بازخوانی مطالبات علمی از رئیس جمهور و وزیر علوم

+0 به یه ن

پارسال اندکی پیش از انتخابات ریاست جمهوری  متنی با عنوان "مطالبات علمی از رئیس جمهور" در جراید و نیز وبلاگ حاضر منتشر شد. تهیه متن توسط دکتر مهدی گلشنی و دکتر شیخ جباری -با همفکری سایر اعضای فرهنگستان علوم-انجام گرفته بود. اندکی پس از انتخابات وقبل از تشکیل کابینه هم متن مشابهی به قلم دکتر شیخ جباری تهیه و منتشر شد که در زیر آن را می توانید ملاحظه فرمایید. هر دو متن فراجناحی هستند و کاری به دعواهای زرگری تشکل های سیاسی در آستانه انتخابات کاری ندارند. اما به نظرم در غوغای این دعواها شاید عمق آنها درست درک نشد. قصد داریم در یک میزگرد که فایل صوتی آن در اختیار عموم قرار بگیرد برخی بندهای این دو نامه را بازخوانی کنیم و مورد  بحث قرار دهیم. به خصوص روی بند 2-2 و 2-6-ت (عدم سو پیشینه به جای گزینش) در بحث خود تمرکز خواهیم کرد. اگر به نظر شما نکته ای هست که نیاز به تبیین یا شکافتن بیشتر دارد در بخش نظرات بنویسید تا در گفت و گوی خود به  آن  بیشتر بپردازیم.

 

 

 

خواسته‌ها و انتظارات از وزیر علوم دولت دوازدهم

در آستانه تشکیل دولت جدید و احیاناً معرفی فردی جدید برای وزارت علوم، به عنوان جمعی از اعضای فرهنگستان علوم که سابقه‌ای طولانی در کسوت استادی دانشگاه داریم خواسته‌ها و انتظارات خود را  از وزیر علوم و وزارت علوم ابراز می‌کنیم. امید داریم که این نکات مورد توجه و استفاده مسئولان ذی‌ربط قرار گیرد:

(1) جایگاه وزارت علوم

شان وزارت علوم از دو لحاظ قابل تامل و بررسی است: وزارت علوم در دولت و در تناسب و تعامل با سایر اعضای کابینه، و رابطه متقابل وزارت علوم و دانشگاهها.

وزارت علوم متولی تثبیت اهمیت علوم و دیدگاه علمی در جامعه و توسعه کشور در بین سایر وزرات‌خانه‌هاست و از این حیث وزیر علوم مسئول تبیین جایگاه علوم در برنامه‌ریزی‌های دولت و وزارت‌خانه‌های دیگر است؛ نه تنها برنامه‌ریزی در تمامی شئون بایستی با روشهای جاافتادة علمی باشد، بلکه باید راه را برای پیشبرد علوم و استفاده درست از فناوریهای نوین هموار نماید. استفاده درست از فناوریها به معنای فرهنگ صحیح استفاده از آنها در تعامل و سازگاری با فرهنگ و محیط زیست کشور است. از این لحاظ انتظار است وزیر علوم از وزرای ارشد و مهم دولت به حساب آید.

از طرف دیگر وزارت علوم متولی برنامه‌ریزی برای علم کشور است و از این لحاظ جایگاهی ستادی دارد و نه تصدی. وزارت علوم باید هماهنگ‌کننده،  سیاست‌گذار و ارائه دهنده اطلاعات و تحلیلهای راهبردی به دانشگاهها باشد و نه کنترل و مدیریت کننده آنها. خواسته اول و جدی ما از وزیر علوم نشاندن وزارت علوم در جایگاه ستادی در ارتباط با دانشگاههاست و این مهم لازمه پیشرفت علم و ارتقا کیفیت دانشگاهها و موسسات پژوهشی است.  

(2) بایسته‌های جایگاه ستادی وزارت علوم

(2-1)  آیین‌نامه‌های وزارتی مهمترین ابزار برای جهت‌دهی به فعالیتهای دانشگاهها و موسسات پژوهشی است و لذا لازم است این آیین‌نامه‌ها با توجه به برنامه‌ها و اسناد بالادستی و با تحلیل دقیق داده‌ها از وضعیت موجود تهیه شوند. در هر آیین‌نامه‌ای باید بخشی  به ارزیابی جدی و ادواری نتایج آن و در صورت نیاز اصلاح آیین‌نامه، اختصاص یابد. این مهم معمولاً در آیین‌نامه‌های ما مغفول مانده است. به علاوه، باید توجه شود که ارزیابی به معنای نظارت در هنگام اجرا نیست؛ نظارت خود مقوله‌ای مهم و مفهوماً مجزاست.

(2-2) آیین‌نامه‌ها معمولاً بر پایة آمارهای کمّی موجود تهیه شده‌اند و ما دچار نوعی "آمارسالاری" شده‌ایم. در تدوین آیین‌نامه‌ها باید به بُعد تعیین معیار (استاندارد) کیفیت توجه ویژه شود. به عبارت صریحتر، آمار دقیق به خودی خود ارزش خوب یا بد ندارد؛ این مدلهای مختلف برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری مندرج در آنها هستند که به داده‌های آماری ارزش می‌دهند و در هدف‌گذاریها و راهبرد‌های یک برنامه درست علمی بایستی کیفیت، معیارها و ارتقا آن حرف اول و آخر را بزند.

(2-3) با توجه به تفاوتهای بنیادین "دانشگاه" با "کالج"، اطلاق نام دانشگاه به هر بنگاه آموزشیِ صدور مدرک تحصیلی آفت بزرگی است که گریبان نظام دانشگاهی ما را گرفته است. جایگاه ستادی وزارت علوم ایجاب می‌کند که بسیار جدی در دو سطح نرم (کار فرهنگی و تبیینی) و سخت (تهیه آیین‌نامه‌های مناسب، فکر شده و سنجیده) برای رفع وضع نابسامان فعلی اقدام نماید.  

(2-4) جایگاه ستادی وزارت علوم ایجاب می‌کند که به جز تبیین راهبردهای کلان ملی،  به برنامه‌ریزی و پروژه‌های علمی دانشگاه‌ها ورود نکند بلکه بسترهای حمایتی پروژه‌های علمی را مهیا نماید.

(2-5) مساله بیکاری فارغ‌التحصیلان از معضلات جدی اجتماعی است و در عملکرد و کیفیت دانشگاهها به شدت تاثیر دارد. لازم است وزارت علوم اقدام جدی برای تامین، حفظ و توسعه بازار کار دانش‌آموختگان در رشته‌های علوم پایه و منحصر نکردن استخدام در آموزش و پرورش به خروجیهای دانشگاههای خاص به عمل آورد.

 (2-6) گامهای جدی در جهت استقلال دانشگاه‌ها که ذیلاً چند مورد آن ذکر می‌شود، ضروری است: 

  الف - تغییر آیین‌نامه مدیریت دانشگاه‌ها- آیین‌نامه فعلی آیین‌نامه دولت دهم است وبر اساس آن همه پست‌های اجرایی دانشگاه‌ها انتصابی است. بیشتر دانشگاه‌ها، به ویژه دانشگاه‌های برتر شایسته داشتن مدیریت‌های انتخابی در تمام سطوح اند.

   ب - تقویت و تحکیم تفویض کامل اختیار به دانشگاه‌های پیشرو و برتر کشور در تدوین برنامه‌های درسی و ارجاع دانشگاه‌های دیگر به برنامه‌های درسی این دانشگاه‌ها.

  پ - واگذاری انتخاب دانشجویان دکتری به دانشگاه‌ها، ترویج آزمون‌های مشابه جی.آر.ای توسط سازمان سنجش و ایجاد سازوکار لازم برای پذیرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی بر اساس نیازهای کشور.

 ت - منسوخ کردن روش بسیار نامناسب استخدام متمرکز هیات علمی و کمیته انتصابی جذب، واگذاری استخدام اعضای هیات علمی به دانشگاه‌ها و استناد به عدم سوء پیشینه به جای گزینش.

 ث - تغییر نگرش در آیین‌نامه ارتقا در راستای بررسی کیفی پرونده‌های ارتقا و تصویب آنها توسط کمیته‌های منتخب، مانند دانشگاه‌های معتبر دنیا و ترویج ارزیابی‌های کیفی کارهای پژوهشی و اشاعه عدم اتکا به ارزیابی‌های کمّی.

 

(3) توجه به علوم تجربی و آزمایشگاه‌ها

(3-1) با توجه به هزنیه‌بر بودن راه‌اندازی و تجهیز آزمایشگاه‌های روزآمد، لازم است که تقویت و گسترش شبکه آزمایشگاه‌های علمی ایران (شاعا) هر چه بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

(3-2)  در جهت تاسیس آزمایشگاه‌های راهبردی و ملی، ایجاد شبکه چنین آزمایشگاه‌هایی و اتصال آن به شاعا اقدام جدی شود. در این زمینه کارگروهی از افراد مبرز و مجرب در زمینه تجهیز، راه‌اندازی و پژوهش تجربی و آزمایشگاه در سطح معاونت پژوهشی وزارت علوم تشکیل و برنامه‌ریزی در این خصوص به آنها واگذار گردد.

(4)علم مقوله‌ای است جهانی.

(4-1)  ارتباطات بین‌المللی لازمه پیشرفت علمی کشور است و باید گسترش یابد. انتطار می‌رود فرصت‌های مطالعاتی و شرکت در کنفرانس‌های معتبر بین‌المللی تامین مالی و تشویق شوند و یکی از ضوابط ارتقاء باشند.                                
(4-2)  برگزاری کنفرانس‌های معتبر بین‌المللی در کشور از طریق ارائه خدمات ویزا و حمایت مالی تسهیل و ترغیب شود.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کتابخانه های عمومی آی-پی-ام و فرهنگستان علوم

+0 به یه ن

این آدرس سایت کتابخانه فرهنگستان علوم هست و این آدرس سایت کتابخانه آی-پی-ام.

می توانید به این کتابخانه ها مراجعه کنید یک کارت شناسایی بدهید و کتابی به امانت بگیرید و در قرائتخانه خود کتابخانه مطالعه کنید.

اگر عضو هیئت علمی یا دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری در یکی از دانشگاه های تهران باشید می توانید در کتابخانه آی-پی-ام عضو بشوید و کتاب به امانت بگیرید. تا جایی که اطلاع دارم برای عضویت یک قطعه عکس می خواهند و یک برگه معرفی از دانشگاه تان. دومی برای آن هست که اگر کسی کتاب را به موقع پس نداد پیگیری کنند. از خودشان جزئیات را می توانید سئوال کنید.

می توانید با مراجعه به سایت این کتابخانه ها ببینید چه کتاب هایی در آرشیو آنها موجود است. کتاب انسان خرمند را هنوز ندارند. پیشنهاد داده ام که تهیه کنند و امیدوارم به زودی تهیه شود.

پیشنهاد می کنم در بهار زیبای پیش رو به کتابخانه فرهنگستان سری بزنید. ساختمان آن در تپه های سرسیز کنار اتوبان حقانی قرار دارد. فکر کنم از مترو حقانی بتوانید به راحتی به آن دسترسی پیدا کنید. شهرداری هزینه نگهداری باغ زیبای فرهنگستان می پردازد بنابراین متعلق به همه شهروندان تهرانی و مهمانان آنها از شهرستان ها و خارج از کشور است. جای خوبی برای قدم زدن و اندیشیدن و بحث و نظر و مطالعه است. باغ کتاب و نمایشگاه های علمی  هم در همان محوطه است. کتابخانه ملی هم در همان نزدیکی است.

مجموعه خوبی است. کیف و لذتش را ببرید که مال  مشترک خودتان هست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

انسان خردمند

+0 به یه ن

برای عید کتاب "انسان خردمند" را معرفی می کنم. محتوای کتاب بسیار جذاب و به روز هست.  موضوعات با  طنز بسیار ظریفی تحلیل شده اند. ترجمه کتاب هم بسیار شیوا و زیباست.

تنها اشکال کتاب این هست که یک مقدار گران هست. اگر خودتان وسع تان نمی رسد که بخرید از کتاب خانه های عمومی قرض بگیرید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هر دو راست می گن!

+0 به یه ن

در فضای مجازی فایل صوتی دو متخصص عمران و زلزله دارد پخش می شود. اولی می گوید ساختمان های مهندسی ساز تهران زلزله را دوام می آورند. دومی می گوید با اطمینان نمی شود این ادعا را کرد چون تعداد فاکتور ها بسیارند. مثال نقض هم از زلزله نیومکزیکو می آورد که خسارات زیادی به ساختمان های بلندمرتبه مهندسی ساز وارد آمده بود.

هرچند در نظر اول متضاد می نمایند اما حرف هر دوی آنها صحیح هست عموم سازه هایی که در ٢٠ سال اخیر به طور مهندسی و خارج از حریم گسل (فاصله یک کیلومتری از گسل) ساخته شده اند زلزله های متعارف فلات ایران را دوام می آورند. همان طور که نوشتم می لرزند اما فرو نمی ریزند. خانه هایی که ما در آنها زندگی می کنیم عموما از این دست هستند. اما با یک احتمال خیلی کم ممکن هست یک زلزله نامتعارف در منطقه رخ دهد . مثلا تکان ها در جهتی خاص باشد که ساختمان در مقابل آن ایمن نشده است. همان طور که سخنران دوم این فایل صوتی اشاره کرد چنین چیزی  ممکن هست اما آن چه که او نگفت ولی باید اضافه کرد  آن است که احتمال آن کم هست. احتمال خطرات دیگری که در کمین ماهستند  بیشترند. از جمله این خطرات بلایایی است که در اثر اضطراب بر سر خود می آوریم و در زلزله کوچک هفته پیش تهران شاهد نمونه های شومی از آن بودیم.

پس چه باید کرد؟ ما مردم معمولی باید سعی کنیم خانه ای بخریم یا اجاره کنیم  یا بسازیم که در حریم یک کیلومتری گسل ها نباشد. درست هست که اطراف اکثر شهرهای ایران گسل هستند اما بیشتر مساحت شهرهای بزرگ خارج از این حریم یک کیلومتری قرار می گیرند. (شهرهای ایران نزدیک گسل ها ساخته شده اند چون در این نزدیکی منابع آب در دسترس ترند!)
خانه های اکثر ما خارج از این حریم هست. دوم این اگر خود سازنده هستیم به حرف مهندس خوب گوش کنیم. نمای سنگ مرمر  هم نشد هم نشد! اما از پی و اسکلت و جوشکاری مناسب نباید غافل بشویم. اوستای جوشکار اگر کارش را خوب بلده هر چه قدر هم حقوق می گیره حلالش! نگیم این جوشکاری ها را کی قراره ببینه که من خرجش کنم؟! (بیشتر سازنده ها متاسفانه از این فکرها می کنند!) می دونید چه کسی قراره جوشکاری های زلزله را که زیر لایه های بعدی می مونه ببینه!؟ خود خود جناب زلزله!
اگر خودمان سازنده نیستیم از شرکت ها و سازنده های خوشنام   و خوش سابقه بخریم. کسانی این که سی چهل سال در کار بساز بفروشی بوده اند و در این کار خوشنام مانده اند معمولا "بزن در رویی" عمل نمی کنند. اگر عمل می کردند در این سی چهل سال گندش در اومده بود و دیگر خوشنام نمی شدند.
بعدش که رفتیم داخل خانه در طراحی و دکوراسیون خانه دقت کنیم چیز سنگین و شل نباشه.  یادمان باشد سازه مدرن ضد زلزله اتفاقا در زلزله، حسابی خواهد لرزید. گچ کاری بیخودی و زلم و زیمبو  هرچه کمتر بهتر. همین طور گلدان و تابلوی سنگین و مهار نشده. مینیمالیسم و سادگی هم زیبایی و اصالت می آره هم ایمنی را بالا می بره.



این کاری است که ما باید بکنیم. و اما چه کاری پژوهشگران عمران بکنند؟
 همان طور که سخنران دوم گفت هنوز مسئله ایمن سازی ساختمان مسئله بازی هست. اونها باید سعی کنند که روش های به صرفه ای بیابند که احتمال آسیب را در صورت وقوع زلزله های نامتعارف هم پایین بیاید. برای همین دولت ها باید از پژوهشگاه هایشان  حمایت مالی کنند.

کار دیگه ای هم که هم ملت هم دولت باید بکنند (وامیدوارم ژورنالیست های نسل جوان همراهی کنند) این است که دست از حسرت گذشته بردارند و به آینده بیاندیشند. وقتی زلزله بم به وقوع پیوست یکی از روزنامه نگاران پیشکسوت برداشته بود شرو ور نوشته بود که ارگ بم که از فرهنگ ایرانی تغذیه شده می ایسته اما ارگ جدید نمی مونه. در صورتی که واقعیت کاملا خلاف آن بود. بنای خشتی ارگ بم فرو ریخت ولی بناهای مدرن "ارگ جدید" ماند و چه قدر هم در پروسه امداد رسانی به درد خورد.
دست از این نوستالژی ها و رمانتیک بازی ها برداریم! واقعیت خلاف این رویاهای شیربرنجی مورد علاقه ماست! با علم روز ساختمان بسازیم. با علم روز جامعه اداره کنیم. و.....
درسته در قدیم دو سه تا قصر یا مسجد یا کلیسا هم با دیوارهای قطور هم ساخته می شد که زلزله های شدید را هم طی قرون دوام آورده اند. اما در هر شهرچند تا از اینها بود؟! اکثریت مطلق مردم در قدیم در خانه هاو در وضعیتی زندگی می کردند که مسکن مهر ما در مقابلش شاهانه هست! اگر بخواهیم برای 80 میلیون ایرانی خانه مناسب بسازیم هزینه قصر تخت جمشید و مسجد شیخ لطف الله اصفهان را نمی توانیم برایشان بکنیم! باید به روش های مدرن که ایمن سازی را صرفه اقتصادی می بخشند رو بیاوریم و روی آنها سرمایه گذاری کنیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

می لرزم اما فرو نمی ریزم

+0 به یه ن


از دوستانم در تبریز شنیده ام که می گویند "خیر سرمان ما گشتیم یک خانه ضد زلزله خریدیم اما در زلزله چنان می لرزید!" این نکته مهمی است!  خواهش می کنم به این نکته دقت کنید و به بقیه هم بگویید. ساختمان های قدیمی را سنگین می ساختند. برای مقاومت در برابر زلزله طوری می ساختند که در زلزله تکان نخورد. از حدود سی سال پیش که محاسبات کامپیوتری شد نگرش هم عوض شد. ساختمان مدرن ضد زلزله جدید در زلزله نوسان می کنند اما تخریب نمی شوند. یعنی از بنیان نمی ریزند اما سقف کاذب و..... شاید بریزد. این نوع طراحی به صرفه تر است و برای ساختن بلند مرتبه ها مناسب تر.  مزایای زیادی دارد. اما عیبش هم این هست که هرچند اسکلت ساختمان فرو نمی ریزد اما تابلو و لوستر و گچ بری ها و..... شاید در نوسان ها شل بشوند و بریزند روی سر یکی.  برای همین در چیدمان و طراحی داخلی ساختمان باید بسیار دقت کرد. اگر در ساختمان ضد زلزله زندگی می کنید حواستان به این چیزها باشه.



لطفا این متن را به اشتراک بگذارید. با مهندسان عمران هم چک کردم. مورد تاییدشان بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پروژه هارپ

+0 به یه ن

این روزها شایعات بی اساس زیادی در مورد تاثیرات مخرب پروژه هارپ می شنویم. جناب آقای دکتر عبدالرضا قدس استاد دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان مقاله تحلیلی بسیار زیبا و خوش خوان در این زمینه نوشته اند. در این مقاله ایشان پروژه هارپ و اهداف آن را توصیف می کنند و نشان می دهند چرا شایعاتی که  می شنویم مبنای علمی نمی تواند داشته باشد. مقاله را از  وبگاه خود ایشان می توانید دانلود نمایید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بیگانگی و رویگردانی روزافزون مردم ایران از علم

+0 به یه ن

مدتی است می خواهم نکته ای در مورد نگرش عمومی جامعه نسبت به آموزش بگویم اما متاسفانه  در بیان
مشاهده خود موفق نمی شوم.

در همین جهت توصیه می کنم مصاحبه زیر را ببیند::

https://www.aparat.com/v/S1mFM
مصاحبه یک هترپیشه زیباو جذاب  به نام خانم الناز حبیبی هست که ادعا می کند مطالبی که در مدارس تدریس می شود(به طور مثال جذر گرفتن) به هیچ دردی در زندگی نمی خورند.
این است طرز فکر باب طبع دانش آموزان و والدین آنها در ایران 1396. گذشت آن زمانی که در اثر کوشش های پروفسور هشترودی دانش ریاضی در جامعه خود ارزش بود! وقتی در مورد مدارس صحبت می کنیم باید بدانیم چه فضایی بر ذهن دانش آموزان و والدین آنها حاکم هست

البته خانم الناز حبیبی -به یک معنا-سخن بیراهی نمی گوید. اکثریت جامعه ما از آموخته های ریاضی دوران مدرسه حتی در حد ضرب در 3/4هم استفاده نمی توانندویا نمی خواهند بکنند.
قطعا این به این معنا نیست که ضرب در 3/4 کاربردی در زندگی ندارد!
مثل آن می ماند که کسی بلد نیست از تلفن استفاده کند ادعا کند تلفن به درد نمی خورد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

میزگرد در مورد پژوهش ریاضی (و اندکی هم فیزیک)

+0 به یه ن

دیشب می خواستم در برنامه افق مطالب زیر را بگم که امکان پذیر نشد:

درگذشت نابهنگام مریم عزیز را خدمت خانواده، استادان و دوستان و دوستدارانش تسلیت می گم. برای شخص من که ضربه روحی بسیار بزرگی بود. چون مطمئن نیستم که بتونم بغضم را کنترل کنم از خاطرات خوش با مریم و مهربانی هایش نمی گم. در عوض به طور خیلی مختصر به برخی از جنبه های شخصیت اش که به نظر من سبب موفقیت کم نظیر او شد، اشاره میکنم. اول از همه این که مریم به لحاظ شخصیتی خیلی متعادل بود. یکی از آفات هوش این هست که برخی از  افراد باهوش انرژی و وقت زیادی  را صرف می کنندکه به خود و به دیگران بقبولانندکه از دیگران متفاوت هستند. مریم دچار این آفت نشد. همان انرژی و وقت را در جهت پژوهش ریاضی به کار گرفت.

مریم این شانس را داشت که چه در ایران و چه در خارج، چه در دوره دبیرستان چه در دوره کارشناسی وچه در مقاطع بالاتر از راهنمایی دلسوزانه و عالمانه استادان برجسته ای برخوردار باشد. مهمتر از این شانس (که ممکنه خیلی ها داشته باشند) این بود که مریم این درایت، این فهم و این قدرشناسی را داشت که راهنمایی ها را جدی بگیره و در جهت راهنمایی ها قدم برداره.یکی دیگر از آفات پیش راه دانشجوهای باهوش در ایران این هست که تا جنبه ای از رویه آموزشی و یا پژوهشی رایج را نمی پسندند، کل این رویه را زیر سئوال می برند و به زعم خودش در همان دوره دانشجویی می خواهند مکتب آموزشی یا پژوهشی نوینی ابداع کنند و راه بیاندازند. اغلب اوقات هم علت نپسندیدن، متوجه نشدن حکمت پشت آن به دلیل کم تجربگی است. در هر حال حتی اگر حق هم با دانشجوی تیزهوش باشد، باید دانست که  مکتب های آموزشی و پژوهشی موجود در دنیا حاصل خردجمعی نوابغ بسیاری در چهارصدسال اخیر است. ورای توانمندی یک دانشجو-ولو نابغه-هست که همزمان مکتب پژوهشی نوینی بپروراند و کارپژوهشی در خور توجهی انجام دهد.

مریم بسیار سختکوش بود. اما در سختکوشی هم متعادل بود. به هیچ وجه نمی توان او را

Workaholic

خواند. بیش از سخت کوشی او استمرار او در سخت کوشی برجسته است. پیوسته حرکت می کرد. در همان دوره ها بودند کسانی که از مریم نیز باهوش تر بودند و در مقاطعی از او هم سخت تر کار می کردند، شرایط و امکانات مشابه مریم یا حتی بالاتر هم داشتند اما به اندازه او موفق نبودند. به نظر من، علت آن بود که در مسیر خود استمرار نداشتند و بعد از مدتی از سخت کوشی بُریدند.

نکته ای هم در مورد کارپژوهشی در ایران می خواهم عرض کنم. من  از دید یک فیزیکدان تئوری صحبت می کنم. به گمانم ا زاین جهت با ریاضی اشتراک زیاد داره. اگر اشتباه می کنم لطفا دوستان  حرف مرا تصحیح کنند. مزیت کارکرد در جایی مثل استنفورد برای پژوهشگر جوان آن هست که می تواند به سراغ ایده هایی برود که بلند پروازانه هستند. در پژوهش هم درست مثل تجارت اگر فرد محافظه کارانه تلاش و کوشش کند به موفقیت های زیادی دست پیدا می کند. اما موفقیت های خیلی بزرگ و استثنایی با محافظه کاری میسر نمی شود.. قدرت ریسک کردن می خواهد. شجاعت قدم گذاشتن در راه های ناشناخته می طلبد. در پژوهش این خطر هست که  نکاتی  نادیده بماند و منجر به  اشتباه های بزرگ شود. در جایی مثل استنفورد احتمال خطر بسیار کمتر می شود چرا که افراد مجرب و آگاهی هستند که بحث با آنها ایده را چکش کاری می کند. این امکان، در دانشگاه ها و پژوهشگاه های درجه یک کشورهای اروپای غربی هم هست. به لیست برندگان جوایز معتبر بین المللی نظیر نوبل یا فیلدز هم که بنگریم می بینیم که از اروپا و آمریکا تئوریست های بسیاری هستند. اما آمریکا فرهنگ سلبریتی دارد ونوابغ خود را بیشتر در سطح جامعه مطرح می کند حتی اگر خود این نوابغ- مانند مریم- تمایلی چندانی به شهرت نداشته باشند.در اروپا چنین نیست.به آن درجه از شهرت که نوابغ در آمریکا می رسند در اروپا نمی رسند.قصد ارزشگذاری ندارم. به عنوان  یک واقعیت عرض کردم.

و اما ایران! در ایران امکان کار پژوهشی است. اما من خودم هنگامی که به ایران بازگشتم سعی کردم در پژوهش جانب احتیاط را نگاه دارم و سراغ ایده های خیلی خارج از جریان اصلی (

Mainstream) نروم.

چون اگر اشتباه بزرگی می کردم شانس جبران در جایی مثل ایران نبود. کسی هم دور و برم نبود که با بحث با او ایده را بپرورانم و ریسک و خطر اشتباه را کم کنم. ترجیح دادم که هم معلومات تخصصی ام را بالاتر ببرم و هم اعتباری با پژوهش در جامعه بین المللی فیزیکدانان همشاخه ام کسب کنم تا اگر روزی از گروه ما ایده خیلی بدیعی مطرح شد جامعه جهانی پژوهشگران به آن توجه کند. در رشته ما این توجه به طور خاص لازم هست چرا که باید در جهت آزمودن ایده ها آزمایش ها ترتیب دهند.

الان این بستر را فراهم کرده ایم اگر پژوهشگر جوانی به گروه ما با ایده های بدیع بپیوندد پتانسیل آن هست که ایده در این بستر پرورده شود. در حال حاضر این زمینه و بستر در این زیر شاخه بسیار کوچک  و جزئی پژوهش (فیزیک نوترینو و مدل سازی ماده تاریک از منظر فیزیک ذرات) قابل مقایسه با دانشگاه و پژوهشگاه های درجه یک  دنیاست.  قطعا در زیر شاخه های پژوهشی دیگر  فعال در ایران هم همکاران در 10-20 سال اخیر چنین بستری فراهم کرده اند. امید و آرزوی من این است که نسل بعد پژوهشگران ایرانی در داخل خود ایران یک قدم هم فراتر روند.

علاقه مندان می توانند با جست و جوی اینترنتی دریابند در کدام زیر شاخه های پژوهشی در ایران فعالیت و زمینه مناسب هست. امیدوارم سوء برداشت از منظور من نشود. من ادعا نکردم که الان دانشگاه ها و پژوهشگاه های ما به لحاظ کیفیت در ردیف استنفورد و هاروارد هستند. چنین ادعایی را خودم هم باور نمی کنم.


 

 ادعا کردم در برخی از زیر شاخه ها که فعالیت هست بستری قابل مقایسه با دانشگاه های برتر دنیا در 10-15 سال اخیر به  وجود آمده است. فرق آنها با اکنون ما این هست شاخه های خیلی متنوع تر و گسترده تری در دانشگاه های برتر دنیا فعالند. به هر حال شروع خوبی است. در آینده به امید خدا این شاخه ها در ایران هم گسترده تر می شوند و برگ و ثمر دهند.

 

 


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

صحبت های من در مجلس یادبود مریم میرزاخانی عزیز در فرهنگستان علوم

+0 به یه ن

ضایعه پرکشیدن گل زیبای مریم را خدمت خانواده محترم ایشان و اساتید گرامی و تمامی دوستداران علم  و دانش تسلیت می گویم و از خداوند منان برای همه ما صبر برای تحمل این ضایعه بزرگ خواهانم.  در این چند دقیقه من اشاراتی کوتاه به خاطراتم با مریم عزیز خواهم داشت. با تاکید بر جنبه هایی از شخصیت والای او که به نظر این جانب از جمله ستون های موفقیت او بودند. ستون هایی که در آن چه که در مورد او نوشته و گفته شده است مغفول مانده اند. و مهمتر آن که ستون هایی هستند که نظام آموزش ما، به خصوص بخش نخبه پرور نظام آموزشی ما ، نه تنها تقویت نمی کند بلکه عملا کمر به تخریب آن می بندد.

آشنایی من با مریم عزیز به پاییز سال 72 بر می گردد. در آن سال من در المپیاد فیزیک برنده شده بودم و از تبریز برای شرکت در دوره های آمادگی برای المپیاد جهانی به تهران آمدم. آن زمان در خوابگاهی  در بلوار کشاورز مرا اسکان دادند. فاصله تا مدرسه فرزانگان اندک بود و من دوستان جدیدی در آن مدرسه یافتم که مریم عزیز از جمله آنها بود. در زمستان همان سال، المپیاد ریاضی و کامپیوتر در شهر شیراز برگزار شد. در این سفر با هم همسفر بودیم و بیشتر همدیگر را شناختیم. همین طور در ادامه دوره آمادگی المپیاد همدیگر را می دیدیم. در محیط خشن وبی رحم و رقابتی آمادگی المپیاد، مریم مهربان، خوش قلب، صادق و یکرنگ برای من حکم وادی ای سبز و خرم داشت که گمشده تشنه در صحرا ناگهان با آن رو به رو می شود.

هر چند المپیاد جهانی فیزیک و ریاضی در دو کشور متفاوت برگزار شدند هنگام بازگشت به ایران به طور اتفاقی در یک هواپیما به ایران بازگشتیم. استقبال از تیم های المپیاد در ایران بسیار پرشکوه بود. مردم ایران در آن روزگاران به فرزندان المپیادی خود لطف و محبت بسیار داشتند. آن زمان ریاضی و فیزیک در نزد مردم ارج و قرب بسیار داشت. این شعار که " ای-کیو برتر از آی-کیو آمد پدید" هنوز ناشناخته بود.  اصلا کمتر کسی  آن زمان اصطلاح "ای-کیو" را شنیده بود.  هنوز انواع و اقسام عرفان های قرن بیست و یکمی که با علم  و "زن دانشمند" سر ستیزه دارند  رواج پیدا نکرده بودند. هنوز استاد مهرجویی فیلم های "نارنجی پوشان" و "چه خوب شد برگشتی" را نساخته بود. حتی فیلم "پری" او هم هنوزاکران نشده بود.

بلافاصله پس از بازگشت ما، ملاقات های متعددی با مقامات سیاسی، برای اعضای 17-18 ساله تیم های المپیاد ترتیب دادند. حال که به گذشته می نگرم می بینم چه قدر این اقدام نادرست بود. درست تر این بود که المپیادی های جوان را با دانشمندان با تجربه کشور آشنا می کردند تا از دریای تجربه ایشان توشه ای برگیرند. بجا تر بود برای دانش آموزان برنامه بازدید از  فرهنگستان علوم ترتیب می دادند (که ندادند!) به راستی یک دانش آموز 17-18 ساله علاقه مند به فیزیک و ریاضی را به مقامات سیاسی کشور چه کار؟ تصمیم سازان علمی کشور باید جلسه با  اعضای فرهنگستان برای شنیدن دغدغه های جامعه علمی کشور جلسه بگذارند نه  با دانش آموزان 18-17 ساله المپیادی برای تبلیغات! برخی از دانش آموزان که به طور خودجوش در خود به قول امروزی ها "ای-کیو" برتر کشف کرده بودند در همان عالم نوجوانی تلاش کردند از این موقعیت بهره برند. نطفه چرب زبانی و تملق در بین برخی دانش آموزان نخبه همانجا بسته شد. چهار سال پیش، که بنا به یک توفیق اجباری در همایش نخبگان 17-18 ساله شرکت کردم متاسفانه شاهد بودم که برخی از دانش آموزان نخبه نسل جدید، در زیاده روی در تعریف و تمجید از اصحاب قدرت، گوی سبقت از شاعران دربار سلطان سنجر ربوده اند. اگر آن شعرا فقط مجیز سلطان می گفتند این دانش آموزان نخبه که به شیوه باب روز  "ای-کیو" پرورانده اند بلافاصله پی بردند کدام استاد در جلسه گرفتار خودشیفتگی است و فصلی هم در مدح او پرداختند!

بگذریم! مریم عزیز به این بیراهه ها سرک نکشید.  در سایه خانواده و راهنمایی های استادان بزرگ و دلسوزی چون پروفسورمحمودیان و پروفسور شهشهانی و پروفسور تابش بالید و به اوج رسید.

به نیکی به یاد دارم در بهار سال 73تا پاسی از شب گذشته، در سوئیتی در مشهد با هم صحبت می کردیم و به اقتضای سن  تا مرز اشک ریزی به اصطلاح به "جرز دیوار" هم می خندیدیم. یادباد! آن روزگاران یاد باد! یک مرتبه صحبت جدی شد. دوستی المپیادی گفت من معتقدم  "آدم نباید تک بعدی باشد و فقط ریاضی بخواند". صد البته  این سخن اعتقاد این دوست 18 ساله نمی توانست باشد. نظری را که از  دیگران شنیده بود طوطی وار تکرار می کرد. مریم با قاطعیت پاسخ داد اتفاقا من معتقدم برای موفقیت باید روی یک موضوع تمرکز کرد. شجاعت اخلاقی اش را در بیان صادقانه نظرش ولو این که خلاف جهت جریان غالب باشد بسیار پسندیدم و هنوز هم بعد از 23 سال هر زمان به یاد آن می افتم بی اختیار تحسین می کنم. حال که بعد از سالها، با دانشجویان که داعیه نخبگی دارند سر و کار دارم می بینم یکی از مشکلات عمده در راهنمایی ایشان همین توسل به کلیشه "من نمی خواهم تک بعدی باشم" هست. تا اندکی مسئله ای که باید حل کنند دشوار می شود با علم کردن این حرف که مقبولیت عام هم دارد شانه خالی می کنند. طُرفه آن که کسانی این جمله را جلوی استاد راهنما علم می کنند که در حدود سی سالگی هنوز سلام و علیک معمولی را هم درست بلد نیستند! در صورتی که همان مریم عزیز که می گفت باید روی کار تخصصی تمرکز کرد به لحاظ اجتماعی فردی کاملا متعادل و با رفتاری مطابق با هنجار زمانه خویش بود.

امیدوارم بخشی از نظام آموزش ما که هدف نخبه پروری دارد در این نکات که اشاره کردم تاملی داشته باشد تا امکان و احتمال پررهرو شدن راه مریم عزیز  بالاتر رود.

با تشکر از توجه شما و با آرزوی روانی شاد برای زنده یاد مریم عزیز

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کتاب روش های ریاضی در فیزیک

+0 به یه ن

یکی از خوانندگان عزیز از من سراغ کتاب روش های ریاضی در فیزیک گرفته بود. گفتم از دوستم که کتاب شناس هست می پرسم. جواب آن دوست به قرار زیر هست:

اگه به من باشه کتاب نوشته ی رایلی هابسون رو که 1300 صفحه هست و کمبریج چاپ کرده، به هر کتاب دیگه ترجیج میدم برای دوره ی لیسانس. درسته حجمش زیاده، ولی هیچ موضوعی رو جا ننداخته و از صفر شروع کرده.


خواننده میتونه کتاب رو گزینشی هم مبحثی هم بخونه. مطالب رو بسیار ساده توضیح دادن و قابل فهم.در طاهر به نظر میاد سطح اش از ارفکن یا صدری حسنی پایین تر باشه، اما کاربردی تر هست و گستره ی مطالب کاربردی اش بیشتره. این کتاب حسن اش به این هست که دانشجوی لیسانس رو از کتاب های دیگه مثل جبرخطی و معادلات دیفرانسیل معمولی و جزئی و کتاب احتمالات که برای اماری نیاز هست و ... بی نیاز میکنه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل