سرفرصت

+0 به یه ن

می خواستم مطلبی در مورد شورای شهر بنویسم  و این موضوع را آنجا به عنوان مثال و مصداق بیاورم. بعدش دیدم شاید مصداق به اندازه ی اصل مطلب مورد توجه واقع بشود پس آن را جداگانه می نویسم.

در خانواده های ایرانی اغلب می خواهند كارهای مهم مثل خرید و فروش ملك را با تدبیر بزرگ تر ها رتق و فتق كنند. مثلا اگر میراثی باشد می خواهند با نظر بزرگتر فامیل بفروشند و تقسیم كنند. اگر كسی پس اندازی داشته باشد و بخواهد ملكی با آن بخرد با تدبیر و صلاحدید بزرگ تر فامیل می خواهند عمل كنند.

بزرگ تر های فامیل هم معمولا به لحاظ مالی خیلی نیاز به آن ملك ندارند. تكیه كلامشان این است :" صبر كنید! سرفرصت!"

واقعیت این است كه بازار ملك در ایران برای افرادی مثل ما كه پول و پس انداز چندانی نداریم خیلی تابع طمانینه و صبر و شكیب آن نسل بزرگوار نیست. هر وقت اكازیونی پیش آمد با قرض و قوله و قسط و.... باید اقدام كرد. والا قیمت ها بالا می رود و با تورمی كه هست پس انداز محدود و ناچیز ما ارزش خود را از دست می دهد. معمولا این صبر و "سرفرصت" گفتن های بزرگان فامیل نتیجه ای بیش از فرصت سوزی ندارد.

جوان تر ها و میانسال كه نیاز دارند خود را از نظر مالی تثبیت نمایند خود را به آب و آتش می زنند كه از اكازیون ها استفاده كنند. در آن هیری و یری كه به آنها فشا رمی آید می گوید دیگه بعد از این كه از زیر قرض بیرون آمدم از این كارها نمی كنم. عجب كاری كردم. بعد كه به یاری خدا قرض ها را دادند با خود می گویند عجب كاری خوبی كردیم. آن قدم را برنمی داشتیم محال بود حالا حالا ها صاحب خانه شویم. پس اندازمان با این تورم هیچ می شد می رفت پی كارش.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انتخابات ریاست جمهوری

+0 به یه ن

هر جوری حساب كتاب و سبك سنگین می كنم و به نظر موافقان و مخالفان گوش می كنم باز هم می بینم بهترین گزینه آن است كه روز رای گیری به آقای روحانی رای دهیم. فرد ملایمی است كه از روابط داخلی و خارجی  تنش زدایی می كند. چنین تنش زدایی برای توسعه ی كشور به خصوص توسعه ی اقتصادی مانند اكسیژن ضروری است. تیمش را افرادی مثل آقای نعمت زاده تشكیل داده كه تجربه ی كار اجرایی دارند و حضورشان باعث رشد صنایع بخش خصوصی  و در نتیجه اشتغالزایی می شود. به نجات دریاچه ی ارومیه و حقوق اقوام و اقلیت ها عنایت ویژه دارد. نظراتش نسبت به حقوق زنان مثبت است. گفته برای حمایت از زنان آسیب دیده نهادی بنیان می نهد. اگر بشود خیلی خوب است. دیگر زنان ایرانی از سر بی پناهی به اقداماتی نظیر خودسوزی و.... دست نمی نهند.

 

نماینده حقوقی آقای روحانی در گفت و گو با ایسنا گفته:

 پیش‌نویسی مشتمل بر 50 ماده و 19 فصل را به عنوان حقوق شهروندی آماده كرده‌ایم. عناوین این پیش‌نویس عبارتند از نظارت همگانی بر عملكرد دولت، تساوی شهروندان، حمایت قانون از شهروندان، حقوق و آزادی زنان، مصونیت شهروندان از تعرض، آزادی احزاب و اقلیت‌ها، آزادی اجتماعات، آزادی امنیت شغلی، حقوق تامین اجتماعی و آموزش رایگان، حق برخورداری از مسكن، حق دادرسی عادلانه، اعمال مجازات عادلانه، اصل برائت و حقوق اقتصادی شهروندی، كه در مدت زمانی اندك به كمك حقوقدانان و NGOها تشكیل خواهد شد.

در مجموع اگر آقای روحانی رئیس جمهور شود وضعیت بهتر می شود. من فكر می كنم چون تجربه ی دوره ی سازندگی و اصلاحات را پشت سر گذاشته ایم آقای روحانی دیگه اشتباهات گذشته را تكرار نمی كند. نمونه اش هم همین كه با گفتمان "حقوق اقلیت ها و حقوق زبانی اقوام" وارد میدان شده نه با گفتمان "گفت و گوی تمدن ها" كه عملا چیزی نبود جز  "سنگ بزرگ نشانه ی نزدن" !  همان موقع كه آقای خاتمی "گفت و گوی تمدن ها" را مطرح كرد امام جمعه ی اهل سنت در سیستان و بلوچستان گفت خیلی خوبه اما ابتدا گفت و گو بین اقوام در داخل ایران عزیزخودمان را ترویج كنید. طرفداران تز آقای خاتمی كه  در ذهن خود بالا بالاها می پریدند خیلی تحویل نگرفتند. زمان گذشت و از گفت و گوی تمدن ها عملا آبی برای دیپلماسی خارجی ایران گرم نشد.  اما زمان نشان حكمت آن حرف امام جمعه ی اهل سنت چه بود.

 البته خیلی نباید هیجان زده شد. نباید آن قدر هیجان زده شویم كه اگر فردا برخی وعده ها عملی نشدند دچار سرخوردگی گردیم. این توصیه را هم باز برای چندمین بار به دانشجوها می كنم كه مراقب باشند مهره ی پیاده ی بازی صفحه ی شطرنج بزرگان نشوند ولو این كه آن بزرگ خود مورد احترام  و تاییدباشد. خلاصه احتیاط كنیم. از روی رودربایستی و... هم پای طوماری را امضا نكنیم. اگر بخواهیم طوماری را امضا كنیم باید طوری باشد كه سر جمله به جمله و كلمه به كلمه اش فكر كرده باشیم و آن قدر برایم مهم و باارزش باشد كه حاضر باشیم برایش هزینه بدهیم. طومار امضا كردن از سر جو گرفته شدن یا رودربایستی و..... دور از عقل و دوراندیشی است. معیار طومار امضا كردن نباید چیزی در این ردیف باشد:"دیدم همه امضا می كنند من هم امضا كردم." مبادا با این استدلال طوماری امضا كنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وبلاگ آذر قلم (روزنامه نگاری از تبریز)

+0 به یه ن

اینترنت را جست و جو كردم تا به مطالبی تحلیلی در مورد انتخابات شورای شهر تبریز برسم. به وبلاگ آقای محمد امین خوش نیت رسیدم. من ایشان را نمی شناسم ولی مطالب جالبی در مورد انتخابات دارد.

همه ی مردان یك شورا عنوان مطلبی بود كه در دی ماه سال 85 نوشته شده بود. جالب و قابل تحسین  است كه با این كه نویسنده یك مرد هست به مسایل مربوط به زنان در این زمینه این همه توجه دارد. نوشته تحلیل های جالبی از تركیب شورا می كند.

مطالب جدید وبلاگ هم در ماه خرداد امسال همه در مورد شورای شهر هستند.

 

 

این قبیل تحلیل ها باید بشوند و در بایگانی قرار گیرند تا با گذر سال ها و دوره ها به تجربه ی جمعی افزوده شود. باید بدانیم از كجا تا به كجا رسیده ایم تا بتوانیم قدم بعدی را هم به درستی برداریم. ببینید! نهاد شورا در كشور ما خیلی نوپاست. در اروپا قرن هاست از این نهاد ها دارد. مال ما تنها 14 سال قدمت داره. سه دوره بیشتر تجربه نداشته ایم. هنوز به جایگاه مهم آن  و كاركرد آن در رتق و فتق مسایل شهری به اندازه ی كافی واقف نیستیم. ظاهرا هنوز باورمان نشده كه بخش مهمی از گلایه هایی كه داریم از همین طریق می توانید برطرف شود به شرط آن كه نمایندگان مناسبی به شورا فرستاده شود.

برای این كه این شورا كاركرد به جایی برسد كه جوابگوی نیازهایمان باشد لازم  است كه ده ها مقاله نظیر مقاله ی آذر قلم نگاشته شود و در مورد تك تك جملات آن بحث شود. ای دریغ كه تعداد كامنت ها بر نوشته های این مقالات بسیار اندك بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از قصابی نان خواستن

+0 به یه ن

گاهی اوقات مردم تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از برخی  از نمایندگان حوزه ی انتخابیه خود در مجلس شورای اسلامی گلایه می كنند كه چرا به جای آن كه وقت و انرژی خود را صرف حل رتق و فتق مسایل آن منطقه كنند هم و غم خود را مصروف مسایل كلان تر و در سطح ملی  می كنند.  این گلایه مندی روا نیست چرا كه بنا به اصل 84 قانون اساسی:
"هر نماینده در برابر همه ی ملت مسئول است و حق دارد در همه ی مسایل داخلی و خارجی اظهار نظر نماید."
آن گونه مسایل كه مد نظر این دسته از شهروندان عزیز است از طریق نمایندگان شورای شهر و یا روستا باید پی گیری شود.
در مقام مثال به این می ماند كه شما بروید و به قصاب محل ایراد بگیرید كه وقتی من به نان بیش از گوشت احتیاج دارم تو چرا نان نمی فروشی و گوشت می فروشی؟ خوب اگر به نان احتیاج دارم باید بروم سراغ نانوایی محل نه این از قصاب بخواهم نان عرضه كند.
هرچند حساسیت و تقاضا در شهرهایی نظیر تبریز و ارومیه و مرند و..... در مورد مسایلی كه از طریق شورای شهر باید رتق و فتق شود بسیار بالاست در عجبم كه چرا این روزها كه اندكی به انتخابات شوراها مانده مطلب زیادی در این باب در اینترنت به طور عام و دردامنه ی آرزوبلاگ به طور خاص نمی بینیم؟! برای رسیدن به آن قبیل مطالبات راه قانونی كم هزینه و بی خطر و بی ریسك و بی سرو صدا و جنجال همین انتخاب شخص مناسب برای شوراهاست.
اگر شرح وظایف شوراها را اینجا مطالعه بكنید ملاحظه خواهید كرد كه بسیاری از مسایل شهری كه مایه ی گله مندی شهروندان هست از همین طریق شوراها می تواند حل و فصل شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

منیم آتام سفره لی بیر كیشی دی

+0 به یه ن

به نظر من این شرم آور است كه كسی  با یكی كه می توانست جای فرزندش باشد سر این كه كی باهوش تر هست كل كل بكند.

حداقل در چارچوب فرهنگ ما این منش درستی نیست. ما فكر می كنیم آدمی كه به آن سن رسیده با ید حامی جوان تر ها باشد نه آن كه .....

ببینید! وقتی شهریار از پدرش در حیدر بابا یاد می كند نمی گوید بابام اون قدر باهوش یا پولدار بود كه نیاز نداشت هیچ زحمتی بكشد.  چیزی كه می گوید این است "منیم آتام سفره لی بیر كیشی دی. ائل ائلیینن توتماخ اونون ایشییدی." (ترجمه: پدر من كسی بود كه كسان بسیاری سر سفره ی او می نشستند. دستگیری از مردم كار او بود.)

همین رفته توی كله ی ما. ما فكر می كنیم كه اگر خدا یك كوچولو هوش بیشتر به كسی داده  باید از این موهبت باید استفاده كند تا سفره ای فكری بگستراند تا چند نفر هم بر سر آن سفره بنشینند. یعنی یك فیلد جدید شروع كند یا سعی كند با همین هوش گرهی بگشاید. این ذهنیت ما بوده. حالا چه قدر موفق شده ایم و خواهیم شد مسئله ای جداست.

 

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Pride and prejudice: minjig style

+0 به یه ن

Sometimes our gym coach asked us to pair up to perform some of exercises. There was a nice beautiful girl in our group. I had the feeling that she avoids being paired up with me. At first, I told myself maybe I am making a mistake to judge this way. After a few sessions I noticed the same pattern. Without any doubt she was avoiding me. I was offended.  In one occasion, all others were paired up and only she and I were remaining so she had no other choice. When holding her hands to perform exercises I noticed odor of sweet from her and the poor girl seemed very embarrassed because of it.The reason why she was avoiding me was not snobbery. In fact, it was quite the opposite!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وظایف و اختیارات شورای شهر

+0 به یه ن

در این سایت وظایف و اختیارات شورا ها لیست شده.  چند موردش اینها هستند:

22)
وضع مقررات و نظارت بر حفر مجاری و مسیرهای تاسیسات شهری.
24-  تصویب نامگذاری معابر، میادین، خیابانها، كوچه و كوی در حوزه شهری و همچنین تغییر نام آنها

و سی و یك مورد دیگر.
داشتم فكر می كردم پس با این حساب اگر در انتخاب اعضای شورای شهر دقت بشه خیلی از مشكلات تبریز كه لاینحل و مسئله ساز به نظر می آید با هزینه ی كم و از راه قانونی و اصولی خودش رفع و رجوع می شه. بدون سر و صدا و جنجال و هزینه.
كسانی كه دغدغه ی مسایل شهر خود را دارند باید شوراها را جدی تر بگیرند.
همین نامگذاری محله ها را در نظر بگیرید. اگر فكر می كنیم كه نامگذاری ها بایدگویای هویت مورد نظر ما باشه بهتره كسی را راهی شورا كنیم كه دیدگاهی مشابه ما داره و سوادش را هم داره كه این كار را به خوبی انجام بده. منظورم این نیست كه حتما چند تا مدرك دانشگاهی داشته باشه. منظورم اینه كه به تاریخ و ادبیات تركی و فارسی  احاطه داشته باشه و اهل مطالعه دراین زمینه باشه. دغدغه اش را داشته باشه.
وضعیت پیاده رو های جلوی خانه ی مامانم اینا مثل جگر زلیخا هست. از بس كه بیخودی می كنند. همین موضوع هم چیزی است كه شورای شهر رسیدگی می كنه.
چیزهای خرد و كلان كه روی   كیفیت زندگی و فرهنگ مردم شهر تاثیر می ذاره  بر عهده ی همین شوراست. پس باید جدی گرفته بشه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فهرست اسامی كاندیداهای شهر تبریز

+0 به یه ن

از سایت دیساپ برای من مرتب ای-میل می آید. خبر رسانی است. من مشترك نشده بودم. نمی دانم چه طور شده كه این ای-میل ها می آیند. الغرض! امروز فهرست اسامی كاندیداهای شهر تبریز را فرستاده بود كه فكر كردم بد نیست اینجا كپی كنم. با كلیلك روی هر اسم می توانید مشخصات و برنامه ها را ببینید.

 

فهرست اسامی كاندیداهای انتخابات دوره چهارم شورای شهر تبریز

من هیچ كدام از این آقایان را نمی شناسم. اما فكر می كنم رفع معضل ترافیك و جلب گردشگر از مهمترین برنامه هایی است كه باید دغدغه ی اعضای شورای شهر تبریز باشد.  یكی هم ساماندهی و زیباسازی محوطه ی اطراف پل آجی چای  باید از دغدغه های اصلی شان باشد. اگر در تبریز هستید بد نیست درمورد این افراد تحقیقی بكنید. كار سختی نباید باشد. به هر حال لابد این افراد در بین كسانی كه ساكن تبریز هستند شناخته شده اند و عملكردشان در مسئولیت ها و موقعیت های ی قبلی كمابیش باید معلوم باشد.
اگر افرادی كه برای حل معضل ترافیك كوشش می كنند به شورا راه یابند در آینده ی نزدیك زندگی خودتان آسوده تر و آرام تر می شود. پس می ارزد كمی وقت گذاشته شود تا افرادی كه این معضل را حل می كنند به شورا راه یابند.
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زیست شناسی

+0 به یه ن

برای علاقه مند كردن دانش آموزان به زیست شاید برخی از این ویدئوهای آموزشی مفید باشند. معلم زیست ما در دبیرستان چنان خوب و مفهومی این درس را می داد كه همگی زیست شناسی را دوست داشتیم.
بیجا نیست اگر بگویم حتی بخشی از شهودفیزیكی من در مورد فشار اسمزی یا تغییر شكل غشاها مدیون كلاس های مفهومی معلم زیست شناسی مان است.
خلاصه می خواهم بگویم برعكس آن چه كه برخی می گویند دروسی مثل "زیست شناسی" "حفظی نیستند. آنها هم مفهومی هستند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

In the spririt of the Little prince

+0 به یه ن

Grown-ups have big boasts about their past deeds as well as about what they plan to do next. As a little one, I have learned not to get too excited with these BIG boasts of the grown-ups. I have also learned not to upset other little ones like myself because of the grown-ups. If  I  fall down, those big grown-ups will not lend me a hand to rise up. They  do not simply care about me falling down. Why then should I risk losing my little friends that will help me out in the ups and downs of life because of those  big grown-ups?

The grown-ups might be big and might have big plans but I will not allow them to use me as a pawn in their chess game.

PS. The title refers to this famous novella.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل