پ مثل پارتی بازی

+0 به یه ن

وقتی اسم "پارتی بازی" را می شنویم بی اختیار حس مشمئز كننده ای به ما دست می دهد. به یاد كسانی می افتیم كه تنها به علت آشنایی با افراد با نفوذ بدون هیچ شایستگی ای پست و مقام می گیرند و بعدش در آن مقام گند می زنند! اما در زندگی روزمره "پارتی بازی" یك معنای دیگه هم دارد كه نه تنها منفی نیست بلكه مثبت و معقول هم هست.  در این معنا یك جوان در محل تحصیل یا در كارآموزی یا در یك كار جمعی از خود شایستگی و مسئولیت پذیری قابل توجهی نشان می دهد به طوری كه چشم معلم ها یا سرپرست گروه را می  گیرد. سپس او استخدام وی را به آشنایان خود توصیه می كند. این نه تنها بد نیست بلكه خیلی هم مثبت هست. طبعا كارفرمایان كسی را می خواهند كه از خود حس مسئولیت پذیری و لیاقت نشان دهد. اگر فردی كه به او اعتماد دارند توصیه ی جوانی را بكند خوشحال می شوند كه به آن جوان  ارجحیت دهند.

متاسفانه این واقعیت كه در كشورما -چه در مناطق فارس نشین و چه در مناطق ترك نشین- برخی ها هر دو ی این مفاهیم را با یك اصطلاح  می خوانند تبعات منفی داشته. خیلی از "بچه مثبت های افراطی" دون شأن خود می دانند برای استخدام شدن در این جهت تلاش كنند. منظورم "بچه مثبت هایی" هست كه   مقرراتی وتابع ضوابط بودنشان ناشی از برج عاج نشینی است نه ناشی از فهم و درك عمیق.

 برگردیم سر این مفهوم پارتی بازی. جالبه با این كه"پارتی" كلمه ی خارجی است كه خیلی هم در محاوره ی روزمره كاربرد دارد فرهنگستان زبان فارسی نكوشیده به جایش واژه ای  جایگزین كند! احتمالا دون شأن خود می داند برای این واژه دنبال معادل فارسی بگردد. ای كاش فرهنگستان زبان تركی به زودی تشكیل شود  و برای این گونه كلمات معادل تركی برگزیند. قبلا هم گفتم كه آرزومندم اعضای فرهنگستان زبان تركی "مردمی" باشند. یعنی دغدغه شان این باشد كه برای مفاهیمی كه مردم با آنها سر و كار دارند كاری بكنند. نه آن كه در برج عاج خود مشغول معادل سازی برای واژه هایی با ریشه ی غربی یا عربی باشند كه از منظر آنها به اندازه ی كافی "باكلاس" هستند!

در خود انگلیسی  مفهوم اولی كه منفی است Nepotismخوانده می شود و با مفهوم دوم تمایز داده می شود. مفهوم دوم را به طور سنتی ما "معرفی كردن" می نامیم. "بچه مثبت های افراطی برج عاج نشین" از روی تنبلی و برای این كه تن به كار ندهند به آن مفهوم هم پارتی بازی می گویند تا وقتی والدینشان به سرشان غر می زنند كه "پاشو یك حركتی بكن بلكه برایت كار پیدا شد" یك دلیل دهان-پر-كن برای توجیه تنبلی  و خمودی خود داشته باشند :" من اهل پارتی بازی نیستم." خوبه فرهنگستان زبان تركی برای این واژه یك كلمه ی خاص تعیین كنه كه جلوی این گونه بهانه گیری ها گرفته بشه!

اگر داستان "بابایی نرگس كوچولو" را به یاد داشته باشید این داستان سراسر در مورد همین مفهوم بود. من باز هم در مورد این مفهوم  و تكنیك های آن خواهم نوشت.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]