یك گفت و گوی ساده در مورد مشكلات روز مره زنان

+0 به یه ن

مینجیق:

 

چه قبول كنیم چه نكنیم مسایل مربوط خانم ها برای كسانی كه می خواهند چهره ی زشتی از جامعه ما ترسیم كنند سوژه ی چرب و نرم و عامه پسندی است.
اگر نسبت به تصویرجامعه و فرهنگ مان در دنیا حساس هستیم چاره ای نداریم جز آن كه روی مسایل زنان كار كنیم و كاستی ها را برطرف سازیم.

من هم اصلا موافق این نگرش نیستم كه چون ممكن هست بیگانگان سو استفاده ی تبلیغاتی بكنند باید عیب ها و ایرادها را لاپوشانی كرد.
من معتقد به این هستم كه باید ایراد ها را شناسایی و سپس رفع كرد. البته به این هم معتقدم كه هرچه قدر كمتر در موردش سرو صدا شود دردسرش كمتر می شود. بیخودی مسئله ابعاد سیاسی پیدا نمی كند. 
اگر دست برخی از فعالان سیاسی بیافتد ماجرا را در سطح جهانی رسانه ای می كنند. شلوغش می كنند و سپس مسئله بعد سیاسی پیدا می كند و هیچ مددكاری از ترس این كه انگ سیاسی به او ممكن است بخورد  جرئت نمی كند پا پیش بذارد.


ای كاش بدون سرو صدا ی رسانه ای و با كمك های مردمی و به شیوه ی علمی- خانه های امن برای زنان در معرض خشونت ایجاد شود.
خوب! ماها با كمال میل و بی آن كه مشكلی برایمان پیش بیاید از بنیاد كودك حمایت می كنیم. جامعه استقبال می كندو حمایت مالی فكری و روحی می نماید.
برای زنان در معرض خشونت هم باید چنین واكنشی از سوی جامعه داشته باشیم. من به همین امید این گونه مطالب را منتشر می كنم.

 

چیزی كه به خصوص در منطقه ی ما (آذربایجان ایران) لازم هست رویش كار شود طنز زنانه هست. در منطقه ما مردها معمولا به زنهای موفق حسادت نمی كنند! وقتی در كار و تحصیل موفق می شود او را مایه مباهات خانواده و شهر و دیار و قوم می دانند. از ته دل هم این را می گویند. به او برای دستاوردهایش «كردیت» می دهند.  اغلبشان سعی نمی كنند از رانت مرد بودن سو استفاده كنند تا دستاوردهای همكار زن را به اسم خودشان قالب كنند. در این زمینه ها صداقت دارند.
خشونت خانوادگی هم بنا به آمار در آذربایجان شرقی -جز در مواردی كه مرد ورشكست می شود- نسبتا كم هست. بنا به سنت خشونت خانگی را عیب و عار می دانند. "منیم قیزیمین اوستونه ائل قویزین آنا سیننان اولمییپ" اصطلاح آشنایی است (ترجمه: از مادر زاده نشده كسی كه بخواد روی دختر من دست بلند كنه)

همه ی اینها خوبه اما یك ایراد بزرگ این وسط هست. روحیه طنز داشتن یك زن را خارج از خانه عیب می دانند. این نگرش از نسل های قبل منتقل شده و بازبینی هم نشده. قدیم مسئله ای نبود. خانه ها بزرگ بودند و برای خودشان نیمه شهری بودند! اما حالا كه خانه ها كوچكند و زنها بیرون از خانه كار می كنند چسبیدن به آن نگرش روی زنها فشار روحی ایجاد می كند. باعث افسردگی می شود.

تعداد و در صد خانم هایی كه در دامنه ی آرزوبلاگ وبلاگ نویسی می كنند كم هست. آنهایی كه مرتب وبلاگ نویسی می كنند عملا چهار -پنج نفر بیشتر نیستند. این خیلی بد هست. البته خانم های آذربایجانی زیادی هستند كه در دامنه های دیگر وبلاگ نویسی می كنند اما بر این دامنه وبلاگ نویس زن كم داریم.
این چند نفر  خانم وبلاگ نویس هم هیچ كدام طنز نویسی نمی كنند. این در حالی است كه طنز و هزل و هجو-- از همه نوعش -- در دامنه ی آرزوبلاگ درصد مهمی از نوشته ها را تشكیل می دهد. ولی نویسندگان این گونه مطالب از دم آقایان می باشند.
نوشته های خانم های آذربایجانی كه در دیگر دامنه ها می نویسند هم تا جایی كه من دیده ام همگی جدی هستند. تا به حال یك وبلاگ طنز به قلم خانم های آذربایجانی ندیده ام.

من خودم طنزپردازی خوبی هستم اما طنزم بیشتر در حیطه ی فیزیك هست. یعنی اگر بخواهم طنزم را بگویم ابتدا باید چند جلسه فیزیك درس بدهم كه آن هم از حوصله وبلاگ نویسی خارج هست. یا طنزهایم یك مقدمه ی تاریخی می خواهد. خوب! این باعث می شود كه نكته ی طنزهایم را كمتر كسی متوجه بشود. در عمل می شود همان چیزی كه بنا به سنت از یك خانم آذربایجانی انتظار می رود: طنازی ام برای خانه هست و شاهین (همسرم) هم تنها كسی است كه نكته ی طنزم را می گیرد!

خوب! این خوب نیست. اگر بخواهیم محدودیت های بیجا و فشار فرهنگی روی خانم ها -دست كم در میان قشر وبلاگ خوان آذربایجانی- اندكی كاهش بیاید خانم های بیشتری باید در این دامنه قلم بزنند. به علاوه خودمانی تر و راحت تر و طنزپردازانه تر این كار را بكنند.

 

نازلی:

سلام خانم دكتر من از هم زبانانتون هستم و مدتیه كه خواننده وبلاگتون شدم به نظر من به عنوان یك آذربایجانی تصویری كه شما از فرهنگ آذربایجان ارائه میدهید بیش از حد ایده آل و متعلق به قشر خاصی از این جامعه است. (بقیه اش تركی)
ان پیس خشونت خانم لارا گارشی آذربایجان دا ال الماخ ال آتماخدی كی من ایرانین آیری یرلرینده بو شدت ده كی تبربز و مخصوصا اردبیل ده واردی چوخ آز گورموشم متاسفانه بو مسئله نی تمام آذربایجانلی قیزلار تجربه الیب لر من قبلا ده تصمیم توتموشدوم سیزدن خواهیش الیم بو مسئلیه گوره بیر مطلب یازاسوز چون قیز مسافیرلرین اوستونده چوخ پیس تاثیر گویور فیكر الیرم بیز آذربایجان خانم لاری اوزوموز گره دست به كار اولاخ ... بو ضعیف توركی یازیه گوره عذر ایستسرم
ساغ و سلامت اولاسوز

 

مینجیق: بله! این موضوع هست ! اما مطرح كردن در وبلاگ كمكی می كنه؟! اونها كه به این كار زشت مبادرت می كنند كه وبلاگ نمی خوانند!

 

نازلی:

درست میفرمایید خانم دكتر منظور منم طرح این مسئله و ریشه یابیش در آرزوبلاگ و بین وبلاگ نویسای آذربایجانیه. خانم دكتر من به شخصه تجربه این مسئله رو حتی در یك مكان فرهنگی(موزه مشروطه) و از طرف آدمای به ظاهر موجه هم داشتم! به نظرم باید جامعه آذربایجانی نسبت به تعرض فیزیكی حساس بشه (تعرض لفظی پیشكش) چون توده جامعه خیلی وقتها این مسئله رو عادی تلقی میكنه و یا خانمو مقصر و باعث این رفتار میدونه
كامنتمو در صورت صلاحدید عمومی كنید.

 

 

مینجیق: چیزی  كه باید جا بیاندازیم این نكته  بدیهی است كه  آن كه سزاوار  سرزنش هست شخص خطاكاره نه قربانی خطا.   خطاكار را باید سرزنش محدود  و تنبیه كرد نه قربانی خطا را.

نازلی:

سلام خانوم دكتر بابت مطرح كردن این موضوع ازتون خیلی ممنونم همین كه توی یك وبلاگ پربیننده كه حسن نیت نویسنده اش ‏درباره شهر و فرهنگش ثابت شده به این مسئله پرداخته میشه نشون میده كه این موضوع با وجود شایع بودنش و كم اهمیت تلقی ‏شدنش برای خانم ها هیچ وقت عادی نمیشه و تاثیرشو روی روح و روان مخصوصا دخترای نوجونمون میذاره.

من به شخصه فكر میكنم( روانشناس جامعه شناس...نیستم) باید خانم ها یاد بگیرن كه به این مسئله عكس العمل نشون بدن ‏هرچند كه ممكنه با حجب و حیای ذاتیشون مغایر به نطر برسه(خودمم تا حالا هیچ واكنشی غیر از سكوت نداشتم!) و همین طور ‏مردای ما باید یاد بگیرن كه این خانمهای معترضو هوچی و ... تلقی نكنن و ازشون حمایت كنن كه این اتفاقا كاملا با روحیه ‏حمایت گر مردای ترك سازگاره.

مینجیق: من پیش بینی می كنم دختران متولد دهه 80 كه به عرصه بیایند این چیزها را تغییر خواهند داد. تا آخر دهه 90 كه دختران متولد سال 80  ، بیست ساله می شوند من پیش بینی می كنم مسئله تا حد زیادی رفع بشه.  بازی كردن این دختران را در پارك ها دیده اید؟! دیده اید از چه ارتفاعی می پرند و با چه سرعتی بی مهابا می دوند و چگونه در رقابت با پسربچه های همسن و سال هیچ عقب نمی نشینند؟!  چه خوشمان بیاید و چه نیاید این دخترها فردا كه در خیابان با مزاحمین روبه رو شوند راه چاره  را در عقب نشینی نخواهند دید!   اینان وضعیت اجتماعی را عوض خواهند كرد. به عنوان خانم هایی كه سنی از ما گذشته باید انتخاب كنیم چه طور واكنش نشان دهیم. بانگاه تایید آمیز به آنها بنگریم یا با لب گزیدن دعوت به شرمشان كنیم؟! همین الان باید انتخابمان را بكنیم.  پیش بینی می كنم باباهای این دوره و زمانه صد در صد از این دخترانشان حمایت خواهند كرد. به آنها نخواهند گفت عیب و ایراد از رفتار تو بود كه در خیابان مزاحمت برایت ایجاد شد (هرچند شاید الان این حرف را به  خواهر و همسرشان بگویند اما شرط می بندم فردا به دخترشان  چنین چیزی نخواهند گفت!) برایم جالب است بدانم واكنش ما چه خواهد بود! آیا  ما كه الان شكایت می كنیم كه چرا برای مقابله با مزاحمین خیابانی كسی یار و یاورمان نیست فردا خود حامی دختران متولد دهه هشتاد خواهیم بود یا سرزنشگر آنها؟! چه بسا به باباهای حامی آنها هم تشر بزنیم كه چه شد تغییر موضع دادندو آیا همانی نبودند كه روزگاری می گفتند طاووس پر هاشو باز می كنه برای این كه ..... ببینیم چه طور رفتار خواهیم كرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]