مددجویان بنیاد کودک به چگونه بزرگسالانی تبدیل می شوند؟

+0 به یه ن

اون بچه های بنیاد که من از نزدیک باهاشون آشنا بوده ام علی رغم این که نسبت به همسالان خود از طبقه متوسط (حتی پس از دریافت کمک های بنیاد کودک) فقیرتر بزرگ می شوند اما بی عقده اند. منیع طبع هستند. این ذهنیت را هم دارند که همان گونه که غریبه ای پیدا شد و دست آنها را گرفت آنها هم باید دست کسی را بگیرند. به دانش آموزان سال پایین تر در فامیل ونیز بین خود مددجویان، در درس ها کمک می کنند. وقتی مستقل شدند خود به جمع کفیلان بنیاد می پیوندند.

عموما به موسیقی علاقه دارند. به شعر و نویسندگی نیز هم. اهل موسیقی و کتابند. در مشهد دکتر پاپلی آثار برخی شان را منتشر می کند.
در سنندج یکی شان پرودیجی (prodigy)موسیقی است.
خلاصه این که چنین فرهنگی را بنیاد برایشان به وجود می آورد.
بنیاد کودک از این تیپ موسسات خیریه نیست که فقیر تحویل بگیرد، مناعت طبعش را بشکند  و آنها را وادار کند که دایم ناله کنند. 

بنیاد کودک سیاسی نیست و هیچ نگرش سیاسی ای به کودکان القا نمی کند. من نمی دانم گرایش سیاسی این بچه ها چه خواهد شد. اما از مردم کوچه بازار ، طلبکار نیستند. گمان نمی کنم وقتی ماشین بخرند از اون تیپ راننده هایی شوند که در خیابان همه حرص خود را از وضعیت بد کشور برسر سایر همشهریان همانند خود بی تقصیر بیاندازند.
از آن دسته از مردم نخواهند شد که دایم به سایر شهروندان پرخاش می کنند و آنها را عامل بدبختی های خود می دانند. در مورد مسئولان چی ؟! آیا آنها را عامل مشکلات می دانند؟ سیستم را چی؟! نمی دانم! در مورد گرایش سیاسی شان هیچ نمی دانم. اما جزو پابرهنگانی که به آسانی تحریک می شوند و خشم خود را بر سر طبقه متوسط می ریزند، نخواهند شد. اگر بلبشو شود جزو کسانی خواهند بود که جلوی جولان اوباش می ایستند. دست کم بر شدت امواج سهمگین اوباش نمی افزایند. 
(اونهایی که از سال ٥٧-٥٨ خاطره دارند می دانند که نیازمندانی که روزی مورد حمایت جوانمردانه یکی قرار گرفتند خود اولین کسانی بودند که وقتی انقلاب شد برای همان جوانمرد پاپوش دوختند ! مددجویان بنیاد کودک از این دست افراد نخواهند شد اما اگر من و شما کم تجربه شخصی را به طور رندم برای حمایت برگزینیم احتمال آن که فردا روزی همان آدم بخواهد برایمان پاپوش بدوزد کم نیست. تشکیلاتی مثل بنیاد اون قدر تجربه دارد که مددجویانش را با دید باز و نه از روی سانتی مانتالیزم بر می گزیند!)


 این که این قشر کتابخوان واهل قلم، دید باز سیاسی منجر به تحول اساسی مثبت خواهد داشت یا نه، به پختگی فضای روشنفکری کشور باز می گردد. الان وضع جامعه روشنفکری از سال ٥٧ اندکی بهتر است. در سال ٥٧ پرولتاریا می گفتند اما نمی دانستند یعنی چه؟ فرقش را با پرتوریا نمی دانستند! 

اما آیا اکنون به اندازه کافی برای تحول اساسی درست و درمون این فضای روشنفکری پیشرفته هست یا نه؟! نمی دانم! حداقل اگر روشنفکران کشور کفیل بنیاد شوند قشری از جامعه را بهتر می شناسند. مثل روشنفکران سال ٥٧ در مورد این قشر افکار رویایی غیر واقعگرایانه نخواهند داشت. مثل اونها دوستی خاله خرسه راه نخواهند انداخت!  
🍀@minjigh


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]