
اشتراک و ارسال مطلب به:



اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
هر چند در رده های بالا، فساد مالی در ایران بیداد می کند اما خوشبختانه هنوز رده های پایین اجتماع خیلی آلوده به فساد نشده است و هنوز خیلی کارهای اداری روزمره و ....را می توان بدون آلودگی و به روال قانونی و عرفی انجام داد. قبلا تجربه خود را با اداره دارایی در مورد مالیات بر ارث نوشتم. خوشبختانه هنوز اوضاع در این رده های پایین و برای شهروندان عادی مثل من و شما و آن کارمندان اداره دارایی به منجلاب فساد کشیده نشده است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
در بخش نظرها (باخیش) بحثی در مورد زیبایی شد. چون این موضوع دغدغه عده نسبتا زیادی می تواند باشد دوباره نظرم را تکرار می کنم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فرض کنید شما صاحب یک شرکت هستید که می خواهید کارمندى را استخدام کنید.براى یک موقعیت شغلى صدها نفر درخواست داده اند. کدام را استخدام مى کنید؟ طبعا کسى را که رزومه رنگین وقوى ترى دارد. کسى را ترجیح می دهید که نمرات دروس تخصصى اش در دانشگاه بالاتر است، توصیه نامه هاى خوب دارد ، مهارت گوناگون مرتبط به کار نظیر آشنایى با نرم افزارها را دارد و ترجیحا قبلا جایى کارآموزى کرده و از آنجا هم مى تواند توصیه نامه مثبتى فراهم کند. طبعا شما او را به کسى که چند ترم پشت سرهم مشروط شده، تجربه کاری و کارآموزى ندارد و به جاى گذراندن دوره هاى مهارت آموزى رفته دنبال عرفان و اشراق ترجیح می دهید. در این شرایط نابسامان اقتصادى که موقعیت شغلى کمتر از متقاضى است انتظار داشتیم -مانند بقیه جاهاى دنیا- استاندارد هاى استخدامى بالاتر رود. انتظار داشتیم متقاضیان در رنگین تر کردن رزومه با هم رقابت کنند وخیلى خیلى مصاحبه های استخدامی را جدى بگیرند و برایش به جدیت آماده شوند. در کشورهاى دیگر دنیا اغلب ازچنین موقعیت هایى چنین نتیجه ای حاصل می شود. در نتیجه بعد از هر دوره رکود استاندارد ها بالاتر هم مى رود. اما در کشور ما از این خبرها نیست. متقاضیان استخدام به جای کسب این جور مهارت ها "به درجه ای از عرفان می رسند" که کاملا بیخیال مى شوند! استانداردها نه تنها بالاتر نمی رود پایین هم می آید!! با این اوصاف خوش به حال اون اقلیت مطلقى از متقاضیان کار که به جاى مسخره بازى و تاسف خوردن به حال خودبه جدیت دنبال قوی تر ساختن رزومه خود هستند. شانس یافتن شغل مناسب براى آنها کم نیست چون که رقیبانشان بیخیال هستند! این موضوع را من فقط به طور تئوری عرض نمی کنم. در عمل امتحان کرده ایم. در دور و بر خود من یک عده از جوانان این مملکت که هیچ پارتی ای هم نداشتند با عمل به همین توصیه، شغل مناسب در همین ایران یافته اند. 🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
متن زیر به قلم آقای بهمن شهری، پژوهشگر زبان و فرهنگ است:
ضربالمثلی قدیمی میگوید 'از هر چه بترسی سرت میآید.' آیا این اندرز کهن ریشه در واقعیت دارد؟ در نگاه نخست احتمالا با عقل سلیم جور درنمیآید. مگر همه عوامل دنیا دست ماست؟ دنیا همان جوریست که هست و ربطی ندارد به اینکه ما چطور فکر میکنیم. این پاسخ صادق است یعنی واقعا دنیا خارج از تصورات ما وجود دارد و اتفاقاتی در آن میافتد.
اما ظاهرا قضیه به این سادگیها نیست. دنیای ذهن کجای ماجراست؟ مگر نه این که احساسات، قضاوتها و حتی رفتارهایمان همه از عالم ذهن نشات میگیرند؟ مگر دنیای هرکس چیزی است بجز تک تک لحظات زندگی؛ آمیخته با خوشی و رنج و در یک کلام کیفیت ذهنی تجربههایش؟
ویلیام ایزاک تامِس جامعهشناسی بود که سالها پیش به پرسشهایی از این دست فکر میکرد. تامِس در سال ۱۸۶۳ میلادی (۱۲۴۲ شمسی) در شهری کوچک به نام راسِل در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. سالهای زیادی در دانشگاه شیکاگو و در اواخر عمر در هاروارد به تدریس و تحقیق پرداخت. جامعهشناسی مهاجرت از حوزههای پژوهشش بود و علاقه زیادی به مطالعه رفتار و ذهنیت افرادی داشت که از دل فرهنگهای مختلف و متفاوت برآمده بودند و باید در سرزمینی جدید کنار یکدیگر میزیستند.
یکی از دستاوردهای اندیشه تامس مفهومی است بنیادی که در جامعهشناسی معروف است به قضیه تامِس.
قضیه تامِس میگوید "اگر فردی وضعیتی را واقعی فرض کند، پیامدهای آن وضعیت بدل به واقعیت میشوند." به بیان دیگر کنشهای فرد تحتتاثیر تصورات ذهنیاش قرار میگیرد. طبق این قانون، تفسیری که فرد از امور در خیالش میبافد، نتایجش از مرز خیال گذر خواهد کرد و بدل به واقعیت میشود.
بگذارید با ذکر دو مثال خیالی قضیه تامِس را روشن کنم.
مثال اول: فرض کنید کودکی باور دارد که شبهنگام جنها در اتاقش در رفت و آمدند. نتیجه چنان تصوری این است که وی بیشتر شبها بیدار میماند با اینکه جنها در جهان خارج وجود ندارند.
مثال دوم: فرض کنید بهمن به هر دلیلی متقاعد شده که مجتبی از وی متنفر است. او از همان وقت طوری با مجتبی رفتار میکند که رفته رفته رابطهشان شکرآب میشود فارغ از این که آیا تنفر مجتبی از بهمن از همان آغاز واقعی بوده یا توهمی ساخته و پرداخته ذهن بهمن؟
اثرگذاری تامس به دوران خودش محدود نماند. رابرت مِرتون -یکی از چهرههای برجسته جامعهشناسی قرن بیستم- بشدت تحت تاثیر آراء تامس قرار گرفت. او دانشآموخته دانشگاه هاروارد بود و سهم ویژهای در پایهگذاری جامعهشناسی علم داشت. مرتون بیشتر عمرش -از اوایل دهه چهل تا اواسط دهه هشتاد میلادی- در دانشگاه کلمبیا مشغول آموزش و پژوهش بود.
پس از مطالعه دقیق قضیه تامس، مرتون یک مفهوم مهم و تا به امروز تاثیرگذار را به دنیای علم وارد کرد: پیشگویی خودمحقق (self fulfilling prophecy). مرتون این مفهوم را این گونه تعریف میکند:
"پیشگویی خودمحقق در آغاز تعریفی است غلط از وضعیتی که رفتاری جدید را برمیانگیزد و [همان رفتار] باعث میشود تصور غلط اولیه به واقعیت بپیوندد."
به زبانی ساده پیشگویی خودمحقق یک جور غیبگویی است که با ایجاد خطاهای پی در پی به خود واقعیت میبخشد. مرتون از این مفهوم برای توضیح پدیدههای اجتماعی استفاده میکرد؛ مثلا سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
عدهای چو میاندازند که فلان بانک با تغییر مدیریت به آشفتگی و ورشکستگی میافتد. مسئولان بانک یا شایعه به گوششان نمیرسد یا آن را جدی نمیگیرند. درست همان روزی که مدیر بانک عوض میشود، مشتریان بسیاری به بانک مراجعه میکنند و پولهای خود را از بیم ورشکستگی از حسابها بیرون میکشند. همین اتفاق باعث میشود شایعه رنگی واقعیتر بگیرد و مشتریان بیشتری از همین رفتار پیروی کنند تا در نهایت به ورشکستگی بانک منجر شود.
پیشگویی خودمحقق کمکم دامنه تاثیرش از جامعهشناسی فراتر رفت و توجه پژوهشگران رشتههای دیگر را جلب کرد. رابرت رُزِنتال، استاد برجسته روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، شکلی از پیشگویی خودمحقق را در آموزش و پرورش شناسایی و معرفی کرد که معروف است به 'اثر رُزِنتال' یا 'اثر پیگمالیون'. در اساطیر یونان، پیگمالیون نام مجسمهسازی است که عاشق تندیسی شد که خود ساخته بود. او به نزد الهه عشق، آفرودیت، دعا کرد که همسری نصیبش شود که نمونه زنده تندیسش باشد. در بازگشت به خانه دریافت دعایش مستحاب شده و تندیسش جان یافته، سپس با او ازدواج کرد.
اثر پیگمالیون به پدیدهای اشاره میکند که بالا بودن سطح توقع معلمها به عملکرد بهتر دانشآموزان منجر میشود. در پژوهش رُزِنتال، آموزگاران یک مدرسه ابتدایی فهرستی از دانشآموزانی را که نمیشناختند دریافت کردند. در این فهرست نمرات غیرواقعی ضریبهوشی دانشآموزان ثبت شده بود و تعدادی به صورت کاملا تصادفی باهوش معرفی شده بودند. پس از بررسی عملکرد آموزگاران و نمرات دانشآموزان در یک بازه زمانی مشخص شد وقتی معلم یکی را 'باهوش' میپندارد، رفتار و توقعش را بر اساس همان پندار پیش میبرد. نتیجه آنکه پس از مدتی دانشآموز نیز خودش را با توقعات آموزگار تطبیق میدهد و عملکردش بر همان اساس پیشرفت میکند.
عکس اثر پیگمالیون مشهور است به 'اثر گولِم'. واژه گولِم از یک افسانه یهودی میآید درباره موجودی انسانوار که در نتیجه سِحر و جادو از مواد بیجان مثل گِل و رس پدید میآید و نمادی است از درماندگی و حماقت. اثر گولِم میگوید که در محیطهای آموزشی و سازمانی پدیدهای روانی وجود دارد که در آن توقع پایینتر از افراد، چه از طرف بالاسریها چه خود شخص، به عملکرد ضعیفتر فرد میانجامد.
شناسایی این دو شکل از پیشگویی خودمحقق الهامبخش پژوهشها، سیاستگذاریها و دورههای آموزشی مختلفی در حوزههای تعلیم و تربیت و مدیریت منابع انسانی بوده است. پژوهشهای بینارشتهای فراوانی در سالیان اخیر، مفاهیم جدید و صورتهای گوناگونی از پیشگویی خودمحقق و تاثیراتش را شناسایی کردهاند.
پیشگویی خودمحقق میتواند دستاوردهای گرانبهایی داشته باشد، اگر درست به کار گرفته شود و واقعیت را مد نظر قرار دهد؛ مثلا با شناخت تاثیرات پیشگویی خودمحقق، اهمیت قدردانی و بازخورد مثبت در مدیریت منابع انسانی بیش از پیش آشکار میشود یا تحقیقات فراوانی در روانشناسی ورزشی نشان میدهند که ایجاد 'ذهنیت بُرد' در ورزشکاران تاثیر چشمگیری بر عملکرد آنها دارد.
اما غیبگوییهایی که واقعیت را مدنظر قرار نمیدهند میتوانند وحشتناک مخرب باشند؛ از زندگی خصوصی گرفته تا پیشرفت شغلی و اجتماعی، توهمات ذهنی ممکن است پیامدهای سختی داشته باشند. آموزش، یادگیری، آگاهیرسانی، مشاوره و اندیشهورزی از بهترین راههای مبارزه با نتایج زیانبار چنین خیالبافیهایی است.
آن سان که پیداست خیلی اوقات خیالپردازی مثبت افکار مثبت را در پی دارد و افکار مثبت به واژگان و رفتار مثبت میانجامد که خود احتمال نتایج سودمند را بالا میبرد و بالعکس. با این اوصاف شناسایی و آگاهی از پیشبینی خودمحقق بهانه خوبیست تا بنشینیم و برخی رویکردها و داوریهایمان را به پرسش بکشیم؛ مبادا مصداق همان ضربالمثل قدیمی شویم و ترسهایمان بر سرمان خراب شوند.
پی نوشت مینجیق:
کارى که در کانال مینجیق بناست بکنیم چنین چیزى است.
در واقعیت جو عمومى در ایران ناامیدى و وادادگى و تاسف خوردن به حال خود است.
ما آینده نه چندان دورى را می خواهیم تصور کنیم که خود مردم در حول و حوش خود بخواهند تغییراتى ایجاد کنند. یک در صد از جامعه بخواهند به ایجاد چنین تصویری کمک کنند با توجه به این که هر کدام با حدود صد نفر در ارتباط هستند این تصویر همه گیر مى شود. بعد بنا به قانون تامس تحقق می یابد.
فکر مى کنم تغییر تصویر عمومى تا بهار سال ١٣٩٨ شدنى است!
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
من به تازگی یک کانال تلگرامی به آدرس زیر ایجاد کردم:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در ایران بیش از صد هزار پزشک و دندانپزشک و داروساز هست.
تازه کارها در آمد و سرمایه زیادی ندارند اما نسل جا افتاده جماعت اطبا به طور متوسط به راحتی علاوه بر منزل مسکونی شان چیزی حدود یک میلیون دلار سرمایه به صورت ملک و... دارند. فکر کنم تعداد این مایه دار ها ده هزار نفر بشود. یعنی می شود ده میلیارد دلار سرمایه. ده میلیارد سرمایه هم مهندس ها و وکلا و استادان دانشگاه و معلم ها و... با هم دارند.
چیزی حدود۳۰ -۴۰ میلیارد دلار یا بیشتر هم سرمایه بازاری ها و بسازبفروش و کارخانه داران امروزی است. بازار یان سنتی را فعلا کار ندارم. منظورم از بازاریان امروزی افرادی مثل فروشندگان لوازم الکتریکی است که بنا به شغل خود باید مدام اطلاعاتشان را به روز کنند درنتیجه نسبت به تحولات و ایده های نو با روی بازتری برخورد می کنند.
مجموع سرمایه این اقشار پیشرو و مدرن چیزی حدود ۵۰-۶۰میلیارد دلار می شود. یعنی حدود درآمد سالانه نفتی حکومت. این افراد اگر به این نتیجه برسند که می توانند به توانمندی فرزندانشان و نسل جدید دور وبر اعتماد کنند سرمایه برای کار آنها فراهم می کنند. با چنین سرمایه ای عجیب نیست که نسل جدید در سایه حمایت آنها سالانه بتواند چیزی حدود ده درصد این سرمایه یعنی چهار میلیارد دلار در آمد زایی کند. یعنی یک دهم در آمد نفت. از قدیم گفته اند پول پول می آره. این حرکت شروع شود برکت پشت اش می آید. در آمد غیر نفتی توسط طبقه متوسط چند سال بعد ده برابر می شود و از در آمد نفت جلو می زند. چنین منبع درآمدی تمام معادلات قدرت را به هم می زند.
شاید بگویید جوانانی که والدین یا عمو یا دایی یا عمه یا خاله مایه دار ندارند چه کنند؟ خوب! بچه پولدار هم تنهایی که نمی تواند بیزنس راه بیاندازد. دوستانش را هم با خود همراه می کند. خانواده ها هم تا وقتی طرف از خانواده خوشنام و محترمی باشد حمایت می کنند ولو این که سرمایه ای نداشته باشد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
این طور که از بوش پیداست "اینا" در توهمات خودشان خیال می کنند خیلی هم مملکت را خوب اداره می کنندو خیلی هم کارشان درسته!
سرشان را کرده اند زیر برف!
به اینا امیدی نیست.
تا دو سه سال آینده روز و روزگارمان بد تر و بدتر خواهد شد.
اما این طور دوام نخواهد داشت یه جایی ایرانی ها به خودشان می آیند که باید آستین بالا بزنیم خودمان برای خودمان کاری بکنیم.
فکر کنم به طور متوسط دو سال این حالت شوک عمومی و ناامیدی و دلسوزی برای خود ادامه پیدا کنه . بعد ایرانی ها به خودشان می آیند دست از self-pity بر می دارند و سعی می کنند با ابتکار عمل کارها را خود سر وسامان بدهند. بعداز آن سه چهار سالی هم طول می کشه تا اوضاع را سر و سامان بدهند.
٥-٦ سال بعد اوضاع ایران درست می شه.
اشتراک و ارسال مطلب به: