وعده های برجامی

+0 به یه ن

باز چند ماه ملت را با مذاکرات برجام مشغول می خواهند بکنند و با وعده های برجامی سرگرم کنند.برجام قبلی که تصویب شد  چه دور گرفته بودند و چه منتی بر سر ملت می ذاشتند!  مرتب با شوخی های چندش آور شان از بالا به پایین به مردم یادآوری می کردند درسته که برجام تصویب شده اما برجام قرار نیست فلان انتظار کمر به پایین شما را بر آورده کنه! برجام یک چیز سطح بالاست که فقط قراره مسایل اقتصادی، علمی و فن آوری  سطح بالای کشور را حل کنه.


اون دفعه که برجام تصویب شد ما چندان تحول چشمگیر در سطح بالای اقتصادی ندیدیم. اتفاقا بلافاصله بعدش (در همان زمان اوباما) کنگره آمریکا تصویب کرد که اروپایی هایی که به ایران سفر می کنند باید برای ورود به آمریکا ویزا بگیرند. این قانونشان که هنوز پابرجاست عملا  کمر مراوادات با همکاران اروپایی را  هم شکست. 
در زمینه اقتصادی، بعد از تصویب برجام ۱ شما رونق اقتصادی و سرمایه گذاری خارجی دیدید؟! چیزی که عیان بود باز شدن فروشگاه های برند های معروف و لاکچری در مراکز خرید شمال شهر تهران بود. برند پوشی و لاکچری بازی را به شدت و به طرز محسوسی در بین وابستگان طبقه حاکمه تشدید کرد. اما من که سرمایه گذاری درست و حسابی که برای کارگران کار ایجاد کند و گرهی از طبقه تحت فشار اقتصادی بگشاید ندیدم. 

به این دور دوم مذاکرات برجامی هم دلی نمی بندم. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سرمایه گذاری با بودجه کوچک

+0 به یه ن

در اسفند ۹۹، من یک سری نوشته در مورد امکان سرمایه گذاری خانوادگی در فیس بوک منتشر کردم. در ایام عید فرصتی شد که با افراد مختلف در این باره بیشتر صحبت و تبادل نظر کنم. بعد از بهره مند شدن از نظرات دوستان ایده چنین فعالیت هایی، عملی تر و ساده تر از تصور اولیه من به نظر می رسد. من فکر می کردم برای شروع هر کار سازنده (نه شغل کاذب!!) که علاوه بر خود سرمایه دار و ایده پرداز نیاز به سه چهار کارگر و کارمند هم دارد دست کم سرمایه ای از حدود یکی دو میلیارد تومان لازم هست. صحبت با کسانی که در بطن جامعه امروز ایران هستند مرا متقاعد ساخت که با ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه و ایده هایی خوب هم می شه کارهای سازنده متعددی را شروع کرد. باز هم تاکید می کنم که منظور من کارهای سازنده هستند که گرهی از مشکلات موجود کشور باز می کنند. شغل کاذب مانند دلار بازی، بین کوین بازی یا حتی سرمایه گذاری در بازار بورس بیمار کشور و نظایر آن، مد نظر من نیست و من اصلا به آنها فکر هم نمی کنم.

آنهایی که در بطن جامعه امروز ایران و میانه میدانِ کار و تلاش اقتصادی یا مدنی هستند نیازهای بسیاری را مشاهده می کنند و به تدریج ایده هایی برای کار و کاسبی در ذهن می پرورانند که با پاسخ گویی به این نیازها می تواند رشد کند. مثلا می فهمند کدام نوع کالا و خدمات در شرایط کنونی خریدار دارد و تولید و یا ارائه آنها مقرون به صرفه و سودآور خواهد بود. همچنین از امکانات موجود آگاه هستند و برآورد می کنند که با حدود ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان می توان کار را شروع کرد و آرام آرام گسترش داد. کسی که این اندازه تجربه داشته باشد که به چنین ایده پخته عملی ای برسد و آن قدر توانمندی داشته باشد که از عهده انجام آن برآید، قطعا خود آن ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان را هم بدون کمک من و شما می تواند فراهم کند. پس نقش من و شما چه می تواند باشد؟!

در فضایی که ناامیدی و بی ثباتی تا این اندازه غالب هست و صحبت در محافل و مجالس اغلب یا حول و حوش مهاجرت (یا به عبارت درست تر فرار) به خارج می چرخد یا در مورد افسردگی و خودکشی و شکست، شروع چنین کار و کاسبی ای، دلِ شیر می خواهد. حتی اگر به لحاظ عقلی همه محاسبات و سنجش ها نشان دهد که مو لای درز این ایده نمی رود و حتی با همه تحریم ها و بی ثباتی هاو تورم هم باز این ایده چنان پخته هست که به سودآوری خواهد رسید، این جو ناامیدی عمومی در فضای حقیقی و مجازی ایران، فرد را سست می کند. مهمترین نقشی که ما می توانیم داشته باشیم دل و جرئت دادن هست.
کسی که چنین ایده ای با چنین بودجه ناچیزی دارد لازم دارد که دوستان و یستگانش در معرفی بیزنس او و تبلیغات سنگ تمام بگذارند. باید به او اطمینان دهیم که از این جهت حتما حمایت لازم را خواهیم کرد.
در اکثر مواقع شخص واهمه دارد که اگر دچار بیماری شود چه بر سر بیزنس نوپایش خواهد آمد؟! یک عده باید باشند که بتواند روی آنها در صورت وقوع چنین اتفاقی حساب کند.

این شخص می تواند خود سرمایه ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی لازم را برای شروع کار فراهم کند اما بعد از این سرمایه گذاری دستش تقریبا حالی می شود. پس از یکی دوماه، شاید دوباره به بودجه هایی از مرتبه ۲۰ میلیون -۳۰ میلیون برای موفقیت بیزنس نیاز پیدا کند که تهیه آن در زمان کم، برایش مقدور نخواهد بود. (مثلا ممکن هست شانس بیاورد و امکان خرید مواد اولیه به قیمت ارزان به صورت عمده برایش فراهم شود که نیاز عاجل به پول نقد دارد. موفقیت بیزنس در گرو استفاده سریع از این گونه فرصت هاست.از سوی دیگر ممکن است بدشانسی بیاورد و دستگاهی خراب باشد و نیاز به تعمیر یا خرید لوازم جانبی داشته باشد.)
اینجا می توانیم به او اطمینان دهیم که تا فلان تاریخ ما می توانیم این مبلغ را به صورت قرض در اختیار او قرار دهیم. این قبیل قرض دادن ها علی الاصول در سطح خانواده بدیهی هست.
کانون های فارغ التحصیلان دانشکده های مختلف که اعضای آن با هم صمیمیت و به هم اعتماد دارند می توانند به طور سیستماتیک یک صندوق قرض الحسنه یا نظیر آن برای این موارد تدارک ببینند.
در بین دوستان فیس بوکی من فراوانند کسانی که توانمندی و جربزه چنین کارها و یا چنان حمایت هایی را دارند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آتش زیر خاکستر

+0 به یه ن

اگر در طبیعت آتش روشن کردید به طور کامل آن را خاموش کنید. کافی نیست که تنها شعله ها از بین برود. اگر هنوز دود می کند خاموش نشده. آتش زیر خاکستر را که نمی بینید جدی بگیرد. اگر کامل خاموش نشود هر لحظه می تواند شعله ور شود.
ما در طبیعت نوردی روزانه مان بارها دیده ایم که آنان که پیک نیک آمده اند آتش را به زعم خود خاموش کرده اند غافل از این آتش زیر خاکستر خاموش نشده است.
در ترکی دو کلمه برایش داریم: گئچیت: یعنی خاموش کن. سؤندور: یعنی طوری خاموش کن که آتش زیر خاکستری هم نماند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مرغ همسایه

+0 به یه ن

در بین مردم این شایعات رواج داره که محصولات و فرآورده های غذایی و کشاورزی چین ناسالمند و برای بدن ضرر دارند. من نمی دانم این شایعات تا چه اندازه اثبات شده هستند. نمی دانم چند درصد از محصولات چینی و کدام یک از آنها نا سالم هست و آیا عدم رعایت استاندارد های سلامت در محصولات چینی به واقع بیش از متوسط محصولات سایر کشورهاست یا خیر. واقعا نمی دانم!
اما اگر آدم این شانس را داشته باشه که در نزدیک محل زندگی اش یک تولید کننده محصولات کشاورزی مطمئن باشه (مطمئن ازاین که می دونه محصولات سالم تولید می کنه) چرا روزه شک دار بگیره و بره سراغ محصولاتی که نمی دونه چه طور و به چه شکل تولید می شوند؟

دوستان ایتالیایی و اسپانیایی من و خانواده هاشون روی این موضوع خیلی حساس هستند. ترجیح می دهند تخم مرغی بخرند که در باغ همسایه تولید می شه. می گن می دانیم که مرغی که این تخم را گذاشته، آشغال نخورده. اگر هم همسایه و آشناشون باغ نداشته باشه، از یکشنبه بازار محلی خرید می کنند. جایی که باغداران محلی محصولاتشان را می آورند برای عرضه. در شهرهای حاشیه دریای مدیترانه این فرهنگ هنوز به قوت خود باقی است. حتی در آلمان هم من دیده ام که در شهرهای کوچک چنین می کنند. همکاران من (پژوهشگران) که وقت ندارند خودشان مرغ و خروس نگه دارند دست کم از همسایه یا از بازار محلی می خرند. به خصوص اگر کودکی داشته باشند که به سلامت غذایش اهمیت می دهند روی خرید محصولات غذایی حساس تر می شوند و بیشتر راغب به محصولات محلی می گردند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بازار خوب عروسک دست ساز

+0 به یه ن

چند سال پیش که دلار هنوز این اندازه گران نشده بود، درمراکز خرید نزدیک خانه ما اسباب بازی فروشی های بزرگی بود که اسباب بازی های متنوع خارجی داشتند. اون دسته از اسباب بازی ها که ساخت چین بودند، محصول درجه یک بودند. مشابه همان هایی که به اروپا صادر می کنند.
از وقتی ارز گران شد اکثر آنها بستند. در فقدان رقیب خارجی در بازار، الان عروسک دست ساز می تواند بازار خوبی داشته باشد.

تجربه چند ماه پیشم را می گویم:
آشنایی دارم که شغل اصلی اش تمیزکاری منازل هست. در کنار آن گاهی فرش هم می بافت، گاهی هم قلاب بافی می کرد و گاهی هم کاردستی درست می کرد که به مشتری هایش می فروخت.
با قلاب بافی بیشتر رومیزی (از آن رومیزی های سفید مورد علاقه مامان بزرگ ها) و نیز دستمال دستگیره قابلمه درست می کرد. اینها هم زیاد بازار فروش نداشت. خانم ها ی جوان تر که مشتری او بودند به آن قبیل رومیزی ها علاقه زیاد نداشتند. مسن تر هم معمولا خود دارند یا خود می بافند در نتیجه زیاد نمی خرند.

از وقتی کرونا آمد آشنای ما غمگین بود که کمتر برای کار تمیزکاری از او دعوت می شود. به او پیشنهاد کردم که عروسک ببافد. چند مدل از اینترنت دیدم و به او سفارش دادم. آنها را بافت. کلا حدود ۲۰۰ هزار تومان شد. به او یاد دادم که به مشتری هایش بگوید که می تواند سفارش عروسک بگیرد تا در جشن تولد بچه ها به عنوان جایزه به مهمانان کوچولو بدهند. (در تولدهای کودکان میزبان هم به مهمانان کوچولو هدیه ای می دهد که به آن جایزه می گویند. هدیه کوچک و نسبتا ارزانی هست اما سعی می شود خاص و بانمک باشد. فکر کردم عروسک دست ساز کوچک برای این منظور مناسب باشد. چیزی خواهد بود نسبتا ارزان که می توان به راحتی ۲۰-۳۰ تا از آنها را خرید. از سوی دیگر چون سفارشی است خیلی هم بازاری نخواهد بود که کودک در هر بقالی ای بیابد و برایش بی ارزش باشد.)
این آشنا ی ما این پیشنهاد ها را انگار خوب جدی گرفته. یکی از مشتری هایش مربی مهد کودک هست . برای او سفارش عروسک به عنوان جایزه می دهد. با این که به علت کرونا از جشن تولد و ..... هم خبری نیست اما باز هم می تواند سفارش بگیرد. در این چند ماه، عروسک سازی او خیلی پیشرفت کرده. اندکی پیش از عید محصولات جدیدش را آورد. کیفیت عروسکش به قدری خوب شده بود که من وسوسه شدم که بخرم. کاملا قابل رقابت با مشابه خارجی شده بود.

درآمد حاصل از عروسک بافی قطعا برای چرخاندن زندگی خانواده او کافی نیست. اما به عنوان درآمد مکمل روی آن حساب می کند. از قرار معلوم بیش از بافت فرش سودآور هست به طوری که وقتش را روی عروسک سازی گذاشته. عروسک ها را در یکی دو روز می بافد و آماده می کند. اگر عروسک با نمک از آب در بیاد مشتری اش تضمین شده است. اما برای فرش باید ماهها وقت صرف کند و معلوم هم نیست که مشتری بیابد. خود ما در مورد عروسک می گوییم «ای بابا! ۳۰ تومن بیشتر که نیست! بذار بخریم. یک بچه دیدیم به او هدیه می کنیم.». اما فرش را که به این راحتی نمی توانیم بخریم!

این شخص ساکن شمال تهران هست و مشتری هایش هم مال همان منطقه هستند. با این حال درآمد عروسک سازی برایش قابل توجه هست. مخارج در شمال تهران خیلی بالاست.
چنین در آمدی برای یک خانوار در روستا یا در محلات حاشیه شهری می تواند بسیار بیشتر کار گشا باشد. البته در روستا خریدار عروسک به این قیمت هم نخواهد بود. این دیگه هنر حامیان و فعالان مدنی هست که بازار فروش بیابند. مثلا از طریق عرضه در اینستاگرام یا در مغازه های شهر.
من فکر می کنم اگر از اسباب بازی فروشی یا لوازم التحریر فروشی ها یا لباس کودک فروشی ها در کلانشهرها بخواهیم با کمال میل برای کمک به خانوار های بی بضاعت چند تا از این عروسک ها را برای فروش (بدون دریافت کارمزد) در مغازه شان عرضه می کنند. اگر عروسک ها یک مقدار از افسانه های محلی یا سمبل های توریستی هم الهام گرفته باشند می توان از مسئولان میراث فرهنگی یا گردشگری خواست که در غرفه موزه های شهر آن را به بازدید کننده ها عرضه کنند.
موزه ها در کشورهای خارجی اغلب یک فروشگاه بزرگ هم دارند که این گونه کالا ها را عرضه می کند. در موزه های ایران، جای خالی آن حس می شود.

البته این نوع بافتنی خیلی هم ساده نیست. هر کسی ذوق و استعداد و حوصله آموختن این قبیل هنرها را ندارد. . کسانی که به منظور ایجاد اشتغال به افراد بی بضاعت این قبیل کارهای دستی می آموزند اغلب با بی ذوقی آنها دلسرد می شوند. در حاشیه شهر اغلب شان می گویند من نمی توانم به من کمک بلاعوض کنید! در روستا مناعت طبع بیشتر هست و کمتر احتمال دارد که چنین بشنویم ولی احتمالا خواهند گفت به جای این کار ترجیح می دهم کار کشاورزی خودم را بکنم و سطح زیر کشت را افزایش دهم.
احسن این کاراین هست که سرمایه اولیه ای که نیاز دارد خیلی کم هست. قطعا زیر صد هزارتومان. اگر طرف مثل من بی استعداد و بی ذوق از آب در بیاد، بودجه زیادی هدر نداده.

پی نوشتدوستی سایت باسلام را معرفی کرد. از سراسر ایران مردم محصولات خانگی خود را در این سایت عرضه می کنند. لینکش را می ذارم:

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قرارداد با چین

+0 به یه ن

امروز قرارداد ۲۵ ساله با چین امضا شد. قرار داد بستن با یک کشور قدرتمندتر و ثروتمندتر و پیشرفته تر از خودمان علی الاصول خوبه. اما سه دلیل برای نگرانی وجود داره. هر سه دلیلش هم به حکومت کشور خودمان بر می گرده و ربط زیادی به طرف چینی نداره. در سال های اخیر، چین با ایتالیا هم زیاد قرار داد بسته. در هر مورد مقایسه می کنم چرا ما باید نگران باشیم ولی ایتالیایی ها نه چندان.
۱- اول این که فساد مالی در کشور ما خیلی زیاده و هر قرار دادی هم بسته بشه نگرانی ایجاد می کنه که به فساد بیشتر دامن بزنه.
ایتالیا هم کشور خیلی پاکی از نظر فساد مالی نیست. اما این کجا و آن کجا! با توجه به شباهت های فرهنگی سه کشور ایران، ترکیه و ایتالیا در زمینه های فامیل-بازی و رفیق-بازی و میل به زندگی راحت و تنبلی و خوشگذرانی.... علی الاصول انتظار داشتیم فساد مالی در کشور ما هم حداکثر در ردیف ترکیه و ایتالیا باشه. قطعا انتظار نداشتیم در حد دانمارک، سوئد و سویس و سنگاپور بری از فساد مالی باشیم! اما انتظار هم نداشتیم این قدر از ترکیه پایین تر باشیم. رنکینگ فساد کشورها را نگاه کنید. وضع کشورهایی که فرهنگشان به ما نزدیک هست (مثل جمهوری آذربایجان و ترکیه و ایتالیا و اسپانیا و یونان و....) از ما خیلی بهتره. اون چند تا کشوری که وضعش یک مقدار از ایران هم بدتره بیشتر کشورهای درگیر جنگ داخلی و..... هستند. (تاجیکستان هم از جمله کشورهایی است که وضعش به لحاظ فساد مالی از ایران هم بدتره!)
۲- با توجه به این که ما با سایر کشورهای قدرتمند که در قد و قواره چین هستند رابطه خوبی نداریم چین مونوپولی به دست می آورد و هر بلایی خواست سر ما می آورد. ایتالیا هم با چین رابطه دارد هم با اروپای شمالی و هم با آمریکای شمالی. در نتیجه چین نمی تواند خیلی جولان دهد. نه آن که چین بدتر یا بهتر از آن یکی کشورهای قدرتمند باشد. همه شان دنبال منافع خودشان هستند. باید هم چنین باشد. هر عاقلی چنین می کند. منتهی مونوپولی و انحصار دست را باز می گذارد که هر کار خواست بکند.
۳- مهمتر از همه این که ایتالیا کشوری آزاد هست با ان-جی-او هایی بسیار قدرتمند. اگر یک شرکت -اعم بر ایتالیایی یا خارجی- در آن کشور و یا در سواحل آن به تخریب محیط زیست یا تخریب آثار باستانی بپردازد یا به نوعی حقوق شهروندان را ضایع کند مردم محلی و ان-جی-او ها وارد میدان می شوند و اعتراض می کنند. دادگاه ها هم حق را به مردم و نهاد های مردمی می دهند. به جرم نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی دستگیرشان نمی سازند.
به هر حال، اگر از این قرارداد خوشنود نیستیم با حرف نژادپرستانه علیه چین آن را بروز ندهیم. مشکل از چین نیست. قرارداد با چین برای کشورهای دموکراتیک، کم فساد و دارای روابط حسنه گسترده با سایر ابرقدرت ها، برکت بوده است.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حاجی فیروز

+0 به یه ن

من نمی دانم که حاجی فیروز بازمانده از برده داری و نماد نژادپرستی است یا یک اسطوره اصیل آریایی سرشار از عمیق ترین مفاهیم فلسفی-عرفانی-انسانی-اجتماعی-سیاسی-فرهنگی-اقتصادی-علمی-هنری- ورزشی....
راستش خیلی هم علاقه ندارم که بحث های مربوطه را دنبال کنم.
 چیزی که برای من مهم هست اینه که آیا دُردانه سه سال ونیمه ما، که با خنده هایش شور زندگی می آره، با حاجی فیروز ذوق می کنه یا نه! جواب هم این هست که خیر! دُردانه ما از حاجی فیروز وحشت می کنه و نگران آن هست که حاجی فیروز عیدی هاش را از او بگیره.
خودم برای دردانه مون تَکَم چی شدم. لباس توری شیری رنگ پوشیدم و شال صورتی مورد علاقه دُردانه را هم انداختم روی دوشم و تکم گردانی کردم. روز قبلش، شاهین تنبک زده بود و من هم شعر تکم آقای رامین جهانگیرزاده را رویش خوانده بودم. ضبط کردیم و هنگام تکم گردانی پخش کردیم. آخر سر دردانه به تکم قند تعارف کرد و از تکم عیدی گرفت.
(آی تکمین کندی وار
کمندی وار کندی وار
هر قاپیدا اویناسا
بیر نعلبکی قندی وار)

موقع رفتن هم عیدی تکم را در جیبش قایم کرد که حاجی فیروز ازش نگیره.
عیدی تکم و خود تکم را هم سفارش داده بودم برایم بافته بودند (در راستای حمایت از تولید داخلی!)
امسال، تعجب و هیجان دردانه از تکم و تکم گردانی، بر ذوقش می چربید. وسط تکم خوانی من، تکم را از دست من گرفت خودش گرداند! تا سال بعد که با تکم اش بازی کنه و هر از گاهی عکس ها و فیلم تکم گردانی را ببینه، به تکم گردانی تعلق خاطر بیشتری می یابه و هنگام عید ۱۴۰۱ بیشتر با آن ذوق می کنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از تسبیح چینی تا دلمه پیچ وطنی

+0 به یه ن

مرتب در فضای مجازی تکرار می شه که "چه تولید داخلی ای؟! حتی سجاده و تسبیح ما هم از چین وارد می شه." از منظر گوینده این حرف تسبیح و سجاده،  کالای  کاملا هویتی -اسلامی هستند بنابراین آخرین کالایی هستند که تولید کننده چینی به فکر تولید آن می افته. بعد هم به این نتیجه می رسند که وقتی تسبیح و سجاده را چینی ها تولید می کنند دیگه تکلیف سایر اجناس که تا این اندازه هویتی-اسلامی نیستند معلوم هست. این طوری دل هر کسی که در دور وبر به فکر کارتولیدی می افتد خالی می کنند! من اگر جای آن تولید کننده چینی باشم اتفاقا  جزو اولین اجناسی که به فکر تولیدشان می افتم همین تسبیح و سجاده خواهند بود. به دو علت: 


١- تولیدشان ساده هست و تنها نیروی کار ارزان می خواهد که چین به وفور دارد. تا همین اواخر، کارگر چینی خیلی کم حقوق می گرفت و تولید این نوع کالاها برای چین به صرفه بود.

 ٢- جمعیت مسلمانان بالای یک میلیارد نفر هست. در نتیجه بازار مصرف سجاده بزرگ هست برای همین برای تولید کننده چینی صرف می کند که خط تولید سجاده بزند. در مورد تسبیح که بازار مصرف از آن هم بزرگتر هست. هم شیعه ها تسبیح می گردانند هم سنی ها، هم کاتولیک ها و هم هندوها! یعنی بازار مصرف دست کم دو میلیارد نفری! 
چی از این بهتر؟! برای چینی که فرق نمی کند با تسبیحش یک مادربزرگ یزدی صلوات بفرستد یا یک مادربزرگ در حومه بوینوس آیروس ثنای مریم مقدس بگوید. او فقط یک کالای ساده قابل فروش تولید کرده که سود آور هست.

 اینجا که هدف  ما، رقابت اقتصادی با غول های اقتصادی دنیا نیست! اگر این بحث را می کنیم بیشتر به این علت هست که یک راه پیدا کنیم تا زنان روستایی محل درآمد آلترناتیو داشته باشند که نیازی به بالا بردن سطح زیر کشت یا مهاجرت به حاشیه شهر نباشد یا حاشیه نشینان کلانشهرها، کارتولیدی مفید بیابند که فقر اندکی کاهش یابد.  در این سطح لازم نیست که خیلی نگران رقابت با چین باشیم ولو این که چین به همه دنیا ی اسلام تسبیح و سجاده صادر کند.

  من در زیر یحثی که در مورد استان آذربایجان شرقی با دوستانی داشتم  تکرار می کنم. همین حرف را در مورد اغلب استان های کشور هم می توان تکرار کرد.
 جمعیت استان آذربایجان شرقی، نزدیک به چهارمیلیون نفر هست. فرهنگ خاص خودشان را هم دارند که نیاز به برخی کالاهای خاص دارد. این بازار مصرف اون قدر بزرگ نیست که چین برای تصاحبش برنامه ریزی خاصی بکند! اصلا به چشم چین نمی آد! اما اون قدر بزرگ هست که برای ایجاد اشتغال برای زنان روستایی حاشیه دریاچه اورمیه یا زنان حاشیه نشین تبریز کافی باشد.
  این کالاهای خاص که به چشم چین نخواهد آمد اما در همین تبریز و مراغه و مرند و.... فروش خواهند رفت چه هستند؟! این را باید از کسانی بپرسیم که این بازار مصرف را خوب می شناسند. «فعالان اقتصادی» اصلا در حال وهوای این که این بازار مصرف در شهر محل سکونت خود را بشناسد نیستند. اون فعالان اقتصادی که هفته ای چهار تا طرح به دولت یا شهرداری  می دهند (با این امید که شاید کارشناس مربوطه آن قدر شوت و یا اهل بخیه باشد که طرح مزخرف ایشان را تصویب کند و پول هنگفت مفتی دستشان بیافتد)  به درد این که بداند در آشپزخانه فلان خانم خانه دار تبریز ی یا مراغه ای الان نیاز به چه کالایی است یا بهمان مادربزرگ چه اسباب بازی ای برای نوه اش می خرد نمی خوردند! به گفته خودشان، خودشان فقط جنس خارجی می خرند. کسی که در ذهنش این هست که خود باید حتما جنس خارجی بخرد لابد صاف می رود به فروشگاهی که تنها جنس خارجی می فروشد. او چه می داند که افراد معمولی جامعه که توان خرید جنس خارجی ندارند، امروز طالب کدام کالا هستند؟! 

 من فکر می کنم اگر هدف این باشد یک کالای ساده توسط زنان روستایی یا زنان ساکن محلات فقیر تبریز یا مراغه یا.... تولید شود و در همین استان هم به فروش برسد،  "فعال اقتصادی" مشاور مناسبی  نیست. مشاور و همفکر و همراه مناسب همان تیپ خانم هایی هستند که هویت خود را با مهربانی های کوچک به دور وبری ها تعریف می کنند. همان ها که در کیفشان شکلاتی می ذارند که اگر در اتوبوس بچه ای دیدند به او تعارف کنند. اگر دور وبر کسی عزادار هست دنبال آنند که خاطرنما بخرند و او را "قره دن چیخاردسینلار". این افراد معمولا خودشان هم دستی در کارهای دستی و... دارند. این افراد که دغدغه خوشحال کردن بقیه را از طریق هدیه دادن دارند هم سلیقه همشهری هایش را خوب می شناسند هم کالاها را. معمولا هم با یک بودجه کوچک این کارها را می کنند. اهل این که مارکدار بپوشند نیستند.در نتیجه می توانند بگویند چه کالای ساخت روستایی بین طبقه متوسط شهرمان مقبولیت خواهد داشت. به همین دلیل،  اینها می توانند بهترین مشاوره را برای این کار بدهند در واقع به طور سنتی هم برای زنان بی بضاعت دور وبر خود از همین روش ها اشتغال ایجاد کرده اند. مثلا به زن همسایه فقیر سفارش بافتنی می دهند و... فرهنگ این کار به طور سنتی توی خونشان هست! این ها چیزی نیستند که فعال اقتصادی ای که دغدغه اش آن هست که چند هکتار زمین مترمربعی بع قیمت  یک میلیون تومان بخرد، ده میلیون تومان بفروشد بتواند به شما بگوید! اصلا سیم پیچی مغز او طور دیگری است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فعال اقتصادی

+0 به یه ن

"فعال اقتصادی" اصطلاحی است که از زمان احمدی نژاد مد شد. من قبلش نشنیده بودم. قبل از آن اگر کسی بازاری بود می گفتند بازاری است. اگر کارخانه دار بود می گفتند کارخانه دار. یک عده هم دلالی می کردند و... می گفتند "شغل آزاد" داریم.
فعال اقتصادی اصطلاحی جدید هست.
شغل فعال اقتصادی چیه؟!
زمین به قیمت مفت می خرد دم یکی را می بیند تغییر کاربری می دهد ده برابر قیمت می فروشد.
کارهایی نظیر آن!
در دهه شصت و هفتاد به این کارها می گفتند شغل آزاد. خیلی هم سود داشت و دارد.
قبلا اونها که شغل آزاد داشتند خیلی مدعی کارفرهنگی و .... نبودند. الان یاد گرفته اند که حرف های قشنگ هم بزنند. از اعتبار کسان و گروه هایی که واقعا کار فرهنگی می کند برای نیات خودشان استفاده ویا سو استفاده می کنند.
این فعال اقتصادی به درد این که مشاوره ای بدهد که در راستای اهدافی نظیر حفظ محیط زیست یا ایجاد اشتغال برای زنان بی بضاعت سرپرست خانواده باشد نمی خورد. بیشتر دنبال آن هست که از اعتبار افراد فعال در این زمینه ها، برای خودش استفاده ای ببرد.
"فعال اقتصادی" می داند اگر بخواهد زمینی را به ناروا تغییر کاربری دهد و به قیمت کلان بفروشد با رشوه می تواند مجوز بگیرد اما می ترسد فعالان محیط زیست یا دوستداران میراث فرهنگی تجمع اعتراضی کنند.
فرق "فعال اقتصادی" با سلف خود یعنی صاحب "شغل آزاد" این هست که بلد هست حرف های خوشگل محیط زیستی یا میراث فرهنگی مورد پسند فعالان جامعه مدنی هم بزند.
اگر پای در راه فعالیت مدنی می گذاریم یا حتی اگر فقط سمپات و حامی فعالان عرصه محیط زیست و نظایر آن هستیم، مراقب باشیم که گول اینها را نخوریم و ابزار دستشان نشویم!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا چین بازار ایران را قبضه کرده؟

+0 به یه ن

در فضای مجازی مرتب گفته می شود که کالاهای خارجی (بیشتر چینی) بازار ایران را روز به روز بیشتر قبضه می کند. من آمار ندارم اما این حرف، با مشاهده من زیاد نمی خواند. تا دو سه سال پیش واقعا هم همین طور بود. روز به روز بیشتر در بازار کالای غیر ایرانی عرضه می شد. اما از وقتی قیمت دلار یهو زیاد شد، فروشنده ها اغلب کالاهای ایرانی عرضه می کنند. دست کم من این جور تجربه کرده ام. مثلا شش هفت سال پیش شما وقتی می رفتید قابلمه بخرید، فروشنده جنس غیر ایرانی می آورد.


همین طور در دور و بر هم می بینم که خانم هایی که زیاد اهل خرید و مرکز خرید رفتن و سایت های خرید را گشتن هستند، برندهای ایرانی را به هم توصیه می کنند. قبلا بیشتر اجناس خارجی معرفی می کردند. اما با بالا رفتن نرخ ارز، اجناس خارجی زیادی گران شده اند و کمتر خواهان دارند. 

  الان به همان مغازه وقتی می روید قابلمه های ایرانی می آورد من این را از کسانی که خیلی بیشتر از من (و احتمالا خیلی بیشتر متوسط اعضای این گروه) اهل گشت و گذار در مراکز خرید یا خرید آنلاین هستند هم پرسیدم. گفتند به نسبت سه چهار سال پیش جنس غیرایرانی در بازار ایران کم شده. دست کم روند رشد مصرف کالای خارجی کم شده. علتش هم واضحه. نرخ ارز بالا رفته و کالای وارداتی خیلی گران تموم می شه.

مشاهده شخصی شما در این باره چیست؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل