آموزش، مهارت، آموزشِ مهارت، مهارتِ آموزش

+0 به یه ن

قبلا نوشته بودم قرارداد های طویل المدت که جزو مطالبات چپگراها از کارفرماهاست  با روح زمانه چندان سازگار نیست. دلیلی که آوردم این بود که با تغییرات سریع تکنولوژی و سبک زندگی، مهارت های کارکنان خیلی سریع بلااستفاده می شود و به سود شرکت نمی انجامد. بنابراین کارفرما حق دارد جوابشان کند. این نظر نسبتا جنجالی بود.

من فکر می کنم چپگراها   باید مطالبه را با توجه به واقعیات موجود جهان امروز بازتعریف کنند. به نظرم اینجا چپگراها باید روی الزام کارفرما برای  بازآموزی  کارکنان و آموختن مهارت های نوین تاکید کنند. آموزش از مقوله هایی است که چپ ها در آن دست بالا را دارند. برای این معضل از طریق باز آموزی و آموزش مهارت جدیدی راه چاره ای بیاندیشند.

در این پست منظورم برگزاری دوره های آموزشی مهارت های نو، در محیط کار هست. به آموزش عمومی مهارت های شغلی  در مدارس و دانشگاه   در نوشته بعدی خواهم پرداخت.


----------


در دو دهه اخیر بار ایدئولوژیک دروس مدرسه در ایران -به قیمت پسرفت بار علمی آن - تقویت شده. طبعا این روند  نارضایتی های فراوانی بین معلمان، اولیا، صاحبنظران، استادان دانشگاه، مروجان علم، کارفرمایان نیازمند به  نیروی کار ماهر و سایر اقشار آگاه جامعه، برانگیخته. 

از زبان  ناراضیان بسیار می شنویم که نظام آموزشی باید اصلاح شود و بار ایدئولوژیک آن کاسته شود. خیلی اوقات  این شکایت و نقد بجا، بدون هیچ گونه شک و بحثی با چنین جمله ای قوام می یابد: « وظیفه آموزش، آموختن مهارت شغلی است که به درد فرد و جامعه بخورد نه تزریق ایدئولوژی.» این جمله آن قدر تکرار می شود که اصل مسلم تلقی می گردد. اما می خواهم این جمله را زیر سئوال ببرم. آیا رسالت اموزش مدارس و دانشگاه تنها آموختن مهارت شغلی است؟ متاسفانه این سئوال به اندازه کافی مطرح نمی شود و آن ادعا به چالش کشیده نمی شود. احتمالا اگر گوینده آن را مورد سئوال قرار دهید تاملی می کند و  گفته خود را چنین تصحیح می نماید: «منظورم فقط مهارت شغلی نیست. مهارت های اجتماعی هم باید تدریس شوند.» اگر بپرسید فقط همین؟ احتمالا لزوم آموزش مهارت های عاطفی را هم اضافه می کند.

ولی من باز هم نقد دارم.  آموزش در مدارس و دانشگاه باید فراتر از آموختن مهارت ها (که تا حدی حتما باید انجام بگیرد) باید فکر کردن و اندیشیدن را بیاموزد. آموزش ریاضی به خصوص هندسه در این جهت هست. به فکر نظم می دهد. البته تنها ریاضی برای فکر کردن کافی نیست. اما لازم هست.

اگر در مدرسه شخص فقط مهارت شغلی  آموخته باشد با بلااستفاده شدن آن مهارت به دلیل تغییر تکنولوژی هم از کار بیکار می شود و هم حس می کند فردی به دردنخور شده. اما اگر فکر کردن بلد باشد راهی جدید می یابد. هم برای بازتعریف هویت خودش و هم برای آموختن مهارتی جدید که در بازار کار به دردش بخورد.


------


حدود ۱۰ سال پیش تاکید بر آموزش مهارت های اجتماعی بسیار مد شده بود.عده ای، مهارت های اجتماعی را بر سر مهارت های  علمی می کوبیدند. نتیجه  این همه تاکید چه بود؟! آموختن راه های تملق گفتن، «پیچوندن»، لاف زدن و.... و پیشرفت از طریق این مهارت ها. 

«مهارت اجتماعی» یه چیزه، «شعور اجتماعی» مقوله دیگری هست. کشوری که کودکان  آن در مدرسه «مهارت اجتماعی» می آموزند اما شعور اجتماعی ندارند، فاجعه است. چگونه می توان شعور اجتماعی را آموخت؟! سئوال سختی است. یکی از لازمه های شعور اجتماعی توانایی فکر کردن هست. البته توانایی خوب فکر کردن برای داشتن شعور اجتماعی  کافی نیست. 

اگر در این باره مقاله ای نوشته شده به ما معرفی کنید تا بخوانیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]