+0 به یه ن
به نظر من می آید با توجه تغییرات در رویكرد دولت نسبت به سیاست خارجی و نیز مسایل اقتصادی، در سال های آینده اندك اندك ثبات نسبی بر عرصه ی اقتصاد ایران حاكم شود. در چنین وضعیتی آنها كه ایده ی اقتصادی دارند و اهل تلاش هستند آرام آرام به لحاظ اقتصادی پیشرفت می كنند و كار و اشتغال می آفرینند. به این ترتیب آرام آرام وضعیت مالی خود و خانواده و اطرافیان خود را بهتر می كنند. این پیشرفت اقتصادی پیشرفت اجتماعی و فرهنگی نیز به دنبال خواهد داشت. در این میان كسانی كه زودتر به صرافت افتاده اند كه فسردگی و ناامیدی را به كنار نهند و برای پیشرفت اقتصادی خود فكر بكری بیاندیشند جلو می افتند. هر چه تعداد این گونه افراد در شهری یا محله ای یا روستایی بیشتر باشد پیشرفت و توسعه آن محل بیشتر خواهد بود. فكر می كنم در بین دوستان آرزوبلاگ این افراد زیاد هستند. در نوشته ی حاضر می كوشم برخی از نكات كه برای شغل یابی به نظرم مفید هست بر شمارم.
من كارآفرین نیستم و متاسفانه ارتباطاتم محدود هست. در نتیجه خیلی در یافتن شغل شاید نتوانم به همه كمك شخصی كنم اما می توانم یك سری نكات كلی از مجموعه تجربیات خود بگویم كه در جست و جو برای شغل به درد شما بخورد. مشاهدات و تجربیات من هم بسیار محدود هستند. امیدوارم سایر دوستان در بخش باخیش (نظرها) از تجارب خود در این زمینه بگویند. با مكتوب و مدون كردن این نوع تجارب سردرگمی های بسیار رفع می شود و از اشتباهات گوناگون جلوگیری می شود.
حالا برسیم به نكاتی كه میخواهم بگویم:
1) در خیلی از موارد-- از جمله در زمینه ی استخدام و جست و جوی شغل و نیز در مصاحبه های ورودی دكتری-- در كشور ما افراد دور وبر هم می نشینند و مرتب برای هم داستان هایی در مورداین كه "بابا اینها همه اش الكی است. قبلا انتخابشان را كرده اند. همه اش مسخره بازی است. اصلا فرقی نمی كنه اونجا چی بگین. بابا! مملكت ما خیلی هر كی هركی تر از اونه كه بخواهند رزومه بررسی كنند. بابا! اصلا به این چیزها نیست و....." برای هم تعریف می كنند. نتیجه اش این می شه كه كمتر كسی به خود زحمت می دهد آداب تهیه ی رزومه ی مناسب و یا آداب مصاحبه را بیاموزد.
صد البته در برخی از موارد واقعا هم "الكی" و "هر كی هركی" است. اما نمی توان تعمیم داد و گفت كه هر مصاحبه شغلی یا ورودی دكتری كه در ایران اتفاق می افتد الكی است و آنهایی كه دارند مصاحبه می كنند یا رزومه ها را بررسی می كنند اصلا كارشان را بلد نیستند یا اصلا حالیشون نیست! این جوری ها هم نیست. در همین مملكت خودمان هم هستند كسانی كه به طور حرفه ای دنبال كسانی می گردند كه رزومه مناسب دارند و خوب هم آن را ارائه می كنند و در مصاحبه استخدامی آداب مصاحبه را رعایت می كنند.
وقتی دوستانتان در مورد "هر كی هركی" بودن وضعیت مصاحبه ی فلان شركت یا اداره تعریف می كنند پای صحبتشان بنشینید و به شوخی هایشان بخندید و تفریح كنید. اما به هیچ وجه تعمیم ندهید و گمان نكنید كه همه جا این جوری هركی هركی است (كه واقعا هم نیست). از بین ده ها جایی كه برای استخدام اقدام می خواهید بكنید حتما چند مورد هم هستند كه دقیق و منظم هستند. پای این صحبت ها بنشینید تا اولا كمی تفریح كنید و ثانیا از بین كلام دوستانتان و انتقال تجاربشان به صورت طنز دستگیرتان شود كه یك مصاحبه حرفه ای چه فضایی باید داشته باشد. مثلا اگر دوستتان به اعتراض -حالا چه به طنز چه به تلخی- می گوید "یارو در تمام مدتی كه من داشتم در مورد مهارت های خودم صحبت می كردم داشت با موبایلش ور می رفت" شما نتیجه می گیرید كه در مصاحبه ی حرفه ای نباید با موبایلتان ور بروید. خوب! این كه نكته ی بدیهی بود كه می دانستید. ولی نكات نه چندان بدیهی هم می توان از این صحبت ها آموخت.
2) نه فقط در ایران بلكه در همه جای دنیا فاكتورهای انسانی -علاوه بر مهارت و دانش- در استخدام افراد نقش بازی می كند. هیئت استخدامی دنبال یك خریدن یك روبات نیست. به دنبال استخدام یك انسان هست. اگر خودتان را زیادی "كتابی" نشان دهید منفی تلقی خواهد شد. این نكته كمابیش در تضاد با نكته ی اول است كه پیشتر گفتم. باید تعادلی برقرار شود در نظم و ترتیب و خشكی. این تعادل كجاست؟ سئوال بسیار سختی است و جواب قاطع ندارد. بستگی به خیلی چیزها دارد. از فرهنگی به فرهنگ دیگر جوابش فرق دارد. حتی از خرده فرهنگی به خرده فرهنگ دیگر فرق میكند. بسته به شغل هم فرق دارد. همچنین با زمان هم ( مثلا با گذشت یك دهه) این نقطه ی تعادل فرق خواهد كرد. این تعادل را به تجربه می توانید پیدا كنید. برای همین هم هست كه می توان گفت مصاحبه هایی كه در آنها شركت كرده اید و جواب رد شنیده اید شكست نباید تلقی شوند. باید تجربه ای تلقی شوند كه این نقطه تعادل را بهتر بیابید.
3) همین طور تعادلی باید باشد بین احساسی رفتار كردن و برشمردن مهارت ها. معمولا كارفرما ها بین دو نفر كه مهارت های مشابهی دارند اولویت را به كسی می دهند كه گمان می كنند احتیاج بیشتری به آن شغل دارد. اگر آدم خوبی باشند برای این كه گرهی از كار او بگشایند و اگر آدم بدی باشند برای این كه فكر می كنند آن شخص به خاطر احتیاجش زورگویی او را بیشتر تحمل خواهد كرد! خلاصه برای این كه شانس استخدام خود را بالاتر ببرید بد نیست تلویحا و به طور نرم نشان دهید كه به این شغل نیاز دارید. اما مواظب باشید كه خیلی روی این موضوع مانور ندهید. طوری نباشد كه اگر جواب منفی شنیدید احساس كنید غرور خود را شكسته اید.
چند هفته پیش به نامه ی یك دانشجوی نیازمند به وزیر لینك دادم و نظر خواستم. یكی از خوانندگان كه دانشجویی است 19 ساله نوشت كه این حرف ها دیگه تكراری شده! می دانم كه واقعا در همین سن جوانی از این داستان زیاد تجربه كرده! خوب! وقتی این موضوع برای دختری 19 ساله از طبقه ی متوسط تكراری شده باشد به طور اولی برای كسی كه در موقعیتی است كه درمورد استخدام تصمیم می گیرد تكراری شده است. اگر خیلی روی این موضوع تاكید كنید كه به شغل خیلی احتیاج دارید طرف مقابل با خود می گوید:" همه در زندگی به اندازه ی خودشان مشكلات دارند. این كه نوبرش را نیاورده. كسی را استخدام كنم كه در برابر مشكلات قوی باشد."
به نظر من اول در مورد مهارت های خود بگویید و توضیح دهید حاضرید برای شغلتان چه كارهایی بكنید بعدش میان كلام و به طور تلویحی اشاره كنید كه به شغل و درآمد آن نیاز دارید. كاملا تلویحی! استدلالتان این نباشد كه چون من نیاز دارم پس مرا استخدام كنید. این طوری یارو می گه "خوب همه احتیاج دارند. از این محتاج تر فراوانند." استدلالتان این باشد كه به خوبی از عهده ی كار بر می آیید اما تلویحی و در میان كلام هم اشاره كنید كه برای تفریح نیست كه اقدام كرده اید. به شغل نیاز دارید. این طوری برایتان پوئن مثبت حساب می شود.
4) اگر جواب منفی شنیدید با حالت قهر و عصبانیت نروید. با آنها چانه هم نزنید. پوزخند هم نزنید و مسخره شان هم نكنید. همه ی این واكنش ها به ضرر شما تمام می شود. با متانت برخورد كنید. خدا را چه دیدید شاید فردا یك موقعیت دیگر به وجود آمد. اگر در موقع خداحافظی با متانت برخورد كرده باشید در ذهن آنها می ماند و برای موقعیت جدید به شما اولویت می دهند. یا شما را به دوستانی كه دنبال شخصی برای استخدام می گردند معرفی می نمایند. هرچه متین تر برخورد كنید بیشتر روی عذاب وجدان آنها برای جواب منفی دادن فشار آورده اید و بیشتر احتمال دارد كه بخواهند جبران كنند. همین ها كه به شما جواب منفی دادند چه بسا بهترین حامیان شما شوند.
در سال های اخیر كارخانه های زیادی به آستانه ورشكستگی رسیدند و مجبور شدند عذر كارمندان و كارگران خود را بخواهند. برخی از آنها با تغییر مدیریت و .... یك مقدار جبران كردند و موفق شدند برخی از كارمندانش را دوباره استخدام كنند. طبعا اولویت را به آنان دادند كه موقع خداحافظی متانت بیشتری به خرج داده بودند. خیلی سخت هست در این موقعیت متانت به خرج دادن. من كسی را كه متانتش را در این موقعیت از دست می دهد سرزنش نمی كنم. خودم اگر در آن موقعیت قرار بگیرم احتمالا كنترل خودم را از دست می دهم. اما هر چند سخت است انسان های بزرگ از پس آن بر می آیند.
5) به سایت های راهنمای تنظیم رزومه و مصاحبه ی استخدامی مراجعه كنید و به نكات آنها توجه كنید. مطالب این گونه سایت ها برای كشورهای غربی نوشته شده است. بخشی از آنها در كشورما هم صادق هست . اما بخش دیگر را باید كمی "ایرانیزه" كرد. ایرانیزه كردن آنها شناخت كافی در مورد فرهنگ خودمان می خواهد. مثل هر چیز دیگری تمرین كمك می كند تا ایرانیزه كردن را بهتر انجام دهید. مطالب این سایت ها را مطالعه كنید. بعدش دور وبر خود را خوب مشاهده كنید و با تمرین ذهنی مطالبی كه در سایت ها خوانده اید در زمینه فرهنگی خودمان بازسازی كنید. در موارد كم هزینه تر و كم ریسك تر امتحان كنید. هر قدر بیشتر برای كار اقدام كنید و ازاین شگردها استفاده كنید بهتر خم و چم آن را می آموزید و دفعه ی بعد بهتر عمل می كنید.
6) از جواب منفی شنیدن در اقدام به پیدا كردن شغل نهراسید. هر جواب منفی را یك تجربه تلقی كنید از آن تا حد امكان بیاموزید و دوباره با تصحیح خطاها و با مهارت بیشتر اقدام كنید.
7) در حین اقدام به شغل با مهارت هایی كه برای استخدام لازم هست آشنا می شوید و سعی می كنید آنها را در اوقات فراغت بیاموزید و رزومه ی خود را به این ترتیب بهتر كنید و شانس استخدام خود را بالا ببرید.
8) زرنگ باشید اما نه "زیادی زرنگ"! منظورم از "زیادی زرنگ" كسی است كه همواره دنبال آن است كه از دیگران استفاده یا سو استفاده كند بی آن كه خودتان قدمی برای دیگران بردارد. نگاه و رویه "زیادی زرنگی" تاثیر منفی روی اطرافیان می گذارن و باعث می شود شخص زیادی زرنگ حامیان بالقوه خود را از دست بدهد.
فرض كنید جلسه ای است و افرادی از سنین مختلف در آن حضور دارند. بعد تصمیم گرفته می شود كه صندلی ها به اتاق كناری منتقل شوند. یك عده آستین بالا می زنند و در جابه جا كردن صندلی ها كمك می كنند. بانمك تر و گوشت شیرین ها هم در حین جا به جایی شوخی ای هم می كنند و باعث گرم شدن مجلس می شوند. یك عده هم كه به زعم خود "زیادی زرنگ" هستند می ایستند و دست به سیاه و سفید نمی زنند و در خود احساس "زیادی زرنگی" یا "زیادی باكلاسی" می كنند. خبر ندارند این حركت آنها چه تاثیر منفی ای در آینده شان خواهد داشت و چه فرصت هایی از دست خواهند داد با این به اصطلاح "زیادی زرنگی شان"! كسی كه آنها را مشاهده می كند چنین برداشت می كند این شخص می خواهد از بقیه سو استفاده كند. اگر استخدام شود همین رویه را ادامه خواهد داد. پس حمایتی كه قصد داشت از او بكند قطع می كند.
گاهی یك سری خوبی های كوچك و به ظاهر بی اهمیت فرصت های شغلی مطلوب پدید می آورد. فرض كنید نامه رسانی دارد نامه ها را می برد و نامه ای می افتد. شما خم می شوید و نامه را به دست او می دهید. كار خوب كوچكی است اما می تواند در اطرافیان این حس را پدید آورد كه این فرد قابل اتكاست. یا فرض كنید یكی وارد می شود كه كودكی به بغل دارد یا مسن هست یا معلولیت دارد یا پایش توی گچ هست. بلند می شوید كمكش می كنید و صندلی خود را به او می دهید. همین حركت كوچك دید اطرافیان را نسبت به شما عوض می كند. برای انساندوستی این قبیل كارها را بكنید اما نتیجه اش را خودتان خواهید دید. این كه می گویند "از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری" بیراه نیست. از هر صد مورد كه از این كارها می كنید در یك مورد هم كسی حضور خواهد داشت كه به این حركت شما توجه می كند و تصمیم می گیرد در جایی كه مسئولیت پذیری مهم هست (مثل اشتغال) شما را معرفی نماید.
برعكسش هم درست هست. اگر سر نشستن یا جای پارك كردن با یك معلول چانه بزنید اعتبار خود را از دست می دهید!
9) در وضعیت های مختلف مثل مهمانی ها یا گردش ها و.... سعی كنید برای خودتان اعتبار پیدا كنید. همه می دانیم كه روابط عمومی خوب داشتن لازمه ی كار پیدا كردن هست. روابط عمومی به معنی پرحرفی در جمع یا نُقل مجلس شدن نیست. كم گویی و گزیده گویی شرط آن هست. برای كسی كه كارآفرین هست یا آن قدر اعتبار دارد كه توصیه ی او برای شما موقعیت شغلی بیاورد نقل مجلس شدن ها و.... رنگی ندارد. از نظرچنین شخصی همین حركت های كوچك كه درمورد بالا مثال آوردم مهم هستند. این گونه حركت ها را آرام زیر نظر می گیرند. به خصوص در میان جوان ها. همین طوری تست شان می كنند. اگر جواب تست مثبت بود می گویند "این جوان بالاخره یك چیزی می شه!" و از او در یافتن شغل حمایت می كنند.
10) از اشتباه املایی و انشایی بپرهیزید. از نوشتن به "فینگلیش" (=فارسی با فونت انگلیسی) جدا خودداری كنید.
فینگلیش از نظر خیلی ها از جمله من توهین است به مخاطب. در نامه های رسمی تان از آن قبیل خلاصه كردن ها كه جوان ها در پیامك استفاده می كنند خودداری كنید. (مثلا Youرا كامل بنویسید و آن را با U جایگزین نكنید.) اگر این نكته را رعایت نكنید از دید آن شخصی كه در مورد استخدام شما تصمیم می گیرد شخصی بی نظم هستید كه حاضر نیستید برای آینده ی شغلی خودتان هم اندكی خود را به زحمت بیاندازید.
11) در امریكامی گویند
Failing to prepare is preparing to fail.
برای مصاحبه ی استخدامی یا ارائه سمینار وپوستر و.... وقت بگذارید و قبلا خود را آماده كنید و با آمادگی در جلسه حاضر شوید. نتیجه را به قضا و قدر نسپارید.
12) در خارج از ایران و در كشورهای پیشرفته هم همین طوری ساده شغل پیدا نمی كنند. آنها هم خود را آماده می كنند. با نظم و ترتیبی بسیار بیشتر از ما. در آمریكا همكاران من برای استخدام شدن از این ایالت برای ارائه سمینار به آن ایالت می روند. بسیار كار دشواری است. اما این كار را می كنند بی آن كه غرولند كنند و یا به حال خود دل بسوزانند. مصمم و با اراده و با اطمینان به این كه راه میانبری در كار نیست این زحمت را برای آینده ی خود بر خود هموار می سازند. اگر به انگلیسی در اینترنت جست و جو كنید سایت های بسیاری خواهید یافت كه آداب تهیه رزومه و آداب مصاحبه ی شغلی را آموزش می دهند. فراوانی این نوع سایت ها نشان دهنده دغدغه ی آنها و اهمیت این موضوع از منظر آنهاست. پس شما در این دنیا تنها نیستید كه این زحمت ها را می كشید. اگر كسی هست كه بی زحمت شغل مناسب پیدا كرده او زیادی خوش شانس بوده. اغلب همین راه را می روند. حتی در كشورهای پیشرفته كه از منظر برخی در ایران جای عشق و حال است و بس!
13) اگر رشته ی شما فنی است باید با عدد و رقم آشنا باشید. در محاوره معمولی هم باید نشان بدهید كه تصوری درست از فرق میلیون و میلیارد دارید. فرق 100 متر را با 100 كیلومتر می دانید. تصوری از فرق رابطه ی خطی و رابطه ی نمایی دارید. از واحد ها سر در می آورید. تصوری از این كه یك هكتار چه قدر است دارید. تصوری كه از این كه گیگا بایت چه قدر هست دارید. نه تنها در پیشبرد پروژه بلكه در محاوره ی عادی هم باید نشان دهید كه با عدد و رقم بیگانه نیستید. اگر خانم باشید باید حتی بیشتر به عدد و رقم احاطه داشته باشید تا تصورات و پیش داوری ها ی منفی در مورد شما خنثی شود. آن چنان باید مستدل به عدد و رقم صحبت كنید كه بعد از 5 دقیقه آن كسی كه با شما صحبت می كند بیش از همه یك فرد فنی در مصاحبش ببیند بعد یك زن یا هر چیز دیگر. متوجه منظورم كه هستید؟! این نكته هم باز تمرین می خواهد. تمرین! تمرین! تمرین! بازی با عدد و رقم و تمرین با آنها! به علت اهمیت این موضوع بیشتر در این باره خواهم نوشت.
14) همسرم حرف جالبی می زند. می گوید "فوت آخر كوزه گری" همان داشتن ابتكار عمل هست. خود را آماده كنید تا در هر وضعیتی در مصاحبه ی شغلی و... ابتكار عمل داشته باشید. ابتكار عملی كه به نتیجه برسد شناخت كافی از جامعه و محیط دور وبرمی طلبد كه آن هم باز تمرین می خواهد. تمرین! تمرین! تمرین.
اینها مواردی بود كه به ذهن من رسید. اگر موردی هست كه به نظر شما باید اضافه شود لطفا بنویسید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل
آردینی اوخو