در ادامه نوشته قبلی در مورد اهمیت machine learning دو نفر از خوانندگان بلاگ لطف کردند و منابعی برای یادگیری معرفی کردند که اینجا من لینک آنها را می ذارم:
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
در ادامه نوشته قبلی در مورد اهمیت machine learning دو نفر از خوانندگان بلاگ لطف کردند و منابعی برای یادگیری معرفی کردند که اینجا من لینک آنها را می ذارم:
اشتراک و ارسال مطلب به:
وبلاگ گروهی cosmic varianceکه همان گونه چند بار اشاره کردم یکی از معروفترین و پرخواننده ترین و معتبرترین وبلاگ های گروهی فیزیک در دنیاست اخیرا یادداشتی در مورد ابن هیثم داشت. اگر یادتان باشد پارسال هم یک یادداشت در مورد ابن سینا داشت. من اینجا نمی خواهم در مورد ابن هیثمصحبت کنم اما مناسب دیدم بحث "ناسیونالیزم افراطی" را که چندی پیش شروع کرده بودم در قالب مثال ابن هیثم بیشتر باز کنم.
شادروان پروفسور عبدالسلام فیزیکپیشه ی بزرگ پاکستانی الاصل, برنده ی جایزه ی نوبل و موسس موسسه بین المللی آی-سی-تی-پی در ایتالیا یک مجموعه مقاله ی علمی-اجتماعی-فرهنگی دارد که در قالب یک کتاب منتشر شده است. عبدالسلام در چند مورد از این مقالات خود را برادر معنوی ابن هیثم می خواند بی آن که خود را بخواهد به در و دیوار بکوبد که ابن هیثم پاکستانی بوده!! از دیدگاه من این احساس برادری و نزدیکی نه تنها ناپسند نیست بلکه نشان از اصالت و هویت ریشه دار شادروان پروفسور عبدالسلام دارد. سلام از روی آثار ابن هیثم دیدگاه او را در نگرش به علم به دیدگاه خود نزدیک می دید. دیدگاه ها در خلا رشد نمی کنند. طبعا پیش زمینه ی مشترک فرهنگی این دو دانشمند -هر چند که با چند قرن فاصله از هم می زیسته اند-در شکل گیری چنین دیدگاه مشترکی نقش بازی کرده.
پروفسور عبدالسلام دانشمندی در سطح جهانی بود. جهانی نیز می اندیشید. تاسیس موسسه ای مانند آی-سی-تی-پی (که من شخصا خود را به خاطر آن مدیون پروفسور سلام می دانم) و رسالت جهانی ای که برای موسسه قایل بوده (حمایت از دانشگران جهان سوم از یک طرف وایجاد محیطی که دانشگران جهان سوم و کشورهای پیشرفته ی دنیا در آن بتوانند با هم تعامل کنند) نشان از این جهانی اندیشیدن دارد. او در مورد تحقیق استاندارد جهانی داشتن (world-classبودن) -برعکس برخی از حضرات دور وبر ما- تنها شعار نمی داد. world-classقبایی بود که الگویش را از او می گرفتند. در مورد جهانی اندیشیدن هم همین طور! چند دهه قبل از آن که "جهانی اندیشیدن" شعار شود او با تاسیس آی-سی-تی-پی نشان داد که جهانی عمل می کند! با این حال در فرهنگ خود چنان ریشه دار بود که با ابن هیثم احساس برادری می کرد.
واما ناسیونالیزم افراطی: ناسیونالیزم افراطی از نظر منجوق آن است که در راه علم هیچ نکوشی اما از شنیدن آن که ابن هیثم عرب بوده رگ گردنت بیرون بزندو بخواهی بگویی چون آن زمان آل بویه عراق را گرفته بودند پس ابن هیثم ایرانی است. ناسیونالیزم افراطی از نظر منجوق آن است که هیچ در ذهنت شک نکنی که چه بسا طرح این سئوال که آیا ابن هیثم ایرانی است یا عرب -ازبیخ- نابجا باشد. ناسیونالیزم افراطی یعنی که بی هیچ شکی بخواهی مفاهیم قرن بیستم را برای 1000 سال پیش تعمیم دهی و سرش هم با همسایه کله بگیری و احیانا چنان در عرب ستیزی اصرار کنی که دل هموطنان عربمان را که در همان نزدیکی زادگاه ابن هیثم (بصره) زندگی می کنند بشکنی!
ناسیونالیزم افراطی یعنی آن که چشمت را بر از دست رفتن استعداد هایی که می توانستند ابن هیثم و عبدالسلام فردا باشند (به علت فقر, اعصاب خردی های متداول در دانشگاه ها وپژوهشگاه ها, سیاست زدگی در بین دانشگاهیان, نا آشنایی اساتید ما با پدیده هایی مانند bipolar بودن ودر یک کلام نخبه کشی) ببندی و سر ملیت (!!!) دانشمندان هزار سال پیش دعوا کنی و احیانا با بودجه ای که می شد یک همایش علمی درست و حسابی و مفید برگزار کرد کنگره ای برای اثبات ایرانی بودن او برگزار نمایی. ناسیونالیزم افراطی یعنی آن که وقتی پا می شوی و می روی همان آی-سی-تی-پی درباره برتری ایرانی ها به عرب ها داد سخن بدهی و ندانی که بااین کار چه قدر جامعه ی علمی ایران را دربین جامعه علمی دنیا خوار و ذلیل می کنی. آن هم در موسسه ای که وابسته به یونسکو است! درواقع داری با این کار نمک می خوری و نمکدان می شکنی!
تک تک ما مستعد غلطیدن به ورطه ی هولناک ناسیونالیزم افراطی هستیم. این شامل خود منجوق هم می شود. خیلی باید مراقب باشیم!
پی نوشت: اگر یادتان باشد چندی پیش مقاله ای از روی ناسیونالیزم افراطی در یکی از سایت های معتبر و بسیار پرخواننده نوشته شده بود در مورد افغانی ها. من و چند نفر از همکاران به عنوان اعتراض و تذکر نامه ای بلند به مسئولین آن سایت فرستادیم. بعد نامه را در چند قسمت در منجوق منتشر کردم. در این قسمت از ابن سینا و ابن هیثم هم یادی کرده ام. در نامه خاطر نشان کردیم رشد کیفی دانشگاه های ما در گرو پرهیز از ناسیونالیزم افراطی است. 1000سال پیش در این قسمت از دنیا چنین بوده! الان هم در این دنیای مدرن اینترنتی باز هم چنین است!
اشتراک و ارسال مطلب به:
یادتان هست که گفتم هرچند اوضاع اقتصاد خوب نیست اما برای جوان هایی که همت و ابتکار عمل دارند و شمی دارند که به آنها می گوید در آینده چه تکنولوژی ای یا چه رویکردی مهم خواهد شد دروازه بهشت هست؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
می دانیم که بد و طلبکارانه رانندگی کردن ایرانی ها با وضعیت بد اقتصادی و فساد مالی بی ارتباط نیست. گرانی که می آید اعصاب ملت خرد تر می شود و بدتر رانندگی می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
در سال های اخیر خیلی ها ادعا می کنند عارف و سالک شدند و برایشان مادیات اهمیت نداره. اما کافی هست در هنگام رانندگی کنارشان بنشینید تا ببینید اندرونشان چه قدر پر از خشم و نفرت هست و چه طور از همه کس طلبکارند. کافی است یکی بپیچه جلویشان تا ببینید همه اون والا اندیشیدن و بی اهمیت دانستن دنیا شعار بود!
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
پارسال برای یک همایش چند روزی به زوریخ رفته بودم. زوریخ بهترین شهر برای زندگی در جهان معرفی شده. برخی از چیزهایی که به عنوان سر آمدی زوریخ می گفتند من می دیدم تبریز ما هم داره. تازه بهترش را هم داره. مثلا می گفتند می بیند خیابان چه تمیزه؟! این در حالی است که دیروز نظاهرات بود و ریخت و پاش شده بود اما زودی تمیز کردند. من در دلم گفتم بعد از تاسوعا عاشورا خود مردم تبریز آستین بالا می زنند و شهر را تمیز می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
من و همسرم وقتی دانشجو بودیم ازدواج کردیم. طبعا در آن زمان در آمد چندانی نداشتیم. به اصطلاح پا مون را به اندازه گلیم مان دراز کردیم. من انواع و اقسام راه ها برای زندگی فاخر داشتن علی رغم کم پولی و کم خرجی می یافتم. باور کنید با در آمد کم هم می شود فاخر زندگی کرد. مثلا از موزه ها و نمایشگاه های مجانی یا با بلیط ارزان دیدن می کردیم. دراین موزه ها میان اجناس فاخر با مردمانی با فرهنگ بالا می گشتیم بی آن که خرجی کنیم. این عادت در ما مانده.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
از هفته پیش خیلی خوشحال و خوشنودم. یکشنبه هفته گذشته از بنیاد کودک خبر رسید که یکی از مددجویان تحت کفالت من اکنون در آمد کافی دارد و به در خواست و تمایل خودش از پوشش بنیاد کودک خارج می شود. بسیار به او افتخار می کنم. او اکنون دانشجوی سال دوم کارشناسی ارشد یکی از رشته های مهندسی است. درس هایش را پاس کرده و با نمرات عالی شاگرد اول شده است.
در آخر بهمن ماه سال 95 من او را به یکی از شرکت های دانش بنیان معرفی کردم تا در آنجا کارآموزی کند. دو ماه کارآموز بود. البته حدود یک ماه از دو ماه به علت تعطیلات نوروز تعطیل یا نیمه تعطیل بود. بعد از دو ماه شرکت پروژه ای گرفت. این آقای مهندس جوان ما هم در انجام دادن آن کمک می کرد و متناسب با کار نیمه وقتی که انجام می داد در آمدی کسب می کرد. اما الان آن قدر در کار پیشرفت حاصل شده که درآمد او هم بالا رفته است و خود او داوطلبانه از پوشش خارج شده. به او بسیار افتخار می کنم.
چند نفر دیگر از مددجویان تحت کفالتم هم در رشته های مختلف دانشجو هستند. برخی از آنها هم در رشته خودشان نمرات عالی می گیرند و در ضمن کار آموزی و یا کار نیمه وقت انجام می دهند. در سال های آینده به احتمال قریب به یقین در آمد آنها هم بالا خواهد رفت و خود داوطلبانه از پوشش بیرون خواهند آمد.
این عزیزان درس هایشان را با جدیت خوانده اند و در کارآموزی و کار هم همت به خرج می دهند. پیش بینی می کنم به زودی در رشته خود جزو بهترین ها ی شهر شوند. سرمایه انسانی برای شهر و کشور
اشتراک و ارسال مطلب به: