
ژاله آموزگار، پژوهشگر فرهنگ و زبان های باستانی در سخنرانی معروف سه ماه پیشش، خطاب به جوانان می گه خارج نرید چون در خارج خبری نیست. اضافه هم می کنه که همه مریم میرزاخانی نمی شوند. من نفهمیدم این وسط چرا نام مریم میرزا خانی را آورد. یعنی کسی در کل ایران هست که خیال کند هر کسی خارج می رود ریاضیدان می شود ؟! حتی ۴۰-۵۰ سال پیش وقتی راه ارتباطی از طریق نامه کاغذی و تماس تلفنی پرازپارازیت بود کمتر ابلهی بود که گمان کند با خارج رفتن فرد، ریاضیدانی در سطح مریم مریم میرزاخانی می شود. امروزه که این همه راه های ارتباطی هست جوانان دید خیلی واقع بینانه ای در مورد چالش های زندگی در خارج دارند. لازم نیست با کلی گویی های ژاله آموزگار بفهمند که در خارج خبری هست یا نیست. کمتر کسی امروز گمان می کند مهاجرت به خارج چالش ندارد و مردم در خارج در میان پر قو زندگی می کنند. اما چون زندگی در کشور روز به روز سخت تر می شود (به علت تورم و....) بسیاری به این نتیجه می رسند که مهاجرت به سختی هایش می ارزد.
• مثلا پرستاران وقتی درآمد خود را در ایران با درآمد همتای خود در کشورهای جنوب خلیج فارس مقایسه می کنند تصمیم به مهاجرت می گیرند. حرف های ژاله آموزگار- یا به قول او دلخوری و قهر فردوسی- هم جلوی این تصمیم شان را نمی گیرد. اگر ژاله آموزگار خیلی دلش می سوزد وقتی که پرستاران برای بالا رفتن حقوق اعتصاب می کردند به همراه کزازی بلند می شد چند پلاکارد از اشعار فردوسی را بر میداشت وبه همراه پرستاران برای بالا رفتن حقوق آنها به خیابان می رفت!
• سیمین بهبهانی تقریبا همسن ژاله آموزگار بود وقتی که در جمع های آزادیخواهانه و مطالبات زنان به همراه جوان تر ها به خیابان می آمد. نتیجه البته این شد که سیمین بهبهانی را که اهل ادب سرو سهی ادب فارسی در قرن ۲۰ می خوانند در فرهنگستان زبان فارسی عضو نکردند اما به جایش، ژاله آموزگار را عضو نمودند.
• برگردیم به بحث مریم میرزا خانی. بحث خارج رفتن را بذاریم کنار. اصلا یعنی چه که «همه مریم میرزاخانی نمی شوند.»؟!
• در ویکی پدیای ژاله آموزگار نوشته که ۳۰ سال تدریس کرده. این چه معلم یا استادی است که چنین حرفی می زند؟!. از اصول اولیه معلمی و تدریس این هست که اعتماد به نفس دانش جو یا دانش آموز را بالا ببری. به او بباورانی که با تلاش و کوشش در راه درست می تواند هر قله ای را فتح کند.
• اگر مریم میرزاخانی حرف ژاله آموزگار را در مورد خودش می شنید ناراحت می شد. از روی اعتقاد راسخ -نه از روی تعارف و تظاهر به فروتنی- می گفت شما ها می توانید خیلی بالاتر از من هم بشوید. چرا!؟ چون مریم یک معلم ذاتی بود. پدر مریم میرزاخانی در مراسم بزرگداشت اوهم چنین گفته بود. از «عصر ایران» نقل می کنم:
«احمد میرزاخانی در مراسم یادبود دخترش گفت: وقتی کسی اسطوره شد دسترسی به آن غیر عملی میشود. دختران ما باید به این باور برسند که آنها هم میتوانند مریم باشند.
ایران آنلاین؛ ما از رادیو شنیدیم که مریم جایزه فیلدز را برده است. گفتیم چرا به ما چیزی نگفتی؟ گفت چیزی نبود فقط یک جایزه بود.
مریم مشتی بود نمونه خروار. ما خروارها مریم در جامعه داریم که باید آنها را دریابیم».
نازنین:
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post/74542
طبیعی و نرمال و از جنس زمان خود:
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-74549.html
صحبت های من در مورد مریم میرزاخانی عزیز در جلسه یادبود وی
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-74565.html
مریم میرزا خانی: دارای هوش فوق العاده یا .....؟
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-74623.html
بحثی در مورد الگوی جنسیتی خانواده ها
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-74631.html
هیجان سازنده و هیجان کاذب
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-39904.html
اشتراک و ارسال مطلب به:


