از اون فكرهای روزجمعه صبحی!

+0 به یه ن

یك فكری به سرم زد! از اون فكر ها كه صبح روز جمعه به سر آدم می زند اما دو سه ساعت دیگه كه آدم مشغول و گرفتار كارها می شود از یادش می رود و می رود پی كارش! این فكر هم از یادم خواهد رفت. اما قبل از این كه یادم بره می خواهم اینجا ثبتش كنم. هرچند بعید می دانم كسی بخواهد آن را عملی كند اما چندین نكته در آن هست كه می خواهم منتقل كنم.

و اما فكرم: بیایید جمع شویم یك مقدار پول جمع كنیم و بین موتورسواران كم بضاعت تهران كه از راه موتورشان امرار معاش می كنند كلاه ایمنی استاندارد توزیع كنیم. احتمالا بیشترشان از آن استفاده نخواهند كرد. حتی خیلی هایشان كلاه ایمنی آكبند و نو و تر و تمیز را می فروشند چون كه فكر می كنند به پولش بیشتر نیاز دارند تا به خودش. اشكالی نداره! ما با این كار یك پیام منتقل كرده ایم. پیام مان این هست: "برای ما عزیزید. سلامت خود خود خود شما برای ما مهم هست!" این عزیزان در خیابان های تهران دائما توهین و فحش می شنوند. اگر ترك باشند انواع و اقسام جوك ها ی قومی در محله شان و نیز صدا و سیما برسرشان فرود می آید. اگر گروهی باشند كه با این كار به آنها بگویند كه آنها برایشان عزیز هستند  و نگران سلامت شان هستندشاید بیشتر در موتورسواری مواظب باشند و كمتر ویراژهای خطرناك دهند.

نظر شما چیست؟

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]