بلایی به نام مدارس تیزهوشان

+0 به یه ن

اگر در تبریز زندگی می کنید و دانش آموز دبستانی  در دور وبر دارید حتما این مصاحبه دکتر هلاکویی را بشنوید.

من از محیط دبستان های شهر های دیگر خبر ندارم اما جوی که  مسئولان برخی دبستان ها در تبریز برای آمادگی برای ورود به مدارس تیزهوشان راه انداخته اند  بسیار ناسالم هست. فشار ناسالمی روی کودکان می گذارد که نتیجه آن دلزدگی از علم و دانش هست. این روش تربیت دانشمند نیست! والسلام!
دکتر هلاکویی از منظر روانشناسی و سلامت روح و روان می گوید اگر دست من بود در مدارس تیزهوشان را می بستم.
من از نظر تشویق دانش آموزان برای علم آموزی و دمیدن روحیه پژوهشی می گویم اگر دست من بود در مدارس تیزهوشان را می بستم! چون همان قدر که این مدارس ولع برای داشتن مدارک تحصیلی دهان پر کن را افزایش می دهد حال و حوصله تفکر عمیق تر و کنجکاوی عالمانه را کور می کنند. بازار لاف در این مدارس برای تقلب و یافتن مسیر میانبر از راه تقلب داغ هست.  اگر کسی در این مدارس جدی و عمیق بخواهد درس بخواند به صفت  هایی نظیر بیحال متصف می شود.
باور کنید در مدارس عادی همکلاسی ها با شاگرد زرنگ و تیزهوش واقعی مهربانتر هستند. احساس نمی کنند جایشان را تنگ کرده! حس نمی کنند با وجود یک تیزهوش واقعی در میانشان - لاف تیزهوشی دوپینگی آنها زیر سئوال می رود.
یک تیزهوش واقعی در مدارس عادی رشد همه جانبه پیدا می کند.  شبکه ای از دوستان دارد که از آنها آداب معاشرت می آموزد. فکر نکنید آداب معاشرت را حتما باید در خانه آموخت. والدین آداب معاشرت نسل خودشان رامی آموزند و آداب معاشرت نسل جدید را بلد نیستند. آداب معاشرت  خود با زمان تغییر می کند. 
وقتی یک تیزهوش واقعی در مدارس معمولی سرش را می اندازد و درسش را می خواند از جمع همکلاسی ها طرد نمی شود. حتی محبوب تر هم می شود. 

 در مدارس به اصطلاح تیزهوشان  (در یک شهر یکی دو میلیونی) در هر دوره  ۱۰-۱۲ نفری تیزهوش واقعی هست. بقیه اما هوش معمولی متوسط و معمولی دارند. در حضور اون ده دوازده نفر حس بدی پیدا می کنند و سعی می کنند اون قدر روی مخشان راه بروند که نتوانند درس بخوانند.
یک عده هم  در واقع کشش هوشی کافی برای دروس ندارند. با دوپینگ انواع و اقسام کلاس های کمکی وارد تیزهوشان می شوند.  در نتیجه قاطی می کنند. 

آری! اگر دست من و یا دکتر هلاکویی بود (هر کدام به دلیلی متفاوت) در مدارس تیزهوشان را می بستیم. 
اما نه دست من هست نه او! این مدارس هستند و عده بسیاری هم برای ورود به آن سر و دست می شکنند.

پس چند نکته عرض می کنم که آسیب های ناشی از این مدارس را به کمینه برساند:

۱) هرگز هویت خود را با سمپادی بودن یا تیزهوش بودن تعریف نکنید! وگرنه به جهات بسیار زیاد آسیب می بینید. به علاوه جامعه  چندان دل خوشی از سمپادی ها-به خاطر برخی ادا و اطوار نچسب- ندارد. حتی در استخدام  ها سمپادی بودن اغلب پوئن منفی تلقی می گردد.

۲) دنبال اون بساط لاف << من اصلا درس نمی خوانم چون تیزهوش هستم>> نروید! این علومی که در مدارس تدریس می شود حاصل کوشش چند هزارساله هزاران  دانشمند هزاران  مرتبه تیزهوش تر از شماست. حاصل تلاش امثال اقلیدس  نیوتن و گالیله و .... هست.   با درس نخواندن نمی توانید از آنها جلو بزنید. در جمع محدود سه چهار نفری شما در آن مدرسه شاید این قبیل لاف ها خریدار داشته باشد. اما خارج از آن به ریش و گیس شما می خندند اگر ادعا کنید چون  مدرسه تیزهوشان می روید درس نخوانده علم را بلد خواهید شد.
 
۳) شبکه ای از دوستان همسن و سال خود بیابید که اهل درس خواندن و به اصطلاح بچه مثبت باشند اما سمپادی نباشند. خواهید دید که در کنار آنها از همه جهت بیشتر می آموزید.

۴) دانش آموزان سمپادی به طور نانوشته یک سری ضوابط شبه-اخلاقی یا آدابی وضع می کنند که نشان دهند با بقیه متفاوت هستند. مثلا همکلاسی های ما در سمپاد وقتی به سینما می رفتند اگر فیلم تراژدی بود قهقهه می زدند و اگر کمدی بود اخم می کردند و به خنده دیگران چشم غره می رفتند. (می خواستند ثابت کنند متفاوت هستند!) طبعا چنین افرادی بیخود و بی جهت بقیه  دیگران علیه خود تحریک می کنند. نصف انرژی شان هم باید صرف مبارزه با بقیه باشد. قطعا آداب اجتماعی را نمی آموزند.
با درسخوان های غیر سمپادی سینما بروید می بینید مثل بقیه مردم به کمدی می خندند و از تراژدی متاثر می شوند. بعد همان تجربه سینما رفتن یک تجربه اجتماعی برایشان می شوند که می آموزند پس فردا در عروسی چه کار کنند و در محلس عزا چه کار و..... یاد می گیرند چه طور با بقیه ارتباط بگیرند تا در مصاحبه استخدامی موفق شوند. اگر پزشک شدند همراه بیمار را بهتر درک می کنند و کمتر به همراه بیمار به چشم دشمن (!!) نگاه می کنند! و ......

اگر دانش آموز سمپادی هستید با این ضوابط من در آوردی مضر دور خودتان قلعه نسازید تا بتوانید آداب اجتماعی را بیاموزید. 

۵)  یکی از ادا و اطوار های  نفرت انگیز و مضر دانش آموزان سمپادی (که متاسفانه بعد از ورود به دانشگاه هم قطع نمی شود) این هست: وقتی معلم یا استاد نکته ای می گوید که اینها در چند ثانیه اول نمی فهمند به غرور تیزهوشانه شان بر می خورد! بقیه کلاس را شروع می کنند با زبان بدن و صورت به معلم یا استاد نشان دادن که درسش را دوست ندارند. خود را به خواب می زنند. لب و لوچه آویزان می کنند و......  آن قدر خود را با این ادا و اطوار مشغول می کنند که بقیه درس را هم دنبال نمی کنند. 
  قبلا هم گفتم این علوم که در کلاس ها تدریس می شود حاصل عمر  هزاران دانشمند نابغه هست. قرار نیست حاصل چند هزار دانشمند را دانش آموز تیزهوش بلافاصله بفهمد. اگر نکته ای را نفهمید یا باید از معلم سئوال کند. یا یادداشت کند که سرفرصت در باره اش مطالعه کند-- و اگر باز نفهمید از معلم بپرسد.
به جرئت می توانم بگویم برخی از دانش آموزان سمپادی تنها از یک چهارم کلاس استفاده می کنند و سه چهارم بعدی را با همین ادا و اطوار می گذرانند. طبیعتا دانش آموزی که درسخوان هست اما ادعای تیزهوشی ندارد و همه کلاس با دقت نسبتا بالا درس گوش می کند به مراتب از او جلو می افتد. 
 ببینید! سر کلاس خود من اگر کسی دیر بیاید احساس توهین نمی کنم. با خود می گویم لابد گرفتاری داشته. اگر حواس کسی سر جایش نباشد من ناراحت نمی شوم. با خود می گویم یا عاشق شده یا مشکل خانوادگی یا مالی دارد.  او را درک می کنم! ولی وقتی سمپادی ها از این ادا و اطوار در می آورند به من به عنوان معلم بر می خورد. من  برای آماده کردن دو ساعت کلاس ساعت ها وقت می ذارم! به علاوه حاصل سال ها پژوهش مدون نوابغ واقعی مثل واینبرگ و .... را دارم بازگو می کنم. بعد این یارو با چشم و ابرو و لب و لوچه آویزان کردن می خواهد نشان بدهد که دون شأن اوست که گوش کند!!!!!!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]