+0 به یه ن

دونیــــادا ان بؤیوك آزادلیــق سئون
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن

دونیــــادا ان بؤیوك آزادلیــق سئون
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
حدس بزنید این شعر از كیه؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
در مورد بیلبوردهای "فرزند بیشتر زندگی شادتر" كه در سطح شهر تهران نصب شده افراد زیادی نوشته اند و انتقاد كرده اند. من قصد نداشتم و ندارم كه چیزی در این مورد بگویم یا بنویسم. آنا نوشته ای كوتاه در این باره دارد كه می توانید بخوانید. یكی از مزاحمین سمج و بیكار و بیعار اینترنتی(ترول) متاسفانه در فضای مجازی پارسی انگل وار بسیارند كامنتی طعنه آمیز به این صورت گذاشته:
"وای چه بد.. نه تو رو خدا یه چیزی بگین... حیفه ندونیم نظر شما چیه در این
مورد... .نه كه همیشه خیلی كارشناسی و متخصصانه صحبت می كنید... واقعا ختم
سواد و علم و هنر هستین و این حرفا... بگید تو رو خدا نظرتون رو... حیفه
"
صد البته حرف آن مزاحم اینترنتی و امثال او پشیزی نمی ارزد اما بهانه ای شد كه در آستانه تدوین حقوق شهروندی كه اتفاقا به حقوق مادران هم عنایت ویژه دارد نكته ای را گوشزد كنم:
در مورد فرزند آوردن در مورد شادی و یا زحمت ناشی از رتق و فتق امور مربوط
به خانواده ی پرجمعیت و نیز در مورد حضور یا عدم حضور مادر در تفریحات
خانوادگی باید از مادر سئوال كرد. اوست كه در این مسایل صاحبنظر و صاحب سلیقه
می تواند باشد. كارشناس این موضوع هموست ولو این كه سواد و خواندن نوشتن
هم نداشته باشند. دیگه مادر فرهیخته ای چون آنا كه جای خود دارد! دولتمردان
حق ندارند در این موضوعات كه مادران قرار است به پایش بنشینند بدون نظر
مادر ان برنامه ریزی كنند. من مادر نیستم اما باور دارم بخش بزرگی از
مشكلات این مملكت از آنجا ناشی می شوند كه دولتمردان نظر مادران را آنجا
كه باید نمی شنوند. به طور خاص روز چهارم خرداد سال 1361 به سراغ
نظرسنجی از مادران نرفتند!
سال 89 آنا در وبلاگش نوشت:"حرف های زیادی دارم برای نگفتن"
و من در جواب در وبلاگم نوشتم:
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
من این هفته شنبه و پنجشنبه یك مقدار بیشتر از حد رژیمم خوردم! شنبه نتونستم ورزش هم بكنم. اما بقیه ی روزها مطابق برنامه بود.
دوستان! یاد اوری می كنم كه اگر مایلید به "پاپی فمیلی" ساخته ی گروه آرزوبلاگ در مسابقه جهانی با مراجعه به این سایت رای دهید. مگه ما نمی خواستیم كسانی را كه با نیروی ابتكار خود سعی در خوداشتغالی دارند حمایت كنیم؟! خوب! این فعالیت از همین جنس هست. این گوی و این میدان. با یكی دو كلیك و بی هیچ هزینه ای حمایت كنید. تازه "پاپی فمیلی" برای گسترش فرهنگ احترام به مادربزرگ ها و پدربزرگ ها طراحی شده است. یعنی یك ارزش اصیل را در سطح بین المللی و در این دنیای جدید تبلیغ می كند.
نظر آیدین آغداشلو در مورد نقاشی های سهراب سپهری خیلی به دلم نشسته: سهراب نقاش ایرانی است. هویت ایرانی در همه ی نقاشی های اوهست. اما نیازی نمی بیند جقه بته بكشد كه بخواهد داد بزند كه "اصیل ایرانی" است.
خوب! همین "پاپی فمیلی" هم همین كار را می كند. یك ارزش اصیل شرقی را به جهانیان عرضه می كند بی آن كه خیلی با تصریح بر فلان سمبل شورش را در بیاورد و شعار گونه وزننده شود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
در جراید خواندیم كه هفته پیش نمایندگان چهار استان مازندران, لرستان,
خوزستان و كردستان در اعتراض به این كه در بودجه سال 93 استان آنها آن چنان
كه آنها انتظار داشتند مورد توجه قرار نگرفته است زمزمه ی استعفا سردادند. من در مورد آن چهار استان آن قدر اطلاع ندارم كه در مورد این اقدام نمایندگانشان نظری داشته باشم اما
راستش خیلی نگران بودم كه نكند نماینده های آذربایجان هم به این موج
بپیوندند كه خوشبختانه چنین نشد. البته ترسی از استعفایشان نداشتم ولی از
این نگران بودم كه ممكن است استمزاج آنها در حوزه انتخابیه شان نشان داده باشد
كه با چنین استعفایی به محبوبیت آنها در حوزه انتخابیه در آستانه ی
انتخابات مجلس بعدی افزوده می شود. نگران این بودم كه نكند بعد از چند دهه
سعی و خطا هنوز بر پارادایم ویرانگر 20 سال پیش پای فشرده شود.
یاد
خاطرات اوایل دهه هفتاد افتادم. روزی كه در جلسه ای با حضور مسئولان محلی و
وزیر كشور با افتخار اعلام شد كه بناست "14 سد به یاد 14 معصوم" بر روی
رودخانه های استان بسته شود. چه عوامانه خوشحالی كردیم! مجلس شبیه مجلس
شیرین خوران عروسانی بود كه نجابت در سكوتشان تعریف شده و حق ندارند وقتی
در مورد سرنوشتشان تصمیم گرفته می شود از نیاز ها و خواست ها ی خود بگویند.
آری! توافق حاصل شده بود. عروس خانم (همان دریاچه اورمیه) باید با لباس
سفید به حجله می رفت و با كفن سفید بیرون می آمد. البته عروس خانم ما با لباس
آبی به حجله رفت و فعلا با روپوش سفید در حال نزار افتاده.
ذهنیت آن
موقع آن نبود كه باید كار كارشناسی شود . توسعه باید پایدار باشد. باید به
مسایل محیط زیستی اهمیت داد. چنین چیزهایی در ذهن هیچ كدام از ما نبود. فقط
پدرم زیر لب زمزمه كرد این "چشم و همچشمی با اصفهان در گرفتن بودجه
بالاخره كار دستمان می دهد!" آن موقع حكمت سخن پدر را نفهمیدم اما امروز به
خوبی در می یابم.
این روزها در تبریز ذهنیت مردم از پیشرفت
تغییر كرده. دیگه پیشرفت را در كندن سهمی بیشتر از ثروت حاصل از فروش نفت
نمی دانند. خوشبختانه از خمودی هم خبری نیست. آماده اند تا با ایده های و
نو ابتكار های نو كار اقتصادی بیافرینند. فن آوری های نو و پیشرفت ارتباطات
افق های وسیع تری را می گشایند. می توان "بازار هزار ساله تبریز" را در
قرن بیست و یكم در فضای مجازی به طور بین المللی و در سطح جهانی از نو
آفرید و چه نیكوست وقتی می بینم جوانان شهرم پای در چنین راهی
گذاشته اند. اگر این حركات ادامه یابند به لحاظ اقتصادی روی پای خود می
ایستیم و به آرزوی دیرینه ی خودكفایی كه از ارزش های اصیل و مردمی انقلاب
57 بود دست می یابیم.
انتظاراتی كه اكنون از مسئولان باید داشت آن است
كه موانع حقوقی و دیگر موانع راه این گونه پیشرفت را بردارند. سیستم بانكی را
برای تسهیل این گونه فعالیت های اقتصادی- فرهنگی اصلاح كنند.
فراموش
نكنیم كه بنا به قانون اساسی نمایندگان مجلس در برابر آحاد ملت ایران مسئول
هستند نه فقط در برابر مردم حوزه انتخابیه خود. ما نباید از آنها
انتظارداشته باشیم كه هم و غمشان چانه زنی برای گرفتن بیشتر بودجه برای
استان باشد. به خصوص كه خاطره تلخ بلایی كه سر عروس خانم آمد را داریم! اما
می توانیم انتظار داشته باشیم در جهت تسهیل كار آفرینی با رفع موانع برای
مردم كل كشور بكوشند. در این صورت "با شعورها" از سراسر كشور از فن آوری
نوین برای پیشرفت اقتصادی خودشان, خانواده شهر استان و كشور بهره خواهند
برد. ("بیشعور ها" هم كه تكلیفشان معلوم است! كماكان از این فن آوری ها
برای ایجاد مزاحمت اینترنتی برای دیگران (از مینجیق گرفته تا فرناندا لیما
و مسی) استفاده خواهند كرد و در سطح جهانی موجب آبروریزی مملكت خواهند شد.) خوشبختانه ما فرهنگی داریم كه "باشعوری" را تشویق و "بیشعوری" را تقبیح می كند. در نتیجه بیشترین سود را از این روند خواهیم برد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
دو تا خبر خوب می خواهم بدهم.
1) چند وقت پیش یك نفر در این وبلاگ از من سراغ آقای دكتر قاسم اكسیری فرد را می گرفت. شكر خدا حالش خوب است. اولین خبر خوب اینه كه یكی از ایده های ایشان برای setupآزمایشی به كار گرفته شده. این برای یك پژوهشگر فیزیك خبر خیلی مهم و بزرگی هست. از صمیم قلب به او تبریك می گویم. من از ایشان دعوت كردم كه در مورد این دستاورد سخنرانی كنند. اگر علاقه مند باشید می توانید در این سخنرانی شركت كنید. برای اطلاع بیشتر در مورد سخنرانی می توانید به اینجا مراجعه نمایید.
2) چند روز پیش در وبلاگ قیل و قال علم خبر انتشار كتاب "منشا كیهان" به ترجمه ی آقای حسن فتاحی را منتشر كردم. امروز خبردار شدم كه این كتاب جزو كتاب های پرفروش آذرماه در ایران هست. از این موفقیت خوشنودم.
همان مطلب را در این وبلاگ در آرزوبلاگ هم منتشر كرده بودم و توضیح مختصری هم در مورد مترجم كتاب نوشته بودم. البته بیوگرافی نبود اما اشاره به جنبه ای از فعالیت های ایشان بود كه فكر می كنم یاران آرزوبلاگ به آن علاقه مند باشند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اروپا در طول هزار سال پیش تاریخ پر فراز و نشیبی داشته. اما گسست تاریخی در آن به وجود نیامده. هر نسل وارث تجارب نسل قبل بوده اند و تجارب و دستاوردهای نسل قبل به طور مدون و مكتوب و مستند به نسل بعد انتقال یافته. در نتیجه تجارب نسل ها هم افزایی داشته اند.
حكومت مركزی به این صورت كه ما در قرن 20 ام و اوایل قرن 21 می شناسیم در قرن های گذشته با وسایل ارتباطی آن زمان اصلا معنا نداشته. در برهه هایی از زمان فئودال هایی بودند كه بر سرزمین هایی فرمانروایی می كردند. شهرها برای خودشان خودگردان بودند. در برهه ای دوك نشین ها و.... بوده اند. رابطه شان با هم با آن چه ما با ذهنیت بعد از قرن 20 امی در می یابیم فرق داشت. همه شان خود را اعضای سرزمین های مسیحیت می دانستند اما فرهنگ محلی خود را داشتند. به خصوص هركدام پرچم مخصوص خود را داشتند. یك چیزی هم بوده به اسم coat of armsكه تاجایی كه من دستگیرم شده مخصوص هر طایفه بود. بخواهم به زبان فرهنگ خودمان ترجمه كنم این طور می شه: عوض این كه بپرسند "كیم لر دن دی؟" می پرسیدند coat of armآن ها چی بوده. در زمان قرون وسطی كه خیلی مهم بوده. الان هم این سمبل ها را نگه داشته اند. بیشتر برای جذب توریست . اگر در زمان قرون وسطی جنبه ی هویتی داشته الان بیشتر جنبه ی تزئینی دارد. اگر بارسلون رفتید توصیه می كنم حتما به spanish town آن سری بزنید. در این مجموعه نمونه ی معماری مناطق مختلف اسپانیا ساخته شده. می ارزد گوشی راهنمای آن را هم كرایه كنید و به توضیحات گوش دهید. هر عمارتی coat of arms مخصوص به خود دارد كه بر سردرش كنده كاری شده. گوشی راهنما توضیحات جالبی در باره ی آن می دهد.
در قرن بیستم و قرن بیستم در عین حال كه هر كشور یك پرچم ملی دارد بسیاری از این مناطق پرچم های سنتی و منطقه ای خود را حفظ كرده اند. مثلا اینجا شما می توانید پرچم های مختلف ایالت های آلمان را ببینید. جالبه كه یكی از پرچم ها شبیه پرچم ایران است! .
حالا اروپا با تمدن كهنش كه جای خود را دارد! ایالت های مختلف كشور نسبتا نوپای آمریكا هم پرچم های خود را دارند. نخواسته اند و مجبور هم نشده اند كه هویت محلی خود را بزدایند. پرچم ها ی ایالت ها سمبل هویت های محلی است. برای توریست ها هم جذاب هست. در خنزرپنزر فروشی های جلوی مراكز توریستی ده ها خرت و پرت هست كه نقش پرچم محلی ایالت بر آن خودنمایی می كند و گردشگران هم به خرید آنها علاقه ی بسیار نشان می دهند. پرچم كالیفرنیا یك خرس است! پرچم ایالت واشنگتن عكس واشنگتن را دارد. پرچم ایالت می-سی-سی-پی برایم جالب بود. یك ور پرچم پرچم فرانسه هست و یك ورش پرچم كنفدراسیون. پرچم كنفدراسیون را در فیلم هایی مثل برباد رفته بارها دیده اید. پرچم ایالت های جنوبی بود كه در جنگ داخلی آمریكا می خواستند از ایالت متحده ی آمریكا مستقل شوند. همه می دانیم و در فیلم برباد رفته هم دیده ایم كه این جنگ داخلی در آمریكا تا چه اندازه قربانی گرفت و ویرانی به بار آورد. استفاده از این پرچم طبعا بحث ها یی به دنبال داشته و خواهد داشت اما در هر حال پرچم ها ی محلی به طور رسمی و قانونی پذیرفته شده اند و مورد استفاده قرار می گیرند وكسی و نهادی یا گروهی برای استفاده از آن توبیخ نمی شود. بحث ها و جدل ها در مورد پرچم ها و سمبل ها در چارچوب قانون باقی می ماند. سلب آزادی گروه ها در استفاده از پرچم ها و سمبل ها به صورت فراقانونی توسط كسانی كه خیال می كنند بیشتر می فهمند یا وطن پرست اصیل تری هستند در جامعه ی آمریكا پذیرفته نیست.
دقت كنید: انتقادی كه به برافراشتن پرچم كنفدراسیون می شود این نیست كه ممكن است با برافراشتن این پرچم فیل مردم ایالتهای جنوبی یاد هندوستان كند! حرفشان این نیست كه باید بزنیم توی سر ایالت های جنوبی تا یادشان برود روزگاری سوداهایی بر سر داشتند كه با منافع ملی ایالت های متحده در تضاد بودند. دنبال این نیستند كه چنان بزنند توی سرشان كه تاریخشان یادشان برود و غلط بكنند كه بخواهند هویتشان را خودشان تعریف كنند. كسی نمی خواهد تاریخشان و هویت شان را ازآنها بگیرد و یك ورژن جدید و برساخته از تاریخ و هویت به آنها قالب كند كه با منافع ایالات متحده ی آمریكا به تشخیص ایالت های پیروز سازگارتر باشد. نه! اندكی پس از پایان جنگ مارگارت میچل رومانس بربادرفته را در مورد شكوه آن دوران می نویسد و نه تنها تنبیه نمی شود بلكه بزرگترین جایزه ی ادبی آمریكا دریافت می كند بعدش هم از رویش هالیوود فیلم پرخرچ بربادرفته را می سازد كه (با احتساب تورم) هنوز كه هنوز است پردرآمدترین فیلم تاریخ سینما مانده است. بعدش هم فیلم نه تنها توقیف نمی شود بلكه ده جایزه ی اسكار می برد! خیلی حرفه ها! می گویند تاریخ را فاتحین می نویسند. اما در این مورد شخصی -آن هم زنی- از طرف مغلوب دعوا تاثیرگذارترین اثر تاریخی را نوشته. برگردیم سراغ بحث پرچم. اگر انتقادی به برافراشتن پرچم می گیرند به خاطر این است كه آن فرهنگ طرفدار برده داری بود و سیاهان آمریكا نمی خواهند یادآوری شود. بحث جدل بین حق دو گروه از شهروندان آمریكایی است. حق سیاهان آمریكاو حق آزادی بیان سفیدان ابالات جنوبی. این كه كدام محق تر است محل جدل است نه منفعت ملی كه مردم مغلوب نمی فهمند و قوم فاتح باید به ضرب دگنگ حالیشان كنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
به نظر من این كه در ایران برخی از مردم جای پارك معلولین را رعایت نمی كنند، بیشتر از روی
جهالت هست. عزیزی می گفت وقتی تذكر می دهی می گویند امان از دست جانبازها.
من البته نظرم قبلا در این باره گفته ام. تك تك ما مدیون جانبازان قهرمان
كشورمان هستیم.
اما اون یارو كه درجای معلولین پارك می كند و بعدش هم می
گوید امان از..... به زعم خودش دارد جلوی زیادی خواهی و رانت خواری را می
گیرد. به زعم خودش می گوید :"درسته زورم به گرفتن حقم در كنكور و كسانی كه
سهمیه جانبازان را اعمال می كنند نمی رسه اما اینجا كه زورم می رسه. چرا
باید بذارم اون جانباز برای خودش جای پارك مخصوص رزرو كنه؟! این حق منه
اینجا پارك كنم. خیابان مال همه است ارث بابای جانبازها كه نیست."
با یك
همچین تصوراتی داره جای پارك را اشغال می كنه به زعم خودش هم داره قهرمان
بازی می كنه كه جلوی رانت خواری ایستاده. خوب! این آدم ها را باید توجیه
كرد. باید گفت حقوق معلولین در جامعه چی هست. باید برای عموم این مسایل
تشریح كرد. وقتی تشریح شد عده ی قابل توجهی همكاری می كنند. الان واقعا نمی
دونند كه باید به این قبیل جقوق معلولین احترام بذارند.
درمورد پلاك مخصوص ماشین معلولان می توانید اینجا را مطالعه كنید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
اشتراک و ارسال مطلب به:
+0 به یه ن
من هفته ی پیش سرما خوردم. هنوز هم سرما خوردگی ام خوب نشده. اما ورزش صبگاهی ام همه روزه جز چهارشنبه انجام دادم. شیرینی و اینا هم نخوردم. اما یك روز حلیم خریدیم كه باز هم حسابش از دستم در رفت نمی دانم چند كالری خوردم.
راستی ! من به این بازی "پاپی فمیلی" تیم مدیریتی آرزوبلاگ كه در كنار وبلاگ در موردش تبلیغ می شه رای دادم. شما هم اگر دوست دارید رای بدهید كه رتبه ی یك بازی از ایران بالاتر بره. می تونید اینجا كلیك كنید و مراحل رای دادن را بخوانید.
توضیح خودشان اینه:
"پاپی فمیلی یه بازی برای موبایل های هوشمند و تبلت هست
كه قراره با ماجراهای مختلف از شخصیت مادر بزرگ و پدر بزرگ قصه مون مراقبت كنیم
علاوه بر سرگرم كننده بودن بازی به نوعی فرهنگ سازی هم محسوب می شه
مسئولیت پذیری و احترام به بزرگتر ها و مراقبت از اون ها رو هم آموزش می ده"
برو بچه های تبریز كه دامنه ی آرزوبلاگ را راه انداختند اونو ساختند. در این سایت "پاپی فمیلی" با بازی های ساخته شده در كشورهای دیگه مسابقه می ده.
اشتراک و ارسال مطلب به: