کتاب های درسی ریاضی

+0 به یه ن

مدتی پیش نوشته بودم که با حذف برخی مفاهیم ریاضی  در سال ۹۷ در کتب درسی دبیرستان نابسامانی زیادی در امر آموزش رخ داده. دوستی در فضای مجازی از من سئوال کرد که برای جبران، فرزندان دبیرستانی مان چه کتبی بخوانند؟ من هم قول دادم از یک همکار که در مورد تدریس ریاضی در دبیرستان صاحبنظر هست بپرسم. همان موقع پرسیده بودم اما پیام مرا دریافت نکرده بودند. (من این جور چیزها را پشت گوش نمی اندازم)  امروز فرصتی پیش ‌آمد و با ایشان صحبتی کردم. توصیه اول  ایشان کتب درسی نظام قدیم بود . منظور از نظام قدیم هم همان کتاب های درسی ای بود که در حدود سال ۹۵ تدریس می شد. اون کتب را تایید کردند. بعد هم توصیه کردند که در اینترنت به انگلیسی بر حسب سال تحصیلی دبیرستان جست و جو کنند. به انگلیسی مطالب درسی مفیدی در این زمینه هست.

جواب ساده، مختصر و مفید! 🙂

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا در کشور ما قحط الرجال یا قحط النسا هست؟

+0 به یه ن



در ماه های اخیر در یک سری فعالیت های علمی-اجرایی در کشور مشغول بودم که فرصتی فراهم آورد که رزومه برخی از قسر نخبه پژوهشگران نسل جدید را بررسی کنم. خوشحالم عرض کنم که نسل نویی از پژوهشگران بسیار زبده در کشور به میدان آمده که در سطح جهانی کار می کند.  اگر شرایط فراهم باشد این قشر از پژوهشگران کاملا پتانسیل آن را دارند که رنسانسی پدید آورند.  امسال  انتخاب برنده جایزه ابوریحان بسیار سخت هست. از بس که رزومه های قوی آمده اند. خوشحالم که در صد بزرگی از رزومه های قوی متعلق به خانم های پژوهشگر هست. 


 در هنگام تصمیم گیری برای دعوت سخنران های مدعو برای کنفرانس انجمن فیزیک فهرست بلند بالایی از سخنرانان از گوشه کنار کشور که در سال گذشته مقالات در خور توجهی منتشر کرده بودند تهیه کردیم. لیست بسیار بلند تر از ظرفیت کنفرانس امسال برای دعوت بود. خوشحالم که بگویم حدود یک چهارم این پژوهشگران زبده در داخل همین کشور خودمان مشغول فعالیت هستند. آن هم نه فقط در تهران. در استان های مختلف هستند.  حدود سه چهارم پژوهشگران زبده در خارج هستند اما با این شرایط ارتباطات و اینترنت مرزهای داخل و خارج تا حد زیادی -دست کم در همکاری علمی-شکسته شده است. همین  بیست و پنج درصد ساکن ایران هم  باز پتانسیل رنسانس دارند.

به عنوان رئیس پژوهشکده فیزیک یکی از دغدغه هایم این شده که بتوانم بودجه ای فراهم کنم (از طریق گرنت های مختلف) که بتوانیم عده بیشتری از پژوهشگران زبده را استخدام نماییم.  تعداد متقاضیان زبده بسی بیشتر از ظرفیت بودجه فعلی پژوهشکده هست. چند ماه پیش که مسئولیت را بر عهده گرفتم گمان نمی کردم این همه متقاضی زبده باشند. این کلیشه که همه نخبگان مهاجرت می کنند، آن تصور را در من ایجاد کرده بود که مشکل بتوانیم فرد مناسبی برای استخدام بیابیم. درسته که درصد بزرگی از نخبگان (بیش از نصف) مهاجرت می نمایند اما همان درصدی هم که مایل به ماندن در ایران یا بازگشت به ایران هستند بسی بیشتر از ظرفیت جذب ما در پژوهشکده هست. 


اخیرا برخی از قطب های کیش شخصیت در ایران دوره افتاده اند که «واویلا! سطح پژوهش دارد افت می کند. محققان جوان  در ایران نوآوری نمی کنند. عمیق نیستند. بسیط هستند.» معنی و مفهوم این جملات گهربار آن هست که دیگه نسل جدید محققان مرا  به عنوان قطب و مراد خود نمی پذیرند و به افق های دوردست می نگرند. کسی نیست به آنها بگه چندین دهه، جناب عالی و مریدانتان  در عمق خود غور کردید و نوآوری  فرمودید برای  هفت پشت ایرانیان بسه! ماشالله در هر موضوعی هم نظرات صادر کردید و بر اساس نظرات حضرات، ضربه ای به مملکت زده شده است. بدون داشتن هیچ گونه معلومات زیست شناسی و یا ژنتیک در مورد فرگشت نظر  دادید و سخنرانی کردید بی آن که در جمع خود یک متخصص امر را هم راه دهید که نظرات مشعشع تان را به نقد بکشد. بدون داشتن کوچکترین دانش فنی در مورد اینترنت یا علوم ارتباطات اجتماعی در مورد فیلترینگ نظر دادید و.....  دهه ها، نظرهایتان را هم گذاشتند روی چشم شان. بسه دیگه! به اندازه کافی گل کاشتید. بذارید مردم ایران به طور اعم و پژوهشگران ایرانی به طور اخص، از دست شما وگلکاری هایتان نفسی بکشند و بال و پری بگشایند. 


آیا در کشور ما قحط الرجال یا قحط النسا هست؟


همان طوری که وقتی رزومه های پژوهشگران نسل نو ایرانی  را در رشته فیزیک بررسی می کنیم خیل عظیمی از رزومه های درخشان می بینیم در سایر  رشته ها و فعالیت ها هم رزومه های درخشان فراوانند. نمی دانم چرا این پیشرفت و این سرمایه انسانی، در رسانه های پرمخاطب منعکس نمی گردند؟! رسانه ها ی فارسی زبان -چه در داخل و چه در خارج – خودشان را محدود به پوشش دادن آرای کسانی می شوند که سی سال هست همان حرف ها را تکرار می کنند.  این تصویر را در ذهن مخاطب به وجود می آورند که کسی نیست حرف تازه ای بزند. ایده نویی در میان نیست. در قدم بعدی، ناخودآگاه این نتیجه را می گیریم که در این برهوت ایده و  فقدان نگرش نو و به روز ، هر تحول اساسی که در کشور صورت بگیرد  سقوط در یک قهقرا خواهد بود چرا که نه کسی هست که جربزه ای داشته باشد و نه فکر نوی قابل عرضی.  به غلط القا می کنند که اگر به وضع موجود راضی نشویم آلترناتیو یا استبداد فردی با طعم ایدئولوژی ایرانشهری  است یا هرج و مرج و خط کشی ها و دعواها ی قومی. یکی بد تر از دیگری.

 پارسال سایت بی بی سی فارسی ماه ها یک مقاله از محمد قائد را در صفحه اول خود گذاشته بود و در کوران حوادث و اتفاقات در این روزگار با تغییرات سریع   آن را بر نمی داشت. تو گویی که دیگه متفکرتر از محمد قائد در این مملکت پیدا نمی شود. اگر از زبان یک زن همان حرف ها بیان شود اسم خاله زنک بر او می گذارند اما همان ردیف حرف ها از زبان قائد ماه ها  به عنوان عالمانه ترین تحلیل از وضعیت کشور به خورد خوانندگان داده می شود.


این در حالی است که کشور ما متفکر در زمینه های گوناگون بسیار دارد. به خصوص در میان نسل نو. جناب قائد و دیگر افراد مانند او که رسانه های پرمخاطب آرا و نظراتشان را نشر می دهند دو سه مشاهده از دور و بر خود دارند و آن را تعمیم می دهند. برای یک اظهار نظر سر میز شام یا یک نوشته وبلاگی غیرتخصصی -نظیر نوشته های خود من در وبلاگم -این میزان مشاهده شاید کافی باشد اما برای یک تحلیل  جامعه شناسی درست و درمون، باید با شیوه های علمی داده جمع آوری کرد. در رشته های علوم انسانی نسل نویی از پژوهشگران همین کار را می کنند . برعکس سلبریتی های علوم انسانی که رسانه ها آنها را حلواحلوا می کنند! این سلبریتی های علوم انسانی فقط می خواهند به کمک مریدان و کاریزما مخاطب را مقهور خویش سازند. تحلیل قوی ای ندارند. از اونها آبی برای اصلاح مملکت گرم نمی شه. اما این خیل عظیم پژوهشگران بی نام و نشان اما فعال و جدی کشور اگر  به میدان بیابند می توانند برای مشکلات عدیده کشور راه حل دهند.

پتانسیل انسانی برای تحول اساسی رو به رشد و پیشرفت و تعالی در کشور ما بسیار زیاد هست.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کنفرانس نوترینو

+0 به یه ن


 

هر دو سال یک بارکنفرانس بزرگی به نام کنفرانس نوترینو به میزبانی یک شهر متفاوت برگزار می شود. در سال ۲۰۱۸ کنفرانس در هایدلبرگ برگزار شد. در سال های  ۲۰۱۶و ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰من جزو کمیته  مشاوران علمی برگزاری بودم. امسال کنفرانس را همکاران کره ای به صورت آنلاین برگزار می کنند. امروز روز آخر کنفرانس هست. در این گونه همایش های بزرگ بیشتر سخنرانی ها توسط همکاران آزمایشگر ارائه می شود که در آن آخرین نتایج خود را که هنوز منتشر هم نشده ارائه می دهند. در واقع نتایج  مهم خود را نگه می دارند تا در یکی از این همایش های بزرگ  ارائه دهند. تعداد سخنرانی های تئوری در این همایش ها خیلی محدود هست. امسال این افتخار را داشتم که یکی از سخنرانان مدعو باشم. 

 

(البته افتخاری مشابه قبلا دو بار هم  نصیبم شده بود. دوبار دعوت شدم تا سخنران پلنری کنفرانس ICHEPباشم اما چون هر دو بار در آمریکا برگزار می شد نتوانستم بروم. همایش مختلف در کشورهای مختلف  سالی چند بار دعوت می شوم اما دعوت شدن برای کنفرانس های بزرگ نظیر ICHEP، نوترینو و استرینگ افتخار محسوب می شود. آنلاین برگزار شدن به ما-پژوهشگران مقیم ایران- ساخته! می توانیم در همایش هایی شرکت کنیم که به طور حضوری برایمان امکان پذیر نبود. مثلا آزمایشگاه فرمی، ایرانی ها را راه نمی دهد! یعنی از بالا دستور دارند که هیچ ایرانی را راه ندهند. تا جایی که می دانم (البته مطمئن نیستم) حتی ایرانی هایی را که پاسپورت آمریکایی یا اروپایی هم گرفته اند  را راه نمی دهند.

طبعا فیزیکدان های آزمایشگاه فرمی از این دستور اصلا دلخوش نیستند و مدام هم شکایت خود را ابراز می دارند اما چاره ای جز اطاعت نمی بینند. بعد از کرونا سمینارهای هفتگی شان را آنلاین کردند و اولین کسی که دعوت به سخنرانی کردند من بودم!)

 

دیروز (جمعه) نوبت سخنرانی من بود. من اسلاید هایم را یکشنبه گذشته- قبل از همایش -آماده کرده بودم. اما در طول هفته اسلاید ها را با  توجه به سخنرانی های ارائه شده به روزتر کردم. قرار بود پی-دی-اف  ارائه را ۲۴ ساعت قبل از موعد سخنرانی آپلود نماییم. یک ساعت بعد از آپلود سخنرانی باز آزمایش سوپرکامیونده نتایجی ارائه کرد که من صلاح دیدم دو اسلاید به اسلایدهایم اضافه کنم. این دو اسلاید در فایل سخنرانی ام که با زوم ارائه کردم هست اما در فایل آپلود شده نیست.

آهنگ تغییرات در پژوهش این گونه سریع هست. به روز بودن در این وضعیت تلاش بسیاری می طلبد.

 

سخنران عمومی همایش پروفسور کاجیتا بود. همان برنده جایزه نوبل که ما هم برای ارایه سخنرانی عمومی در همایش فیزیک ذرات و میدان ها که چند هفته پیش  به همت انجمن فیزیک و دانشگاه شاهرود برگزار شد دعوت کرده بودیم. درواقع دکتر عزیزی (از دانشگاه تهران که دبیر همایش بودند) دعوت کرده بودند.

 

برای اطلاعات بیشتر در مورد این همایش مراجعه کنید به

https://neutrino2022.org/

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوشته ای از دکتر سپهر قاضی نوری در نقدِ نقدِ مسئولان به مقاله نویسی دانشگاهیان

+0 به یه ن

 قبلا هم در مورد نظرات دکتر قاضی نوری نوشته بودم. من یک سخنرانی از ایشان شنیده بودم که درمورد مشکلات ساختاری وزارت علوم و تشکیلات موازی بود. نشان می داد چگونه تشکیلات موازی کارآیی سیستم را کاهش می دهد و مانع روند پاسخگویی می گردد. اختیارات تصمیم سازی دست یک نهاد، پول و امکانات دست دیگری است و آنگاه تشکیلات دیگر باید در برابر مجلس پاسخگو باشد! این آشفته بازار،دنتیجه اضافه شدن تشکیلات موازی خلق الساعه هست! 


 در زیر متن دکتر قاضی نوری را کپی می کنم. با همه موارد  عنوان شده توسط دکتر قاضی نوری در این متن موافقم هستم اما نکته سوم را تصحیح می کنم. این اتفاق "اخیرا" به وقوع نپیوسته هست! اتفاقا همان دسته از استادان که در برهه هایی هم سمت های مشاوره ای برای مسئولان رده بالا داشتند این حرف ها را یاد مسئولان داده اند. تا دیدند نسلی از محققان جوان بالا می آیند که از آنها در امر پژوهش بالاترند این جملات و اظهارات را یاد مسئولان دادند که تا بتوانند ضربه ای به نسل جوان تر محققان که  کیش شخصیت اونها را نمی پذیرفتند و اونها را قطب و مراد خود نمی دانستند اما با تمام پررویی از خود اونها سر و گردنی باسوادتر بودند و بیشتر در جامعه جهانی علم شناخته بودند بزنند!



و اما خود متن:


دکتر سپهر قاضی نوری


یکی از فرافکنی‌های مرسوم مدیران کشور، این است که در مواجهه با اساتید دانشگاه و عالمان آکادمیک، مدعی می‌شوند که حرف‌ها و پژوهش‌های شما ناکارآمد و به‌دردنخور است و صرفاً منجر به مقالات بین‌المللی (ISI) می‌شود که دردی از کشور جامعه دوا نمی‌کند. مردم ایران، این همه مشکل دارند و شماها پول آن‌ها را صرف می‌کنید و مشغول مقاله نوشتن برای انتشار در مجلات ISI هستید.


  این که ممکن است بعضی مقالات کشورها، غیرکاربردی و حتی گاهی تقلبی و کپی باشند، امری است که همه به آن معترفیم. به هر حال وقتی نادرست‌کاری در جامعه‌ای رایج شد، در همۀ اقشار، کم و بیش می‌توان آن را دید و دانشگاهیان هم فرزندان و پرورش‌یافتگان همین جامعۀ کنونی هستند. اما انصاف این است که به چند نکتۀ زیر نیز توجه کنیم:


  نکتۀ اول: گیرم که مقاله نوشتن و چاپ آن در مجلات بین‌المللی، امری مذموم باشد؛ پس چرا دائماً به رتبۀ علمی کشور و صعود آن در جهان، استناد کرده و به آن می‌بالید، در حالی که تنها شاخص‌تان همین تعداد مقالات بین‌المللی است؟ فراموش نکرده‌ایم که سال 93، وزیر علوم، استیضاح و برکنار شد به این بهانه که در دورۀ مسؤولیت چند ماهۀ وی، رشد مقالات ISI کشور کم شده است!


  نکتۀ دوم: آیا ضرورت کاربردی بودن تحقیقات، فقط در مواجهه با دانشگاهیان مطرح است و یا جرأت دارید در مواجهه با پژوهش‌های حوزوی نیز همین را بگویید که چرا نتوانسته‌اند مشکلات کشور و مردم را حل کنند؟


  نکتۀ سوم: علاوه بر مدیران، اخیراً برخی از استادان دانشگاه هم این ادعا را تکرار می‌کنند. اما اگر به کارنامۀ آنان دقت شود، همان دسته اعضای هیأت علمی‌ هستند که به علت اشتغال به برج‌سازی و کار اجرایی و امورات فرهنگی یا هر دلیل دیگری، موفق به انتشار مقالات بین‌المللی نمی‌شوند و ارتقای دانشگاهی آنان در معرض خطر است.


  نکتۀ چهارم: در بین کشورهای پیشرفتۀ دنیا (که مشکلات‌شان بیشتر از ما حل شده است) یک کشور را نشان بدهید که در آن، مهم‌ترین شاخص ارزیابی استادان دانشگاه، تعداد مقالات آن‌ها در مجلات درجه اول دنیا نباشد!


  نکتۀ پنجم و از همه مهم‌تر: اگر کار استاد دانشگاه حل مشکل کشور است، پس وظیفۀ مدیرانی که حقوق و امکانات بسیار بیشتری از بیت‌المال می‌گیرند چیست؟ مگر آن‌ها را بابت حل مشکلات کشور استخدام نکرده‌ایم؟ اصلاً از استاد و محقق دانشگاهی، چه انتظاری جز تبیین مشکلات هست؟


   سال‌هاست هزاران مقالۀ علمی نوشتند و ثابت شد اضافه برداشت فعلی آب (که دائماً هم رو به تزاید است) موجب خالی شدن مخازن چند میلیون ساله و فرونشست زمین و از بین رفتن تمدن در فلات ایران می‌شود. آیا استادان دانشگاه باید بروند و چاه‌های غیرمجاز را پلمب کنند یا مدیران اجرایی؟


  همۀ استادان اقتصاد کشور، گفتند و نوشتند "کسری بودجه دولت موجب تورم است". آیا دولت‌ها به آن عمل کردند؟ چه توقع دیگری از دانشگاهیان دارید؟


  در همین ماجرای "متروپل"، آیا ایراد از این بوده که دانشگاه‌های ما نمی‌توانند بتون خوبی ابداع کنند یا از این بوده که تعدادی مدیر فاسد با زد و بند، مجوزهای غیرقانونی صادر کرده‌اند؟


  معضلات کشور، از جنس "ندانستن" نیستند که توسط عالمان و دانشمندان حل شوند؛ بلکه از جنس "خود را به نفهمیدن زدن"‌اند  و باید جور دیگری با آن‌ها برخورد کرد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همکاری همدلانه در آزمایش سوپرکامیوکانده

+0 به یه ن

امروز پس از سخنرانی پروفسور کاجیتا (برنده جایزه نوبل) برای کنفرانس ذرات و میدان های انجمن فیزیک ایران، یکی از شرکت کننده ها از سخنران خواست تا اندکی از اشتباهات خود و نحوه برآمدن بر ضعف ها  نیز توضیح دهد تا جوانترها بیاموزند وانگیزه بگیرند.


چند مورد از خطاهای آزمایش سوپرکامیوکانده در ژاپن (آزمایشگاهی که پروفسور کاجیتا مسئول برخی از مهمترین آزمایش های آن بوده) به یاد می آورم که بازگویی نحوه برخورد با آن  خالی از لطف نیست. در اوایل قرن ٢١، یکی از دتکتورهای این آزمایشگاه در درون آب شکست. موج شوکی که در آب ایجاد شد باعث شکستن دتکتور های پیرامونی شد.

آب مخزن  را نیمه خالی کردند. همه دتکتورها (Photomultipliers) را مجهز به محافظ شفاف در برابر شکستن نمودند. چندین ماه طول کشید که دوباره آزمایش به طور کامل شروع به کار کند.

البته سعی می کردند در نیمه پر، برخی دتکتور ها را روشن بذارند که اگر احیانا در این مدت ابرنواختری قابل مشاهده باشد فرصت طلایی آشکارسازی نوترینوهای آن از دست نرود.



غربیانی که در این آزمایشگاه کار کرده اند یکی از جذابیت های این کار در این آزمایش را در آن می دانند که وقتی مشکلی پیش می آید کسی دنبال مقصر نمی گردد به جایش همه دنبال راه حل می گردند. سعی می کنند که دانشجویی را که خطا ی سهوی دردسر ساز انجام داده شیلد کنند. البته جو دوستانه این آزمایش از نتایج مدیریت کسانی چون کاجیتاست نه لزوما فرهنگ ژاپنی. 

یادمه وقتی همزمان آزمایش بَبَر در اسلک و بِل در ژاپن انجام می گرفت خیلی از آزمایشگرها از بِل می خواستند فرار کنند و به بَبَر بپیوندند. شرایط کار در بِل خیلی سخن و سنگین بود.

جو خوب آزمایش سوپرکامیوکنده -نه از آب و هوا و فرهنگ باستانی ژاپن- بلکه از افراد نازنینی چون کاجیتاست.

(تاکید بر جمله آخر از این جهت بود که ما در ایران در تحلیلی هایمان زیادی روی اثر فرهنگ باستانی انگشت می ذاریم. یک جنبه دیگر از نگرش جبری هم این هست. فراموش می کنیم که کسی که مدیریت در سطح کاجیتا دارد می تواند منشا اثر زیادی در محیط تحت مدیریت خود باشد. در این مورد باز خواهم نوشت.

این کنفرانس را دانشگاه شاهرود دارد برگزار می کند. خیلی هم خوب دارد برگزار می شود. اما می دانم تا آوازه آن بپیچد کردیت برگزاری خوب همایش را به بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی یا حتی تمدن های باستانی منطقه شاهرود خواهند داد. ضمن ادای احترام به این عرفای بزرگ باید بگویم موفقیت این همایش مدیون برگزارکننده ها، سخنرانان ، شرکت کنندگان و کارمندان انجمن فیزیک و دانشگاه شاهرود و…هست که ماه ها زحمت کشیده اند. نقش عرفا و تمدن های چند قرن پیش در این همایش صفر بوده است!)


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

عکس های زیبای هابل

+0 به یه ن

در  این سخنرانی  توضیح داده می شه که چه طور عکس های زیبای تلسکوپ هابل تهیه می شوند. درسته که هابل به همه طیف مرئی حساس هست (به اضافه بخش پرانرژی تر مادون قرمز و کم انرژی  تر ماورابنفش) اما عکس های رنگی که نمایش داده می شه "عکس رنگی" که هابل گرفته نیست. هابل از فیلتر های فرکانس مختلف استفاده می کنه و عکس تک رنگ در فرکانس های مختلف می گیره. سپس به هرکدام از فرکانسها رنگی را اختصاص می دهند و عکس ها را با ادغام این اطلاعات به دست می آورند.

لزوما رنگی که نسبت می دهند رنگ متناظر با  فرکانس نیست.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کنفرانس فیزیک ذرات و میدان ها

+0 به یه ن

با سلام خدمت همکاران گرامی

انجمن فیزیک ایران از دوازده سال پیش هر ساله کنفرانسی در مورد فیزیک ذرات و میدان ها برگزار می کند.  امسال، دبیر همایش آقای دکتر عزیزی از دانشگاه تهران هستند که بسیار برای این همایش زحمت کشیدند.

 پیش بینی من آن هست که سطح سخنرانی ها ی مدعو در حد همایش های مشابه که در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی برگزار می شود خواهد بود.

یکی از سخنرانان  برنده جایزه نوبل هست.

https://en.wikipedia.org/wiki/Takaaki_Kajita

 بقیه سخنرانان مدعو، فیزیکدانان فعال ایرانی هستند که در سال گذشته مقالات درخور توجهی منتشر کرده اند.

 همایش در روزهای ۲۸ و ۲۹ اردیبهشت ماه جلالی برگزار خواهد شد.

مهلت ثبت نام تا ۱۵ اردیبهشت تمدید شده است. 

برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام می توانید  به سایت زیر مراجعه کنید:

https://www.psi.ir/farsi.asp?page=particles12

امیدوارم فیزیکدانان فعال کشور   در عرصه فیزیک ذرات و میدان ها در این برنامه ثبت نام نمایند و در سخنرانی هاشرکت کنند. من شخصا مشتاقانه سخنرانی ها ی مدعو را دنبال خواهم کرد.

با احترام

یاسمن فرزان

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مهاجرت از فیزیک به فلسفه

+0 به یه ن

اگر می خواهید فیزیک را به مقصد فلسفه ترک کنید مختارید.  حدود ٢٠ سال هست که این نوع مهاجرت ها را رصد کرده ام. بسیاری از این نوع مهاجرت ها "ادابازی" بوده اند. کار فیزیک هم سخت هست و هم آینده شغلی آنچنانی ندارد. خیلی ها بعد از یک مدت از رشته فیزیک دلسرد می شوند و می خواهند با این رشته وداع کنند. زبر وزرنگ ها و باجربزه ها می روند سراغ مشاغل پردرآمدتر و کاربردی تر. خوش ذوق ها می روند سراغ هنر وادبیات و……
از همه وامانده تر ها ادعای فیلسوف شدن می کنند. برخی الگو ها هم جلوی چشمانشان دارند: با خود می گویند "اگر این الگو ها توانسته اند فیلسوف بشوند لابد من هم می توانم. کاری نداره. راست راست راه می روم. مقاله نمی نویسم. سمینار نمی دهم. سر سمینارها نمی آیم. اگر هم از من سئوال شد پس تو ٣٦٥ روز سال چه می کنی ؟! پاسخ می دهم من چون عمیقم مثل شما بسیط ها "تِپ تِپ" مقاله نمی نویسم.
همه را بسیط می خوانم تا حس خود عمیق پنداری ام تشدید شود.
اگر هم خیلی پاپیچ ام شدند 
بادی به غبغب می اندازم و می گویم تو بیشتر می فهمی یا برنده جایزه نوبل، هیگز؟! هیگز هم همه عمرش بیش از چند مقاله ننوشت اما نوبل گرفت! تعداد مقالات من به هیگز از تعداد مقالات تو به هیگز نزدیک تر هست پس من عمیق ترم!"

من به این افراد کاری ندارم. دورهمی خوشند و همه را بسیط می خوانند و حال می کنند. اما سخنم با فیزیک خوانده هایی است که به سمت فلسفه گرایش می یابند اما اهل ادابازی نیستند. بلکه واقعا دنبال فلسفه هستند. باز مشاهده من می گوید اون دست اول  این دسته دوم را له می کنند. کیش شخصیتی که راه انداخته اند، له کننده هست.


در کشور ما فیلسوف درست و درمان هم پیدا می شود. اگر از پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه دانش های بنیادی خط بگیرید ضربه نخواهید خورد و له نخواهید شد. آدرسش را اینجا می ذارم:


-------------------------------------
آیا مقاله ننوشتن نشانه عمق و فهم ودرک بالاست؟!


احتمالا شما هم این نوع شبه-استدلال را از سیگاری ها شنیده اید: "کی گفته که سیگار برای بدن ضرر داره؟! چرچیل هم چاق بود هم اون همه سیگار می کشید. از همه هم سالم تر بود!"

اتفاقا در بحث های ترویج علم وبالا بردن سطح فهم عموم از علم این شبه-استدلال، مثال کلاسیک برای فهم ناقص از روش-مندی علم است. چرا؟!  کسی که چرچیل را شاهد بی ضرر بودن سیگار می آورد درک نمی کند که چندین عامل در سلامت دخیل هستند نه فقط یک عامل. نمی فهمند که دانشمندانی که به این نتیجه رسیده اند که سیگار برای بدن ضرر دارد بر اساس نمونه های آماری متنوع که عوامل گوناگون برای آنها مشترک هست بررسی کرده اند .  حاصل سالیان سال بررسی ها و تحلیل های آماری تحت شرایط گوناگون بوده است. بر اساس یک نفر چرچیل یا بابا بزرگ سیگاری اما معمر فلان کس که نتیجه گیری نکرده اند!

جالبه که فیزیکدانان مدعی عمیق بودن هم دقیقا با همین شبه-استدلال از یک مورد پیتر هیگز (یکی از برندگان جایزه نوبل که استثنائا تعداد مقالات کمی دارند) به این نتیجه می رسند که اگر فیزیکدان "عمیق" تا سه چهار سال هم مقاله ننویسد هیچ اشکالی ندارد وفقط "بسیط ها" به کم کاری او خرده خواهند گرفت.

مدعیان عمیق بودن، با این شبه-استدلال ها آشکار می سازند که اصلا با متدلوژی آشنایی اولیه هم ندارند. درست مثل مثال چرچیل!
در مقابل یک نفر هیگز، می توان ده ها فیزیکدان برجسته را مثال زد که همه ساله دست کم سه چهار مقاله می نویسند.

جریان و داستان هیگز یک مغلطه هست! بله! هیگز چند تا مقاله مهم نوشت اما بعدش چندان پیگیر ماجرا نشد. در مقابل صدها فیزیکدان روی ایده کار کردند و سال ها چندین مقاله روی همان ایده هیگز نوشتند که به اینجا رسیدیم و ذره هیگز هم کشف شد و پیتر هیگز  هم نوبل گرفت و من و شما هم امروز راجع به هیگز حرف می زنیم و از او مثال می زنیم. گمان می کنید اگر بقیه هم مثل هیگز به دو سه مقاله بسنده می کردند اون قدر علم پیشرفت می کرد که ذره هیگز کشف شود؟! نه خیر!  قطعا خیر!


------------------

چرا تعداد متوسط  مقالات منتشر شده توسط پژوهشگران رشته های مختلف، متفاوت هست؟

ما مقاله  می نویسیم که از همتایان خود  که روی مسایل مشابه کار می کنند بازخورد بگیریم. مثلا، من در ایران مقاله ای روی آرشیو می ذارم فردای آن روز یکی از ژاپن یا اروپا ای-میل می زند و نظری می دهد. ایده خودم را در پستوی خانه ام قایم کنم تا چه شود؟!! تا توهم به من دست دهد که کاری چنان عمیق دارم انجام می دهم که پایه فیزیک را تکان خواهد داد؟!!! این ادعا ها نشانه توهم هست! نشانه عمق یا حتی اعتماد به نفس نیست! نشانه نفهمیدن ودرک نکردن روند پیشرفت علم مدرن هست. نشانه آن هست که فکر طرف، آن قدر بچگانه و غیرواقعگرایانه مانده که گمان می کند که به طور مثال نیوتن یا گالیله یا اینشتن یا واینبرگ یا حتی خود جناب هیگز در خلا زندگی می کرده و یک شبه بلند شده و علم را متحول ساخته! مطمئنم اینها که کم کاری خود یا کم کاری های نورچشمی های خود را پشت کم-مقاله نوشتن هیگز قایم می کنند سخنرانی معروف پیتز هیگز را که بلافاصله بعد از اعلام کشف ذره هیگز ارائه داد (سخنرانی اش در دانشگاه Swansea) نشنیده اند.  همانجا هیگز با وسواس عجیب توضیح می دهد که در نگارش  مقالات معروفش از ایده های قبلا منتشر شده چه کسانی سود جسته. فرض کنید اون افراد ایده های خود را صندوقچه خانه نگه می داشتند و منتشر نمی کردند تا به فتوای حضرا ت عمیق ایرانی بسیط انگاشته نشوند. آیا هیگز در خلا و بدون آشنایی با ایده های قبلی می توانست مکانیزم معروف خود را شسته رفته بپردازد؟! خودش که می گفت به هیچ وجه نمی توانست.

در شاخه پژوهشی ما، سالی یکی دو آزمایش مهم نتایجی منتشر می کنند که بر اساس آن نتایج باید ایده ها را بازبینی کرد و مقالات جدید نوشت. اگر این کار را نکنی از قافله عقب می مانی. در نتیجه باید سه چهار مقاله در سال نوشت. کسی که می خواهد در پیشبرد علم سهیم باشد چنین می کند.

در رشته شیمی تعداد آزمایشگاه و تواتر برونداد نتایج آزمایشگاهی  از فیزیک هم بیشتر هست. در نتیجه شیمی دانان  باید تعداد بیشتری بنویسند.

در ریاضیات آهنگ تحولات کندتر هست. در نتیجه تعداد متوسط مقالات ریاضی دانان هم کمتر هست. البته همان طور که قبلا هم گفتم تعداد صفحات مقالات ریاضی معمولا سه چهار برابر مقالات ماست.
حتی در رشته ریاضی هم اگر کسی چند سال مقاله ننویسد باید توضیح دهد که چرا کم کار بوده؟! نمی تواند بادی به غبغب بیاندازد و ادعا کند که "چون من خیلی عمیقم دارم پایه های ریاضی را جا به جا می کنم  . بنابراین مقاله منتشر نمی کنم. "از کجا معلوم این فرد مدعی اشتباه نمی کند. ؟! یک ریاضیدان باید سالی حدود یک مقاله بنویسد تا همکارانش از گوشه کنار دنیا نظر دهند والا ممکن هست راه گم کند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آموزش عام علمی اندیشیدن

+0 به یه ن

جامعه ما به سرعت در حال تغییر و پوست اندازی است.  اگر این تغییرات به سمت وسوی علمی تر اندیشیدن باشد آینده ای روشن در انتظار کشور ما خواهد بود. با این ملاحظه دوشنبه هفته قبل (۴ بهمن ماه) از خانم دکتر سیما قاسمی، ترویجگر و پژوهشگر ترویج علم دعوت نمودیم تا در مورد رویکردها و چالش های ترویج علم سخنرانی نمایند. سخنرانی ایشان بسیار ارزشمند و آموزنده است. لینک فایل سخنرانی را در زیر می گذارم تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. شنیدن این سخنرانی را به همگان قویا توصیه می کنم. در ابتدا، حدود ۱۰ دقیقه آقای دکتر شیخ جباری در  مورد رویکردهای مختلف ترویج علم صحبت می کنند. بقیه سخنرانی خانم دکتر سیما قاسمی و پاسخ به سئوالات توسط ایشان هست:

https://www.aparat.com/v/L3xKC

 

در لینک زیر ادامه پاسخ های خانم دکتر قاسمی به سئوالات را می شنویم. همچنین این جانب توضیحاتی در مورد پوستر برنامه می دهم:

https://www.aparat.com/v/KRNGB

 

در لینک های زیر فایل پی دی اف طرحی که دکتر شیخ جباری با همکاری چند نفر از اساتید در حوزه ترویج علم برای فرهنگستان علوم انجام داده بودند قابل دسترس هست:

http://physics.ipm.ac.ir/tarvij/tarvij1.pdf

http://physics.ipm.ac.ir/tarvij/tarvij2.pdf

خواندن این مقالات را هم قویا توصیه می کنم. حاصل سه سال کار پژوهشی و خواندن مقالات متعدد در این حوزه هستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آتوریته یا آموختن روشمندی علمی؟-قسمت دوم

+0 به یه ن

در نوشته پیشین ام اشاره کردم که  اغلب بزرگسالان از قبل عقایدی دارند و انتظار دارند که یک دانشمند یا مروج علم آن را تایید کند و تاکید کند که عقاید وی مبنای علمی دارد. اگر جز این بشنود دلخور می شود. اغلب بزرگسالان اگر از زبان یک ترویجگر علم بشنوند که عقایدشان علمی نیست عالم بودن مروج را  (مستقل از جایگاه علمی او) زیر سئوال می برند نه عقاید غیر علمی خود را!  یک ترویجگر آماتور علم (نظیر خود ما که تفننی هرازگاهی قدم در راه ترویج علم می گذاریم و کار اصلی مان پژوهش علمی یا آموزش رسمی علم در مدارس و دانشگاه هاست) وسوسه می شود که  برای متقاعد کردن مخاطب از جایگاه علمی خود یا استادش مایه بگذارد.  وسوسه می شود که به مخاطب بگوید «من  یا استادم که فلان مدرک علمی را داریم و از بهمان جایگاه علمی برخورداریم این طوری می گیم، تو چی می گی؟!» یک ترویجگر حرفه ای علم می داند که این راه درستی نیست و نتیجه معکوس خواهد داد. با خرج کردن از آتوریته علمی نمی توان افراد را مجاب نمود که علمی بیاندیشند  و تحلیل نمایند!


توجه داشته باشید که در کشور ما چیزی که زیاد هست مدرک دکتری هست. همان کسان هم که مروج عقایدی هستند که ما شبه-علم یا خرافات عصر جدید می دانیم، برای خودشان انواع و اقسام مدارک و عناوین پرطمطراق شبه علمی جور کرده اند.  مخاطب شما که به اون افراد ارادت دارد، ارزش مدارک یا جوایز علمی شما  را  از مدارج مراد خود پایین تر می داند!


پس چه باید کرد؟!  اول از خودمان سئوال کنیم: به راستی فرق یک پژوهشگر علم با یک شارلاتان که  شبه-علم ترویج می کند چیست؟ فرقش با یک مدعی جادوگری یا یک رمال چیست؟! فرق در متدلوژی یا روش شناسی است.
فرق در روش های تحلیلی است که به کار می گیرد. بنا به تعریف این روش ها آموختنی هستند. برعکس روش های رمالی و جادوگری که مدعیان آنها ادعا دارند  در انحصار افراد خاص نظرکرده  و از-ما-بهتران اند!
ترویجگر ماهر علم سعی می کند همین روشمندی علمی را به مخاطب بیاموزد تا با به کار بردن آن خود او متوجه شود که عقاید شبه-علمی غلط هستند. به او روشمندی را می آموزد تا خود فرق علم و شبه-علم را باز شناسد. نه آن که از آتوریته اش مایه بگذارد و به دیگران بگوید این علم هست و آن یکی شبه علم.
کار سختی است! کلی معلومات ورای موضوعی که قرار است آموخته شود می طلبد. صبر زیاد می خواهد. اما دست آخر، همین هست که موجب رشد یک کشور  و جامعه می شود و آن را از قعر خرافات و روش های منسوخ قرون وسطایی  و یا خزعبلاتی خرافی عصر جدید بیرون می کشد و به ندانم کاری ها ی ناشی از جهل پایان می دهد.



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل