١٢٣

+0 به یه ن


متن زیر را از این وبلاگ برداشتم. من خودم چند بار در خیابان دیدم که  ون اورژانس اجتماعی دارد می رود ماموریت. اگر در همسایگی کودک آزاری, همسر آزاری سالمندآزاری و یا اقدام به خودکشی مشاهده کردید فوری به شماره 123 تماس بگیرید تا رسیدگی کنند. 110 برای این کارها نیست. 123 برای این کارهاست. اگر موردی را خود تجربه کرده اید و 123 کمک کرده لطفا در بخش نظرات یا باخیش (بدون آوردن نام و نشانی مورد) تجربه خود را بنویسید تا ما هم آگاه شویم.

تلفن را به یاد داشته باشید ۱۲۳ این شماره اورژانس اجتماعی است .  اورژانس اجتماعی عملیاتى جدیدى در حوزه آسیب هاى اجتماعى در کشور است که شامل مجموعه خدمات اجتماعى روانى- براى افراد نیازمند که به آن احتیاج دارند، مى شود. مددکاران اورژانس اجتماعی در تمامی نقاط کشور در حال گشت درآمده اند تا نیازمندان به خدمات اجتماعى را شناسایى و براى حل مسائل آنان راهکارهایى را درنظر بگیرند. مسئولان سازمان بهزیستى کشور معتقدند که ویژگى هاى مهم ارائه خدمات در اورژانس اجتماعى نیاز تخصصى بودن، به موقع بودن و در دسترس بودن برنامه هاست. تا از این طریق ارائه خدمات اجتماعى به مردم در سازمان بهزیستى کشور محدود به زمان و مکان نباشد. آنان با مستقر کردن مددکاران در ون هاى اورژانس اجتماعى تصمیم دارند تا تفکرى جدید در برخورد با آسیب هاى اجتماعى ایجاد کنند به این ترتیب مددکاران اجتماعى به سمت مراجعه کنندگان خدمات تخصصى اجتماعى مى روند تا شاید با این سیستم میزان بزهکارى و آسیب دیدگى افراد کاهش پیدا کند. مسئولان حوزه اجتماعى کشور هم اکنون به این نتیجه رسیده اند که حذف و انکار آسیب هاى اجتماعى به هیچ وجه امکان پذیر نیست و تنها راه، کنترل و کاهش آسیب هاى اجتماعى است با این همه باید دید که طرح اورژانس اجتماعى سیار در ادامه با چه رویکردى پیش خواهد رفت. مدیرکل دفتر آسیب هاى اجتماعى سازمان بهزیستى کشور درباره ضرورت ایجاد اورژانس اجتماعى سیار در جامعه مى گوید: «در برنامه چهارم توسعه بر شناسایى مناطق و انجام ملاحظات اجتماعى در کشور تأکید ویژه شده است گزارش هاى سازمان بهزیستى نشان مى دهد اگر تیم روان شناس و مددکارى در زمان نیاز فرد مداخله اجتماعى کند نتایج روانى مثبتى براى مددجو دارد. بنابراین برنامه اورژانس اجتماعى سیار با هدف توانمند سازى و انجام ملاحظات اجتماعى تدوین شده است تا از این طریق بتوانیم از آسیب دیدگى افراد پیشگیرى کنیم.»

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از حوادث درس بگیریم!

+0 به یه ن

به صفحه بنیاد کودک که مراجعه می کنید می بینید دلیل نیازمندی بسیاری از این کودکان آن هست که در محل کار پدرشان نکات ایمنی رعایت نشده. در نتیجه پدر آسیب دیده و زمین گیر شده! ملاحظه می فرمایید! اشاعه فرهنگ "صدقه بده تا از بلاها در امان بمانی" چه قدر تبعات وخیم دارد؟! به ظاهر معصومانه می نماید اما در واقع به هیچ وجه معصومانه نیست. به جای آن به همدیگر توصیه کنیم که "نکات ایمنی را رعایت کنیم و ابزار ها را بازبینی کنیم تا احتمال بلایا را به کمترین حد برسانیم." نیکوکاری هم خوبه اما نه برای دورکردن بلایا! بلکه برای انسانیت، برای مهربانی و ساختن جامعه ای انسانی تر


عدم توجه به نکات ایمنی قربانیان زیادی را همه ساله در کشور ما از میان قشرهای مختلف جامعه می گیره. اگر در کارهای خیریه دستی داشته باشید می بینید که همین موضوع -در کنار اعتیاد و فشار کشنده روحی به علت فقدان ثبات کاری و نیز زن ستیزی- از جمله عوامل اصلی هست که فقیرترین های جامعه را فقیر تر و بیچاره ترمی کنه. دو عامل فرهنگی در کشور ما هست که مانع از آن می شه که توجه به نکات ایمنی در جامعه جا بیافته.

یکی همان عقیده خرافی است که توصیه می کنه "صدقه بده تا از بلایا ایمن باشی." کارفرمای محترم روزانه دو سه هزار تومان در صندوق صدقات می اندازه و خیالش راحت می شه که اتفاق بدی نخواهد افتاد. به نکات ایمنی بی توجه هست و ده ها کارگرش را در معرض خطر قرار می ده. حادثه اتفاق می افته و خانواده های کارگران بدبخت می شوند. عوام الناس هم تشویق می کنند که چه مرد خوبی بوده صدقه داده.

دومی هم که بیشتر بین نسل شعارگرای انقلاب رواج داره این تصور هست که کسی که بدون رعایت ایمنی کار می کنه خیلی داره به کشورش خدمت می کنه. به این بی مبالاتی رنگ حماسی و قهرمانی می دهند و برای خودشان به خاطر عدم توجه به نکات ایمنی نوشابه باز می کنند. من که هیچ چیز حماسی و قهرمانی در این کار نمی بینم. کارفرما و کارگر هر دو به مسایل ایمنی بی توجه هستند. کارگر آسیب می بینه. دیگه نقش سنتی نان آور خانه را نمی تونه بازی کنه. صبح تا شب در خانه بیکار و بی درآمد می نشینه و از یک طرف بدنش درد می کنه از طرف دیگه غرور مردانه اش. کارش این می شه که صبح تا شب به زن و دخترانش گیر بده و اعصابشان را به هم بریزه تا به قول معروف نشان بده که مرد خونه کیه!

وقتی به عیادت آسیب دیدگان ناشی از عدم رعایت ایمنی می رویم به جای رد و بدل حرف های خرافی نظیر "چشم خورده اید!" سعی کنیم علت حادثه را دریابیم (به شرط آن که بازگویی حادثه برای آسیب دیده آزار دهنده نباشد) و در پیرامون خود با ایجاد تغییراتی احتمال وقوع حادثه ای مشابه را کاهش دهیم.

رواج خرافاتی که به ظاهر بی آزار می آیند باعث شده ما ایرانی ها در یادگیری علل خوادث اهمال نماییم. درنتیجه حادثه های مشابه مدام تکرار می شود و قربانی می گیرد.

ای کاش یک عده ایرانی مقیم ایران همت نمایند و یک صفحه در فیس بوک و یک کانال در تلگرام راه بیاندازند که در آن تجارب افرادی که قربانی حادثه ای ناشی از عدم رعایت نکات ایمنی شده اند و یا خطری از بیخ گوششان به این علت گذشته بازگو شود. خطرات و تهدیدها آن قدر ظریف و در عین حال زیاد هستند که تک تک آنها محال هست به ذهن هرکس برسد به خصوص در کشور ما که خیلی از وسایل غیر استاندارد هستند.

مثال می زنم. حتما دیده اید که در حمام ها دستشویی ها جلوی لامپ حبابی هست. این حباب فقط برای قشنگی نیست. اگر لامپ از جنسی باشد که به هنگام روشن شدن داغ می شود واگر حباب در مقابل آن نباشد قطرات آب خنک به سطح آن می پاشند می توانند آن را بترکانند. شیشه خرده ها می توانند با سرعت زیاد پخش شوند و در تن و چشم کسی که استحمام می کنند فروبروند

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

كتاب ها را اهدا كنیم

+0 به یه ن

تكرار از پیرار سال:

دانش آموزان سال آخر دبیرستان كنكورشان را دادند و تمام شد! حالا اتاق دانش آموزان از خانواده های طبقه ی متوسط پر شده از كتاب های كنكور و كتاب های تست رنگارنگ كه هر وقت نگاهشان به آنها می افتد یاد سال --نه چندان خوشایند-- آمادگی برای كنكور می افتند. بعید می دانم كسی كه وارد دانشگاه بشود برگردد و این كتاب ها را بخواند. (زمان ما این كتاب ها كه غلط های زیادی هم داشت. همین دیروز یادم افتاد چه طوری كشف نوترون را اشتباهی در یكی از كتاب های كنكور آن زمان شرح داده بود! الان شاید بهتر شده باشد! نمی دانم!)  این كتاب  های كنكور فقط به درد كنكور می خورند. بهتر است بگویم به این درد می خورند كه پشت كنكوری دلش قرص باشد كه این كتاب ها را داشته و از رقیبان عقب نمانده! خیلی به درد علم آموزی و درد عمیق مفاهیم نمی خورند.


خلاصه! این كتاب ها جا می گیرند و یادآور دوران سختی كنكور هستند. چی كارشان كنیم؟! چه طوره جشن كتاب سوزی راه بیاندازیم و سوزاندن این كتاب ها دلمان را خنك كنیم كه یك سال آتش به دلمان زدند؟! اما نه!!!  كتاب سوزی كار آدم های دور از تمدن هست. همین كتاب ها كه الان ور دل كسانی كه كنكور را گذرانده اند  مایه ی دردسر است می توانند قوت دلی باشند برای كنكوری های سال بعد كه بضاعت خرید این كتاب ها را ندارند.

لطفا این متن را به اشتراك بگذارید و آن را به دوستان خود كه كنكوری دارند بفرستید. می توان با شعبه ی بنیاد كودك نزدیك محل زندگی تماس گرفت و آنها را به بنیاد كودك اهدا نمود.

نشانی شعب بنیاد را  در زیر می آورم.

شعبه ی تبریز: قطران جنوبی, بین پاستور و آزادی، كوی شهید صمد حدادی, پلاك 1

تلفن: 4770071

tabriz@childf.org

  دفتر مركزی ایران

تهران، خیابان خرمشهر، حد فاصل عربعلی و عشقیار، جنب بانك آینده، پلاك89 طبقه سوم
تلفن : 4-88502182
فاكس : 88764771 
Email : info@childf.org

شعبه مراغه: 

خیابان خواجه نصیر جنوبی, نبش بن بست فروردین, پلاك 121

تلفن: 2235515

·  شعبه آمل

آمل، خیابان شهید بهشتی، اندیشه 19 ،جنب آژانس شهروند ، كد پستی 4615854804
تلفن : 2151391-0121   
فاكس : 2259138-0121 
Email : amol@childf.org

·  شعبه اردبیل

اردبیل، میدان ارتش، روبروی اداره آب و فاضلاب، طبقه دوم نمایشگاه لوكس، پلاك 635
تلفن : 7718706-0451
فاكس : 7724959-0451
Email : ardebil@childf.org

·  شعبه اورمیه

اورمیه، شهرك فرهنگیان، جنب بیمارستان امید، كد پستی :35377-57168
تلفن : 3868999 - 3867798 - 3847272-0441
فاكس : 3824447-0441 
Email : urmia@childf.org

·  شعبه اصفهان

اصفهان،بلوار كشاورز, بین سه راه سیمین و پل مفتح مقابل مسجد انبیا, ساختمان دی, بلوك غربی, طبقه 5 واحد 42
تلفن : 37768925
فاكس : 2331008-0311 
Email : esfahan@childf.org

·  شعبه ایلام

ایلام، خیابان سمندری، مجتمع سوگند، طبقه تول ، واحد6
تلفكس : 3382162-0841
Email: ilam@childf.org 

·  شعبه بروجرد

بروجرد، خیابان شهدا، چهارراه حافظ، كوچه شهیدموسوی، پلاك 1، طبقه دوم شمالی
كد پستی :35445-69137       صندوق پستی : 579
تلفن : 4-2608003-0662
فاكس :2628979-0662 
Email : boroujerd@childf.org

·  شعبه بم

بم، میدان عدالت، ابتدای خیابان زید، كوچه شهدای 18
تلفن : 2310830-0344
فاكس : 2314349-0344 
Email : bam@childf.org

·


·  شعبه تهران

تهران.میدان را آهن،خیابان ولیعصر،بعدازچهارراه مختاری،جنب بیمارستان پارسا،پلاك190، ساختمان بهار، طبقه اول
تلفن : 4-55368373
فاكس : 55396131 
Email : tehran@childf.org

·  شعبه جیرفت

خیابان آزادی، پایین تر از میدان معلم، پلاك 315
تلفن :2415255-0348
Email : jiroft@childf.org

·  شعبه داراب
داراب -خیابان سلمان فارسی - كوچه جنب بانك توسعه و تعاون كانون فرهنگیان بازنشسته ( دفتر بنیاد كودك شعبه داراب
تلفكس : 6239395-0732

Email : darab@childf.org

 

·  شعبه رشت
بلوار شهید انصاری - روبروی گلباغ نماز، ساختمان مهرآئین، طیقه 3 واحد5
تلفكس : 7722750- 7757837-0131

Email : rasht@childf.org

 

·  شعبه زابل

زابل، ده متری – روبروی اداره آگاهی – ساختمان چهارم – طبقه اول سمت راست
تلفكس : 2221062-0542
Email : zabol@childf.org

·  شعبه شیراز

شیراز، بیست متری سینما سعدی (خیابان هفت تیر)، جنب بانك صادرات شعبه هفت تیر ، طبقه سوم ، واحد 12
تلفن : 2318738-0711 , 2319763-0711
فاكس : 2318040-0711
Email : shiraz@childf.org

·  شعبه كرج

كرج - خیابان مطهری - خیابان ابوذر - ابوذر شمالی - سمت راست پلاك 6
تلفكس : 34455873-026
 karaj@childf.org :  Email
 

·  شعبه كاشان

كاشان، خیابان بهشتی، روبروی سپاه، پشت بیمارستان شبیح خانی، كوچه قدمگاه 12 (شهید رجایی سابق)، پلاك 74
تلفن : 4469898-0361
فاكس : 4469899-0361 
Email : kashan@childf.org

·  شعبه كرمانشاه

كرمانشاه، خیابان سنگر، ساختمان پزشكان اجلالیه، طبقه چهارم، واحد 9
تلفن : 7296215-0831 , 7296216-0831
فاكس : 7296217-0831
Email : kermanshah@childf.org

·  شعبه مشهد

مشهد، بلوار فردوسی حد فاصل میدان جانباز و اول ثمانه پلاك 137
تلفن : 7632706

 
Email : mashhad@childf.org

·  شعبه یاسوج

میدان معلم، پارك ولایت، جنب شورای شهر یاسوج
تلفن : 2281602-0741
Email : yasoj@childf.org

 

لطفا این مطلب را به اشتراك بگذارید و به آشنایان خود بفرستید

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بنیاد كودك

+0 به یه ن

همان طوری كه قبلا گفتم یكی از ارزشمندترین دستاوردهای مینجیق در این هفت سال وبلاگ نویسی آشنایی با بنیاد كودك بوده است. من  مسئولیتی در بنیاد كودك ندارم. از آشنایان نزدیك من هم كسی در این بنیاد مسئول نیست. از طریق خواننده های وبلاگم با این بنیاد آشنا شدم و دیدم عملكرد آن به ایده آلی كه در ذهن من بود بسیار نزدیك هست.  از آن پس به جمع كفیلان بنیاد كودك پیوستم و تا جایی هم كه در توان داشتم آن را به دیگران معرفی كردم و می كنم. همان طوری كه می دانید موسسه های خیریه بسیاری وجود دارند كه اغلب آنها هم كارهای ارزشمند و درخور ستایشی انجام می دهند. اما چرا من در میان این همه موسسه خیریه به بنیاد كودك به طور خاص علاقه دارم و برای آن تبلیغ می كنم؟!  در زیر برخی دلایل آن را می نویسم.

1) بنیاد كودك  تاكید زیادی بر شفافیت دارد. بیلان كار ارائه می دهد و اجازه می دهد موسسات بین المللی نظارت بر نهاد ها بر عملكرد آن نظارت نمایند و گزارش تهیه كنند.

2) بنیادكودك از طریق سایت  ای-میل و تلفن ها پاسخ سئوالات كفیلان را سریع می دهد.

3) هرچند همه جور  كمك  خالصانه به نیازمندان پسندیده هست اما بنیاد كودك كمك های خود را  به گونه ای كانالیزه می كند كه مددجو به جایی برسد كه نه تنها از كمك بی نیاز شود بلكه خود را به جایی برساند كه دستگیر دیگر نیازمندان شود. تاكید بر تحصیل و آموختن مهارت های زندگی از این جنس هست.

4) برخی از ارگان های خیریه مانند ارگان های خیریه تحت سرپرستی ماری ترزا  فقر را تقدیس می كنند. گویی هدف نه بهتر كردن اوضاع فقرا بلكه فقیر نگاه داشتن آنهاست. چنین طرز فكری در قاموس بنیاد كودك هیچ جایی ندارد! بنیاد كودك سعی نمی كند با نمایش فقر مددجویان حس ترحم و دلسوزی شما را برانگیزد تا بیشتر كمك كنید!  شما این حس را دارید كه با این پولی كه می دهید یكی از استعدادهای درخشان سرزمینتان را شكوفا می كنید. انگار این مددجو خواهر یا برادر كوچك شماست و شما می خواهید در حد توان خود برای او آن چه كه برای شكوفایی استعدادهایش لازم هست فراهم كنید.

5) چندی پیش یكی از كفیلان سابق بنیاد كودك متنی در وبلاگ خودش  منتشر كرده بود كه حاوی انتقادات تندی علیه بنیاد كودك بود. پاسخ بنیاد را در اینجا می توانید بخوانید. در جایی در آن وبلاگ ایراد گرفته شده بود كه ورزش "لوكسی مثل ژیمناستیك" چرا باید برای یك كودك فقیر انتخاب شود؟! و بنیاد كودك چه نیكو پاسخ داده است كه:"در جای دیگری از متن حتی به انتخاب ورزش ژیمناستیك توسط مددجو ایراد گرفته اید.

در ایران ورزش ژیمیناستیك آماتور برای كودكان یك ورزش لوكس و گران محسوب نمی شود و در اكثر باشگاه های ورزشی محلی قابل دسترس است. بنیاد كودك نیز همواره تلاش می كند با كمك همیاران خود شرایط یك زندگی با حداقل كیفیت را برای مددجویانش فراهم كند. از این رو چنین قضاوتی نیز از مسیر انصاف به دور است كه نیاز كودكان ایران را با نیاز كودكان در مناطق كشورهای بسیار عقب افتاده مقایسه كنیم. مددكاران در گزارشها، نیازمندیها و تقاضاهای مددجویان را منعكس میكنند، چون بسیاری از همیاران علاقمندند در صورتیكه بخواهند كمك بیشتری بكنند، حداقل آگاه باشند نیاز و یا آرزوی مددجویشان چیست. از ما انتظار نداشته باشید كه وقتی از مددجویی میپرسیم آرزویت چیست و او گفت مثلا كلاس ژیمناستیك، بگوئیم تو حقی برای چنین آرزوهائی نداری!"
من چند نكته دیگر اضافه می كنم. بله! وقتی كودكی (به خصوص یك دختربچه كه از بازی گل كوچك در كوچه هم محروم هست) چند ماه از سال را باید در یك اتاق سه متر در چهار متر با مادربزرگ بیمارش محبوس باشد كلاس ژیمناستیك برای او از اوجب واجبات هست تا دچار فقر حركتی و پوكی استخوان و .... نشود! بچه ی ایرانی  حاشیه نشین كلانشهر ها مثل بچه آفریقایی این امكان را ندارد كه در دشت ها آزادانه بدود و بعد هم  قهرمان المپیك شود! از بنیادكودك متشكریم كه به این نیاز واقعی توجه می كند.
واقعا من دوست ندارم كه بعد از این كه ماه ها از كودكی حمایت كرده ام بنیاد كودك به من گزارش بفرستد و بگوید هنوز این بچه در نیازهای اولیه مانده هست.نه! دوست دارم در گزارش از من بخواهند كه اگر صلاح می دانم برای كلاس ژیمناستیك و هنر و زبان و ..... كمك مالی خود را واریز كنم. دوست ندارم مددجوی من در فقر بماند و افق های دیدش را باز تر نكند كه من در ذهنش بشوم  "بابا لنگ دراز !!!!" می خواهم رشد كند و از من بگذرد و برای خودش آینده ای ترسیم كند.
6) بنیاد كودك در برخی شهرها از جمله در تبریز واورمیه و اردبیل از كانون های اصلاح و تربیت حمایت می كند. وقتی این نوجوانان آزاد شدند آنها را حمایت می كند تا دوباره به ورطه ی بزه نیافتند. این حركت امنیت جامعه را نوید می دهد.
7) بنیاد كودك برای والدین كودكان كلاس های روانشناسی و كنترل خشم و....برگزار می كند.
8) حضور مددكاران زن در زندگی این نوجوانان دیدگاه های مردسالارانه را دربین آنها خنثی می كند و ما می توانیم به آینده ای بهتر از این جهت امیدوار باشیم.
9) دیدگاه غالب   در این بنیاد  بهبود آینده به دستان خود از طریق آموختن مهارت هاست. این بنیاد كمك می كند كه نگرش قضاو قدری و انفعال در برابر سرنوشت ازبین ببرد.
10) این بنیاد كمك می كند تا بین طبقه ی فقیر و طبقه متوسط ارتباط و تعامل سازنده برقرار شود.
11) خود كفیلان  با هم یك خرده فرهنگ ساخته اند. یك فضای همدلی بین كفیلان به وجود آمده است. علی رغم همه اختلاف ها   دست كم یك موضوع  هست كه برسر آن توافق داریم و می توانیم در موردش حرف بزنیم. من این خرده فرهنگ را دوست دارم.
 
 
دلایل بسیار زیاد دیگری هم هست كه الان یادم نمی آید.
 
دفاتر بنیادكودك در داخل كشور را میتوانید اینجا ببینید. با كلیك روی هر استان آدرس شعب در آن استان می آیند. شعب آن را می توانید به آشنایان خود معرفی كنید. به خصوص شعبه مراغه را معرفی كنید كه تازه تاسیس شده و كمتر شناخته شده است.
 
این هم جمله ی كلیدی است برای تبلیغ برای بنیاد كودك:" اگر ما به فكر این بچه هانباشیم خیال می كنید چه كسی -غیر از خدا- به فكر این بچه ها خواهد بود؟"
من ماه ها برای بنیاد كودك در بین آشنایانم تبلیغ می كردم. كسی توجه نمی كرد تا این جمله را نوشتم بلافاصله توجهشان جلب شد و به طور حماسه گونه ای بی دریغ كمك كردند.
 
بخش نظرات این پیام را باز می گذارم. تنها نظرات مربوط به بنیادكودك منتشر خواهد شد.
 
 

 

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از اون فكرهای روزجمعه صبحی!

+0 به یه ن

یك فكری به سرم زد! از اون فكر ها كه صبح روز جمعه به سر آدم می زند اما دو سه ساعت دیگه كه آدم مشغول و گرفتار كارها می شود از یادش می رود و می رود پی كارش! این فكر هم از یادم خواهد رفت. اما قبل از این كه یادم بره می خواهم اینجا ثبتش كنم. هرچند بعید می دانم كسی بخواهد آن را عملی كند اما چندین نكته در آن هست كه می خواهم منتقل كنم.

و اما فكرم: بیایید جمع شویم یك مقدار پول جمع كنیم و بین موتورسواران كم بضاعت تهران كه از راه موتورشان امرار معاش می كنند كلاه ایمنی استاندارد توزیع كنیم. احتمالا بیشترشان از آن استفاده نخواهند كرد. حتی خیلی هایشان كلاه ایمنی آكبند و نو و تر و تمیز را می فروشند چون كه فكر می كنند به پولش بیشتر نیاز دارند تا به خودش. اشكالی نداره! ما با این كار یك پیام منتقل كرده ایم. پیام مان این هست: "برای ما عزیزید. سلامت خود خود خود شما برای ما مهم هست!" این عزیزان در خیابان های تهران دائما توهین و فحش می شنوند. اگر ترك باشند انواع و اقسام جوك ها ی قومی در محله شان و نیز صدا و سیما برسرشان فرود می آید. اگر گروهی باشند كه با این كار به آنها بگویند كه آنها برایشان عزیز هستند  و نگران سلامت شان هستندشاید بیشتر در موتورسواری مواظب باشند و كمتر ویراژهای خطرناك دهند.

نظر شما چیست؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خودم تنهایی از پس همه چیز بر می آیم!

+0 به یه ن

اون كسی كه ادعا می كند حاجتی به بنیاد كودك و موسسات خیریه از این دست   نیست من خودم كمك می كنم چه برنامه ای برای كودكان محبوس در زندان زنان به همراه مادر دارد؟ چه كار می تواند برایشان بكند؟ اصلا  اون تو راهش می دهند كه كاری بكند؟!
اما همان طوری كه در اینجا می خوانید شعبه ی اورمیه بنیاد كودك كاری كرده كارستان. امیدوارم در سایر شعبه ها هم این طرح عملی شود. دقت كنید: نیامده در مورد وضعیت كودكان زندان مقاله ای بنویسد كه اشك من و شما را در آورد و  برود در اروپا پناهندگی بگیرد و دست آخر هیچ دردی از آن كودكان در مان نشود. صاف رفته اند و برای حل مشكلات این كودكان معصوم اقدام عملی كرده اند بی آن كه اشك من و شما را بریزند و یا برای خودشان از طریق آن كودكان معصوم شهرتی به هم زنند.  از منظر من قهرمان واقعی این ها هستند!

با حمایت از بنیاد كودك این ناممكن ها ممكن می شود. در سایه ی همین گونه فعالیت ها می توان به آینده ای كه این آینده سازان می سازند امیدوارتر بود

از وبسایت بنیاد كودك دارم نقل می كنم:

پدر و مادر مددجو به علت بیماری روحی و روانی پدر از هم متاركه كردند خواهر مددجو به دلیل ضرب و شتم پدر به بیماری تشنج مبتلا گردیده و در حال حاضر تحت درمان می باشد و درس نمی خواند مددجو دانش آموز با استعدادی است كه به دلیل نبود امكانات نمی تواند در كلاسهای فوق برنامه شركت نماید مادر برای تامین هزینه های زندگی به كارگری در منازل مردم می پردازد ولی در عین حال نمی تواند هزینه های زندگی را تامین نماید هادی به همراه خانواده در منزل استیجاری زندگی می نمایند .

اون كسی كه ادعا می كند به طور شخصی كمك می كند و به بنیاد كودك یا موسسه قلب های سبز نیازی نمی بیند با این مورد چه می كند؟! شرط می بندم با همچین وضعیتی اگر رو به رو شود بیمار می شود و همسرش یك هفته باید از او پرستاری كند كه به حال اولش برگردد!
بعدش هم مدت ها كابوس می بیند.
دست آخر هم خسته می شود و قبل از آن كه قدمی بردارد می گوید:"اه! بابا ! به من چه!؟ مگه تقصیر منه؟! مگه من مسئولم! خودم هزار تا بدبختی دارم!"
شاید هم از روی احساسات می رود كاری بكند و چون نمی داند برخورد درست چیست هم برای خودش دردسر می سازد هم برای مددجو و خانواده اش.
مسئولان بنیاد می دانند چه طور با این موارد برخورد كنند. می دانند رفتار و سازنده كدام هست. بینشان روانشناس هست مددكار دوره دیده ی حرفه ای هست.
كافی است با ماهی چهل هزار تومان كفیل او شویم. بنیاد بقیه ی كارها را می كند. دیگه مریض شدن و كابوس دیدن ندارد. با این مبلغ ناچیز نوجوانی انسانی را نجات داده ایم

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چرا بنیاد كودك؟!

+0 به یه ن

در چهار سال گذشته من و آنا نسبتا زیاد برای بنیاد كودك به خصوص  شعبه ی تبریز تبلیغ كردیم. زحماتی كه آنا كشید تاثیر خوبی داشت و عده ی زیادی  از طریق او با موسسه آشنا شدند و به حامیان پیوستند. واقعیت را بخواهید من از نتیجه راضی هستم. یعنی بهتر و بیشتر از آن كه فكر می كردم در بین اطرافیانم استقبال شد. البته این طور نبود كه با شنیدن اسم موسسه اطرافیانم هیجان زده و احساساتی شوند و با یك فانتزی "خود بابالنگ دراز بینی" بخواهند به حمایت كودكان مددجو  بشتابند. نه! ابداً در بین اطرافیان من ازاین سانتی مانتال بازی ها خبری نبود. با شكاكی و عیب جویی كه در ظاهر اغلب تبریز ها ست شروع كردند به انواع و اقسام سئوال ها:"چرا عكس مددجو را در سایت می ذارند؟!" "چرا فقط كودكان مستعد؟! " "چه طور مطمئن شویم پولی كه می دهیم به دست مددجو می رسد؟!" " پول بدهیم بدعادت می شوند. باید یاد بگیرند روی پای خودشان بایستند."  خلاصه سیلی از این سئوال ها  و انتقادها سرازیر می شد و من به طریق خودم  سعی می كردم جوابی فراخور دهم. البته بعد از این كه متقاعد شدند كه كمك كردن به این موسسه كار خوبی هست دیگه بی دریغ  حمایت كردند. حمایت بی دریغ و پایسته. همان كسی كه ابتدا سر این كه سی-چهل تومان در ماه به دست مددجو می رسد یا نه شكاكیت نشان می داد بعدش راحت مبالغ هنگفت می داد و هیچ چشمش هم دنبالش نمی ماند!  هر اتفاقی هم كه افتاد گفتند ما  امیدی را كه به این بچه ها داده ایم ناامید نمی كنیم.  هر طور شده این كمك ماهیانه را به دستشان می رسانیم. این طور نبود كه با یك غوره سردی شان بشود با یك مویز گرمی. این طور نبود كه با اولین سو تفاهم فغان برآورند كه "ای داد! ای بیداد! من ائله كردم بئله كردم......."  اطرافیان من نه فانتزی " خود بابا لنگ دراز بینی" بافتند و نه كولی بازی درآوردند كه من خیلی نازنازی بودم كه این همه كمك كردم ! چشم  و دل سیر تر از آن بودند كه چشمشان بماند دنبال كمكی كه كردند.

 

یك سری از این سئوال ها را گویا از آنا هم كرده اند. در زیر  باخیش آنا را می آورم:

"بعضی ها میگن خودمون مگه نمی تونیم به كسی كمك كنیم ؟بیایم بدیم به بنیاد كه چی بشه ؟ یا یكی از دوستان گفت كه تریپ خیرخواهانه ی مدرن برمی دارید یعنی خیلی دلسوزید ؟عده ای هم كه از ریشه قبول ندارند "

من هم از این سئوالات و نظرات زیاد شنیدم. اینجا می خواهیم جوابی به آن دهم.

بله! فرهنگ ما  طوری است كه خوب هوای دور و بری های خودمان را داریم. در سنت ماست و بخشی از زندگی مان شده. برایمان قابل تصور نیست كه یكی از اطرافیانمان نیاز به عمل جراحی داشته باشد اما پول نداشته باشد و ما بتوانیم  كمكش كنیم اما دریغ نماییم. كاملا جا افتاده كه اگر  دختر كارگر خانه یا اداره مان عروسی كرد بخشی از مخارج جهیزیه با ماست. اینها كه دیگه بخشی از زندگی هستند. آن قدر برا یمان طبیعی است كه حتی اسمش را كار خیریه نمی ذاریم. بخشی از دوستی است و حسن همجواری.  بی جهت نیست كه مادربزرگ ها و پدربزرگ هایمان می گویند "خرجم زیاد نیست. بَرجم زیاده." منظور از برَج همین نوع كارهاست دیگه.  این به جای خود خوبه! سنتی است كه باید حفظ شود و می شود. دیگه تبلیغ برایش نیاز نیست. اما حمایت از بنیادی مثل بنیاد كودك موضوع  جداگانه ای است. این علاوه بر نیكوكاری  از جنس ایجاد نهاد مدنی است. همان طور كه در نوشته ی قبلی نوشتم به طبقه ی متوسط كمك می كند كه ساختار های خود را داشته باشند.  به علاوه نهاد كارهایی می كند كه من به طور شخصی نمی توانم. مثلا شركت ال-جی در تبریز برای كودكان مددجوی بنیاد جشنواره ی نقاشی برگزار كرده. یا انجمن نجوم برایشان اردوی رصد گذاشته.  دكتر روانشپزشك برای خانواده هایشان جلسه مشاوره می ذارد. این كار ها را من به عنوان شخصی  نمی توانم بكنم. برخی مسایل تجربه  و تخصص مددكاری اجتماعی می خواهد كه من ندارم. به علاوه كمك شخصی من احساساتی خواهد بود. در حالی كه بنیاد با ضوابط و انضباطی نسبت به تحصیل بچه ها عمل می كند كه از من به  عنوان یك شخص بر نمی آید. این نظم و انضباط در فرهنگ سازی بسیار مهم هست.

آنا گفت:"یا یكی از دوستان گفت كه تریپ خیرخواهانه ی مدرن برمی دارید یعنی خیلی دلسوزید ؟"

مینجیق: به این دوست باید گفت "تریپ" چرا؟! تریپش نیست! خود خود خودشه: "خیرخواهی مدرن". مگه چی از كسانی كه "خیرخواهی مدرن" می كنند كم داریم؟! "خیرخواه" نیستیم كه هستیم. "مدرن" نیستیم كه هستیم!   این كارمان از روی "دلسوزی" صرف نیست. از روی منطق هست. می دانیم برای پیشرفت جامعه مان باید از این كارها بكنیم. باید برای شكوفا شدن استعداد های مملكت مان بكوشیم. از جمله بهترین كارهایی كه برخی شعبه های بنیاد می كنند حمایت و هدایت كودكان كانون اصلاح و تربیت هست.  این بچه ها مهر می بینند و خوب هدایت می شوند. این یعنی ما داریم برای امنیت  آینده ی شهرهایمان تلاش می كنیم. می خواهیم استعداد های شهرمان در جهت سازنده هدایت شوند نه در جهت مخرب.

آنا:"؟عده ای هم كه از ریشه قبول ندارند "

بحث با این عده بی فایده هست.

حالا همه اینها را گفتم كه یادآوری كنم كه شعبه ی تازه افتتاح شده ی مراغه را باید شناساند:

مراغه، خیابان خواجه نصیر جنوبی، نبش بن بست فروردین، پلاك 121

تلفن: 0421-2235515

در هركجای دنیا كه باشید می توانید با مراجعه به سایت بنیاد كودكی را از هر كجای ایران (از جمله مراغه) به كفالت انتخاب كنید و با مبلغی حدود 40 هزار تومان در ماه به او در ادامه تحصیل كمك كنید.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

وزن كشی طبقه متوسط

+0 به یه ن

یادتون هست چی شد كه ما در وبلاگ منجوق با بنیاد كودك آشنا شدیم و  شدیم از حامیان پر وپا قرص آن ؟!  اواسط سال 88 بود. كاری به مسایل سیاسی ندارم اما در آن زمان افراد غیر سیاسی مثل خود من حس می كردیم كه باید در جامعه  سبك  زندگانی و دیدگاه طبقه ی متوسط را بیشتر گسترش دهیم تا در مناسبات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشیم. منظورم دیدگاهی هست كه روی تحصیلات و آموختن مهارت ها سرمایه گذاری می كند تا آینده ای بهتر بسازد. دیدگاهی كه در آن رعایت نكات بهداشتی مدرن و نكات ایمنی و برنامه ریزی برای آینده نقش  اساسی بازی می كند.

بنیاد كودك دقیقا چنین هدفی را دنبال می كند. این دیدگاه ها را در بین كودكان مستعد ولی بی بضاعت ترویج می نماید. برای همین عملكرد بنیاد كودك محبوب ما شد. ظاهرا خیلی های دیگه هم همین فكر را كردند. یعنی حوادث سال 88 چنین تاثیری در آنها گذاشت. مثلا از آن سال به بعد هنرمندان بسیاری برای بنیاد كودك تبلیغ كردند و هنرپیشگان بسیاری  در ساختن فیلم برای آن همكاری كردند.

این چند سال بنیاد كودك رشد چشمگیری داشته. دقیقا همان كاركرد كه انتظار می رفت ایفا كرده. هم در حمایت از كودكان بی بضاعت اما مستعد و هم در ترتیب دادن رویدادهای هنری و فرهنگی در شهرهای مختلف كه نیكوكاران از طبقه ی متوسط را گرد هم می آورد.  یك كاركرد این رویداد ها جمع آوری كمك ها ست. كاركرد دیگر آن جمع كردن این افراد كنار هم هست كه نتیجه اش یك نوع همدلی و ایجاد هویت جمعی است. این نوع همدلی و هویت جمعی بسیار پر ارزش هست. وزن اجتماعی این طبقه را بالاتر می برد. چون مسئله یك امر خیرهست خودخواهی ها و چشم و همچشمی ها و اختلاف های رایج كنار گذاشته می شوند.  چنین روندی برای یك جمع قدرت بخش هست.

برای جریان های دیگر اجتماعی هم ما نیاز به  چنین بنیاد و موسسه ای داریم تا هویت جمعی آن آسان تر شكل گیرد. در نوشته های بعدی ام در این باره بیشتر می نویسم. فعلا شما این نوشته ی من با عنوان "دوشواری" را بخوانید.

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

شعر

+0 به یه ن

حدس بزنید این شعر از كیه؟

خاطرات كودكی یادش به خیر
آن همه آسودگی یادش به خیر
بی خبر بودیم از درد پدر
تا كه شد از رنج دوران، خم كمر
در میان سفره هامان نان و شیر
مادرم پیش از همه می گشت سیر
داشت لبخندی به لب در گفتگو
هیچ كس آگه نبود از درد او
دستمان پر پینه و بی مایه بود
سادگی افزون ترین سرمایه بود
قلب هامان از صفا خالی نبود
عشق هامان پوچ و پوشالی نبود
حیف، انسان ناگهان مغرور شد
 بنده ی جاه و مقام و زور شد
بی خبر ماندیم از هم بی خبر
ای دریغا ای دریغا، ای بشر



پاسخ: شاعر این شعر یكی از فرزندان بنیادكودك به نام آزاده زاهدی هست كه الان دانشجوی روانشناسی می باشد. این شاعر جوان به تازگی دیوان شعرش را با عنوان نقطه ای برای فكر كردن منتشر ساخته. انتشارات شاسوسای كاشان كتاب را چاپ كرده. برای اطلاعات بیشتر می توانید به این لینك مراجعه فرمایید.
بنیاد كودك در كاشان نیز شعبه دارد. اخیرا در مراغه هم شعبه ای باز كرده اند. هم اكنون هفت كودك مددجو از شعبه ی مراغه ی بنیادكودك منتظر كفیل هستند. لطفا از طریق اینترنت یا صحبت رو در رو شعبه مراغه بنیاد كودك را به آشنایانتان بشناسانید. اگر شعبه بیشتر شناخته شود (به خصوص در بین مراغه هایی كه خارج از مراغه زندگی می كنند) مددجویان سریع تر كفیل می یابند. به علاوه فعالیت های گوناگون شعبه بیشتر حمایت مردمی می یابد. شعبه های جدیدالتاسیس را باید از طریق "اطلاع رسانی خود جوش مردمی" در جامعه شناساند تا حامی بیابند. چندی قبل هم تاسیس شعبه ی رشت را اینجا منعكس كردم. گزارشی از فعالیت های شعبه ی رشت را می توانید اینجا ببینید. در هر كجای دنیا كه زندگی كنید بنیاد كودك امكان حمایت از مددجویان را از نقاط مختلف ایران فراهم می سازد. می توانید با مراجعه به سایت بنیاد كودك خود انتخاب نمایید.  از طریق تبلیغ و شناساندن بنیاد هم می توانید از این امور خیر حمایت كنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تسلیت به مناسبت زلزله ی برازجان

+0 به یه ن

زلزله ی برازجان را به عموم هموطنان به خصوص بازماندگان قربانیان تسلیت عرض می كنم.
انگار فعلا بنیاد كودك در مورد كمك به زلزله زدگان برازجان فراخوان نداده . هر وقت دادند اینجا اطلاع رسانی می كنم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل