است!

+0 به یه ن

در جلسات و مذاکرات یک عده در صدد خواهد بود که مذاکره کننده را عصبانی کنند تا قهر کند و برود و از مطالباتش دست بکشد. وقتی این مذاکره کننده زن هست حربه ای که در دستشان هست معلوم است: توهین به جنس لطیف. این حرف ها را می زنند که شما را عصبانی کنند. تا آخر در پای میز مذاکره بنشینید و مطالبتتان را پیش برید. دست آخر که به نتیجه رسیدید یک "تیکه" بارشان می کنید که بیشتر از همه ی لیچار هایشان آنها را می سوزاند. اما اولش ناشنیده بگیرید تا بتوانید بدون آلوده شدن به حاشیه ها در مذاکره برای مطالباتتان موفق شوید. اگر مذاکره کننده آذربایجانی است حربه باز هم معلوم است که چیست. هر جوک و لیچار مزخرفی که گفتند نشنیده بگیرید تا در مذاکره حرف خود را به کرسی بنشانید. بعد که به مطالبات خود رسیدید اگر هنوز دلتان خنک نشده یک اس-ام-اس بفرستید و بنویسید. "حالا....الا مدعیا انصاف می کن خر تویی یا من." اما اگر از همان اول مذاکره و مطالبه را فراموش کنید و با مدعی دهن به دهن شوید اوست که پیروز میدان خواهد بود.پیش بینی من این است که اگر در مذاکره به مطالبات خود رسیدید اصلا فراموش خواهید کرد چه لیچارهایی بار کردند. اما اگر دهن به دهنشان بذارید به مطالبات خود نمی رسید و همه ی عمر هم لیچارها را فراموش نمی کنید. یاد آوری می کنید و حرص می خورید!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گله گزاری همان و صف آرایی همان

+0 به یه ن

گله گزاری و مقایسه خود با دیگران در طرح مطالبات اصلا تاکتیک مناسبی نیست. فرض کنید  می خواهیم در شهر کوچک فرضی "آلمالی"  در آذربایجان شرقی یا غربی   سرمایه گذاری دولتی شود. نباید مطالباتمان را عباراتی نظیر "چه طور برای تهران و اصفهان و یزد و کرمان این همه خرج می کنند آن وقت زمانی که به "آلمالی"  می رسد می گویند نداریم." گفتن این جمله همان و صف آرایی مردم تهران و اصفهان و یزد و کرمان در مقابل مطالبات جایی مثل "آلمالی"  همان! این صف آرایی وسیع لازم نیست! کافی است جمعیت مجتمع اکباتان تهران در مقابل مردم"آلمالی" صف آرایی کنند تا هر گونه شانس رسیدن به مطالبات از بین برود!
(منظورم از مثال آوردن اکباتان یک محله ی کوچک طبقه ی متوسطی تهران بود. تنها مثال بود و بس. می توانید به جای آن دیگر محله های متوسط تهران مثل تهرانپارس یا... را بنشانید. منظور مقایسه ی جمعیت بود. جمعیت مجتمع اکباتان با جمعیت کل "آلمالی"  قابل مقایسه است! بینشان هم آدم های متنفذ بسیار بیشتر است.) چه کاریه این جمله ی تحریک آمیز را بزنیم که بیخودی جلویمان صف آرایی کنند؟! اصلا ما چه کاری به تهران و اصفهان و یزد وکرمان داریم؟! بگویید مردم "آلمالی"  این قدر نیاز به حمایت مالی دارند و توضیح دهید چرا می ارزد که این حمایت صورت بگیرد تا جامعه از آسیب های اجتماعی گوناگون مانند حاشیه نشینی در امان بماند. ببینید! راهش این نیست که گفته شود چرا به بقیه می رسید! راهش این است که بگویید اگر "آلمالی"  آباد شود می تواند این همه در سال گردشگر جذب کند. آن وقت مردم کرمان و مردم مجتمع اکباتان تهران یک صدا می گویند" چه خوب! پس دولت زودتر حمایت کند که سال بعد برای تعطیلات برویم آنجا به ما خوش بگذرد. " اصفهانی های مقیم آمریکا هم می گویند:" چه خوب! "آلمالی"  آباد می شود ما هم عکس هایش را به این آمریکایی ها و آن چینی های مقیم آمریکا نشان می دهیم و می گوییم این است مملکت ما." همه شان حمایت می کنند. وقتی می شه حمایت آنها را جذب کرد چرا ادبیاتی به کار گیریم که جلوی ما صف آرایی کنند؟!!



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مطالبه محوری و آسیب های آن

+0 به یه ن

فضای مجازی و شبکه های اجتماعی برای ما این امکان را فراهم آوردند که مطالباتمان را بتوانیم در سطح وسیع تر بیان کنیم. در سال های اخیر از این ابزار بسیار استفاده شده. گاهی به صورت مثبت گاهی به صورت منفی.
مثال استفاده مثبت در کمک رسانی و مطالبه کمک برای زلزله زدگان بود. هرچند آن گونه می خواستیم کمک رسانی کامل نشد اما اگر آن خواست و پی گیری مردمی نبود همین قدر هم کمک رسانی انجام نمی گرفت.
نمونه منفی به نظر من همین کمپین های فیس بوکی هست که راه می افته که فلانی را به بهمان مقام برسانید. عنصر تملق و چاپلوسی در آن بسیار زیاد هست. به نظر من دون شان ماست که چنین اقدام هایی بکنیم. به جای دمیدن در فرهنگ "کیش شخصیت" و تملق و چاپلوسی و مریدی و مرادی، از این ابزار بهره گیریم تا وضعیت مان بهتر بشه. خواست های خودمان را به جای غرولند های بی ثمر به طور مدون بیان کنیم. باشد که مورد توجه قرار بگیرد.

البته مانند هر پدیده ای آسیب های خود را خواهد داشت. آسیب این راهکار هم به ابتذال کشیده شدن از طریق افراد جویای نام هست.
یک عده خوششان می آید این گونه خود را مطرح کنند. تا با دو سه نفر دعوایشان می شود آن را رسانه ای می کنندو طلب کمک همگانی می کنند. چه بسا معضل کوچکشان اگر رسانه ای نمی شد با ریش سفیدی راحت تر حل می شد.
نتیجه آن میشود که مردم خسته می شوند و بی تفاوت می گردند.به خصوص اگر ببینند در مواردی همه حقیقت به آنها گفته نشده حس می کنند که به احساسات آنها خیانت شده و دیگه پی گیر مطالبات نمی شوند.
برای این آسیب باید فکری کرد. شاید باید دایم متذکر شویم که زود نباید قضاوت کرد و هر دعوا دوسویه دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

به عزیزان جویای کار

+0 به یه ن

متاسفانه وضع اقتصاد کشور نابسامان هست وعده زیادی از جوانان برومند کشور نمی توانند شغل دلخواه خود را بلافاصله وقتی اقدام کردندبیابند.  من از زمانی که به یاد دارم وضع اقتصادی کشور ما نابسامان بود. هر نسل هم همین مشکل را وقتی به سن کارمی رسیدند داشتند. اما اونهایی که امیدشان را از دست ندادند و  با منطق و عقلانیت به دنبال شغل گشتند موفق شدند کار مناسب بیابند و رفته رفته وضع مالی شان خوب شد. البته ساده نبود. خیلی زحمت کشیدند. اما بالاخره موفق شدند.
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/ آری شود و لیک به خون جگر شود
چند توصیه دارم به دوستان جویای کار تا این دوران پر تنش بگذرد (این نیز بگذرد!)

1) خود را به خاطر این وضعیت سرزنش نکنید. تقصیر شما یا والدینتان یا استادانتان نیست که شما اکنون شغل ندارید. تقصیر آنان هست که سیاستگذاری های کشوررا بد انجام داده اند. به امید خدا سعی خواهیم کرد رفته رفته سیاستمدارانی را بر سر کار آوریم که عقلانیت بیشتری به خرج می دهند. در هر حال شما خود را سرزنش نکنید. نزدیکان و عزیزانتان را هم سرزنش نکنید.
2) امید خود را از دست ندهید. عاقبت جوینده یابنده بود.
3) شما فعلا شغل ندارید اما بیکار نباید باشید. شغل جستن خود یک کار تمام وقت هست. نباید هیچ فرصتی را از دست بدهید. مهارت های لازم رفتاری و حرفه ای را که احتمال یافتن شغل را بالا می برد فرا بگیرید.
4) در تهیه رزومه خود دقت کنید. در اینترنت راهنمایی های زیادی برای تهیه رزومه خوب هست. سر قرار مصاحبه ها به موقع و منظم حاضر شوید و....
5) در پیدا کردن شغل روابط عمومی خیلی مهم هست. از آن غافل نشوید. در همین عیدی که پیش می آید در عید دیدنی ها شرکت کنید. به مادر خود هم بسپارید که توصیه شما را به اقوام و آشنا بکند. شاید بین دوست و آشنا و.... کسی پیدا شد که کار برایتان پیدا کرد.لیستی از کسانی که احتمال دارد چنین کمکی بتواند به شما بکنند تهیه کنید و به اتفاق مامان بروید به عید دیدنی شان و سر صحبت را باز کنید.
6) انتظارات خود را پایین بیاورید. فعلا اگر شغلی با قرارداد نه چندان عالی و نه چندان مربوط به رشته تخصصی تان هم یافتید باز خوب هست. فعلا آنجا مشغول شوید. لازم نیست تا ابد آنجا بمانید. اگر شرایط بهتر نشد می توانید بیایید بیرون. اما در آن محل کار مهارت های گوناگون می آموزید با افراد بیشتری  آشنا می شوید که می توانند به شما در یافتن شغلی بهتر یاری رسانند.
7) امکان خوداشتغالی را در نظر بگیرید. نیروی ابتکار خود را به کار گیرید. در همین عید دیدنی ها شاید با همسالان خود همفکری کردید و با هم بیزنسی راه انداختید.  خیلی ها همین طوری شروع کرده اند و به لحاظ اقتصادی هم خیلی موفق شده اند.
8) به خودتان فشار عصبی نیاورید. مراقب سلامت خود باشید. از تغذیه و ورزش و خواب کافی غافل نشوید.
سعی کنید روحیه خوب داشته باشید و همیشه لبخند بزنید. این شانس پیدا کردن شغل را در شما بالا می برد. کارفرمایان مایل نخواهند بود که یکی را استخدام کنند که افسردگی دارد.
9) حال که جزو نان آوران خانه نیستید با غم و اندوه و افسردگی بار بیشتری بر دوش نان آوران خانه نگذارید. کارهایی مثل خرید و  .... را برعهده بگیرید تا باری از دوش آنان برداشته شود. تعمیرات گوناگون خانه را هم بتوانید انجام دهید خوب می شود. لبخند را در خانه فراموش نکنید.
10) در وبلاگ مینجیق برای درد دل یا همفکری همیشه به روی شما باز هست.

موفق باشید! سال خوبی داشته باشید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هر گز یک ایرانی را تهدید نکن!

+0 به یه ن

چندی پیش سر زبان ها افتاده بود که آقای ظریف در مذاکرات هسته ای خطاب به یکی از سفرا ی غربی گفته "هرگز یک ایرانی را تهدید مکن!" این عبارت که بی شباهت به کُرکُری نیست به مذاق خیلی ها خوش آمد. اما من ناراحت شدم شنیدم چنین حرفی زده شده. چیزی که من می خواستم اتفاق بیافتد برداشتن تحریم ها بود نه کرکری خواندن. می ترسیدم باز سر لج و لجبازی که تنها مصرف داخلی دارد تحریم ها بمانند و سخت تر شوند و دودش برود به چشم ملت!
اما خوشبختانه چنین نشد. در مصاحبه دیدنی ظریف در برنامه دید در شب، رشیدپور سئوال می کند که قضیه چه بوده. ظریف جوابی می دهد که  به عقیده من باید بارها و بارها بازگو شود و جا بیافتد. اولا تاکید می کند که او هرگز نمی خواست که صحبت های این چنینی اتاق مذاکره به بیرون درز کند. ثانیا فضا را شرح می دهد و می گوید طرف مقابل چون عصبی بوده دستانش را شدید تکان می داده وبی اختیار خودکار از دستش به سوی یکی از ایرانیان پرت شده. ظریف در چنین فضایی آن جمله را گفته. آقای ظریف از این که نام آن فرد عصبی  را فاش کند امتناع کرد. تاکید هم نمود که بلافاصله بعد از گفتن آن جمله سعی کردیم فضا را از وضعیت متشنج در بیاوریم و به مذاکرات سازنده ادامه دهیم.  عقلانیت حکم کرده که کرکری خواندن را زودتر تمام کنند.
روانشناسی مذاکرات چیز پیچیده ای است. "درشتی و نرمی به هم در به است." خوشبختانه "یار ما (ظریف) این دارد و آن نیز هم!"
این که کجا محکم صحبت کنی و کجا نرمی نشان دهی پختگی و خبرگی و استعداد مذاکره کننده را می رساند.
خوشحالم که  اکنون در سیاست خارجی مان کسانی داریم که در این گونه ظرافت های کلامی  استادند.
در مذاکره بر سر مسایل ریز و درشت داخلی وبین المللی نیز باید چنین عمل کنیم.

به طور خاص اگر می خواهیم مسئولان محلی و نمایندگان ما بروند و کاری اساسی در جهت حفظ محیط زیست (مثل احیای دریاچه اورمیه) یا حقوق زبانی تورکان و.... انجام دهند کسانی را باید انتخاب کنیم که ظرافت های کلامی را بشناسند نه آن که افتخارشان بد فارسی حرف زدن باشد و وقتی هم که ترکی حرف می زنند الکی کرکری بخوانند و حرف هایی بزنند که مجبور شوند فوری پس بگیرند و عذر بخواهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هشدار

+0 به یه ن

اگر شما و یا یکی از آشنایانتان در صدد هستید در "دوره های معنوی با اسامی شسته رفته" شرکت کنید این هشدار آنا را جدی بگیرید.
چند سال پیش پسر جوان  و تحصیلکرده یکی از آشناهای ما مرید یک عارف نمایی شد.  بعد اون پسر برای مدتی گم شد! ماه ها خبری از او نبود تا این که جسد او و چند جوان دیگه و اون شیخ را در کرج پیدا کردند. گویا خودکشی دست جمعی کرده بودند.
خطرات این راه بسیارند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یه سئوال؟

+0 به یه ن

تا به حال شده از یک دوست یا آشنا یا فامیل پزشک سراغ یک پزشک متخصص را بگیرید و از دکتری که معرفی کرده راضی باشید؟ برای من که پیش نیامده!
دکترهای خوب را یا اتفاقی-با سعی و خطا- پیدا کرده ام یا  یک بیمار دیگر او را معرفی کرده و یا از دوستانم که پرستار یا ماما بودند تعریف او را شنیده ام.
تاجایی که یادم می آید هر دکتری که دکتری دیگر معرفی کرده حسابی توزرد از آب در آمده!
پرستارها و ماما ها خوب دکترها را می شناسند. اونها را بدون نقاب و به دور از ژست های متعارف سرکارو در عمل شناخته اند.  کمتر هم در بازی های نون به هم قرض دادن صنفی بین پزشکان هستند و درنتیجه از گفتن حقیقت  در مورد دکترها ابایی ندارند. اونها بهتر معرفی می کنند. بیمار ها هم دکترها را به معنای واقعی کلمه با پوست و خون خود می شناسند.
بهتر بودن "دکتر آشنا" هم از آن افسانه هاست!  افسانه هست که اگر دکتر آشنا در بیمارستانی داشته باشی بهتر می رسند. فوقش چند تا تعارف صد من یه غاز  به درد نخور موقع ورود تحویلت می دهند. نتیجه این می شود که معذور و مقید می شوی و خدماتی که حق تو و یا همراهت هست را نمی خواهی.  اگر برحقت پافشاری کنی "دکتر آشنا" برایت چشم غره می رود که "من اینجا برای خود برو وبیا دارم. می میری بمیر اما پرستیژ من باید حفظ شود."
 باز پرستار آشنا بیشتر به درد می خورد. درواقعیت بیمارستان ها را پرستارها می چرخانند. دکتر با ژست و با اسکورت می آید یک سر می زند و می رود. پرستارهست که شبانه روز آنجاست.  پرستارها با هم دوست هستند و هوای آشنای دوستانشان را بهتر دارند.
تجربه من این هست که خیلی روی پزشک آشنا نباید حساب کرد. پزشک آشنا تاکید خواهد کرد که حرف همکارش را دربست و بی چون و چرا قبول کنیم چرا که آنها بهتر می فهمند. در صورتی که عموما مشورت با پزشک دیگر و با سر زدن به سایت پزشکی آمریکا  نقص های زیادی در طبابت اطبا می توان پیدا کرد.  می شه دید که چه طور بدون توجه به عوارض جانبی و بدون سئوال در مورد سایر داروهای مصرفی همین طوری هرتکی دارو تجویز کردند.
در مورد ویزیت و اینها هم باز پزشک آشنا کمک زیادی نمی کند. اگر مبلغ کم باشد از شما پول نمی گیرد مجبورمی شوید هدیه ای چند برابر حق ویزیتش بخرید ببرید مطب. تنها منتش می ماند.
اگر مبلغ قابل توجه باشد از یک ریالش نمی گذرد. به خاطر رودربایستی چانه هم نمی توانید بزنید. چه بسا به خاطر اعتماد به آشنا یودن او دولاپهنا هم حساب بکند. به هر حال قیمت را از دیگری هم بپرسید. این هم یک معامله هست مثل معامله های دیگر. حساب حساب کا کا برادر.
پی نوشت: و ابدا از دکتر آشنا-ولو فامیل درجه یک (فرزند پدر مادر خواهر برادر همسر) نخواهید در خانه شما را معاینه کنند. وقت بگیرید بروید به مطبشان. از پرداخت حق ویزیت نهراسید.  سلامت شما بیشتر ارزش دارد. حق ویزیتش ان قدر ها زیاد نیست که بخواهید روی سلامتتان ریسک کنید. معمولا دکتر ها در خانه یا سر مهمانی که معاینه می کنند  از همون (کم یا زیاد) سواد و هوشمندی شان درست و حسابی استفاده نمی کنند. سرسری می گیرند و عموما اشتباه تشخیص می دهند. 
مورد داشتیم دکتر متخصص پوست از روی بدجنسی سر میز شام کرم خراب کننده پوست تجویز کرد. ماجرای "قیین قوودا" بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

قانون مداری آلمانی ها- نوشته مینجیق در 10 تیر 88

+0 به یه ن


آلمانی هایی که من با آنها برخورد داشته ام، افراد خونگرم و بی شیله پیله ای بوده اند. دوست آلمانی زیاد داشته ام و زیاد پیش آمده که با هم جایی برویم و دوست آلمانی یکی از مقررات "نانوشته" دست و پا گیر را زیر پا بگذارد. بگذارید مثالی بزنم تا منظورم از "مقررات نا نوشته دست و پا گیر" و زیر پا گذاشتن آن معلوم شود: در غذا خوری آی-سی-تی-پی دو ردیف میله هست تا وقتی صف غذا طولانی می شود مردم آن جا بایستند. علی الاصول می توان بدون گذر از میان میله ها به داخل رفت اما جلوی ورودی، زنجیری کشیده اند. در روزهایی که صف نیست، دوستان آلمانی زنجیر را پس می زنند و مستقیم وارد می شوند. چند بار با چند نفر متفاوت شوخی کردم و گفتم "آلمانی ها که مقرراتی هستند. تو چرا مقررات را رعایت نمی کنی؟" این گونه حرف ها به آلمانی ها گران می آید! در جواب چنین شوخی هایی شروع می کنند به بحث جدی کردن. این حرف به آنها بر می خورد چون آن را به آن معنی می گیرند که "آلمانی مثل گوسفند هر حرف زور و تقید بی دلیلی را می پذیرند." این تصویری نیست که دوستان آلمانی من بپسندند. دوستان آلمانی من تاکید می کنند که تنها به قوانین که حکمتی قابل قبول دارند و منافع بلند مدت جمع را تامین می کنند احترام می گذارند.
در غیر صورت، محدودیت مزبور نامش "قانون" نیست! نامش "حرف زور" است!
اما انصافا همین دوستان آلمانی، در رعایت قوانینی که حکمتی دارد، مانند پارک نکردن در محل مخصوص پارک اتومبیل معلولین و... سنگ تمام می گذارند. در این موارد، هیچ گونه سستی نشان نمی دهند . اگر هم کسی سستی کند شدیدا برخورد می کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل