نوشته زیر را ۵ سال پیش منتشر کرده بودم. با اتفاقاتی که به تازگی در مورد استخدام معلم افتاده بر ندیدم تکرار کنم
من اینجا صراحتا این مطلب را بیان می کنم که اگر صدای شما رسا نیست روی آن کار بکنید. خیال نکنید که خیلی "زرنگ" و "هوشمند" هستید که خودتان را برای بلند و رسا صحبت کردن به زحمت نمی اندازید و با خود می گویید من "حرفم را زدم شنونده ها به گوش هایشان فشار بیاورند و بشنوند". می خواهید اسم این ذهنیت را خودخواهی بگذارید یا زرنگی و هوشمندی - به هر حال ذهنیتی است که برای شخص گران تمام می شود. به قیمت از دست دادن فرصت های شغلی تمام می شود.
حال برسیم به مسئله ی لهجه. اگر سواد استاد ویا معلم بالا باشد، برای آماده کردن مطالب درس و اداره ی کلاسش هم زحمت بکشد، از نظر نظم وانضباط کلاسی هم مقبول دانشجو ها باشد و شمرده و رسا هم صحبت کند معمولا دانشجوهای درسخوان و جدی لهجه اش را هم دوست خواهند داشت. لهجه اش نه تنها مسئله ساز نمی شود بلکه یک جوری trade mark او می شود. اگر با این لهجه این استاد یکی از اصول و پرنسیب های حرفه ای خود را به عنوان تکیه کلام تکرار کند معمولا دانشجو ها به عنوان تفریح (البته از روی محبت و خوش طینتی نه مسخره کردن) آن حرف او را بعدها تقلید و تکرار می کنند. آن قدرتکرار می کنند که برای همیشه یادشان می ماند و سرلوحه ی کارشان قرار می دهد. در بین همنسلی های من در رشته های مختلف بسیار زیاد هستند که سال ها بعد از فارغ التحصیلی تکیه کلام استادشان را با لهجه ی مخصوصش با حالت نوستالژیک تکرار می کنند. مثلا یکی از دوستانمان که در دانشگاه تهران حقوق خوانده و اکنون وکیل است لهجه ی ترکی استادشان را که می گفت "تا وقتی جرم ثابت نشود متهم بیگناه باید شمرده شود" (چیزی به این مضمون) تکرار می کند. می گوید آن قدر این را تکرار کرد که ملکه ی ذهنمان شد.
برچسبها: فرهنگ علمی
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل