قبلا هم در مورد نظرات دکتر قاضی نوری نوشته بودم. من یک سخنرانی از ایشان شنیده بودم که درمورد مشکلات ساختاری وزارت علوم و تشکیلات موازی بود. نشان می داد چگونه تشکیلات موازی کارآیی سیستم را کاهش می دهد و مانع روند پاسخگویی می گردد. اختیارات تصمیم سازی دست یک نهاد، پول و امکانات دست دیگری است و آنگاه تشکیلات دیگر باید در برابر مجلس پاسخگو باشد! این آشفته بازار،دنتیجه اضافه شدن تشکیلات موازی خلق الساعه هست!
در زیر متن دکتر قاضی نوری را کپی می کنم. با همه موارد عنوان شده توسط دکتر قاضی نوری در این متن موافقم هستم اما نکته سوم را تصحیح می کنم. این اتفاق "اخیرا" به وقوع نپیوسته هست! اتفاقا همان دسته از استادان که در برهه هایی هم سمت های مشاوره ای برای مسئولان رده بالا داشتند این حرف ها را یاد مسئولان داده اند. تا دیدند نسلی از محققان جوان بالا می آیند که از آنها در امر پژوهش بالاترند این جملات و اظهارات را یاد مسئولان دادند که تا بتوانند ضربه ای به نسل جوان تر محققان که کیش شخصیت اونها را نمی پذیرفتند و اونها را قطب و مراد خود نمی دانستند اما با تمام پررویی از خود اونها سر و گردنی باسوادتر بودند و بیشتر در جامعه جهانی علم شناخته بودند بزنند!
و اما خود متن:
دکتر سپهر قاضی نوری
یکی از فرافکنیهای مرسوم مدیران کشور، این است که در مواجهه با اساتید دانشگاه و عالمان آکادمیک، مدعی میشوند که حرفها و پژوهشهای شما ناکارآمد و بهدردنخور است و صرفاً منجر به مقالات بینالمللی (ISI) میشود که دردی از کشور جامعه دوا نمیکند. مردم ایران، این همه مشکل دارند و شماها پول آنها را صرف میکنید و مشغول مقاله نوشتن برای انتشار در مجلات ISI هستید.
این که ممکن است بعضی مقالات کشورها، غیرکاربردی و حتی گاهی تقلبی و کپی باشند، امری است که همه به آن معترفیم. به هر حال وقتی نادرستکاری در جامعهای رایج شد، در همۀ اقشار، کم و بیش میتوان آن را دید و دانشگاهیان هم فرزندان و پرورشیافتگان همین جامعۀ کنونی هستند. اما انصاف این است که به چند نکتۀ زیر نیز توجه کنیم:
نکتۀ اول: گیرم که مقاله نوشتن و چاپ آن در مجلات بینالمللی، امری مذموم باشد؛ پس چرا دائماً به رتبۀ علمی کشور و صعود آن در جهان، استناد کرده و به آن میبالید، در حالی که تنها شاخصتان همین تعداد مقالات بینالمللی است؟ فراموش نکردهایم که سال 93، وزیر علوم، استیضاح و برکنار شد به این بهانه که در دورۀ مسؤولیت چند ماهۀ وی، رشد مقالات ISI کشور کم شده است!
نکتۀ دوم: آیا ضرورت کاربردی بودن تحقیقات، فقط در مواجهه با دانشگاهیان مطرح است و یا جرأت دارید در مواجهه با پژوهشهای حوزوی نیز همین را بگویید که چرا نتوانستهاند مشکلات کشور و مردم را حل کنند؟
نکتۀ سوم: علاوه بر مدیران، اخیراً برخی از استادان دانشگاه هم این ادعا را تکرار میکنند. اما اگر به کارنامۀ آنان دقت شود، همان دسته اعضای هیأت علمی هستند که به علت اشتغال به برجسازی و کار اجرایی و امورات فرهنگی یا هر دلیل دیگری، موفق به انتشار مقالات بینالمللی نمیشوند و ارتقای دانشگاهی آنان در معرض خطر است.
نکتۀ چهارم: در بین کشورهای پیشرفتۀ دنیا (که مشکلاتشان بیشتر از ما حل شده است) یک کشور را نشان بدهید که در آن، مهمترین شاخص ارزیابی استادان دانشگاه، تعداد مقالات آنها در مجلات درجه اول دنیا نباشد!
نکتۀ پنجم و از همه مهمتر: اگر کار استاد دانشگاه حل مشکل کشور است، پس وظیفۀ مدیرانی که حقوق و امکانات بسیار بیشتری از بیتالمال میگیرند چیست؟ مگر آنها را بابت حل مشکلات کشور استخدام نکردهایم؟ اصلاً از استاد و محقق دانشگاهی، چه انتظاری جز تبیین مشکلات هست؟
سالهاست هزاران مقالۀ علمی نوشتند و ثابت شد اضافه برداشت فعلی آب (که دائماً هم رو به تزاید است) موجب خالی شدن مخازن چند میلیون ساله و فرونشست زمین و از بین رفتن تمدن در فلات ایران میشود. آیا استادان دانشگاه باید بروند و چاههای غیرمجاز را پلمب کنند یا مدیران اجرایی؟
همۀ استادان اقتصاد کشور، گفتند و نوشتند "کسری بودجه دولت موجب تورم است". آیا دولتها به آن عمل کردند؟ چه توقع دیگری از دانشگاهیان دارید؟
در همین ماجرای "متروپل"، آیا ایراد از این بوده که دانشگاههای ما نمیتوانند بتون خوبی ابداع کنند یا از این بوده که تعدادی مدیر فاسد با زد و بند، مجوزهای غیرقانونی صادر کردهاند؟
معضلات کشور، از جنس "ندانستن" نیستند که توسط عالمان و دانشمندان حل شوند؛ بلکه از جنس "خود را به نفهمیدن زدن"اند و باید جور دیگری با آنها برخورد کرد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل