پارتی داشتن اون قدرها که برخی خیال می کنند چیز تحفه ای هم نیست! اتفاقا
خیلی وقت ها هم به ضرر تمام می شه. هر چه هم پارتی مهم تر باشه بدتر!
این
به خصوص در بیمارستان ها بیشتر مشهود هست. برخی فکر می کنند اگر در
بیمارستانی بستری بشوند که رئیس بیمارستان یا دکتر کلیدی بیمارستان از
بستگان شان باشه دیگه شده اند اسفندیار روئین تن و هیچ بیماری ای در آنها
کارگر نمی شه!
در شهر ما و در میان خانواده هایی که دیگه شور آینده نگری
را در می آورند از نوزادی بچه را تحت فشار می ذارند که بچه حتما دکتر بشه.
بیشتر هم به خاطر این که وقتی پیر و بیمار شده اند فرزندشان در بیمارستان
آدم مهمی باشه و اینها را بیشتر تحویل بگیرند!!!!
اما چیزی که من
بارها شنیده ام این بوده که در بیمارستانی که یارو پارتی کلفتی داشته در
اثر یک بیماری جزئی طرف مرده یا عفونت گرفته و......
این را بارها شنیده بودم تا این که رفته رفته دستگیرم شد چرا این جوری هست.
وقتی
بیماری را که پارتی کلفت داره پذیرش می کنند کارکنان بیمارستان الکی
جلویش دولا راست می شوند و مجیز می گویند. اما در عمل همه حسد ها و عقده
هایشان را علیه اون پارتی کلفت در غیاب او بر سر بیمار بدیخت خالی می کنند.
اگر دکتر معالج با پارتی یارو ده سال پیش بگومگویی داشته باشه عمل این
بدبخت را به تعویق می اندازه و بدبخت را چند روز بیشتر در سی سی یو نگه می
داره. هر روز اضافه هم دست کم یک میلیون تومن خرج بر می داره و هم باعث
پیشروی بیماری می شه.
بعدش دکتر عملش را می کنه و می ره دنبال کارش. کار
نگه داری ۲۴ ساعته با پرستارها و بهیارهاست. اونها هم معمولا بیمار پارتی
را آخرین اولویت خود قرار می دهند و کمتر از بقیه به او می رسند. مراقبت
های بعد از عمل از خود عمل هم برای بهبودی مهمتره.
خلاصه کلام این
که من معمولا ترجیح می دهم اگر هم امکان دست و پا کردن پارتی برایم باشه
این کار را نکنم. نه به خاطر این که خیلی آدم خوبی هستم. بلکه به خاطر این
که از دورویی و حسد و کینه مردم ایران می ترسم. می ترسم کینه هایشان را از
یکی دیگه سر من خالی کنند!
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل