آموزش و پرورش دولت روحانی-با آن همه شعار حقوق قومیتی و زبانی- استخدام معلمانی را که لهجه دارند ممنوع کرده است. یاد آقای نیوشا (معلم ریاضی مریم میرزاخانی در فرزانگان تهران) و لهجه غلیظ ترکی اش افتادم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
آموزش و پرورش دولت روحانی-با آن همه شعار حقوق قومیتی و زبانی- استخدام معلمانی را که لهجه دارند ممنوع کرده است. یاد آقای نیوشا (معلم ریاضی مریم میرزاخانی در فرزانگان تهران) و لهجه غلیظ ترکی اش افتادم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
می بینید که وضعیت منطقه چه جوری است؟! "گؤزل آقا چوخ گؤزلی دی وردی بیر
چیچک ده چیخارددی!" یکی هارت پورت ولیعهد عربستان را کم داشتیم!
دیده ایم و می دانیم که در فضای مجازی نفرت پراکنان قومی بسیارند. هرگز به تفرقه افکنی آنان پا ندهیم به خصوص در این شرایط.
نمونه هایی از نفرت پراکنی های جهت دار را در سال های اخیر شاهد بوده ایم.
در
جریان زلزله قراداغ پسری که ادعا می کرد از شیراز نظر می نویسد در فیس بوک
از کشته شدن ترک ها ابراز خوشحالی کرده بود. پی گیری کردند دیدند طرف از
ترکیه دارد نظر می گذارد نه از شیراز!
بعد از حادثه دردناک تصادف
قطار تبریز به مشهد هم باز یک از خدا بی خبر عکس دختری را از فضای مجازی
برداشته بودند و یک اکانت جعلی به نام او ساخته بود که از کشته شدن ترک ها
ابراز خوشنودی می کرد. اون دختر بلافاصله ویدئوی تسلیتی منتشر کرد و گفت که
اکانت جعلی است و مربوط به او نیست.
در این مورد قبلا هم نوشته ام.
http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-72129.html
اگر
با چنین نظرات نفرت پراکنانه رو به رو شدید هر گز آن را بازنشر ندهید. چرا
که ممکن هست تکذیبیه بعدی به دست مردم نرسد و خیال کنند که واقعا برخی از
هموطنان آرزوی مرگ آنها را دارند. این نوع نظرات اگر باور شوند، کینه به
وجود می آورند.
اگر دیدید جایی از این نظرات منتشر شده نظری بگذارید و بگویید اغلب اینها جعلی است.
درسته
که بین ترک و فارس "کَل کَل" هست. طبیعی است که باشد. از قدیم الایام هم
گویا بوده! اما باور کنید اکثریت 99.999درصدی هموطنان فارس هرگز آرزوی شکست
و ناکامی و مرگ برای هموطنان ترک نمی کنند.
کاملا برعکس. من در تهران
زندگی می کنم و شاهدم که در هرکدام از این سوانح به شدت ناراحت شدند و اگر
کاری برای کمک از دستشان بر می آمد دریغ نکردند.
اون جوک ها که در
مورد ترک ها می سازند خیلی بد هستند. من خودم مخالف سرسخت جوک های قومیتی
هستم. اما خیلی فاصله هست بین گفتن این جوک ها و آرزوی مرگ کردن. حتی
اونهایی که از این جوک ها می گویند هم آرزوی مرگ و نابودی ندارند. آن نظرات
توسط یک عده مغرض به طور هدفدار برای ایجاد اختلاف قومی منتشر می شود.
باید هوشیار باشیم و پا به آن قبیل نظرات نفرت پراکنانه ندهیم.
حالا که
صحبت به اینجا رسید یک نظری هم در مورد جوک های " یک ترکه ... یه روزی
غضنفر...." بدهم. راستش خیلی وقت ها این جوک ها را هموطنانی این ور و اون
ور می گویند که اتفاقا خیلی هم ترک ها را قبول دارند. حتی بیش از آن که ما
خودمان خودمان را قبول داریم.
ما ایرادهای خودمان را هم می بینیم اما اونها فقط اتحاد و همت و پیشرو بودن ما در مدرنیته به چشم شان می آید.
برای
یک غربی شاید این خیلی قابل فهم نباشد که وقتی کسی کسی را خیلی قبول دارد
به او فحش دهد! اما ماایرانی ها اعم بر ترک و فارس همه همین طوریم دیگه.
پدر وقتی از یک کار یا اخلاق پسرش خوشش می آید با خنده خنده و خوش خوشان می
گوید "کپک اوغلی!" یعنی هم به خودش فحش می دهد هم به پسرش! اما وقتی همون
پسر کار بدی می کند که پدر را عصبانی می کند پدر بر می گردد با لفظ قلم و
بیش از حد مودبانه می گوید "آقای ...! بفرمایید بنشینید می خواهم با شما
صحبت کنم......"
مردم عجیبی هستیم!
خارجی
ها از دیدنمان گیج و ویج می شوند. خوب نیست که به قول برره ای ها این قدر
"افعال معکوس در وَ می کنیم" و برعکس حرف می زنیم. اما دست کم خودمان
بدانیم منظور چیست و به خاطر سو تفاهم از هم کینه نگیریم.
پی نوشت:
منظورم ابدا دست کشیدن از مطالبات مدنی هویتگرایی قومی نظیر آموزش زبان مادری و توجه به هنر و معماری اصیل منطقه ای و نامگذاری اماکن بر اساس هویت محلی و..... نیست. خوشبختانه در ده سال اخیر این نکات را جا انداخته ایم و دیگر نسبت به این گونه مطالبات مقاومت زیادی نیست. هر چند به مطالباتمان به طور کامل نرسیده ایم اما دیگه به کسی که این گونه مطالبات را مطرح می کند انگ خیانت به اتحاد ملی و تمامیت ارضی نمی زنند. رنگین کمان فرهنگ های درون ایران و لزوم تکریم آنها و اهمیت آنها در هرچه غنی کردن این مجموعه کمابیش جا افتاده. به عبارت دیگر جا انداخته ایم. این قدم کوچکی نیست. آفرین بر خودمان!
اشتراک و ارسال مطلب به:
در فرهنگ آذربایجان قوچ نماد قدرت هست. سنگ مزارها ی قدیمی به شکل قوچ در سراسر آذربایجان و زنجان دیده می شوند. نام ترکی این مجسمه ها قوچ داشی است. داش به ترکی یعنی سنگ. در محوطه روباز موزه آذربایجان واقع در بین مسجد کبود و موزه آذربایجان می توانید نمونه های مختلفی از آن را ببینید. برای ورود به محوطه بلیط لازم نیست.
اشتراک و ارسال مطلب به:
دیروز رفته بودیم شهر سمنان. مسجد جامع آن یادگار دوره سلجوقی است. مناره این مسجد با ارتفاع 31 متر قدیمی ترین منارجنبان ایران هست. برای زمان خودش آسمان خراشی بوده. گویا ترکان سلجوقی در آن دوران و در این حوالی به بناهای بلند علاقه داشته اند. یکی اش هم برج طغرل در جنوب تهران هست.
از دوران ایلخانان مغول چندبنای مهم باقی مانده.
مسجد اصلی شهر هم که امروزه به آن مسجد امام گفته می شود در دوران فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است. معماری اش هم در مقیاس خرد و هم در مقیاس کلان بسیار هوشمندانه و حساب شده هست. من با دید زنانه ام ظرافت های تزئیات را می دیدم و به شاهین نشان می دادم. شاهین با دید هُلیستیک مردانه اش هوشمندی طراحی کل مجموعه را می دید و به من نشان می داد. هر دو حسرت می خوردیم که چه طور آن زمان این همه فکر و هوشمندی در ساخت بنا به خرج داده شده بود و از ماست مالی و سمبل کاری و "بزن در رو" و "بساز بنداز های" امروزه در ساخت بنا خبری نبود.
حمام موزه سمنان هم دیدنی است.
اگر در شرق تهران زندگی می کنید و مانند من به آثار تاریخی به جا مانده از دوره های مختلف زمامداران ایل ها و خاندان های ترک در این منطقه از کشور علاقه مند هستید حتما سری به سمنان بزنید. اگر در شمال شرق تهران هستید از جاده فیروز کوه بروید بهتر هست.
البته مردم سمنان ترک نیستند. به گویش های خاصی از فارسی تکلم می کنند که گفته می شود از قدیمی ترین گویش های فارسی است که با زبان های دیگر ادغام نشده.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
پس نوشت: قبل از این که بحثم را شروع کنم تاکید می کنم که غلط املایی در عنوان ندارم! نامگذاری به معنا "نام ادا کردن" نیست که بخواهیم با "ز" بنویسیم. در ترکیب سپاس گزاری و نمازگزاری و شکر گزاری، "گزاری" معنای ادا کردن دارد و برای همین با "ز" نوشته می شود!
اما اصل مطلبم: در اوایل انقلاب که بحث هفته وحدت مطرح شد آمدند اسم تالار رودکی (واقع در خیابان استاد شهریار تهران) را به "تالار وحدت" تغییر دادند. هرچند تعیین هفته وحدت و برگزاری مراسم در تالار رودکی برای آن بسیار پسندیده بود هیچ لزومی نداشت که بیایند اسم تالار رودکی را تغییر بدهند! رودکی نامی بسیار شایسته برای یک سالن موسیقی است. آن نام برای تالار رودکی بسیار جا افتاده بود و تغییر آن نام ابدا لزومی نداشت. می توانستند بعدها یک سالن دیگر هم بسازند (واقعا تنها یک تالار موسیقی در ابعاد تالار رودکی برای شهر تهران کم هست!) و آن نام را بگذارند "تالار وحدت". این تغییر نام اشتباه بود و من امیدوارم روزی نام اصلی آن برگردد.
از این اتفاقات در اوایل انقلاب زیاد افتاد. مثلا نام کرمانشاه را به "باختران" تغییر دادند. ما در کتاب های جغرافی مان به نام کرمانشاه بر نمی خوردیم. فقط باختران می گفتند. گویا مردم کرمانشاه از این تغییر نام ابدا راضی نبودند. کرمانشاه در دهه هفتاد یک نماینده مجلس داشت به نام آقای ططری. خدا رحمتش کند. فرد جالبی بود و اخلاقی منحصر به فرد داشت. او در مجلس چهارم تلاش کرد و نام کرمانشاه را باز گرداند. دم مردم کرمانشاه گرم که وقتی از نامی که به آنها تحمیل شد ناراضی بودند به دور از جنجال و دهن کجی از راه قانونی وارد عمل شدند و طبعا چون از مسیر درست وارد عمل شدند نتیجه گرفتند.
پی نوشت اول: یکی از کسانی که در ساخته شدن تالار رودکی بسیار فعال و موثر بود همشهری مان خانم منیر وکیلی بود. روحش شاد! وصیت اش گویا این بوده که در محوطه تالار رودکی دفن شود که البته نشد. او متولد 1301 در 27 آذر در تبریز بود. امروز هم روز تولدشه! عکسش را هم گذاشتم. هم در موسیقی کلاسیک سرآمد بود هم روی موسیقی محلی ایران کار کرده بود.
پی نوشت دوم: این نوشته را مقدمه ای بر سری نوشته هایم در مورد تغییر نام ها و مسئله هویت تلقی کنید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
پیروزی تیم تراختور را تبریک می گویم.
یک پیشنهاد هم برای طرفداران تیم برای بار بعد که در تهران مسابقه می دهند دارم. همان طوری که می دانید سال 2018 (دو سال بعد) قرار است تبریز بشود "پایتخت گردشگری اسلامی". فرصت خوبی است برای جذب گردشگر به آذریابجان.
پیشنهاد من این هست که هواداران از شهر های مختلف آذربایجان بنری تبلیغاتی از جاذبه های گردشگری خودشان را در استادیوم نشان دهند. چند تا شعر و شعار و.... هم با محتوای دعوت به شهرشان بسازند و اونجا سر دهند.
می دانیم که این روزها بدخواهان و اختلاف افکنان خیلی در پی آن هستند که شعارهای انحرافی به هواداران تراختور نسبت بدهند. شعارهایی که هیچ ربطی و نفعی به جریان هویت طلبی ندارد! اگر این پیشنهاد من عملی شود راه بستن این انگ ها به طرفداران تیم تراختور بسته می شود. به علاوه در ابعاد وسیع تبلیغ برای توریزم آذربایجان خواهد بود. شما این بنرهای تبلیغاتی را بلند کنید. دوربین آنها را ثبت می کنند و در تلویزیون و... خانواده ها می بینند.
همگی می دانیم که جذب توریزم چه قدر برای اقتصاد مفید هست. کمک به اشتغالزایی می کند.
چندین سال هست که طرفداران تراختور در مسابقات از حفظ دریاچه اورمیه و تکریم زبان مادری می گویند. این را هم اضافه کنند عالی می شود.
اشتراک و ارسال مطلب به:
نظرتان در مورد رویدادهایی نظیر برگزاری روز کوروش در کنار پاسارگاد یا برگزاری روز بابک در قلعه بابک چیست؟
آیا این ها حرکت سیاسی هستند؟
چه قدر در جامعه عمق دارند؟
آیا همردیف قرار دادن این دو روبداد درست هست یا به نظرتون با هم تفاوت ریشه ای دارند؟
به نظرتان چرا حاکمیت نظر خوشی به این گونه رویدادها نداره؟
آیا به بالاتر رفتن فهم تاریخی مردم منجر می شه؟
آیا هویت سازی به این صورت حول و حوش شخصیت های تاریخی مثبت هست؟
ضرر هایش چی هستند؟ منفعت هایش چی هستند؟
نظر خودتان را بدون خودسانسوری بنویسید. اما اگر دیدم انتشار نظرتان برای وبلاگ من دردسر می آفریند آن را منتشر نمی کنم یا بخش هایی از آن را حذف می کنم.
نظر خودم را هم بگویم: هر دو رویداد در دو زمینه اشتراک دارند. یکی این که رویکردی هویتی به مقوله تاریخ دارند و قهرمانی در گذشته برای زمان حال می جویند. دوم این که با قرائت رسمی از تاریخ که توسط ارگان های تبلیغاتی مثل صدا و سیما روی آن تاکید می شود فرق دارند. صدا و سیما سرمایه عظیم می ریزد تا در مورد تاریخ اسلام سریال بسازد. این حرکت ها می خواهند بگویند ما خودمان تاریخ داریم. اگر شما برایش هزینه نمی کنید ما خود آستین بالا می زنیم.
اما نظر خودم: با این نظر که ما خودمان تاریخ داریم موافقم و رویکرد صدا و سیما را نمی پسندم. به خصوص که آن سریال ها گاهی باعث دلخوری اقلیت های مذهبی می شود. به نظرم صدا وسیما و .... باید برای دوره های مختلف تاریخی کشور خودمان بودجه بگذارد و در موردش کار فرهنگی کند. تاریخ ایران هم محدود به دوره هخامنشی نمی شود. اتفاقا از قرن هفت هجری تا قرن 10 هجری که دوره بسیار سرنوشت سازی بوده ما هیچ سریال و فیلمی نداریم. به خصوص در مورد دو دوره مهم و قدرتمند تاریخ ایران یعتی قراقویونلو ها و آق قویونلو ها که در تبریز پایتخت بوده فیلمی ساخته نشده. در صورتی که دوره مهمی بوده اند. صلح و مدارای مذهبی نسبی بوده و در نتیجه رونق اقتصادی. یکی از فانتزی هایم آن هست که بعد از بازنشستگی رمان تاریخی در مورد آن دوره بنویسم.
در مورد هویت: هویت خود را در این دوران به نظر من به صورت امروزی باید تعریف کنیم. به تاکید زیاد روی فرزند کوروش یا فرزند بابک بودن خودمان انتقاد دارم. ما در عصری زندگی می کنیم که می توان رفت آزمایش دی -ان-ای گرفت و دید اجدادمان مال کجا بودند. به طور آماری هم خون همه اقوامی که در این سرزمین ها آمده و رفته اند در رگ های ما جاری است. بعید نیست کسی که افتخار می کند من فرزند کوروش هستم آزمایش دی ان ای بدهد و نتیجه این باشد که اجداد او اغلب عرب بوده اند! بهتر هست ادعایی نکنیم و هویت خود را برپایه ای بنا نسازیم که فردا با یک آزمایش ساده کل هویتمان و غرور مان فرو بریزد و سرخورده شویم!
خوبه تاریخ خود و همچنین افسانه ها و اسطوره های خود را بشناسیم تا در همین دنیای مدرن امروزی از آنها با متد های امروزی بهره ببریم. برای جذب توریست, برای خلاقیت هنری و ادبی و...... میراث گذشتگان مثل مواد خام هستند. اما نباید فکر کرد هنر نزد ما هست و بس. اقوام دیگه هم از زیر بته که بیرون نیامده اند! در همان عربستان خشک و بی آب و علف هم هزار سال قبل از کوروش تمدن بزرگ و پیشرفته سبا یوده با مهندسی پیشرفته و سدسازی و روش آبیاری بسیار هوشمندانه.
کسی که باور داشته باشد "هنر نزد ایرانیان است و بس" یک سر برود ایتالیا و یا اسپانیا یا موزه لوور پاریس یا موزه های هنر چین دیوانه می شود آن همه هنر غیر ایرانی می بیند.
ایرانی ها خلاقیت هنری و ادبی داشته اند و دارند. حرف برای گفتن در این زمینه ها زیاد دارند. اما ملل دیگر هم هستند که حرف برای گفتن زیاد دارند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
آردینی اوخو
سخنرانی دکتر رنانی در مورد تاثیر منفی جوک های قومی و جنسیتی بر رشد و توسعه اقتصادی را می توانید اینجا ببینید.
رنانی هم اکنون دارای رتبه «استاد تمام» در دانشگاه اصفهان و از صاحبنظران اقتصاد کشور است.
وی تاکنون بیش از ۱۵ عنوان کتاب به طور مستقل یا مشترک تالیف و ترجمه و بیش از یکصد مقاله علمی به چاپ رساندهاست. دو کتاب ایشان به عنوان کتاب سال دانشگاهی برگزیده شدهاست.»
ای کاش افراد بیشتری چون دکتر رنانی داشتیم!
اما با کمال افتخار باید بگویم در هیچ کدام از گروه های تلگرامی که من عضوم جوک قومیتی رد و بدل نمی شه. همگی مخالف این کار هستیم.
بی ربط و باربط: موسسه جهان عرب در پاریس
با این که به اسم جهان عرب هست در مورد ایران و ترکیه هم زیاد مطلب داره. تقریبا یک سومش در مورد ایران یا ترکیه هست نه کشورهای عربی. کتابقروشی اش هم همین طور. فیلم های کیارستمی و..... را هم داره. ای کاش این دعوای عرب و غیر عرب از منطقه پاک بشه. من خیلی از آخر عاقبت شاخ و شونه و یکی به دو با عرب ها می ترسم. بالاخره همسایه مون هستند. دعوا بشه دودش به چشم همه می ره. صلح باشه فرش و پسته مون را می تونیم به اونها بفروشیم.
اشتراک و ارسال مطلب به: