+0 به یه ن
اگر در جمعی باشید که خیلی شما را تحویل می گیرند و خیلی لطف دارند و جایگاه علمی و... شما را هم خوب به رسمیت می شناسند، تواضع نشان دادن سخت نیست!
درسته یک عده که ظرفیت ندارند خودشان را گم می کنند. اما درصد زیادی ازمردم در آن موقعیت رفتارمناسب نشان می دهند.
از سوی یک زن چهل و چند ساله، مهربانی نسبت به یک کودک کوچولو (چه فقیر و چه غنی) اصلا چیز عجیبی نیست. در واقع طبیعی ترین واکنش هست در مقابل جذابیت های یک بچه کوچولو.
گاهی می شنویم و یا می بینیم که فلانی با بهمان جایگاه علمی رفت در روستاها و در حاشیه ها شهرها و با افراد بیسواد دمخور شد، با کودکان محلی مهربانی کرد و با همکاری محلی ها کارهای بزرگی کردند.
بسیار هم عالی!
اما برای دوام آوردن یک فعالیت اجتماعی و خیریه در ایران بیش از این لازم هست.
لازم هست که تعامل با قشری دیگر را هم بیاموزید-که اگر نیاموزید بدجوری در دردسر می افتید. کدام قشر؟! قشری که ماموریت دارد چک کند که شما جاسوس و... نیستید! این قشر از شما "تواضع"خاصی انتظار دارند. این که شما با فقیرترین قشر جامعه هم سر یک سفره می نشینید، شما را به اندازه کافی برای این منظور متواضع نمی سازد.
این که شما با وجود این که در رشته تخصصی خود شناخته شده اید ولی باز فروتنانه سرکلاس یکی بسیار کم سال تر و ناشناخته تر از خود می نشینید تا مطلبی نو بیاموزید، از منظر آن قشر شما را به اندازه کافی فروتن نمی سازد.
آن قشر اگر شما را فروتن نیابد، خواهد خواست "حال شما را بگیرد"! اغلب روسایش هم کمک می کنند.
شاید فکر کنید منظور من این هست که آن قشر، تملق و چاپلوسی می طلبند.بین اونها هم حتما کسانی هستند که چاپلوسی دوست دارند (همان طوری که بین اقشاری مثل کارمند بانک و استاد دانشگاه و پزشک و.... هم خواهان تملق کم نیستند!) اما منظور من این نبود که چاپلوسی خالی برای در امان بودن از آنها کافی است!
اتفاقا شاید فکر کنند مسخره شان کرده اید و بدتر اذیت کنند.
خیلی پیچیده تر از این حرفهاست و انسان شناسی زیادی می خواهد. تنها چندمورد از هزاران مورد را من می دانم:
اگر همان ابتدا بدانند که شما نگران این هستید که اگر معطل بشوید مادرتان نگران شما شود، خیلی دلشان نرم می شود! انگار احساس همذات پنداری می کنند.
جوان ترهایشان از زنان همسن و سال من، احساس مادرانه نسبت به خود انتظار دارند. برای همسن های من از طبقه متوسط این یک مقدار سنگین می آد. ماها برای بچه سه ساله حس مادرانه نشان می دهیم اما یک مرد بالای ٢٥ سال را به سختی جای بچه مان می بینیم. ولی واقعیت این هست که مادر آنها اغلب کم سال تر از ماست! به علاوه، در جمعی که آنها بزرگ شده اند مادر آنها ده سالی است که پیرزن حساب می شود! حس خود جوان پنداری همسن وسالان من از جمله چیزهایی است که اونها را عصبانی می کند.
اگر فکرکنند، خارجی مآب هستید و موزیک خارجی (حتی کلاسیک غربی) گوش می کنید و دوست خارجی دارید یا حتی با ایرانیان مقیم خارج دمخورید از شما خوششان نمی آید.
خلاصه اگر بخواهید در این مملکت کار عام المنفعه بکنید باید حواستان به خیلی چیزها باشه و الا، توی دردسر می افتید. اگر کشور از انسداد سیاسی بیرون بیاید، وضعیت از این اندکی بهتر می شود اما درست شدن کامل دهه ها طول می کشد. چون که این نوع تواضع طلبی از سوی آن گونه اقشار خیلی جا افتاده و به این راحتی ها هم عوض نمی شود. رئیس بالادست هم درست شود تا مدت ها ، منشی اش همین بساط را به اسم او راه خواهد انداخت!
هستند کسانی که اون قدر مردم را خوب می شناسند که در این شرایط هم می توانند در میانه میدان و در کف خیابان و بیابان، کار خیریه یا محیط زیستی بکنند و وقتی به آنها گیر داده می شود بتوانند بدون دردسر فراوان نجات یابند. من معتقدم از کسانی که توانایی آن را دارند که در این شرایط کار عام المنفعه بکنند (بی آن که حاشیه ای به وجود آید)تمام قد حمایت باید کرد.
🍀@minjigh
فعالیت مدنی یا انجام دادن امور خیریه، مانند هر کار دیگری، مهارت و تخصص خود را می طلبد. بی جهت نیست که مددکاری اجتماعی رشته دانشگاهی مخصوص به خود دارد.
در کشور ما بسیار مقبول هست که عده ای نقطه آغاز فعالیت مدنی را عشق و شور و البته پاکدستی مالی بدانند. یعنی اکثریت فکر می کنند اگر کسی پول هایی که از مردم جمع می کند به دست نیازمندان می رساند یا صرف پروژه عام المنفعه ای که وعده اش را داده می کند (توی جیب خودش نمی گذارد) باید برای او دست زد و نگفت بالای چشمش ابروست.
خیلی از این کمک هایی که در سالهای اخیر عده ای باشور وعشق و پاکدستی برای زلزله زده ها و سیل زده ها و سایر نیازمندان کرده اند، بیش از این که نفع داشته باشد ضرر رسانده! علت آن هست که اصول اولیه فعالیت مدنی در کمک رسانی رعایت نشده.
اتفاقا خیلی از رفتارهایی که تحسین وبلاگ نویسان و فعالان عرصه مجازی را بر می انگیزد دقیقا رفتارهایی هستند که به مددکاران می آموزند که انجام ندهند.
مثلا، به خاطر دارم بعد از زلزله ورزقان، یکی از دوستان فضای مجازی با هیجان در وبلاگش نوشته بود که صحنه هایی "امیدوار کننده" در کمک رسانی به ورزقان شاهد بوده از جمله آن که یک پسر جوان با یک تیپ هنری داشت کمک رسانی می کرد! برای کمک رسانی به زلزله زدگان در روستا نباید تیپ هنری زد!
از آموزه های مددکاری آن هست که وقتی در این موارد کمک رسانی می کنید مانند مردم محل لباس بپوشید و غذا بخورید! مبادا با تغییر سبک زندگی آنها به طور موقت، در آنها نیازهای کاذبی ایجاد کنید که بعد از قطع شدن فرآیند کمک رسانی، امکان برآورده شدن نخواهند داشت.
از این قبیل اشتباه ها، امداد رسانان آموزش ندیده بسیار مرتکب شده اند. مطالعات جامعه شناسانه نشان می دهند که در روز های اول زلزله یا سیل، مردم محلی زلزله زده آن قدر مناعت طبع و صداقت داشتند که بیش از نیاز بر نمی داشتند. کمک های بی رویه و نامناسب، مناعت طبع زلزله زده ها را چنان در هم شکسته که دو ماه بعد، برای گرفتن کمک هایی که بدان نیاز هم نداشتند انواع و اقسام دروغ و دغل سوار کرده اند.
با منحل شدن جمعیت امام علی ، حتما خیریه های دانشجویی متعدد شکل خواهند گرفت. من خواهش می کنم قبل از هر کار عملی، یک مقدار در امر مددکاری مطالعه کنید و دانش خود را در این زمینه بالا ببرید. هر چه قدر هم تیزهوش باشید فارغ التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف شما را واجد شرایط مددکاری نمی کند(درست همان طوری که با مدرک تان از دانشگاه شریف شما را به عنوان تکنسین اتاق عمل هم نمی شناسند چه برسد به خود جراح). اینها همه مطالعات خاص خود را می طلبند. اگر می خواهیدموسسه ای خیریه بزنید حول و حوش دو سه مدد کارحرفه ای موسسه خود را بنا نهید که اصول مددکاری را به شما یاد دهند نه کسانی که صرفا تیزهوش باشند یا کاریزما داشته باشند.
من تنها می دانم که چنین اصولی برای مددکاری هست. از مرحله "نداند که نداند" به مرحله "بداند که نداند" صعود کرده ام. اما خیلی از کسانی که از کلاس درس مهندسی یا علوم پایه می پرند وسط کار خیریه، در همان مرحله انکار این اصول هستند. اصرار دارند عشق و شور و درستکاری آنها ازیک سو و تیزهوشی آنها از سوی دیگر کافی خواهد بود.
برای شخصی مثل من که مددکاری اجتماعی را به طور حرفه ای نمی داند بهترین انتخاب آن هست که حمایتش را از موسسه ای انجام دهد که مددکاران حرفه ای کاربلد در استخدام دارد. من ترجیح می دهم از محل حمایت مالی ام حقوق یک مددکار حرفه ای هم پرداخت شود تا بقیه کمک مالی به طرز صحیح مصرف گردد. نه آن که با ناشیگری امدادگر غیر حرفه ای بیشتر ضرر رساند.
من ترجیح می دهم به موسسه ای کمک کنم که مددکارش به طور حرفه ای در طول سال در کنار مددجوی نیازمند بایستد. نه آن که دانشجویی باشد که روزی از سر شوق و عشق با محبت فراوان، فلان بچه یتیم یا بدسرپرست یا سرطانی را به لحاظ عاطفی وابسته خود بسازد ولی فردا که موعد امتحانات شد یا خود دچار شکست عشقی شد کودک را به فراموشی سپارد!
ازاون محبت های بیحد واندازه، فیلم می گیرند در فضای مجازی پخش می کنند اما دیگه در فضای مجازی نشان نمی دهند که بعد از قطع آن محبت ها و کمک ها، کودک یا بزرگسالی که به آن خو گرفته چه حالی پیدا می کند!
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو