هشت مارس و سوپرمن های خانگی ما

+0 به یه ن

پس فردا، هشتم مارس و روزجهانی زن هست. می خواهم به این مناسبت بحثی  متفاوت و غیر تکراری باز کنم.


 در فرهنگ ما این نظر هست که مرد به عنوان شوهر، برادر و  پدر در هنگام خطر محافظ و مراقب همسر، خواهر یا فرزند خردسال خود (اعم بر دختر و پسر)  و فرزند دختر بزرگسال می شود تا جایی که جان خود را برای آنها به خطر می اندازد. 
در فرهنگ ما این دیدگاه، خیلی پررنگ هست. کافی است در آن تشکیک کنی تا به آقایان بربخورد که «مرد واقعی باغیرت» هرگز چنین نمی کند.
من نمی دانم «مرد واقعی باغیرت» کیست و چه اکسیری بر غرایز  زده که چنین طلا گشته! اما این را می دانم که غریزه حفظ حیات، بسیار غریزه قوی ای در اغلب  موجودات زنده تکامل یافته از جمله در انسان هست.
از سوی دیگر، در طبیعت غریزه ای هم به نام غریزه مهر مادری داریم. چه در حیوانات و چه در انسان ها دیده ایم که مادر در هنگام خطر برای نجات فرزند خردسال، خود را با آب و آتش می زند و دست کم موقتا  غریزه حفظ اولاد در وی بر غریزه حفظ جان چیره می گردد. 
آیا در پدران هم چنین غریزه ای هست؟ شاید در برخی گونه ها، پدران هم چنین غریزه ای داشته باشند اما بعید می دانم در گونه انسانی، پدران چنین غریزه ای از خود نشان دهند. در واقع در جوامع شدیدا پدر سالار مثل جوامع تمدن های قدیم (یونان، روم وبه  استناد از داستان زال و سام شاهنامه در خود ایران باستان) نوزادان  ناقص را به دستور پدران سر به نیست می کردند. زنده به گور کردن دختران در میان اعراب جاهلی که دیگه هیچ چی!  گمان نکنم  چنین رفتاری با چنان غریزه ای جور در بیاید.
اگر  «مردان واقعی باغیرت»، برای حفظ جان کودک و همسر ایثار می کنند لابد باید  با آموزش و تمرین مداوم  چنین قابلیتی را به دست آورده باشند نه از روی غریزه.

حال از سه منظر، سه سئوال مطرح می کنم:

۱- منظر فمینیستی: اصلا چرا باید انتظار داشته باشیم مردان زندگی مان بیایند در موقع خطر ما را نجات دهند؟ چرا به عنوان یک انسان عاقل و بالغ و کامل، خودمان با آموزش و..... آمادگی لازم برای پایین آوردن احتمال وقوع سانحه و محافظت از خود در صورت وقوع سانحه را به دست نیاوریم؟
۲- منظر عملگرایانه: از کجا معلوم، این مفهوم «مرد واقعی باغیرت» یک لاف توخالی نباشد؟! به خصوص اگر جناب «مرد واقعی باغیرت» هر بار که صحبت از آمادگی برای مواقع خطر پیش می آید به منظور این که  صحبت برنامه آمادگی را مسکوت کند، اطمینان  دهد که «عزیزم نگران نباش من همیشه مراقب تو خواهم بود»! اگر به واقع خود را آماده کرده است که هنگام خطر  به منظور حفظ جان ما، جلوی غریزه حفظ جان بایستد، در هنگام آرامش، غریزه حفظ جان او -به اضافه عقل سلیم او- به او هشدار خواهند که حالا که قرار است غیر از خود، چند نفر دیگر را هم نجات دهد بهتر است با رعایت نکات ایمنی وآموزش و..... احتمال خطر را پایین بیاورد.
۳- منظر عاطفی:حیف نیست مرد زندگی ما  (چه «مرد واقعی باغیرت» با تعریف مردانه خودشان باشد چه مردی معمولی  باشد که در هنگام خطر به غریزه رفتار می کند)  در هنگام خطر از بین برود؟  پس بهتر نیست کاری کرد که کلا، احتمال خطر پایین بیاید؟!


من فکر می کنم این که مردم ما نکات ایمنی و آمادگی برای سانحه را جدی نمی گیرند چند علت فرهنگی دارد. 

۱-یکی اش این هست که به علم و تکنولوژی مدرن خیلی اطمینان ندارند. فکر می کنند مستقل از این مباحث علمی ایمنی، هر اتفاقی در تقدیرشان باشه، اتفاق خواهد افتاد.

۲- دیگر این که  مفهوم احتمال و آمار را نمی فهمند. وقتی موردی می بینند که کسی با وجود رعایت نکات ایمنی باز از سانحه ای آسیب دیده، اما دیگری با وجود عدم رعایت نکات ایمنی سالم مانده نتیجه می گیرند که این توصیه ها همه کشک هست. حال آن که ادعا آن نیست که  این توصیه ها   احتمال خطر را به صفر می رسانند. این توصیه ها  احتمال خطر را پایین می آورند اما به صفر نمی رسانند. شاهد درستی این ادعا آمار بالای قربانیان سوانح در کشور ی مثل ایران هست که به آن توصیه ها بی اعتناست. در مقابل   آمار تلفات در سوانح در کشور هایی مثل کشورهای اروپای شمالی و ژاپن که به توصیه های ایمنی به دقت عمل می کنند پایین هست. مطمئن باشید خدا اروپایی ها   را بیشتر از ما عزیز نمی دارد که قوانین طبیعتش را برای حفظ جان و سلامت اونها هر لحظه تغییر دهد اما برای حفظ ما چنین نکند!  قوانین طبیعت ثابت هست. (دست کم در مقیاس زمانی مورد نظر این بحث، ثابت هست).  علم تا حدی این قوانین را کشف  و مدون کرده و آن توصیه های ایمنی هم بر اساس همین قوانین  علمی کشف شده  هست.

۳-دلیل سوم همین «سوپر من های خانگی ما» هستند که دایم اطمینان می دهند که در هنگام خطر مانند سوپر من، ما را نجات خواهند داد، پس نیازی برای آمادگی از جانب ما نیست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]