سه شنبه 11 خرداد 1400
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
کسی نمی تواند آینده را دقیق پیش بینی کند اما این گونه که پیداست تا یکی دو سال آینده تحولات بزرگی در عرصه سیاسی در راه خواهد بود. چه چیزی از این تحولات بیرون خواهد آمد؟! هیچ کس نمی داند. اما به نظرم اگر مردم ایران در مورد سه موضوع زیر به یک اجماع و تفاهمی برسند آینده ای بهتر متصور هست:
١-همین مسئله هویت قومی که این حقیر چندین نوشته درباره اش در کانال گذاشتم.
٢- مسئله طبقات اقتصادی و اجتماعی و رابطه کارفرما و کارمند و کارگر.
٣- بعد اجتماعی (و نه اگزیستانسیالیستی) دین.
لازم هست که در این سه مورد در فضای مجازی گفت و گویی به دور از تنش در سطح وسیع در این مقطع صورت گیرد.
در مورد اول مفصل نظر خود را بیان کردم. در دو مورد بعد هم به طور مختصر نظر خود را بیان می کنم. اما ای کاش دیگران که از من آگاه ترند بحث مفصلی در این باب برگرفته از مشاهدات خود از واقعیات پیرامونی در داخل کشور (به جای نقل قول از بهمان عالم و نظریه پرداز مشهور دهه ها پیش یا کیلومترها دور از وطن یا از همه بدتر، محاصره شده توسط خیل مریدان و نوچه ها در برج عاجی در تهران) باز کنند و به آن از جنبه های مختلف بپردازند.
مسئله طبقات اقتصادی و اجتماعی ورابطه کارفرما و کارمند و کارگر
ما در حال حاضر در کشور دو جور اقتصاد داریم. یکی اقتصاد رانتی و دیگر اقتصاد مولد. اقتصاد رانتی روز به روز دارد اقتصاد مولد را می بلعد.
اما هنوز اقتصاد مولد دارد مقاومت می کند و کامل از بین نرفته.
فرهنگ کاری و رابطه کارفرما و کارمند و کارگر :
در این دو نوع اقتصاد تفاوت ماهوی دارد. در اقتصاد رانتی برای رانت خواری که بالا نشسته، هیچ چیز جز منافع شخصی و گروهی مهم نیست. سرنوشت کارگر برایشان به طریق اولی مهم نیست.
اما در فرهنگ اقتصاد مولد در ایران کارفرما خیلی هوای کارمندان و کارگرانش را داشته و دارد. در این بحران های اقتصادی عمده فشار در این نوع اقتصاد روی دوش همین کارفرماست. مرتب می شنویم که فلان آقای مهندس کار آفرین جوان و به ظاهر مرفه و ورزشکار و سالم که لب به سیگار و قلیان نمی زد و اضافه وزن هم نداشت مرتب هم چکآپ می رفت فوت کرد! این نتیجه فشارهایی است روی این قشر هست.
در سال ٥٧ انقلابیون فرهنگ کارفرما و کارمند مختص ایران را نمی شناختند. شناخت آنها از سرمایه دار با عینک روسی یا انگلیسی بود. حال آن که افرادی مثل حسین خداداد یا خسروشاهی ها یا قندچی و…. بیشتر شباهت به کارخانه دار فیلم "روسری آبی" خانم رخشان بنی اعتماد داشتند تا کارخانه دار استثمار گر روسیه تزاری یا انگلیس دوره ملکه ویکتوریا. اونها شناختشان از طریق خواندن بود نه مشاهده.
کارخانه های سرمایه داران اون موقع را مصادره کردند و دو دستی تقدیم اقتصادی رانتی نمودند. هم کمر کارگر و کارفرما را شکستند و هم کمر اقتصاد و تولید را.
این اشتباه نباید تکرار شود. باید شناخت دست اول از روابط کارمند و کارفرما به وجود آید.
هنوز اون شناخت وجود ندارد. همین چند سال پیش بود که در اینترنت موجی علیه یک کارخانه دار راه افتاد که در دیوار کارخانه اش زده بود "شوخی ممنوع". در صورتی که اونهایی که محیط های کارگری را می شناختند به طور شفاهی به من گفتند که این ضابطه خوبی است. اما موج در اینترنت چنان مهیب بود که هیچ کدام جرئت نداشتند در مقابل هجمه در فضای اینترنت این حقیقت را بگویند.
یک پدیده نوظهور در کسب و کاسبی هم استارت آپ ها و شتابدهنده ها و کاسبی های اینستاگرامی است. فرهنگ اونها را هم باید شناخت.
🍀@minjigh
دین از منظر اجتماعی و نه از منظر اگزیستانسیالیستی
بر عکس آن چه که برخی تصور می کنند دین هنوز قوی ترین نیروی اجتماعی و نیرومندترین عنصر هویتی در ایران هست. شاید نسبت به ٢٥ سال پیش کمرنگ شده باشد اما هنوز تعیین کننده ترین و نیرومندترین عنصر در اجتماع هست.
هر نیروی سیاسی هم بخواهد در مقابل دین مردم بایستد محکوم به فناست مگر این که بخواهد اول سه چهار میلیون نفر را بکشد و بعد هم آیینی خشن تر و کنترلگرتر و ضد دموکراسی تر جایگزین آن سازد. قطعا ما این را نمی خواهیم!
با گفتن این که "دین یک مسئله شخصی است" یا "دین از سیاست باید جدا باشد" مسئله حل نمی شود.
دین با این همه آداب و آیین های جمعی و شبکه سازی ها، قطعا یک امر اجتماعی است نه شخصی. چنین شبکه سازی هایی ( مثل هیئت ها) قدرت سیاسی هم به دنبال می آورد.
اونهایی که دیدگاه سیاسی دین ستیز دارند خیال می کنند با فحش دادن در اینترنت، تز سیاسی مورد نظر خود را می توانند اعمال کنند. در صورتی که دست بالا داشتن در سیاست شبکه سازی ها و هماهنگ کردن نیروهای اجتماعی می خواهد که دینداران در جامعه ما به طور کاملا طبیعی در آن استادند.
در نتیجه هر تحولی هم رخ بدهد باز دینداران در قدرت سیاسی سهم بزرگ خواهند داشت. تعداد فرزندانشان هم زیاد تر هست و آنها را هم اغلب همعقیده با خودشان بار می آورند. پس این روند تا دهه ها ادامه خواهد داشت.
به علاوه در کوچه پس کوچه ها وخیابان های خود ایران که راه می روید می بینید خانواده های دیندار اون دیو دو سری که برخی از اپوزیسیون در خارج از کشور تصویر می کنند نیستند! اتفاقا مردمدارترند. چند روز پیش دیدم یک خانم شدیدا محجبه با دو پسرش در نزدیکی ما پارک کرد. پسرش از سان-روف سرش را بیرون آورده بود. اشاره کردم شیشه را باز کرد. گفتم این کار خطرناک هست چون اگر ترمز کنی کمر پسرت آسیب می بیند. برخورد خیلی شیرینی داشت و تشکر کرد. این حرف را به مادران کمتر مذهبی اگر بزنید، عموما شما را قورت می دهند که من خودم بهتر می فهمم!!
به تجربه دریافته ام همان محجبه ها این گونه توصیه های دلسوزانه را بهتر می شنوند.
با توجه به این واقعیت فکری کنید تا اولا حقوق بقیه ضایع نشود و ثانیا اداره امور جاری کشور —از مسایل آموزشی و کشاورزی و پزشکی و سیاست خارجه گرفته تا امور قضایی و مجازات مجرمین—معقول و سازگار با نیازهای دنیای نو و مبتنی بر یافته های دانش مدرن و اصول مدیریتی دنیای جدید بشه.
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل