پنجشنبه 13 خرداد 1400
+0 به یه ن
فیس بوک تویتر گوگل
سخن پایانی و جمع بندی بحث جریان هویت طلبی قومی و راهکار برای ایجاد همدلی ملی:
١-جریان هویت طلبی قومی جریان نسبتا قدرتمندی است که هزاران فعال مدنی و چندین میلیون هوادار و سمپات دارد. این جریان طیف وسیعی از مردم آذربایجان و ترک های سراسر ایران را شامل می شود: از نخبگان علمی و هنری و دانشگاهی و اقتصادی این منطقه گرفته تا روستاییان و حاشیه نشین ها. حاشیه نشین های هویت طلب، تیپ نیمه روستایی- نیمه شهری دارند. مطالبات آنها از جنس پاسداشت آب و خاک و سنت های حسنه به جا مانده از گذشتگان هست. بخش تحصیلکرده تر این جریان به مقوله هویت طلبی بیشتر از منظر حق می نگرد. این دو سر طیف با هم تضاد و تقابل ندارند اما طیف تحصیلکرده تر در بیان و مطالبه درخواست هایش دیپلماتیک تر رفتار می کند.
٢- طبعا دول خارجی هم نظری به مصادره این جریان دارند. اما این جریان مستقل هست. به طور گزینشی برخی تاثیرات را از دستگاه های تبلیغات ترکیه یا کشور های دیگر می گیرد اما نه همه تبلیغات را. اتفاقا در ٢٥ سال اخیر توجه به سننی که توسط تلویزیون ترکیه تبلیغ نمی شود (نظیر آیین های باستانی ایرانی مثل یلدا یا آیین ها و مراسم شیعی) توسط این جریان بیشتر شده است که با این فرضیه که این جریان از حکومت آنکارا یا باکو خط می گیرد همخوانی ندارد. بیشتر تاثیری که این جریان از تبلیغات این دو کشور می گیرد تورکیزه کردن فرهنگ غربی است که در برپایی مراسم ولنتاین می توان آن را دید.
٣- بیشتر جریان های سیاسی در تهران و خارج از کشور و همچنین برخی از جریان های ادبی در پایتخت شناخت درستی از ابعاداین جریان ندارند و به همین دلیل قادر به تعامل با آن نیستند. هر چند در مسایلی مانند اعتراض به فساد مالی در حاکمیت این دو با هم اشتراکات فراوان دارند اما به جای آن که همسو و همصدا شوند رو در رو قرار می گیرند و در اثر اصطکاک (مثلا دعواهای طولانی خسته کننده در توئیتر و ...) انرژی خود را ازدست می دهند.
٤- از عوامل مهمی که مانع از آن می شود که گفت و گوی سازنده ای بین جریان هویت طلبی و جریان های معترض در تهران و یا خارج از کشور ایجاد شود واسطه گری یک عده از ترک های مقیم تهران و یا خارج ویا ساکن برج عاج در خود آذربایجان هستند که این جریان را درست نمی شناسند اما به واسطه قومیت شان از آنها در اینباره سئوال می شود. در ١٥ سال گذشته، این گروه برای خودشان این نقش را تعریف کرده اند که برای خوشامد جریان های مخالف هویت طلبی اظهاراتی کنند و امتیازاتی (دست کم معافیت از "خر" خوانده شدن و به جایش فرهیخته لقب گرفتن) بگیرند. اطلاعات غلطی که می دهند و دلزدگی ای که با خودشیرینی برای مخالفان جریان هویت طلبی در میان هویت طلبان ایجاد می کنند مانع از تعامل سازنده می شود.
٥- برعکس جریان های سیاسی، جنبش های حقوق زنان، محیط زیست، حقوق کودک و خیریه های مختلف پیوند بسیار نزدیک و ناگسستنی با جریان هویت طلبی دارند. طرفداران و فعالان این جنبش ها در منطقه خود با مردم از اقشار مختلف مردم برای حل معضلات در ارتباط و تعامل هستند. از سوی دیگر در قالب شبکه های ملی ، این فعالان از استان های مختلف با یکدیگر همکاری می کنند. وقتی معضلی ابعاد ملی دارد دست به دست هم می دهند تا با هم برای بهبود قوانین و.... بکوشند.
٦- ما چه نباید بکنیم؟
از هر گونه اظهار نظر در سایت هایی که به قصد کل کل قومی راه اندازی می شوند بپرهیزیم. اصلا این توهم را نداشته باشیم که با آوردن استدلال های متقن ویا نصیحت یا شعار یا... می توانیم به آن دعواها خاتمه دهیم. دست کم ١٥ سال هست که این دعواها و این کل کل ها در اینترنت شبانه روز در جریان هستند. هزاران نفر هم مثل من و شما سعی کرده اند با استدلال یا با نصیحت یا با شعار این بحث ها را پایان دهند و ختم به خیر کنند. فایده ای نداشته! فقط خودشان خسته و رنجور شده اند و از هر دوطرف فحش خورده اند.
٧- پس چه کنیم ؟
در جهت تقویت جنبش های محیط زیستی ، جنبش زنان، جنبش حقوق کودک و خیریه های خوشنام بکوشیم. در همان شهر و استان خودمان که با فرهنگش آشنا هستیم این جنبش ها را تقویت کنیم. جنبش ها شبکه سراسری هستند و از همه کشور دست به دست هم داده اند و با مردم از همه اقشار به معنای واقعی کلمه پیوند دارند. وقتی ما این جنبش ها را در استان خود تقویت می کنیم عملا گوشه ای از این شبکه بزرگ را تقویت می کنیم. اختلافات و اصطکاک ها به این صورت رفع می شود.
🍀@minjigh
پی نوشت: اگر کسی به این سری بحث ها در مورد جریان هویت طلبی آذربایجان علاقه مند باشد می تواند نوشته های مرا با کلیک بر لینک زیر ببیند:
این سری نوشته ها نتیجه مشاهدات شخصی و تحلیل شخصی من بود. امااین سری نوشته ها را در گوشه ای از فضای مجازی منتشر نمودم که عده قابل توجهی از کسانی که خود را متعلق به جریان هویت طلبی می دانند آن را خواندند و نظر گذاشتند. کامنت مخالفی از جانب آنها دریافت نکردم. هر چه بازخورد از سوی آنان بود مثبت بود. خوشحالم که بگویم عده قابل توجهی از هموطنان کرد هم از جمله کسانی بودند که متن ها را خواندند. از جانب آنها هم نظرات لطف آمیز دریافت کردم. این برایم خیلی مهم و ارزشمند بود. چون که اگر در بیان بحث هویت طلبی دقت کافی نشود می تواند تنش زا باشد. به خاطر این که همان طوری که گفتم مسایل مختلف-- که مهمترینش مسئله توزیع آب بین استان ها ست-- می تواند تنش زا باشد. مهم هست که عقلای دو قوم (ترک و کرد) بیایند وسط و چاره ای بیاندیشند که هر دو قوم سود کنند و با عنایت به مسایل محیط زیستی به توسعه پایدار برسند. واقعیت این هست که سرنوشت دو قوم همسایه با منابع مشترک به هم گره خورده. پیشرفت و توسعه پایدار یکی، بدون پیشرفت و توسعه پایدار دیگری امکان پذیر نیست.
از سایر دوستان هموطن هم که مطالب را خوانده بودند بازخورد گرفتم. برای آنها این موضوع و این دید کاملا تازگی داشت. از این منظر به موضوع ننگریسته بودند.
برخی هم که تفریحشان جوک قومی گفتن هست و یا جزو کسانی هستند که از مبارزه با پانترکیسم برای خود دکان ساخته اند (سرخود) نظر دادند. اما نظر آنها اهمیتی برای من ندارد!
نوشتن این سری مطلب برای خود من تجربه مفیدی بود. برایم روشن تر شد که هویت خود را باید چگونه تعریف کنم، در زندگی دنبال چه باشم و چه چیزهایی را سرسری بگیرم. روشن تر شد با دیگران چه گونه مناسبات خود را تنظیم کنم.
وقتی تکلیف آدم با خودش در مسایل هویتی روشن تر باشد قوی تر می شود و کمتر می شکند و شخصیت خود را ازدست می دهد.
مثال می زنم: دانشجوی جوانی از خطه آذربایجان را در نظر بگیرید که شاخ غول را شکانده و وارد دانشگاه صنعتی شریف شده. یک عده چنین جلوه می دهند که عضو دانشگاه صنعتی شریف بودن چنان جنبه هویتی مهم و پررنگی است که فرد می تواند تا آخر عمرش به آن ببالد و با این نقطه مثبت هویتی خوش باشد.
واقعا هم دانشگاه صنعتی شریف در بسیاری از شاخه ها در ایران سرآمد هست اما در مجموع در دنیا در مقایسه با دانشگاه های برتر دنیا جزو میان مایه هاست.
به مثال خود باز گردیم: دانشجو وارد دانشگاه شریف می شود می بیند در آن گروه هایی هستند که صبح تا شب جوک قومیتی --و به خصوص جوک درجهت تمسخر ترک ها --می گویند. می خواهد یک همشهری و همزبان پیدا کند و درددلی کند و می بیند: ای دل غافل! فعالترین اعضای این گروه ها خود کوچندگان از خطه آذربایجان هستند. وقتی حوصله دیگر اعضای گروه هم از این جوک های لوس و بی مزه سر می رود اونهایی که می گویند «من خودمم ترکم هااااااااا» ول نمی کنند.
این جوان دچار سرخوردگی می شود. یا باید شخصیت خود را له کند و او هم با توهین به قومیت خود و هفت جدش همرنگ جماعت اون گروه شود (که در این صورت هرچند به ظاهر می خندند ولی از درون آتش می گیرد و از خود و ضعف شخصیتی خود حالش به هم می خورد ! بعد از مدتی هم بدبخت این می شود که فارغ التحصیلان شریف مقیم خارج به او بگویند «چه پسر باکلاسی!» . به این امید که تایید از جانب فارغ التحصیلان مقیم خارج دانشگاه صنعتی شریف، خالی و تهی بودن او را جبران کند.) . یا افسرده می شود. اعضای اون گروه ها به اندازه کافی بدجنس هستند که وقتی می بینند دانشجویی از این جوک ها ناراحت می شود در جهت آزار و اذیت هر چه بیشتر او آتش تمسخر را تیز تر کنند.
اما راه سومی هم هست. این دانشجو به خود بگوید که به لحاظ هویتی دانشگاه شریف برای من حکم عبور موقت یا ترانزیت دارد و بس. در رزومه ام خواهم نوشت که دانشجوی شریف بودم ولی همه عمر قرار نیست به این دل خوش کنم که از شریف فارغ التحصیل شده ام. من باید اون قدر در کارم و تحصیلم موفق باشم که دانشجوی شریف بودن -حتی شاگرد اول دانشکده در شریف بودن- جزو کوچک و بی اهمیت رزومه ام در مقابل دستاوردهای علمی و مدیریتی دیگر باشد. چنان درس می خوانم که بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاهی بسیار معتبرتر پذیرش بگیرم و یا به استان خود برگردم و اونجا گروهی ایجاد کنم که از شریف، پیشروتر و پیشتازتر در این شاخه علمی یا تکنولوژیک باشد به گونه ای که پس از چندی در میان صاحبنظران این شاخه در دنیا، گروه ما مطرح تر و شناخته تر شود. این گونه هست که دانشجو از جو دانشگاه شریف آسیب نمی بیند و تنها نفع می بیند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل