+0 به یه ن
در نوشته ی قبلی ام با عنوان "نقد گذشته چراغ راه آینده" چند سئوال مطرح كرده بودم كه می خواهم الان جواب ناقص و ناپخته و غیر تخصصی خود را به آنها بدهم. البته متخصصان امر باید در مورد هركدام نوشته ها منتشر سازند. من اینجا نظری كم مایه می دهم از زبان یك شهروند معمولی كه تخصصش چیز دیگری است اما اندكی به این موضوعات فكر كرده. امیدم به آن است كه نسل جوان امروزی اشتباه های نسل ما را تكرار نكنند. توجه كنید اصلا منظورم این نیست كه 20 ساله ها مانند هم اكنون ما رفتار كند. نه! جوان باید جوانی كند و ناآزموده ها را بیازماید. بسیار سفرباید تا پخته شود خامی/صوفی نشود صافی تا در نكشد جامی. اما نمی خواهم همان اشتباه های مارا تكرار كند و گرنه مثلا درجا زدن در زمان خواهد بود. امیدوارم از تجربه ی نسل گذشته استفاده كنند و بروند راه های نو را امتحان كنند و اشتباه ها ی جدید خودشان را بكنند و بیاموزند نه آن كه اشتباه های قبلی را تكرار نمایند. ما هم كه این ور اشتباه های مخصوص سن خود را داریم مرتب می كنیم و اسمش را می ذاریم تجربه اندوختن!
حالا سئوالات:
) آیا شعار "زنده باد مخالف من" را باز باید سرلوحه ی خود قرار دهیم؟! عیب آن چه
بود؟! حسن آن چه بود؟! آیا تنها شعاری سانتی مانتال بود و یادر زندگی واقعی هم می
تواند كاربرد داشته باشد؟!
ظاهرا دوستانی كه كامنت گذاشتند با من موافق بودند كه بیشتر شعاری فریبنده است تا رویه ای عملی. به خصوص با كسانی كه هویت خود را در لج و لجبازی و سنگ اندازی و ....تعریف می كنند و یا نانشان را از این طریق می خورند. اگر مسئله سو تفاهم باشد می توان با گفت وگو حل كرد. اما در آن موارد كه گفتم گفت و گو و نازخریدن انرژی بسیاری می طلبد و حاصل درخوری ندارد. نكته ی مهم آن است كه زمان ، انرژی و امكانات و توان روحی هر كس محدودیت دارد. اگر خیلی دنبال آن باشد كه یك مخالف سرسخت لجباز را با خود همراه سازد باید از یك جای دیگر كم بذارد. آن وقت از وظایفش می ماند. یا برای راضی كردن یك مخالف لجباز و مردم آزار ان قدر خود را گرفتار می كند كه دوستان و عزیزان فراموش می شوند. در این میان، نیازمندان به توجه از قلم می افتند. این در زندگی شخصی و خانوادگی یك شهروند هم می تواند اتفاق بیافتد.در زندگی حرفه ای كسی كه در بالاترین مقام اجرایی هم نشسته هم اتفاق می افتد. فیلم روزگار ما از خانم بنی اعتماد ساخته ی 1380 دقیقا زندگی كسانی را به تصویر می كشد كه در گیر ودار همراه ساختن مخالفان لجوج از یادها رفتند و نتیجه شد آن چه كه شد. این فیلم را دوباره باید دید.
2) حدود و ثغور تساهل و تسامح با توجه به تجارب
بیشتری كه الان داریم چیست؟
این سئوال سخت تری است. من جواب نمی دهم اما شما درجمع های خودتان درباره اش فكر كنید و بحث نمایید!
3) نقاط ضعف و نقاط قوت ان-جی-او هایی كه آن زمان
تشكیل شد چه ها بودند؟
این را هم بهتر است كسانی كه در ان-جی-او ها فعال بودند پاسخ گویند. اكنون موقعی است كه این سئوال را باید بازبینی كرد به خصوص كه
نماینده حقوقی آقای روحانی در گفت و گو با ایسنا گفته:
پیشنویسی مشتمل بر 50 ماده و 19 فصل را به عنوان حقوق شهروندی آماده كردهایم. عناوین این پیشنویس عبارتند از نظارت همگانی بر عملكرد دولت، تساوی شهروندان، حمایت قانون از شهروندان، حقوق و آزادی زنان، مصونیت شهروندان از تعرض، آزادی احزاب و اقلیتها، آزادی اجتماعات، آزادی امنیت شغلی، حقوق تامین اجتماعی و آموزش رایگان، حق برخورداری از مسكن، حق دادرسی عادلانه، اعمال مجازات عادلانه، اصل برائت و حقوق اقتصادی شهروندی، كه در مدت زمانی اندك به كمك حقوقدانان و NGOها تشكیل خواهد شد
4) تز گفت و گوی تمدن ها را بعد از 13 سال چه گونه
ارزیابی می كنید و آیا به نظر شما باید ادامه یابد یا خیر؟ اگر بله , به چه
شكل؟
وقتی آقای خاتمی تز گفت و گوی تمدن ها را بیان كرد روشن نساخت كه به چه شكلی می توان آن را تحقق بخشید. از تبادل فكری و آمد و شد "دانشمندان" سخن راند. توجه كنید حرف مال 13 پیش است. الان با توجه به رشد سریع تعداد پژوهشگران ایرانی و تعداد مقالات منتشر شده توسط ایرانیان (رشد سریع كمی و رشد متوسط كیفیت مقالات) صحبت از امد و شد "دانشمندان" تا حدی موضوعیت دارد. اما زمانی كه آقای خاتمی این حرف را می زد واقعا بدنه ی پژوهشی در ایران خیلی نحیف تر از ان بود كه در ابعاد ملی موضوعیت داشته باشد. یك مقدار خنده دار به گوش می رسید. یه ذره زیادی جدی و تحویل گرفتن خودمان بود! اما الان با توجه به این كه كار پژوهشی رشد كرده (رشد تصاعدی به لحاظ تعداد مقالات و پژوهشگران و رشد قابل توجه اما نه چندان سریع به لحاظ كیفی) می توان این نكته را بازبینی كرد. البته فقط در حرف نباید باقی بماند. باید دید برای عملی كردن آن چه راهی می توان برگزید. بحث درباره ی آن طولانی و مجالی دیگر می طلبد.
به هر حال چیزی كه هم آن موقع موضوعیت داشت و هم اینك گفت و گوی تمدن ها از راه جذب گردشگر بود. از این جنبه ایران علی الاصول پتانسیل آن را دارد كه حرفی برای گفتن داشته باشد. اما باید برایش تبلیغ شود و زیرساخت ها را آماده گردد. نكته ی دوم هم كه چندبار قبلا گفتم آن است كه ابتدا در همین چارچوب مرزهای خودمان گفت وگوی تمدن ها داشته باشیم، بعد با همسایه ها ، آن گاه با ملل سرزمین های دور. توریست امروزی تنوع می خواهد. برای تحقق آن از پتانسیل های گوشه و كنار ایران برای جذب توریست(كه خوشبختانه بسیارند) باید بهره جست نه فقط دو سه شهر.
5) مطالبات زنان چه ها هستند؟
با این كه من خود یك زن هستم سخن گفتن از مطالبات زنان برایم سخت تر است. اتفاقا این خود یكی از جنبه های مشكل است. آن قدر به خودسانسوری --به خصوص در این زمینه-- خو گرفته ایم كه حتی من كه مینجق باشم نمی توانم مطالباتم را به درستی به رشته ی تحریر درآورم. فعلا دم دستی می گویم كه رفع سهمیه بندی جنسیتی در كنكور از مطالبات زنان است. آخیش! گفتن این یكی آسان بود. بازگویی مطالبات پیچیده تر را به زمانی دیگر وامی گذارم. اگر شما نظری در این باره و یا در موارد دیگر كه در بالا اشاره كردم دارید لطفا بنویسید.
دست آخر این كه پیروزی تیم ملی فوتبال مبارك! من از فوتبال هیچ چی سر در نمی آورم اما از شادی طرفداران تیم فوتبال خوشحال می شوم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو