رسانه - قسمت اول

+0 به یه ن

یک سری مطلب در مورد «رسانه» می خواهم منتشر کنم. برداشتهای شخصی من  بر اساس مشاهدات هستند. جریان هایی هم در کشور و هم در دنیا وجود دارند که پیروانشان را از دنبال کردن اخبار برحذر می دارند. می گویند که «انرژی منفی» صادر می کنند و....

خوب! اگر-خدای ناکرده- واقعا یک مشکل حاد در زندگی خودتان داشته باشیم (مثل درگیری با سرطان  پیشرفته و نظایر آن) اخبار دنیا و ایران را دنبال نخواهیم کرد. لازم هم نیست کسی توصیه ای در این باره بکند. طبیعی است که در چنین شرایطی دنبال اخبار نرویم.

اما وقتی مشکل حاد شخصی یا خانوادگی نداریم، باید اخبار را دنبال کنیم. این طرز فکر غلط هست که تصمیمات در جای دیگر (می خواهد در گوادولوپ یا پشت درهای بسته اجلاس فراماسونرها باشد می خواهد در عالم بالا) گرفته می شوند. بعله! پشت درهای بسته خیلی چیزها را می بُرند و می دوزند. اما به هیچ وجه، فعالِ ما یشا نیستند. ساده سازی و ساده انگاری مفر ط هست که گمان کنیم یک عده محدود در دنیا همه چیز را تعیین می کنند. این طرز فکر، برای نفی مسئولیت فردی از ماست. 

در این نقطه خاص و حساس از  تاریخ طولانی این سرزمین که ایستاده ایم،

حدود ۸۰ میلیون ایرانی بزرگسال داریم که رفتار جمعی آنها نقش اصلی تعیین کننده برای آینده این سرزمین و نسل های آینده دارند. ما هم به اندازه ای که انرژی می گذاریم در میان آن ۸۰ میلیون نقش داریم. ما ها که دستی در نوشتن در فضای مجازی داریم اندکی بیشتر از بقیه ۸۰ میلیون تاثیر می گذاریم.

پس ما باید تا حدودی اخبار را دنبال کنیم تا تاثیرگذاری ای که داریم در جهت واقعی باشد.

در نوشته های  بعدی ام به تفصیل نشان خواهم داد که چرا اتکای صرف به رسانه ایران اینترنشنال خطرناک هست. به نظر این حقیر، بیش از هفت ساعت دیدن شبکه ایران اینترنشنال در هفته فرد را خنگ و گیج می کند تا جایی که در حل و فصل مسایل زندگی معمولی اش هم در می ماند چه برسد به ایجاد تحول ملی در جهت آینده ای بهتر. به تفصیل نشان خواهم داد چرا این ادعای به ظاهر عجیب را می نمایم. اگر بیش از ۱۰ ساعت در هفته شبکه ایران اینترنشنال در خانه تان روشن باشد و حرف هایش به گوشتان بخورد -چه با دقت گوش کنید و چه به ظاهر از گوش دیگر به در کنید- باز آن قدر خنگ می شوید که از عهده حل و فصل مسایل معمولی زندگی تان بر نخواهیدآمد!

رسانه خوبی که بتوانیم به آن یکسره اعتماد کنیم  و از آن اطلاعات و تحلیل دریافت کنیم نداریم. پس بهتر هست از هر چمن (هر رسانه) گلی بچینیم و خود، فکرِخود را به کار اندازیم وتحلیل نماییم.  نمی گویم حتما باید ایران اینترنشنال را بایکوت کرد.  اما نباید به آن بسنده کرد. در این راستا پادکست های وزین و صفحات مجازی فرهیختگان و روشنفکران، علی الاصول نقش مثبتی می توانند داشته باشند. البته نباید حرف هیچ کس را دربست پذیرفت و کیش شخصیت راه انداخت. با دیده نقادانه باید نگریست. از سوی دیگر هم، نگاه تکفیری (چه تکفیر دینی و چه تکفیر روشنفکری!!!) نباید به دیدگاه های افراد داشت.

یکی دیگر از اشکالات روشنفکران چپ ۵۷، نگاه تکفیری شان به دیدگاه های متفاوت به خصوص لیبرال بود. در قبل از انقلاب، یکی  مثل آیزایا برلین دو بار به ایران سفر کرده بود! چپ ها خودشان خودسانسوری کرده بودند و از نظرات و دیدگاه وی خود را محروم ساخته بودند. حالا هم شاکی هستند که شاه راه رشد همه روشنفکران را بسته بود و در غیاب آنها مذهبیون یکه تاز شدند. البته ساواک  در بسته شدن فضای روشنفکری خیلی نقش داشت ولی خود این روشنفکران هم نادانسته در بسته شدن فضا  نقش داشتند. به طور مثال، ساواک جلوی آیزایا برلین را نگرفت. اما خود جریان روشنفکری چپ با امثال او سرسنگینی می کردند.

-----------


از قرار معلوم در چند سال اخیر رسانه ایران اینترنشنال، در جذب بیننده، از سایر رسانه های خارج از کشور گوی سبقت ربوده. مردم ما به طور سنتی، به بی بی سی اعتماد نمی کنند و به سمت ایران اینترنشنال جذب شده اند.

البته اعتماد نکردن به بی بی سی شرط عقل هست. غرض ورزی آن مشهود هست. اما از سوی دیگر حرفه ای گری بی بی سی هم غیر قابل انکار هست. بی بی سی، ده تا برنامه خوب می سازد و محتوای قابل تامل ارائه می دهد و در میان یکی دو تا سوژه غرض ورزانه خود را هم قاطی می کند و به خورد مخاطب می دهد.  برنامه های صرفا علمی بی بی سی  انصافا واقعا کیفیت بالایی دارند. برنامه های صرفا فرهنگی آن هم -تا جایی که به سیاست نیالاید- خوبند. 

ولی من از ایران اینترنشنال از این برنامه های پرمحتوا خیلی کم دیده ام. ایران اینترنشنال، تعداد خیلی کم ومحدود از «کارشناسان» و «تحلیلگران» دارد که هر روز همان ها را دعوت میکند و می آیند حرف های احساسی و شورانگیز می زنند بی آن محتوایی داشته باشند که مخاطب خود از قبل نداند. مثلا یک خانم جوان را -که اسمش یادم رفته- به عنوان فلان متخصص اقتصاد از فلان دانشگاه معتبر مرتب دعوت می کنند که نظر کارشناسی اقتصادی دهد. شروع می کند به آه و ناله که «ای وای! وضع اقتصادی مردم خرابه!» دیگه این حرف ها را زدن که کارشناسی نمی خواد. در یک مهمونی معمولی هم مردم همین حرف ها را می زنند. البته این شبکه کم محتوا، مخاطب ایرانی را دفع نمی کند چون که حرف های احساسی که زده می شود با احساسات او رزونانس می کنند. منتهی دست  آخر ، فقط وقت مخاطب را تلف می نمایند.

تک و توکی از کارشناسانی که دعوت می کنند علی الاصول قوه تحلیل دارند. مثل آن آقای قاضیان جامعه شناس. منتهی او هم از بس وارد  بحث های احساسی می شود و می بیند مجری ها فقط همان را از او می خواهند کم کم تحلیل علمی را کنار گذاشته. از بس مصاحبه می کند دیگر نه وقت تحلیل دارد و نه نیازی می بیند.

دست کم، بی بی سی از این جهات یک مقدار سطح بالاتری دارد. بگذریم که بی بی سی هم به اندازه کافی با زمان جلو نیامده و در غرض ورزی هایش و تصویرش از مردم ایران در قرن بیستم به سر می برد، نه در قرن بیست و یکم.

در مورد ضعف های این دو رسانه (ایران اینترنشنال و بی بی سی ) باز هم خواهم نوشت.  در انتها خواهم گفت چرا وقت می گذارم و این ضعف ها را بیان می کنم


---------


یاد گل آقا به خیر!  صدا و سیما را به سخره می گرفت که در جریانات ۱۸ تیر از گل و بلبل می گفت. البته ایران اینترنشنال این روزها از  صدا و سیما هم پیشی گرفته!  در حالی که در دانشگاه تهران قیامتی به پابود ایران اینترنشنال  مسئله جوان ایرانی را گرانی کادوهای روز ولنتاین عنوان می کرد.


--------


نقطه ضعف اصلی و آشکار رسانه های خارج از کشور آن هست که در داخل کشور خبرنگار مستقر ندارند. وقتی رسانه ای خبرنگار مستقر نداشته باشه چی را میخواد مخابره کنه؟! طبیعی است که محتوای برنامه اش بشه آب بستن به مطالب با حرف های احساسی! تک و توک که خبر درخور توجهی  از شون میشنوی  درواقع بازتاب خبرهایی هست که خبرنگاران برجسته داخلی مانند یاشار سلطانی با تحمل ریسک ها و خطرات در همین رسانه های داخلی منتشر می کنند.

من بارها در زندگی شخصی گفته ام. برای ما که در داخل ایران زندگی می کنیم هرازگاهی آرایشگاه رفتن یا با اسنپ جایی رفتن به اندازه  ده ها ساعت گوش کردن به تحلیل های اجتماعی برنامه های ایران اینترنشنال در ایجاد تصویر درست و به دردبخور از جامعه آموزنده هست.  من این را از روی مشاهده و پیش بینی می گویم. پیش بینی هایی که من  برای حل و فصل مسایل زندگی معمولی ام بر اساس آن چه که در اسنپ یا آرایشگاه زنانه شنیده ام انجام داده ام بسیار صائب تر در آمده تا پیش بینی ها و تحلیل هایی که دوستان و همکاران به سبک باز تولید استدلال برنامه های ایران اینترنشنال انجام داده اند. مثال ها و مصداق ها را سرفرصت خواهم آورد. 

اما فعلا برگردیم سراغ بحث اهمیت خبرنگار. 

همان طوری که گفتم نداشتن خبرنگار مستقر برای یک رسانه در آن سطح ضعف بزرگی است. اما رسانه های «معاند» در ایران از طرف حاکمیت حق داشتن خبرنگار ندارند. یادم هست حدود ۲۰ سال پیش بی بی سی یک خبرنگار مستقر در ایران داشت. یک  خانم انگلیسی که با یک مرد ایرانی ازدواج کرده بود. خبرنگاری در قد و قواره یاشار سلطانی نبود اما از هیچ چی بهتر بود. در شمال شهر تهران مهمونی می رفت می آمد گزارشش را در بی بی سی می داد. با مادرشوهر ایرانی اش حرف می زد می امد گزارش می داد. گزارش ها ابدا در سطح کنکاش درمورد فساد مالی و ساختاری نبودند اما حاکمیت همان صحبت های عروس و مادرشوهر را هم تحمل نکرد و بیرونش کرد و بعد هم نذاشت خبرنگار مستقر داشته باشد.

(خیلی باحاله! یکی از گزارش هایش این بود که زنان ایرانی برنج پختن ملیت های دیگر را قبول ندارند و معتقدند که در کشورهای دیگر برنج را شفته می کنند! ظاهرا این حرف مادرشوهر و خواهر شوهرهاش چنان به او گران امده بود که گزارش تهیه کرده بود😅! همان  گزارش هم برای امنیت ملی ما خطرناک تلقی شد 🤨و گزارشگر را بیرون کردند و دیگر نذاشتند خبرنگار خارجی مستقر از رسانه هایی مثل بی بی سی  در کشور باشد!)


-------


بی بی سی قطعا ارزش خبرنگار را مستقر می داند و به نقش خطیر آن آگاه هست. اما از عملکرد ایران اینترنشنال به نظرم می رسد که چندان اهمیتی به این موضوع نمی دهد! گردانندگان آن تصورات و تخیلاتی دارند که  بر این اساس برنامه می سازند. خیلی هم دنبال این که فکت جمع کنند تا تصورات و تخیلات را به واقعیات نزدیک تر سازند نیستند (این برای یک رسانه یعنی فاجعه! وای  بر ملتی که منبع اطلاعاتی اصلی اش این رسانه باشد!) 


مثال می زنم: یکی از مجریان این برنامه که خیلی هم وقت برنامه را می گیرد معتقد هست (و به صراحت هم می گوید) همان طوری که در دوران مشروطه آذربایجان در تحولات نقش پیشرو داشت حالا این نقش به اصفهان سپرده شده و همه ملت ایران از شعارهای اصفهان پیروی خواهند کرد. این اعتقاد در ایران اینترنشنال باعث شده که خبرهای مخابره شده از خطه آذربایجان را بازتاب ندهند. وقتی  در متروی تهران یک نفر می زند زیر آواز، در مورد آن گزارش تهیه می کنند،   اما در تبریز، اپرا اجرا می شود و ایران اینترنشنال کلامی در موردش نمی گوید! 

هویت طلبان آذربایجان چنین تعبیر می کنند که این ازضدیت گردانندگان با ترکی است. گمان نمی کنم!  ترک ستیزی بیشتر از جانب نسل های قبل تر و وابستگان به جریان پان-ایرانیستی  بود که تاریخ مصرفشان گذشته.  عوامل ایران اینترنشنال به علل دیگری، رویدادهای آذربایجان را مسکوت می گذارند. برای این که در کله شان رفته که خبرها قرار هست از جای دیگری برخیزند. (البته مسکوت گذاشتن توسط ایران اینترنشنال، مختص آذربایجان نیست. همین هفته پیش دهدشت کهکیلویه سه شب قیامت بود. بعد از سه شب تازه تازه ایران اینترنشنال به طور خیلی مختصر آن را پوشش داد. این در حالی است که روزی بیست تا گزارش مردمی در مورد قیمت چهار تا سیب زمینی پخش می کند. گویی مردمی که در ایران زندگی می کنند نمی دانند سیب زمینی گران شده و حتما باید از رسانه های آن سوی آبها بشنوند!)

در اوج اعتراضات آبی  تابستان سال ۱۴۰۰، که هم در خوزستان هم در اصفهان اعتراضات مردمی در جریان بود تحلیلگران و مجریان ایران اینترنشنال فکر می کردند که اصفهان شده است رهبر اعتراضات ایران. این درست هست که هموطنان اصفهانی در ساختن شعار های جذاب  قافیه مند و نیز روش های ابتکاری اعتراض (مثل پهن کردن سفره خالی) استعداد ویژه دارند ولی این ویژگی برجسته، لزوما به آنها در اذهان ایرانیان نقش علمدار و راهبر و راهنما نمی دهد. 

همان سال من نظرات مردم دیگر استان ها را در کانال ها و گروه های محیط زیستی و غیر محیط زیستی می خواندم. یک صدم همدلی که اعتراضات خوزستان برمی انگیخت، اعتراضات اصفهان بر نمی انگیخت. در گروه های محیط زیستی که نظر عمومی این بود که وقتی برخلاف تذکرات طرفداران محیط زیست اصرار ورزیدند که فلان کارخانه و بهمان کارخانه به استان اصفهان منتقل شود باید فکر این روزها را می کردند. اما در حمایت از  خوزستان ، مردم مظلوم-پرست ایران از سایر استان ها، حاضر بودند به خیابان بریزند. چنان که در حمایت از خوزستان در تابستان ۱۴۰۰  در تبریز به خیابان آمدند اما این گونه فکت ها، باعث این نشد که تحلیلگران و گردانندگان ایران اینترنشنال تصویر  مخدوش خود را ترمیم کنند.


---------


حس «مظلوم واقع شدن» از جمله لازمه های یک فرد یا جمع هست برای این که ملت ایران  از وی یا ایشان به حمایت برخیزند. حتی بین ایرانیان مقیم خارج هم این ویژگی هست. نمونه اش آن که  شخصیتهایی که رسانه ها-صبح تا شب- رویشان مانور می دهند ده ها فراخوان می دهند اما تعداد کسانی که حاضر می شوند از صدنفر تجاوز نمی کند اما وقتی حامد اسماعیلیون فراخوان داد (البته در زمان مناسب و مکان مناسب) چند ده هزار نفر در برلین حاضر شدند. مطمئن باشید غیر ازاو که مردم  ایران او را سمبل مظلومیت خارج از کشور می دانند اگر کس دیگری  همان فراخوان را- در همان  زمان و مکان- می داد  تعداد شرکت کننده ها از هزار نفر تجاوز نمی کرد. مردم ایران اصفهان را سمبل مظلومیت نمی دانند که به آن سمت پیشرویی  دهند. خوزستان و بلوچستان و..... از این جهت خیلی بیشتر به دل عموم مردم ایران می نشینند. شعارهای هوشمندانه با مطالبات اقتصادی اصفهانی ها، آن قدر در کل کشور طنین نیانداخت که شعار «زن زندگی آزادی» («ژن ژیان آزادی») از دل کردستان. (تحلیل روانشناختی اش را دکتر هلاکویی همان موقع انجام داد. توضیح داد که چرا برای مردان «سالم»، از هر قومی این شعار، معجزه می کند. البته تاکیدش روی «سالم» بود. مخالف شعار که آن را هجو کردند از آن سلامت برخوردار نبودند. تحلیل روانشناسی اش را هلاکویی گفته.)

درسته که شعارهای ساخته اصفهانی ها منظوم و قافیه دار بودند و بر وزن شعارهای متعارف پیشین هم بودند که به مذاق مجریان ایران اینترنشنال خوش می آمد اما ملت ایران شعار «زن زندگی آزادی» از کردستان را بر گرفتند  که قافیه نداشت و وزنش هم شباهتی به شعارهای آشنای آنان نداشت.

همشهری های ما هم در ساختن شعارهای منظوم کم از اصفهانی ها ندارند منتهی اغلب شعارهایشان به ترکی هست. ترکی ندانستن دست اندر کاران ایران اینترنشنال مانع از آن می شود که بفهمند.  برای رسانه ای که زبان مادری درصد بزرگی از مخاطبانش ترکی است، ترکی ندانستن، ضعف بزرگی است اما آن قدر کم فهم هستند که گمان می کنند چیزی در ردیف نقطه قوت است.


توماج صالحی خیلی به دل مردم سراسر ایران می نشیند اما اصفهانی بودنش در این مورد نقشی ندارد. خودش را هم بیشتر لر معرفی می کند چون می داند این گونه بیشتر همدلی برخواهد انگیخت. خود توماج که در یکی از کلیپ هایش که این طوری تبار خودش را معرفی می کنه: « 

تیر توی سینه اهوازم، فقر بلوچم، کولبر کُردام، زبان مادری، عربم تُرکم، من پسرایرانم، بختیاری ام نماد جرات

» دقت کنید تُرک نه ترکزبان ویا آذری! این طوری است که محبوب دلها می شود. او می داند که اصفهانی معرفی کردن خودش چندان احساسات مخاطب را برنخواهد انگیخت اما مجریان ایران اینترنشنال نمی دانند. آن سر دنیا نشسته اند و گمان می کنند اصفهان سردمدار اعتراضات خواهد شد.  شاید اگر اسم  توماج، به جای توماج (یک اسم ترکمنی   که نام یک مبارز بود)، یک نام متعارف از خانواده های مذهبی یا غیر مذهبی اصفهان،  مثل علی یا داریوش، بود،چنین به دل نمی نشست که  وقت دستگیری، مردم – از سراسر ایران- برای آزادی اش روزشماری کنند.


 (یک وقت سوتفاهم نشه که من با اصفهانی ها مشکلی دارم ها! نه!  اتفاقا من اصفهانی ها را تحسین هم می کنم. من با شبکه «ایران اینترنشنال» مشکل دارم!  برای این که یک وقت چنین سوتفاهمی پیش نیاد که خدای ناکرده – قصد من بد گفتن از اصفهانی ها بود، در نوشته قبلی ام به برخی از ویژگی های  مثبت فرهنگ اصفهانی که در سایر ایرانی ها کمتر دیده ام می پرداخته ام. تا هم اگر سوتفاهمی بوده رفع شود و هم تمرین کنیم که این ویژگی های خوب اصفهانی ها را یاد بگیریم. )


---------


همان طور که فلاسفه طبیعی قرون وسطی (قبل از گالیله) خیلی نیازی نمی دیدند فرضیات خود را به بوته آزمایش بسپارند، سیاستگذاران ایران اینترنشنال هم گمان نمی کنند با فرستادن خبرنگار باید مدام تصویر خود را از وقایع ترمیم و به روز کنند. از منظرشان ردیف کردن حرف های احساسی تکراری کافی است که برنامه هایشان را پر کنند.

متاسفانه عموم مخاطبان هم چیزی بیش از این نمی خواهند!  چیزی که مایه تاسف هست همین هست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]