دو روی یک سکه

+0 به یه ن

هفت هشت سال پیش مد شده بود می گفتند مثبت اندیشی کنید.
الکی بگید همه چی خوبه!
فیلم راز و .... مردم را سرکار گذاشته بود. الکی می گفتند فکرهای مثبت بکنیم اتفاقات مثبت می افته.


نه اون درست بود نه این مسابقه ای که الان راه افتاده و هر شایعه نگران کننده که شنیده می شه باور می شه. برخی هم انگار وظیفه خودشان می دانند که یک چیزی بذارند رویش و بازگو کنند 
و بقیه را نگران تر کنند.


هر دوی این رویکرد ها مانع از این می شه که واقعیت ها را درست ببینیم و انتخاب های درست بکنیم و تصمیم های درست بگیریم.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چه طور قومی به مرز نسل کشی می رسد؟!

+0 به یه ن

ملل و اقوامی که دست شان به نسل کشی آلوده گشته که همگی  آدم های سنگدلی نبوده اند. طی یک دوره پروپاگاندا شروع کرده از قوم دیگر دیو دو سر ساخته. به قول خارجی ها اونها را dehumanized کرده. طوری نشان داده که انگار اونها آدم های معمولی از جنس ما نیستند.

مثلا اگر اونها عادت های غذایی یا آیین هایی داشتند که برای بقیه ناآشنا و غریب بود روی اون آداب و عادات مانور داده اند و شاهدی بر متفاوت بودن آنها گرفته اند.


بعد از این نکته که مردم معمولی همیشه نگران و محافظ بچه هایشان هستند سو استفاده کرده و گفته اگر اونها را از بین نبریم اونها بچه های شما را از بین می برند.

این طوری مردم را شست و شوی مغزی داده اند. تا جایی که همون مردم عادی و در شرایط معمول مهربان و مهمان نواز، با کسانی که خشونت می کردند همکاری کرده اند و راه را برای کشتار همسایه هایشان هموار کرده اند. 

🍀@minjigh

(این مطلب را بعد از بازدید موزه نسل کشی در رواندا نوشتم.)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کرونا

+0 به یه ن

مقابله با ویروس کرونا داره از مرحله چند توصیه بهداشتی ساده نظیر شستن دست ها و طولانی پختن تخم مرغ و گوشت رد می شه و به مرحله یک نژادپرستی تمام عیار علیه مردم شرق آسیا می رسه!

من از این نژادپرستی خیلی بیشتر از ویروس کرونا می ترسم. 
به نظرم یک عده در رسانه های غربی هم که چند سالی بود حسادت پیشرفت چین را می بردند بهانه دستشان افتاده افکار عمومی جهانیان را علیه چینی ها بشورانند.

در نسل کشی یهودیان در طول جنگ جهانى دوم که بخش بزرگی از پدران همین ها، توجیه به اصطلاح علمی برای نسل کشی یافته بودند ما ایرانی ها -که ادعای مدرن ویا علمی بودن نداشتیم- با پناه دادن یهودیان خوش در خشیدیم.

همون موقع هم یک عده از روشنفکرانمان بودند که شور آریایی بودن برشان داشته بود و به پیشوا هیتلر اقتدا می کردند. اما مردم کوچه بازار ایران از اون مرحله سربلند بیرون آمدند و یهودی ستیزی نکردند.

تلویزیون ترکیه هم انگار زیاد داره شلوغش می کنه. اونها هم می خواهند با این شلوغ کردنشان نشان دهند خیلی غربی هستند. والا از نظر ایمنی خیلی وضع درخشانی ندارند. وضعیت زنان روستایی شان و زنان تمیزکار در شهر به لحاظ حجم کار و 
ایمنی کار در ترکیه چندان شباهتی به همتایان اروپایی شان ندارد. خشونت خانگی علیه زنان که دیگه هیچ چی!. اگر می خواهند خیلی اروپایی شوند وضع اونها را درست کنند نه آن که با چینی جماعت مثل طاعون رفتار کنند!



تا چند ماه دیگه این اپیدمی هم می گذره. زمستون می گذره روسیاهی به زغال می مونه. 
امیدوارم همه مون روسپید باشیم.

اپوزیسیون ایران هم داره خیلی روی این موضوع مانور می ده. این حکومت که سوتی کم نداره. به خصوص از آبان ماه تا کنون. دیگه لازم نیست کمک به چند چینی آواره در فرودگاه های دنیا را سوژه قرار دهند. سوژه های دیگر فت و فراوانند. هر هواپیمایی که در این اوضاع چینی ها را از آوارگی نجات می دهد از منظر من قهرمان هست. حتی اگر پول زیادی هم طلب کند.

🍀@minjigh



زنده یاد داروین وقتی دید از فرضیه اش به عنوان ابزار پروپاگاندا برای نسل کشی در آفریقا و استرالیا استفاده می کنند از این اعمال وحشیانه تبری جست و گفت "من داروین هستم نه داروینیست!"
فکر کنم جا دارد الان هم محققانی که بر روی ویروس کرونا کار می کنند همین گونه صریح خط خودشان را از سیاستمداران و ژورنالیست هایی که با تمسک به این ویروس دارند آش نژاد پرستی می پزند مشخص سازند.


در وبسایت زیر توصیه های سازمان بهداشت جهانی برای کنترل مسافرت بین المللی جهت جلوگیری از انتشار ویروس کرونا آمده است. توصیه اش این هست که دمای بدن کسانی را که وارد می شوند اندازه بگیرید (همان کار که فیلم آن از فرودگاه بین المللی تهران آن همه تمسخر در فضای مجازی به دنبال داشت)! و به آنها اطلاعات لازم بهداشتی را بیاموزید. همین! نگفته هر جا چینی دیدید با دسته جارو دنبالشان کنید بیاندازید بیرون.


https://www.who.int/ith/2019-nCoV_advice_for_international_traffic/en/

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

درها را باز کنیم اما مراقب نخاله ها باشیم

+0 به یه ن

[In reply to مینجیق]
امیدوارم نوشته  قبلی من باعث این سوتفاهم نشود که من معتقد هستم که باید درهای کشورمان را ببندیم و با خارجی ها مراوده نکنیم!
نظر من ابدا چنین نیست. من معتقدم برای پیشرفت کشورمان باید حتما با سایر کشورها روابط حسنه داشته باشیم و زمینه های همکاری را فراهم سازیم.

در حکایت آن جراح خرمذهب، هرچند قضاوت من نسبت به شخص اون فرد بسیار منفی است اما نمی توان انکار  کرد که یک نکته را راست می گفت. بیمارستان آنها در اون منطقه مجهزترین بوده و به مردم محل، بیشتر 
سود می رسانده تا زیان. حتی اون حرکت "خرکی" اون مردک هم دست آخر مفید واقع شده چرا که باعث شده قهرمان داستان ما انگیزه بیابد که برود جراحی یاد بگیرد و بعد خود نسلی از جراحان در ایران پرورش دهد.
اگر اون بیمارستان -و بیمارستان های مشابه در سایر شهرهای ایران- نبود چه بسا ما به همان طب سنتی اکتفا می کردیم و اکنون این همه پزشک و بیمارستان نمی داشتیم.


به هر حال برای این که از این حالت رکود اقتصادی بیرون بیاییم باید به سمتی رویم که روابط بین المللی عادی سازی پیش رود و در ها برای همکاری های بین المللی و سرمایه گذاری های بین المللی باز شود. اما نباید هم از حول هلیم توی دیگ بیافتیم. 

هرکسی که از کشورپیشرفته  به کشورهایی مثل کشور ما می آید لزوما قابل تحسین نیست. اتفاقا باید آماده باشیم که در موج اول درصد قابل توجهی آدم نخاله پیدا شوند که چون در جامعه خود به حساب نمی آمدند آمده اند تا لاف در غربت بزنند. خیلی وقت ها شرکت ها و موسسات جهان سوم را ترجیح می دهند چون که در این کشورها بازی هایی می توانند در بیاورند که در کشورهای خود هرگز مجاز نیستند: نظیر استثمار کارگران و تخریب محیط زیست.

من فکر می کنم اکنون جامعه ما به لحاظ بدنه تخصصی به آن درجه از رشد رسیده که قادر باشد سره از ناسره تمیز دهد و اگر شرکتی کار فنی نادرست انجام دهد بفهمد و تشخیص دهد.

نگرانی من مسایل احساسی است. افرادی مثل اون پزشک جراح خرمذهب -هرچند پزشکان ما را نخواهند توانست بفریبند- اما خود و جامعه احساسی ما را راحت می فریبند!

مردم  احساسی ما یک دفعه چشم باز می کنند می بینند دارد از اعتمادشان سو استفاده می شود . بعد باز  از آن سوی بام می افتند و مهمان نوازی رنگین شان تبدیل می شود به شعار "مرگ بر..." سردادن! خبرنگاران خارجی هم بیشتر اون شعار "مرگ بر" را مخابره می کنند وچهره ما را به دنیا خشن معرفی می کنند!



🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حکایت آن جراح خر مذهب در شیراز ۶۰ سال پیش

+0 به یه ن

من این ماجرا را از زبان یک پزشک جراح مسن حدود ١٥ سال پیش شنیدم. ماجرا بایست حدود ٦٠ سال پیش اتفاق افتاده باشد.

اون آقا تعریف می کرد که به عنوان پزشک عمومی جوانی در بیمارستانی در شیراز خدمت می کرد. بیمارستان را غربی ها ساخته بودند و دکترهای اصلی اش از یک کشور غربی اومده بودند. گوشه ای از بیمارستان محراب و صلیب هم بوده.

در اتاق جراحی حین عمل ظاهرا روند جراحی خوب پیش نمی ره و جراح غربی که مرد مذهبی ای هم بوده که برای رضای خدا آمده بوده به مردم یک کشور جهان سوم خدمت کنه وسط جراحی اتاق عمل را ترک می کنه و به محراب می ره و در مقابل صلیب شروع به دعا کردن برای حال اون مریض در حال جراحی می کنه!

حتما می دونید که در جراحی چه قدر سرعت عمل مهمه. اگه من و شما که پزشک نیستیم این را بدونیم حتما اون پزشک جوان بیشتر اهمیت زمان را در جراحی  درک می کرد و می دونست باز موندن بدن مریض در حین جراحی چه قدر ضرر داره.
سراسیمه و با عصبانیت به محراب می ره و به اون جراح خرمذهب غربی به طعنه می گه در بیمارستان های کشور خودت می تونستی اتاق عمل را ترک کنی و بری محراب؟!
مرد خر مذهب جواب می ده "اینجا کشور پیشرفته نیست. همین را هم نداشتید! من اینجا هر چه دلم بخواد می کنم."
آقاهه همونجا تصمیم می گیره که بره تخصص جراحی بگیره تا خودش مریض های ایرانی را جراحی کنه.


می دونم خیلی از شما خواهید گفت نیت اون جراح غربی خیر بوده! مگه من و شما 
استغفرالله جای خدا نشسته ایم که نیت آدم ها را بخوانیم و بر اون اساس قضاوت کنیم؟!

امور دنیوی مانند جراحی یا مددکاری اجتماعی اصول و قوانین خودش را داره که بر اساس اصول علمی بنا نهاده شده.
کسی که این اصول را زیر پا می ذاره شایسته تحسین نیست. این که پا شده از یک کشور جهان اول اومده جهان سوم که در راه رضای خدا خدمت کنه به او اجازه نمی ده اصول علمی کارش را زیر پا بذاره یا بی علم و دانش دست به این امور خطیر بزنه.


🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نقد به صحبت های قبلی من-قسمت اول

+0 به یه ن

به دنبال نوشته کوتاه وعامیانه من مبنی بر قابل مقایسه بودن سطح زندگی طبقه متوسط در اروپا و ایران (اما بسیار پایین تر بودن سطح رفاه طبقه کارگری در ایران) و تاثیر آن بر روند پیر شدن بحثی با آقای دکتر حامد قدوسی (اقتصاد دان) داشتیم که در زیر می خوانید:

ح ق: نکته‌ای که توصیف کردید در نیمه اول دهه هشتاد ایران صادق بود که ترکیبی از رونق اقتصادی در داخل ایران و نرخ ارز ارزان-نگاه-داشته-شده بود. بلی یک متخصص ایرانی در آن زمان کمابیش معادل زندگی یک متخصص متوسط مشابه در کشورهای اروپایی (نه آمریکای شمالی) را داشت. ولی از سال ۸۴ این وضعیت دچار شکاف شده و الان قطعا دیگر این برابری وجود ندارد.

مینجیق: بیشتر نسل خودمان در نظرم بود. فرقش با اروپا در این بود که اونهایی که در دهه ۸۰ طبقه متوسط بودند در ایران روی ملک سرمایه گذاری کرده اند و هنوز وضعشان خوبه و قابل مقایسه با مشابهان اروپایی شان هست. همتایان اروپایی امکان چنین سرمایه گذاری سود آوری روی ملک نداشتند. در مورد نسل جدید تر حق باشماست. سخت تر شده. من بیشتر روی حرفم با همنسلانم بود که اوضاع خود را تیره تر از آن چه که واقعا هست می پندارند و خیال می کنند بقیه جاها چه خبره!

مینجیق: در مورد تفاوت اروپا و آمریکا هم حق باشماست. اتفاقا من با دقت به این نکنه نوشته بودم. قسمت اول وضع رفاه را با اروپا مقایسه کردم نه با آمریکای شمالی. اما پیرشدن را با هر دو مقایسه کردم. سبک زندگی آمریکایی و اون رقابت نفس گیر در آمریکا تاثیر مخرب خودش را می ذاره. همین که یک زن ایرانی هر روز صبح بلند می شه تا شب در مورد برتری blonde skinnyمی شنوه به اندازه کافی پیر کننده است. در صورتی که با همین چهره و اندام ایرانی در منطقه مدیترانه (ایتالیا اسپانیا فرانسه) زندکی کنی طوری با شما برخورد می شه که جسابی حس اعتماد به نفس می کنی. در اروپا خانم های اروپایی طوری رفتار می کنند که حس می کنی از لای صفحات هزار و یک شب پریدی بیرون!🤣🤣🤣

ح ق: یک نکته را هم اضافه کنم: مقایسه شما «مشروط به بودن در طبقه متوسط» درست است. اتفاقی که در این ۱۵ سال در ایران افتاده، کم‌تر و کم‌تر شدن شانس قرار گرفتن یک فرد معمولی در این طبقه هم هست*. یعنی اگر مقایسه تان را روی امید ریاضی نامشروط ببرید، شکاف خیلی واضح‌تر شده است.
* در نسل من و شما (و چند سالی قبل از آن) یک مهندس برق یا مکانیک فارغ‌التحصیل دانش‌گاه خوب یا متوسط می‌توانست با چند سال کار سخت به زندگی طبقه متوسط برسد. الان (اگر از حوزه علوم رایانه صرف‌نظر کنیم) مهندس فارغ‌التحصیل به‌ترین دانش‌گاه کشور مشکل کار پیدا کردن دارد. در نتیجه مراقب باشیم که دچار خطای گزینش نمونه (Selection Bias) نشویم. بلی من هم هر وقت می‌آیم ایران و مثلا دوستانی را می‌بینم که یک زوج هر دو دانش‌گاهی یا فعال صنعت فناوری اطلاعات هستند، زندگی‌شان چه بسا به‌تر از متوسط متخصصان اروپایی است. ولی این مشاهده به شدت محدود به این «نمونه گزینش شده» است و میانگین غیرمشروط همه زوج‌های با تحصیلات بالا نیست.

مینجیق: درست می گید. اما راستش در ماه های اخیر (به خصوص از زمان گران شدن بنزین تا کنون و علی الاخصوص بعد از سرنگونی هواپیما) همین قشر مرفه صبح تا شب دارند به حال خود دل می سوزانند و حسرت مشابهان خود در کشورهای خارجی را می خورند. صبح تا شب به معنای واقعی کلمه (literally). روی صحبت من بیشتر آنها بودند. صد البته همه ما حق داریم از وضع موجود ناراضی باشیم و اعتراض کنیم. در راقع به نظر من وظیفه ماست که اعتراض کنیم. ولی با یک دید واقعگرایانه. نه با تصورات غلط. اون پزشک جراح ۵۰ ساله که الان ۵-۶ تا آپارتمان دارد وقتی از بی پولی می نالد مسخره دیده می شود. هنوز خیلی مانده که او به مضیقه مالی بیافتد. اما می تواند بگوید که مریض هایم دارند بی پول تر می شوند. مهندس ۵۰ ساله ای که ۳ تا آپارتمان دارد نباید از بی پولی بنالد. اما می تواند بگوید فرزندم که مهندسی می خواند نخواهد توانست همتای من استاندارد زندگی ترتیب دهد.

ح ق: من مستقل از جزییات فنی این بحث، روحیه مثبت و سازنده شما را تحسین می‌کنم ولی خطر آن طرف آن طرفش این است که فشارهای سنگین روی مردم عادی را تحت این دیسکورس عادی‌سازی کنیم.

مینجیق: الان این وضعیتی روحی که بین طبقه متوسط پدید آمده حتی برای اعتراض معطوف به نتیجه مثبت مناسب نیست. دارند صبح تا شب به حال خودشان دل می سوزانند در دل همدیگر اضطراب می افکنند و هیچ نمی کنند. اگر به جای این کار یک پلی بزنند و مشکلات واقعی (نه مانند مشکلات خودشان خیالی) طبقه کارگری را برشمارند و در اعتراضات با آنها همدل و همگام شوند اون وقت شاید نتیجه مثبتی به بار آورد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دلیل این که مضطرب نیستم.

+0 به یه ن

[In reply to مینجیق]
از من می پرسند تو چرا در موارد  مثل زلزله و شایعات مربوط به اپیدمی ها وآلودگی مواد غذایی آرامش حس می کنی و نگرانی مفرط نداری؟
علت اصلی اینه  که من به مدیران رده پایین و بدنه کارشناسی کشورمان اعتماد دارم.
به مسئولان و مدیران بالایی بی اعتمادم. اگر همه ما بمیریم هم گمان نمی کنم مسئولان رده بالا ککشان بگزد.
اما به کارکنان یک بیمارستان متعارف  در تهران یا تبریز اعم بر پزشک و پرستار و .... علی الاصول اعتماد کلی دارم مگر آن که خلافش ثابت بشه. 
اگر پرستاران در بیمارستان های ایران کمتر از پرستاران لندن به روی بیماران لبخند می زنند به بدی این پرستاران تعبیر نمی کنم. به این تعبیر می کنم که اولا  شیفت کاری اش سنگین تر بوده، ثانیا اتفاقا از روی حس مسئولیت زیاد گاهی روی ترش کرده!
چندین مورد در بین  بستگان ما بود که برای کارهای درمانی رفتند لندن، بعد هم اومدند  در مورد خوش خلقی پرستاران آنجا داستان سرایی کردند و صد البته کوبیدند بر سر پرستار ایرانی.. بعدا اما دچار عوارضی شدند که کاشف به عمل اومد از همون خوش خلقی پرستار لندنی نشأت گرفته. چون جایی که باید "نه" نگفته. اهمیت نداده که خودش را با "نه" گفتن "بَده" بکنه! 


مادر بچه وقتی چیپس می خوره و برای شام اشتها یش را کور می کنه دعوایش می کنه. خانم همسایه که نمی آد به خاطر چیپس خوردن بچه را دعوا کنه! حکایت بداخلاقی کادر بیمارستان وطنی هم خیلی وقت ها همینه!


همین طور به بدنه مهندس ها و سازنده های ساختمان ها هم اعتماد دارم.

در کارهای اداری اگر خود شما اهل زیرآبی نباشید و اگر از افرادی که زیر آبی رفتن  را توصیه می کنند خط نگیرید
احتمال این که در کارهای معمولی و روزمره یک شهروند به تور آدم های فاسد بیافتید خیلی کم هست. منتهی برخی ها می خواهند کلک مرغابی سوار کننددر این پروسه گیر افراد جَلَب تر از خود می افتند. بعدهم می روند داستان اون فرد جلب را با آب و تاب تعریف می کنند و خود را کامل معصوم نشان می دهند. دیگه نمی گن که خودشان داشتند چه کلکی سوار می کردند که سروکارشان با او افتاد.

صد البته هم مهندس هم دکتر و هم پرستار وهم کارمند و ... تو زرد هم پیدا می شه اما اونها در اقلیت هستند. کشور خودمان هست با کمی پرس و جو می شه آدم های سالم را که کارشان را درست انجام می دهند یافت.

🍀@minjigh


فساد و .... بیشتر در مسایل در سطح کلان هست. مثل آلودن رودخانه ها و خشکاندن دریاچه ها.


[In reply to مینجیق]
وضع و استاندارد زندگی طبقه متوسط ایران از همتایانشان در کشور های اروپایی خیلی پایین تر نیست! 
 اما وضع  و استاندارد زندگی طبقه کارگری در ایران از مشابه شان در اروپا خیلی پایین تر است.



این را حتی با مشاهده چهره های میانسالان هم می توان دید. در بیشتر اوقات در میان طبقه متوسط  وقتی از بین دو خواهر یا دو دختر خاله (عمو) یکی در ایران می ماند و دیگری به اروپا یا آمریکای شمالی می رود بعد از ٢٠ اون کسی که در ایران می ماند معمولا جوان تر دیده می شود.


اما اگر یکی همسن وسال همان خانم از طبقه کارگری را در ایران ببینید خواهید دید که بسیار شکسته تر به نظر می رسد. 
بسی شکسته تر از همسن و همطبقه اش در اروپا.😭

🍀@minjigh



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Queen drama

+0 به یه ن

مردم ما چه قدر دوست دارند برای خودشان "دراما" بسازند! تا دیروز موضوع دراما، آفلاتوکسین در شیر بود امروز شده ویروس کرونا.
حالا چند هفته با این خودشان و دور وبری هایشان را نگران می کنند و شلوغش می کنند!
بعدش هم یادشان می ره و موضوع جدیدی برای دراما می یابند!


جالبه که این همه برای ویروس کرونا و آفلاتوکسین در شیر بالا پایین می پرند اما عین خیالشان نیست که به سبک ایرانی رانندگی کردن چه قدر در سال قربانی می گیرد.
هیچ صحبت از این نیست که در هنگام رانندگی فاصله ایمن از ماشین جلویی را فراموش نکنیم. به خصوص در موقع بارش برف و باران.

اما تا دلتان بخواهد در فضای مجازی توصیه های "کارشناسی"  در مقابل ویروس کرونا و   آفلاتوکسین رد و بدل می شود. یکی از دیگری در پیت تر!



🍀@minjigh


سوژه دیگر برای "دراما" برای مردم ما، زلزله است. 
صد البته اگر خدای ناکرده زلزله ای در نزدیکی یکی از کلانشهرها به وقوع بپیوندد بافت فرسوده مرکز شهر و خانه های فقیرانه حاشیه شهری خراب می شوند و فاجعه انسانی به بار می آید. واقعا هم جای نگرانی دارد.

اما نه برای خانواده های متوسط رو به بالای شهری که در خانه مدرن نوساز ومهندسی ساز زندگی می کنند. این خانه ها که در بیست سال اخیر با قواعد و از روی اصول ساخته شده اند که با این زلزله ها خراب نمی شوند.

اما دقیقا ساکنان همین خانه ها هستند که دراما می سازند. نه  به خاطر نگرانی برای فقیران حاشیه شهری بلکه از ترس جان خودشان و فرزندانشان.

به آنها می گویم خانه شما با این زلزله تخریب نمی شود فقط تکان شدید می خورد. اگر نگران فرزندانتان هستید بدانید که این اضطراب  شما بیشتر از زلزله در روح و روان کودکان تاثیر منفی دارد. به جای آن در دکوراسیون منزل دقت کنید که تزئینات و .... در بالای سر به طور آزاد قرار نگیرند که در هنگام زلزله بیافتند روی سر شما و خانواده تان!


از حرف من خوششان نمی آید. سناریوی یک درامای تمام عیار نوشته بودند و داشتند اجرایش می کردند من اومدم با این حرف ها درامای تاثیرگذارشان را بر هم زدم.

به جای این که در تزئینات خانه شان بازبینی کنند که فردا گلدانی چیزی  بر سر فرزند دلبندشان نیافتد از من دلخور می شوند که چرا نگذاشتم درامایشان را اجرا کنند.


🍀@minjigh

اگر مخاطب پدر آدم یا شوهر آدم باشه که خریدار نازش باشه می فهمم! می فهمم که اجرای دراما در مقابل مخاطبى  که ناز می خره لذت داره. اما جلوی غریبه ها که صد جور غرض و مرض هم نسبت به آدم دارند و اتفاقا دنبال عیب جویی از آدم هم هستند،  این 
دراماها را اجرا کردن چه معنی داره؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گفت و گوی من و برف

+0 به یه ن

برف: سلام، امکانش هست کمی در مورد برون رفت از ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی بنویسید، مثلا اگر تجربه ی شخصی تان بوده یا در دانشجویان تان موردی بوده، میشه با ما در میان بگذارید، اینکه چطور می تونیم از وضعیت ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی نجات پیدا کنیم؟؟ بسیار ممنونم.


مینجیق:
منظورتان از ناامیدی تحصیلی یا پژوهشی چیه؟
فکر می کنید این پروژه خاص به درد نمی خورد؟
فکر می کنید شما توانمندی لازم را نخواهید داشت؟
یا فکر می کنید کلا این کارها به درد نمی خوره؟
یا فکر می کنید در این اوضاع ایران به درد نمی خوره؟


برف:
ممنونم، همه ی مواردی که ذکر کردید تا حدی در من و بعضی دوستانم به وجود آمده است، منتها مسئله ی اصلی من این است که بعد از چند سال مداوم و با پشتکار و امید کار پژوهشی انجام دادم ، ولی بعد از اینکه نتیجه ی کارهای این چند سال را می بینم ، متوجه میشم که مورد توجه هیچ کسی نیست، یعنی نمی تونم برای ادامه ی کارهام موقعیتی در ایران یا خارج پیدا کنم، برای عوض کردن فیلد هم انگیزه ای ندارم، می خواستم اول از این باتلاق ناامیدی بیام بیرون بعد عاقلانه و منطقی یه فیلد جدید را شروع کنم، ولی متاسفانه دچار یاس شدید شدم و نمی دونم چیکار کنم؟؟ در کنار همه ی این افکار منفی شما مشکلات زندگی روزمره رو هم ضمیمه کنید ، فقط دنبال راهی هستم که دوباره با انگیزه شروع کنم، باز هم ممنون

مینجیق:
سر فرصت مفصل می نویسم.
اما عجالتا بگم ناامید نشوید. پیدا کردن کار پژوهشی تا حد زیادی به شانس بستگی داره.
ممکنه در اون زمان که شما اقدام می کنید یک استاد گرنت پژوهشی کلان دریافت کرده باشه و دنبال دانشجو و یا پست داک باشه و فوری شما را رو هوا بقاپه. اما ممکن هم هست اون شخص در اون زمان گرنتی در دست نداشته باشه.
برای این که شانس را بالا ببرید باید به جاها و افراد مختلف درخواست بفرستید تا بالاخره از یکی جواب مثبت بشنوید.
یادتان باشه دنبال کار گشتن خودش یک کار تمام وقت جدی است که باید جدی بگیریدش.

همکار ما که سالهاست در دانشگاه یو-سی-ال-ای استاد هست می گه اون موقع که اون موقع که دنبال کار دایم می گشت در عرض یک هفته نه سمینار داد. از شرق آمریکا تا غرب اش.
شرق و غرب آمریکا سه ساعت اختلاف ساعت داره. برنامه ریزی برای چنین کاری دیسیپلین زیاد می خواهد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زین تغابن که خزف می شکند بازارش

+0 به یه ن

اگر فضایی فراهم می آوردند که امثال نخبه هایی که چند  روز پیش، در هواپیمای اوکراینی مظلومانه کشته شدند در همین کشور خودمان استخدام شوند وکم کم در رده های بالای مدیریتی قرار گیرند، سیستم این قدر فشل نمی شد که این همه خطا از آن سر بزنه و دم به دقیقه جان هموطنان را بگیره. (سقوط هواپیما، ریزش تونل، سیل و ....)

ای دریغ که فضا را چنان کرده اند که این قبیل افراد مهاجرت می کنند. اگر هم مهاجرت نکنند چنان دلسردشان می کنند که پشت دست شان را داغ می کنند برای کارشان در سیستم دولتی دل بسوزانند. در این نتیجه فضا برای هنرنمایی های آقازاده ها با ژن خوب و مجیز گویان سفله شان مهیا می شود! نتیجه سفله پروری همین می شود که می بینیم.


ده سال پیش زیاد در زیر لب زمزمه می کردم:
"جای آن دارد که خون موج زند در در دل لعل

زین تغابن که خزف می شکند بازارش"

حالا دیگه حال و حوصله زمزمه کردن هم ندارم. خزف ها خود را رنگ کرده اند و جای لعل ها را گرفته اند و جایی برای لعل ها باقی نگذاشته اند.

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل