+0 به یه ن
به نظر من در شرایط کنونی کشور بهترین راه مبارزه با فساد توسط آدم هایی مثل من و شما این هست که در هر زمینه ای که فعالیت می کنیم افراد پاکدست اما واقع بین و خوش فکر را بیابیم و با هم تیم بسازیم و با هم همکاری کنیم.
در افتادن دن کیشوت وار با فساد نتیجه ای جز بال و پر شکسته وزخمی و در نهایت سرخوردکی و تلخکامی ندارد. تلخکامی ما هم به تدریج به کل جامعه سرایت می کند و پویایی را می گیرد.
اما چنان که
قبلا هم گفتم هر چند افراد فاسد و کج دست این روزها در جامعه ما کم نیستند اما به هیچ وجه این طور نیست که همه امور به دست آنها باشد. بیخودی برخی از آنها چنین جلوه می دهند که اگر جزو بند و بساط آنها نباشیم باید سرمان را بذاریم بمیریم. این طور نیست! هنوز آدم های پاکدست در همین جامعه ما در صنف های مختلف بسیارند. این
عده معمولا سرشان را انداخته اند و دارند کارشان را می کنند. ادعا ندارند تنها آدم کاردرست و پاکدست باقی مانده در ایران هستند! اونهایی که از این ادعاها دارند چنان که قبلا گفتم از جمله افتضاح ترین ها هستند.می شه با کمی توحه و دقت آدم های پاکدست اما واقع بین و خوشفکر را پیدا کرد و همکاری نمود. با همکاری با این افراد هم می توانیم پیشرفت کنیم و هم بال و پرمان سالم می ماند. به علاوه این پیشرفت ما تودهنی بزرگی است به کسانی که می خواهند چنان جلوه دهند که اگر جزو باند آنها نباشیم کلاهمان پس معرکه خواهد بود. این طوری هژمونی آنها می شکند و دیگه نمی توانند هر طوری دلشان می خواهد بتازانند.
مثال می زنم. فرض کنید شما نویسنده و یا مترجم هستید. می دانیم که بسیاری از انتشاراتی ها در ایران حق نویسنده و مترجمان را می خورند. برخی از آنها بسیار پرمدعا هستند. داعیه روشنفکری شان گوش فلک را کر می کند. دایم پشت سر «بازاری های شکم گنده» از یک سو و «حکومتی های ریشو» از طرف دیگر بد می گویند و خود را تنها فرد درست و روشنفکر باقی مانده در ایران می خوانند.
وقتی این انتشاراتی سر نویسنده یا مترجم جوان ما کلاه می گذارد او ممکن است فکر کند دیگه به آخر خط رسیده! تنها انتشاراتی که رانت خوار نبود هم توزرد از آب در آمد. به خصوص وقتی کشف می کند که نصف حق خوری ها را که انتشاراتی به گردن «اینا» انداخته بود در واقع خودش انجام داده بود. چنان نویسنده جوان را از «اینها» ترسانده بود که برای مدت ها نرفته بود پی گیری کند ببیند خود نویسنده در حق خوری و سانسورچی گری دست «اینا» را از پشت بسته. وقتی که کشف می کند می بیند «اونا» و «اینا» از یک قماش هستند فقط یکی ریش دارد دیگری ندارد! بعد سرخورده می شود. به این راحتی سرخورده نشوید! در همین کشور ۸۰ میلیونی خودمان در هر ژانری انتشاراتی هایی پیدا می شود که نه از «اونا» هستند نه از «اینا». بلکه از خودمان هستند و حق نویسنده را بالا نمی کشند. می شه گشت و پیدایشان کرد. وقتی پیدا کردیم قدر هم را می دانیم و همکاری هایمان را ادامه می دهیم. در فراز و نشیب ها کنار هم می مانیم.
باید به دو باور برسیم:
۱) اولا وقتی خواست ما یک چیز قانونی و به لحاظ اخلاقی قابل قبول هست لابد روال و رویه ای هست که بدون نیاز به زیر آبی رفتن و دست به دامان مافیا ها شدن به آن دست یافت.
۲) افراد درستکار در همین زمان و مکان هم هستند که در این راه کمک مان کنند.
وقتی به این دو باور رسیدیم راه حل مناسب و افراد مناسب را هم می یابیم. در غیر این صورت مستعد آن خواهیم بود که سرمان کلاه برود یا خود به دامان فساد بغلطیم و جزو عوامل فساد شویم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو