یك عده زمان اصلاحات آمدند و بیش از حد امید به شخص آقای خاتمی بستند. یك دوستی داشتم می گفت خواهر كوچكش یك دفتر شعر دارد و هر شعری كه كلمه ی "خاتم" در آن آمده به عشق خاتمی در آن یادداشت می كند. مثلا اگر یك شعر هم اندر فواید و زیبایی قاب های خاتم ساخت شیراز بود آن را هم به عشق آقای خاتمی یادداشت می كرد. معلوم بود كه این همه دل بستن دست آخر به دلشكستگی می انجامد. البته آقای خاتمی در این مسئله خود هیچ تقصیری نداشت. او از اول گفته بود كه قرار نیست نقش قهرمان را بازی بكند و تاكید هم كرده بود كه "وای به حال ملتی كه نیاز به قهرمان داشته باشد!" به ادارات دولتی هم سفارش كرده بود پول بیت المال را با چاپ عكس و پوستر وی به دور نریزند. با این حال یك عده اصرار به قهرمان سازی از او داشتند. فكر می كنم نسل جدیدی كه الان بالا آمده كمتر از آن نسل و آن دوره اهل این قبیل قهرمان سازی ها باشد. چشم و گوش شان باز تر از آن است كه بخواهند از یكی به این شكل قهرمان سازی كنند.
یك ایراد دیگه كه آن دوره داشت این بود كه یك جریانی بود كه خودش را ولی و قیم اصلاحات می دید. اصرار هم داشت كه به روش های انقلابی اصلاحات انجام دهد. خلاصه جور در نمی آمد. الان هم همان جریان همان نقش قیم بازی خود را دارد ادامه می دهد. مطالباتشان باز هم ناپخته است. استراتژی شان از آن ناپخته تر. دنبال روی از آن ها به جایی ما را نمی رساند. هزینه ی بسیار خواهد داشت و دستاورد اندك.
برای این كه به مطالباتمان برسیم و فردا روزی سرخورده نشویم باید خودمان با هم اندیشی برای خودمان روشن كنیم دنبال چه هستیم. در تعیین مطالبات مان خیلی تابع كسانی كه ژورنالیستی عمل می كنند نباشیم. اگر تصمیم گیری روشنی برای آن چه كه می خواهیم به دست آوریم بكنیم احتمال این كه به نتیجه برسیم بیشتر است. اكنون زمانی است كه این هم اندیشی را شروع كنیم. بنا نیست قهرمانی پیدا شود و یك شبه همه چیز را مطابق میل ما كند. ما باید ببینیم دنبال چه هستیم. اولویت هایمان كدام است. با توجه به واقعیت های موجود چند در صد آنها قابل حصول هست. چه قدر هزینه حاضریم بابت آنها بپردازیم. چه راهی انتخاب كنیم كمترین هزینه و بیشترین فایده را دارد. همه ی این ها كار فكری و هم اندیشی می خواهد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل