به قول دوستان ترکیه ای: «عشق درد ندارد.»

+0 به یه ن

در بخش نظرات پست قبلی یکی از خوانندگان عزیز وبلاگ با نام مستعار «یه نفر» لینک صحبت های نایب رئیس شورای  حوزه علمیه یزد را فرستاد که در آن می گفت ازدواج جوانان به تعویق افتاده و جوانات مجبورند روزه ۱۵ ساله جنسی بگیرند و از دید خودش مسئله را آسیب شناسی و علت یابی کرده.  


در مورد این لینک بحث مفصل و پردامنه ای کردیم که با کلیک روی آردینی اوخو  در زیر می توانید بخوانید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو

همبستگی زنانه-قسمت دوم

+0 به یه ن

در ادامه صحبت قبلی مان به عنوان همبستگی زنانه می خواستم نکته ای را بیافزایم. یکی از دلایلی که معمولا خانم ها نسبت به عروس تازه وارد خانواده بدبین می شوند آن هست که می بینند برادر و یا پسرشان بعد از ازدواج با آنها سرد می شود.

یک مقدارش که طبیعی است. اما گاهی از حالت طبیعی خارج هست. مثلا این داستان  عهد بوق و تعبیر ضد زن ادامه آن  را در نظر بگیرید که با گوش های خودم شنیدم.  (باور کنید  داستان واقعیت دارد!):

«یک هفته قبل از عروسی دایی ام ، من  مریض شدم. دایی ام (همان آقا داماد خوشبخت!) اون قدر مرا دوست داشت که پا شو توی یک کفش کرد که اگر این خواهر زاده ام در عروسی شرکت نکند من هم شرکت نمی کنم!  دو ماه بعد از عروسی دایی ام را دیدم که شکلات می خورد. به عادت دیرین خودم را برای او لوس کردم و گفتم به من شکلات نمی دی! جواب داد نه! می بینی چه  نفوذی این زن   (لابد منظور زن دایی است) روی جوان مظلوم (لابد منظور خان دایی است) اعمال کرده بود،  فقط در دوماه!»

جالبه که من این ماجرا را می شنوم تنها یک تعبیر دارم. دایی مربوطه،  شخصیت  سست، وابسته و رشد نیافته داشته. تا جایی که می گفت اگر خواهر زاده ام در عروسی نیاید من هم که دامادم نمی روم! بعدش هم مرد گنده جلوی بچه شکلات خورده به او نداده. چه ربطی به نفوذ زنش داشته!؟آیا  زنش گفته بوده جلوی بچه شکلات بخور، به او نده؟! بعدش هم من اتفاقا دلم به حال خانم اون دایی می سوزه که باید یک مرد با این شخصیت متزلزل و بچگانه را به عنوان مرد زندگی تحمل کند.

وقتی از این گونه تغییر رفتارها در برادر و یا پسر خود می بینید عروس خانواده را سرزنش نکنید. اون آقا داماد  هست که شخصیت وابسته دارد. او را طوری بار آورده بودید که می بایست همیشه پشت سر یک زن قایم شود. قبل از ازدواج پشت مادر و خواهرش قایم می شد و آن ها این وابستگی بیمارگونه را به حساب مهربانی و عاطفه او می گذاشتند. بعد از ازدواج که زنی جدید در زندگی او ظاهر شده، پشت همسرش قایم می شود. به قول معروف «نو که  اومد به بازار کهنه شده دل آزار»!
روش تربیتی خودتان غلط بوده که او را این همه وابسته بار آورده. بعدش هم این قدر محتاج توجه اون شازده داماد نباشید.  خود نو عروس شاید دوستی بهتر و یکرنگ تر  و با معرفت تر و فهمیده تر  و با انصاف تر از برادر یا پسرشما برای شما از آب در بیاید (که معمولا این چنین می شود!). با نو عروس رابطه تان را بهتر کنید تا روز به روز  فاصله هایتان از هم بیشتر نشود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

همبستگی زنانه

+0 به یه ن

بی ربط نوشت:

سلام، تازگیا حس میکنم زن ستیزى در جامعه رواج بسیار زیادى پیدا کرده انگار دیوارى کوتاه تر از زنها پیدا نمیکنند که تمام مشکلات مربوط به ازدواج و بچه دارى رو به گردن اونها میندازند! به دخترها به چشم یه مشت موجود مفت خور نگاه میکنند که فقط دنبال ازدواجند ازدواج براشون صد در صد برد هست و هیچ چیزى از دست نمیدهند که هیچ، بلکه مهریه و یه حمال مفت هم به تور میزنند این نوع نگاه خیلى بى انصافى ه و خطرناک! به نظر شما چه باید کرد؟اصلا فایده اى داره با این دیدگاه به مبارزه برخیزیم یا فقط اعصاب خودمون خراب میشه؟ باتشکر
پ ن: معذرت میخوام که بیربط با موضوع پسته ولى حس میکنم این مشکل فرهنگى میتونه خیلى ویرانگر باشهو تبعات بدى براى جامعه به بار بیاره! وقتى زن و مرد اینقدر بهم بدبین باشند و کارشون فقط جنگ و دعوا باهم باشه اتخادى رخ نمیده که بتونن بر سر مسایل کلان تر مثل محیط زیست با همکارى و همدلى کنند کسى که نیازهاى غریزى ش برآورده نشه زیاد نمیتونه روى مسایل دیگه تمرکز کنه.

مینجیق:
سلام
متاسفانه همین طوری هست که می گید. سیاست صدا و سیما در همه چیز همینه.
سیاست آموزش و پرورش هم همین طور.

تا فصل خشکسالی می رسه به بچه ها در مدرسه می گویند بروید در خانه به مامان هاتون بگید آب کم مصرف کنند.
انگار کل هدردادن آب در این کشور تقصیر مامان هاست!
نمی گویند چه جور شهرداری ها سیستم قنات های شهرها را ویران کرده اند. چه طور شهرداری با روش غیر اصولی آبیاری فضای سبز آب به هدر می ده.چه طور در لوله های شهر آب به هدر می ره،.
کاری که ما باید بکنیم این هست که مراقب باشیم تبلیغات ضد زن را اکو نکنیم. ما خانم ها هوای همدیگه را داشته باشیم.
دست کم در خانواده کوچک یا گسترده خودمان هوای هم را داشته باشیم. مادر و دختر به هم پیله نکنند. خواهرها به هم پیله نکنند. جاری ها به هم پیله نکنند. خواهر شوهر عروس ، مادر شوهر عروس به هم پیله نکنند. .....

در محیط کار هم اگر بشه همین را اجرا کرد خوبه. اما اگر رئیسی بالا دست همه باشه که اون قدر کوته نظر باشه که منافع خود را در به جان هم انداختن زیردستانش ببینه کوشش ها ی چند تن از خانم های عاقل برای اتحاد و همبستگی بین خانم ها معمولا شکست می خوره. چون معمولا هستند زنانی که می بینند اگر علیه همجنسان خودشان کاری بکنند پیش رئیس شیرین می شوند و امتیاز می گیرند. پس همین کار را میکنند.

به هر حال بین جمع های دوستانه خانم ها و یا همکلاسی های دختر و یا در جمع خانواده و فامیل که چنین رئیس دو به هم زنی حضور ندارد. در این جمع ها خانم ها می توانند پشتیبان هم باشند.
و هستند!
دوره های زنانه و پشتیبانی روحی که زنان در این دوره ها از هم می کنند فشار روحی روانی بسیار ی از دوش زنان ما بر می دارد. خود من وقتی پدرم فوت کرد اگر همکلاسی های دوران دبستان و دوران دانشکده را در کنارم نداشتم دیوانه می شدم.
بین خانم های بیوه هم حمایت روحی که از هم می کنند خیلی در روحیه شان تاثیر مثبت دارد. این دوره های زنانه را اگر نداشتیم در شاخص شادی و خوشبختی ده ها پله عقب تر می رفتیم. خودکشی و افسردگی بسیار بیشتر می شد.

زیادند دخترانی که با دانشجوی یک لاقبا ازدواج می کنند با سختی ها می سازند و با هم موقعیتمالی و موقعیت اجتماعی را به جایی می رسانند. بعدش که شلوار آقا دو تا شد دیگه خانم را نمی پسنده! حالا بعضی از این آقایان به جایی نرسیده خانم را نمی پسندند. (گویا از عوارض تماشای فیلم های پ----- و---- ر- ---ن هست).
خودش قیافه و هیکل مشدی عباد را داره انتظار داره خانمش جنیفر لوپز یا نیکل کیدمن باشه.
در این موارد هم معمولا دوستان خانم با تعریف از جذابیت او مانع از آن می شوند که غمباد بگیرد.

یک چیز دیگه هم هست که با این که دستگاه تبلیغاتی حکومتی در ۴۰ سال اخیر در ظاهر خیلی علیه غرب هارت وپورت می کند اما در واقع عجیب احساس خود کم بینی در مقابل غرب دارد و عجیب در ذهن نسبت به زن غربی-آن هم از نوع هالیوودی اش- فانتزی بافی می کند. در همین لینک هم  که شما فرستادید هویداست. حتی وقتی که می خواهند برای حجاب تبلیغ کنند زن محجبه ای را که می خواهند متعالی و فرشته آسا نشان دهند چهره ایرانی ندارد. بیشتر آدم را یاد هنرپیشه های غربی که نقش راهبه و نظایر آن را بازی می کنند می اندازد. بیشترشبیه راهبه های  فیلم اشک و لبخند ها هستند تا یک زن چادری ایرانی.

کاش اجازه می دادند هنرمندانی مثل زنده یاد نصرت کریمی فیلم می ساختند.  در عین این که در فیلم هایش دارد به صریح ترین شکل انتقاد اجتماعی می کند و تحجر و مردسالاری و خرافات را  درزندگی خانوادگی به چالش می کشد همزمان انسان را عاشق زیبایی ها و طرب فرهنگ ایرانی می کند. وقتی فیلم هایش را می بینیم چشم مان دنبال هنرپیشه هالیوودی نمی رود. حسی که به آدم دست می ده اینه که مگه ما خودمان چه مونه؟! یک سری ایرادات فرهنگی داریم که رفع می کنیم اما ذاتا که عیبی نداریم. حسی که به دست می دهد این هست که این عیب ها مون را که رفع کنیم زندگی خیلی شیرین می شه. در همین چهار دیواری خودمان با همین یک لقمه نان خودمان با همین همسر خودمان کیف دنیا را می کنیم.

بی ربط نوشت: 
والا نیکول و جنیفر هم اگر سختیهاى زندگى یک زن ایرانى رو داشتند عمرا همچین هیکلى بهم میزدند تازه وقتى طرف به قول خودتون هیکل مشدى عباد داره واقعا خیلى اعتماد به سقف داره که از هیکل همسرش ایراد میگیره))
به قول دکتر قمشه اى طرف معتاد ، قاچاقچى، بدهیبت و زشت بود رفته بود خواستگارى یه خانمى و ناز میکرد که اومدم اطلاع بدم روى من حساب نکنین من قضد ازدواج با دخترتون رو ندارم! حالا حکایت بعضى از پسراى ماست(منظورم جووناى کارى که اتفاقا دید مثبتى نسبت به ازدواج و زن دارند نیست ) که اهل مواد، مشروب و هزار فساد هستند خرج خودشونم نمیتونن دربیارن بعد هى پشت دخترا صفحه میذارن و سایر پسرا رو هم از ازدواج منع میکنن

مینجیق:
البته بعضا هم ما خانم ها پشت سر آقایان صفحه می ذاریم!
من در مورد کل جامعه نمی توانم نظر بدهم چون شناخت ندارم. اما در همین جمع های بر و بچه های فیزیک خوانده کشور نگاه کنید می بینید بین آنها هم زن زندگی زیاد پیدا می شه هم مرد زندگی.
برای همدیگه هم مناسب هستند. به هم می آیند.

همین همدانشکده ای ها که گفتم در روز های سختی که پدرم بیمار بود و بعد فوت کرد در کنارم بودند (در فضای مجازی در کنارم بودند) اون قدر همسران خوبی برای شوهرانشان هستند!منظورم این نیست که کلیشه زن فداکار و زحمتکش صدا و سیما هست (که شباهتی چندانی به آن کلیشه ها ندارند.) اما واقعا شرایط همسرشان را درک می کنند و با ابتکار عمل این هنر را داشته اند که ویژگی ها و نقاط قوت همسرشان را برجسته تر سازند و نقاط ضعف را هم به نوعی جبران کنند.
خیلی در زندگی انعطاف نشان داده اند که به اینجا رسیده اند. خوب! اینها بچه های دهه پنجاه بودند. اما در نسل جدیدتر هم بگردی افرادی با همین ویژگی ها هست. ظاهرشان شاید فرق بکند اما باطن همان هست.
منتهی خیلی ها دختران باوفا را در جمع اصلا نمی بینند یا به حساب نمی آورند. چشمشان از اول می رود دنبال دختران شهرآشوب با ظاهری آن چنانی. از اونها هم زن زندگی در نمی آد.
متاسفانه شعرای کلاسیک ما هم همین کار را کرده اند. از یک طرف از عشق به ساقی میخانه گفته اند و از سوی دیگر از بی وفایی او.
پس تو این شیراز دختر بقال و دختر بزاز نبود؟ چرا در مورد اونها شعر نگفته اند!؟ ! همه اش ساقی سیم ساق! از ساقی سیم ساق انتظار وفا داشته اند!!
حالا خوبه طرف های ما باز «سودان گلن سورمه لی قیز» را دیده اند.

:)

فیلم «به خاطر همه چیز» به زیبایی نتیجه همبستگی زنانه را در محیط های کارگری نشان می ده.

مشاهده من می گه کادر مدارس دخترانه حاشیه شهر هم خیلی با هم اتحاد دارند. مدیریت مدرسه حاشیه شهر چیزی نیست که مدیران زیادی برایش سر و دست بشکنند و با زیر آب زنی صاحبش بشوند ! در نتیجه از جانب مدیریت اختلاف افکنی بین خانم معلم ها صورت نمی گیره. معلم ها با مشکلات عدیده ای در مدارس حاشیه شهر رو به رو هستند. مشکلاتی که شاید معلم های محلات دیگر اصلا به ذهنشان خطور نکند. نظیر آن که گاز خانه دانش آموز را قطع کرده اند و دانش آموز به خاطر سرما نتوانسته تکالیفش را اتجام دهد. یا چون کفش نداشته مدرسه نیامده. خانم معلم های این مدارس با همبستگی عجیبی برای این مشکلات راه حل پیدا می کنند. هرچند حقوقی که می گیرند به زحمت کفاف ایاب و ذهابش می دهد اما می ایستند! همین جمع دوستانه معلم ها مانع از این می شود که وا دهند. مثل سربازها می ایستند و سنگر را خالی نمی کنند.

از طرف دیگه در کشور ما، هر چه اداره ای یا تشکیلات دولتی ای پر زرق و برق تر و چرب تر و به ظاهر پر پرستیژتر باشد احتمالا رئیسی دارد که برای رسیدن به ریاست در آنجا زیر آب خیلی ها را زده و دایم در نگرانی است که یکی از زیردستان هم بیاید و زیر آب او را بزند. برای همین دوست دارد زیردستان دایم با هم در تفرقه باشند تا حکومت کند. این ور و اون ور استخوان لای زخم می ذارد که منشا دعوا شود. اگر هم ببیند یکی از زیردستان اهل توطئه علیه دیگر همکارانش هست عزیزش می دارد.
در محیطی که چنین رئیسی دارد تلاش برای اتحاد و همبستگی آب در هاون کوفتن هست. اگر در چنین محیطی هستید فقط سعی کنید خودتان آلوده نشوید. این اشتباه را نکنید که اگر به همکاران خوبی بکنید و در هنگام سختی دستشان را بگیرید و..... آنها هم لزوما با شما خوب خواهند بود و اتحاد و همبستگی برقرار خواهد شد.
در چنین محیط هایی سعی کنید خودتان آلوده نشوید. زود وظایف کاری تان را انجام دهید ولی درگیر ماجراها نشوید. حتی وقتی دیدید یکی برای درددل یا برای تظلم خواهی پیش شما آمده خیلی سینه سپر نکنید. والا همین فرد شما را به تدریج آلوده خواهد کرد. همینی که دارد مظلوم نمایی می کند در این محیط فردا خودش 
صد تا گند بالا می آورد و به خاطر گند بالا آوردن محبوب درگاه رئیس بزرگ می شود.
در چنین محیطی پا به درددل هم ندهید چه برسد بخواهید فردین بازی در آورید و داد مظلومی از ستمگر بستانید! چه بسا پس فردا خواهید دید این مظلوم خودش از صد تا ظالم بدتره!
«فردین بازی» هایتان را بذارید برای بنیاد کودک:
http:/www.childf.com
از حمایت از بچه های بنیاد کودک ضرری به شما نخواهد رسید. (به من که در این ۱۱ سال که حامی بوده ام ضرری نرسیده!)
اما در محیطی که رئیسی بالا دست نشسته که توطئه گران و پاپوش دوزان را پاداش می دهد از فردین بازی پشیمان خواهید شد! شاید هم در مقطعی یکی از کارمندان واقعا مظلوم شده باشد که دادخواهی می کند. اما این نقطه ضعف «فردین بازی» شما را که مشاهده کرد زیر زبانش مزه می کند و پس فردا سعی می کند شما را علیه یکی دیگه تحریک کند  تا خر مراد براند.
فردین بازی تان را بذارید برای جایی که فساد در آن راه پیشرفت نیست!
فردین بازی در محیطی تا این حد فاسد- که مثل سریال های فارسی وان ۹۰ درصد افراد علیه دیگران صبح تا شب در حال توطئه هستند- عملا شمایی را که سرتان توی کار خودتان هست تبدیل به یک چماق در این توطئه ها می نماید.

پی نوشت: در بالا گفتیم ما خانم ها به همدیگر پیله نباید بکنیم. الان می خواهم صریح تر و رک تر بشکافم منظورم چیست. زیاد شنیده ام برخی از زنان جوش می آورند که فلان خانم، به خصوص خانم های جوان تر از خودشان وبالاخص خانم هایی که رابطه سببی با آنها دارند (مثل عروسشان، جاری شان و.....) دست به سیاه و سفید نمی زنند. از این موضوع حرص می خورند و به آن پیله می کنند. بین زنان نسل های گذشته این حرص خوردن را زیاد دیده ام.  تحصیلکرده ها و شاغلهاشون هم دست کمی از عامی و کم سوادشان در این زمینه ندارند. بین همنسلان خودم  و جوان تر ها کمتر این قبیل جلز و ولز ها هست.
اما  سیستم عریض و طویل مهندسی فرهنگی حکومت ما این قبیل پیله کردن زنان به هم را ترویج می کند. به نفع اونهاست دیگه. این چیزها مانع می شه زنان معمولی جامعه ما پشتیبان زنان پیشرو  شوند که در راه از بین بردن تبعیض های جنسی علیه خانم ها مبارزه می کنند.
نمونه اش هم  این مقاله روزنامه خراسان.
توجه داشته باشیدکه اولا که ما همه جزییات زندگی بقیه ، حتی در مورد نزدیکانمان را نمی دانیم،قرار هم نیست که بدانیم، نباید هم سعی کنیم که بدانیم. بنابراین در موضع قضاوت نیستیم. در ثانی شاید هم واقعا این برداشت که خانم مذکور مفت می خورد ومی خوابد درست باشد. خوب که چی؟! به ما چه؟! تا جایی که قرار نیست ما جور تنبلی او را بکشیم به ما چه که یکی دیگه داره نازش را می کشه؟! مگه ما وکیل و وصی اون کسانی هستیم که دارند ناز می کشند؟! اگر یارو شوهرش هست خودتان بهتر می دانید که هم طبیعت قدرت بدنی برتر را به مرد داده هم قوانین ایران همه گونه دست بالا را به مردان داده؟! حالا چه معنی داره ما بیابیم خودمان را پاره کنیم که سنگ این مرد را که همه جوره هم بر ما و هم بر اون دختر دست بالا داره به سینه بزنیم. اگر دارید جلز و ولز می خورید که زن داداشتان در خانه داداش دست به سیاه و سفید نمی زند خیلی نگران داداش جان نباشید. خیالتان تخت! همین داداش مظلوم شما دوبرابر شما ارث خواهد برد و یک آب هم روش!
خودتان را به خاطر او به در و دیوار نزنید. دست کم با زنش رابطه را خوب کنید که دست کم با هم از  داشتن امکانات مشترک صفا کنید! 
خیلی دلتان می خواهد از مظلوم دفاع کنید فکری برای بچه های بی بضاعت کنید که کفش ندارند بپوشند. هیچ کدام از مردان دور و بر شما  به این «فردین بازی» شما نیازی ندارند. 
تا وقتی که  خانمی از دور وبر با ما مودب و دوستانه و مهربانانه رفتار می کند و در معاشرت با او به ما خوش می گذرد به ما چه که چه کسی درخانه آنها بیشتر زحمت می کشد؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

عشق و نوجوانی

+0 به یه ن



در سبک زندگی خانوادگی ایرانی معمولا یک "بزرگ خاندان" هم هست که در مورد زندگی بقیه اظهار فضل می کنه و بقیه هم از او خط مشی می گیرند. این بزرگان فامیل معمولا در ازدواج بقیه نظر می دهند و در هنگام طلاق میانجی گری می کنند و اغلب هم گند می زنند.

از جملات قصاری که از این بزرگان فامیل می شنویم که عشق مال رمان ها هست. اظهار فضل می فرمایند که عشق فقط عشق مادر به فرزند هست. عشق بین مرد و زن وجود نمی تواند داشته باشد.

کوچکترهای فامیل هم وقتی می خواهند بگویند چه قدر این بزرگ فامیل شخصیت محکم و واقع بینی هست این جمله قصار ایشان را نقل می کنند.



نمی دانم این بزرگان کم سواد و ناآگاه به دانش مدرن بر چه اساسی به این نتیجه رسیده اند که عشق زن ومرد فقط مال اشعار و رمان ها و فیلم های سینمایی هست! 
اتفاقا عشق امروزه یک کمیت قابل اندازه گیری است. با هورمون های مغز و .... می شه فهمید فلانی عاشق هست یا خیر.

بی جهت نیست ازدواج هایی با صلاحدید این بزرگان فامیل انجام می گیرند عموما به طلاق رسمی یا عاطفی منجر می شوند. از بس که خط دهنده فردی نا آگاه بوده است.

هورمون شناسی عشق را بخوانید. در اینترنت هم مطالب زیادی هست. آن وقت خواهید دید آن قبیل بزرگان فامیل چه قدر در شناخت انسان بیغ تشریف دارند!


(قبلا هم در زمینه سرمایه گذاری گفته بودم که برنامه های اقتصادی خود را از بزرگان فامیل پوشیده نگاه دارید والا گند خواهند زد. این را هم اضافه کنم اگر با کسی اختلاف دارید آنها را حکم خود نکنید. استخوان لای زخم می گذارند تا مرتب دعوایتان شود و باز هم به سراغ آنها بروید. مشکلات شما موجب تفریح و سرگرمی ایشان می شود!)

🍀@minjigh

در جامعه ای که فهم و درک نسبت به خواست های انسانی در دوره های مختلف زندگی از جمله دوره نوجوانی دارند دوران نوجوانی جزو شیرین ترین دوران زندگی خواهد بود.
در ایتالیا نوجوان ها خیلی از زندگی لذت می برند. 

اما در جوامعی که این درک وجود ندارد نوجوانی دوره تلخی است. فکر نکنید که فقط منظورم کشورهایی مثل ایران هست. در آمریکا هم بسیاری از نوجوانان در جهنم زندگی می کنند. رویکرد سرمایه داری به انسان وظاهربینی زندگی نوجوانان آنها را خراب می کند.


حالا فرض کنید در جامعه این روز ایران که از یک طرف در مادیگری و توجه به ظاهر گوی سبقت از آمریکا ربوده و از سمت دیگر تعصبات قرون وسطایی بیداد می کند دختر نوجوانی از خانواده فقیر و حاشیه نشین باشی که در محله ات اغلب پسرها معتادند واجازه بیرون رفتن از خانه ٢٠ مترمربعی ات را هم نداشته باشی! پدرت هم زمینگیر شده و دایم در خانه هست و شبانه روز گیر می دهد و بداخلاقی می کند.

حال این دختر نوجوان می خواهد از طریق تحصیل خود را از این وضعیت برهاند اما احتیاج به کمک دارد.

اگر می خواهید به چنین دختران نوجوانی کمک کنید کفیل بنیاد کودک شوید:



حضور مددکاراجتماعی بنیاد که درک و فهم بسیار بهتری نسبت به نیازهای نوجوانان دارد  زندگی این عزیزان را از این رو به آن رو می کند.
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اندکی در مورد مشکلات پیش روی زنان: از ظلم واقعی تا تصورات نادرست

+0 به یه ن

در این نوشته به فیلم مادر زمین اشاره هایی می کنم. پیشنهاد می کنم حتما این فیلم مستند را ببینید. 


یک آقایی خواسته بود که در مورد مسایلی که زنان در ایران با آن دست در گریبانند براشون بنویسیم. عکس چند خانم مشهور ایرانی از جمله خانم هایده شیرزادی («مادرزمین» ) را هم گذاشته بودند. من هم این طور پاسخ شان را دادم:  

 در محل کار تان  گربه دست آموز رئیس یا پیشکسوت باشی به عنوان یک زن حتی در موقعیت برتر قرار داری.
اگر سگ پاچه بگیررئیس یا پیشکسوت هم باشی باز هم همین طور.
اما خدا روزی را نیاره که هم زن باشی و هم ایده های خودت را داشته باشی، مبتکر باشی یا منتقد باشی. مردان اداره دست به دست هم می دهند که خردت کنند.
این رفتار مردها اتفاقا در تهران (و همین طور شهرهای شمالی که داعیه روشنفکری دارند) خیلی بدتر از شهرهای سنتی ترایران هست که به مردسالاری مشهورترند. در تهران هم در جمع هایی که ادعای روشنفکری دارند شدیدتره.  در بخش های سنتی تر جامعه ایران آستانه جلف خواندن یک دختر خیلی پایین هست. اگر جلف بدونند او را می کوبند. اما اگر براشون ثابت بشه این خانم جلف نیست در راه پیشرفت اش زیاد سنگ نمی اندازند حتی کمکش می کنند. در بخشی از جامعه که ادعای روشنفکری اش می شه حساسیت کمی برای جلفی دارند. حتی ممکنه عریانی گلشیفته را هم هضم کنند اما وای به روزی که زنی اشاره کنه که در افکار اونها تضاد و تناقض هست اون وقت هست که خردش می خواهند بکنند. 

عکس خانم هایده شیرزادی را گذاشته اید . اون کاری که او در کرمانشاه کرده در تهران مردسالاری نمی ذاشت که بکنه.
در مصاحبه بی بی سی در مورد فیلم مادر زمین اون دختره که ساکن تورین بود  مرتب می گفت در جامعه مردسالار کرمانشاه ائله و بئله. اما از سر ندانستن  و نا آشنایی با ظرافت های فرهنگ ایرانی می گفت. در تهران جنسیت خانم  باعث می شد صد برابر بیشتر مانع کار او شوند. چه از سوی بالادستی ها، چه از سوی زیردستان.
کارگران مرد در تهران به مراتب کمتر از اوحرفشنوی میداشتند تا در کرمانشاه.   درصحنه ای از فیلم ،خانم شیرزادی به همراه کارگران مرد زمینی را تمیز می کردند. شیرزادی هم خودش کار می کرد هم به کارگران تشر می زد که درست کار کنند. اونها هم از اون خانوم می پذیرفتند. کینه به دل نمی گرفتند.
در تهران اگر اون رفتار را می کرد همه اون کارگران مرد انتظار می داشتند اون خانم خودش  به تنهایی زمین را تمیز کنه بعد هم براشون چایی بیاره.  اگر هم اون خانم چنان تشر هایی می زد کینه عمیق به دل می گرفتند و می رفتند پشت سرش به همراه رقیب کاری نقشه می کشیدند و برایش پاپوش می دوختند. در صورتی که همان کارگران اگر گرفتار  یک کارفرمای مرد قلدر و زورگوی واقعی می شدند جلویش چنان دولا راست می شدند!!  در جای دیگه خانم شیرزادی خاطره تعریف می کنه که در روستا با کمک های مردمی مدرسه ساخت بعد به او گفتند پس بیا باز هم بساز. در تهران اگر زنی چنین جربزه ای نشان بده بیست تا مرد می پرند وسط تا دستاورد او را به اسم خودشان بنویسند و او را خفه کنند. جامعه تهران هم به خفه کردن اون زن کمک می کنه.




حالا که صحبت به اینجا رسید این نکته را هم اضافه کنم. نمی دانم به چه علت ولی از ۵۰-۶۰ سال پیش در ذهن بسیاری از زنان ترک ایرانی این جور فرو رفته که مردان اقوام دیگر ایران «روشنفکرتر» هستند و «قلبی قره لیخ» مختص مردان ترک هست.  این ذهنیت در نسل مادرهای ما بیشتر بود.  سر این موضوع زیاد در خانه و در دورهمی های زنانه غرولند کرده اند و خیلی وقت ها هم ذهن دخترانشان را علیه پسرهای شهر خودشان  شورانده اند.  یکی از بدترین کارهایی که می شه کرد هم همینه: ذهن دخترها را علیه پسران دور وبر خودشان تخریب کنی و این توهم را برایش به وجود آوری که انگار غریبه ها چه تحفه ای هستند. طرف بیخودی درمقابل  دور وبری های خود گارد می گیره. گاردی که بیش از همه به ضرر خودش تمام می شه.
  نمی دانم این ذهنیت از کجا آمده است. در دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ فیلمسازان اجتماعی ایران علیه همین مفاهیم «قلبی قره لیخ» زیاد فیلم ساختند. (و چه کار ارزشمند و خوبی می کردند. ای کاش این جنبش ادامه می یافت. ولی متاسفانه نذاشتند ادامه بیابد. در واقع از دهه شصت به این سو برعکس عمل کردند.) شاخص ترین این فیلمسازان شاید بتوان گفت شادروان نصرت کریمی بود. روانش شاد که چه هنرمند بزرگی بود!  من در فیلم های او مخصوصا دقت کردم. آن شادروان ابدا این طور نشان نداده بود که این رفتار غلط مختص مردان قومی خاص هست. ابدا! (افسوس که از دهه هفتاد به این سو، هر رفتار غلط اجتماعی -خانوادگی را که شادروان کریمی در فیلم هایش به  زیبایی و هنرمندی و در نهایت شیرینی، به نقد و چالش کشیده بود با ضرب و زور تاکتیک های سینمایی و رنگ و لعاب هنرپیشه های خوش بر و رو خواسته اند باشکوه نشان دهند!!! رفتارهایی نظیر چند همسری،  خشونت خانگی، قلبی قره لیخ و.....)  

خلاصه نمی دانم این طرز فکر از کجا آمده بود رفته بود در ذهن زنان نسل مادران ما. اما هر چه بود غلط بود.. از لحاظ «قلبی قره لیخ» مردان ایرانی   از اقوام مختلف سر و ته یک کرباس هستند.  اتفاقا از این جهت مردان خطه آذربایجان یک مزیت دارند و آن این هست که از این جهت اعتماد به نفس کامل دارند. زیاد نگران این نیستند که مردم به آنها بی غیرت بگویند! از این جهت احساس کمبود نمی کنند. در نتیجه هارت و پورت اضافه ای برای اثبات غیرت خودشان نمی کنند.
  دکتر هلاکویی در مورد ازدواج ایرانی با خارجی تاکید می کنه که باید مراقب باشیم که ازدواج با خارجی به دلیل فرار ویا نفرت از ایرانی و فرهنگ ایرانی نباشه.  می گه اگه به خاطر فرار از خودی باشه این ازدواج غلطه. خوب حرفی می زنه! باید مسئله را در خانه حل کرد. نه آن که از آن فرار کرد. اگر فرار کنید به بدتر از آن چه که از آن فرار کرده اید دچار خواهید شد. این را من زیاد دیده ام. به علاوه ماخودمان هم دستپخت همین فرهنگ هستیم. خواهر همان برادریم! خیلی فرق نداریم. اگر از او فراری باشیم به نوعی از خود می خواهیم فرار کنیم . فرار از خود هم به این آسانی میسر نیست! باید ایستاد و ایرادها را برطرف کرد. نه آن که از آن فرار کرد.






پی نوشت هایی در مورد فیلم مادر زمین:

خانم رخشان بنی اعتماد مستند ساز و فیلمساز خوب کشورمان به همراه تنی چند از کارگردانان و مستندسازان جوان یک سری فیلم مستند در مورد کارآفرینان کشور تهیه کرده است. کسانی را انتخاب نموده که هیچ گونه وابستگی حکومتی نداشته اند و از هیچ رانتی بهره نبرده اند. اما به واسطه همت خود کاری کرده اند «کارستان». «کارستان» عنوان این مجموعه هم هست. یکی از قسمت هایش درباره خانمی کرمانشاهی و همسر آلمانی اوست که در کرمانشاه و چند نقطه دیگر کشور کارخانه کمپوست از زباله درست کرده اند. کاری است بسیار مهم و عظیم. این خانم جزو کارآفرینان برتر سال ۲۰۲۰ در جهان معرفی شد.
توصیه می کنم فیلم را حتما ببینید. در لینک زیر فیلم آمده. از دقیقه چهارم اش نگاه کنید تا دقیقه ۶۰. بقیه اش را اگر هم نبینید مهم نیست. اصل فیلم در همان ۵۷ دقیقه هست بقیه مصاحبه و تفسیر فیلم هست.


https://www.aparat.com/v/0FdQE

اگر فیلم مستند «مادر زمین» درباره خانم هایده شیرزادی و کارخانه بازیافت و تولید کود کمپوست او در کرمانشاه را دیده اید و برایتان این حسرت پیش آمده که ای کاش چنین کارخانه مفیدی در تبریز هم ایجاد شود برایتان خبرهای خوبی دارم. از شنیده ها نقل می کنم. چنین کارخانه ای چند سال پیش بوده ولی ظاهرا به علت شکایت همسایه ها بسته شده. از قرار معلوم مکان یابی درستی نشده بوده. اما انگار شهرداری راغب هست در مکان مناسبی کارخانه را احیا کند. اینها را از یکی از کارآفرینان شهر شنیدم. درست و غلط اش پای او. بنا به گفته آن شخص، شهرداری دنبال سرمایه گذار می گردد. سرمایه لازم برای فاز ۱ حدود ۴ میلیارد تومان هست. شهرداری مکان مناسب را در اختیار خواهد گذاشت. وام کم بهره هم داده می شود. با ۸۰۰ میلیون تومان کار را می توان شروع کرد. میزان سود سالیانه هم ۴۸ درصد هست. یعنی حدود ۸ درصد بیشتر از تورم سالیانه. اگر این حرف ها درست باشد شرایط خیلی خوبی برای سرمایه گذاری است. اما من نمی دانم تا چه اندازه درست هست. می پرسید حالا که نمی دانم چرا پس به شما می گویم؟! برای این که این صحبت به گوشتان خورده باشه. شاید تمایل داشتید خودتان ته و توی قضیه را در بیاورید و اگر دیدید واقعیت دارد بخواهید سرمایه گذاری کنید. اگر اطلاعات دقیق تری به دستم رسید می گویم. فعلا این را گفتم تا ذهن تان آماده باشد که علی الاصول روی این قبیل طرح ها هم می شود سرمایه گذاری کرد. اون شخص مایل بود که برای طرحش شریک داشته باشد. من هم گفتم که موضوع را با بقیه در میان می گذارم تا ذهن شان آماده باشد اما اثبات عملی و سود آور بودن سرمایه گذاری و اقناع شرکای احتمالی ات با خودت. فعلا از من به صورت یک قصه شاه و پریان بشنوید. اگه راست می گه خودش بیاد شما را قانع کنه که سرمایه گذاری نمایید. نظر او این بود که چهل نفر را بیابیم که هر کدام ۲۰ میلیون بذارند. (اما اگه بشه چی می شه!) به هر حال فکر کنم هدف اصلی ساخت فیلم مادر زمین هم همین بوده. هدفش این بوده که مردم شهرهای دیگه به این فکر بیافتند که در شهر خودشان چنین کارخانه ای احداث کنند. اون آقا ظاهرا مدت هاست دنبال این طرح هست. پخش فیلم بهانه ای شد که درباره طرح صحبت شود.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

پد های قابل شست و شو

+0 به یه ن

این مطلب به شدت زنانه است.   فکر نمی کنم مفاد آن به درد آقایان بخورد.جمع بندی صحبت هایی  است که در دو روز گذشته با دوستان قدیم دانشکده فیزیک شریف داشتیم. الان این دوستان در آلمان و آمریکا و  کانادا پژوهشگر هستند. یکی از آنها هم    اکنون در دانشکده شیمی  استاد است و از  دیدگاه شیمیایی هم بحث را تایید می کند. در دو روز گذشته از این دوستان در این باره بسیار آموختم و از ایشان سپاسگزارم.

————
بحث بر سر آلایندگی نوار بهداشتی یک بار مصرف برای طبیعت بود. در سال های اخیر در کشورهای پیشرفته دو جور پد بهداشتی قابل شست وشو به بازار آمده است. هدف اصلی عرضه این محصول کاهش آلوده شدن طبیعت به واسطه نوار بهداشتی یک بار مصرف هست. با توجه به این که نوار بهداشتی قابل شست و شو به صرفه تر هست مورد توجه قرار گرفته است. بهتر است دختران دانشجو که می خواهند در هزینه ها صرفه جویی کنند این متن را به طور ویژه جدی بگیرند. به خصوص هنگامی که برای فرصت مطالعاتی با بودجه کم  به خارج می روند.  هزینه تهیه نوار بهداشتی در کشورهای اروپا و شمال آمریکا به نسبت کمک هزینه ای که دانشجویان دریافت می کنند بسیار زیاد است.
 دو نوع پد قابل شست وشوی مدرن هست. اولی که در چین تولید می شود و در کشورهایی مثل آلمان به وفور مورد مصرف قرار می گیرد لایه ای از الیاف  زغال بامبو (تهیه شده در دمای ۸۰۰ درجه) دارد. این لایه ضد آب و ضد الکتریسیته ساکن هست و از نفوذ مایعات به لایه های زیرین جلوگیری می کند.

برای مشاهده نمونه هایی از این محصول می توانید به این سایت آمازون مراجعه کنید.همان گونه که ملاحظه می کنید طرح این محصول پر نقش و نگار هست. به عمد این گونه  انتخاب می کنند که لکه روی آن معلوم نباشد.

لازم هست در مورد شست و شوی این  پدها نکته ای بگویم. می شود آنها را ابتدا در آب سرد خیس کرد و بعد از مدتی آب کشید. آن گاه با آب داغ و مواد شوینده شست. این گونه شست و شو لزوما لکه را از بین نمی برد اما توجه داشته باشید که لکه خون ناشی از آهن موجود در خون است و غیر بهداشتی نیست. مهم آن هست که باکتری ها کشته شوند که شست و شوی ساده آن را از بین می برد و نیاز به سفید کننده ندارد. سفید کننده خود آلاینده محیط زیست هست. به علاوه استفاده مداوم  از وایتکس می تواند برایتان حساسیت زا باشد.   وایتکس عمر پارچه راهم کاهش می دهد. اینها را هم قرار نیست نشان مهمان بدهید که خیلی نگران لکه باشید. مهم آن هست که از نظر باکتری ها پاک  و تمیز باشند. 
نوع دیگری از  پدها هم در کشور های پیشرفته در سال های اخیر به بازار آمده که الیاف بامبو ندارد. به جای آن الیاف فشرده نخی دارد که جاذب بالای رطوبت هست. در گذشته این قدر نمی توانستند فشرده بسازند.
در ایران هم گویا پدهای بهداشتی قابل شست و شو تولید می شوند. در اینستاگرام آنها را می فروشند. فکر نمی کنم آنهایی که در ایران تولید می شوند از  این فن آوری نوین برخوردار باشند اما در عوض قیمت شان بسیار کمتراست.  شاید برای روزهای اوج خونریزی ماهیانه  این پدهای قابل شست وشوی ایرانی جوابگو نباشند. اما در روز اول و روز های آخر که خونریزی کم هست. می توان از آنها بهره برد. فکر می کنم برای کسانی که قاعدگی نامنظم دارند و در نتیجه ناچارند برای احتیاط از چند روز قبل در محل کار یا تحصیل از نوار استفاده کنند این محصول  مفید باشد. جلوی مصرف بی رویه نوار بهداشتی و هزینه های آن بر جیب شخص و نیز طبیعت را می گیرد.
اگر از دوستان نزدیک و صمیمی تان برای فرصت مطالعاتی چند ماهه به خارج می رود بهتر است برای هدیه برایش از این نوع محصولات بخرید. کلی در هزینه ها به او کمک می کند.اگر دوست داشتید این نوشته را به گروه های  خانم ها  فوروارد کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

لزوم رویکرد جهانی به مسایل اجتماعی نظیر مسایل زنان

+0 به یه ن

(تکرار از ۱۰ سال پیش در وبلاگ منجوق)


ده سال پیش در وبلاگ منجوق:   حتما در مورد پدیده شوم خود سوزی زنان در ایلام و دیگر شهرهای غربی شنیده اید. اگر یک مجله زرد می خواست چنین واقعه ای را پوشش دهد, آن را به دعوای دو تا زن با هم تقلیل می داد. یکی از زن ها می شد مظهر فداکاری , دیگری مظهر حسادت و مردی هم در این میان بود که مظهر عقلانیت و حکمت بود! داستان را با آب و تاب تعریف می کردند, اشک خواننده را در می آوردند و آخر سر با دو تا نصیحت کلیشه ای اخلاقی سر وته قضیه را هم می آوردند تا خواننده کاملا باور کند که اگر به نصایح اخلاقی کلیشه ای نویسنده مجله زرد گوش بسپاریم "زندگی شیرین می شود!"

واقعیت پیچیده تر آن است که در مجله زرد تصویر می شود.
بررسی این پدیده شوم در حوزه علم مطالعات زنان می گنجد.به طور سیستماتیک تاثیرات جنگ، وضعیت اقتصادی و بیکاری، سنت ها ی محلی وغیره بررسی می شود و راهکاری ارائه می شود. این تصور که ما ایرانیان از دیگرمردم دنیا بسیار متفاوتیم تصوری نادرست است. در پنجاه سال اخیر در دنیا جنگ های بسیاری اتفاق افتاده و .... به احتمال زیاد جاهایی در دنیا وجود دارند که پدیده هایی مانند آن چه که در ایلام رخ می دهد رواج دارند. می توان از تجارب آنان برای رفع معضل بهره برد. تجارب ایرانی ها هم مدون می شود ودر صورت لزوم در گوشه دیگری از دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. ملاحظه می کنید ما مردم جهان به دستاوردهای همدیگر نیازمندیم.

جواب معضلی چون پدیده شوم خودسوزی زنان در سنت ما نیست. در کجای تاریخ ما شهری آن گونه مورد اصابت بمب و موشک قرار گرفته که نتایج مشابهی حاصل شده باشد. این پدیده عارضه ناخواسته مدرنیته است و با روش های مدرن باید درمان شود. در قدیم آن قدر مرگ و میر زنان در موقع زایمان چنان بالا بوده که فرصتی برای مطالعه در مورد افسردگی زنان که معضل جوامع شهری امروزین ایران است پیدا نمی شده. جواب در سنت نیست اما شاید از تجارب دیگر ملت ها جوابی به دست آمده باشد.

این مثال را آوردم تا تشریح کنم چرا می گویم مطالعات زنان یک رشته جهانی است . تا وقتی مجله زنان بسته نشده بود، به طور سیستماتیک در این مورد این معضل کار می کرد. می دانید که در منطقه ایلام اکثر خانواده ها به خانواده شهید هستند. اما آنان که ادعایشان می شود کاری برای رفع معضلات آنان نمی کنند. فمینیست ها بودند که می رفتند و سعی می کردند چاره ای بیاندیشند. به اندازه کافی امکانات در دستشان نبود که مشکلات را رفع کنند اما هر کاری از دستشان بر می آمد کردند.

خواندن این مقالات باعث شد که من خود خرج عمل جراحی پلاستیک یک تازه عروس دچار سوختگی را بدهم. این راه حل ریشه ای نیست اما بهتر از هیچ است. بهتر از آن است که آنان که ادعایشان گوش فلک را کر کرده می کنند.           🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نوشته ده سال پیش من به مناسبت روز زن

+0 به یه ن

جنبش زنان در میان جنبش های اجتماعی دیگر موقعیت ویژه ای دارد. یکی از علت های ویژه بودن، ارتباط تنگاتنگ آن با دیگر جنبش هاست. دو نوع فعال اجتماعی داریم:(1) فعال اجتماعی دمدمی مزاج؛ (2) فعال اجتماعی جدی. فعال دمدمی مزاج، در ده ها جنبش خود را صاحب نظر و فعال می داند. طبعا در هر زمینه میزان فعالیت او کم بُرد و سطحی خواهد بود.در مقابل فعالان اجتماعی جدی اغلب تنها به حوزه فعالیت خویش می اندیشند و بقیه فعالیت ها را نادیده می شمارند. اما در این میان فعالان جدی جنبش زنان رویکردی متفاوت دارند. در بین فعالین زنان، علاقه مندان و فعالین حوزه های اجتماعی مختلف مانند طرفداران حقوق اقوام، طرفداران حقوق کودک، طرفداران محیط زیست و... را نیز می یابیم. علت واضح است. زنانی که در هر یک از این شاخه ها فعالیت ها داشته اند به دلیل زن بودن به جنبش زنان نیز علاقه مند بوده اند. از این جهت جنبش زنان موقعیت ویژه ای در بین جنبش های اجتماعی دارد و می تواند اتحاد و ائتلافی بین جنبش های اجتماعی به وجود آورد و آنها را تبدیل به نیرویی موثر و در عین حال نهادمند در سطح جامعه کند.
دریغ است این پتانسیل عظیم جنبش زنان نادیده گرفته شود.
متاسفانه هنوز یکی از مشکلات جنبش زنان، بی مهری و بدبینی مردان و زنان سنتی -وحتی غیر سنتی- نسبت به ایشان است. این بی مهری ریشه در سوء تفاهم هایی دارد که در زیر به برخی از آنها می پردازم:
1)" فمینیست ها ضدمرد هستند." این تصور نادرست است. فمینیزم ضدیتی با نیمی از مردم دنیا -که مردهاباشند- ندارند. این زنان عقده ای هستند که ادعاهای ضد مرد دارند. در واقع من هیچ زن "ضدمردی" را به عمرم ندیده ام! آنان که ادعاهای ضد مرد دارند، در واقع از یک احساس خود کم بینی نسبت به مردها رنج می برند. فمینیزم با آن احساس خود کم بینی مخالف است نه با جنس مذکر!
2)" فمینیست ها نمی خواهند دست به سیاه و سفید بزنند." این تصورهم درست نیست."مفت خوردن و خوابیدن به هیچوجه ایده آل فمینیست ها نیست. فمینیست ها می دانند که برای زندگی باید تلاش کرد. مسئولیت پذیری از ارزش های فمینیزم است. در محیط خانواده فمینیست ها معتقدند که زن و مرد باید به سهم خود تلاش کند, در تصمیم گیری ها نقش داشته باشد و از سود حاصل از تلاش به فراخور زحمتی که کشیده اند و نیازهایی که دارند بهره ببرند.
این ها دو مورد از سوء تفاهم های رایج درباره فمینیزم بود. در این جا مجالی برای رفع همه سو تفاهم های رایج نیست اما تک تک این سوء تفاهم ها با اندکی مطالعه رفع شدنی هستند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دلیل این که مضطرب نیستم.

+0 به یه ن

[In reply to مینجیق]
از من می پرسند تو چرا در موارد  مثل زلزله و شایعات مربوط به اپیدمی ها وآلودگی مواد غذایی آرامش حس می کنی و نگرانی مفرط نداری؟
علت اصلی اینه  که من به مدیران رده پایین و بدنه کارشناسی کشورمان اعتماد دارم.
به مسئولان و مدیران بالایی بی اعتمادم. اگر همه ما بمیریم هم گمان نمی کنم مسئولان رده بالا ککشان بگزد.
اما به کارکنان یک بیمارستان متعارف  در تهران یا تبریز اعم بر پزشک و پرستار و .... علی الاصول اعتماد کلی دارم مگر آن که خلافش ثابت بشه. 
اگر پرستاران در بیمارستان های ایران کمتر از پرستاران لندن به روی بیماران لبخند می زنند به بدی این پرستاران تعبیر نمی کنم. به این تعبیر می کنم که اولا  شیفت کاری اش سنگین تر بوده، ثانیا اتفاقا از روی حس مسئولیت زیاد گاهی روی ترش کرده!
چندین مورد در بین  بستگان ما بود که برای کارهای درمانی رفتند لندن، بعد هم اومدند  در مورد خوش خلقی پرستاران آنجا داستان سرایی کردند و صد البته کوبیدند بر سر پرستار ایرانی.. بعدا اما دچار عوارضی شدند که کاشف به عمل اومد از همون خوش خلقی پرستار لندنی نشأت گرفته. چون جایی که باید "نه" نگفته. اهمیت نداده که خودش را با "نه" گفتن "بَده" بکنه! 


مادر بچه وقتی چیپس می خوره و برای شام اشتها یش را کور می کنه دعوایش می کنه. خانم همسایه که نمی آد به خاطر چیپس خوردن بچه را دعوا کنه! حکایت بداخلاقی کادر بیمارستان وطنی هم خیلی وقت ها همینه!


همین طور به بدنه مهندس ها و سازنده های ساختمان ها هم اعتماد دارم.

در کارهای اداری اگر خود شما اهل زیرآبی نباشید و اگر از افرادی که زیر آبی رفتن  را توصیه می کنند خط نگیرید
احتمال این که در کارهای معمولی و روزمره یک شهروند به تور آدم های فاسد بیافتید خیلی کم هست. منتهی برخی ها می خواهند کلک مرغابی سوار کننددر این پروسه گیر افراد جَلَب تر از خود می افتند. بعدهم می روند داستان اون فرد جلب را با آب و تاب تعریف می کنند و خود را کامل معصوم نشان می دهند. دیگه نمی گن که خودشان داشتند چه کلکی سوار می کردند که سروکارشان با او افتاد.

صد البته هم مهندس هم دکتر و هم پرستار وهم کارمند و ... تو زرد هم پیدا می شه اما اونها در اقلیت هستند. کشور خودمان هست با کمی پرس و جو می شه آدم های سالم را که کارشان را درست انجام می دهند یافت.

🍀@minjigh


فساد و .... بیشتر در مسایل در سطح کلان هست. مثل آلودن رودخانه ها و خشکاندن دریاچه ها.


[In reply to مینجیق]
وضع و استاندارد زندگی طبقه متوسط ایران از همتایانشان در کشور های اروپایی خیلی پایین تر نیست! 
 اما وضع  و استاندارد زندگی طبقه کارگری در ایران از مشابه شان در اروپا خیلی پایین تر است.



این را حتی با مشاهده چهره های میانسالان هم می توان دید. در بیشتر اوقات در میان طبقه متوسط  وقتی از بین دو خواهر یا دو دختر خاله (عمو) یکی در ایران می ماند و دیگری به اروپا یا آمریکای شمالی می رود بعد از ٢٠ اون کسی که در ایران می ماند معمولا جوان تر دیده می شود.


اما اگر یکی همسن وسال همان خانم از طبقه کارگری را در ایران ببینید خواهید دید که بسیار شکسته تر به نظر می رسد. 
بسی شکسته تر از همسن و همطبقه اش در اروپا.😭

🍀@minjigh



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Queen drama

+0 به یه ن

مردم ما چه قدر دوست دارند برای خودشان "دراما" بسازند! تا دیروز موضوع دراما، آفلاتوکسین در شیر بود امروز شده ویروس کرونا.
حالا چند هفته با این خودشان و دور وبری هایشان را نگران می کنند و شلوغش می کنند!
بعدش هم یادشان می ره و موضوع جدیدی برای دراما می یابند!


جالبه که این همه برای ویروس کرونا و آفلاتوکسین در شیر بالا پایین می پرند اما عین خیالشان نیست که به سبک ایرانی رانندگی کردن چه قدر در سال قربانی می گیرد.
هیچ صحبت از این نیست که در هنگام رانندگی فاصله ایمن از ماشین جلویی را فراموش نکنیم. به خصوص در موقع بارش برف و باران.

اما تا دلتان بخواهد در فضای مجازی توصیه های "کارشناسی"  در مقابل ویروس کرونا و   آفلاتوکسین رد و بدل می شود. یکی از دیگری در پیت تر!



🍀@minjigh


سوژه دیگر برای "دراما" برای مردم ما، زلزله است. 
صد البته اگر خدای ناکرده زلزله ای در نزدیکی یکی از کلانشهرها به وقوع بپیوندد بافت فرسوده مرکز شهر و خانه های فقیرانه حاشیه شهری خراب می شوند و فاجعه انسانی به بار می آید. واقعا هم جای نگرانی دارد.

اما نه برای خانواده های متوسط رو به بالای شهری که در خانه مدرن نوساز ومهندسی ساز زندگی می کنند. این خانه ها که در بیست سال اخیر با قواعد و از روی اصول ساخته شده اند که با این زلزله ها خراب نمی شوند.

اما دقیقا ساکنان همین خانه ها هستند که دراما می سازند. نه  به خاطر نگرانی برای فقیران حاشیه شهری بلکه از ترس جان خودشان و فرزندانشان.

به آنها می گویم خانه شما با این زلزله تخریب نمی شود فقط تکان شدید می خورد. اگر نگران فرزندانتان هستید بدانید که این اضطراب  شما بیشتر از زلزله در روح و روان کودکان تاثیر منفی دارد. به جای آن در دکوراسیون منزل دقت کنید که تزئینات و .... در بالای سر به طور آزاد قرار نگیرند که در هنگام زلزله بیافتند روی سر شما و خانواده تان!


از حرف من خوششان نمی آید. سناریوی یک درامای تمام عیار نوشته بودند و داشتند اجرایش می کردند من اومدم با این حرف ها درامای تاثیرگذارشان را بر هم زدم.

به جای این که در تزئینات خانه شان بازبینی کنند که فردا گلدانی چیزی  بر سر فرزند دلبندشان نیافتد از من دلخور می شوند که چرا نگذاشتم درامایشان را اجرا کنند.


🍀@minjigh

اگر مخاطب پدر آدم یا شوهر آدم باشه که خریدار نازش باشه می فهمم! می فهمم که اجرای دراما در مقابل مخاطبى  که ناز می خره لذت داره. اما جلوی غریبه ها که صد جور غرض و مرض هم نسبت به آدم دارند و اتفاقا دنبال عیب جویی از آدم هم هستند،  این 
دراماها را اجرا کردن چه معنی داره؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل