سه راه پیش روی جوانان جویای کار

+0 به یه ن

یک راه این هست که جوان برای کار یا تحصیل به خارج بره. هرچند الان مد شده و یک عده فکر می کنند این راه خیلی ساده و دوای همه دردهاست  واقعیت این هست که مهاجرت برای همه  با هر روحیه و شرایطی خوب نیست. برخی روحیه و شرایطی دارند که اگر  به کشور مناسب مهاجرت کنند در آنجا به موفقیت و کامیابی می رسند. اما همه این جور نیستند. به علاوه خیلی مهم هست که با چه شرایطی و به کجا مهاجرت انجام می گیرد.  

بیشتر افرادی که بسیار دم از مهاجرت می زنند و ایران را قابل زندگی  نمی دانند در مهاجرت هم موفق نخواهند بود. یکی از شرایط لازم برای رفتن به جای مناسب برای کسی که ثروت و سرمایه ندارد نمرات خوب دانشگاهی و رتبه خوب در آزمون هایی مثل جی-آر-ای است. این افراد که دایم از ایران بد می گویند و بر خود دل می سوزانند که چرا در ایران متولد شده اند عموما در دانشگاه موفق نیستند نمره هایشان هم پایین هست و شانس مهاجرتشان در نتیجه بالا نیست. می آیند با آدم پرخاش می کنند که چرا نمی ذارید ما برویم! انگار ما جلوی آنها را گرفته ایم. بحث با این افراد بی فایده هست در واقع دنبال این  هستند که ما یک حرفی بزنیم تا بهانه دست آنها بیافتند که عمری ما را مقصر برای مهاجرت نکردن بدانند. 
و اما کسانی که برای مهاجرت ساخته شده اند! اینها معمولا کسانی هستند که تا در ایران هستند سعی می کنند از شرایط اینجا نهایت بهره را ببرند. بعد هم می روند خارج و در آنجا موفق می شوند. مهاجرتشان خیلی هم برای کشوربد نیست. علی الاصول می توانند به ایران ارز بفرستند تا برایشان سرمایه گذاری کنند. با دادن سمینار به هنگام مسافرت به کشور به انتقال دانش کمک می کنند. در خارج برای ایران و ایرانی لابی می کنند و...... امیدوارم که موفق باشند.

کسانی هم هستند که به هر دلیل تمایل به مهاجرت ندارند.  جلوی اینها هم دو راه می تواند باشد. یا در جایی استخدام شوند یا خود یک بیزنس راه بیاندازند. هر کدام از این دو انتخاب بسته به روحیه و شرایط فرد می تواند انتخاب درست یا نادرستی باشد. اگر راه اول را انتخاب کنند باید گفت که پیدا کردن شغل مناسب- حتی بدون پارتی- آن قدر ها که در نظر اول می نماید دشوار و ناممکن نیست. درست هست که تعداد مشاغل از تعداد فارغ التحصیلان مربوطه در اکثر رشته ها کمتر هست. اما واقعیت این هست که اغلب جوانان متاسفانه وا داده اند. چون باور کرده اند نمی توانند کار پیدا کنند تلاش چندانی هم نمی کنند. اگر شخص نمرات دانشگاهی و توصیه نامه خوب داشته باشد مهارت های زیاد و تجربه کارآموزی  داشته باشد و یک سری اصول را در مصاحبه استخدامی (مانند سروقت آمدن، مودب بودن و.....) رعایت کند ودر جست و جوی کار پشتکار داشته باشد شانس استخدام کم نیست. کارفرماهای زیادی هستند که دارند دنبال کارمند جدی می گردند اما نمی یابند!
 به عنوان دوست یا خانواده این جوان باید  او را تقویت روحی کنیم که وسط راه -وقتی که چند درخواست استخدامی اش رد شده- نبُرد! شنیدن چنین جواب های منفی ای فشار روحی شدید و شکننده ای وارد می سازد. ما اگر دوست او هستیم باید خیلی مراقب روح و روان او باشیم تا از لحاظ روحی به هم نریزد و بتواند با پشت کار به دنبال کار بگردد. واقعیت تلخ آن هست که متاسفانه بیش از ۸۰-۹۰ درصد جوان ها چنین حمایتی را دریافت نمی کنند. چیزی حدود ۵۰-۶۰ درصدشان هم به لحاظ روحی به هم می ریزند. اگر شما جزو آن ۸۰-۹۰ در صد هستید وبلاگ مینجیق برای دادن حمایت روحی در خدمت شماست. گفتنش برای من تلخ و بسیار سخت هست اما  وقتی اکثریت می شکنند موقعیت های شغلی خالی می مانند و شانس شما بیشتر می شود. 

و اما کسانی که می خواهند خود بیزنسی راه بیاندازند! به عنوان دوست یا خانواده نیاییم کلاه آن شخصیت کارتونی در کارتون گالیور را بر سر بگذاریم که همیشه می گفت: «من می دونم کارمون تمومه!» در این وضعیت که نظم اقتصادی قدیم دارد در هم می ریزد فرصت های جدید بسیار برای افراد هوشمند و با انرژی به وجود می آید. شاید دوست جوان ما بتواند یکی از این فرصت ها را در یابد. تجربه هایمان و خطرها را به آنها بگوییم تا حواسش باشد اما او را آن قدر نترسانیم که از راه افتادن بترسد. وکیل خوب معرفی کنیم. صادقانه بگوییم «دخترم! پسرم! من این قدر می توانم سرمایه بدهم و این قدر هم اگر سرمایه را باختی می توانم کمکت کنم. با همین سرمایه ببین چه کار می توانی بکنی. بیش از آن هم که من می توانم کمکت کنم زیر قرض نرو که خطرناک  هست.» باور کنید این جوان در جست و جوهای اینترنتی خود فرصت ها و راهکار ها می بیند که من میانسال (در خشت خام که هیچ!) در آینه هم نمی بینم.
باور کنید مقدار عددی اون سرمایه آن قدر مهم نیست که آن حمایت روحی مهم هست. میزان سرمایه ای که یک کارمند برای فرزندش می تواند بگذارید شاید چند میلیون تومان بیشتر نباشد اما همان هم می تواند آغازگر مهمی باشد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

با خیال!

+0 به یه ن

فرض کنید شما صاحب یک شرکت هستید که می خواهید کارمندى را استخدام کنید.براى یک موقعیت شغلى صدها نفر درخواست داده اند. کدام را استخدام مى کنید؟ طبعا کسى را که رزومه رنگین وقوى ترى دارد. کسى را ترجیح می دهید که نمرات دروس تخصصى اش در دانشگاه بالاتر است، توصیه نامه هاى خوب دارد ، مهارت گوناگون مرتبط به کار نظیر آشنایى با نرم افزارها را دارد و ترجیحا قبلا جایى کارآموزى کرده و از آنجا هم مى تواند توصیه نامه مثبتى فراهم کند. طبعا شما او را به کسى که چند ترم پشت سرهم مشروط شده، تجربه کاری و کارآموزى ندارد و به جاى گذراندن دوره هاى مهارت آموزى رفته دنبال عرفان و اشراق ترجیح می دهید. در این شرایط نابسامان اقتصادى که موقعیت شغلى کمتر از متقاضى است انتظار داشتیم -مانند بقیه جاهاى دنیا- استاندارد هاى استخدامى بالاتر رود. انتظار داشتیم متقاضیان در رنگین تر کردن رزومه با هم رقابت کنند وخیلى خیلى مصاحبه های استخدامی را جدى بگیرند و برایش به جدیت آماده شوند. در کشورهاى دیگر دنیا اغلب ازچنین موقعیت هایى چنین نتیجه ای حاصل می شود. در نتیجه بعد از هر دوره رکود استاندارد ها بالاتر هم مى رود. اما در کشور ما از این خبرها نیست. متقاضیان استخدام به جای کسب این جور مهارت ها "به درجه ای از عرفان می رسند" که کاملا بیخیال مى شوند! استانداردها نه تنها بالاتر نمی رود پایین هم می آید!! با این اوصاف خوش به حال اون اقلیت مطلقى از متقاضیان کار که به جاى مسخره بازى و تاسف خوردن به حال خودبه جدیت دنبال قوی تر ساختن رزومه خود هستند. شانس یافتن شغل مناسب براى آنها کم نیست چون که رقیبانشان بیخیال هستند! این موضوع را من فقط به طور تئوری عرض نمی کنم. در عمل امتحان کرده ایم. در دور و بر خود من یک عده از جوانان این مملکت که هیچ پارتی ای هم نداشتند با عمل به همین توصیه، شغل مناسب در همین ایران یافته اند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چرتکه بندازیم ببینیم آیا ما طبقه متوسط می تونیم اقتصادی مستقل از نفت ترتیب بدهیم؟

+0 به یه ن

در ایران بیش از صد هزار پزشک و دندانپزشک و داروساز هست.
تازه کارها در آمد و سرمایه زیادی ندارند اما نسل جا افتاده جماعت اطبا به طور متوسط به راحتی علاوه  بر منزل مسکونی شان چیزی حدود یک میلیون دلار سرمایه به صورت ملک و... دارند. فکر کنم تعداد این مایه دار ها ده هزار نفر بشود. یعنی می شود ده میلیارد دلار سرمایه. ده میلیارد سرمایه هم مهندس ها و وکلا و استادان دانشگاه و معلم ها و... با هم دارند.
چیزی حدود۳۰ -۴۰ میلیارد دلار یا بیشتر هم سرمایه بازاری ها و بسازبفروش و کارخانه داران امروزی است. بازار یان سنتی را فعلا کار ندارم. منظورم از بازاریان امروزی افرادی مثل فروشندگان لوازم الکتریکی است که بنا به شغل خود باید مدام اطلاعاتشان را به روز کنند درنتیجه نسبت به تحولات و ایده های نو با روی بازتری برخورد می کنند.

مجموع سرمایه این اقشار پیشرو و مدرن چیزی حدود ۵۰-۶۰میلیارد دلار می شود. یعنی حدود درآمد  سالانه نفتی حکومت. این افراد اگر به این نتیجه برسند که می توانند به توانمندی فرزندانشان و نسل جدید دور وبر اعتماد کنند سرمایه برای کار آنها فراهم می کنند. با چنین سرمایه ای عجیب نیست که نسل جدید در سایه حمایت آنها سالانه بتواند چیزی حدود ده درصد این سرمایه یعنی چهار میلیارد دلار در آمد زایی کند. یعنی یک دهم در آمد نفت. از قدیم گفته اند پول پول می آره. این حرکت شروع شود برکت پشت اش می آید. در آمد غیر نفتی توسط طبقه متوسط چند سال بعد ده برابر می شود و از در آمد نفت جلو می زند. چنین منبع درآمدی تمام معادلات قدرت را به هم می زند.

شاید بگویید جوانانی که والدین یا عمو یا دایی یا عمه یا خاله مایه دار ندارند چه کنند؟ خوب! بچه پولدار هم تنهایی که نمی تواند بیزنس راه بیاندازد. دوستانش را هم با خود همراه می کند. خانواده ها هم تا وقتی طرف از خانواده خوشنام و محترمی باشد حمایت می کنند ولو این که سرمایه ای نداشته باشد.


پی نوشت: 
بحث ساده زیستی و مصرفگرایی مان ناقص ماند. باید سر فرصت ادامه بدهیم. اتفاقا غیر مستقیم به بحث حاضر ارتباط دارد. اگر طبقه متوسط غرق تجملگرایی باشند سرمایه شان را صرف تجملات می کنند. چیزی باقی نمی ماند که بخواهند سرمایه گذاری کنند. تجملگرایی آنها را ترسو تر می کند و جرئت ریسک کردن را می گیرد. فکرشان مشغول مارکدار پوشیدن می شود تا ابتکار عمل داشتن. وقتی صاحب برندها برایشا ن تصمیم می گیرند سلیقه و ابتکار عمل تعطیل می شود.

بحث ابتکار عمل در چیدن سبک زندگی را سرفرصت سر می گیریم. باشد که عده ای از این تجملگرایی آزاد شوند و به فکر ابتکار عمل در ساختن و تولید بیافتند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنی با همنسلان خودم: چه باید کرد؟

+0 به یه ن


اگر جوانان جویای کار امروز بخواهند به شیوه ما یا والدین ما کار پیدا کنند یا بخواهند با همان راه و روش و سبک تشکیل خانواده دهند عمدتا با شکست و سرخوردگی مواجه می شوند. شرایط بسیار فرق کرده است.
اما کی گفته اون راه و روش وشیوه بهترین بود؟! راه ابتکار بسته نیست. جوان های امروز با توجه به امکانات و شرایط امروز می توانند روش، شیوه و سبک زندگی خود را ابداع کنند.

ما میانسال ها باید آنها را تشویق کنیم که با مشاهده دقیق اوضاع و تحلیل آنها خود راهی بیابند. قرار هم نیست ما راه را تا آخر ببینیم. این توهم  را بریزیم دور که قرار است چیزهایی که آنها در آینه نمی بینند ما در خشت خام ببینیم. در واقع تاریخ مصرف این باور دویست سیصد سال است که گذشته. متاسفانه جامعه ایرانی -مانند اغلب جوامع شرقی- با در آویختن به این طرز فکر خود را عقب نگه داشته. در یک جامعه ایستای قرون وسطایی که تغییرات تکنولوژی و به دنبال آن تغییرات نگرش نسل ها بسیار آهسته بود آن چه جوان در آینه نمی دید پیر در خشت خام می دید. اما خدا وکیلی-کدام یک از مادر بزرگ پدربزرگ های ما در جوانی شان به خواب هم می دیدند که روزی چیزی شبیه اینترنت اختراع شود و این همه تحولات ایجاد کند؟!! وقتی اینترنت تازه آمده بود جوانان خوشفکر در آن فرصت ها می دیدند که پیرهای سنتی نه تنها در خشت خام بلکه در جام جهان نما هم نمی توانستند ببینند! نه به خاطر این که جوان ها باهوش تر بودند! بلکه به خاطر این که فرصت و امکان نگاه کردن به جهت های جدید را بیشتر از پیرتر ها داشتند.
دنیا با اینترنت تمام نشد. باز هم تکنولوژی های جدید می آیند. من و همنسلانم مشغول کار و زندگی خودمان هستیم و اون قدر فرصت نمی کنیم خود را با این تکنولوژی ها آشنا کنیم و فرصت های بالقوه آنها را برای بیزنس و ساختن آینده بهتر بشناسیم. خیلی هم احتیاج به این کار نداریم. آن چه که تا به کنون به دست آورده ایم کمابیش برایمان بس هست. 
اما نسل جوان تر احتیاج دارند که به راه های نو بیاندیشند. از پاشون نکشیم. با ادعای آن که ما همه چیز را می دانیم برایشان ناامیدی ایجاد نکنیم. بگذاریم و تشویق کنیم که ابتکار خود را به کار گیرندوحرکتی کنند. از ترس زمین خوردنشان نباید جلوی راه رفتن شان را بگیریم.

جوان ها احتیاج به دلسوزی ندارند. در مهمانی ها یا فضای مجازی کمتر مرثیه ای بخوانیم که جوان ها حس کنند تنها کاری که می توانند بکنند این هست که برای خود دل بسوزانند. 
گاهی حس می کنم میانسال ها با این همه دلسوزی برای جوان ها ته دلشان می خواهند دست وپای آنها را ببندند تا کنترل آنها را داشته باشند. از حرفم تعجب نکنید! این تکنیک کمابیش شناخته شده است. حتما می دانید که در خانواده هایی که به لحاظ اقتصادی و تحصیلی و فرهنگی عقب هستند تحصیل و کار دختران تابوست. حتما به عقل شان می رسد که اگر دختر تحصیل کند و کار کند فرصت های بهتری در انتظار اوست. اگر دختر خود شاغل باشد لازم نیست نگران جهیزیه دختر باشند (در اون قبیل خانواده ها جهیزیه بسیار مسئله آفرین هست). پس چرا این همه مانع تراشی می کنند؟ برای این که می دانند اگر دختر استقلال مالی پیدا کند والدین کنترل ازدواج و... او را از دست می دهند.
همین نگرش به شکل دیگری در خانواده های تحصیلکرده دارد تکرار می شود. جوی می سازند که جوان به جای این ابتکار عمل برای مقابله با مشکلات پیدا کند می نشیند برای خود دل می سوزاند. این طوری همیشه کنترل دست بزرگ تر ها باقی می ماند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از تب طلا در کالیفرنیا تا تب «ماشین لیرنینگ» در سراسر دنیا

+0 به یه ن

در قرن نوزده که طلا در کالیفرنیا کشف شد دسته دسته مردهای عزب سرازیر شدند که بروند خم شوند طلا از زمین بردارند و ثروتمند شوند. خیلی هاشون نتونستند. خیلی هاشون هم که تونستند یک شبه سر قمار و زنبارگی همه را باختند. فقط برخی شان  توانستند طلا  پیدا کنند و آن را درست و حسابی سرمایه گذاری کنند و به جرگه ثروتمندان بپیوندند. اما خیلی ها  نه از خود طلا بلکه از جستجوگران طلا ثروتمند شدند.

ایزابل آلنده (در واقع باید خواند ایزابل آینده) درداستان زیبای خودش به عنوان دختر بخت (Daughter of furtune) ماجرایش را به زیبایی نوشته. یکی از مشهورترین این افراد موسس دانشگاه استنفورد بود که نطفه اولیه ثروت خود را از راه بقالی در کالیفرنیا به دست آورد البته بعدش سرمایه گذاری های هوشمندی کرد. از جمله این که یکی از چهار سرمایه گذار اصلی راه آهن شرق به غرب آمریکا بود.

داشتم فکر می کردم شاید همین اتفاق برای تب طلای سال های اخیر یعنی تب machine learning هم بیافته. در عین حال که می خواهید این تکنیک را یاد بگیرید به این هم توجه کنید ببینید چه محصولی را می توانید به جویندگان دانش machine learningبفروشید. شاید یک نیاز را بتوانید با هوشمندی پاسخ دهید و در آن مونوپولی برای خودتان بسازید و ثروتی به هم بزنید.

اگر آگاه و هوشیار باشید دراین کوران می توانید فرصت های بسیار بیابید. همه این تغییرات سریع برای نسل جوان فرصت های بی بدیل هستند. البته برای جوانانی که هشیار و آگاه هستند و دنبال فرصت می گردند. برای جوانی گوشه ای می نشیند به حال خودش و همنسلانش دایم ناله می کند از این فرصت ها رو نمی نماید!

چه بسا یکی از شما خواننده های این مطلب ایده ای به ذهن تان رسید و پیاده کردید و شدید یکی در ردیف استنفورد. یکی در قد و قواره استنفورد در ایران باشد تمام معادلات قدرت را به هم می تواند بزند. به خصوص در این شرایط که کفگیر نفت هم داره می خوره به ته دیگ. یک سرمایه دار بین المللی با دیدگاه امروزی و مدرن می تواند تغییراتی ایجاد کنه که صدها هزار نفر ایده آلیست که در کنج خانه غرولند کنان انتقاد می کنند نتوانند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

Machine learning

+0 به یه ن

یادتان هست که گفتم هرچند اوضاع اقتصاد خوب نیست اما برای جوان هایی که همت و ابتکار عمل دارند و شمی دارند که به آنها می گوید در آینده چه تکنولوژی ای یا چه رویکردی مهم خواهد شد دروازه بهشت هست؟

یکی از موارد که داره خیلی مهم می شه  مبحث
Machine learning هست. یادگیری ماشینی داره دنیا را می گیره. کسی که ازش سر در بیاره نونش تو روغنه. در دانشکده فیزیک شهید بهشتی هم به آن پرداخته می شه.
اگر دنبال فرصت برای پیشرفت می گردید این هم فرصت!
البته کاربرد یادگیری ماشینی محدودبه فیزیک نیست. در موردش مطالعه کنید و ببینید چه طور از این نمد برای خودتان می توانید کلاهی بدوزید!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

چند سال کار در چین و بازگشت به ایران

+0 به یه ن

دانشگاه های چین به سرعت دارند پیشرفت علمی می کنند. ظاهرا تمایل هم دارند که پست داک ایرانی بگیرند.

به نظرم دانشجویان دکتری در شرف فارغ التحصیلی اقدام به دانشگاه های چین را جدی بگیرند. اونجا می روید و چند سالی  از فضای روی به رشدچین بهره می گیرید. می آموزید و تجربه می اندوزید. پس اندازی هم به دلار می کنید که می توانید به پشتوانه آن خانه ای در ایران پیش خرید کنید.

برای کسی که این برنامه را برای زندگی اش بچیند بالا رفتن قیمت دلار نه تنها تهدید نیست بلکه می تواند فرصت باشد. برای کشور هم خوب هست. هم ارز وارد آن می شود و هم مهارت و دانش.

پی نوشت: آن چه که نوشتم در مورد کار آکادمیک در رشته فیزیک بود. در مورد رشته های دیگه و کار غیرآکادمیک من اطلاع چندانی ندارم اما گمان می کنم برای مهندسان و.... فرصت هایی مشابه-حتی بیشتر- در چین فراهم باشد. اگر جویای کار هستید یک پرس و جویی کنید ببینید شرایط کار در زمینه تخصصی شما چگونه است.

پی نوشت دوم: حدود شصت میلیون سال پیش یک شهابسنگ به چه گندگی خورد به زمین. دنیا برای دایناسورها به پایان رسید اما برای پستانداران اولیه تازه شروع دنیا بود. در نبود دایناسور فضا برایشان باز شد که رشد کنند.
وقتی بحرانی اتفاق می افته یک عده مثل دایناسورها می چسبند به عادت های قدیمی و منقرض می شوند. یک عده دیگه ابتکار عمل از خودشان نشان می دهند و رشد می کنند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کار گروهی یا کار فردی؟

+0 به یه ن

برای استخدام  هیئت علمی در جایی مثل آی-پی-ام (و مشابه آن در کشورهای دیگه) مهم هست که شخص در رزومه اش هم مقاله مشترک با گروه ها  و همکاران داشته باشد و هم مقاله ای داشته باشد که به تنهایی نوشته باشد. این یکی از معیارهای مهم در استخدام هست. اگر شخصی همه مقاله هایش را به تنهایی نوشته باشد یا همه مقالاتش گروهی باشد شانس استخدامش به سمت صفر میل می کند.

انتظار می رود هم بتواند در کار گروهی موفق باشد و هم این توانمندی را داشته باشد به تنهایی پروژه ای را به انجام برساند. نظر مرا بخواهید درستش هم همینه. در سال های اخیر برخی از شرکت ها در غرب دارند شور اهمیت دادن به کار گروهی را در می آورند. این افراط تبعات منفی خود را دارد و در خود غرب هم منتقدان خود را دارد. 
خوشبختانه محیط آکادمیک غربی دچار این تب نشده و میانه را نگه می دارد. محیط های آکادمیک چون از طرفی صاحب اندیشه اند و از طرف دیگر ریشه دار هستند کمتر از روی پیروی از مد دچار این قبیل مدها می شوند. این قبیل تب ها خاص شرکت های استارت آپ هست! البته از آن سو هم باید گفت که یک شرکت استارت آپ به دلیل داشتن اینرسی کم می تواند چنان یک شبه ره صد ساله رود یک نهاد ریشه دار و قدیمی در خواب هم نتواند تصور کند.


الغرض! این تب به آن شدت هنوز به ایران سرایت نکرده است. به نظر من اگر شما در ایران می خواهید برای یک شغل (آکادمیک یا غیر آکادمیک) اقدام کنید در رزومه و مصاحبه خود چنان جلوه دهید که هم با کار گروهی راحت هستید و هم با کار تک نفره. در واقعیت هم سعی کنید هر دو قابلیت را در خود پرورش دهید. به این ترتیب شانس تان برای کار پیدا کردن و درخشیدن در آن کار بالاتر می رود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تجارب محمد عزیز در مورد مصاحبه های استخدامی

+0 به یه ن


متن زیر نظر یکی از خوانندگان عزیز وبلاگ هست. سعی کنید برای سئوالاتی که مطرح می شود جوابی درخور بیابید. اگر خواستید جوابتان را در بخش نظرها بنویسید تا با هم همفکری کنیم ببینیم جواب مناسبی هست یا خیر. می شه فکر کرد و دید با چه جمله بندی بیان شود موثر تر واقع می شود.

با سلام و تبریک فرا رسیدن سال نو،
طبق تجربه ای که داشتم بسیاری از شرکت های خصوصی هستند که یک سری اصول منطقی رو برای استخدام در نظر میگیرند.
اگر آشنا و معرفی و پارتی و این حرفا رو کنار بذاریم ، یک سری فاکتور هایی هست که مایلم طبق تجربه ای که داشتم چند تاییش رو با شما در میون بگذارم که نتیجه ی فرستادن رزومه های فراوان و شرکت در چندین مصاحبه هست.

اولین و مهمترین اصلی که برای من ثابت شده که خیلی در انتخاب شخص تاثیر گذاره دونستن زبان انگلیسیه. البته تصور نکنید که لزوما باید همه چیز انگلیسی را بدانید که بتونید بگید من انگلیسی بلدم نه! باور کنید در مورد همین زبان فارسی که ممکنه گمان کنید بهش مسلطید، ممکنه خیلی کلمات یا ترکیب ها باشه که نه معنیش رو بدونید و نه حتی تاحالا به گوشتون خورده باشه. پس دونستن سطح قابل قبولی از زبان انگلیسی به حدی که بتونید متن های تخصصی رو بخونید و ارتباط برقرار کنید هم بسیار عالیه.

یک فایل رزومه ی دو یا سه صفحه ای انگلیسی و یک رزومه ی فارسی خوب برای خودتون اماده کنید و البته برای هر کاری باید رزومه ای که بیشتر به اون کار میخوره رو تهیه کنید. ممکنه فکر کنید که دستاورد های من به 2-3 صفحه نمیرسه که بخوام بنویسم! اما واقعیت اینه که ما معمولا دونستن خیلی چیز ها رو بدیهی فرض میکنیم در حالی که اونها رو میشه توی رزومه آورد و توانایی های قابل توجهی محسوب میشن. معدل رو اگر پایین هست لزومی نداره ذکر کنید.

بعضی جاها به اسم دانشگاه نگاه میکنند مثلا میگن فقط از دانشگاه x, y , z استخدام میکنیم. اما طبق تجربه من اینجور جاها سطحشون از بقیه پایین تره. از همین معیار ظاهری در انتخابشون کاملا واضحه که اینطوره. پس نگران اسم دانشگاهتون نباشید. بعلاوه میتونید یک سری به همون دانشگاهها بزنید و سر کلاس ها حاضر بشید و ببینید که خود شما ممکنه از خیلی از دانشجویان همون دانشگاهها در خیلی از زمینه های تخصصیتون قویتر باشید. پس معیار اعتماد بنفس خود رو نباید قضاوت دیگران قرار بدید و اونچه که لازمه رو بی توجه به این صحبت ها انجام بدید. در جایی که توانایی شما رو به اسم دانشگاهتون مسنجند همون بهتر که کار نکنید.

تصور نکنید که لزوما باید به همه مباحث درسیتون مسلط باشید تا بتونید نامزد مناسبی برای کار مورد نظر باشید. در اکثر اوقات (به غیر از کارهای اکادمیک و پژوهشی) اون چیزی که توی دانشگاه خوندید کمترین ارتباط با کار و عمل داره. و اصلا باید دوره های آموزشی رو توی محل کار بگذرونید.

به صورت آنلاین همیشه آگهی هایی برای استخدام هست و شما میتونید رزومه تون رو برای ادرس هایی که دادن بفرستید. معمولا زمانی که بیشترین استخدام ها صورت میگیره ، حدود اردیبهشت ماه و همچنین اواخر تابستان هست. وبسایت های مختلف رو برای این اگهی ها میتونید چک کنید.

دقت کنید معمولا شرکت هایی که ایمیل دامنه خصوصی دارن معتبر تر و بهتر هستن و کار استخدامشون بیشتر روی رواله. و میتونید وبسایت شرکت ها رو هم چک کنید و از روی اون تصمیم بگیرید که آیا می ارزه که رزومه بفرستید یا خیر.(اگر تجربه کافی ندارید حداقل برای تجربه ی مصاحبه خوبه که رزومه رو ارسال کنید)

یک سری سوالات هست که در مصاحبه های خیلی از شرکت های بزرگ هم نمونه اش پرسیده میشه و خیلی خوبه که راجع بهشون فکر کنید و برای اونها پاسخ داشته باشید. چند تاش رو برای نمونه اینجا میارم.
-معرفی خود.(به راستی خودتون رو چجوری تعریف میکنید؟ سعی کنید جوابتون به شغل مذکور ربط پیدا کنه.)
- چرا اینجا رو انتخاب کردید؟
-یک دلیل به من بده که شما را بر بقیه کاندیدا ها ترجیح بدم.
-مهمترین ویژگی شما چیه؟
-ممترین ضعف شما از نظر خودتون چیه و چه راهکار هایی برای بهبود یا غلبه بر اون رو در پیش گرفتید.(از tricky ترین سوالات. باید مراقب باشید که ضعف برای پوزیشن مذکور قابل اغماض باشه)
-کار گروهی رو ترجیح میدید یا تکی چرا؟ (معمولا جواب مطلوب کار گروهیه! گاهی به صورت غیر مستقیم پرسیده میشه: مثلا چه ورزشی دوست دارید؟)
-آیا قصد ادامه تحصیل دارد؟(منظورشون اینه که آیا وسط راه ما رو میخواید تنها بذارید؟؟!!)
- اگر عملی از همکارتون ببینید که مغایر با منافع شرکته چکار میکنید؟
-اگر مدیرتون کاری از شما بخواد که مطمئنید به منافع شرکت لطمه میزنه، چه میکنید؟
-چه جور محیط کاری رو می پسندید؟
- از مدیرتون چه انتظاری دارید.
-چه مدت میخواید با ما کار کنید؟
-دلیل ترک کار قبلی (در صورت وجود)
- حقوق درخواستی شما چقدره؟ (فکر نکنید ذکر کردن مبلغ غیر حرفه ایه! حتما ذکر کنید و فکر نکنید اگر مبلغ کمی بگید شانستون بالاتر میره! نه. یک مبلغی بگید که با توجه به تجربه کاری شما و پایه حقوق فعلی، نه خیلی کم باشه نه خیلی زیاد. وقت و زندگی شما با ارزش تر از اینه که به هر قیمتی کار رو بگیرید )

* حتما در زمان مصاحبه راجع به شرایط کاری، ساعات کار و مرخصی و بیمه و حقوق دقیقا سوال کنید. و فکر نکنید درست نیست! این ها حق شماست و ارزشمند ترین دارایی مادی زندگیتون یعنی زمان و عمرتون رو براش میخواید صرف کنید. 

در مصاحبه ی شرکت های بین المللی ممکنه که چند نفری دور میز بنشینند و حتی به انگلیسی از شما سوال کنند. پس سعی کنید پاسخ سوالات فوق رو به صورت انگلیسی هم یاد بگیرید و راجع بهش بدونید. باز هم میگم گمان نکنید لزوما انگلیسیتون باید خیلی عالی باشه، گاهی ممکنه انگلیسی شما که تصور میکنید سطحش متوسطه از خود شخص مصاحبه کننده هم بهتر باشه! 

همین مصاحبه ها حتی اگر پذیرفته نشید فرصت مناسبی برای اشنایی با خیلی ادم های متخصص توی رشته شماست ، از هر فرصتی برای یاد گیری استفاده کنید.

ظاهر فرد مصاحبه شونده و طرز پاسخ دادنش هم میتونه خیلی روی مصاحبه کننده تاثیر بذاره. اصلا یک دلیل مصاحبه ی حضوری هم دیدن رو در روی شخص هست. پس به نوع پوشش و اراستگی باید دقت کرد.

در نهایت به نظرم با توجه به شرایط فعلی، نباید فکر کنید که به هر قیمتی باید یک کار پیدا کرد و سر اون کار رفت! باور کنید در منزل نشستن و بر معلومات و دانسته های خود افزودن و تلاش برای یافتن کار خوب، خیلی بهتر مفید تر و ارزشمند تر از بعضی کارهاست که ممکنه سر راهمون قرار بگیره و بخوایم علیرغم شرایط بسیار نا عادلانش بپذیریمش!

اینها بخشی از چیزهایی بود که به ذهنم رسید. 
امیدوارم به درد بخوره.
شاد باشید

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تعطیلات سال نو را چگونه خواهیم گذراند؟

+0 به یه ن

ما همه تعطیلات در خانه خواهیم بود. سفر به هنگام نوروز را دوست ندارم. جاده ها شلوغ و خطرناکند. هتل ها شلوغ و قیمت ها بیخودی بالا.

در خانه خودمان می مانیم. به کارهایمان می رسیم. مدت هاست آرزو داشتم وقت کنم شیرینی بپزم. همین کار را خواهم کرد. مطالعه می کنم. وبلاگ نویسی می کنم. مهمان دعوت می کنم و.....

من و شاهین هر روز سیب هفت سین را می خوریم و یکی دیگه جاش می ذاریم. سیر هفت سین را در غذا خرد می کنیم جایش باز می ذاریم...... این طوری هفت سین تر و تازه می ماند و اسراف و ریخت و پاش و دور ریز هم کمتر است.

برای سال آینده کلی برنامه دارم. هدفم این هست که در سال آینده بیشتر مراقب سلامت خود و همسرم باشم. نظم بیشتری به زندگی دهم و با تمرکز بیشتری به کار پژوهشی بپردازم. 
از ۵ فروردین تا ۵ خرداد برنامه همه با هم در این وبلاگ خواهیم داشت. شما هم اگر مایلید به این برنامه بپیوندید. اگر می خواهید برای کنکور آماده شوید.... اگر می خواهید دنبال شغل بگردید... اگر می خواهید وزن کم کنید..... اگر می خواهید سیگار ترک کنید.... اگر می خواهید زبان یاد بگیرید....... خلاصه هر تصمیمی دارید که نیاز به اراده و حمایت روحی جمعی دارد می توانید به جمع مابپیوندید. اینجا ما از هم حمایت روحی و فکری می کنیم و به همدیگر انگیزه می دهیم تا ادامه دهیم.
هر هفته هم از پیشرفت کار گزارش می دهیم. برای این که جلو برویم باید اندکی خوشبینانه نگاه کنیم. البته خوشبینی توام با واقعگرایی .
این موضوع در مورد جست وجوی کار بیشتر نمود دارد. اگر دایم به خود بگویید همه اش به پارتی بستگی دارد که من ندارم طبعا حرکتی نمی توانید بکنید! واقعیت هم این نیست که «همه اش» پارتی باشد! بخشی پارتی است نه همه ! بذارید یک نکته بگویم. درسته که در کشور ما فساد هست. زیاد هم هست. اما برعکس آن که خیلی ها ادعا می کنند «همه اش» هم فساد نیست. به اون شوری هم که می گویند نیست! در همین مملکت هم می شه بدون آلوده شدن به فساد زندگی مرفهی دست و پا کرد. سخته اما ممکنه. اتفاقا اونهایی که خیلی به خودشان می گویند که باید زرنگ باشند و در این آشفته بازار از پدر سوختگی از بقیه عقب نمانند عموما خودشان را می اندازند توی چاه. بعدش هم ننه من غریبم بازی در می آورند که بقیه رند بودند من مظلوم واقع شدم  و به افسانه «همه اش» فساد هست دامن می زنند. دیگه نمی گن که من هم خواستم رندی بکنم اما  اون از عهده اش بر نیامدم!
من موارد زیادی می شناسم. در مقابل افراد زیادی را هم می شناسم که با درستی و سخت کوشی برای خود و خانواده زندگی مرفهی در همین مملکت دست و پا کرده اند.  در نوشته های بعدی ام نمونه هایی را مثال خواهم زد.


سال خوبی را برای همه تان آرزومندم. سال خوبی توام با واقع بینی با اندکی چاشنی خوش بینی! نوروزتان پیروز!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ]