در این سایت می توانید مصاحبه مفصلی درمورد دكتر علی شریعتی بیابید. خواندنی و جالب هست. یك پاراگراف آن را در زیر نقل می كنم چون می توان از آن درس ها آموخت:
اینكه شریعتی راه و سازوكار را نشان نمی دهد، یك آسیب فكری و اجتماعی در حوزه روشنفكری تلقی می شود؟
دكتر
تقی آزادارمكی :درست است. یك آسیب است. اساسا جریان روشنفكری یك جریان
رهبری است نه سازمان روشنفكری .برخلاف روحانیت كه یك نظام و سازمان است
جریان روشنفكری اینگونه نیست. به همین علت، این جریان ناچار است مانند دكتر
شریعتی عمل كند. اگر اندیشه شریعتی یك سازمان روشنفكری ایجاد می كرد، حتما
لایه هایی از آن به استخراج الگو و مدل از اندیشه وی برمی آمدند. در ایران
هركسی كه چند كتاب بخواند، خود را روشنفكر اصلی می داند و فكر می كند كه
حرف های مهم و اصلی را می زند. روشنفكری ما نظام ندارد.
البته
این مسئله به سرشت خود روشنفكری هم باز می گردد. به این معنا كه روشنفكری
بر پایه عقل خودبنیاد و نقاد بنا شده است و به یك معنا بیشتر فرد محور است،
اما...
دكتر منصور هاشمی :ببخشید! من چیزی به
ذهنم رسید. درست است كه روشنفكری یك نظام جدی سلسله مراتبی ندارد اما در
غرب نظام دانشگاهی ای وجود دارد كه گریبان روشنفكر را می گیرد. مثلا اگر
سار تر چیزی در حوزه اقتصاد یا جامعه شناسی می گوید افرادی چون «ریمون
آرون» و... به شدت او را نقد می كنند. اما در ایران متاسفانه این سازوكار
وجود ندارد. بسیاری از روشنفكران قبل از انقلاب می گفتند كه ما شریعتی را
آنقدر جدی نمی دانستیم كه بخواهیم آثار او را بخوانیم و راجع به او فكر
كنیم! جدای از روشنفكران، ما نظام آكادمیك كارآمدی هم نداشتیم كه دانشجویان
درك درستی از تخصص داشته باشند و بدانند كه این حرف ها (ی شریعتی) از نوع
روشنفكری است ولی یك دانشگاهی الزاما زیربار آنها نمی رود.
دكتر
تقی آزاد ارمكی :درست است، هم نظام آكادمیك كارآمدی نداشتیم و هم این نظام
به جریانات روشنفكری بی اعتنا بود. از سوی دیگر هم جریان روشنفكری ما ضد
آكادمیك بود. آل احمد می گوید كه من وقتی روشنفكر شدم كه دكتری را رها
كردم. این یك دهن كجی به دانشگاه است. شریعتی هم همین طور، او وارد حسینیه
ارشاد می شود و سخنانش را در آنجا می گوید، نه در دانشگاه؛ هم دانشگاه به
حرف های شریعتی بی اعتناست و هم خود شریعتی به دانشگاه. من هم اكنون دارم
درباره جامعه شناسی روشنفكری كتابی می نویسم. در غرب پیوندی بین جامعه
شناسی و روشنفكری یا جامعه شناسی و فلسفه داریم. درحالی كه در اینجا
(ایران) این حوزه ها از هم جدا هستند. از سوی دیگر، در برخی مواقع
روشنفكرها نقش جامعه شناس را بازی می كنند. اگر شریعتی را جامعه شناس
بدانیم، پس روشنفكر نیست و اگر روشنفكرش بدانیم جامعه شناس نیست. به نظرم
باید بگذاریم كه شریعتی روشنفكر بماند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
آردینی اوخو