امشب هم شب چله است

+0 به یه ن

گویا طول امشب و دیشب  برابر هست. اگر دیشب به هر دلیل فرصت نکردید بروید خدمت بزرگان فامیل، همین الان زنگ بزنید بگویید بعد شام می روید خانه شان. لازم به ریخت پاش هم نیست. یکی دو کیلو میوه هم بخرید ببرید کافیه.( یا لب لبی نن پخله).

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سپاس آن را که وقتی گریه سکه رایج بود خنده بر لب ها می نشاند

+0 به یه ن

من از برنامه های مهران مدیری از اول خوشم آمده تا امروز هم چیزی از او پخش نشده که دلم را بزنه.
ما تورک ها از یکی خوشمون بیاد حسابی پایش وامی ایستیم.
مهران مدیری و برنامه هایش هم از جمله چیزهایی است که من عقیده دارم می ارزد که به پایش بایستم. چرا؟ چون جامعه به طنز نیاز داره. در کشور ما خط قرمز ها اون قدر زیاد هست که جا را بر طنز تنگ کرده. واقعا هنرمندی- و همچنین دل شیر- می خواد که با این همه خط قرمز یکی بیاید و در طی حدود 25 سال برنامه طنز بسازد و دررسانه های پرمخاطب پخش کند. اگر در حمایت از مهران مدیری شکی هم داشتم بعد از این نازک نارنجی گری هواداران اصلاح طلبان و توپیدن به مهران مدیری در پی یک تشر ساده اخلاقی شک من برطرف شد. جامعه ما به مهران مدیری و امثال او نیز دارد.

چند وقت پیش هم برنامه مهران مدیری در مورد حق طلاق زنان جنجال برانگیز شده بود. هرچند من یه همه دختران جوان توصیه می کنم که حق طلاق را بگیرند و آن را هم ثبت محضری کنند (قید در عقد نامه کافی نیست. بروید محضر و شروط را محکم کنید) اما این طنز مهران مدیری را هم با نمک یافتم و به آن خندیدم. این را هم درک می کنم که چرا بسیاری از خانم های فعال حقوق زنان یا جویای طلاق از دست او عصبانی شدند. حق داشتند عصبانی بشوند. (برعکس هواداران اصلاح طلب که هیچ حقی برای عصبانی شدن در پی توصیه اخلاقی مهران مدیری نداشتندو لوس بازی در آوردند! ) اما باید بپذیریم که در جامعه متکثر ما دیدگاه های مختلفی نسبت به مسایل گوناگون از جمله طلاق هست. مهران مدیری در آن برنامه نگرشی را نمایندگی می کرد که اولا طلاق را زشت می داند (در همه برنامه هایش به طور سازگار این را نشان داده) و ثانیا معتقد هست که یک مرد باید خانواده اش را جمع و جور کند وبه راحتی روی مسئله ای چون طلاق وا ندهد. این به معنای ضد زن بودن نیست. خیلی از مردهایی که خود از منظر دفاع از حقوق زنان شدید مخالف لزوم اذن شوهر برای گرفتن پاسپورت و .... هستند سر مسئله طلاق با مهران مدیری همنظر هستند. خلاصه در این مورد هم دیدگاه مهران مدیری و هم دیدگاه منتقدان او برایم قابل فهم و درک بود. نظر خودم این هست که اولا طلاق چیز خوبی نیست و تا لازم نباشد از آن باید حذر کرد. ثانیا همان قدر که مرد می تواند و باید مراقب از هم نپاشیدن زندگی باشد زن هم می تواند و باید این کار را بکند بنابراین گرفتن حق طلاق به هنگام عقد کار درستی است. از اون مهمتر آن هست که زوجین سعی کنند انتخاب درستی داشته باشند و با هم زندگی را بسازند تا طلاق لزومی نداشته باشد.

یک عده از خوانندگان این وبلاگ (که تورک هم نیستند) مسئله لهجه پاچه خار اعظم در سریال برره را که در سال 1384 پخش شد پیش می کشند. اون سریال پخش شد تموم هم شد. میلیون ها تورک نگاه کردند به کسی هم برنخورد. ( من خبر ندارم بر خورده باشد.) سریال در تبریز خیلی هم محبوب بود. من هم یکی از چند میلیون تورک!. جای برخوردن نداشت. در سریال هر کدام از شخصیت با لهجه های گوناگون یک عیبی و ایرادی داشتند. از جمله خود اون روزنامه نگار از بس که ساده اندیش بود و با واقعیت ارتباط برقرار نمی کرد. حالا یکی در این میان هم لهجه تورکی داشت و او هم یک ایراد اخلاقی داشت. ما هویت طلب ها ادعا نکرده ایم که ما تورک ها همگی سراسر خوبی هستیم و هیچ عیبی نداریم و هیچ کس هم حق ندارد بگوید ممکن هست یکی مان ایرادی داشته باشد. اگر روزی جریان هویت طلبی به این سو برود به سمت یک قومیت گرایی کور و ویرانگر رفته. همین که این سریال مهران مدیری اعتراضی را منجر نشد نشان از آن دارد این جنبش و این جریان کاملا سالم هست. در مواردی که اعتراضات گسترده در پی داشته (مثل اون فیتیله ها) واقعا توهین بوده. اما در سریال برره اگر اون تورک را می آمدند خیلی شسته و رفته و بی عیب و نقص نشان می دادند توی ذوق می زد. اتفاقا اگر روانشناسی مخاطب را در نظر بگیریم در سریالی که همه شخصیت ها به نوعی عیب و ایراد اخلاقی به طور اغراق شده دارند (برای خنده دار شدن و نیز نشان دادن زشتی اون ایراد و عیب اخلاقی) و تنها یکی شان خیلی آدم حسابی است اون فرد محبوب واقع نمی شودو لوس به نظر می رسد. ما نمی خواهیم لهجه تورکی از برنامه ها ی صدا و سیما حذف شود یا فقط در برنامه های جدی از جانب شخصیت صد در صد مثبت قصه شنیده شود. ما می خواهیم بازتابی از واقعیت باشد. واقعیت هم این هست که تورک ها و لهجه تورکی در همه جای ایران و در بین همه سطوح اجتماع وجود دارد. در شمال شهر تهران هم تورک های ثروتمند زیادند .در جنوبش هم تورک های ندار زیادند. فیلم بچه های آسمان مجید مجیدی به نیکویی تصویر گر همین واقعیت بود. بین رفتگران زحمتکش و مسئولیت پذیر تهران هم تورک ها زیادند بین پزشکان و استادان دانشگاه و تاجران و مهندسان تهران هم تورک ها درصد بسیار بزرگی هستند. یک کارگردان خوب همه اینها را منعکس می کند. آقای مجید مجیدی و خانم رخشان بنی اعتماد، فیلمسازان برجسته کشورمان, کاملا این نکته را منعکس می کنند. مهران مدیری هم از قضا همین کار را می کند. در سریال برره اون که لهجه تورکی داشت جز تملق کاری نمی کرد. در سریال قهوه تلخ پزشک بود. البته پزشک حاذقی نبود (مثل بقیه اعوان و انصار قهوه تلخ که همه شان استاندارد پایینی داشتند) اما به نسبت بقیه شان باکلاس تر بود. ضدخشونت بود. انبار نبات داشت . خانمش نسبتا زن پیشرویی بود. نسبت به بقیه شان سروگردنی بالاتر بود.
آخر هنر دامبول السلطنه بشکن زدن بود اما گروه رقصی بود که بلوچی و لزگی (آذری) در حد اعلا می رقصید و نشان دامبول السلطنه می داد که هنر رقص یعنی چه.
در انیمیشن تهران 1500 که مهران مدیری خود نقش تورک داشت شخصیت ترک خیلی خوب بود. هم هنرمند بود هم مهربان بود هم صادق بود هم غنی و باکلاس بود هم روشنفکر بود. اتفاقا در اون فیلم اونهایی که اصرار بر "پارسی سره" داشتند خائن به مملکت از آب در آمدند و قاچاق عتیقه می کردند.
بیخودی تیست که برنامه فیتیله چنان خشمی را منجر می شه اما سریال مهران مدیری را خود تورک ها می پسندند و می خرند. ببینید! شما برنامه های صمد ممد (کمدین های تبریزی) را که در تبریز-و اتفاقا بین جریان هویت طلبی- بسیار محبوب هستند ببینید می بینید از مهران مدیری هم شدید تر و صریح تر در مسایل اخلاقی به خود انتقادی می پردازند. به کسی هم بر نمی خوره و قرار هم نیست که بر بخوره چون برنامه طنز هست و انتقادش هم به قصد اصلاح هست.. (اتفاقا طنز اخیرشان که خیلی در فضای مجازی محبوب شد نیمه فارسی نیمه ترکی هست و در مورد آدرس دادن در تبریز. ) برنامه فیتیله توهین خالص بود نه انتقاد به قصد اصلاح. برای همین هم بود که به اعتراضات گسترده منجر شد.
خلاصه امیدوارم مهران مدیری سال ها سالم باشه و برنامه های خوب بسازه. تا وقتی هم که برنامه بد نساخته ما هم حامی و طرفدارش هستیم.
اگر هم روزی فیلم بدی ساخت به همان فیلم ایراد می گیریم و نقدش می کنم که باز فیلم های خوب بسازد و اشتباه خود را جبران کند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شب یلدا پیشاپیش مبارک

+0 به یه ن

محبت یاشا باخماز .
آقارمش باشا باخماز .
 گل نه قدر گوزل اولسا .
 گوزل یولداشا چاتماز
. چله گلیر قارینان .
 قارپیزنان نارینان .
 مبارک دی بو چله .
 یولداشینان یارینان .



 چله گجز قاباخجا مبارک اولسون

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مهران مدیری و هواداران دو آتشه اصلاح طلب ها

+0 به یه ن

تابناک:
واکنش مدیری به حاشیه های برنامه دورهمی

مدیر روابط عمومى پروژه هاى مهران مدیرى از طرف "مهران مدیرى" عنوان کرد: در برنامه "دورهمى" راجع به هر موضوعى که صحبت می شود، هیچ شخص خاص یا جناح سیاسى یا جریان مشخصى در نظر نیست. "دورهمى" فقط به نقد نقاط تاریک و روشن خصلت هاى انسانى مى پردازد. میزان این خبر را منتشر کرد."

مینجیق:
باز اصلاح طلب ها بهانه ای پیدا کردند بیخودی شلوغش کنند و مظلوم نمایی کنند تا مردم فرصت یا جرئت نکنند مطالبات شان را مطرح سازند. دیگه این شگردشان قدیمی و نخ نما شده. آقایان و خانم های اصلاح طلب بودجه نجات دریاچه اورمیه چی شد؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وحدت و نامگذاری

+0 به یه ن

پس نوشت: قبل از این که بحثم را شروع کنم تاکید می کنم که غلط املایی در عنوان ندارم! نامگذاری به معنا "نام ادا کردن" نیست که بخواهیم با "ز" بنویسیم. در ترکیب سپاس گزاری و نمازگزاری و شکر گزاری، "گزاری" معنای ادا کردن دارد و برای همین با "ز" نوشته می شود!


اما اصل مطلبم: در اوایل انقلاب که بحث هفته وحدت مطرح شد آمدند اسم تالار رودکی (واقع در خیابان استاد شهریار تهران) را به "تالار وحدت" تغییر دادند. هرچند تعیین هفته وحدت و برگزاری مراسم در تالار رودکی برای آن بسیار پسندیده بود هیچ لزومی نداشت که بیایند اسم تالار رودکی را تغییر بدهند! رودکی نامی بسیار شایسته برای یک سالن موسیقی است. آن نام برای تالار رودکی بسیار جا افتاده بود و تغییر آن نام ابدا لزومی نداشت. می توانستند بعدها یک سالن دیگر هم بسازند (واقعا تنها یک تالار موسیقی در ابعاد تالار رودکی  برای شهر تهران کم هست!) و آن نام را بگذارند "تالار وحدت". این تغییر نام اشتباه بود و من امیدوارم روزی نام اصلی آن برگردد.

از این اتفاقات در اوایل انقلاب زیاد افتاد. مثلا نام کرمانشاه را به "باختران" تغییر دادند. ما در کتاب های جغرافی مان به نام کرمانشاه بر نمی خوردیم. فقط باختران می گفتند. گویا مردم کرمانشاه از این تغییر نام ابدا راضی نبودند. کرمانشاه در دهه هفتاد یک نماینده مجلس داشت به نام آقای ططری. خدا رحمتش کند. فرد جالبی بود و اخلاقی منحصر به فرد داشت. او در مجلس  چهارم تلاش کرد و نام کرمانشاه را باز گرداند. دم مردم کرمانشاه گرم که وقتی از نامی که به آنها تحمیل شد ناراضی بودند به دور از جنجال و دهن کجی از راه قانونی وارد عمل شدند و طبعا چون از مسیر درست وارد عمل شدند نتیجه گرفتند.

پی نوشت اول: یکی از کسانی که در ساخته شدن تالار رودکی بسیار فعال و موثر بود همشهری مان  خانم منیر وکیلی بود. روحش شاد! وصیت اش گویا این بوده که در محوطه تالار رودکی دفن شود که البته نشد. او متولد 1301 در 27 آذر در تبریز بود. امروز هم روز تولدشه!  عکسش را هم گذاشتم. هم در موسیقی کلاسیک سرآمد بود هم  روی موسیقی محلی ایران کار کرده بود.

پی نوشت دوم: این نوشته را مقدمه ای بر سری نوشته هایم در مورد تغییر نام ها و مسئله هویت تلقی کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هفته وحدت فرخنده باد

+0 به یه ن

همان گونه که می دانیم ما الان در هفته وحدت هستیم.
از ویکی پدیا نقل می کنم:
"فاصله میان ۱۲ ربیع‌الاول که سالگرد ولادت پیامبر اسلام بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع‌الاول که سالگرد ولادت پیامبر اسلام بنا بر روایات شیعه است، به ابتکار و پیشنهاد آیت الله حسینعلی منتظری و حمایت آیت الله خمینی به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است.[۵] طی این اقدام، مسئله‌ای که شاید می‌توانست عاملی برای تشدید اختلافات میان مسلمانان شیعه و سنی باشد، موجب وحدت آفرینی بیشتر میان مسلمانان شد. در این راستا سازمانی رسمی با نام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی رسماً در حال فعالیت هست و هر ساله در تهران و در هفته وحدت کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی را برگزار، و علمای بزرگ را از کشورهای مختلف دور هم جمع می‌کند، که همواره از رهبر ایران تا همه مسولین تأکید دارند که وحدت میان مسلمانان باید ایجاد و عوامل تفرقه خشکانده شود.[۶] با توجه به تفرقه افکنی‌های دشمنان اسلام در میان مسلمین، وحدت اسلامی مورد تأکید علمای سنی و شیعه قرار دارد."

با توجه به وقایع منطقه (داعش طالبان .....) بیش از هر زمانی لازم هست که روی وحدت تاکید کنیم.  باید جلوی ادبیات تفرقه افکن بایستیم و از دامن زدن به آن بپرهیزیم. چه تفرقه قومی، چه تفرقه دینی و مذهبی.

من فکر می کنم تبلیغ برای توریزم شهرهای مختلف و گسترش روحیه گردشگر پذیری بهترین راه عملی در جهت ایجاد وحدت  و همدلی است. سال 2018 تبریز قرار هست پایتخت گردشگری جهان اسلام باشد. فرصت بسیار خوب هست هم برای روآوردن آثار تاریخی آذربایجان، جذب سرمایه، ایجاد بهانه های شادی و تفریح و از همه مهمتر تحکیم وحدت اسلامی و گسترش فرهنگ مدارا.
همه با هم در این راه بکوشیم.


نوشته مرتبط:

تبریک به طرفداران تیم تراختور و یک پیشنهاد



پی نوشت:

من فکر نمی کنم اختصاص بودجه دولتی برای برگزاری کنفرانس وحدت اسلامی منجر به وحدت بشه! اتفاقا می آیند می خورند بعد ش هم می روند پشت سرمون حرف می زنند.
فکر نمی کنم بحث های فقهی و تاریخی و.... هم منجر به وحدت بشه. یک فقیه استدلال در جهت وحدت می کنه چند تا مداح می آیند مرثیه ای می خوانند که هر چه او رشته بود پنبه می شه.

اتفاقا به نظر من راه رسیدن به وحدت اسلامی از مسیر فرادینی می گذره. برگزاری نمایشگاه نقاشی بین کشورهای مسلمان، جشنواره فیلم و... خیلی مفید هستند.
از همه مهمتر گردشگری بین کشورهای اسلامی هست. این کارها یک مقدار سرمایه گذاری برای ایجاد زیر ساخت ها می خواد. اما دست آخر سرمایه مادی هم بر می گرده. وحدت هم حاصل می شه

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ریزعلی های سرزمین من هنوز زنده اند.

+0 به یه ن

چهار سال از آتش سوزی در مدرسه ابتدایی روستای شین آباد و آثار نازیبایی که در چهره دانش آموزان به یادگار گذاشت، گذشت. با این حال تکرار حوادث مشابه در مدارس روستایی، نشان از غفلت اساسی مسئولان در پیشگیری از چنین حوادثی است. مثل آتش سوزی اخیر در مدرسه روستای حماملوی مشکین شهر که اگر فداکاری معلمش نبود، خاطره تلخ شین آباد را زنده می کرد.
کد خبر: ۶۴۸۴۱۹
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۰ 14 December 2016
امتیاز خبر: 86 از 100 تعداد رای دهندگان 1485

چهار سال از آتش سوزی در مدرسه ابتدایی روستای شین آباد و آثار نازیبایی که در چهره دانش آموزان به یادگار گذاشت، گذشت. با این حال تکرار حوادث مشابه در مدارس روستایی، نشان از غفلت اساسی مسئولان در پیشگیری از چنین حوادثی است. مثل آتش سوزی اخیر در مدرسه روستای حماملوی مشکین شهر که اگر فداکاری معلمش نبود، خاطره تلخ شین آباد را زنده می کرد.

به گزارش «تابناک»؛ در هفته جاری بخاری نفتی مدرسه ابتدایی روستای حماملو از توابع بخش ارشق شهرستان مشکین شهر به دلیل آنچه نقص در سیستم سوخت رسانی اش اعلام شد، آتش گرفت تا معلم مدرسه یعنی علی رضا ساقی وارد عمل شود و با به خطر انداختن جان خود، سلامت را به دانش آموزان مدرسه هدیه دهد.

بر اساس آنچه در رسانه ها در مورد این حادثه آمده است، بلافاصله پس از بروز آتش سوزی که ناشی از نقص در سیستم سوخت رسانی بخاری نفتی مدرسه بوده است، معلم مدرسه به کمک دانش آموزان شتافت و با وجود سوختگی شدیدی که برای خودش ایجاد شد، همه دانش آموزان را به سلامت از محل حادثه دور کرد.
شباهت آتش سوزی مذکور با آتش سوزی چهار سال قبل در مدرسه ابتدایی روستای شین آباد که در آنجا هم بخاری نفتی عامل بروز آتش سوزی و سوختن دانش آموزان مدرسه شد، نشان از اهمیت موضوع دارد و باید بیشتر از حاصل رخداد به ریشه های آن پرداخته شود

ظاهر نوری بخشدار ارشق در رابطه با جزئیات این حادثه به «ایرنا» گفت: این حادثه در اثر نقص فنی سیستم سوخت رسانی بخاری نفتی در کلاس درس آتش سوزی به وقوع پیوست و معلم فداکار بلافاصله اقدام به مهار آتش و خارج کردن دانش آموزان از کلاس درس کرد.

بخشدار ارشق همچنین اضافه کرد: با وجود گازرسانی به روستای حماملو و وجود علمک گاز در ورودی مدرسه، در حال حاضر مدرسه شهید کاتب فاقد سیستم گرمایشی مناسب است و برای گرمایش محیط در این مدرسه از نفت سفید استفاده می شود.

توضیح بیشتر در مورد صحبت های بخشدار ارشق اینکه روستای حماملو ـ که از توابع بخش ارشق شهرستان مشکین شهر است ـ از سال 1393 یعنی دو سال پیش از نعمت گاز شهری برخوردار شده و به رغم نصب علمک گاز شهری در ورودی مدرسه، مسئولان آموزش و پرورش این شهرستان اقدام عاجلی برای تجهیز مدرسه مذکور به سیستم گاز شهری نکرده اند؛ اقدامی که اگر نگوییم اهمال و بی توجهی مسئولان دلیل اجرایی نشدنش است، دلیل دیگری برای آن نمی توان یافت.

«احمد ناصری»، مدیر کل آموزش و پرورش استان اردبیل نیز در این باره بدون توجه به این اهمال مدیریتی نیروهای تحت مدیریتش و ضمن دفاع از سیستم گرمایشی نفتی مدرسه گفت: این حادثه به رغم استاندارد بودن بخاری نفتی و در اثر مشکل و نقص در سوخت رسانی به وجود آمده که با فداکاری و احساس مسئولیت همکار فرهنگی شاغل در همان آموزشگاه مهار شد.

«تابناک» درباره این پرسش را که چرا با وجود رسیدن گاز شهری تا درب ورودی مدرسه، متولیان آموزش و پرورش شهرستان اقدام به بهره برداری از گازش شهری نمی کنند، از «رضا نوری زاده» رئیس آموزش و پرورش شهرستان مشکین شهر پرسید.

رئیس آموزش و پرورش شهرستان مشکین شهر که بخش ارشق و مدرسه روستای حماملو تحت نظر او باید مدیریت شوند، در پاسخ این سئوال گفت: من در این زمینه مسئولیتی ندارم و مسئولان بخش ارشق باید پاسخ شما را در این زمینه بدهند.

بر اساس آنچه رفت، یک آتش سوزی دیگر به دلیل استفاده از بخاری نفتی یا به بیان بهتر سیستم سنتی در مدارس روستایی کشورمان رخ داد و چون خسارت چندانی به مدرسه و دانش آموزان وارد نکرد، با سجده شکر مدیران آموزش پرورش استان اردبیل رو به رو و پرونده اش بسته شد.

حال آنکه در سراسر کشور و در مناطق روستایی و محروم تعداد زیادی مدرسه وجود دارد که در فصل زمستان پیش روی، باید با بخاری نفتی و یا امکانات کمتر گرم شوند و هر لحظه احتمال تکرار حوادثی مثل حادثه شین آباد در آنها وجود دارد.

گفتنی است، در کشور بیش از 100 هزار مدرسه وجود دارد که بر اساس آمار، مسئولان نزدیک به 30 درصد یعنی 30 هزار مورد از آنها با سیستم گرمایشی بخاری نفتی گرم می شوند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آبان

+0 به یه ن

خانم آزاده نامداری چندی است در آپارات سری مصاحبه هایی با خانم های موفق و مشهور پخش می کنند. قبلا مصاحبه هایی با خانم نیلوفر اردلان (فوتبالیست)، منیژه حکمت (کارگردان، تهیه کننده شهرموشها 2، و مامان پگاه آهنگرانی)، چیستا یثربی (نمایشنامه نویس) و خانم افسانه بایگان انجام داده اند.
افراد جالبی برای مصاحبه انتخاب می شوند. دکوراسیون صحنه هم چشم نواز هست. پرده های نقاشی قاجاری هستند.
مصاحبه اخیرشان با خانم مونا برزویی هست که شاعر و ترانه سُرا هستند. من قبلا ایشان را نمی شناختم. اما با دیدن این مصاحبه دید خیلی مثبتی نسبت به ایشان پیدا کردم. دورو نبود. برای این که کار خودش را درست بکنه حاضر نمی شد کسی را خراب کنه. از مصاحبه اش لذت بردم. ای کاش کسان چون او بیشتر باشند.
چندی پیش در همین آپارات مصاحبه ای پخش شد از یک هنر پیشه مرد ریش سفید که رفته بود در یک کانال در خارج از ایران بازی کرده بود و بعد برگشته بود. حرف اصلی اش این بود که:" من اشتباه کرده ام اما خطای مرا ببخشید. من که مرد هستم باید بخشیده بشوم. اگر خئاستید جلوی کار و فعالیت و پیشرفت همکاران زن که دقیقا همین کار را که من کرده ام انجام داده اند بگیرید. اما چون "من منم" و "من مردم"  به من نگویید بالای چشمت ابروست."کلی هم از کم بودن درآمدش نالید که خود را توجیه کند.
خانم مونا برزویی اصلا راضی نشد چنین چیزی بگوید! شخصیتش قابل تقدیر هست.

از خانم آزاده نامداری بابت ترتیب دادن این مصاحبه زیبا و شجاعانه سپاسگزارم.
 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تبریک به طرفداران تیم تراختور و یک پیشنهاد

+0 به یه ن

پیروزی تیم تراختور را تبریک می گویم.
یک پیشنهاد هم برای طرفداران تیم  برای بار بعد که در تهران مسابقه می دهند دارم. همان طوری که می دانید سال 2018  (دو سال بعد) قرار است تبریز بشود "پایتخت گردشگری اسلامی". فرصت خوبی است برای جذب گردشگر به آذریابجان.
پیشنهاد من این هست که هواداران از شهر های مختلف آذربایجان  بنری تبلیغاتی از جاذبه های  گردشگری خودشان را در استادیوم نشان دهند. چند تا شعر و شعار و.... هم با محتوای دعوت به شهرشان بسازند  و اونجا سر دهند.
می دانیم که این روزها بدخواهان و اختلاف افکنان خیلی در پی آن هستند که شعارهای انحرافی به هواداران تراختور نسبت بدهند. شعارهایی که هیچ ربطی و نفعی به جریان هویت طلبی ندارد! اگر این پیشنهاد من عملی شود راه بستن این انگ ها به طرفداران تیم تراختور بسته می شود. به علاوه در ابعاد وسیع تبلیغ برای توریزم آذربایجان خواهد بود. شما این بنرهای تبلیغاتی را بلند کنید. دوربین آنها را ثبت می کنند و در تلویزیون و... خانواده ها می بینند.
همگی می دانیم که جذب توریزم چه قدر برای اقتصاد مفید هست. کمک به اشتغالزایی می کند.
چندین سال هست که طرفداران تراختور در مسابقات از حفظ دریاچه اورمیه و تکریم زبان مادری می گویند. این را هم اضافه کنند عالی می شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نارنجی

+0 به یه ن

در مورد حرکت نارنجی  کردن پروفایل می خواستم چیزی بنویسم فرصت نشد. می بینم در شرق متنی در مورد آن هست که هر آن چه که من می خواستم بگم گفته. متن را از سایت میدان کپی می کنم:

%d9%85%db%8c%d8%af%d8%a7%d9%86-%da%86%d9%87%d8%a7%d8%b1

خشونت صرفا خشونت خانگی نیست،خشونت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم جزئی از خشونتی است که زنان در کشور ما متحمل می‌شوند. وقتی از حدود ٢٠‌ هزار شرکت‌کننده زن در انتخابات مجلس فقط صلاحیت هزارو ٢٠٠ نفر تأیید می‌شود، به این معناست که زنان جدی گرفته نمی‌شوند.

«خشونت علیه زنان و دختران، یک نقض حقوق‌‌بشری و مانع جدی برای توسعه پایدار است. هزینه‌های آن در مقیاس بزرگ، سبب تحمیل مضرات زیادی در جامعه و اقتصاد می‌شود. دنیا توان پرداخت این هزینه را ندارد». این جملات بخشی از گفته‌های بان کی‌مون، دبیر کل سازمان ملل، درباره کارزاری است که این روزها خیلی‌ها آن را با رنگ نارنجی‌اش می‌شناسند. کارزاری که براساس آن از ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق‌ بشر، یعنی ۱۶ روز علیه خشونت‌های جنسیتی به عموم آگاهی‌رسانی می‌شود. این کمپین با شعار «جهان نارنجی» مردم را دعوت به حمایت از ایستادن در برابر ظلم و خشونت علیه زنان می‌کند. این کارزار در خیابان‌ها، مدارس و مکان‌های عمومی اجرا می‌شود تا آگاهی‌رسانی عمومی انجام شود. حالا برای همین است که روسری‌ها و دستبندهای نارنجی را می‌شود در عکس‌های پروفایل‌های شبکه‌های اجتماعی یا کوچه و خیابان دید. ١۶روزی که قرار است درباره تبعیض‌ها و نقض قوانین عدالت‌آمیز حتی در زندگی شخصی آدم‌ها صحبت شود.

نسیبه، تندوتند روبان‌های نارنجی را به دست زنان رهگذر در پارک دانشجو می‌دهد. ٢٣ سال بیشتر ندارد و در دانشگاه تهران جامعه‌شناسی می‌خواند. می‌گوید: «این سؤال‌های تکراری و کلیشه‌ای که مثلا چرا خشونت را جنسیتی می‌کنیم، خیلی روی اعصابم است. تو فکرش را بکن، من در خانواده‌ای بزرگ شدم که سنگ روشنفکری به سینه می‌زد. خانواده‌ای که پدرم من را به عنوان دختر آخرش خیلی‌ خیلی دوست داشت، اما چیزهایی در زندگی‌ام اتفاق افتاد که اسمش را خشونت نامرئی می‌گذارم. مثل اینکه پدرم هرگز به من اجازه نداد کوه‌نوردی کنم، می‌گفت تو کلا دختر چغری هستی! می‌گفت روحیه‌ات دخترانه نیست. همیشه وقتی خرید می‌رفتیم، من باید لباس‌های صورتی و پف‌دار می‌خریدم. پدرم هیچ‌وقت نفهمید که مثلا من چقدر دلم می‌خواهد تفنگ اسباب‌بازی داشته باشم، چقدر دوست دارم رانندگی کنم. باورت می‌شود؟ من هنوز گواهی‌نامه رانندگی ندارم؛ چون پدرم می‌گوید دلش نمی‌خواهد من پشت فرمان بنشینم و متلک بشنوم…».

سمیه، هم‌کلاسی نسیبه است؛ روسری‌اش را دور صورتش شبیه لبنانی‌ها بسته. روسری نارنجی است و مانتوی بلند مشکی‌رنگی بر تن دارد. سمیه جزء دختران مذهبی است که برای این ١۶ روز نارنجی تبلیغ می‌کند. او روی صندلی‌های کنار سازه تئاتر شهر نشسته و در تلگرامش بحث‌هایش را با هم‌کلاسی‌هایش برایم می‌خواند. بعد می‌گوید: «می‌دانی خشونت همیشه قابل دیدن نیست. مثلا من نباید زیر چشمم کبود باشد تا تو بفهمی تحت خشونت قرار گرفته‌ام. وقتی برای اینکه عده‌ای بفهمند در وسایل نقلیه عمومی باید پایتان را جمع کنید و خودتان را هوار صندلی عقب تاکسی نکنید، زنان جهان مجبور می‌شوند کمپین تشکیل دهند، یعنی اوضاع خوب نیست. یعنی اینکه همه ما تحت خشونت قرار داریم. ما حتی از هم‌جنس‌های خودمان هم خشونت می‌بینیم. زنان ترجیح می‌دهند دکتر مرد آنها را معاینه کند، آنها فکر می‌کنند مردان متخصص‌های بهتریند، هیچ‌وقت هم فکر نمی‌کنند زنان هم همان درس‌ها را می‌خوانند. این مسئله حتی درباره معلم‌ها هم صدق می‌کند. شاید همه راست بگویند که مردها راننده‌های بهتریند، چون مردها وقتی رانندگی می‌کنند لازم نیست حواسشان به جناب موتوری باشد که برای اینکه به من بفهماند جای زن پشت فرمان نیست، ویراژ می‌دهد، مردان لازم نیست به متلک‌ها گوش بدهند و روزی هزار بار بشنوند که مثلا فرمان در داشبورد است. من راننده خوبیم، اما هر وقت کنار همسرم می‌نشینم، استرس دارد. بارها درباره دست‌اندازهای خیابان تذکر می‌دهد، رفتارش به قدری توی ذوق می‌زند که من هول می‌کنم. همسرم نمی‌خواهد این رفتار را بکند اما در وجودش نهادینه شده. او به صورت ناخودآگاه فکر می‌کند زن نباید رانندگی کند…».

خشونت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم جزئی از خشونت است

شهلا لاهیجی، نویسنده و فعال حوزه زنان، در گفت‌وگو با «شرق»، با اشاره به اینکه حساس‌سازی در حوزه زنان را ضروری می‌داند، می‌گوید: «من هرازگاهی در کشورهای اروپایی از کسانی که دستبند بنفش دستشان می‌کنند، یا کسانی که دستبند صورتی به دست می‌کنند تا با سرطان پستان مبارزه کنند، درباره هدفشان سؤال می‌کنم. برای جامعه‌ای که درک کافی از این مسائل دارد، شاید این حرکات مؤثر باشد، اما اینکه در جامعه ما چقدر خشونت عجین شده جای سؤال است. ما از خشونت صرفا به عنوان خشونت خانگی یاد نمی‌کنیم؛ خشونت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هم جزئی از خشونتی است که زنان در کشور ما متحمل می‌شوند. وقتی از حدود ٢٠‌ هزار شرکت‌کننده زن در انتخابات مجلس فقط صلاحیت هزارو ٢٠٠ نفر تأیید می‌شود، به این معناست که زنان جدی گرفته نمی‌شوند، منتها باید دید این خشونت کجا تعریف شده است. بنابراین اول باید این خشونت‌ها را تعریف کنیم».

او در ادامه می‌افزاید: «اتفاقا این خشونت فیزیکی است که در تمام دنیا شایع است؛ در بسیاری از کشورهای پیشرفته برای این نوع از خشونت مجازات‌های سختی در نظر گرفته شده است؛ یعنی اگر مردی در یک کشور اروپایی یا حتی برخی کشورهای آسیایی، به همسرش آسیب فیزیکی برساند، مجازات می‌شود و حتی باید نزد روان‌پزشک برود تا آن روان‌پزشک گواهی بدهد که او درمان شده است. این مسئله درباره آزار کودکان هم صدق می‌کند». این فعال حوزه زنان همچنین می‌گوید: «ما اول باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که خشونت فقط فیزیکی نیست، در انواع رفتارهایی که زن را به انسداد می‌کشاند، زن دچار خشونت شده است. اینکه ما دختر ١٣ساله را شوهر می‌دهیم هم نوعی خشونت محسوب می‌شود. وقتی حق طلاق را از زن می‌گیریم، یعنی او را در معرض خشونت قرار داده‌ایم. می‌خواهم بگویم حل این مسائل قطعا نیاز به اطلاع‌رسانی دارد. اما صرف بستن دستبند‌های رنگی، کمکی به حل معضلی که زنان‌مان به‌خوبی از آن آگاه نیستند نمی‌کند».

زنان در مرکز خشونت

اما مسئله به همین‌جا ختم نمی‌شود. میکائیل، دانشجوی رشته جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد است. او همان‌طور که در خیابان انقلاب راه می‌رود، به دوستانش می‌گوید: این لوس‌بازی‌ها به جایی ختم نمی‌شود. بعد بلندتر، به‌طوری‌که دخترانی که در وسط خیابان در حال پخش‌کردن دستبندهای نارنجی هستند بشنوند، می‌گوید: «اصلا مگر ما روزهای خشونت علیه مردان داریم که حالا بخواهیم برای خشونت علیه زنان کاری بکنیم. من هم می‌خواهم برای خشونت علیه مردان روبان‌های سورمه‌ای پخش کنم. مسئله من با شما این است که همه چیز را جنسیتی نگاه می‌کنید. حتی نگاه‌تان به خشونت، جنسیتی است، اما می‌خواهید برابری میان زنان و مردان ایجاد کنید».

نیره توکلی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در گفتگو با «شرق» به سؤال میکائیل پاسخ داده و می‌گوید: «این سؤال که چرا ما روز خشونت علیه زنان داریم اما روز خشونت علیه مردان نداریم، پتکی است که عده‌ای بر سر فعالان حوزه زنان می‌کوبند. اول اینکه وقتی شما با پدیده‌ای مواجه‌اید که وخامت و فراوانی آن مطرح است؛ یعنی به نقطه جوش رسیده‌ایم. ما قشری آسیب‌پذیر به نام زنان داریم که در سراسر دنیا، مرکز خشونت قرار می‌گیرند، همچنین با قوانینی مواجه‌ایم که به اندازه کافی از آنها حمایت نمی‌کند؛ یعنی قوانینی داریم که در آن تبعیض جنسیتی وجود دارد. بنابراین شما باید در ابتدا به یک نقطه تعادل برسید؛ یعنی به اینجا برسید که همه در برابر حمایت‌های اجتماعی، قانون و امکانات زندگی، برابرند و آن‌وقت درباره برابری‌ها صحبت کنیم».

او در ادامه می‌افزاید: «ضمن اینکه لزوما مبارزه با خشونت علیه زنان، مانند بسیاری از آگاهی‌های جنسیتی که داده می‌شود، آگاهی‌دادن درباره تاریخی است که نادیده‌اش گرفته‌ایم. مثلا فرض کنید وقتی زبان را هم بررسی می‌کنیم، پر از واژه‌های تبعیض‌آمیز است؛ برای مثال، در جامعه‌ای که تبعیض نژادی دارد، واژه‌های بسیاری وجود دارد که این تبعیض نژادی را تبلیغ می‌کنند؛ واژه‌هایی مانند برده یا کاکاسیاه را می‌شود در مقابل ضعیفه یا اصطلاح «از زن کمتر» قرار داد. وقتی در جامعه‌ای هستیم که به تبعیض‌ها دامن می‌زند، باید حتما این مسائل را جدی بگیریم».

توکلی با اشاره به ١۶ روز نارنجی اضافه می‌کند: «این ١۶ روز، سلاحی است برای آگاهی‌دادن درباره تبعیضی که یک تاریخ با خودش همراه کرده است. این نابرابری‌ها، در طول تاریخ تشدید شده و زن‌ها را در معرض خشونت‌هایی قرار داده که قانون کشورهای مختلف به دلیل برابرنبودن قوانین بین زنان و مردان، نمی‌تواند از آنها دفاع کند؛ یعنی حمایت‌های مالی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از زنان وجود ندارد. دومین مسئله، این است وقتی که در همه جا، از انسان سخن گفته می‌شود، درواقع انسان عام بیشتر منظور مرد است، وقتی می‌گویند انسان از مواهب طبیعی برخوردار شود و زن هم یکی از مواهبی است که در اختیار او قرار داده شده؛ یعنی انسان مرد است. بنابراین وقتی بحث از انواع خشونت را داریم، باید روی زنان دقت بیشتری بکنیم تا حداقل حقوق اولیه‌شان را به آنها بازگردانیم. من فکر می‌کنم در ابتدای امر، باید به زنان درباره حقوقشان آگاهی داد. حقوقی که وقتی می‌خواهند درباره به‌دست‌آوردنش تلاش کنند، باید به خاطرش مبارزه کنند و این مبارزه نارنجی هم بخشی از همین تلاش‌هاست».

نسیبه هنوز هم فکر می‌کند این قدم‌های هرچند کوچک، می‌تواند زندگی زنان جهان را تغییر دهد. او همان‌طور که از کنار میکائیل رد می‌شود و سعی می‌کند حرف‌هایش را ندیده بگیرد، چند روبان را روی زمین می‌ریزد تا توجه آدم‌ها را جلب کند. او می‌گوید: «حل‌شدن این مشکلات به ما قد نمی‌دهد. ما آدم‌هایی هستیم که برای آیندگان تلاش می‌کنیم؛ برای روزی که اگر دختر داشتم، پدرش نگران رانندگی‌کردنش نباشد و وقتی فوتبال بازی می‌کند، کسی او را به اختلال هورمونی متهم نکند».




اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل