![](http://arzublog.ir/images/like/1.png)
در کشور ما چهل و پنج سال هست که از تریبون های رسمی علیه کشورهای پیشرفته فحاشی می شود. اگر تحولی صورت گیرد خطر آن هست که از آن ور پشت بام بیافتیم و گمان بریم اگر یک «بفرمای بی قید و شرط» به سرمایه داران آمریکایی بزنیم، می آیند و با سرمایه گذاری مشکلات اقتصادی مملکت ما را حل می کنند. این تفریط هم مثل همان افراط نسخه ویرانی است. چه بسا حتی بیشتر. «بفرمای بی قید و شرط» یعنی این که بفرمایید کشور ما را بتالانید و آن را جولانگاه کثافت کاری هایی کنید که در کشور خود مجاز به انجام دادن نیستید!
سرمایه گذاری خارجی و واردات و صادرات و.... باید همه ضابطه مند باشند. ضابطه ها هم باید با مطالعه جدی و بررسی منافع کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت کشور تنظیم گردد.
باید قد و قواره اقتصاد خود را بدانیم. باید نقاط قوت و ضعف مان را بشناسیم. بدانیم در چه زمینه ای -ولو کوچک- کشور ما می تواند صادر کننده مهمی شود. شاید فقط یک قطعه از یک پازل بزرگ را ما در ایران بتوانیم بهتر از کشورهای دیگر یا کم هزینه تر از کشورهای دیگه تولید کنیم. روی همان سرمایه گذاری می کنیم. برای این که این قطعه به درد بخورد باید ارتباط با کشورهای دیگر داشته باشیم. منتهی ارتباطی معقول و ضابطه مند. اینجا مسئله خودکفایی پیش می آید. مسئله ای که دست کم ۸۰ سال هست که از دغدغه های ما ایرانیان هست و رنگ ایدئولوژیک به خود گرفته. در سال های اخیر هم مسئله ای احساسی شده و شعارزدگی آن دلزدگی پیش آورده. به موضوع خودکفایی باید ورای شعارگرایی و بحث های احساسی ناشی از دلزدگی و سرخوردگی بپردازیم.
---------------------
باز خورد یکی از دوستان در فیس بوک: «
"باید قد و قواره اقتصاد خود را بدانیم. باید نقاط قوت و ضعف مان را بشناسیم. بدانیم در چه زمینه ای -ولو کوچک- کشور ما می تواند صادر کننده مهمی شود." مشابه این ذهنیت را علینقی عالیخانی بیشتر از ۶۰ سال پیش که وزیر اقتصاد دوران طلایی اقتصاد ایران بود در سر داشت. اشتباه نکنم در کتاب «اقتصاد و امنیت»ش میگوید. اگر از بازار هنوز جمع نشده خواندنی است.»
---------------------
وقتی به بحث خودکفایی می رسیم به نظرم باید حساب کالاهای ضروری -مهمتر از همه قوت غالب یعنی گندم- را از بقیه کالاها نظیر خودرو و.... سوا کنیم. به خودکفایی در کالاهای اساسی بعدا خواهم پرداخت. فعلا بحثی دیگر را می خواهم پیش کشم. وقتی کلمه خودکفایی را می شنویم چند روایت و خاطره در ذهن ما پدیدار می شود:
۱) مصدق و شعار «هموطن جنس ایرانی بخر.»
۲) امپراطور ژاپن بعد از جنگ جهانی و فرمان او برای توقف تعمیر شیشه های کاخ سلطنتی تا رسیدن به خودکفایی (شاید داستان واقعی نباشد ولی ما ایرانیان آن قدر شنیده ایم که باورمان شده.)
۳) جشن خودکفایی گندم و شبهات در مورد تاثیرات آن در خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها
۴) ایران خودرو و سایپا و عدم واردات خودروی خارجی و تصادفات جاده ای و هدررفت بی اندازه بنزین توسط خودرو های داخلی و آلودگی هوا
همه ما- از طبقه متوسط- هر از گاهی آرزو می کنیم ماشین دلخواه خود را داشته باشیم. قیمت بین المللی اش را می بینیم و فکر می کنیم توان لازم برای خرید آن راداریم اما این خودرو-به بهانه خودکفایی- وارد نمی شود. اگر هم وارد شود چنان تعرفه گمرکی اش را بالا می گیرند که ما قادر به خرید آن نیستیم. درنتیجه از مفهوم «خودکفایی» دلخور می شویم.
بعد از یک باران زیبای بهاری برای پیاده روی می رویم. از هوای پاک داریم لذت می بریم که یک خودروی ساخت داخل از کنارمان رد می شود و ما را به سرفه می اندازد. فکر می کنیم هم بنزین ها خراب هست هم اتومبیل ها. یک اتومبیل خارجی هم رد می شود که از همان بنزین می زند اما ما را به سرفه نمی اندازد. لعنتی به خودکفایی تولید خودرو می فرستیم و می گوییم یعنی باید برای اشتغال ۷۰۰ هزار نفر کارکن صنعت خودروی داخلی، ۸۰ میلیون ایرانی با هر نفس سم تنفس کنند؟ همه مان نیک می دانیم که «خودکفایی» فقط یک بهانه است و معیشت آن ۷۰۰ هزار نفر هم تنها بهانه و پوششی است برای سودجویی آن چنانی کله گنده ها از صنعت فرسوده خودروی داخلی. با این همه باز هم از کلمه «خودکفایی» دلخور می شویم.
این موضوع چنان شهروندان ایرانی- به خصوص نسل جوان را از مفهوم خودکفایی دلزده کرده است که حتی مصدق را هم که بانی این طرز فکر می دانند از نظرها افکنده. در نوشته بعدی ام از مصدق می نویسم. زنده یاد مصدق مسئول کیفیت پایین خودرو های داخلی و عدم توفیق ما در خرید خودروی دلخواهمان نیست! آدرس غلط ندهیم.
----------------
خودکفایی وقتی به کالاهای اساسی مانند گندم می رسد شوخی بردار نیست! گیریم کشورهای دیگر روزی تصمیم بگیرند به ما گندم نفروشند. آیا قرار هست بازدچار قحطی شویم؟ می دانم که این حرف من این روزها محبوب نیست. به دو علت: خاطره قحطی های بزرگ از یاد عمومی جامعه ما حذف شده. دوم هم این که از بس از مفهوم خودکفایی سو استفاده شده که کلمه خودکفایی حساسیت ایجاد می کند.
ببینید! ریسک نفروختن گندم به ایران بالاست. احتمالش پایین هست اما اگر خودکفا نباشیم و اتفاق بیافتد بدبخت می شویم.
هرگز فکر نکنید که دوره این چیزها گذشته. کی فکرش را می کرد یک روز کرونایی پیش آید و دنیا را آن طور به هم بزند؟!. ممکن هست یک آفت گندم هم در کشورهای صادرکننده گندم پیدا شود و قسمت اعظم محصول از بین رود وبعد به ایران نفروشند! همیشه باید این ریسک را در نظر داشت.
گفته می شود که اصرار بر خودکفایی گندم، کشور ما را خشکاند! بعید می دانم این حرف، دقیق باشد. بی برنامگی و به هم ریختگی بود که منجر به خشک شدن دریاچه ها یمان شد. در مناطقی که قبلا گندم آبی می کاشتند شروع کردند به کاشت برنج به روش نشا یا سایر محصولات که آب بسی بیشتر نیاز دارند. در جاهایی که قبلا گندم دیم می کاشتند شروع به آبیاری کردند. سطح زیر کشت محصولات پرآب بر را به طمع سود بیشتر بالا بردند. خیلی جاها پیاز و گوجه فرنگی و سیب و .... کاشتند . چون به فروش نمی رفت هر سال ده ها میلیون تن محصول را دور ریختند. خودکفایی گندم مقصر اصلی نبود.
چه باید کرد؟ اولا در برنامه ریزی های کنترل جمعیت باید میزان مصرف گندم کشور را لحاظ کرد. جمعیت نباید بیش از آن شود که این کشور بتواند بدون آن که خشک گردد گندم آن را تولید کند. دوم این که دیتا بیسی از محصولات کشاورزی و سطح زیر کشت تهیه شود. با بسته های تشویقی (کود سوبسید دار و تضمین خرید و...) کشاورزان را به سمتی باید سوق داد که محصولات را به اندازه ای بکارند که مطمئن هستند به فروش می رود. در هر حال حاضر انتخاب محصول توسط کشاورز یک قمار هست. گاه در این قمار می برد و ثروتمند می شود اما معمولا می بازد و مجبور می شود محصولش را دور بریزد.
باید روی صنایع تبدیلی و سردخانه های مناسب در روستاها سرمایه گذاری شود تا کشاورزان منبع درآمد جایگزین داشته باشند و نخواهند برای درآمد اضافی سطح زیر کشت را بالا ببرند و آب بیشتری مصرف کنند.
باید به کشاورزان تسهیلات داد تا آبیاری قطره ای و سایر روش هایی که هدررفت آب و نیز فرسایش خاک را کاهش می دهد برگیرند. با این کارها می توان هم رفاه کشاورزان را بالا برد، هم محیط زیست را حفظ کرد و هم به خودکفایی در قوت غالب مردم رسید. منتهی سیاستگذاری درست و درمون می خواهد. الان اوضاع کشاورزی در کشور به دلیل بی کفایتی مسئولان بسیار نابسامان و بلبشو هست.
-----------------
بازخورد یکی از دوستان در اینترنت: «این قضیه خودکفایی گندم به نظر به اندازه کافی رویش بحث شده که معایبش چیست. در بحث امنیت غذایی ایران، خودکفایی در تولید گندم به منظور مقابله با یک احتمال در آیندهٔ نامعلوم بهترین رویکرد نیست؛ آن هم در اقلیمی که محصولات پربازدهتر دیگر ممکن باشد. مهم این است که به خود اکتفایی (self-reliance) رسید که اگر روزی شرایط خاص اتفاق افتاد بتوان به سرعت سطح زیرکشت را به گندم و دیگر کالاهای اساسی تغییر داد تا ذخیره گندم برای سال بعدی کشور هم تامین باشد.
مثال سادهش این که من گاهی تفریحی در خانه نان میپزم (یعنی در پخت نان به خود اکتفایی رسیده ام)، اما هیچگاه به فکر "خودکفایی" در پخت نان نیفتاده ام و همچنان نان را از بیرون میخرم؛ اگر زمانی شرایط خاص پیش آمد اما خیالم راحت است که میتوانم نان را خودم بپزم.
خلاصه در تخصیص منابع باید بین خود اکتفایی و خودکفایی تفکیک گذاشت.»
اشتراک و ارسال مطلب به:
![](http://khodmooniweb.persiangig.com/image/logos/FaceBook.Khodmooni.Blogfa.Com.gif)
![](http://khodmooniweb.persiangig.com/image/logos/Twitter.Khodmooni.Blogfa.Com.gif)
![](http://khodmooniweb.persiangig.com/image/logos/Google-Buzz.Khodmooni.Blogfa.Com.gif)