جایزه نوبل امسال

+0 به یه ن

جایزه نوبل امسال به دو فیزیکدان نوترینو تعلق گرفت. یکی شون همقطار ما در شبکه اینویزیبلز هست. قبلا مطلبی در مورد پژوهش بر روی نوترینوها اینجا منتشر کرده بودم.


The Royal Swedish Academy of Sciences has decided to award the Nobel Prize in Physics for 2015 to Takaaki Kajita (Super-Kamiokande Collaboration, University of Tokyo, Japan) and to Arthur B. McDonald (Sudbury Neutrino Observatory Collaboration, Canada) “for their key contributions to the experiments which demonstrated that neutrinos change identities. This metamorphosis requires that neutrinos have mass. The discovery has changed our understanding of the innermost workings of matter and can prove crucial to our view of the universe."
In 1998 Takaaki Kajita presented to the world the discovery that neutrinos produced in the atmosphere switch between two flavors on their way to Earth. Arthur McDonald subsequently led the Canadian collaboration which demonstrated that neutrinos from the sun do not disappear on their way to Earth, but change flavor by the time of arrival to the SNO detector.


Takaaki Kajita is a collaborator and the scientist in charge of the Univ. of Tokyo node of our network “Invisibles: Neutrinos, Dark Matter and Dark Energy ” ( www.invisibles.eu ), which has neutrino oscillations as one of its major research lines. This network is coordinated by the team of the Univ. Autónoma de Madrid and includes 29 European and extra-EU nodes, among which an active group here at IPM.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آموزش فیزیک به خردسالان

+0 به یه ن

صدف:
اگر امکان دارد در مورد این سوال توضیح بفرمایید.
چطور می توانیم کودکان را به ریاضیات علاقمند کنیم و یا آنها را نسبت به پدیده های فیزیک کنجکاو کنیم؟

مینجیق:

سلام
توجه آنها را به پدیده های فیزیکی دور وبر جلب کنید. مثلا چرا وقتی گنجشک ها روی سیم برق می نشینند آنها را برق نمی گیره. اگر آهنربا را به سیمی که به آمپرسنج وصل هست نزدیک کرده آن را دور و نزدیک کنید جریان الکتریکی می بینید. برایشان از این قبیل وسایل بخرید.
آب که از سینک می آید از جهت خاصی می چرخه وووووووو

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

میراث ابوریحان برای فرهنگستان

+0 به یه ن

 مطلب زیر بخش هایی از مصاحبه شاهین (دکتر محمد مهدی شیخ جباری) با روزنامه شرق هست. متن کامل مصاحبه در این لینک موجود است.

«ا در عصر طلایی اسلام دانشمندان بزرگ زیادی داشتیم که هر‌کدام از آنها تأثیرهای بسزایی بر جریان علوم در زمانه خود و پس از آن گذاشتند. افرادی مانند خوارزمی، ابن‌سینا، خیام، رازی و دیگران، هر‌کدام ویژگی خاص و منحصربه‌فردی داشتند. در‌این‌میان، ابوریحان بیرونی یک ویژگی بسیار مهم و برجسته دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. ابوریحان در حوزه فعالیت خود از همان روش‌شناسی‌ای استفاده می‌کند که علم تجربی مدرن و نوین امروزی استفاده می‌کند؛ برای مثال ابن‌سینا دانشمند بزرگی است، اما روش‌شناسی فعالیت‌های او در عرصه طب و پزشکی، با روش‌شناسی پزشکی امروز بسیار متفاوت است. (البته این تفاوت الزاما به معنای بهتربودن روش‌شناسی طب امروزی نیست)، اما ابوریحان در حوزه فعالیت‌های علمی خود (که بسیار هم متنوع بود)، از همان روش‌شناسی فیزیک‌دانان و شیمی‌دانان امروزی استفاده می‌کرد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فعالیت او آن بود که به مشاهده، بسیار اهمیت می‌داد و بر این باور بود که مدلی علمی‌ای که ما می‌سازیم باید برای توصیف جهان بیرون مناسب باشد. همچنین روش کار او برای ثبت داده‌ها نیز بسیار جالب بود. برای آنکه اهمیت ابوریحان را بیشتر یادآور شویم، فقط به این نکته اشاره می‌کنم که چند سده پس از ابوریحان، دانشمندان غرب که می‌خواستند از تاریکی قرون وسطی بیرون بیایند و رنسانس را شکل دهند، کم‌کم به این فکر می‌افتند که با این دیدگاه، به بررسی طبیعت بپردازند. البته حدود ٢٠٠سال هم طول ‌کشید تا این دیدگاه مستقر و تثبیت شود، اما همه مورخان با توجه به اسنادی که باقی مانده است (و نه صرفا بر مبنای تعصب و ملی‌گرایی)، بر این باورند که ابوریحان این روش‌شناسی علمی را به‌کار می‌برده و نتایج فعالیت‌های او هم به شکل ثبت‌شده در دسترس است. پس از این جهت، نام‌گذاری یک جایزه برای برگزیدگان علوم پایه، نام‌گذاری بسیار مناسبی است.»

.....
«....
برخی بر این باورند که با توجه به اهمیت علوم پایه، باید به پژوهش‌های بنیادی بیشتر توجه کنیم، اما برخی دیگر نیز استدلال می‌کنند علم و پژوهش‌های علمی، باید گرهی از مشکلات کشور و مردم باز کند، پس باید به پژوهش‌های کاربردی بیشتر اهمیت دهیم. متأسفانه در جامعه امروزه ما دوگانه‌ای به نام دوگانه «کاربردی یا بنیادی» تبلیغ می‌شود که برخی از مسئولان و در پی آنها رسانه‌ها، به آن دامن می‌زنند. به نظر من این دیدگاه غلطی است که ما بخواهیم این دو گرایش در عرصه پژوهش را در مقابل هم قرار دهیم. هرکدام از این موارد باید وجود داشته باشد و هیچ‌کدام از اینها، نه‌تنها جای دیگری را تنگ نمی‌کند، بلکه مکمل و لازم و ملزوم یکدیگرند. باید توجه داشت قرار نیست همین امروز یا فردا، از پژوهش‌های علوم پایه، فناوری یا تکنولوژی تازه‌ای پدید آید. اگر امروزه همه توش‌وتوان خود را صرف پژوهش‌های کاربردی کنیم، باید مطمئن باشیم در آینده نزدیک، دست ما از مبانی نظری پژوهش‌های کاربردی خالی می‌شود؛ یعنی اگر امروزه همه تلاش ما این باشد که دستاوردهای پژوهش‌های بنیادی خود را به فناوری و کاربرد تبدیل کنیم، در آینده نزدیک، دستمان خالی می‌شود؛ چراکه به قدر کافی به پژوهش‌های بنیادی (که مولد علوم دیگر است)، اهمیت ندادیم. پس هرکدام از این موارد در جای خود لازم و ضروری است، اما اینکه بگوییم چون می‌خواهیم از پژوهش‌های کاربردی حمایت کنیم، پس از پژوهش‌های بنیادی غفلت کنیم، به باور این‌جانب، آدرس غلط‌دادن است. نکته مهم در این مورد، توجه مناسب و درخور به هریک از این دو، در سیاست‌گذاری‌های علمی است که چگونه و به چه روشی از هرکدام از این بخش‌ها حمایت کنیم»

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پایان نامه

+0 به یه ن

صبح سر جلسه دفاع از تز کارشناسی ا رشد بودم. جلسه دفاع یکی از دانشجویانم بود. خوشبختانه خیلی مسلط بود و با نمره عالی قبول شد.
چیزی که می خواستم بگویم این بود که برعکس تصور برخی دانشجویان، اغلب داورانی که من دیده ام پایان نامه را از اول تا آخر با دقت می خوانند. خلاصه به حساب این که پایان نامه خوانده نخواهد شد پایان نامه خود را سَمبَل نکنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه

+0 به یه ن

اینها جواب های من به مصاحبه هایی بود که پارسال به خاطر جایزه آی-سی-تی-پی شده بود:
(سئوالات یکی اش مصاحبه ها را که با خبرنامه خود آی-سی-تی-پی بود ندارم. اما از جواب مشخصه که سئوال چی بود. )

-Of course, I became happy. I then felt a sense of duty to work harder to keep up with the high standards of the previous prestigious winners of this prize. This is a very strong motivation.

-When I was a PhD student at SISSA, Trieste, some of the leading neutrino physicists including my supervisor, Prof Alexei Smirnov of ICTP were around. Moreover exciting news were coming from experiments such as  SNO and KamLAND. It was a natural environment to become interested in neutrino physics, especially that since high school when I was preparing for the physics olympiad, I had made up my mind to become a phenomenologist.

-Oh! The role of ICTP was and still is just vital. As I mentioned before, my supervisor at PhD was Prof. Alexei Smirnov. After returning to Iran, we had depended on the support of ICTP in various ways. I was a junior associate of ICTP which provided me the opportunity to come to ICTP a few months a year. As Prof Salam himself put it, the associate scheme helps scientists from developing countries to ``recharge their batteries."   Moreover, ICTP helps us to organize international meetings back home. This viewpoint on the impact of ICTP is shared by many scientists across the developing countries in various fields.

In our field (neutrino physics and dark matter phenomenology), ICTP and

SISSA together have made Trieste one of the leading centers in the world as they have a very strong scientific resident culture. In this field, Trieste is very special for scientists from developing as well as developed countries alike.

Although at first glance discrimination against women in scientific careers have been considerably relaxed compared to the time of Marie Curie or Emmy Noether, there is still a glass ceiling up there, perhaps more so in developing countries. A woman who tries to form her own research group will face lots of resistance that their male counterparts

-       cannot even imagine. The more a female scientist is successful, the more pressure she may face. As a woman chances of your scientific plans to be sabotaged is far more and one should have several substitute plans. My own experience is that this can lead to more innovative solution with a wider impact.

The good news is that status of women in scientific community, especially in my country, is changing for better very rapidly, in my country . Among the students there are more girls who are interested in scientific research and aspire to become serious scientists. 

Moreover, as far as I see, boys in the new generation are increasingly more  receptive and supportive of these changes in favor of the status of women .

In the end, I would like to quote Gandhi: `` First they ignore you, then they laugh at you, then they fight you, then you win."

I have tried it. Believe me: It works case by case!

این هم یک مصاحبه دیگه به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس آی-سی-تی-پی:




1. Please tell me briefly about yourself - your exact title, what kind of research you do, and what you got the prize for?

My name is Yasaman Farzan. I was born in Tabriz-Iran. I got my PhD in particle physics  in 2004 from SISSA in Italy which back then was located next to ICTP building. I am currently an associate professor of physics at IPM, Tehran. My research topics include neutrino physics, dark matter and supersymmtery. I am a phenomenologist which, in this context, means my research is a bridge between experimental and theoretical work. It is the job of a phenomenologist to determine what effects are expected within certain model of particle physics in various experiments. I have received the prize for a series of projects that I had done on neutrino physics and dark matter model building.

2. What do you think about ICTP? Is it useful? Important? Why?

 

ICTP is extremely useful for the scientific community in general and the scientific community in developing countries in particular. ICTP brings about the environment in which scientists from different countries can communicate and exchange ideas. Such interactions is crucial to keep updated. In discussions, new ideas are born. The schools and meetings of ICTP have a special place in the scientific calendar of scientists from around the world. In our field, ICTP meetings are considered as a model of success for organizing international meetings both in developed and in developing countries.

3. How has it helped you? Your institute? Your country?

My PhD supervisor was Prof Smirnov of ICTP who is a leading neutrino physicists in the world. I therefore owe ICTP beyond description. Moreover, being a phenomenologist, I need to be in contact with both theorists and experimentalists. Regular visits to ICTP helps me to establish contacts and stay updated and motivated. As Prof Salam himself phrased it, these visits help scientists from developing countries to ``charge their batteries.” ICTP also helps us to organize meetings in our country and form networks across developing countries. Unfortunately the sanctions against Iran makes money transfer difficult. As you know, the kind of research we do is purely fundamental with no relation to the issue of sanctions whatsoever. I wish ICTP, being associated with UNESCO, to become exempt from sanctions as these activities apart from boosting the scientific research, are in line with the mission of united nation organization which is creating a dialogue among people of different nations and establishing a culture of peace.

4. What is ICTP's the biggest achievement, in your opinion?

At world level, setting standards for organizing international scientific meetings.

5. What, would you say, are ICTP's challenges ahead?

In some of developing countries institutes and universities give handsome amount of money for each paper in ISI journals. For some epoch this might have been a positive policy as it had encouraged the scientists  from these organization to become active. In recent years, this has  however become a curse for the international scientific community  because so many content-free papers are submitted to the journals that makes it hard to pinpoint high quality ones. It has dramatically increased the workload of editors and referees. The situation is similar to case when cheap low quality goods capture the market and makes life difficult for high quality producers. ICTP cannot stop or reverse this trend but can play a role to reduce it by establishing itself as a prestigious organization capable of evaluating scientific merits. In my opinion, ICTP should become more conscious of this role when inviting speakers, choosing associates and of course giving advice to policy makers from developing countries who are keen on having contacts with ICTP.  This is not just for the sake of developing countries. It is more important for maintaining the integrity of international scientific community as a whole. I believe a policy that reduces scientists from certain countries to mere “producers and sellers” of paper is a threat to scientific merit and I expect ICTP to play its special and unique role to safeguard this merit.

In my opinion the greatest challenge is to keep balance in setting goals for the institute. This applies to any institute but is more subtle for ICTP because ICTP is associated with UNESCO with its special causes. Let us be realistic.  Facilities, financial means, expertise and experiences of ICTP are limited. ICTP cannot solve all the problems facing the world. If ICTP grows out of proportion to solve a wide range of problems it will soon be derailed from its principal goals.  If the goals are set far beyond the means of  ICTP,  regardless of how noble, humanitarian and great the goals are, they will lead to degeneration of ICTP. The most obvious threat is that ICTP will need more funding and will naturally look for developing oil-rich or other rich countries as the  potential resource of funding. The authorities of these countries may be happy to  donate money to ICTP to gain reputation.  ICTP will of course  be happy to receive the money to spend on its ``noble” goals but all this comes with a price. This means ICTP should turn a blind eye on their wrong corrupting scientific policies such as the one I mentioned above to get the funding! It is not really worth it! By these methods, problems of underdeveloped world can never be solved! The real problem in these countries is not lack of resources but corruption and mismanagement. ICTP should stay away from it and set an example of infallibility. “Small is beautiful.”  I hope ICTP stays small but focused on its carefully set goals within its capacity.

 

6. Have you studied at ICTP? How has it helped you?

As I said my PhD advisor was based in ICTP. I was an associate of ICTP after I returned to Iran and have since kept contact.

7. How is working at ICTP different from any other institution?

Constant flow of visitors from around the world makes working at ICTP special and really exciting.

8. How did it feel for you to receive this award?

Of course I became very happy. It gives me motivation to work harder.

9. Is your award an important one for your country?

I guess this question should be addressed by others.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنرانی در مورد زلزله

+0 به یه ن

فایل صوتی سخنرانی آقای دکتر زارع در مورد زلزله

اسلاید های سخنرانی

فیلم سخنرانی هم آماده هست. اگر علاقه مند باشید می توانید دی-وی-دی آن را از دفتر پژوهشکده تهیه کنید.

مطلب زیر را من  از سایت "نشنال جیوگرافی" کپی می کنم:

How Your Phone Could Save You From an Impending Earthquake

A new study says cell phones could give you enough time to get to safety.


The epicenter of a major earthquake is someplace you really don’t want to be. Not only does the shaking tend to be most violent there, but there’s also no time to look for shelter. Even a few seconds of warning can make the difference between life and death. And now, scientists say, there's an app for that.  

Writing in the journal Science Advances, Sarah Minson of the U.S. Geological Survey (USGS) and California Institute of Technology and several colleagues claim that plain old smartphones can detect quakes, pinpoint their location, and calculate when the shaking will arrive.

The USGS is spending tens of millions of dollars developing an early warning system called ShakeAlert that will use texts and emails to alert people that a quake has just let loose.

But some earthquake-prone nations—in Central and South America, for example, or the Caribbean, or south Asia—don’t have tens of millions of dollars to spare, or networks of seismographs. That’s why Minson and the USGS Earthquake Hazards Program are working on a much cheaper alternative. “This is a really clever idea that leverages an existing resource," says Kristine Larson, a University of Colorado aerospace engineer who studies how GPS systems can be useful in the earth sciences. Larson wasn’t involved in this research.

Smartphones could be ideal for rapid earthquake warning, Minson and her colleagues realized, because they have built-in GPS sensors and accelerometers, which detect movement. That's how they know where they are at all times, and when they’re being shaken. Phones closer to the epicenter will start shaking first, followed by phones a little farther away, so the timing and the intensity—which drops off with distance—allows the system to calculate where and how powerful the quake is.

The phones are also part of a pre-existing data network, so it’s trivially easy to program them to send news of a quake to a central location, where the data are merged to form an overall picture of the unfolding disaster. And that same network can blast an alert out to anyone in the danger zone.

The phone signals and processing happen at nearly light speed, but it’s reasonable to wonder if even that is fast enough. If your phone is already shaking, it’s arguably too late to do anything about it.

With even a few seconds of warning, you can get under your desk, or pull your car off the road.

But in fact, says Minson, an earthquake creates two distinct types of waves through the solid earth. “The damaging shaking comes from S waves,” she says, which shake the ground back and forth. A quake also sends out P waves, which simply compress the earth in front of them as they go—and, says Minson, “P waves travel faster, so they get to you first. It’s like the midnight ride of Paul Revere,” she says. “He began riding after the British landed, but he was far enough ahead of them to warn people.”

   

When Seconds Matter

It’s the P waves that earthquake early warning systems pick up on, and while the dangerous S waves can arrive very quickly afterward, that can be enough time to take action. “With even a few seconds of warning,” says Minson, “you can get under your desk, or pull your car off the road. If you’re a surgeon,” she says, alluding to a scenario with particularly gruesome potential, “it’s long enough to retract your scalpel and step away from the patient.” It’s also long enough for subways and other trains to be brought to a halt and elevators to be stopped at, rather than between, floors.

The authors of the new report tested the idea with two simulations—a hypothetical magnitude-7 quake on California’s Hayward Fault, in the Bay Area, and another based on the devastating magnitude-9 quake that struck off the shore of Japan in 2011, triggering a killer tsunami. The simulations show that a system relying on just two-tenths of a percent of smartphone users could pinpoint the strength and location of a quake within just five seconds.

“In an ideal world,” says Minson, “we would test the system with actual phones and actual earthquakes.” And in fact, that’s already in process: A pilot program funded by the U.S. Agency for International Development should be in place within the year to do just that.

There are a few potential pitfalls, observes John Vidale, a seismologist at the University of Washington who wasn’t involved in this project. “A system like this would not necessarily be free of false alarms,” he says, “nor immune to pranksters or worse who wanted to cause turmoil from malicious hoaxes.”  

Still, he says, “The idea is creative and sound, and we could see crude versions of such apps very soon."



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه من در آی-سی-تی-پی

+0 به یه ن

لینک مصاحبه من در آی-سی-تی-پی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نکاتی در مورد مصاحبه ام در روزنامه جام جم

+0 به یه ن

از دوستان خواستم نظرات خودشان را در مورد دغدغه آموزشی که اینجا مطرح کرده بودم بنویسند. برخی لطف کردند و نظر خود را منعکس کردند. ازشون اجازه خواستم که در وبلاگ بحث را ادامه دهیم. یکی از نظرات را که در واقع چالشی هست برای چکش کاری بحث در زیر می خوانید. سعی می کنم پاسخی بدهم که دست کم برای خودم قانع کنند هست:

-مصاحبه با ارائه‌ی یک مشاهده شروع می‌شه ولی پیداست که تو، اون «مشاهده» را یه «مشکل» می‌دونی. مصاحبه کننده هم ازت پرسیده: « شاید بخشی از مسائل و مشکلات ناشی از تغییر سیستم آموزشی باشد؟» یعنی قبول کرده که مشکلی هست. ولی خب، شاید کسی این «مشاهده» را نتیجه‌ی سیاست‌گزاری‌های درستی بدونه که باعث «رهایی» نظام آموزشی از «شر» علوم فانتزی و به دردنخور شده.
خوب!  ریاضی و فیزیک و ... علوم به درد بخور نیستند که "رهایی" از آنها را جشن بگیریم!! در این موارد من زیاد نوشته ام. جامعه به توان تحلیلی که با آموزش این علوم به دست می آید نیاز داره. در این مقاله و این فایل صوتی بیشتر به این نظر پرداخته ام.
البته وجود تکنیسین های ماهر به جای خود بسیار ارزشمند هست. لازم نیست همه جامعه در رشته ریاضی فیزیک دیپلم بگیرند. هنرستان های فنی حرفه ای مجهز مطابق با نیاز کشورباید دایر شوند تا به  تربیت نیروی کار ماهر بپردازند. اما از کسی که دیپلم ریاضی فیزیک می گیرد انتظار می رود این دروس را درست و حسابی بگیرد. آنها را "شِرره"(=شُل آتتماخ) نکند!

بخش پایانی مصاحبه ممکنه حاوی این پیام باشه که مشکل جامعه‌ی پزشکی و مسائل مشابه را به همین «ضعف» نظام آموزشی فروکاسته‌ای.
به نظر من بخش عمده مشکل از آموزش است. آموزش به معنای عام کلمه.
پزشکی را به عنوان یک مثال  مطرح کردم که برای تک تک خوانندگان روزنامه کثیرالانتشاری چون جام جم ملموس هست. مشکلاتی از آن دست را در سایر حوزه ها هم داریم. عمده مشکلات یا از کم سوادی است یا از حرص و آز مال دنیا. ربط اولی به آموزش که مبرهن هست. دومی هم به عقیده من ریشه در آموزش دارد. وقتی سیستم آموزشی در عمل می آموزد برای همه چیز-از جمله موفقیت تحصیلی پول هست که حرف آخر را می زند ، طبیعی است پول پرستی و حرص و آز ترویج شود. یکی از نکاتی که می خواستم بیان کنم آن هست که تکیه بر معلم خصوصی از طریق جیب والدین اعتماد به نفس نوجوان را خزد می کند. عملا به او می گوید بدون توسل به جیب بابا و مامان خود هیچ نیست. نمی تواند با تلاش خود سری بین سرها بلند کند. نمی تواند شخصیت خود را خود بسازد. اگر این نوجوان والدینی پول پرست و در عین حال دیکتاتور مآب داشته باشد که امید ساختن یک شخصیت محکم در دوره نوجوانی از او سلب می شود. فراموش نکنیم که نوجوانی دوره ساخته شدن شخصیت انسان هست. اگر در این سنین نوجوان به این حس نرسد که با تلاش از راه صحیح می تواند سر خود را بالا نگه دارد و پیشرفت کند در سنین بالاتر هم دنبال زیرآبی می رود یا به جیب دیگران اتکا می کند.
و ضمنا نمی‌دونم طرفدارای بازار آزاد آیا  این مشاهده که «خدمات آموزشی» چندان رایگان «توزیع» نمی‌شه را یه موفقیت می‌دونند یا یه گرفتاری
من اقتصاد دان نیستم که نظر منسجمی در مورد نظام اقتصادی داشته باشم. قبلا هم بارها نوشته ام که از بازاری ستیزی ای که روزگاری بر ادبیات و سینمای ما سایه افکنده بود بیزارم.در داستان سارا  طبقه ای را رمانتیک نشان دادم که در آن جریان چپگرای ادبیات ما همیشه خبیث نشان داده شده بود. یا در مواردی  از آن استاد دانشگاه که سر کلاس حرف هایی به ضد بازاری ها می زد به شدت انتقاد کرده ام.
مثل اغلب شهروندان من دغدغه کیفیت کالا و خدمات دارم و بس. برایم مهم نیست چگونه این هدف حاصل می شود. می خواهم آب لوله کشی  و مواد غذایی بهداشتی و سالم  باشند. می خواهم اتوموبیل های خیابان ها ایمن باشند ترمزشان درست کار کند،  زیاد بنزین مصرف نکنند و کمتر هوا را آلوده کنند. اگر منع واردات خودرو باعث آن می شود که کیفیت خودروی داخلی در غیاب رقابت  پایین بماند و هوا را آلوده کند و به اندازه کافی ایمن نباشد یا مردم خودروی فرسوده برانند من و کثیری دیگر از هموطنان خوشنودتر خواهیم بود وارادات خودرو آزاد شود. این نظر همین طوری من بود. بدون هیچ کارشناسی. در مورد آموزش هم -چه دولتی باشد چه خصوصی- مطلوب من کیفیت بالای آموزشی است. توجه کنید در مورد این مسئله دیگه  قضیه ، مسئله نظر شخصی من نیست ! قانون اساسی روشن و واضح تکلیف را معین کرده:

« دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خود کفایی کشور به صورت رایگان گسترش دهد. »
قانون اساسی ایران, اصل سی ام
برای اطلاعات بیشتر در مورد حکم قانون اساسی سایر کشورها در این زمینه مراجعه کنید به این سایت.

حرف من این بود که به حد نیاز واقعی کشور الان متخصص نداریم. درسته به عدد کارشناسان بسیارند. اما واقعا کیفیت آموزش آنها به حدی نبوده که نیاز کشور را برآورده کنند. وقتی معلم یا استاد مدرسه دولتی تامین نباشد علی العموم (از استثنائات فداکار بگذریم) دل به کار نمی دهد. در نتیجه دانش آموز یا دانشجویی که تربیت می کند انتظاری را که از او می رود برآورده نمی کند.

دوست دیگری مطرح ساخت:""درصد دانشجویی که رایگان تحصیل می کنند ما را به خودکفایی می رسانند؟" آیا فقط دانشجویانی که رایگان تحصیل می کنند قراره بعدها وارد چرخه های علمی و صنعتی بشوند؟ پس فلسفه ی وجودی بقیه دانشگاه ها میره زیر سوال."
من چنین ادعایی نکردم. اتفاقا برخی از متخصصان لایق کشور محصول دانشگاه آزاد هستند. اما اگر کمبودی در زمینه آموزش هست بنا به قانون اساسی  دولت موظف به رفع کمبود هست نه بخش خصوصی.


در زیر متن کامل مصاحبه را می آورم:

رشته اصلی فعالیت شما فیزیک ذرات است. این ذرات چه ویژگی داشتند که مورد توجه شما قرار گرفت؟

برای این که به این سوال پاسخ دهم ابتدا باید ذرات بنیادی را تعریف کنم. ذرات بنیادی اجزای تشکیل دهنده دنیا هستند یعنی کل مواد اطراف ما از یک سری ذراتی تشکیل شده اند که خودشان تجزیه ناپذیرند. یا دست کم  تا به امروز شواهد آزمایشگاهی  برای تجزیه پذیر بودن آنها به دست نیامده است. نوترینوها از  جمله ذرات بنیادی هستند. یکی دیگر از ذرات بنیادی که مردم با آن آشنایی بیشتری دارند الکترون است که از اجزای تشکیل دهنده ماده  اطراف ما می باشد. الکترون ها تا جایی که ما می دانیم ذراتی هستند که تجزیه ناپذیر هستند. همان گونه که می دانید در ماده علاوه بر الکترون هسته نیز وجود دارد که   از پروتون و نوترون تشکیل شده است. پروتون و نوترون خودشان از ذرات بنیادی نیستند چون هر کدام از آنها  به نوبه خود از ذراتی تشکیل شده اند که ذرات بنیادی محسوب می شوند. نوترینوها نیز  از جمله ذرات بنیادی هستند. این ذرات بار الکتریکی ندارند و در نتیجه آشکارسازی آنها بسیار دشوار است. با این وجود نوترینو ها ذرات بنیادی نادری نیستند و در اطراف ما فراوان یافت می شوند.  در هر ثانیه حدود یک میلیارد نوترینو از هر سانتی متر مربع از بدن ما عبور می کند. این نوترینوها در داخل خورشید تولید می شود.

چرا به تحقیق درباره ذرات  بنیادی علاقه مند شدید؟

یکی از ستون های اصلی که متدلوژی علم فیزیک بر آن استوار است  دیدگاه  تقلیلگرایانه یا فروکاست گرایانه (reductionism) می باشد. بنا به این دیدگاه  در حوزه فیزیک، پدیده های  پیچیده را می توان با روش علمی  تا جایی  ساده سازی  کرد   که بتوان  با قوانین ساده آنها را فهمید. تجربه بشری نشان می دهد این تحلیل فروکاست گرایانه جواب داده است!  همین نکته که روش  ساده سازی و تقلیلگرایی برای فهم پدیده های فیزیکی  کار کرده بسیار غیربدیهی است. اما تجربه دانش بشری نشان داده این کار شدنی است. مثال می زنم: برای این که من دینامیک افتادن یک مداد را متوجه شوم لازم نیست بفهمم در آن سوی کهکشان چه اتفاقی می افتد. این را ما در زندگی معمولی می بینیم و تجربه می کنیم اما اصلا بدیهی نیست. چرا می توان افتادن یک مداد را به سادگی فرمول بندی کرد؟ در حقیقت  جست و جو برای قوانین فیزیکی بر  اساس این دیدگاه ساده سازی استوار است. در رشته ذرات بنیادی این دیدگاه فروکاست گرایانه نمایان تر است یعنی می توان هر پدیده ای را بر اساس یک فرمول بندی ساده و با تعداد کمی از ذرات توصیف کرد و برای آزمایش ها و مشاهدات بعدی پیش بینی هایی را ارائه کرد. همه این پیچیدگی ها و تنوع که می بینیم از یک سری ذرات بنیادی ساخته شده اند که فرمول بندی نسبتا ساده و قابل فهمی دارد. این ویژگی برای من جذاب بود.

چرا به سراغ نوترینو ها رفتید؟

من این شانس و افتخار را داشتم که بتوانم  در مقطع دکتری دانشجوی  یکی از بزرگ ترین فیزیکدانان نوترینو دنیا  یعنی الکسی اسمیرنف  باشم .  این فرصتی نبود که بخواهم آن را از دست بدهم. خودم هم این شاخه را هم دوست دارم. چون ساده است و من به دنبال کشف رازهایی درباره رفتار این ذرات بودم.

چه زمانی به درس فیزیک و ادامه تحصیل در رشته فیزیک علاقه مند شدید؟

من در دوره دبیرستان علاقه زیادی به درس ریاضیات داشتم. آن زمان کتاب های ریاضی با امروز متفاوت بود. آن زمان دروس ریاضی و به خصوص هندسه بیشتر بر اساس اثبات تدریس می شد . هیچ رابطه ای را بدون اثبات نمی پذیرفتیم. اما این روزها آموزش بر اثبات فرمول ها استوار نیست. من به هندسه علاقه زیادی داشتم چون ساده بود یعنی با اصول موضوعه ساده می توانستیم قضایای پیچیده را اثبات کنیم.  در دوره دبیرستان معلم هندسه خوبی داشتم. آقای قابچی در دبیرستان فرزانگان تبریز تدریس درس هندسه را بر عهده داشتند. به فیزیک هم علاقه داشتم اما این علاقه مندی در مقایسه با ریاضیات در درجه دوم قرار داشت.آقای رفقی معلم فیزیک این دبیرستان در ترویج علاقه علمی دربین دانش آموزان نقش مهمی داشتند. یکی از نکاتی که ایشان بر رویش تاکید می کردند  یادگرفتن تاریخ کشف ها و فرمول بندی ها بود. یادم هست روزی یکی از همکلاسی ها به لحنی اعتراض آمیز پرسید: "چرا ما باید تاریخ کشف ها را حفظ کنیم؟ آیا در امتحان می پرسید." آقای رفقی جواب دادند در امتحان نمی پرسم اما شما باید بیاموزید تا "در کوران پیشرفت های علمی" قرار بگیریدو .... در این صحبت چندین نکته مستتر بود یکی این که دانش آموزانی که مقابل او در کلاس نشسته بودند  بالقوه افرادی  می توانند باشند که علاوه بر آموختن فیزیک خود  می توانند  در گسترش این علم تاثیرگذار باشند. این ادعا در آن زمان حرف بزرگی بود  اگرچه شاید امروز خیلی عجیب نباشد.  البته آن زمان به شعار کسانی زیادی بودند که سخن از فتح ماه و مریخ توسط ایرانی ها می زدند اما کسانی مثل آقای رفقی که با تاکید بر آموزش اصولی از سنین پایین در این راستا قدم بر می داشتند کم بودند و متاسفانه هنوز کم هستند. حقیقت این است که مطرح شدن چنین دیدگاه هایی از سوی معلم ها می توانست نقش مهمی در افزایش اعتماد به نفس دانش آموزان داشته باشد. مهم تر از همه این که تاکید می کردند تاریخ علم مهم است و این مفاهیم علمی یک شبه به وجود نیامده است. علم قدم به قدم پیشرفت کرده است. پس از آن من المپیاد فیزیک قبول شدم و برای شرکت در کلاس های آمادگی آزمون المپیاد از تبریز به تهران آمدم. آنجا علاقه بیشتری به فیزیک پیدا کردم و در نهایت مسیر فیزیک را برگزیدم.

خیلی ها ترجیح می دهند بیشتر در زمینه تحقیقات کاربردی کار کنند تا مردم بتوانند نتیجه آن را در زندگی روزمره شان ببینند. چطور شما به تحقیق در حوزه علوم پایه روی آوردید؟

این بیشتر علاقه شخصی من بوده است. برای این که تمدنی به طور متناسب و پایدار  پیشرفت کند سرمایه گذاری مادی و انسانی آن روی علوم کاربردی و پایه باید متناسب باشد. طبعا علوم کاربردی بیشترین بودجه را باید دریافت کنند. اما به علوم پایه  نیز نباید بی توجه بود. علوم پایه که انگیزه ی آن کنجکاوی بشری موتور محرکه یک تمدن هستند. تجربه نشان داده است در جریان سرمایه گذاری در  زمینه علوم بنیادی به محصولات ثانویه ای دست پیدا کرده ایم که در جامعه  کاربرد فراوان پیدا کرده است.

در سده های میانی تمدن ایرانی اسلامی دانشمندان بزرگی مانند ابن سینا، ابوریحان، این هیثم و رازی را داشتیم اما بعدها این روند افول کرد . چنینی پسرفتی می تواند علل مختلفی داشته باشد. یکی از علت ها این بود که از اواسط دوره صفوی به بعد بیشتر در زمینه علوم مهندسی و کاربردی و علوم دینی سرمایه گذاری شد و  علوم پایه به دست فراموشی سپرده شد.

راستش را بخواهید من  بر این باور هستم که باید برای کار در زمینه تحقیقات محض حد و حدودی در نظر گرفته شود و اساسا نباید بودجه زیادی به تحقیقات پایه اختصاص پیدا کند. اگر بودجه اختصاص داده شده به تحقیقات علوم پایه متناسب نباشد در کشوری مانند ما مانند بارانی است که به سیل تبدیل می شود چراکه در کشور ما قدرت جذب بالایی وجود ندارد و در نهایت می تواند به ایجاد مسیر شبه علم منجر شود. بنابراین معتقد نیستم که در این زمینه سرمایه گذاری زیادی انجام شود بلکه سرمایه گذاری متناسب قابل جذب در این حوزه کافی است.

فکر می کنید چرا تمدن ایرانی در چنین مسیری قرار گرفت؟

اگرچه این واقعیت تلخ است اما باید آن را به عنوان یک واقعیت بپذیریم. فکر می کنید موتور حرکت برای ابداعات و اختراعاتی که کاربرد زیادی پیدا می کند چیست؟ یکی از این موتورهای محرکه جنگ است که خیلی ویرانگر است اما متاسفانه از گذشته های دور پیشرفته ترین فناوری ها در زمان جنگ به وجود آمده است . موتور محرکه دیگر رقابت و چشم و همچشمی است.خیلی از پیشرفت های بدست آمده در دوره رنسانس نتیجه همین چشم  همچشمی ها بین خاندان های نوکیسه بوده است! یکی از دیگر موتورهای محرکه کنجکاوری بشر  است  که اخلاقی ترین و کم هزینه ترین گزینه می باشد.  کنجکاوی های کودکانه اگر در مسیر صحیحی هدایت شود در نهایت از علم و پژوهش سر در می آورد. اما متاسفانه این روز ها شرایط  مدارس ما به گونه ای پیش می رود که این کنجکاوی در بین کودکان کمرنگ تر شود.

تحقیقات بنیادی دیر به نتیجه می رسد. برای مثال فکر می کنید مردم در آینده کجا می توانند نتیجه کاربردی تحقیقاتی که در زمینه نوترینوها انجام شده ببینند؟

علی الاصول با پیشرفت فناوری می توان به کمک این ذرات پروفایل چگالی  زمین را تهیه کرد.  البته فعلا فن آوری لازم وجود ندارد. با بررسی نوترینوها ی گسیل شده از یک راکتور هسته ای می توان آن  را از راه دور مانیتور کرد. با فن آوری فعلی این کار امکان پذیر است.

ظاهرا نوترینوها ذرات عجیب و غریب هستند ویژگی مشترک شما با این ذرات که زندگی خود را به مطالعه آنها اختصاص داده اید چیست؟

مگرباید وجه اشتراکی وجود داشته باشد؟ ( باخنده می پرسد) همان ساده سازی در این نوترینوها شاید بیش از هر چیز دیگری برای من جذاب و جالب توجه بوده است. این ذرات بنیادی برهم کنش های ضعیفی دارند. سئوالی که مطرح می شود ومن به آن علاقه مندم  آن هست که شاید این برهمکنش های ضعیف به خوبی شناخته نشده است. اگر بیشتر داده جمع آوری کنیم شاید بتوانیم برهم کنش های جدیدی را پیدا کنیم که تاکنون کشف نشده است . این امکان برای من جالب است.

 همسر شما هم از محققان مطرح  در حوزه پژوهش های بنیادی است . زندگی مشترک دو محقق بیشتر فرصت است یا محدودیت؟

به نظر من بیشتر فرصت است. ما از کار همدیگر درک بهتری داریم. کار ما موجب می شود زیاد سفر کنیم وقتی دو نفر ویژگی کار مشترکی داشته باشند کمتر از هم دلگیر می شوند. در غیر این صورت مسافرت های مکرر موجب شکایت طرف مقابل می شود. ما معمولا همزمان سفر می کنیم و در نتیجه شکایتی از سفر هم نداریم . مسئله دیگر این است که می توانیم با هم بحث علمی کنیم.  شاخه پژوهشی ما یکی نیست و مقاله مشترک نداشته ایم اما اغلب در بخش سپاسگزاری از هم تشکر می کنیم. چون در انجام این پژوهش ها از مشورت هم استفاده می کنیم. در مجموع زندگی مشترک ما بیشتر فرصت است و تنها محدودیت موجود برای زوج پژوهشگر پیدا کردن شغل در یک محل است. در موسسات معمولا ترجیح می دهند زن و شوهرها با هم در یک سازمان یا اداره استخدام نشوند. این ویژگی فقط مختص ایران نیست. در همه جای دنیا همین است. چون فکر می کنند این دو نفر با هم متحد هستند و این به مذاق کارفرمایان معمولا خوش نمی آید! البته اکنون من و همسرم یک جا کار می کنیم.

شما بخشی از مسیر زندگی را دنباله رو همسرتان بوده اید و به خاطر ایشان مسیر زندگی خود را تغییر داده اید. آیا این موضوع موجب پشیمانی تان نشده است؟

همسرم من خیلی زرنگ است  و همیشه کاری می کند که تصمیم گیری نهایی از زبان من اعلام شود . در حقیقت ایشان زمینه را فراهم می کند و در نهایت با هم تصمیم گیری می کنیم  که به نظر می رسد ظاهرا  من چنین تصمیمی گرفته ام و هیچ جای اعتراضی باقی نمی ماند. من شخصا سنتی هستم . با این که پژوهش و تحقیق در زندگی من از اهمیت زیادی برخوردار است اما زندگی خانوادگی همیشه برای من در اولویت بوده است. جایی که من از این موضوع فشار زیادی را احساس کرده ام زمانی بود که همسرم دردانشگاه استنفورد دوره پسا دکتری می گذراند. من آن زمان دانشجوی رسمی دوره دکترا در ایتالیا بودم که همراه همسرم به استنفورد رفته بودم. با فرهنگ آکادمیک آمریکا این جور در نمی آید. اگرچه در ایران مقبول است خانمی به خاطر همسرش از کشوری به کشور دیگرنقل مکان کند.  البته استاد راهنمای من در استنفورد - که خیلی به ایشان مدیون هستم- اصلا به روی خودش نمی آورد اما بقیه نگاه سنگینی به من داشتند تا این که اولین سمینار را در آنجا ارائه کردم . سخنرانی  درمقایسه با دانشجویان دیگر همان دانشگاه بسیار بهتر بود و به این ترتیب نگاه ها عوض شد.

چرا به ایران بازگشتید؟

من و همسرم به ایران بازگشتیم تا درکنار هم باشیم. اگرچه هرکدام به تنهایی می توانستیم در مراکز خوبی مشغول کار و فعالیت شویم  اما ترجیح می دادیم در کنار هم کار کنیم. البته بعداز بازگشت به ایران این امکان فراهم شد که در دانشگاه مک گیل در کنار هم باشیم اما باز تصمیم گرفتیم  در ایران بمانیم . من پشیمان نیستم چون  به نظرم تصمیمی که گرفته ام ارزش داشته است.

ماجرای داستان ها و وبلاگ نویسی ها چه بود ؟ آیا هنوز هم در وبلاگتان مطالبی می نویسید؟

در دوره دبیرستان دبیر ادبیات فوق العاده ای به نام خانم نجمی داشتیم. آن زمان در مقایسه با دیگر همکلاسی هایم در زمینه ادبیات خیلی زرنگ نبودم دیگر دوستانم در مقایسه با من قلم بهتری داشتند. آن زمان هیچ وقت نویسندگی نکردم تا این که دکترایم را گرفتم و به ایران بازگشتم. بعد از باز گشت به ایران  من در محیط آکادمیک خیلی احساس تنهایی می کردم زمانی که به ایران بازگشتم وبلاگی راه اندازی کردم تا به بخشی از نیازم پاسخ دهم. به تدریج  این فعالیت گسترش پیدا کرد. احساس کردم باید حرف هایی را بزنم که در دلم بود . قالبی که برای گفتن حرف هایم پیدا کردم قالب داستان نویسی بود. اگر بخواهیم آنها را بر اساس معیارهای داستان نویسی بسنجیم می توانیم بگوییم کار قوی نیست. چون من وقت زیادی برای نحوه نوشتن نگذاشتم و بیشتر مفهوم این داستان ها برای من مهم بود . از  جهت  محتوا داستان های من می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد اما از لحاظ فرم و قالب نه چندان!.اگر کسی علاقه مند است می تواند به وبلاگ من مراجعه کند. ولی امروز دیگر فرصت این کار را ندارم و از طرفی نیاز من به نوشتن هم برطرف شده است و دیگر وبلاگ نویسی هم نمی کنم.

به عنوان یک محقق جوان چه دغدغه ای دارید؟

چیزی که امروزه دغدغه من شده این است که با کمال تعجب و حیرت برخلاف سابق  این روزها نه تنها  دانش آموزان مستعد   نه تنها به درس ریاضی  عشق نمی ورزند بلکه از آن گریزان می باشند. دانش آموزان امروز دانشجویان فردا هستند  و قرار است درآینده  کارهای پژوهشی انجام دهند. کسی که پایه ریاضی خوبی نداشته باشد نه تنها در رشته های  علوم پایه و مهندسی بلکه حتی در رشته های پزشکی هم نمی تواند به موفقیت دست پیدا کند.  چنین گریزانی همه گیر از درس ریاضی  دلیلی نمی تواند داشته باشد جز ضعف سیستم آموزشی. محتوای کتاب های درسی امروز نامتناسب است. بعضی بخش ها بسیار ساده و بعضی از دیگر بخش ها بسیار سخت است. به دانش آموز این حس القا نمی شود که درس ریاضی اش کاربرد دارد یا زیباست!در نتیجه انگیزه و علاقه ای به وجود نمی آید. کتاب های درسی باید جذابیت داشته باشند و کنجکاوی بچه ها را ارضا کنند.

شاید بخشی از مسائل و مشکلات ناشی از تغییر سیستم آموزشی باشد؟

تغییر نظام آموزشی پیامدهای جبران ناپذیری را به همراه داشته است. این تصمیمات بار مالی زیادی را هم به همراه دارد. از دهه هفتاد به این سو بارها کتاب های درسی را عوض کرده اند. تا معلم ها آموخته اند که چگونه کتاب های جدید را تدریس کنند کتاب ها دوباره عوض شده! شاید هر از گاهی لازم باشد کتاب های درسی قدری به روز شود اما این شیوه تغییر  کل مفاهیم کتاب  با این سرعت و شدت قابل هضم نیست.

 

مسئله جدی دیگر مبحث برچیده شدن تدریجی آموزش رایگان در کشور است. خوشبختانه  اصل سی قانون اساسی کشور که در این زمینه است پیچیدگی  متعارف یک متن حقوقی ندارد و به گونه ای بیان شده است که برای همه قابل فهم است.  در اصل سی ام قانون اساسی کشور آمده:" دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور گسترش دهد." ما مدارس دولتی داریم که در آنها به ظاهر امکانات آموزشی فراهم شده اما تا رسیدن به وضع مطلوب فاصله دارد . در این مدارس معلمان و دانش آموزان با محدودیت های مختلفی مواجه هستند. متکی شدن دانش آموزان به معلم خصوصی از دیگر مشکلاتی است که نه تنها از نظر مالی برای پدر و مادر ها مشکلاتی را ایجاد می کند بلکه به کاهش اعتماد به نفس دانش آموزان منجر می شود. در این دوره شخصیت اصلی بچه ها شکل می گیرد و این در حالی است که همه این اتفاقات به گونه ای پیش می رود که عملا به بچه ها گفته می شود در دنیای امروز پول حرف اول را می زند. البته هستند افراد دلسوزی در گوشه و کنار کشور که با از خودگذشتگی و ذوق و ابتکار خود کمبودهای سیستم آموزشی را جبران می کنند.

در این شرایط  به برکت  حضور پراکنده این عزیزان به طور جزیره ای می توانیم امید به پیشرفت داشته باشیم. هنوز می توانیم امیدوار باشیم در ایران آینده پزشکان و مهندسان و محققان موفقی داشته باشیم اما نه به اندازه ای که نیاز کشور را برطرف کند.

 

در ایران بیش از 4 میلیون و 600 هزار دانشجو داریم از این تعداد حدود 3 میلیون و 900 هزار دانشجو برای تحصیل شهریه پرداخت می کنند و فقط حدود 750 هزار دانشجو ظاهرا به طور رایگان تحصیل می کنند. در واقع 84 درصد دانشجویان کشور ما شهریه پرداخت می کنند. سوال این است که آیا 16 درصد دانشجویی که رایگان تحصیل می کنند ما را به خودکفایی می رسانند؟

 

پاسخ شما به این سئوال چیست؟

بگذارید از حوزه سلامت مثال بزنم که برای همه ملموس باشد.  در کشور ما در زمینه های مختلف از جمله پزشکی و سلامت امکانات نسبتا خوبی فراهم است. اگر مسئله جدی پزشکی در حوزه پزشکی و درمانی برای کسی به وجود آید  با پرس وجو می تواند سراغ طبیب حاذق و بیمارستان مجهز که به او امکانات درمانی می دهد بیابد.  اما  تعداد پزشکان خوب و قابل اعتماد بسیار کم است و گاهی بیماران مجبور هستند حدود سه ماه منتظر بمانند تا از پزشک موردنظرشان وقت ملاقات بگیرند. برای یک بیماری جدی می ارزد شخص پی گیری کند اما برای هر سرما خوردگی ساده یا مسمومیت غذایی که نمی توان به سراغ این عده معدود از طبیبان حاذق رفت! در نتیجه ما وقتی سرما می خوریم یا دچار مشکل گوارشی می شویم اغلب به پزشک مراجعه نمی کنیم. برای این که از پزشکان صاحب نام و شناخته شده وقت ملاقات بگیریم باید ماه ها منتظر باشیم این در حالی است که به پزشکانی که در درمانگاه ها و مراکز درمانی حضور دارند اعتماد چندانی نداریم! یکی به این علت که پیاپی خبرهای وحشتناکی از سرنوشت شوم آشنایانی می شنویم که به دنبال سرما خوردگی ساده به پزشک رفتند و دکتر اشتباه تشخیص داد و دوم به آن علت که وضعیت درس خواندن اغلب دانشجویان پزشکی را می دانیم. می دانیم که  اغلب  تنها شب امتحان درس می خوانند. آن هم نه کتب مرجع بلکه در بهترین وضعیت از جزوه ای که سئوالات امتحان از آن طراحی می شود. در برخی موارد شنیده ام که برای نمره گرفتن نیازبه خواندن جزوه در شب امتحان هم نیست! کافی است نمونه سئوالات سال های قبل همان استاد را ببینند! این چه سیستم آموزشی هست؟! چه طور می توان  به طبابت کسی که این گونه مدرک پزشکی گرفته باشد اعتماد کرد؟!  پزشکان تربیت شده از نظر کیفی نمی توانند تا سرحد خودکفایی نیاز کشور را برطرف کنند. در چنین شرایطی بدیهی است که باید شنونده خبرهایی مبنی بر مرگ و میر بیماران در نتیجه تجویز نادرست داروها باشیم.حوزه پزشکی تنها یک مثال بود. وضعیت مشابهی در مورد سایر رشته ها هم متاسفانه وجود دارد. این فقط دغدغه من نیست و خیلی ها با این مشکل مواجه هستند .


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

علم نزد روس ها هست و بس!

+0 به یه ن

فیزیكی گفت:
سلام
خانوم دكتر این قضیه ای كه پولیاكف یك سال قبل از هیگز مقاله ای می نویسه و مكانیزم هیگز رو توضیح میده چقدر صحت داره؟
مینجیق جواب داد:
من اطلاعی ندارم. ولی خود شخص هیگز به طرز وسواس گونه ای در دادن كردیت (credit) به همه كسانی كه در فرمول بندی این مكانیزم سهم داشتند دقت می كنه. در همون جولای 2012 یك سخنرانی در دانشگاه swanseaداشت كه من در وبلاگم لینكش را دادم. در این سخنرانی با وسواس تمام سهم همه را می گه. این قدر در این كردیت دادن به این و آن دقت می كرد كه من خودم حوصله ام سر رفت. اگر پولیاكوف سهمی داشت حتما اونجا گفته. اگر علاقه مندید بروید و ببینید.

این جمله كه " پولیاكف یك سال قبل از هیگز مقاله ای می نویسه و مكانیزم هیگز رو توضیح میده" خیلی به جمله های شعاری بلوك شرق و سرخورده های فروپاشی شوروی شباهت داره. "این كه حق ما را خوردند و بردند و همه چیز را بهتر می فهمیم و نابغه بزرگمان پولیاكوف هم همه چیز را بهتر از امپریالیست ها می فهمه" ادبیات تیپیكال سرخورده های فروپاشی شوروی و كسانی هست كه بر كاخ كرملین كاخ آرزوهای پوشالی بنا كرده بودند. خود هیگز چنین ادعایی نداره. به همه كه سهم دارند كردیت می ده و می گه هم كه خودش تنها یك پیچ را سفت كرده.

شما از تندروان هندو بپرسید می گویند 2000 سال پیش دانشمندان هندو در بهارات نظریه ریسمان را هم فرمول بندی كرده بودند. دانشمندان امروزی غرب ایده های هندو های 2000 سال پیش را دزیدند. باور كنید چنین ادعا هایی می شه! ین ادبیات تندروان ملتی هست كه چند صد سال مستعمره بوده اند. ادبیات ملتی هم كه با غرب 70 سال پشت دیوار آهنین رقابت كردند و در رقابت فروپاشیدند هم آن  هست.

پیش روی علم این طوری نیست. علم قدم به قدم جلو می ره. هر دانشمندی هم می آید یكی دو پیچش را سفت می كنه. یك كار گروهی هست در ابعاد جهانی. هیگز هم خودش ادعایی بیش از این نداره

البته در این كه پولیاكوف دانشمند بزرگی هست شكی نیست. در این هم كه در شوروی سابق یك مكتب آموزشی و پژوهشی بسیار پیش رو داشتند هم شكی نیست. هنوز هم روباكوف و قربانوف و ... كه در روسیه مانده اند در كارشان سرآمد هستند. من خودم كتابشان را كه دو سال پیش منتشر شده بود درس دادم. جا به جا از دقت و عمق كتاب  شگفت زده شدم و به آنها آفرین گفتم. اما دیگه این طوری هم  نیست كه "علم نزد روس ها هست و بس!"

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فایل های سخنرانی امروز

+0 به یه ن

امروز من یك سخنرانی در مورد نوترینو ها برای كسانی كه رشته شان فیزیك نبود ارائه كردم. فایل صوتی و اسلایدهایم را می توانید در زیر بیابید.

اسلاید های سخنرانی امروز

فایل صوتی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل