قراردادهای طویل المدت

+0 به یه ن

یکی از مطالبات نیروهای چپ، ملزم کردن کارفرما به استخدام با قراردادهای طویل المدت و ترجیحا به طور رسمی است به گونه ای که کارفرما نتواند به آسانی عذر کارگر یا کارمند را بخواهد. به نظرم  اصرار بر این مطالبه در بسیاری از موارد با واقعیات دنیای امروز نمی خواند. برخی از کارمندان یا کارگران تنها در یک موضوع مهارت دارند.  در دنیای امروز تکنولوژی سریع عوض می شود و مهارت آنها را بی فایده می سازد. آیا باید اصرار داشت که کارفرما این کارگر یا کارفرما را نگاه دارد؟ به نظر من، خیر! چون اصرار بر حفظ نیروی انسانی ای که دیگر مهارت وی به درد نمی خورد اینرسی صنعت وتولید را بسیار بالا می برد و باعث می شود که صنایع و ... پویایی لازم را از دست بدهند و نتوانند در بازار رقابت خود را حفظ کنند.

به این ترتیب کل اقتصاد عقب می رود و در نهایت همان کارگر و کارمند هم ضرر می بینند.

اگر آن کارمند یا کارگر شغلش را از دست بدهد اما اقتصاد پویا باشد می تواند دوباره شغل بیابد اما اگر در همان شغل قبلی به طور نامولد بماند بیشتر ضرر می بیند.

باید نقطه بهینه ای باشد. مثلا بیمه بیکاری برای شش هفت ماه باشد یا چیزی شبیه آن . باید بررسی کرد و نقطه اپتیمم را یافت. نباید ایدئولوژیک یا احساسی با  این مسئله برخورد نمود.

------------

دو نفر از نوشته بالا با ایموجی  بیزاری جسته اند. جالبه برام بدونم راه حل آنها چیه؟ وقتی تکنولوژی عوض می شه و مهارت های تعداد زیادی کارگر و کارمند که باید سر ماه به آنها حقوق بده به کار  کار خانه یا کارگاه یا شرکت یا …. نمی خوره کارفرما باید چه کنه؟ چه طور حقوق آنها را تامین کنه؟ وقتی کارشان به درآمد شرکت نمی انجامه کارفرما از کجا حقوق آنها را تامین بکنه


-----

چندی پیش مطالبی با موضوعیت تقابل چپگرایی و سرمایه داری منتشر کردم. بحثم نیمه تمام ماند. می خواهم آن بحث مهم را ادامه دهم. شاید نظرات این جانب، ارزش چندانی نداشته باشد اما سئوالاتی که در نوشته ها مطرح شده اند سئوالات مهمی هستند که باید به آن پرداخته شود. متاسفانه در فضای مجازی و حقیقی نمی بینم در این موضوعات بحث کافی شود. همان طوری که ۴۰-۵۰ سال پیش «چپ زدن»  مد بود الان هم انگار بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی بیزاری جستن از چپ مد شده و افه روشنفکری حساب می شه.من چند نفر از دانشجویان فوق لیسانس دور وبر را دیده ام که با ژستی خاص ادعا می کردند که از چپگراها گریزانند. بعید می دانم این دانشجویان واقعا بدانند سئوالات و مسایلی که چپ های یک مقدار عمیق تر می خواهند برایشان پاسخ بیابند چیستند. احتمالا از یکی دو اقتصاد دان راستگرا شنیده اند که  ریشه همه مشکلات ما  این هست که در برهه ای از زمان ایده های چپ درکشور برگرفته شدند  و ازهمین نتیجه گرفته اند که بیزاری جستن از چپگراها «شیک» هست.

(یک سری از اقتصاددان هایی که برای خودشان نیمچه-سلبریتی هستند در دوره روحانی زیاد از این  حرف ها می زدند. مصادره های اول انقلاب البته نسخه ویرانی اقتصاد کشور بود. اما قبول ندارم که برخی از سیاست های آن دوران که رنگ و بوی چپ می داد ویرانگر بوده باشد. آموزش رایگانی که نسل ما در دهه شصت و هفتاد دید، در یک کشور جهان سومی دستاورد مهمی بود. بیشتر ما هرچه داریم از همان آموزش داریم.

سیاستگذاری درستی اگر باشد همین آموزشی که ما دیده ایم ثمرها به همراه خواهد داشت.

سیاست کوپنی در دوره جنگ و به مدیریت آقای مهندس موسوی  مشکلات زیادی برای طبقه برخوردار به وجود آورد اما اگر آن سیاست  نبود، کمبود مواد غذایی و بهداشتی و قحطی در طبقات فرودست- به مانند زمان جنگ جهانی اول و دوم- بیداد می توانست  کند.

 اون وقت الان ما یک نسل پرجمعیت دهه شصتی داشتیم که علاوه بر همه مشکلات فعلی به دلیل فقر غذایی و بهداشتی در کودکی هزاران مرتبه بیشتر مشکلات جسمی داشت! بیا و جمعش کن! جنگ فاجعه هست. ترکیب جنگ با سرمایه داری افسارگسیخته فاجعه بارتر! باز خوبه که آن زمان شیوه های چپگرایی غالب بودند)

 

علی رغم ژست های چپ-گریزی که از برخی دانشجویان سر می زند بعید می دانم که جوانان امروز به راستی راستگرا شده باشند. همان نوشته من در مورد قرارداد طویل المدت که اندکی رنگ و بوی راستگرایی می داد  در بین  جوانان نامحبوب واقع شد! اینها مسایلی هستند که باید به آنها اندیشید و پاسخ هایی یافت که عملی باشد.

من بعد از چند روز بحث چپگرایی و راستگرایی را از سر خواهم گرفت.

اگر نوشته های قبلی مرا نخوانده اید، خواهش می کنم در چند روز آینده مطالعه فرمایید:

http://yasamanfarzan.arzublog.com/category/8979/1

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ]