گفت و گوی من و نادیا در مورد عنکبوت مقدس

+0 به یه ن

نادیا: با سلام. من به عنوان یک خواننده ی وبلاگ شما، از تبریک شما به خانم امیرابراهیمی و حمایت شما از ایشون، بدون توجه به مضمون فیلمی که در اون بازی کردن و دل میلیونها مرید امام رضا در این مملکت رو به درد آوردن بسیار اندوهگین شدم. فیلم عنکبوت مقدس، تفکرات غلط یک فرد مدعی دینداری رو که ابداً ارتباطی به دین و مذهب نداره به عنوان مذهب معرفی میکنه. قاتل رو بارها و بارها در حرم امام رضا نشون میده و در پوستر فیلم یک اهانت آشکار به امام رضا داره. به نظرم چنین رویدادی به هیچ عنوان تبریک نداره. ایشون موقع دریافت جایزه گفتن که دل من با آبادان هست، اگر ذره ای به ایرانیان احترامی قائل بودن به مرید و مراد اغلب ایرانی ها اهانت نمیکردن ....


مینجیق:
سلام
 تا جایی که می دانم مربوط به زن کشی و تقبیح آن هست.
اگر دربردارنده توهین مذهبی هست قطعا مذموم هست اما ندیده ام که قضاوت کنم. من بر اساس بازی او در سریال نرگس او را به عنوان بازیگر می ستایم.

مگه شما فیلم را دیده اید؟

چون من فیلم عنکبوت مقدس را ندیدم نمی توانم نظر دهم. اما یک نکته مطرح می کنم.
وقتی در مکانی هستیم که مرقد امام معصوم هست و هر ساله میلیون ها زائر دلپاک به دور از هر ریا به این شهر برای زیارت می آیند و حاضر می شوند احسان کنند انتظار داریم فضای اون شهر با ضعفا بسیار مهربان باشد. آیا فضای شهر مشهد با ضعفا مهربان هست؟
من در مورد پدیده تن فروشی مطالعه ای نداشتم اما به علت علاقه بسیارم نسبت به کودکان در مورد وضعیت کودک آزاری زیاد خوانده ام و مطالعه کرده ام. علی الاصول در شهری مثل مشهد آمار کودک آزاری باید پایین باشد. اما آیا چنین هست؟!!! اگرنیست باید دید کجای کار می لنگد.

نادیا:  باید عرض کنم این فیلم در مورد سعید حنایی قاتل ۱۶ زن که به عقیده ی وی فاحشه بوده اند، ساخته شده است. اطلاعات کاملی در ویکی پدیا موجود است. درست است که این فرد ادعای مذهبی بودن داشته اما واضح است که اعمال او هیچ تناسبی با دین ندارد. متاسفانه در فیلم عنکبوت مقدس این اعمال را ناشی از مذهب و تفکرات مذهبی قلمداد میکنند. برش هایی از فیلم و پوستر آن، خود گویای ایدئولوژی سازندگان است. پوستر فیلم با نشان دادن نمایی از شهر مشهد به شکل تار عنکبوت و با مرکزیت حرم مطهر امام رضا توهین بی شرمانه ای به شیعیان است.
من خودم یک زن و یک مادر هستم و حمایت های شما از بانوان را میستایم اما اجازه ندهیم حساسیت روی حقوق بانوان منجر به تایید هر حرکتی شود. البته متوجه هستم که میفرمایید تایید شما صرفاً تایید هنر بازیگری فرد بوده اما متاسفانه اعطای جایزه به این فرد تنها با اهداف سیاسی و تایید هتک حرمت مذهب شیعه صورت گرفته است که متاسفانه از ضعف رسانه ای ما نشات میگیرد. اگر در ازای هر فیلم هتاکانه مثل سیصد و غیره یک جواب داشتیم کار به اینجا نمیرسید.
مینجیق: به نظر من مشکل این هست که این فجایع به وقوع می پیوندند. با شما موافقم که عقاید اون مرد قاتل انحرافی بوده و مورد تایید دین نمی باشد اما نکته اینجاست که برای مقابله با این گونه فجایع و پیش زمینه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ای که منجر به این فجایع می شود چه کرده ایم
میلیون ها زایر هر ساله مشهد می روند. آستان قدس رضوی توان آن را دارد که این مسایل را -دست کم در فضای مشهد - به طور ریشه ای حل کند. یعنی فقر را ریشه کن کند تا زنی به علت فقر مجبور به تن فروشی نکند.
چرا پس این کار را نمی کند؟! بازنمایی این واقعه در سینما مسئله فرعی است. مسیله اصلی آن هست که چرا این نوع اتفاقات در مشهد اتفاق می افتد در حالی که علی الاصول مشهد باید شهری باشد که این گونه فجایع در آن بسیار کمتر از متوسط جهانی باشد.
به نظر من شیعیان عاشق امام رضا این مسیله را مطرح کنند نه این که چرا فیلمی آن را بازساری کرده و احیانا سواستفاده ایدئولوژیک نموده (من فیلم را ندیده ام و نمی دانم که سو استفاده شده یا نه). اما حتی اگر سو استفاده ایدئولوژیکی شده باشد باز مسیله ما این هست که چرا این اتفاقات در کشور ما و به خصوص در یک شهر مذهبی صورت می گیرد.
بهترین راه مقابله با آن گونه سو استفاده های تبلیغاتی تلاش همه جانبه برای از بین بردن منشا فساد (یعنی فقر و تبعیض) هست.
مبارزه با فیلم و نظایر آن بیراهه رفتن هست. اگر شاخص شفافیت و دوری فساد و در نتیجه فساد هایی نظیر تن فروشی در کشور کم شود اون وقت مردم دنیا متقاعد خواهند شد که این سیستم فکری سیستم فکری خوبی است. با مبارزه با فیلم یا هنرمند یک مقدار هم چهره این سیستم فکری بدتر دیده می شود. اگر فیلم یک ضربه بزند مبارزه با آن ده ها ضربه می زند.
به هر حال یک واقعه اتفاق افتاده را بازنمایی می کنند. نمی شه که انکار کرد که این ماجرا از بیخ اتفاق نیافته و حاصل دشمنی با فلان دین و مذهب هست. سئوال آن هست که چرا اتفاق افتاده.
نظر شخص من این هست که فساد نهادینه مالی ‍پیش زمینه ای فراهم می کند که این مشکلات به وجود آید. والا با ثروت خدادادی این کشور را از دیو فقر زدود.
نادیا:
در مورد نکته ای که فرمودید باید عرض کنم وقتی مردم مسیری را انتخاب میکنند حضور حرم امام که سهل است حضور خود امام هم کاری از پیش نخواهد برد. آیا در زمانی که امام علی در جامعه حضور داشتند توانستند جلوی انحراف اسلام از مسیر امامت را بگیرند؟؟؟ اینکه جامعه چه مسیری را برود مردم تعیین میکنند و هیچ اجباری در کار نیست. بله قطعاً امام واسطه و منشا هدایت است اما برای کسانی که بخواهند. قرآن هم واسطه ی هدایت است اما به گفته ی خود قرآن برای ظالمان چیزی جز خسران و گمراهی ندارد. در قرآن داریم خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان تغییر ایجاد کنند. بنابراین مشکلاتی مثل کودک آزاری که ناشی از قصور مسئولین و یا خود مردم است به پای دین نگذاریم و توقع نداشته باشیم صرفاً حضور حرم امام از این مشکلات بکاهد. نور اهل بیت همه جا گسترده هست، عیب از ماست که پنجره دلمان را بسته نگه داشته ایم و توقع داریم نور بگیریم. طرف عمری جلوی حرم امام رضا دکان دارد و سالهاست به زیارت نرفته. اینکه در شهر امام رضا دزدی و بی عفتی و قتل بشود یقیناً به معنی بی اثر بودن حرم نیست، کسی به زور هدایت نمیشود، لا اکراه فی الدین. مطمئن باشید خیلی ها از راه دور به واسطه ی ایشان هدایت میشوند.
متاسفانه افراد سازنده ی فیلم عنکبوت مقدس از وقوع قتل های زنجیره ای در شهر مشهد توسط یک فرد به ظاهر مذهبی با ادعای اهداف خیرخواهانه و پاک سازی جامعه از زنان فاحشه، نهایت سوء استفاده را داشته اند و در حال فروش و گسترش آن در کشورهای متعدد هستند. واقعیت این است که بله افرادی به نام دین مشغول تخریب چهره ی دین و مذهب هستند. ولی خواهشم این است که دینمان را با شاخص های خودش بشناسیم، نه با اشخاص و شخصیت ها. هر کس دین را با شخصیت ها بشناسد همان شخصیت ها او را از دین خارج خواهند کرد. ببخشید که طولانی شد.


بله درست میفرمایید، ای کاش منشا چنین اتفاقات ناگواری در کشور یا لااقل در شهرهای مذهبی خشکانده میشد تا بهانه برای بی احترامی به مذهب ما و گره زدن این مشکلات به مذهب به دست افرادی که به دنبال بهانه میگردند نمیداد. متشکرم.

مینجیق:
امید من این هست که این بحث من و شما باعث شود که دست کم حمیت یکی بجوشد و از طریق یکی از این خیریه حامی خانواده ای شود تا دخترشان به علت فقر مطلق به سمت تن فروشی نرود.
یا نوشته من در وبلاگ این معضل به طور ریشه ای حل نخواهد شد اما قابلیت آن را دارد که از یک یا چند مورد این چنینی جلو گیری کند.

اگر می خواهید در سطح شهر تبریز قدمی در جهت کمتر کردن پدیده هایی نظیر تکدی گری ، تن فروشی جهت سیر کردن شکم خانواده و نظایر آن بردارید به انجمن حمایت از مستمندان تبریز کمک کنید. حل ریشه ای این معضلات اصلاحات جدی سیاسی و ساختاری می طلبد. اما تا این اصلاحات به وقوع بپیوندند خانواده های بسیار ممکن هست خرد شوند. اگر بخواهید همین امروز کار عاجلی کنید به همین انجمن کمک کنید:
https://mostamandan.ir/
انجمن دهه هاست در تبریز فعال هست و کارنامه درخشانی دارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نامه های ساختگی روز معلم

+0 به یه ن

باز روز معلم سررسید و نامه های ساختگی از زبان دانش آموزان به معلم در فضای مجازی دست به دست می شه. پارسال یک عشقنامه از زبان یک ‍پسربچه خطاب به معلم اش منتشر شده بود. امسال، همان نامه را یک کمی «هندی تر» کرده اند. در ورژن ۱۴۰۱ همان نامه، پسر بچه یتیم شده و به همراه باباش ۵۰۰ تا پله شسته تا ماتیکی به رنگ ماتیک مامانش برای خانم معلم بخرد!

درسته که پسربچه ها شیفته زنان جوان می شوند اما ازشون فرهاد کوهکن در نمی آد! وقتی که سن بچه ها  پایین  هست نهایت لطف شان  جملاتی از این دست هست: «‍پام اووف شده!  پامو ببوس خوب شه!» یا «این دفعه فلانی (همان شخصیت محبوب شان) منو ببره دستشویی پیپی کنم.» بچه واقعی (چه یتیم چه زیر سایه والدین، چه دختر چه پسر، چه فقیر چه غنی، چه بچه دیروز چه بچه امروز) همینه. اقتضای سنش خودخواهی هست نه فرهادکوه کن شدن.

این نامه های ساختگی در ذهن بزرگسالان انتظارات بیخود از کودکان به خصوص کودکان نیازمند به وجود می آره. بعد «بابا لنگ دراز بازی» شان گل میکنه و می خواهند کمک کنند. با واقعیت که رو به رو می شوند توی ذوقشان می خوره و نتایج عجیب و غریب علیه کودکان نیازمند می گیرند.

بچه را باید به بچگی قبول کرد. وقتی به کودک یتیم کمک می کنیم نباید انتظار داشته باشیم برامون فرهاد کوه کن بشه. به او داریم کمک می کنیم که کودکی کنه نه عاشق پیشگی!  ممکنه بچه ای  شیفته رنگ رژ خانمی که به او محبت کرده باشه. اما برای خرید اون رژ قرار نیست خودش را با آب و آتش بزنه. فردا همان خانم رژ نزنه ممکنه تازه شاکی هم بشه که چرا رژ مورد علاقه مرا نزدی!؟ بچه است دیگه. 

فرهاد کوه کن می خواهید در بین جوانان بیابید نه در بین اطفال. (بین جوان ها هنوز هم می شه یافت. هارت و پورتشان را نبینید .عموما جوانان امروز هم  فرهاد کوه کن بالقوه هستند. اینها اقتضائات سن و .... هست . با مدرنیته و ‍پست-مدرنیته و.... عوض نمی شه!)

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مددجویان بنیاد کودک به چگونه بزرگسالانی تبدیل می شوند؟

+0 به یه ن

اون بچه های بنیاد که من از نزدیک باهاشون آشنا بوده ام علی رغم این که نسبت به همسالان خود از طبقه متوسط (حتی پس از دریافت کمک های بنیاد کودک) فقیرتر بزرگ می شوند اما بی عقده اند. منیع طبع هستند. این ذهنیت را هم دارند که همان گونه که غریبه ای پیدا شد و دست آنها را گرفت آنها هم باید دست کسی را بگیرند. به دانش آموزان سال پایین تر در فامیل ونیز بین خود مددجویان، در درس ها کمک می کنند. وقتی مستقل شدند خود به جمع کفیلان بنیاد می پیوندند.

عموما به موسیقی علاقه دارند. به شعر و نویسندگی نیز هم. اهل موسیقی و کتابند. در مشهد دکتر پاپلی آثار برخی شان را منتشر می کند.
در سنندج یکی شان پرودیجی (prodigy)موسیقی است.
خلاصه این که چنین فرهنگی را بنیاد برایشان به وجود می آورد.
بنیاد کودک از این تیپ موسسات خیریه نیست که فقیر تحویل بگیرد، مناعت طبعش را بشکند  و آنها را وادار کند که دایم ناله کنند. 

بنیاد کودک سیاسی نیست و هیچ نگرش سیاسی ای به کودکان القا نمی کند. من نمی دانم گرایش سیاسی این بچه ها چه خواهد شد. اما از مردم کوچه بازار ، طلبکار نیستند. گمان نمی کنم وقتی ماشین بخرند از اون تیپ راننده هایی شوند که در خیابان همه حرص خود را از وضعیت بد کشور برسر سایر همشهریان همانند خود بی تقصیر بیاندازند.
از آن دسته از مردم نخواهند شد که دایم به سایر شهروندان پرخاش می کنند و آنها را عامل بدبختی های خود می دانند. در مورد مسئولان چی ؟! آیا آنها را عامل مشکلات می دانند؟ سیستم را چی؟! نمی دانم! در مورد گرایش سیاسی شان هیچ نمی دانم. اما جزو پابرهنگانی که به آسانی تحریک می شوند و خشم خود را بر سر طبقه متوسط می ریزند، نخواهند شد. اگر بلبشو شود جزو کسانی خواهند بود که جلوی جولان اوباش می ایستند. دست کم بر شدت امواج سهمگین اوباش نمی افزایند. 
(اونهایی که از سال ٥٧-٥٨ خاطره دارند می دانند که نیازمندانی که روزی مورد حمایت جوانمردانه یکی قرار گرفتند خود اولین کسانی بودند که وقتی انقلاب شد برای همان جوانمرد پاپوش دوختند ! مددجویان بنیاد کودک از این دست افراد نخواهند شد اما اگر من و شما کم تجربه شخصی را به طور رندم برای حمایت برگزینیم احتمال آن که فردا روزی همان آدم بخواهد برایمان پاپوش بدوزد کم نیست. تشکیلاتی مثل بنیاد اون قدر تجربه دارد که مددجویانش را با دید باز و نه از روی سانتی مانتالیزم بر می گزیند!)


 این که این قشر کتابخوان واهل قلم، دید باز سیاسی منجر به تحول اساسی مثبت خواهد داشت یا نه، به پختگی فضای روشنفکری کشور باز می گردد. الان وضع جامعه روشنفکری از سال ٥٧ اندکی بهتر است. در سال ٥٧ پرولتاریا می گفتند اما نمی دانستند یعنی چه؟ فرقش را با پرتوریا نمی دانستند! 

اما آیا اکنون به اندازه کافی برای تحول اساسی درست و درمون این فضای روشنفکری پیشرفته هست یا نه؟! نمی دانم! حداقل اگر روشنفکران کشور کفیل بنیاد شوند قشری از جامعه را بهتر می شناسند. مثل روشنفکران سال ٥٧ در مورد این قشر افکار رویایی غیر واقعگرایانه نخواهند داشت. مثل اونها دوستی خاله خرسه راه نخواهند انداخت!  
🍀@minjigh


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نتیجه حمایت از بنیاد کودک برای مددجو، کفیل و جامعه

+0 به یه ن

نتیجه حمایت بنیاد کودک برای مددجویان

وقتی مددجویی تحت حمایت بنیاد کودک قرار می گیرد واقعا زندگی خود و خانواده اش تحول مثبت پیدا می کند.
ما به عنوان کفیل مبلغی نه چندان زیاد در هر ماه در طول چند سال واریز می کنیم. اما نحوه کمک بنیاد کودک به شیوه ای است که خیلی بیش از اثر این مبلغ در زندگی خانواده تحول ایجاد می شود.

چند مثال عرض می کنم که در شعبه تبریز انجام می گیرد.
بسته به مورد برای مادر یا خواهر برادر بزرگتر کودک کار مناسب می یابند. بدون پادرمیانی مددکار یک بنیاد معتبر مثل بنیاد کودک کجا یک خانواده بی پناه بتوانند کار (ولو نیمه وقت و با درآمد کم) بیابند؟!. کارهایی نظیر بسته بندی پوشاک در منزل منظورم هست. درسته که درآمد آن چنانی ندارد اما برای مادری که تحصیلات ندارد و باید در خانه باشد تا پدر بیمار خانواده پرستاری کند ایده آل هست. یافتن همچین کاری هم معرف می خواهد. مغازه ها و تولیدی ها اجناس شان را دست هر کسی نمی دهند! 


روانشناس معروف شهر به طور داوطلبانه به مادران مشاوره رواشناسی می دهد و کلاس های کنترل خشم و افسردگی برگزار می کند.
برخی دکترها مجانی و یا با تخفیف ویزیت می کنند. گاهی اسپانسر ها جشن موسیقی برایشان برگزار می کنند. انجمن آیاز برنامه رصد براشون می ذارد. گاهی تورها برنامه سفر برای مددجویان و خانواده هایشان می ذارند.
کلاس های کنکور و زبان با تخفیف مددجویان را می پذیرند.
کنکوری ها کتاب هایشان را بعد از قبولی به این بچه ها می بخشند.
خود مددجویان و برخی از دانشجویان برای مددجویان کم سال تر کلاس تقویتی ترتیب می دهند.
و خیلی کمک های موردی دیگر ….

مهمتر از همه این که مشاوره تحصیلی و کاری و …. به مددجویان داده می شود.


البته هیچ کدام از اینها بدون کفالت  امثال ما میسر نخواهد شد. 
برای قبول کفالت مددجویان به سایت زیر مراجعه کنید:


برخی از نتایج حمایت از بنیاد کودک برای شهر

در نوشته قبلی ام توضیح دادم که بنیاد کودک چگونه در زندگی مددجویان و خانواده های آنها تحول بنیادی به وجود می آورد. در این نوشته اشاره ای می کنم به برخی نتایج برای طبقه متوسط شهری. 
کم کم کفیلان بنیاد کودک با همدیگر یک کامیونیتی می سازند. شعبه تهران، قبل از کرونا همه ساله یک برنامه دورهمی کفیلان با حضور سلبریتی ها می گذاشت. من "سلبریتی باز" نیستم و در نتیجه در هیچ کدام از این برنامه ها شرکت نکرده ام. 

اما حس می کنم یک پیوند بین من و کسانی که از طریق نوشته های من با بنیاد کودک  آشنا شده اند وکفیل گشته اند به وجود آمده به طوری که وقتی همدیگر را می بینیم حتی اگر خیلی با هم وجه مشترک نداشته باشیم می توانیم ساعت ها با هم در مورد بنیاد و مددجوها صحبت کنیم و از مصاحبت هم لذت ببریم. از این مصاحبت  و از این حس همبستگی ، احساس خوبی به من دست می ده.

یادتان هست در زمان احمدی نژاد  مدام کنسرت ها در تبریز کنسل می شد؟! طلسم با کنسرتی که به نفع بنیاد کودک برگزار شد شکست! چون برای خیریه بود مسئولانی که سنگ اندازی می کردند یک مقدار حیا کردندو کمتر سنگ انداختند. به علاوه ابر و ماه و مه و خورشید وفلک ، طبق معمول، دست به دست هم داده بودند که کنسرت کنسل شود. چون برای چنین خیریه ای بود دست اندرکاران واقعا فداکاری کردند که کنسرت برگزار شود. بعد از این که برگزار شد ، وحشت از کنسرت تا حدی ریخت و کمتر مجوز باطل کردند.
کنسرت، کنسرت معمولی نبود. بیشتر هنرمندان سرشناس جزو حضار بودند. بعدش هم به همه بچه های علاقه مند به هنر -اعم بر بچه های بنیاد و بچه های کسانی که بلیط خریده بودند- فرصت داده شده بود که با هنرمندان سرشناس شهر صحبت کنند. صحبت های انگیزشی و…. 
ظاهرا روی بچه ها ی خانواده های کفیل تاثیر خیلی خوبی گذاشته بود و از آن پس تمرین های موسیقی و سایر کلاس های هنری شان را با علاقه و جدیت بیشتری دنبال کرده بودند.
این قبیل رویداد ها ی هنری برای رشد فرهنگی شهر لازمند. در کشور ما بیخودی جلویش گرفته می شود. کرامت بچه های مددجو ایجاب کرد که یک کم کمتر اذیت کنند و سنگ بیاندازند.


برای این که بنیاد رشد کند و باعث و بانی و انگیزه این گونه حرکت های مثبت شود به جمع کفیلان بنیاد کودک بپیوندید:

Http://www.childf.com


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

حمایت شرکت ها از بنیاد کودک

+0 به یه ن

حدود ده سال پیش، شرکت عمرانی آذرستان به طور نیکوکارانه چند ساختمان برای بنیاد کودک در استان های اردبیل و آذربایجان غربی  ساخت. وقتی که زلزله ورزقان  اتفاق افتاد یک مدرسه هم در اونجا ساخت. درود بر همت این شرکت!

هر از گاهی در گزارش های شش ماهه مددجویان می خوانیم که ایزوگام سقف شان خراب شده یا در اثر زلزله بخشی از دیوار حیاط آنها فرو ریخته.
برای من نوعی هزینه تعمیر آنها خیلی زیاد هست. اما برای کسانی که شرکت های ساختمانی دارند باید خیلی ساده باشد. مساحت کل پشت بام این خانه ها به اندازه یک دهم باقی مانده ایزوگام از فلان و بهمان پروژه که در انبار شرکت، تلنبار شده، نخواهد بود. اگر مصالح باشد،  خود مددجویان یا فامیل هاشون می توانند آستین بالا می زنند کمک می کنند تا خانه شان تعمیر شوند.
اگر چنین امکاناتی دارید و می خواهید چنین کمک هایی بکنید با دفتر بنیاد تماس بگیرید و به مددکاران بنیاد اطلاع دهید که راه دستتان هست که از این نوع کمک ها در صورت نیاز انجام دهید. 
نشانی شعبه تبریز از این قرار هست:
آدرس: تبریز، خیابان آبادانی مسکن، 200دستگاه، روبه‌روی شیرخوارگاه احسان، پلاک434، کدپستی: 5174735383
تلفن: 34770071-041، 34778951-041

فکس:  : 34778951-041
ایمیل:  : tabriz@childf.org

نشانی سایر شعبه ها در وبسایت بنیاد موجود است:



بنیاد کودک و مالیات

در سال های ۸۶ و ۸۸ هیئت وزیران مصوبه ای داشت که به موجب آن، علی الاصول،  کسانی که به بنیاد کودک کمک می کنند می توانند از تسهیلات مالیاتی برخوردار شوند. من اطلاع بیشتری ندارم. اما خواستم اطلاع بدهم. شاید شرکت ها و.... که  می خواهند کمک در سطح وسیع  بکنند، مایل باشند تا  ته و توی قضیه را درآورند.
مثلا اگر در کار نوشت افزار باشید و تقبل کنید که نوشت افزار این مددجویان را تدارک ببینید می ارزد که تحقیق کنید ببینید چگونه می توانید از تسهیلات مالیاتی برخوردار شوید.

در فضای مجازی ، کاربران، زیاد سرکوفت کارهای خیریه میلیاردرهای آمریکایی را بر سر کارآفرینان بینوای ایرانی می زنند. غافل از آن که اونجا در بیشتر موارد انگیزه همین تسهیلات مالیاتی است. تا جایی که من می دانم در ترکیه هم میلیاردرها از این کارها زیاد می کنند. سبک آمریکا را گرته  برداری کرده اند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برنامه مینجیق تا عید: گفتن خاطرات ۱۲ ساله از بنیاد کودک

+0 به یه ن

کمتر از ۴۰ روز به عید نوروز باقی مانده است. می خواهم تا عید در مورد بنیاد کودک بنویسم. با این امید و آرزو که شما، مخاطب عزیز، در صورت تمکن مالی، کفالت کودک یا کودکانی را بردارید و یا دوستان و آشنایان خود را تشویق به این کار کنید. 
اگر هر کدام از شما که این متن را می خوانید  و شرایط لازم را دارید به این امر کمر همت بندید، کودکان مددجو از شهر شما کفیل می یابند و در عید خوشحال و امیدوار  و نونوار خواهند بود.
به طور مثال، الان در سایت چک کردم،  ۳۷ کودک مددجو از تبریز منتظر کفیل هستند. با شناختی که از خوانندگان تبریزی کانالم و دوستانم در فیس بوک دارم، می دانم قبول کفالت ۳۷ کودک برای این جمع کار سختی نیست و فشاری بر آنها نمی آورد. منظورم این نیست که یکی پیدا بشود و کفالت هر ۳۷ کودک را یکجا قبول کند (هرچند می دانم در این جمع کسان زیادی هستند که توان مالی همین کار را هم دارند.)  می توان کفیل یک کودک شد. یا حتی می توان بخشی از نیاز کودک را تقبل کرد . کفیلی دیگر هم یافت می شود که بخش دیگر نیاز را تقبل کند. قطعا بین خوانندگان کانال مینجیق ۳۷ نفر پیدا می شود که  هر کدام بتواند برآورد کننده نیاز یکی از این مددجویان باشد.
باز به عنوان مثل چک کردم دیدم از یزد، ۵ مددجو و از رشت، ۱۰ مددجو منتظر کفیل هستند. بین خواننده های یزدی و رشتی وبلاگم هم حتما این توان هست که ترتیبی بدهند که تا عید این عزیزان کفیل یابند.
بنیاد در شهر های کوچک تر هم که مرکز استان نیستند شعبه دارد. مثلا در مراغه یا داراب و چند شهر از سیستان و بلوچستان شعبه دارد.
اگر از شهر خود کودکی را به کفالت بپذیرید شناخت بهتری از وضعیت او خواهید داشت. همین طور امکانات بیشتری برای رفع نیاز های او وقتی که کم کم به فارغ التحصیلی  نزدیک می شود.
من در روزهای آتی از تجربیات خودم از کفالت بنیاد کودک خواهم نوشت. خواهید دید که چه جور کمک هایی منظورم هست.
برای آشنایی بیشتر با بنیادکودک و قبول کفالت به سایت زیر مراجعه کنید:
https://www.childf.com/
از خارج از ایران هم می توانید کفیل شوید. در صورتی که سئوالی دارید می توانید با دفتر بنیاد تماس بگیرید و سئوال نمایید. آدرس و شماره تماس های شعب مختلف در سایت هست.
🍀@minjigh

 بعد از خواندن محتویات صفحه باکس پایین را تیک بزنید و بعد روی "ادامه" کلیک کنید تا به صفحه فرم برسید.

طلاعات بانکی و ،… نمی خواهند که شما را نگران کند. توصیه می کنم حتی اگر نمی خواهید فعلا کودکی را به کفالت بپذیرید این فرم را پر کنید. بعدا شاید علاقه مند شدید که کودکی را به کفالت بپذیرید. کلمه عبور و نام کاربری را جایی برای خودتان یادداشت کنید تا فراموشتان نشود. بعد از این که ثبت نام کردید می توانید پروفایل مددجویان را ببینید.  توصیه می کنم همین کار را بکنید. خواهید دید که تصورات رایج در جامعه (به خصوص در میان چپ های ما) در مورد فقر چه قدر بی اساس هست. به طور مثال خواهید دید در شهری مثل تبریز ، برخلاف تصورات رایج در مورد فقرا، اغلب این بچه ها تک فرزند هستند.

در سمت راست سایت بنیاد کودک موتور جست و جوگر هست. می توانید مددجویان با ویژگی مورد نظر خود را جست و جو کنید. اگر ثبت نام و لاگ-این کرده باشید اطلاعات همه مددجویان را می توانید بیابید. والا فقط ٨ مددجو را می بینید.
آدرس سایت بنیاد: 

اگر ثبت نام و لاگ-این کرده باشید، با کلیک بر مربع کوچک پایین اسم کودک و سپس کلیک بر مرحله بعد می توانید کفالت آن کودک را برعهده بگیرید. در صفحه بعد مبلغ مورد نیاز مددجو را می بینید. می توانید همه آن را تقبل کنید (تا ماهیانه بپردازید. می توانید بخشی از آن را تقبل کنید. اگر همه را تقبل کنید نام وی از میان مددجویان سایت حذف می شود. والا باقی می ماند تا کفیل دیگری پیدا شود و بقیه را تقبل نماید.

اگر قبلا در سایت بنیادکودک ثبت نام کرده اید به این وسیله می توانید وارد حساب کاربری خود بشوید. 
ابتدا به آدرس زیر مراجعه کنید:

Http://www.childf.com

در سمت چپ بالای صفحه یک دگمه قرمز خواهید دید که رویش نوشته "ورود به سایت". اون را کلیک کنید و نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد کنید دو تا علامت خانه کوچک بالای صفحه سمت چپ و زیر دگمه مزبور ظاهر می شود. اگر روی سمت راستی کلیک کنید به صفحه خود می  روید. اگر روی سمت چپی کلیک کنید به صفحه اصلی می روید که موتور جست و جو هم در آن هست. اگر لاگ-این باشید می توانید پروفایل تمام مددجویان منتظر کفیل را ببینید.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آیا حق داریم به بچه بازیگوش مرفه بگیم که باید از بچه های کار خجالت بکشد؟!

+0 به یه ن

عجب فیلمی بود این فیلم "زالو"! ٢٠ دقیقه بیشتر نبود اما هر چه درباره اش صحبت می کنیم باز هم حرف برای گفتن زیاد هست. در فیلم، عباس کیارستمی وقتی پسرش را به خاطر درس نخواندن سرزنش می کنه یادآوری می کنه که بچه های کار و بچه های فقر امکانات او را ندارند و او باید از این بچه های کار شرمنده باشه.

یک نفر که خود را فعال حقوق کودک معرفی می کر د در نوشته اش این سخن کیارستمی را بسیار مسخره کرده بود و  به عنوان ژست پوچ روشنفکری کوبیده بود.
من نمی دانم از نظر روانشناسی کودک و نوجوان آیا درست هست که دایم به یک کودک مرفه یادآوری کنیم که با توجه به این که امکانات او بسی بیشتر از همتایان فقیرش هست باید بیشتر تلاش کند و…..؟!
جواب را نمی دانم. احتمالا 
مکتب های تربیتی مختلف جواب گوناگون خواهند داد. فکر نکنم موضوعی باشد که روی آن توافق و اجماعی میان صاحبنظران علوم تربیتی حاصل شده باشد. 

در سال های فیلمبرداری "زالو"  و سال هایی که ما مدرسه می رفتیم این موضوع بسیار شایع بود. در دبیرستان ما، فرزانگان تبریز، برخی معلم ها درس را شروع نمی کردند تا این که یک دور یاد آوری کنند که در روستاها و حاشیه شهر ، تیزهوش تر از ما فراوانند اما امکانات نداشته اند تا دیده شوند. (خیلی خوب بابا! اغراق کردم. هر جلسه نمی گفتند اما هر کدام از معلم ها به طور متوسط یک بار در طول دوران دبیرستان این را به رخمان کشیدند.)

شاید به همین علت باشد که من به سمت حمایت از بنیاد کودک کشیده شدم.
علی الاصول، زمینه کار خیر زیاد هست . مثلا می  توانستم به جای بنیاد کودک موسسه محک را انتخاب کنم. 
قطعا حمایت از کودکان سرطانی هم خیلی ارزشمند هست. اما چه شد که من به بنیاد کودک علاقه مند شدم؟! اولش در واقع یک کنجکاوی بود. خواستم ببینم اگر از کودکان بی بضاعت اما مستعد حمایت کنیم به کجا می رسند.


الان دیگه بعد ١٢ سال همراهی و همیاری با بنیادکودک آن کنجکاوی از بین رفته. نمی خواهم بگویم حرف معلم هایمان کاملا بی اساس بوده اما واقعیت پیچیده تر از تصویر ساده سازی شده ای هم بود که آنها در قالب سرکوفت  برای ما به تصویر می کشیدند.
الان دلیل آن که من باز به حمایت از بنیادکودک ادامه می دهم نکته دیگری است که در نوشته بعدی خدمت شما عارض خواهم شد.


برای آشنایی با بنیاد کودک به سایت زیر مراجعه فرمایید:
Http://www.childf.com
🍀@minjigh

کفالت مددجویان بنیاد کودک، راهی برای شناخت بهتر جامعه


بذارید  صادقانه یک چیزی به شما بگم. من و همکارانم و افراد همتیپ ما خیلی کم جامعه را می شناسیم. ابدا شناخت ما از جامعه و یا قابلیت های اجتماعی ما، قابل مقایسه با  یک بازاری ( اعم بر بازاری سنتی  یا بازاری مدرن که بیزنس نوین راه انداخته) نیست.

این ضعف ماست که متاسفانه اغلب به جای این که درصدد رفع آن بر آییم می خواهیم آن را انکار کنیم و بپوشانیم!
کفالت مددجویان بنیاد کودک به طور کپسولی بخشی از این ضعف ما را رفع می تواند بکند.
خیلی هامون صبح تا شب داد می زنیم و سر این موضوع به دیگران پرخاش می کنیم که "ای بابا! مردم گشنه اند. می فهمید ؟!  گشنه!" اما دو سه جمله که اضافه می کنیم هر فرد آگاهی در می یابد که آن که این فریاد را می زند در واقع خود نمی فهمد معنای فقر چیست. وقتی کفیل کودکی می شوید دست کم، دورادور برخی از مشکلات و دغدغه های آنها را "می فهمیم."


اون قدر استادان دانشگاه و جامعه از هم دورند که استادان حتی به پولی شدن تدریجی دانشگاه ها اعتراضی نکردند! من هم اگر از این درد آگاه شدم نه از طریق صحبت با همکاران بلکه از طریق مددجویان تحت کفالتم بود که فهمیدم چه بلاهایی سر جامعه دارد می آید. به همکاران هم دغدغه را بازگو کردم اما انگار با زبان چینی با آنها سخن می گفتم!!


برخی دانشگاه ها مثل دانشگاه شاهرود یا صنعتی سهند تبریز به نسبت ارتباط خوبی با جامعه دارند اما ارتباط دانشگاه صنعتی شریف -و به طریق اولی ارتباط پژوهشگاه ما-  با جامعه بی نهایت ضعیف است. تا من چنین چیزی می گویم استادان عزیز دانشگاه شریف عکس خود را در دیزی سرای (شاید هم کله پاچه پزی) طرشت پشت دانشگاه به همراه جناب آشپز با سیبیل از بناگوش دررفته، دستمال یزدی و کلاه شاپو به اشتراک می ذارند تا به رخ من بکشند که چه قدر مردمی هستند! 
اتفاقا همین که فکر می کنند مردمی بودن یعنی تیپ فیلمفارسی داشتن نشان می دهد چه قدر از جامعه دورند! اون تیپ در دهه چهل هم بیشتر در فیلمفارسی ها دیده می شود  تا فیلم های مستند آن دوران!!
این روزها اون تیپ هم بیشتر جنبه نمایشی و توریستی  دارد تا مردمی.

یک عده از استادان دانشگاه هم وقتی با این نقد رو به رو می شوند برای اثبات اجتماعی بودن خود اون قدر حرف می زنند و 
اون قدر باجا یا بیجا اظهار نظر می کنند که سر آدم می ره. غافل از این که سکوت و مکث به موقع و همچنین گوش شنوا داشتن، از یک ریز حرف زدن بیشتر نشانه اجتماعی بودن هست. 

الغرض! یکی از علت های اصلی که دانشگاه شریف در نجات دریاچه اورمیه این قدر ناکام عمل کرد و این قدر ناموفق بود عدم توانایی آن در ارتباط با جامعه بود! نه تنها قادر نبود با کشاورزان محل تعامل کند حتی نتوانست با سمن های محلی، استادان دانشگاه منطقه ، فعالان محیط زیست و …. تعامل کند. (این نوع تعامل ها لازمه نجات دریاچه بود.)



بنیاد کودک در استان های مختلف شعبه دارد. در برخی از استان ها (از جمله در استان آذربایجان شرقی، فارس، اصفهان) حتی بیش از یک شعبه دارد. از خارج ایران هم می توان کفیل شد. اگر استطاعت مالی لازم دارید (یعنی اگر بتوانید ماهی  حدود صد هزار تومان یا بیشتر برای این کار کنار بگذارید) برای این که جامعه خود را اندکی بهتر بشناسید پیشنهاد می کنم به جمع کفیلان بنیاد کودک بپیوندید.
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به

Http://www.childf.com
🍀@minjigh


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مددکاری و امدادگری حرفه ای به جای ذوقی و عشقی و دلی

+0 به یه ن

اگر در جمعی باشید که خیلی شما را تحویل می گیرند و خیلی لطف دارند و جایگاه علمی و... شما را هم خوب به رسمیت می شناسند، تواضع نشان دادن سخت نیست!
درسته یک عده که ظرفیت  ندارند خودشان را گم می کنند. اما درصد زیادی ازمردم در آن موقعیت رفتارمناسب نشان می دهند.

از سوی یک زن چهل و چند ساله، مهربانی نسبت به یک کودک کوچولو (چه فقیر و چه غنی) اصلا چیز عجیبی نیست. در واقع طبیعی ترین واکنش هست در مقابل جذابیت های یک بچه کوچولو.


گاهی می شنویم و یا می بینیم که فلانی با بهمان جایگاه علمی رفت در روستاها و در حاشیه ها شهرها و با افراد بیسواد دمخور شد، با کودکان محلی مهربانی کرد و با همکاری محلی ها کارهای بزرگی کردند.
بسیار هم عالی!

اما برای دوام آوردن یک فعالیت اجتماعی و خیریه در ایران بیش از این لازم هست.
لازم هست که تعامل با قشری دیگر را هم بیاموزید-که اگر نیاموزید بدجوری در دردسر می افتید. کدام قشر؟! قشری که ماموریت دارد چک کند که شما جاسوس و... نیستید! این قشر از شما "تواضع"خاصی انتظار دارند. این که شما با فقیرترین قشر جامعه هم سر یک سفره می نشینید، شما را به اندازه کافی  برای این منظور متواضع نمی سازد.
این که شما با وجود این که در رشته تخصصی خود شناخته شده اید ولی باز فروتنانه سرکلاس یکی بسیار کم سال تر و ناشناخته تر از خود می نشینید تا مطلبی نو بیاموزید، از منظر آن قشر شما را به اندازه کافی فروتن نمی سازد.
آن قشر اگر شما را فروتن نیابد، خواهد خواست "حال شما را بگیرد"! اغلب روسایش هم کمک می کنند.

شاید فکر کنید منظور من این هست که آن قشر، تملق و چاپلوسی می طلبند.بین اونها هم حتما کسانی هستند که چاپلوسی دوست دارند (همان طوری که بین اقشاری مثل کارمند بانک و استاد دانشگاه و پزشک و.... هم خواهان تملق کم نیستند!) اما منظور من این نبود که چاپلوسی خالی برای در امان بودن از آنها کافی است!
اتفاقا شاید فکر کنند مسخره شان کرده اید و بدتر اذیت کنند.

خیلی پیچیده تر از این حرفهاست و انسان شناسی زیادی می خواهد. تنها چندمورد از هزاران مورد را من می دانم:

اگر همان ابتدا بدانند  که شما نگران این هستید که اگر معطل بشوید مادرتان نگران شما شود، خیلی دلشان نرم می شود! انگار احساس همذات پنداری می کنند.

جوان ترهایشان از زنان همسن و سال من، احساس مادرانه نسبت به خود انتظار دارند.   برای همسن های من از طبقه متوسط این یک مقدار سنگین می آد. ماها برای بچه سه ساله حس مادرانه نشان می دهیم اما یک مرد بالای ٢٥ سال را به سختی جای بچه مان می بینیم. ولی واقعیت این هست که مادر آنها اغلب  کم سال تر از ماست! به علاوه، در جمعی که آنها بزرگ شده اند مادر آنها ده سالی است که پیرزن حساب می شود! حس خود جوان پنداری همسن وسالان من از جمله چیزهایی است که اونها را عصبانی می کند.

اگر فکرکنند، خارجی مآب هستید و موزیک خارجی  (حتی کلاسیک غربی) گوش می کنید و دوست خارجی دارید یا حتی با ایرانیان مقیم خارج دمخورید از شما خوششان  نمی آید.

خلاصه اگر بخواهید در این مملکت کار عام المنفعه بکنید باید حواستان به خیلی چیزها باشه و الا، توی دردسر می افتید.  اگر کشور از انسداد سیاسی بیرون بیاید، وضعیت از این اندکی بهتر می شود اما درست شدن کامل دهه ها طول می کشد. چون که این نوع تواضع طلبی از سوی آن گونه اقشار خیلی جا افتاده و به این راحتی ها هم عوض نمی شود. رئیس بالادست هم درست شود تا مدت ها ، منشی اش همین بساط را به اسم او راه خواهد انداخت!



هستند کسانی که اون قدر مردم را خوب می شناسند که در این شرایط هم می توانند در میانه میدان و در کف خیابان و بیابان، کار خیریه یا محیط زیستی بکنند و وقتی به آنها گیر داده می شود بتوانند بدون دردسر فراوان نجات یابند. من معتقدم از کسانی که توانایی آن را دارند که در این شرایط کار عام المنفعه بکنند (بی آن که حاشیه ای به وجود آید)تمام قد حمایت باید کرد.


🍀@minjigh

فعالیت مدنی یا انجام دادن امور خیریه، مانند هر کار دیگری، مهارت و تخصص خود را می طلبد. بی جهت نیست که مددکاری اجتماعی رشته دانشگاهی مخصوص  به خود دارد. 

در کشور ما بسیار مقبول هست که عده ای   نقطه آغاز فعالیت مدنی را  عشق و شور و البته پاکدستی مالی بدانند. یعنی اکثریت فکر می کنند اگر کسی پول هایی که از مردم جمع می کند به دست نیازمندان می رساند یا صرف پروژه عام المنفعه ای که وعده اش را داده می کند (توی جیب خودش نمی گذارد) باید برای او دست زد و نگفت بالای چشمش ابروست.

خیلی از این کمک هایی که در سالهای اخیر عده ای باشور وعشق و پاکدستی برای زلزله زده ها و سیل زده ها و سایر نیازمندان کرده اند، بیش از این که نفع داشته باشد ضرر رسانده! علت آن هست که اصول اولیه فعالیت مدنی در کمک رسانی رعایت نشده.


اتفاقا خیلی از رفتارهایی  که تحسین وبلاگ نویسان و فعالان عرصه مجازی را بر می انگیزد دقیقا رفتارهایی هستند که به مددکاران می آموزند که انجام ندهند.
مثلا، به خاطر دارم بعد از  زلزله ورزقان، یکی از دوستان فضای مجازی با هیجان در وبلاگش نوشته بود که صحنه هایی "امیدوار کننده" در کمک رسانی به ورزقان شاهد بوده از جمله آن که یک پسر جوان با یک تیپ هنری داشت کمک رسانی می کرد! برای کمک رسانی به زلزله زدگان در روستا نباید تیپ هنری زد! 
از آموزه های مددکاری آن هست که وقتی در این موارد کمک رسانی می کنید مانند مردم محل لباس بپوشید و غذا بخورید! مبادا با تغییر سبک زندگی آنها به طور موقت، در آنها نیازهای کاذبی ایجاد کنید که بعد از قطع شدن فرآیند کمک رسانی، امکان برآورده شدن نخواهند داشت.

از این قبیل اشتباه ها، امداد رسانان آموزش ندیده بسیار مرتکب شده اند. مطالعات جامعه شناسانه نشان می دهند که در روز های اول زلزله یا سیل، مردم محلی زلزله زده آن قدر مناعت طبع و صداقت داشتند که بیش از نیاز بر نمی داشتند. کمک های بی رویه و نامناسب، مناعت طبع زلزله زده ها را چنان در هم شکسته که  دو ماه بعد، برای گرفتن کمک هایی که بدان نیاز هم نداشتند انواع و اقسام دروغ و دغل سوار کرده اند.

با منحل شدن جمعیت امام علی ، حتما خیریه های دانشجویی متعدد شکل خواهند گرفت. من خواهش می کنم قبل از هر کار عملی، یک مقدار در امر مددکاری مطالعه کنید و دانش خود را در این زمینه بالا ببرید. هر چه قدر هم تیزهوش باشید فارغ التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف شما را واجد شرایط مددکاری نمی کند(درست همان طوری که با مدرک تان از دانشگاه شریف شما را به عنوان تکنسین اتاق عمل هم نمی شناسند چه برسد به خود جراح). اینها همه مطالعات خاص خود را می طلبند. اگر می خواهیدموسسه ای خیریه بزنید  حول و حوش دو سه مدد کارحرفه ای موسسه خود را بنا نهید که اصول مددکاری را به شما یاد دهند نه کسانی که صرفا تیزهوش باشند یا کاریزما داشته باشند.
من تنها می دانم که چنین اصولی برای مددکاری هست. از مرحله "نداند که نداند" به مرحله "بداند که نداند" صعود کرده ام. اما خیلی از کسانی که از کلاس درس مهندسی یا علوم پایه می پرند وسط کار خیریه، در همان مرحله انکار این اصول هستند. اصرار دارند عشق و شور و درستکاری آنها ازیک سو و تیزهوشی آنها از سوی دیگر کافی خواهد بود.


برای شخصی مثل من که  مددکاری اجتماعی را به طور حرفه ای نمی داند بهترین انتخاب آن هست که حمایتش را از موسسه ای انجام دهد که مددکاران حرفه ای کاربلد در استخدام دارد. من ترجیح می دهم از محل حمایت مالی ام حقوق یک مددکار حرفه ای هم پرداخت شود تا بقیه کمک مالی به طرز صحیح مصرف گردد. نه آن که با ناشیگری امدادگر غیر حرفه ای بیشتر ضرر رساند.

من ترجیح می دهم به موسسه ای کمک کنم که مددکارش به طور حرفه ای در طول سال در کنار مددجوی نیازمند بایستد. نه آن که دانشجویی باشد که روزی از سر شوق و عشق با محبت فراوان، فلان بچه یتیم یا بدسرپرست یا سرطانی را به لحاظ عاطفی وابسته خود بسازد ولی فردا که موعد امتحانات شد یا خود دچار شکست عشقی شد کودک را به فراموشی سپارد!


ازاون محبت های بیحد واندازه، فیلم می گیرند در فضای مجازی پخش می کنند اما دیگه در فضای مجازی نشان نمی دهند که بعد از قطع آن محبت ها و کمک ها، کودک یا بزرگسالی که به آن خو گرفته چه حالی پیدا می کند!
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

که سرما سخت سوزان است

+0 به یه ن

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را



خواستم بگم تا سوز و سرمای زمستانی از راه نرسیده اگر امکانش را دارید که برای افراد نیازمند چکمه و لباس گرم تهیه کنید این کار را انجام بدهید. وقتی برف و سرما از راه رسید انجام این کار دشوارتر خواهد بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جمعیت خیریه دانشجویی

+0 به یه ن

در ادامه این نوشته ام که از بنیاد کودک و محک تعریف کرده بودم یکی از  خوانندگان وبلاگ نکاتی در مورد جمعیت دانشجویی امام علی مطرح کردند که من در زیر باز نشر می دهم. دلیل بازنشر دادن مطلب این نیست که من خط مشی این جمعیت را می پسندیدم. فکر کنم قبلا هم نظرم را بیان کرده باشم. نظر من این هست که رسیدگی به کودکان کار یا کودکان مهاجر یا رسیدگی به کودکان بزهکار یا تلاش برای متوقف کردن مجازات اعدام و نظایر آن که جمعیت امام علی به همه آنها  می پردازد هر کدام کارتخصصی بسیار ظریفی هست که توسط مددکاران آموزش دیده یا سایر متخصصان امر باید دنبال شود. به خصوص این مورد مجازات اعدام. وقتی مسئله قصاص در میان هست یک حرف نسنجیده ممکن است داغ اولیای دم را چنان تازه کند که بر اجرای مجازات مصر شوند. این کار مهم را باید به کسانی سپرد که روانشناسی لازم را بلدند. 

به نظر من درست نیست یک جمعیت دانشجویی وارد این همه کارزار شود. دانشجو به اندازه خودش کار دارد. باید درس هایش را بخواند و کارآموزی مرتبط به درسش کند تا درآینده شغل بیابد. باید زبان انگلیسی اش را تقویت کند. باید پول توجیبی خود را درآورد. باید ورزش کند. در آن سن و سال باید کاری کند که «احساس هوایی بخورد.» اگر واقعا جدی بخواهد وارد آن همه کارزار مددکاری اجتماعی شود از درس و سایر تجارب مناسب سن و موقعیتش باز می ماند.
اتفاقا قسمت قابل توجه (البته نه همه) مشکلات کشور ما که موجب شده این همه نیازمند داشته باشیم آن هست که کسانی مسئولیت ها را عهده دار شدند که در دوران دانشجویی فکرشان را نداده اند به یادگرفتن درس  های تخصصی شان: مهندسانی که درسشان را خوب نخوانده اند ساختمان یا پل بدساخته اند در زلزله خراب شده و بدبختی به بار آورده. دکترهایی که درسشان خوب نخوانده اند مریض به کشتن داده اند. مدیرانی که درسشان را خوب نخوانده اند با سو مدیریت ورشکستگی بار آورده اند و باعث از کار بیکار شدن بابا و مامان های همان کودکانی شده اند که خیریه ها به آنها کمک می کنند وووووووو.


به صورت نصف و نیمه  نباید وارد این قبیل کارزارهای خیلی جدی  و خیلی حساس شد. عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی! به خصوص وقتی پای کودکان معصومی در میان هست که درگیری عاطفی پیدا می کنند.  نمی شه که مثلا سه ماه مرتب دانشجو  بره سراغ فلان کودک سرطانی یا بهمان کودک کار   یا اون یکی کودک بزهکار و او را به لحاظ عاطفی به خود وابسته کنه، بعدش که فصل امتحان ها شد یا  دانشجو شکست عشقی خورد و افسرذه شد  آن کودک را  فراموش کنه. کودک داغون می شه!

علی الاصول برای یک دانشجو عیب نیست که در فصل امتحانات سایر فعالیت ها را کنار گذارد. بالا و پایین های عشقی هم که از ویژگی های دوران جوانی است.  اما  وقتی که  جوان یک کودک معصوم با شرایط نابسامان را در یک رایطه عاطفی درگیر کرد دیگه نباید به خود اجازه بده که غیر مسئولانه عمل کنه.
برای همین چیزهاست که من فکر می کنم رسیدگی به این امور مددکاران حرفه ای جاافتاده در زندگی می طلبد نه دانشجویانی که هنوز خود باید زندگی را تجربه کنند.

این نظر من در مورد فعالیت های دانشجویی است.  با این حال  مایل نظر بسیار مثبت تر «م» در مورد جمعیت را هم در زیر منتشر کنم . به جهت رشد آزادی بیان و تضارب آرا از یک سو  و ازسوی دیگر جهت تکریم نهاد سازی و مشارکت مردمی. اما نظر من این هست که خط مشی محک و بنیادکودک و انجمن قلب های سبز و انجمن حمایت از مستمندان تبریز را می پسندم.  نظر من این هست که حمایت تان را بذارید برای  نهاد هایی که نام بردم.

 نظر م:
سلام
در مورد جمعیت امام علی از اونجا که نقریبا دوسال در یکی از شهرستان ها عضو بودم( معلم و تبلیغات) میتونم یه سری نکات بگم :
۱-باید توجه کنید که قشری که جمعیت درصدد پوشش هست بسیار وسیع هست - (کسانی که تحت حمایت هیچ نهاد دولتی یا خیریه ای نیستند) بینشون هم ایرانی هست هم درصدر زیادی غیر ایرانی.
۲- به جز تهران و شاید ۲ یا سه مرکز دیگه در شهرستان ها کار سیاسی انجام نمیشه یعنی اصلا وقت نمیشه
۳-جمعیت نهاد دانشجویی هست و من جایی ندیدم انسجام وشرایط درگیر کردن دانشجو به این خوبی مهیا باشه-نهاد های مثل محک و بنیاد کودک توانایی درگیر کردن دانشجویی که بضاعت مالی برای سرپرستی و کمک ندارن رو نمیتونه ایجاد کنه- اما جمعیت روی نیروی انسانیش میچرخه و پیگیری های اقامت و اجازه تحصیل گرفته تا صحبت با دکتر و دندانپزشک برای معالجه رایگان - کاراموزی و.... برعهده یک عده دانشجو ۲۰ تا ۲۷ ساله هست که همه پیگیری همه اینها قیاس بزرگتری نسبت به بقیه خیریه ها که فقط تمرکز بر یک مشکل دارند تشکیل میدن.(البته شاید این مورد یک عیب هم باشه)
۴- در مورد عزت نفس مدد جو ها در جمعیت همین بس که گرفتن یک عکس معمولی که در اون خیلی محترمانه صورت بچه ها پیدا نباشه ما چنان قوانین سفت و سختی داشتیم که کمتر جایی نمونش میدیدم.
۵- جمعیت امام علی تقریبا با همه خیریه های شهرستان (حداقل جایی که من بودم) در ارتباط کامل بود.و امار و ارقام مربوط تا اونجا که اطلاعات به کمک بقیه میومد در اختیار دیگران میگذاشت.
۶-یکی دیگه از نکات مهم اینکه هر دانشجویی با هر سلیقه سیاسی و مذهبی در جمعیت میتونست حضور داشته باشه
و....
در باره این حرف هایی که در مورد جمعیت زدید من واقعا اولین باری هست که میشنوم با این که دو سال فعالیت مستمر داشتم.
اگر هم الان داریم چنین واکنشی میدیم چون واقعا میترسیم به دلیل سلایق سیاسی یک نفر این مجموعه نتونه به کار خودش ادامه بده گرچه شاید برای کسایی که حضور در جمعیت تجربه نکردن شاید مهم نباشه ولی حضور در این جمعیت یکی از پرثمره ترین سال های فعالیت اجتماعی یک شخص میتونه باشه
پی نوشت: یکی در وبلاگم به نقد و اعتراض نوشت که حال که جمعیت دانشجویی امام علی به مشکل برخورده چه جای نقد و انتقاد هست؟! درست هست که من به عملکرد آن جمعیت انتقاد دارم اما به خاطر این قبیل مسایل آن را نبسته اند. من هم که نقد می کنم حتی اگر بر فرض محال قدرتش را هم داشتم به خاطر این ایرادات که به آن وارد می دانم راضی به بستن آن نمی شدم. حتی اگر قدرتش را داشتم جز نقدی از این دست نمی کردم. این را هم خوب می دانم دیکته نانوشته است که غلط ندارد. من خودم هم اگر روزی بخواهم کاری در این سطح-حتی بسیار بسیار کوچک تر- انجام دهم ده ها مرتبه بیشتر اشکال وایراد خواهد داشت. با این حال من فکر می کنم هم اکنون وقت صحبت کردن در این موضوعات هست. ما که در این کشور با این قبیل بگیر و ببندها نا آشنا نیستیم که روحیه خود را ببازیم! چون ققنوس بعد از هر سوختن، از خاکستر برخاسته ایم و بر خواهیم خاست. حتما از میان انبوه همیاران جمعیت عده ای خواهند بود که بعد از اندک مدتی جمعیت وانجمن نوینی را پایه خواهند ریخت. اتفاقا من هم اکنون این بحث ها را مطرح می کنم به این امید که جمعیت و انجمن های بعدی کم عیب تر و کم نقص تر باشند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ]