اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
اشتراک و ارسال مطلب به:
ما، مردم، آن قدر باید نام خیابان مصدق را تکرار کنیم که کاملا جا بیافتد.
یک کم سخت هست که کسانی که 50 سال در آن خیابان زندگی کرده اند از این پس
محله خود را با نامی دیگر بخوانند. مگر این که این نام نامی مصدق بزرگ
باشد.
اصلا بیایید مشق بنویسیم.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
نام خیابان نفت به خیابان مصدق تغییر یافته است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر بلوار میرداماد عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان مصدق بر خیابان ظفر عمود است.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
خیابان اصلی مصدق خیابانی شمالی-جنوبی است و کوچه های فرعی مصدق که با شماره مشخص شده اند بر آن عمودند.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
یک شعبه از بانک گردشگری در نبش تقاطع خیابان اصلی مصدق و کوچه مصدق دوم واقع است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
خیابان مصدق شرقی تر از خیابان نلسون ماندلا (معروف به جردن) است.
جای پارک پیدا کردن در خیابان مصدق کار حضرت فیل است حتی در نصف شب!
جای پارک پیدا کردن در خیابان مصدق کار حضرت فیل است حتی در نصف شب!
جای پارک پیدا کردن در خیابان مصدق کار حضرت فیل است حتی در نصف شب!
جای پارک پیدا کردن در خیابان مصدق کار حضرت فیل است حتی در نصف شب!
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
مسجد الغدیر در بر بلوار میرداماد و شرقی تر از خیابان مصدق واقع هست.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
رستوران آشپز باشی از رستوران های معروف تهران است که در خیابان مصدق شمالی واقع است.
سوپر مارکت زرین از قبل از انقلاب در خیابان مصدق شمالی بود. در آن زمان جزو شیک ترین سوپرمارکت های تهران محسوب می شد.
سوپر
مارکت زرین از قبل از انقلاب در خیابان مصدق شمالی بود. در آن زمان جزو
شیک ترین سوپرمارکت های تهران محسوب می شد.
سوپر مارکت زرین از قبل از
انقلاب در خیابان مصدق شمالی بود. در آن زمان جزو شیک ترین سوپرمارکت های
تهران محسوب می شد.
سوپر مارکت زرین از قبل از انقلاب در خیابان مصدق شمالی
بود. در آن زمان جزو شیک ترین سوپرمارکت های تهران محسوب می شد.
سوپر مارکت
زرین از قبل از انقلاب در خیابان مصدق شمالی بود. در آن زمان جزو شیک ترین
سوپرمارکت های تهران محسوب می شد.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
قبل از انقلاب خیابان مصدق خیابانی بین المللی بود. آمریکایی ها و ژاپنی های زیادی در این خیابان ساکن بودند.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
در خیابان مصدق جلوی درب ورودی آپارتمان ها پارک نفرمایید.
پی نوشت: به مشق ام غلط گرفتند! سوپر مارکت زرین بعد از انقلاب افتتاح شد. قبل از آن سوپر مارکت ملکوتی بود که معروف بود. بابابزرگم هم مدتی در کار تهیه یک عصرانه خاص بود. محصولاتش را در همین سوپر مارکت ملکوتی می فروخت. من این قصه را شنیده بودم فکر می کردم همان سوپر مارکت زرین بوده است. اون محصول غذایی بین خارجی ها مشتری زیاد داشت.
اشتراک و ارسال مطلب به:
(تکرار نوشته 1388 از وبلاگ منجوق)
برخی می گویند چرا وقتی آن چه که در پی آنیم مفهومی است سازگار با فرهنگمان
(اما البته مطابق به نیاز های روز) چرا باید از نام وارداتی و حساسیت
برانگیز "فمینیزم" استفاده کرد.
در واقع هم برخی از فعالین این عرصه از
به کار بردن لفظ "فمینیست" ابا دارند. در حالی که عده دیگر این نام را
برگرفته اند چون می خواهند بر پیوند خود با زنان عدالت جوی دنیا تا کید
کنند. به واقع هم اگر شما فعالیت های زنان دنیا را بیابید مشترکات زیادی
خواهید یافت. همه جا پیوند نزدیکی بین فعالین محیط زیست و فعالین فمینیست
وجود دارد. همه جا پیروان حقوق اقوام با پیروان حقوق زنان با هم تعامل
نزدیک دارند. دفاع از حقوق کودکان دغدغه همه آنهاست....
جنبش زنان دنیا
نتایج و دستاوردهای بزرگی داشته اند-چه در عرصه اجتماع و چه در عرصه
آکادمیک. آن دسته از فعالین امور زنان که خود را فمینیست می نامند رویکرد
جهانی دارند. می خواهند از دستاوردهای آکادمیک سایر ملل استفاده ببرند.
همان طوری که ما فیزیکپیشگان خود را بی نیاز از تلاش های آکادمیک دیگر
کشورها نمی دانیم ایشان هم می خواهند در جریان مطالعات دیگر ملل باشند.
به
علاوه, این دسته که نگرش جهانی دارند, درد زنان دیگر نقاط جهان را نیز درد
خود می دانند و از آن غافل نیستند. اگر کار ی از دستشان برآید دریغ نمی
کنند.
در این دنیا که روز به روز ارتباطات بیشتر می شود این رویکرد جهانی توجیه پذیر تر است.
جهانی شدن جنبش زنان همدلی بین ملیت ها به وجود می آورد و به انسان ها را به ایده آل صلح جهانی نزدیک ترمی کند.
"واژه
ها"تهی از معنی نیستند. وقتی یک فعال اجتماعی واژه "فمینیست" را برای خود
بر می گزیند و علی رغم تمام هزینه ها بر استفاده از آن پا می فشارد؛ منظوری
دارد.
رویکرد جهانی داشتن با احترام به سنن و باور های جامعه ایران
در تضاد نیست. اگر من نتایج lhc را بخوانم و یا مقاله همکار ی آمریکایی را
مطالعه کنم, آیا کاری خلاف عرق ملی انجام داده ام؟! مسلما نه!
فمینیست ها هم چنین نگرشی در مورد تعامل خود با فمینیست های دیگر کشورها دارند.
حتما
در مورد پدیده شوم خود سوزی زنان در ایلام و دیگر شهرهای غربی کشور شنیده اید.
اگر یک مجله زرد می خواست چنین واقعه ای را پوشش دهد, آن را به دعوای دو تا
زن با هم تقلیل می داد. یکی از زن ها می شد مظهر فداکاری , دیگری مظهر
حسادت و مردی هم در این میان بود که مظهر عقلانیت و حکمت بود! داستان را با
آب و تاب تعریف می کردند, اشک خواننده را در می آوردند و آخر سر با دو تا
نصیحت کلیشه ای اخلاقی سر وته قضیه را هم می آوردند تا خواننده کاملا باور
کند که اگر به نصایح اخلاقی کلیشه ای نویسنده مجله زرد گوش بسپاریم "زندگی
شیرین می شود!"
واقعیت پیچیده تر آن است که در مجله زرد تصویر می شود.
بررسی
این پدیده شوم در حوزه علم مطالعات زنان می گنجد.به طور سیستماتیک تاثیرات
جنگ، وضعیت اقتصادی و بیکاری، سنت ها ی محلی وغیره بررسی می شود و راهکاری
ارائه می شود.
این تصور که ما ایرانیان از دیگرمردم دنیا بسیار
متفاوتیم تصوری نادرست است. در پنجاه سال اخیر در دنیا جنگ های بسیاری
اتفاق افتاده و .... به احتمال زیاد جاهایی در دنیا وجود دارند که پدیده
هایی مانند آن چه که در ایلام رخ می دهد رواج دارند. می توان از تجارب آنان
برای رفع معضل بهره برد. تجارب ایرانی ها هم مدون می شود ودر صورت لزوم در
گوشه دیگری از دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. ملاحظه می کنید ما مردم
جهان به دستاوردهای همدیگر نیازمندیم.
جواب معضلی چون پدیده شوم
خودسوزی زنان در سنت ما نیست. در کجای تاریخ ما شهری آن گونه مورد اصابت
بمب و موشک قرار گرفته که نتایج مشابهی حاصل شده باشد. این پدیده عارضه
ناخواسته مدرنیته است و با روش های مدرن باید درمان شود. در قدیم آن قدر
مرگ و میر زنان در موقع زایمان چنان بالا بوده که فرصتی برای مطالعه در
مورد افسردگی زنان که معضل جوامع شهری امروزین ایران است پیدا نمی شده.
جواب در سنت نیست اما شاید از تجارب دیگر ملت ها جوابی به دست آمده باشد.
این مثال را آوردم تا تشریح کنم چرا می گویم مطالعات زنان یک رشته جهانی است .
تا
وقتی مجله زنان بسته نشده بود، به طور سیستماتیک در این مورد این معضل کار
می کرد. می دانید که در منطقه ایلام اکثر خانواده ها به خانواده شهید
هستند. اما آنان که ادعایشان می شود کاری برای رفع معضلات آنان نمی کنند.
فمینیست ها بودند که می رفتند و سعی می کردند چاره ای بیاندیشند. به اندازه
کافی امکانات در دستشان نبود که مشکلات را رفع کنند اما هر کاری از دستشان
بر می آمد کردند.
خواندن این مقالات باعث شد که من خود خرج عمل
جراحی پلاستیک یک تازه عروس دچار سوختگی را بدهم. این راه حل ریشه ای نیست
اما بهتر از هیچ است. بهتر از آن است که آنان که ادعایشان گوش فلک را کر
کرده می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
هر چه بیشتر در باره اش انتقاد -چه به زبان تند و چه به زبان ملایم- خواندم، بیشتر به بزرگی اش پی بردم. نظیرش نیامد! این شخص کیست؟
تقلب
اشتراک و ارسال مطلب به:
در چند ماه اخیر چند نفر به طور خصوصی یا عمومی در این وبلاگ نظر گذاشته اند و ابراز نگرانی کرده اند که در عید دیدنی ها، فامیل سین جیم خواهند کرد که "کار پیدا کردی؟! ازدواج نمی کنی؟! دکتری نمی گیری ؟! ....."
به خدا حرف مردم و قضاوت هایشان اون قدر مهم نیست که شما سه ماه تمام آن نیم ساعت گفت و گویی که در عید با آنها ممکن است داشته باشید در ذهن مرور کنید! اگر این سئوال ها را پرسیدند و شما دلتان نخواست جواب بدهبد جواب سربالا بدهید. پرسیدند کار پیدا کردید: " خدا را شکر! آب باریکه ای هست و مشغولیم!"
پرسیدند :"عروسی کردید؟!" بسته به سن و موقعیت و روحیه طرف یک جواب سربالا پیدا کنید بدهید......
کاری نداره. به عنوان یک تمرین روابط عمومی به آن فکر کنید. در بقیه زندگی تان به این مهارت نیاز خواهید داشت!
اگر در جست و جوی شغل هستید به جای این که فکر تان را بدهید به چیزها برنامه ای برای جست و جوی کار برای خود بریزید که بلافاصله بعد از اتمام تعطیلات با تمام انرژی به دنبالش باشید. در دید و بازدید ها ی عید هم شاید بتوانید یار و یاور پیدا کنید. سه راه بیشتر نیست:
1) استخدام شدن
2) خود اشتغالی
3) مهاجرت (من این سومی را خیلی توصیه نمی کنم اما بهتر از زانوی غم به بغل گرفتن و خودخوری در پستوی خانه است.)
در این چند روز خوب فکر کنید ببینید کدام یک برای شما مناسب تر هست. همان را انتخاب کنید بعد بر این اساس برنامه بریزید. از 5 فروردین شروع کنید به اجرای برنامه تان برای دست و پا کردن شغل. برای ادامه راه نیاز به همفکری و حمایت روحی دارید.
اگر تمایل داشته باشید در همین وبلاگ مثل سال 91 یک برنامه "همه با هم" راه می اندازیم تا این حمایت فکری روحی فراهم شود. نظرات و درددل ها هرچه که هست همینجا بنویسید تا فکری برایش بکنیم. از سال آینده دیگر درددل نخواهیم کرد فقط با انرژی دنبال برنامه ها خواهیم بود. به همدیگر انگیزه و امید خواهیم داد. یک کم دغدغه ها را بنویسید تا ببینیم ویژگی های "همه با هم" امسال چه باشد.
پی نوشت: به جای این که سین جیم های عید دیدنی ها را در ذهن مرور کنید سئوال هایی را که در مصاحبه استخدامی یا بستن قرار داد ممکن است پرسیده شود تجسم کنید و پاسخ بیابید. مصاحبه استخدامی است که در آینده شما اهمیت دارد نه صحبت های عید دیدنی!
اشتراک و ارسال مطلب به:
می توانید به این کتابخانه ها مراجعه کنید یک کارت شناسایی بدهید و کتابی به امانت بگیرید و در قرائتخانه خود کتابخانه مطالعه کنید.
اگر عضو هیئت علمی یا دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری در یکی از دانشگاه های تهران باشید می توانید در کتابخانه آی-پی-ام عضو بشوید و کتاب به امانت بگیرید. تا جایی که اطلاع دارم برای عضویت یک قطعه عکس می خواهند و یک برگه معرفی از دانشگاه تان. دومی برای آن هست که اگر کسی کتاب را به موقع پس نداد پیگیری کنند. از خودشان جزئیات را می توانید سئوال کنید.
می توانید با مراجعه به سایت این کتابخانه ها ببینید چه کتاب هایی در آرشیو آنها موجود است. کتاب انسان خرمند را هنوز ندارند. پیشنهاد داده ام که تهیه کنند و امیدوارم به زودی تهیه شود.
پیشنهاد می کنم در بهار زیبای پیش رو به کتابخانه فرهنگستان سری بزنید. ساختمان آن در تپه های سرسیز کنار اتوبان حقانی قرار دارد. فکر کنم از مترو حقانی بتوانید به راحتی به آن دسترسی پیدا کنید. شهرداری هزینه نگهداری باغ زیبای فرهنگستان می پردازد بنابراین متعلق به همه شهروندان تهرانی و مهمانان آنها از شهرستان ها و خارج از کشور است. جای خوبی برای قدم زدن و اندیشیدن و بحث و نظر و مطالعه است. باغ کتاب و نمایشگاه های علمی هم در همان محوطه است. کتابخانه ملی هم در همان نزدیکی است.
مجموعه خوبی است. کیف و لذتش را ببرید که مال مشترک خودتان هست!
اشتراک و ارسال مطلب به:
بالاخره ما ایرانی ها اول شدیم. در جست جوی سوفیا لورن با گوگل در دنیا اول شدیم! این دستاورد بزرگ را به ملت همیشه در صحنه تبریک می گویم!
حالا این غوغا به کنار! ولی واقعا برگزاری مراسم میلاد حضرت فاطمه مخصوص دولتمردان و مقامات در برج میلاد از آن کارهای لوس و بی مزه بود. هیچ تناسبی نداشت. از جمله مهمترین برجستگی های شخصیتی حضرت زهرا ساده زیستی او بود. برج میلاد در فرهنگ امروز تهران سمبل تجمل است. برگزاری مراسم میلاد حضرت زهرا برای مقامات در بنایی که سمبل تجمل هست چه صیغه ای است؟!
من صد در صد موافق ترویج رقص های محلی هستم. اما اجرای مراسم را به محل مناسب و زمان مناسب باید موکول کرد. در عید نوروز، در شب یلدا، در جشن سده، در مراسم سون آی و ...
خلاصه کلام در انواع و اقسام جشن های ملی کشور خودمان!
اون هم نه فقط در برج میلاد مخصوص مقامات بلکه در پارک محلی هر کوی و برزن برای لذت بردن و شادی عموم مردم.
پی نوشت: معاونت حمل و نقل شهرداری تهران در ایستگاه های مختلف مترو برنامه زنده رقص و موسیقی نواحی ترتیب داده. دمشان گرم! خیلی عالی بود. کاش ادامه پیدا کند. در پارک ها هم اجرا شود. در شهرستان ها هم اجرا شود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
دو سه ماهی است که روزانه خبری می شنویم که دختر جوانی در گوشه و کنار تهران (خیابانی در محلات متوسط تهران، مترو و....) حرکتی کرده که نشان از مطالبه آزادی های بیشتر فردی و اجتماعی دارد.
اگر بیست سال پیش این چنین حرکتی در چنین محله ای اتفاق می افتاد زنان میانسال و مسن تیغ ملامت بر او می کشیدند. الان این طور نیست! الان زنان و مردان میانسال بسیاری وقتی می بینند چنین اتفاقی افتاده دست به دعا بر می دارند که این دختران را اذیت نکنند و آینده شان را تخریب ننمایند.
اگر این اتفاق 6 سال پیش در تهران اتفاق می افتاد دروبسایت های هویت گرا ی آذربایجان می دیدیم که این حرکت دختران تهران را زشت و ناپسند می شماردند. حتی اگر خودشان نگرش پیشرو نسبت حقوق زنان داشتند و خود طرفدار ازادی بیشتر برای زنان بودند به خیزش های این چنینی در تهران به دید منفی می نگریستند. بررسی علل آن از حوصله نوشته من خارج است به علاوه دیگر پرداختن به آن موضوعیتی ندارد. چرا که الان دیگر چنین نیست. این روزها وقتی چنین اتفاقاتی می افتد در کانال های اجتماعی یا طنز ترکی, دیگر دختر تهرانی را شماتت نمی کنند! بلکه اونهایی را که لگد به او می زنند هجو می کنند.
اگر دو سال پیش این اتفاقات می افتاد فقیرتر ها به تحقیر و طعنه می گفتند این کارها از سر شکم سیری است. این صحبت و کنایه هم خیلی کمتر شده.
الان فقیرترها به اتفاق زنان میانسال طبقه متوسط و به اتفاق هویتگرایان فعال حقوق زبانی یکصدا می گویند به جای لگد زدن به دختران طالب آزادی فردی بروید اختلاس گران را گوشمالی دهید که هر بدبختی داریم از آنهاست.
حتما به این ادعا ی من مثال نقض می توانید بیابید. اما مشاهده من این هست که نسبت به سال های پیشین برخورد با این نوع خیزش ها توسط مردم با پیش زمینه ها و دغدغه های مختلف خیلی تغییر کرده.
کمابیش یک اتحاد ملی -فارغ از میزان درآمد و قومیت و سن- ایجاد شده که دغدغه مشترکی دارند: گسترش آزادی های فردی و اجتماعی، اهمیت دادن به خواسته های جوانان وزنان و مهمتر از همه مقابله با اختلاس و فساد مالی در سطح کلان!
من فقط مشاهده ام را دارم بیان می کنم. نه ارزش گذاری می خواهم بکنم و نه پیش بینی ای برای ادامه این روند دارم. و نه پیشنهاد بر گسترش یا مبارزه با این روند!
اشتراک و ارسال مطلب به:
برای عید کتاب "انسان خردمند" را معرفی می کنم. محتوای کتاب بسیار جذاب و به روز هست. موضوعات با طنز بسیار ظریفی تحلیل شده اند. ترجمه کتاب هم بسیار شیوا و زیباست.
تنها اشکال کتاب این هست که یک مقدار گران هست. اگر خودتان وسع تان نمی رسد که بخرید از کتاب خانه های عمومی قرض بگیرید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
دو نکته مطرح شد که مایلم در باره آن بحث شود:
1) یکی آن که برخی خانم
ها از یک طرف دم از مساوات می زنند و از طرف دیگر امتیازاتی را که تنها در
چارچوب فرهنگ سنتی معنی دارد از همسر خود طلب می کنند.
2) رابطه فمینیزم و مذهب.
مورد اول: قطعا خانم هایی هستند که
با
فرصت طلبی و سود جویی می خواهند حتی الامکان از نجابت همسر خود سوء
استفاده کنند. گاهی این سود جویی با سردادن شعار مساوات صورت می گیرد و
گاهی با اجرا گذاشتن مهریه های کلان و گاهی با کولی بازی و تهمت ناروا زدن
به همسر و...
هستند زنانی که خودزنی می کنند و بر گردن همسر می
اندازند. هستند و بوده اند زنانی که با مظلوم نمایی های اغراق آمیز فرزندان
خود -به خصوص فرزندان ذکور خود را - به جان پدرشان افکنده اند.
منگر وجود چنین زنانی نیستم. اما خوشبختانه چنین زنانی-چه در ایران و چه در دنیا - در اقلیت مطلق هستند.
این
ها مصداق همان مکر زنانه هستند که در سنت و ادبیات ما , به خصوص در سنت
دینی ما, به وفور به آنان پرداخته شده است. در واقع خیلی خیلی بیشتر از
نیاز واقعی جامعه به این مقوله پرداخته شده. باید گفت به شدت درباره این
پدیده در ادبیات کلاسیک مرد سالار ایران و جهان اغراق شده است.
به هر حال این مسئله قدیمی است و فمینیزم -که به زعم من یک نگرش مدرن پسا صنعتی است- مسئول به وجود آوردن آن نیست!
مکر زنانه را با فمینیزم عوضی گرفتن یک از آن سوء تفاهم های رایج است. یک فمینیست احتیاجی به توسل به "مکر زنانه" نمی بیند.
افسوس
و صد افسوس که در یکی از پرفروش ترین فیلم های عامه پسند در چند سال اخیر
یعنی فیلم "آتش بس" خانم میلانی هم این طرز فکر ترویج شد.
آن خانم
مهندسی که برای آن که از همسر خود کم نیاورد همه جور خود را به آب و آتش می
زد(تا جایی که حتی این واقعیت را که مردان قدرت بدنی بالاتری دارند را نیز
می خواست انکار کند!), گوشه چشم خود را با لوازم آرایش کبود کرد و به گردن
همسرش انداخت. در سینما ملت خندیدند و من از این که فیلمسازی چون خانم
تهمینه میلانی چنین زنی را به عنوان سمبل زن امروزی معرفی می کند چندشم شد.
البته
مسخره کردن آن "انسان" که مایل به تغییر جنسیت بود هم از دیگر نقاط چندش
آور فیلم بود که متاسفانه به مذاق عوام بسیار خوش آمد!
برسیم به رابطه فمینیزم و مذهب.
خوب! از قرار معلوم برخی از سردمداران فمینیزم مانند دوبوار غیر مذهبی بودند. اما ما چه کار به غقاید دینی آنها داریم؟!
به
نظر من فمینیزم نیاز دنیای مدرن است که ابزار تولید آن و راه های پیشرفت
در آن متکی بر زور بازو نیست و از طرف دیگر تعداد فرزندان در خانواده -به
خاطر پیشرفت های بهداشتی و تحولات مختلف در سبک زندگانی مردم - کمتر است و
بچه داری و خانه داری به اندازه قبل وقت زنان را نمی گیرد.
زنان امروز قابلیت هایی متفاوت از زنان دیروز می توانند از خود بروز دهند. دقت کنید ارزش گذاری نمی کنم. فقط می گویم متفاوت.
درنتیجه
نیازهایی پیدا کرده اند که جامعه مردسالار دیروز جوابگو نیست. در نتیجه آن
چه را که جامعه مرد سالار دیروز به آنها می دهد ناعادلانه می یابند.
تغییراتی
باید در نگرش سنتی ایجاد شود. اگر این تغییرات رودروری مذهب قرار گیرد
قطعا به شکست می انجامد. بخش عمده ای از مردم ایران به شدت مذهبی هستند و
چیزی را که منافات با مذهب دارند بر نمی تابند.
از طرف دیگر من وصله
پینه هایی را که پیروان شریعتی انجام می دهند و می خواهند مثلا نسیبه را
به جای فلورانس نایتینگل بنیانگذار پرستاری مدرن بدانند و ... نمی پسندم.
این گونه وصله پینه ها وسط کار شکاف بر می دارد. مطمئن باشید مخالفان احقاق
حقوق زنان هم بلدند مثال نقض بیاورند. کمتر از من و شما با هوش نیستند.
باید
از اول رو راست بود و گفت فمینیزم نیاز دنیای مدرن است. با مذهب منافات
ندارد. با روح مذهب که همان عدالت و اخلاقی زندگی کردن است همخوانی دارد.
اما با توجه به نیاز های زندگی جدید با ابزار و سبک زندگی نوین این دکترین
شکل گرفته است.
پدران ما در زمان خود ظالم نبودند. رفتار آنان با سبک
زندگی شان همخوانی داشت. اما اعمال همان رفتار ها در زندگی جدید می تواند
ظالمانه باشد
بیزاری واز ازدواج و زناشویی نیز از جمله سوء تفاهم های رایج در مورد فمینیزم است.
فمینیست
های نسل نو ( بیست سی سال اخیر) به بخشی از نیاز های انسان-جه مرد و چه
زن- که از طریق زناشویی برآورده می شود کاملا واقفند و بر آن تاکید دارند.
انکار این نیاز ها فمینیزم نیست. چیزی است که در غرب به "ویکتورینیزم"
معروف شده است و حدود صد سال است که منسوخ شده است. خوشبختانه فرهنگ سنتی
ما نیز بر این نیازها توجه کامل دارد. از این جهت فمینیزم رو در روی سنت
ایرانی-اسلامی قرار نمی گیرد.
(هر چند کاملا مغایر با سنت ویکتورینیزم است.)
منتهی
فمینیست ها به قدرت انتخاب و تصمیم گیری زنها وقع بیشتری می دهند تا افراد
سنتی. این نیز ریشه در تغییر سبک زندگی و نحوه درآمد دارد.
خوشبختانه
این روزها حتی در خانواده های نسبتا سنتی شهری هم به حق انتخاب بیش از پیش
اهمیت داده می شود. دیگر مانند قدیم خانواده ها برای اعمال نظر سخت گیری
نمی کنند. اگر خانواده ای چنین کند خود خانواده های سنتی کارشان را تقبیح
می کنند.
جامعه کاملا از این جهت آمادگی پذیرش فمینیزم را دارد. اما
همان طوری که گفتید رسانه های زرد با ترویج سوء تفاهم دو به هم زنی می
کنند. فمینیست ها باید با هوشیاری موضع خود را به گونه ای که برای عموم
قابل درک و هضم باشد تبیین کنند.
نظر یکی از خوانندگان:"البته بنده
اسلام شناس نیستم .و اما ممکن است فمنیزمی که شخص حضرتعالی تعریف
میفرمایید تا حدودی با تفکر دینی وجوه مشترک داشته باشد اما بحث اینجاست که
چه مقداری تعاریف شما با تعاریف نظریه پردازان مکتب منطبق است.با آرزوی
توفیق. "
جواب مینجیق: من هم اسلام شناس نیستم اما وقتی روحانیون یا
"خانم جلسه ای ها" در مجالس زنانه گوناگون سخنرانی می کنند جز این می
گویند.
ای کاش مردان سنتی و نیمه-سنتی ما با آموزه هایی که در این گونه
مجالس به بانوان داده می شود بیشتر آشنا می شدند. اگر این آموزه ها عملی
شود مردها در خانواده بیشتر ضرر می بینند تا آموزه های فمینیستی.
البته سخنرانان در این جلسات چیزی گویند که صاحب مجلس را خوش آید بالاخره اوست که پاکت را تقدیم خواهد کرد.
ببینید
فمینیزم دامنه بسیار گسترده ای دارد! در بین نظریه پردازان آن هم افراد
مذهبی و غیر مذهبی هر دو هستند. فهم غالبی که بین فعالان جنبش زنان در
ایران وجود دارد کمابیش همان است که من گفتم.
وبلاگ منجوق بین دوستان
فمینیست خواننده های بسیار دارد. اگر توصیفی که من از فمینیزم دادم منطبق
با برداشت آنان نبود مطمئن باشید اعتراض می کردند(به شدت هم اعتراض می
کردند!)
اما چند پیام خصوصی از دوستان فمینیست داشتم و آنها هم همین تعبیر مرا تایید کرده بودند.
برای من زیاد مهم نیست در ذهن خانم دوبوار چه می گذشته. مهم این است در ذهن فعالان جنبش زنان در ایران چه می گذرد.
نکته
در این است که این فعالان کارهای با ارزش بسیاری انجام می دهند. اما به
جای قدر دانی از آنان جامعه بر آنان حمله می کند. یا در برابر حملات از
ایشان دفاعی نمی نماید. علت هم بیشتر فوبیایی است که ملت نسبت به "فمینیزم"
دارد که ریشه آن هم ریشه در سوء تفاهم ها ست.
همان همراه وبلاگ "
در ضمن اگر از بحث های منبری که شنیدبد و به آن تعریض دارید بصورت مصداقی
بفرمایید جالبه واسم چون از دوم سوم دبستان دیگه مارو محفل رنانه راه
ندادن.)"
مینجیق:
لپ
کلامشان این است که لازم نیست زن در خانه دست به سیاه و سفید بزند. بی
اجازه شوهر نمی تواند از خانه خارج شود اما در مقابل شست و شوی ظرف و طبخ
غذا و حتی شیر دادن به فرزند خود می تواند از همسر طلب دستمزد کند. در صدا
وسیما هم بعضی وقت ها از این گونه بحث ها می شود.
به هر حال، نسخه
ای که فمینیزم می پیچد هم با واقعیات زندگی شهری مدرن سازگارتر است و هم با
زندگی روستایی و هم زندکی عشایری. (عشایر که خانه ای ندارند که برای خروج
از آن اذن همسر مطالبه کنند!!) آن چه که در آن مجالس تبلیغ می شود بیشتر به
درد همان خانواده هایی می خورد که آن قدر پول دارند که بتوانند آن گونه
مجالس را ترتیب دهند و از مروجان این طرز فکر حمایت مالی کنند. بیش از این
نمی خواهم نظرات آنان ا بازگو کنم. ماشاء الله چیزی که آنان کم ندارند
تریبون برای ابراز نظر است. لازم نیست وبلاگ منجوق هم تبدیل به تریبون آنها
شود
اصطلاحا گفته می شود فمینیزم در موج های مختلف داره. در موج
اول که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 رواج داشت, حق رای بانوان مهمترین
مطالبه بود. در این برهه فمینیست ها زیادی مذهبی بودند.
در موج دوم که خانم دوبوار شاخص ترین چهره آن است, مطالبات دیگری مرسوم شد.
موج سوم خود موج دوم را مورد اتقاد قرار می داد. فمینیزم آمریکایی-انگلیسی مشخصاتی متفاوت از فمینیزم فرانسوی دارد.
منبع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Feminism
در
هر کدام از آن دوره ها و در چارچوب هر کدام از آن فرهنگ ها فمینیزم رنگ و
بوی متفاوتی گرفته . فمینیزم ایرانی هم متناسب با فرهنگ و نیازهای جامعه
ایرانی شکل گرفته و رشد می کند.
مشخصات فمینیزم ایرانی به آن چه که من گفتم شبیه تر است تا فمینیزم فرانسوی.
تجسم
و تبلور متفاوت فمینیزم در فرهنگ ها ی مختلف و در کشور های مختلف پدیده
شناخته شده ای است. این مسئله اختصاص به ایران ندارد در مورد آن هم جامعه
شتاسان مقالات تخصصی نوشته اند. به عنوان مثال این مقاله به ویژگی های
فمینیزم ایتالیایی می پردازد که با آن چه که در انگلیس و آمریکا هست تفاوت
دارد:
http://www.allacademic.com/meta/p_mla_apa_research_citation/0/6/2/1/8/p62181_index.html
به خاطر همین ملاحظات است که من زیاد اهمیت نمی دهم که فلان فمینیست فرانسوی 50 سال پیش چه عقایدی داشته.
ما متناسب با نیاز ها و معذوریت های فرهنگی خویش باید فمینیزم خود را تعریف کنیم.
از
برخی تندروی ها که بگذریم, فعالان جنبش زنان راه خود را دارند پیدا می
کنند. ادعا هایشان از ده سال پیش به این سو بسیار پخته تر شده. اگر کمکشان
نمی کنیم حداقل
از روی تعصبات ناشی از نادانی و پیش داوری ترمز حرکتشان هم نشویم.
عده
ای از روی نادانی فمینیزم را به "تنبلی در شام پختن" تقلیل می دهند!! در
صورتی که در مورد جنبه های مختلف فمینیزم مقالات تحقیقی بسیاری در دانشگاه
های معتبر دنیا نوشته شده. اغلب دانشگاه ها (از جمله دانشگاه استنفورد)
مرکز مطالعات زنان با گرایش فمینیستی دارند.
اشتراک و ارسال مطلب به: