
می دانید که من از کیش شخصیت بیزارم و سالها با همه توانم، با کیش شخصیت مبارزه کرده ام. احترام من به مصدق از جنس کیش شخصیت نیست. اتفاقا برای این که کیش شخصیتی در کار نباشد من در برابر هر یک خط که از طرفداران مصدق خوانده ام ده ها خط از منتقدان وی خوانده ام! اما چه کنم که همان انتقادات -بیش از ابراز ارادت ها- احترام مصدق را از منظر من بالا برده است.
ببینید هر سیاست مدار درست و حسابی ای باید یک سری تاکتیک داشته باشد، یک سری استراتژی و دست آخر یک سری خط مشی و ارزش . من در میان سیاستمداران فعلی کشور کسی را نمی شناسم که بین اینها بتواند تمایز قایل شود. برایشان این ها در هم برهم هست. ولی برای مصدق مرز بین اینها روشن بود. یک سری تاکتیک داشت: نظیر هارت و پورت کردن جلوی هارت و پورت رزم آرا، یا گریه های او، یا تمسک به صرعش برای ترساندن شاه و..... به خوبی هم از این تاکتیک ها بهره می برد. مخالفانش این تاکتیک های او را به سخره می گیرند اما سیاستمداری که از این تاکتیک ها نداشته باشد و نتواند از آنها بهره بگیرد به درد لای جرز می خورد.
یک سری استراتژی هم داشت. نظیر تاکید بر خودکفایی کشور. این یک استراتژی بود که به درد ۷۰-۸۰ سال پیش می خورد. مصدق هم به اقتضای زمان و خواست آن دوران این استراتژی را پیش می برد. قسم نخورده بود که حتما این استراتژی را در هر شرایطی پیش ببرد. اگر مصدق امروز زنده شود و ببیند بهانه خودکفایی در تولید خودرو چه بلایی برسر سلامت شهروندان به خصوص جنین ها و افراد مبتلا به آسم می آورد حتما در این استراتژی تجدید نظر می کند.
در مورد داستان خودکفایی ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم که ۴۵ سال در گوش ما خوانده اند باید بیشتر تحقیق شود. روایت آمریکایی ها را بشنوید کاملا برعکس هست. تلویحا می گویند ژاپن و کره جنوبی هر پیشرفتی که کردند از صدقه سر مدیریت و سرمایه گذاری های ما بوده- که البته آن هم اغراق هست. احتمالا حقیقت چیزی بین روایتی که به خورد ما دادند و روایت آمریکایی هاست.
و اما برسیم به خط مشی مصدق که احترام مرا بیش از تاکتیک ها واستراتژی های او بر می انگیزد. خط مشی تحسین برانگیز او، احترام و التزام عملی او به حقوق بشر، حقوق شهروندی، برابری در برابر قانون، مبارزه نهادمند با فساد مالی، آزادی بیان و آزادی مطبوعات بود. اینها ارزش هایی بودند که مصدق حتی در اوج قدرت به آنها التزام داشت. ای دریغ که وقتی اسم مصدق این روزها می آید فقط استراتژی های او برجسته می شود. شعارها و استراتژی هایی که بعد از ۴۵ سال سواستفاده از آنها ، نسل جوان تر را دلزده می کند. این نیز بگذرد! این مرحله را هم خواهیم گذراند. پیش بینی من این هست که بعد از ۱۰-۱۵ سال دوباره مصدق محبوب خواهد شد و سمبل جریانی نو خواهد گشت. این بار، به ارزش های او به جای استراتژی هایش توجه خواهد شد.
اشتراک و ارسال مطلب به:


