سال پیش مصاحبه ای در اینترنت دست به دست می گشت كه به "دوشواری" معروف شد. ظاهرا گزارشگری در یكی از محله های فقیر و حاشیه ای با پیرمردی با لهجه ی غلیظ تركی مصاحبه می كند و پیرمرد همه ی "دوشواری ها" را انكار می كند.
دوشواری سوژه ی طنز شد.
در موردش كلیپ طنز ساختند. صفحه ی اینترنتی ساختند و....
معمولا دوستان فارسم جوك های تركی و .... را به من نمی فرستند. چون می دانند خوشم نمی آید. اما كار این دوشواری چنان بالا گرفت كه جلوی خودشان را نتوانستند بگیرند و هرجا می رفتیم سخن از دوشواری بود.
تا جایی كه دیدم لهجه ی تركی آن آقا سوژه ی طنز نبود. انكار مشكلات سوژه ی طنز شده بود. اگر با لهجه ی مشهدی یا یزدی هم آن سخنان گفته می شد باز هم سوژه می شد. هرچند مطمئن نیستم اگر به لهجه ی خود تهران آن حرف ها گفته می شد این طوری پخش می شد. گمان نمی كنم.
به هر حال احساسات آن پیرمرد محترم كه جرمی مرتكب نشده بود جز یك سو تفاهم ساده بد جوری مورد تمسخر واقع شد. آن مرد فقط می خواست از آن چه كه داشت محافظت كند. گویا تجربه ی زندگی اش كه آن موها را آن چنان سفید كرده بودبه او می گفت به غریبه ای كه از بیرون جمع خود ت می آید اطمینان نكن. حتی اگر به بهانه ی كمك به سراغ تو بیایند دست آخر می خواهند همین داشته های كوچكت را از كفت در بیاورند. این طرز فكر ریشه ی عمیق در فرهنگ ما دارد. صائب تبریزی می فرماید:
اظهار عجز در پیش ستمپیشگان خطاست/ اشك كباب مایه ی طغیان آتش است.
آیا ارزیابی آن پیرمرد از آن بیگانه كه برای كمك به محله ی آنها آمده بود اشتباه بود؟! هم بله هم نه. من شك ندارم كه گزارشگر هدفی جز كمك نداشت. نیت او خیر بود. اما آیا خیری رساند؟! خیر! نه تنها خیری نرساندباعث تمسخر آن پیرمرد هم شد. آن هم در آن سطح وسیع! از پیرمرد كم سواد مهاجر انتظاری نیست كه بتواند جلوی دوربین مسایل را انچنان كه باید بشكافد. اما از یك گزارشگر حرفه ای این كار بعید بود.
باید می دانستند در آن محله عده ی زیادی ترك هستند. مسلما بین همكاران آن گزارشگر هم ترك كم نبود. می بایست بلند می شدند با هم می رفتند. همكار ترك با آن پیرمرد باید به زبان تركی حرف می زد. اولش با "خسته نباشید" و "احوال شما چه طوره" شروع می كرد؟ دو دقیقه كه می گذشت پیرمرد با اصرار برای ناهار خانه شان دعوتشان می كرد. تشكر می كردند اما برای نوشیدن چای یا شربت خانه شان می رفتند. بعدش كه اعتمادش را جلب می كرد می گفت برای چی آمدند. با هم درد دل می كردند و بعد مصاحبه را انجام می دادند.
این راه حل بود نه آن چه كه گزارشگر انجام داد. همین جوری ابتدا به ساكن میكروفون را جلوی پیرمرد می گیرد و سئوالی كه برای آن پیرمرد آن قدر حساس است مطرح می كند. طبیعی است كه پیرمرد موضع دفاعی بگیرد.
من از كسی ایراد نمی گیرم كه چرا بعد از پخش آن گزارش آن را سوژه ی طنز كردند و خندیدند و خنداندند. اگر هم ایراد بگیرم فایده ای ندارد. به حرف من كه دست بر نخواهند داشت! دفعه ی بعد هم باز همچین سوژه ای پیدا خواهد شد و چه من و شما خوشمان بیاید چه نیاید دو باره همین طنزها پخش خواهد شد. اما می خواهم گزارشگرانی كه خود زبان مادری ای به جز فارسی دارند در این مواقع بیشتر احساس مسئولیت كنند. بیشتر حواسشان باشد. اگر واقعا می خواهند گرهی از مردم فقیر از آن طبقه بگشایند باید به گونه ای دیگر از مشكلات و "دوشواری های" آنها گزارش تهیه كنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل