سپرده ارزى

+0 به یه ن

بانک پاسارگاد سود ٥ درصدی به حساب ارزی می دهد. خیلی سود بالایی هست! در اروپا سود بانکی حدود ٢ درصد هست! ایرانی های مقیم خارج می توانند هر کدام حدود ٢٠ هزار یورو بیاورند در بانک ها ی ایران بخوابانند کلی سود ببرند. فکر کنم در خارج از ایران حدود یک میلیون ایرانى باشند که برایشان ٢٠ هزار یورو پول کم و قابل صرفنظرى حساب بشود. بیاورند این پول را در بانک هاى ایران بخوابانند به فک و فامیلشان هم وکالت دهند که اگر خواستند پول و یا سود آن را وصول کنند. این طورى ٢٠ میلیارد ارز وارد مملکت می شود. قابل مقایسه با درآمد سالانه نفتى است. 🍀@minjigh

برخى از هموطنان عزیز مقیم خارج از کشور این روزها خیلى غصه ایران و مقیمان ایران را مى خورند. از غصه شب خوابشان نمى بره، غذا از گلویشان پایین نمى ره، حال و حوصله تفریح ندارند و .... این طور پیش بروند خودشان را هلاک مى کنند. غصه خوردن و همدردى فایده اى نداره که. یک کارى بکنید که فایده داشته باشه! الان دو کار پیشنهاد مى دهم.

یکى این که به سایت بنیاد کودک بروید و کفیل کودکى در ایران بشوید. از همان خارج مى توانید ماهیانه حدود ٢٠ یورو به او بفرستید. با این ٢٠ یورو زندگی اش از این رو به آن رو مى شود. شاد و بی عقده بزرگ مى شه بعد از فوق لیسانس هم کار پیدا مى کنه و بعد از چند سال هم خودش کفیل کودکى مى شه. Http://www.childfoundation.org

دوم این که موقع سفر به ایران با خودتان ده بیست هزار یورو ببرید و یک حساب ارزى به نام خودتان باز کنید. سالى حدود ٥ درصد سود به شما مى دهند بعد از یک سال هم می توانید اصل پولتان را به یورو بازستانید. هرچند درصد هم تورم ریالى داشته باشیم فرقى به حال شما نمی کنه چون یورو داده اید و یورو (+5درصد) باز می ستانید. یک وکالت هم به فامیل هاى مورد اعتمادتان بدهید که اگر شما اجازه دادید پول را وصول کنند.

حالا نفع این قضیه چیه؟ مى توانید به فامیل تان اطمینان بدهید که اگر روز مبادا رسید اون پول را صرف خودش کنه. ببینید! اوضاع اون قدر بد نیست که طبقه متوسط نان نداشته باشند بخورند! زندگی کمابیش به روال سابق هست. شاید برخى خرج ها را که لوکس حساب مى شدند به تواتر کمترى مى کنیم. اما نگرانى عموم ما این هست که پس اندازمان دارد اولا نحیف تر و نحیف تر مى شود ثانیا قدرت خرید آن افت می کند. نگرانی مان این هست که با حقوق ثابت و این تورم سال آینده چه بکنیم؟!
اگر چنین حساب ارزى براى روز مبادا باشد ، فشار روحى شکننده از روی فک و فامیل تان برداشته می شود! شاید هیچ وقت به آن پول دست نزنند اما وجود حساب زندگی شان را زیر ورو می کند.
مثلا شاید شما برادر کوچکى دارید که بیکار هست. والدینتان پس انداز عمرشان را حاضر ند سرمایه کاری او کنند. اصرار هم مى کنند اما آن جوان می ترسد ریسک کند و سرمایه یک عمر والدین را به فنا دهد.وجود این حساب به او جرئت حرکت می دهد.
فرض کنید والدین بازنشسته شما آب باریکه ای دارند که خرج و برجشان را تامین کند اما در ترس دایمی هستند که اگر بیمار شوند خرج دوا و درمان را چه کنند؟ همین ترس و نگرانى احتمال بیماری را صدچندان می کند. آن حساب ارزى خیالشان را تخت می کند و -به امید خدا- مریض هم نمی شوند و آن یورو ها و ٥درصد سودش برای خودتان می ماند.

چنین سودبالایى را از بانک هاى کشور های پیشرفته دریافت نخواهید کرد! به این پیشنهادهایم فکر کنید. مطالعه کنید و مستقلا اطلاعات جمع آوری کنید. لطفا این مطلب را در گروه هاى فامیلى و .... به اشتراک بگذارید. 🍀@minjigh


این حساب ارزی ها سود را هم به یورو می دهند. یعنی اگر شما بیست هزار یورو در حساب ارزی بخوابانید یک سال بعد می توانید ٢١٠٠٠ یورو تحویل بگیرید. حالا می خواد قیمت یورو ٢٠٠٠٠تومن باشه می خواد ٤٠٠٠ تومن باشه! فقط می گن اگر می خواهید پولتان را سر موعد تحویل بگیرید چند روز قبل اطلاع دهید تا یورو ی لازم را به شعبه مزبور بیاورند. این تعهدی است که بانک ها می دهند (شاید بانک به بانک جزئیات فرق کنه خودتان سئوال کنید) و بانک های معتبر مثل بانک ملی یا بانک پاسارگاد هم به تعهداتشان پایبند بوده اند. اعتبارشان برایشان اون قدر مهم بوده و هست که زیر تعهداتشان نزنند!
فکر نکنم این بانک های معتبر ورشکسته بشوند و نتونند تعهداتشان را عملى کنند. خیلى اتفاقات فاجعه بارى باید بیافته که اینها دیگه نتونند به تعهداتشان عمل کنند. چون اگر دقت کرده باشید خیلی روی ملک سرمایه گذاری کرده اند. ملک هم در این کشور در هر حال ترقی می کنه. بعضی وقت ها با شتاب بیشتر برخی اوقات با شتاب کمتر. مگر این که اتفاق وحشتناکى مثل زلزله در تهران رخ بده که در این صورت اون قدر مصیبت خواهیم داشت که از دست دادن ده بیست هزار یورو در مقابلش هیچ باشه!

نمى گم این سرمایه گذاری اصلا ریسک نداره اما جزو کم ریسک ترین هاست. حتی اگر در بانک سویس سرمایه گذاری کنید اولا این قدر سود نمی ده ثانیا پس فردا شاید بگویند چون ایرانى هستى آمریکا فشار آورده که حسابت را ببندیم. درسته که در ژنو و زوریخ زلزله نمی شه اما فعلا ایرانى هرجا که باشه در معرض زلزله هست.
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برنامه چرخ شبکه 4

+0 به یه ن

  امشب ساعت نه من در برنامه چرخ شبکه ٤ در مورد ماده تاریک صحبت خواهم کرد.
گفتند یک سئوال پیامکی هم تهیه کن. من سئوال زیر را تهیه کردم که مقبولشان نیافتاد. دیدم حیفه سئوال را دور بریزم. اینجا مطرحش می کنم:

 

کدامیک از خانم های زیر برنده جایزه نوبل شده اند:
١) ورا روبین منجم معروف و از سردمداران کشف شواهد مشاهداتی ماده تاریک
٢) رزالیند فرانکلین
٣) چین شوینگ وو کاشف نقض تقارن وارونى فضا

٤) ماریا گوپرت مایر فیزیکدان هسته ای

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یک دور همه با هم جدید

+0 به یه ن

قرار شد من  و یکی از همراهان وبلاگ از شنبه آینده تا 20 آذر یک برنامه" همه با هم"  جدید جهت کم کردن وزن شروع کنیم.
در این دو ماه ما تصمیم داریم 6 کیلو وزن کم کنیم.
فکر کنم با نحوه این برنامه آشنا هستید. هر کدام از ما که برنامه ای می خواهیم اجرا کنیم که تنهایی سخت مان هست (مثل وزن کم کردن، مثل ترک سیگار، مثل آماده شدن برای کنکور، مثل جست و جو کار و....) به این برنامه می پیوندیم. و هر هفته می آییم گزارش می دهیم که آیا به برنامه خود پایبند بودیم یا خیر.
از تجارب تلخ و شیرین هم در این زمینه می گوییم تا از همفکری هم سود ببریم. تجربه نشان داده که این برنامه موفق خواهد بود.
البته نه ادعای روانشناسی داریم نه ادعا متخصص تغذیه بودن.
از من پرسیدند برنامه لاغری ات چیست.
اینجا می نویسم ولی بهتر است به سایت دکتر کرمانی (متخصص تغذیه) برای نظر تخصصی مراجعه کنید. این رویه که من در زیر عرض می کنم برای من خوب هست. یعنی بدون این که به سلامتی ام آسیب برسد وزن کم می کنم. فکر نکنم برای یک نفر که سلامت نسبی دارد کم کردن 6 کیلو در دوماه آن قدر پیچیده باشد که نیاز به مراجعه دکتر داشته باشد. اما اگر کسی بخواهد بعد از این دوماه بیشتر وزن کم کند یا بیماری خاصی داشته باشد بهتر است زیر نظر دکتر وزن کم کند که آسیبی نبیند.
و اما روش خود من:
من روزانه یک ساعت و نیم پیاده روی می کنیم. از فرمانیه تا سر پارک جمشیدیه که سربالایی است. برای صبحانه دو عدد بیسکویت ساقه طلایی با پنیر می خورم. برای ناهار 6 قاشق برنج پخته (یا یک کف دست نان بربری) با خورشتی که اجزای آن سرخ نشده باشد. برای شام هم همین طور.
میان وعده هم سه عدد میوه متوسط هست مثل سیب و پرتقال. نارنگی یا خیار بخواهم بخورم به جای یکی دو تا می خورم.  شیرینی و آجیل و چیپس و ..... هم که تعطیل! سالاد بدون سس هم تا بخواهی. برای دم کردن برنج از روغن زیتون امساک نمی کنم چون برای بدن ویتامین دی محلول در روغن لازم است. خیلی هم هوس شیرینی بکنم تا دو عدد خرما مجازم که بخورم. لوبیا سبز پخته را هم به جای سالاد می شه مصرف کرد.
سعی می کنم علاوه بر پیاده روی روزی نیم ساعت هم نرمش کنم. از همان نرمش هایی که در مدرسه معلم ورزش مان یادمان می داد.


دوستانم یک سری رژیم غذایی ترکیه ای هم به من یاد داده بودند. ولی راستش اونها را اجرا کردن برای زندگی معمولی ایرانی یک کم دردسر دارد. این که من اجرا می کنم همون روند معمول زندگی است با کمی دقت!
اگر دوست دارید شما هم به برنامه همه با هم بپیوندید. از همین الان شروع می شه.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هر جوره سینه قابیمیز وار!

+0 به یه ن

من خودم در ایران مهمان خارجى خیلى زیاد داشتم. براشون ایران خیلى جالبه. براى غربى ها تازگی داره و جالبه. معمولا ایتالیایى ها و اسپانیایى ها، آثار باستانی مثل تخت جمشید را می پسندند. براى ایتالیایی ها، بازار سنتى خیلی جذابیت نداره چون خودشان مشابهش را دارند. اما مردم اروپای شمالی و آمریکایی ها و حتی روس ها بازار را جالب می بینند. مخصوصا انگلیسی ها. توریست هاى آذربایجانی و ترکیه ای ریشه های مشترک را جالب مى بینند. این که در ترکی ما برخی از اصطلاحات هست که اونها فراموش کردند براشون جالبه. آثار دوره سلجوقیان (که خوشبختانه در سراسر ایران هم مشهوده) براشون جذاب تره. بازار را هم دوست دارند اما به علتی متفاوت از غربی ها. در بازار با مردم محلى همکلام می شوند و خرید می کنند و سوغاتی می خرند. از این جهت براشون جالبه. فکر کنم برای عرب ها جنگل هاى شمال ایران جالب باشه اما اروپایی ها کویر را ترجیح می دهند. براى همه شان هم معمارى که در آن کاشیکاری با تنوع رنگ باشه جذابه. اگر در تهران مهمان خارجى داشته باشید، مستقل از ملیت او حتما برنامه بازدید از کاخ گلستان بذارید. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جذب گردشگر

+0 به یه ن

همین تیپ هاى سنتى (کمى تا قسمتى مذهبی اما غیر سیاسى و اهل مدارا) در کشور ما بهترین روش را براى جذب گردشگر پیدا می کنند. وقتی با هیجان و افتخار از شله زرد نذری می گویند توریست خارجى هم لذت می بره.

پرویز پرستویی یک سری فیلم کمدی بازی کرده بود که در آنها در مجلس بزم آهنگ "قر تو کمر" می خواند و درمجلس عزا "نوحه"! اتفاقا همون تیپ ها -که در ایران ما کم هم نیستند- بهتر از همه در جذب توریست ها موفق هستند.

اگر در خارج زندگی مى کنید، ازاین که دوستان خارجى تان را به ایران بفرستید مقید نباشید. فکر نکنید که باید همه چی مرتب باشد که یک وقت آبرومان نرود! اونها یی که علاقه مند به سفر به ایران هستند دنبال جایی که همه چی مرتب باشه نیستند. دنبال دیدن همین رسم و رسومات و همین رابطه های انسانی با مردم ساده کوچه بازار هستند.

اگر در ایران زندگی می کنید و خیال می کنید از مردم متوسط ایران خیلی سطح بالاتر هستید، بدانید که حوصله توریست خارجی از شما سر خواهد رفت! بذارید بروند در کوچه و بازار با مردم کوچه بازار گپ بزنند! اونها براشون جالب ترند. فوقش جیب شان را هم زدند! طوری نیست که! در متروی پاریس دایم این اتفاق می افته! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جاده قدیم

+0 به یه ن

امروز رفتیم فیلم جاده قدیم خانم منیژه حکمت را در سینما دیدیم. فیلم فوق العاده قوی ای است. با بازی هایی درخشان.

اما اصلا برای بچه ها مناسب نیست. 
دیدن فیلم را بدون بچه ها توصیه می کنم. سینماهای تبریز هم دارند فیلم را اکران می کنند.
دیدم خیلی از منتقدان از فیلم بد نوشته اند. نقدها را خواندم اما با عرض معذرت به نظرم اصلا فیلم را نفهمیده بودند.
 برعکس ادعای منتقدان فیلم خیلی با فیلم فروشنده اصغر فرهادی  فرق دارد. در فیلم فروشنده هیچ به احوالات زن پس از حادثه پرداخته نشده بود. فقط روی احوالات شوهر او مانور داده شده بود.
داستان های موازی در اول فیلم -برعکس ادعای منتقدان-  حاشیه نبود! داشت نشان می داد این زن در مواجهه با مسایل چگونه برخورد می کند. نشان  می داد چگونه نقش ستون خیمه زندگی را بازی می کند.
به نظر من نکته اصلی فیلم که منتقدان اصلا نفمیدند این نکته بود که برای شخصی چون مینو که خو گرفته تکیه گاه باشد به یکباره قربانی شدن  چه قدر سخت است!  قربانی شدن برای آدم های قوی بسی سخت تر از آدم های ضعیف است!
به یاد نمی آورم هیچ فیلمی چه ایرانی چه خارجی به  این موضوع پرداخته باشد. در مورد فیلم های ایرانی که به قطعیت می توانم بگویم به این موضوع نپرداخته اند.
در این فیلم شخصیت قوی که قربانی می شود یک زن هست. ای کاش کارگردانان به نام و قَدَر ما-مثلا همین اصغر فرهادی- فیلمی با این مضمون بسازند که در مورد مرد باشد. اتفاقا مردها هم با این مسئله (قربانی شدن ظلم جباران علی رغم عمری تکیه گاه بودن و  سپس دشواری رویارویی با این واقعیت) به تواتر بیشتری رو به رو می شوند و هم اجتماع کمتر با آنها مدارا می کند. در مورد قهرمان این فیلم به دلیل زن بودنش همه اطرافیان بسیار مدارا کردند. هر چند او خود نمی توانست (و حق هم داشت) بپذیرد که قربانی شده اما دور و بری هایش به دلیل جنسیت او خیلی راحت باور می کردند که قربانی شده. اما اگر مردی قربانی ظلمی  (هر جور ظلمی) شود دور و بری ها هم باور نمی کنند یا سخت باور می کنند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جدا سازى زباله ها در منزل: کارى که از دست ما براى زباله گردان بر مى آید

+0 به یه ن

یک عده وقتى مى بینند من اصرار بر جدا سازى زباله دارم با پوزخندى و نگاه عاقل اندر سفیهى ، به من مى گویند تو اینها را جدا مى کنى و خبر ندارى که مامور شهردارى و یا کارگر مجتمع دوباره کیسه ها را یکجا مى ذاره.
من این را می دانم. اما اونها خبر ندارند بعدش چه اتفاقى مى افته! بعدش امثال این طفلکان معصوم دوباره در بین زباله ها مى گردند تا مواد بازیافتى را بیابند.

بارها دیده ام وقتى یک کیسه نسبتا تمیز از بازیافتى هاى جدا شده مى یابند انگار گنج یافته اند! چشمانشان برقى می زند! طبیعى است که ذوق زده شوند. اگر مى خواستند همین مقدار زباله بازیافتى را از میان زباله هاى کثیف (بخوانید پوشک بچه آغشته به روغن و آشغال سبزى) پیدا کنند، مى دانید چند برابر باید بیشتر وقت صرف مى کردند و چه قدر بیشتر در معرض آلودگى قرار مى گرفتند؟!
حال که نمى توانم این طفلکان را از وضعیت تاسف برانگیز خارج کنم دست کم که مى توانم زباله ها را سوا کنم تا با زحمت و آلودگى کمتری به آنها دست بیابند.

خرده شیشه ها را هم معمولا طورى بسته بندى مى کنم تا دست این بچه ها را نبرد. داخل قوطى اى چیزى مى گذارم. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بازار جلفا

+0 به یه ن

دوستم مى گه در جلفا مغازه ها خالى است. از بس ارزش ریال پایین افتاده،از اون ور مرز مى آیند اجناس را مى خرند مى برند. اجناسى مثل سطل زباله پلاستیکى و آبکش و.... به نظر من این نه تنها ناراحتى نداره خوشحالى هم داره. در تهران و در کرج من زیاد دیدم با وانت از این جور اجناس مى آورند تا در کنار خیابان بفروشند. خیلى هم با اصرار مشترى جذب مى کنند. بعد از این اگر اونها را دیدم مى گم یک سر بروند جلفا اجناس را بفروشند. شما ها هم بگید. مگه سالهاست غصه نمی خوریم که برنج گیلان و چاى لاهیجان به فروش نمى ره؟! خوب ببرند در جلفا بفروشند! به اونجا نزدیک هم هست! 🍀@minjigh

پی نوشت: این نوشته و نظر من زیاد مورد انتقاد قرار گرفت. دوستان مى گویند اگر کالاهای اساسى وکالاهایى که به آنها سوبسید تعلق مى گیرد به این صورت صادر شود، کشور دچار قحطى مى شود و اقتصاد ما ضربه مى بیند. در مورد کالاهایى نظیر گندم و بنزین کاملا موافقم. باید جلوى خروج این کالا ها گرفته شود. اما چه اشکالى دارد که چاى لاهیجان، یا شکلات یا سطل پلاستیکى یا مواد شوینده نسبتا لوکس گیاهى صادر شود؟! برنج درجه گیلان هم براى خانوار متوسط ایرانى لوکس حساب مى شود، آن را هم مى توان صادر کرد. منظورم این هست که کالاهایى را که بازار ایران کشش خرید آنها را ندارد، در همین بازارهاى مرزى صادر کنیم. چه اشکالى دارد؟


به نظرم مى رسد بیش از آن که به لحاظ اقتصادى یا استراتژیک به ضرر ایران باشد به لحاظ ذهنى یا حیثیتى به مردم ایران سنگین مى آید که بهترین برنج ایرانى صادر شود! اون هم به کجا؟! به شهر هاى مرزى کشور هاى همسایه که گمان مى کردیم دست کم اونها از ما به لحاظ اقتصادى پایین تر هستند. بچه آدم گرسنه باشد دیگه نباید فکر غرور مسخره جلوى در و همسایه بماند! وقتى ٢٠٠هزار کودک در ایران دچار سو ء تغذیه هستند از این غرور هاى بیخودى جلوى مرزنشینان کشورهاى همسایه باید دست بکشیم! کالاهاى اساسى اولیه را نباید بفرستیم ولى اجناس نسبتا لوکس که در بازار داشتند باد مى کردند صادر کنیم ارز وارد مملکت کنیم. چه بازارى بهتر از همین شهرهاى مرزى کشورهاى همسایه؟! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گوجه فرنگی

+0 به یه ن

گوجه فرنگی را از باغچه ای که هرگز کود یا سم شیمیایی به خود ندیده هم که می چینی و می بُری توش سفیدی پیدا می کنی.  اون چیزهایی که در اینترنت علیه سفیدی داخل گوجه فرنگی می نویسند شایعه است. 

سیب کاملا ارگانیک را هم که از درخت می چینید می گذارید توی انباری، بعد از چند روز روی پوستش چرب می شه. طبیعی هست. این که میوه فروش واکس می زنند باز از شایعه های بی اساسه.
تجربه شخصی ام بود!
در مورد مرغ و گوشت هم شایعات از این قبیل بی اساس زیاد هست.  من هروقت از این پیام ها دریافت می کنم به برادر شوهرم که دامپزشک هست می فرستم می گه بیخود می گن!
بیخودی در این گرانی مواد غذایی را بیرون نریزید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مدارس تیزهوشان و اختلاف طبقاتی

+0 به یه ن

یک پیش داوری  هم معلم های تیزهوشان  در مورد دانش آموزان این مدارس دارند آن است که این دانش  آموزان همگی بسیار مرفه هستند و لای پرقو بزرگ شده اند و در خانه والدین همه چیز را برایشان در حد ایده آل فراهم می کنند. از موضوعاتی که بسیار به دانش آموزان این مدارس گفته می شود این ادعاست که اگر بقیه هم امکانات افسانه ای آنها را داشتند خیلی خیلی از اینها جلو بودند.

نمی دانم معلم های این مدارس بر چه اساسی به این نتایج می رسند! اتفاقا در هردوره  ازتیزهوشان  تعداد قابل توجهی از دانش آموزان هستند که زیر خط فقر بزرگ شده اند. من روانشناس یا کارشناس علوم تربیتی نیستم و تصوری ندارم که این قبیل اظهارات معلمان بر روحیه این دسته از دانش آموزان سمپادی چه تاثیری دارد. اگر در این مدارس معلم بودم قبل از چنین اظهار نظری حتما با یک مشاور روانشناسی مشورت می کردم ببینم آیا این قبیل حرف ها روی روح و روان آن دسته از دانش آموزان تاثیر منفی می تواند بگذارد یا نه. اگر هم مشاور سراغ نداشتم احتیاط می کردم و نمی گفتم!
مدتی است که در محلات گوناگون کلانشهرها سمپاد شعبه زده است تا  رفت و آمد آسان باشد. این پیش داوری که در مدارس بالاشهر دانش آموزان همه ثروتمند هستند بازهم درست نیست. بچه های سرایدار و ..... بالا شهری ها هم در همین محلات مدرسه می روند.
به علاوه این پیش داوری که بچه های خانواده های مرفه و یا تحصیلکرده   در یک آرمانشهر بزرگ شده اند درست نیست. یک خورده از این ظاهر آراسته وجذاب عمیق تر بروید می بینید که  بچه های خیلی  از همین استادان دانشگاه و دکتر ها و......محرومیت خیلی شدیدتر از متوسط بچه های زیر خط فقر دارند. این را از دوستانم که مشاور روانشناسی و ..... هستند  (بدون ذکر نام )شنیده ام.  مشاور مدرسه از روی رازداری اینها را نمی آد به بقیه معلم ها بگه. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل